یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"دارینه" و "سیاهکل" - ابراهیم فرشی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ئاواره

عنوان : خال مهرویان و دانه فلفل و ....
اقای خرم نیا گرامی

شما دو موضوع کاملا متضاد را که تنها درصورت ظاهر تشابه دارند باهم هم سنگ می کنید. خمینی از آنرو گفت: که " ما هرچه می کشیم از دست همین روشنفکرها و دانشگاهی هاست" چون با ظهور این طیف روشنفکران و اندیشورزان اجتماعی جای پا و مقام سنتی و بی بدیل روحانیت را تنگ و قدرت و نفوذ آنها و در نهایت سهم اجتماعی آنها را کم کرده اند. منظور خمینی از "ما" قشر روحانیت است و روشنفکر بلا ساز او هم شیمیست است، هم بیولوژیست و هم پزشک و هم لیبرال و هم کمونیست. اما خواست و نقد آقای فرشی کاملا در سمت و سوی مخالف خمینی است، یعنی چرا این روشنفکران کار بلا بودن خویش را برای آخوند جماعت با موفقیت به سرانجام نرساندند و روشنفکران و در نهایت جامعه سوای انهمه تلاش و انهمه موقعیتها هنوزهم به آزادی حتی در شکل صوری بورژوایی آن دست نیافته اند.
آیا هنوز هم بر سر انتقاد خود باقی هستید؟
البته حزب توده و همه احزاب کمونیستی و کارگری متحد اتحاد شوروی از هر گونه خطا و اشتباه مبرا هستند، در این حرفی نیست. اشتباه و حزب توده دو خط موازی هستند که هیچگاه بهم نمی رسند.

در پایان از دوستان اخبار روز تقاضا دارم که همانند کار آنلاین و عصر نو سیستمی را در سایت تعبیه کنند تا تعداد کامنتها را در زیر هر مقاله ( در صفحه اصلی و در معرفی مقاله) نشان دهد
با سپاس فراوان
۷۲۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۴       

    از : بهناز ساده

عنوان : پاسخ حسن نکونام
در باره هنرمندان سرشناسی چون شاملو ها ، شاهرخ مسکوب ها و کسرائی ها که روزگاری در حزب توده فعالیت کردند ولی بدلایل زیادی زود تر و یا دیر تر از رهبری حزب فاصله گرفتند و با استقلال بیشتری به حیات هنری خود ادامه دادند بسیار صحبت میشود کرد. قصدم چنین نیست.
اما اشاره می کنم به شعری که کسرائی در بحبوحه انقلاب سرود با آهنگ منفردزاده و صدای فرهاد مدتها در فضای آن روز ها طنین افکن بود بدون اینکه به پیام ساوش کسرائی عنایت شود که چه زیبا و عمیق «والا پیامدار» را سرود:
"
آنگاه
تمثیل وار کشیدی
عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار .

در تنگ پر تبرک آن نازنین عبا
دیرینه ای محمد !
جاهست بیش و کم
آزاده را که تیغ کشیده است بر ستم !؟"

آقای نکونام آیا تا بحال به این سئوال کسرائی که در سال ۵۶ طرح کرد فکر کردید؟
شما فکر می کنید تیم منفرد زاده، کسرائی و فرهاد مثل شما فکر می کردند؟ من متاسفم که سیاوش کسرائی بعداز رسیدن به مسکو به حقایق «سوسیالیزم واقعا موجود» پی برد و صادقانه با دوستان و مردم در میان گذاشت . چند روز پیش بی بی سی در این مورد فیلمی مستند نشان داد. با این روش جنابعالی نمی توان رهروان سوسیالیزم را بخاطر خطا هائی که کرده اند تخطئه کرد. ما باید از میراث مبارزاتی ، سیاسی و فرهنگی چپ ایران با تمام خطاها و انحراف ها بیاموزیم و آنرا وسعت دهیم.
بهتر است بیاد این مردان بزرگ باردیگر این ترانه پر محتوی را گوش کنید. و به تمام خلاقیت های آنها توجه کنید .
والا پیامدار !
محمد !
گفتی که یک دیار
هرگز به ظلم و جور نمیماند استوار
آنگاه
تمثیل وار کشیدی
عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار .

در تنگ پر تبرک آن نازنین عبا
دیرینه ای محمد !
جاهست بیش و کم
آزاده را که تیغ کشیده است بر ستم !؟
مرداد ۱۳۵۶
۷۲۷۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۴       

    از : حسن نکونام

عنوان : به آقای امیر خرم نیا
با درود! به اعتراض نوشتید: «تمام گرفتاری های ایران و ایرانی زیر سر حزب توده است»؟
و در ادامه نوشتید: «خمینی می نواخت «ما هر چه می کشیم از دست همین روشنفران و دانشکاهی هاست.»
من در نوشته آقای فرشی، چیزی ندیدم که به این اعتراض شما موضوعیت بدهد. بلکه در یک متن و روند تاریخی، به زنده یاد تقی ارانی اشاره کردند، که این حزب، در روند تاریخی خود، بوسیله زنده یاد نورالدین کیانوری، به انحراف کشیده شد. آیا این حرف حقیقت ندارد؟
اجازه بده در اینجا شعری از زنده یاد سیاوش کسرائی را که همراه کیانوری بود، برایت بیاورم، و داوری را به خودت واگذار کنم. نام شعر هست:«از رسول رنج به امام خلق»:
دارمت پیام
ای امام
که زبان خاکیانم و رسول رنج
آمدی
خوش آمدی، پیش پای توست، ای خجسته ای که خلق
می کند قیام
حق ما بگیر
داد ما برس
تیغ بر کشیده را، نکن به خیره در نیام
حالیا که می رود سمند دولتت، بران!
حالیا که تیغ دشنه تو می برد
بزن!
این «شعر» را زنده یاد کسرائی در بعد از انقلاب برای خمینی سروده بود.
۷۲۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۴       

