از : shohreh pirzad
عنوان : !
مقاله خانم یوسفی را خواندم و خیلی خوشم آمد. نقد شعرانه اقای خرسندی را هم خواندم و خیلی لذت بردم و خوشم آمد. خیلی شاد تر شدم که خانم یوسفی طنز منظوم اقای خرسندی را پسندیده بودند. رسیدم به این چیز هایی که آقایی به نام ثات قدم نوشته بودند. فخر فروشی بود بی اساس و بی پشتوانه. با جملاتی عصبی و خشن. حتی به دیگران هم بد و بیراه گفتند. قاطی شدن در موضوعاتی که فقط برای مطرح شدن نوشته بودند. یاد حرف پدرم افتادم می گفتند قدیم ها جوانهای جویای نام برای معروف شدن با پهلوان ها کشتی می گرفتند. اما این زمان می روند با چاقو آن ها را زخمی می کنند تا دیگران بگویند ببین این آمد و پهلوان را زد. این آقا هم همش زخم زبان زد و هیچ استدلال محکمی هم نکرد. متاسفم.
۷۱۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سلام و بدرودی؛ و از جمله سلام بر مهرداد جوانرودی. خسروی عزیز در مورد آلمانی من از واژه ها نگفته ام
بلکه «احتیاط» را بکار برده ام. به عنوان نمونه آلمان هنوز جز نادر کشور های اروپای غرب است که زبان انگلیسی را به عنوان زبان رسمی دوم نپذیرفته، زیرا می داند می تواند تا اندازه ی زیادی حل شود.
من دیگر اینجا چیزی برای اضافه کردن ندارم؛ ولی مطلبی دارم در وبگاه «جهانِ زبان و واژه شکافی» که به این بحث ما هم مربوط می گردد.
نشانی: jahanezaban.blogfa.com
بسیار گاه، ما «شناخت» را با «سلیقه» یکی می گیریم. بدی دیگری نیز داریم: در هیچ حالی حاضر نیستیم بگوییم: «نظرم نادرست بود» - فرافکنی، فرار به جلو.
و بر مبنای همین اصلِ نا اَصل، بار ها دیده ام، افرادی برای اینکه "ثابت" کنند "حق" با آنهاست، دهان به هر زشتی ای آلوده اند تا از بی محتوایی سخن پیشین خود دفاع کنند! و این در حالی است که من در همان حال - ناسزاگویی - باز به آنها احترام کرده ام.(این سخن کلی است)
چرا دروغ بگویم؛ ولی دلم سخت برایشان سوخته؛ زیرا من بزرگتر از اینها را در چُنان انسان هایی جستجو می کردم.
اعتراف بسیار زیبا، آرامش بخش و انسان ساز است؛ در اعتراف کردن هرگز کوچکی نیست. فرار به جلو، اما پر است از کوچکی کردن.(این سخن نیز کلی ست)
برای اینکه عدالت برقرار شود، در مَنگُفتِ بعدی، واژه ی پهلوی «خوسرو» یا «هوسرو» را نیز ریشه یابی می کنم.
۷۱۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۴
|
از : خسرو ثابت قدم
عنوان : خرسندی عزیزم
خرسندیِ گرامیِ خودم،
پیشتر عرض کردم عزیزم که نه دعوایی و نه جنگی در کار است. دهن به دهنی هم نیست، داریم دوستانه گفتگو می کنیم.
خب طبیعی ست که من "اتهامی" به شما و دیگر دوستانِ "روشن بین و روشنفکر و نویسنده و مترجم و امثالهم" وارد کرده ام و این عصبانی کننده است.
مگر وضعِ خودم بهتر از اینست؟ من هم روزانه با انتقاد و تذکر و هشدارِ دوستان و خوانندگان روبرو ام. شاید من هم جایی و زمانی عصبانی شده باشم. اما تلاشم همیشه آن بوده که بشنوم و بخوانم و ناراحت نشوم و ببینم بجا انتقاد شده یا بیجا.
سیستم و روندِ نوشتجاتِ مطبوعاتی ئی که این حقیر در همین ورقه (اخبار روز) به درج رسانده است به شکلی ست که گاها" به نابسامانی های زبانِ فارسی هم اشاره شده است (یعنی امثالِ همین ایراداتی که شما از نوشتارِ حقیر می گیرید). منتهی ظاهرا" همین ها را هم نخوانده اید.
در موردِ ایرادِ آخری که گرفته اید - چون اهلِ تفریح و خنده هستید - بیائید با هم کمی بخندیم، چون بامزه بود.
این ترکیب، یعنی (مجددا" تکرار می کنم)، دقیقا" به همین شکل، یعنی به اصطلاح با تاکیدِ مضاعف، در زبانهای بسیاری موجود است و مختصِ فارسی نیست. مثال می زنم:
(آلمانی)
Erneut wiederhole ich.
Nochmals betone ich.
(انگلیسی)
I repeat it again.
Once more i repeat it.
I repeat it once more.
می بینید که این مباحث به این سادگی ها هم که ما ایرانیان - که هنر نزدِ ماست و بس - می پنداریم نیست.
جایگاهِ شما در تاریخِ ادبیاتِ ایران برجا و پابرجاست. از انتقاداتِ ثابت قدم نگران یا دلگیر نشوید. پیکانِ انتقادِ بسوی همه ماست. بسوی من هم هست.
با درود
۷۱۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۴
|
از : مهرداد جوانرودی
عنوان : عجب
شعر هوشیار هادی خرسندی را خواندم و خیلی لذت بردم. برای آقای خرسندی و دانش ادبی اش احترام زیاد قائلم. من سال ها است اخبار روز را می خوانم و دوست دارم و تا به حال اظهار نظری ننوشته بودم. اما دلم خواست این چند جمله را بنویسم. حق با آقای ثابت قدم است. بعضی از به اصطلاح روشنفکران ما خیلی سطحی و کم سوادند. از آن بالاتر بعضی از آنان خیلی هم بی ملاحظه تشریف دارند. شما به نوع نوشتن و زبان همین آقا ثابت قدم نگاه کنید. ببینید چه قدر سست و بی ملاحظه می نویسند و استدلال می کنند. تازه ایشان نه تنها استدلالات شیرین و شوخ آقای خرسندی را قبول نمی کنند بلکه دیگرانی را هم که بد دهنی ثابت قدم ایشان را زشت می دانند به *مرید* تشبیه می کنند. واقعا آدم نمی داند چه بگوید. می بخشید.
۷۱۶۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۴
|
از : خسرو ثابت قدم
عنوان : جنابِ تلنگرِ عزیز،
درود بر شما که بی تعصب مایل به مُنزه نگه داشتنِ زبانِ پارسی هستید.
به زبانِ آلمانی اشاره فرموده اید.
آلمانی پُر است از واژه های لاتین. همچنین پُر است از لغاتِ زبانهای همسایه (فرانسه؛ انگلیسی). در آلمان، آوردنِ جمله ای لاتین، نشانه سواد و اطلاعات محسوب می شود. و هیچ خردمندی هم در آلمان به فکرِ زدودن و پالایشِ زبانِ آلمانی از لغاتِ بیگانه نیست. چرا که اینرا یک غناء و نه یک فقر می دانند.
برعکسِ این، ما ایرانیان در سالهای اخیر با تعصبِ بیشتری بسوی «پارسی سرائی و پارسی گرائی» پیش می رویم. در حالی که کلِ خط مان عربی ست.
از نظرِ من، چنین تلاش هائی با «تلاشِ معقول برای پاکیزه نگه داشتنِ زبان» فرق می کند.
شاید بد نباشد که علاقه مندان دوباره نوشته «زبان، سرچشمه توصیفِ حقایق» را در همین «اخبار روز» بخوانند.
ورود و خروجِ واژه ها از زبانی به زبانهای دیگر، تابعِ قوانینی بسیار پیچیده تر از «احساس و تصمیم های شخصی ست». معمولاً کسانی که از این قوانین بی خبرند، تصمیم می گیرند که زبانی را با ارادهی شخصی منزه و پاکیزه نگه دارند. حال آنکه چنین تلاشی، تنها نشان از بی اطلاعی دارد.
درود
۷۱۶۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۴
|
از : هادی خرسندی
عنوان : گاهآَ آنقدر مجدداَ تکرار کن که .....
پیش از این که آقای محترم بیش از این جماعت را به بد و بیراه ببندد، من از دهن به دهن با او میگذرم و با همه ی پیری خودم - که به قول ایشان - در یک تذکر ادبی! و غیر پزشکی! - «بد دردی است»!! - همچنان میکوشم مثل یک طفل دبستانی، فارسی ساده را درست بنویسم و نه همیشه و نه «گاهاَ»!! بلکه هرگز ننویسم که «مجدداً تکرار می کنم»! ای بابا .....
۷۱۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سلام دوستان. حال که اینجا از واژه ها سخن به میان است، و از سوی دیگر من واژهِ فارسی «خُرسَند» را به شکلِ
پهلوی - تالشی، آن «خُورسَند»، در اولین کامنت خود بکار بردم؛ خوب است کمی روشنگری شود.
باری، اصلِ این واژه «خُورسَند» است. خورسند، واژه ای است مثلِ «لیس سَند» = جایگاهی که روی تخته سنگ های کوچکی چوپانان به گله نمک می دهند؛ یعنی گله آنجا نمک می لیسَد.
حال این سوال پا پیش می کشد که پس چرا این واژه که در «خُور» بُن دارد را برای خوشی، شادمانی و رضایت بکار می بَرَند. برای اینکه هرچه روشنی بخش است، مایه ی شادمانی می باشد؛ و وقتی خورسند است، یعنی حضورِ انبوه روشنایی، و در نتیجه شادمانی بسیار.
بر مبنای همین اصل، عکس قضیه نیز درست است؛ مثلِ تیره شدن روابط که نتیجه اش ناخوشی است؛ که از مصدر(بُندارِ) عربی کدورت = تیره شدن، نیز در این باب استفاده می شود.
پس خورسند = جایگاه خُور = حضور انبوه روشنایی، که مایه ی شادمانی است.
۷۱۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۴
|
از : خسرو ثابت قدم
عنوان : تلنگر جانِ گرامی،
به زبانِ آلمانی اشاره فرموده اید.
آلمانی، و نیز دیگرِ زبانهای غربی، پُر اند از واژه های لاتین. همچنین از واژه های زبانهای همسایه (فرانسوی و انگلیسی). و هیچ خردمندِ آلمانی ئی هم به فکرِ پالایشِ زبانِ آلمانی، به شکلی که برخی ایرانیان مشغولند، نیست. چون این امر را غنا می دانند و نه فقر.
اما در باره استفاده صحیح از زبان و لغاتِ بیگانه، شاید بد نباشد که مجددا" نگاهی به "زبان، چشمه ای برای توصیفِ حقایق" در همین "اخبار روز" بیندازید.
درود
۷۱۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : خسرو ثابت قدم عزیز، اولن، من هرگز طرفدار «جنبشِ فارسیِ سره نویسی» نبوده ام. دومن حرف من این نیست
که فلان لغت خارجی حالا در فارسی جا افتاده و یا نه؛ لطفن خوب دقت نمایید؛ حرف من این است که از دیرباز سه گروه(امکان باز کردنِ بحثش اینجا نیست)، بیجا واژه وارد می کردند و می کنند.
وگرنه من با ورود اصطلاحات علمی مخالف نیستم.
سر «پیتزا» که یک غدای ملی ایتالیایی ست، مدتی در اینترنت قلمی جنگیدم و گفتم: «هیچ واژه ای جای آن زیبا را نمی گیرد؛ چنانکه هیچ واژه ی خارجی جای «فسنجان» - غلط مصطلح -(ویز اینجَن - شکلِ کهن و درستِ آن) را نمی گیرد.»*
لطفن وقتی با من بحث می کنید آن دو سه واژه ی این بحث را اصلن ولش کنید؛ سخن من این است: بیهوده واژه وارد کردن نادرست و خرابکاری ست. شما نگاه کنید آلمانی ها در مرکز اروپای غرب، اگر همین احتیاط ها را نمی کردند آیا می توانستند زبانی چنین قوی داشته باشند؟
دعوای من سر ورود واژه های علمی نیست؛ حرف من این است: بیهوده واژه وارد مکن که «سخن ها به کردارِ بازی بُوَد»(ش. ج.)
پیروز و شاد باشید
* «ویز اینجَن» = گردوی خُرد شده. «ویز» = گردو. «اینجَن»، از بُندارِ «اینجَندِن» = ریز ریز کردن، «گَل آوَز»(مشتق) شده است.
۷۱۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۴
|
از : خسرو ثابت قدم
عنوان : آقای تلنگرِ عزیز و خوبم،
این پنجمین باری ست که برایتان می نویسم. گویا چون با «موبایل» می نوشتم، به دلایلی ارسال نمی شده است.
خطابِ من ابداً به شما نبوده است. روی سخنِ من با دوستانی بود که به نظرِ من، به حمایتِ احساسی و مریدانه پرداخته بودند.
من نیز نظیرِ هر کاربری، تنها نظرم را بیان داشته بودم، مبنی بر بی اطلاعیِ خرسندیِ گرامی از این امور (نظیرِ شمارِِ بسیاری دیگر از شبه روشنفکرانِ ایرانی).
طبیعی ست که چنین نظری به عصبانیتِ برخی افراد منجر شود. مجدداً تکرار می کنم: سوای مقبول بودن یا نبودنِ کانتکست یا کانسپت، این لغات سالهاست که در متونِ علمیِ فارسی موجود اند. منتهی نه در متونی که خرسندیِ عزیز یا دیگرِِ شبه روشنفکران بخوانند.
من معتقدم که «جنبشِ فارسیِ سره نویسی»، در جائی که کُلِ خط عربی ست، نادرست و متعصبانه است.
با درود
۷۱۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۴
|