    از : پرویز مهاجر

عنوان : خود شکنیم آییینه شکستن خطا ست
امیرعزیز
تارخ جنبش های اجتماعی به قول آقای نکونام که تاریخنگاری فرشی عزیز را بدرستی دیال کتیکی میداند در ادوار کوتاه مدت مدت روی نمیدهد، برگردیم به هخامنشیان تا خمینیان. این دیالکتیک زمانی رو برشد وکوتاهتر خو اهد شد که بوجود اوران ان بقول اعراب؛ صعه صدر داشته باشند !کلمه فارسی پیدا نکردم خواهش میکنم عرب ننامینم!
فرشی جنبش ۵۷ تا بحال را پیش چشم ما قرارداده .ما درحقیقت پاره تن یکدیگریم .دمکرات بودن کار ساده ای نیست! این بقول شما فاکت ، ما هر چه میکشیم از این روشنفکران است. یعنی از نظر من پاسخی است که فرشیها باید خفقان بگیرند. این سیاست حذفیست! با این جمله نمیشود پاسخ زمینی! به این تاریخنگاری داد.
با احترام
۷۲۷۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣۹۴       

    از : امیر خرم نیا

عنوان : بدکوک
فرض محال، محال نیست. آقای فرشی گیرم که حق با شماست و تمام گرفتاریهای ایران و ایرانی زیر سر حزب توده ایران است. ولی هیچ دقت کرده ای که سازت را ذر همان مقامی کوک کرده ای که خمینی می نواخت " ما هرچه می کشیم از دست همین روشنفکران و دانشگاهی هاست". امیدوارم گول این به به و چه چه ها را نخورده کم با مسئولیت سخن بگوئی!
۷۲۶۹٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۴       

    از : پرویز مهاجر

عنوان : تاریخ نگاری نسپرده به نسیان آخرت به خیری در تبعید.
پرویز مهاجر
یورولمیاسان صداقتلی تاریخی باخیش.
خسته نباشی عزیز باا ین نگرش صادقانه به تاریخ.
۷۲۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : پایه های لرزان استبداد وبازیگری های مشکوک
نوشتارنویس ارجمند جناب فرشی در نوشتارش تلاش کرده بخشی از حافظه تاریخی مبارزاتی این سرزمین را یادآوری وبازگوکند آنهم بخشی ازحافظه تاریخی مبارزاتی که مربوط به افراد یا تشکیلاتی که در ادبیات مبارزاتی آنان را بعنوان نیروهای چپ می شناسند که این نیروها هم موجد رخ داد هایی نیز بوده اند. این اقدام نوشتارنویس و امثال ایشان می تواندبرای درس آموزی مفید و برای حرکات بعدی قابل استفاده باشد. اما بایدگفت: ایشان در این بازگوکردن خواسته یا ناخواسته اکثریتی از آنان را بازیگران وعمله های حاکمیتهای استبدادی معرفی می کند که این نکته ایست قابل اندیشیدن !. اما وقتی ایشان بسمت برجسته کردن بازیگرانی می رود و آنانرا در مقابل گروه های مورد نقد خود قرار می دهد عمل ایشان پرسش برانگیز می شود!.ایشان گروهی اندک قومی را نجات دهنده عنوان می کند اما وقتی به گذشته آنهم به سال۵۷و تغییر وتحولات آن دوران بازگشت شود مشاهده میشود آن تحولات سراسری در ایران در پی این بوده که پایه های سست شده استبدادتاریخی در این سرزمین فرو ریزد و توان باز تولید را نیز نیابد. اما وقوع رخ داد هایی که بنظر جناب فرشی رهایی بخش بوده اند در تاریخ این سرزمین پرسش برانگیز شده اند و پرسشی را که آفریده اینست:آیا آن اقدامات در خدمت بازتولید استبداد وبگونه ای تحکیم کننده پایه های استبداد تاریخی بوده اند یا خیر؟ که تجربیات تاریخی به ما می گوید : آن تحولات در آن منطقه یا مناطق محدود در کشور که براساس تئوری های رویا پردازانه و یا قوم خواهانه ِ فرصت طلبانه انجام گرفته چیزی نبوده جزء:استحکام بخشی به پایه های استبداد تاریخی که لرزان شده بود.
۷۲۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۴       

    از : حسن نکونام

عنوان : وقتی که صداقت و انصاف، راهنمای اندیشه است
نوشته آقای فرشی، صادقانه و منصفانه است. برای داوری در باره هر پدیده و روندی، نباید آنقدر به آن «نزدیک: شد، که قضاوت را « جانبدارانه و عشق آلود» کند، و نباید آنقدر از آن «دور» شد، که قضاوت را «مغرضانه و دشمنانه» کند. بلکه بایستی پدیده را در چنان «مرزی منطقی» ای قرار داد، که داوری را هر چه بیشتر «عینی و علمی» کند. فرشی در این نوشته چنین کرده است، و سپاس از او، و امید که این شیوه نگرش، که من آنرا دیالکتیکی مینامم، در جامعه اندیشه ورزی ایرانی عمومیت پیدا کند.
۷۲۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست