سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چپ رادیکال و چالش موضع تاکتیکی در برابرانتخابات پیشارو - اسماعیل سپهر

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بهروز الف

عنوان : چپ به چه معانی؟
یکی از زییایی های زیان فارسی در بودن چند معنی برای یک لغت هست که این امر نشان از وجود دیکتاتوری های مستمر در سرزمینمان دارد که مردم به ناچار حرفشان را پوشیده و چند بهلو مینوشتند و یا میگفتند. حال گویا آقای اسماعیل سپهر که نامی متضاد (اسماعیل و سپهر) را برای خود انتخاب کرده، عملا از چند معانی بودن "چپ" استفاده کرده و به آشکار غرض ایشان از "چپ" سوسیالیست ها و یا کمونیست ها نیستند.
بعنوان مثال چپ دست یا دست چپی هم میتواند کمونیست یاشد و هم مشق اش را با دست چپ بنویسد
نگاه چپ داشتن، مبتواند کژ خلقی و بدبینیانه بودن یک انسان را نشان دهد و هم میتواند نشان از نگاه کمونیستی به مسئله باشد. البته میتواند نشان از بیماری جشمی باشد که هر شیئی را دو تایی میبنید و نا مشخص
چپ روی میتواند نشان از راهروی در سمت چپ مسیری باشد یا نشان از زیادی تکیه کردن به نطرات سوسیالیستی یا کمونیستی اش باشد
آنجه که به اشکار آقای سپهر نشان میدهد، منظور ایشان ابدا چپ اندیشی بعنوان مارکسیستی اندیشی نیست بلکه نشانی از چپ افتادن با واقعیت ها دوتایی و نامریی دیدن انسان ها و مسائل و به مضحکه گرفتن تاریخ و شعور هست. در گفتار ایشان هیچ جیزی از رادیکال بودن (مگر اینکه رادیکال را بنباد گرا دانستند باشد) و نوین بودن نیست هر چه هست پژواک حلسات پرسش و پاسخ آن مرحوم مغفور هست و بس
۷۲۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کارگر از ایران

عنوان : رندی مردمان اساس تفکرتسلیم طلبانه نویسنده
از سال های دور و پی از خیزش های موضعی اعتراضی مردم. در هنگامه ای که احزاب و سازمان ها به خاطر سرکوب و بحران های دیگر حضور. مردمی نداشتند هر حرکت مردمی را به تغییر جایگاه پیشرو و توده تعبیر مرکردندو اینکه مردم از روشنفکران بهتر فهمیدند چه کنند اینکه این ارزیابیهای ناشی از سرخوردگی و بی عملی بخشی. از روشنفکران بهانه ای بیش نیست تردیدی ندارم اما اینکه این سرخوردگی به تسلیم طلبی می انجامد را خطرناک ترین نوع استراتژی را ببار میاورد. مورد توجه است نویسنده بربالا این تسلیم طلبی نشسته است بخوانید:بیشتر پایه های اقتدار آن - مبدل ساخت.
در این میان، اما در دو دهه گذشته و در انتخابات متعدد، رندی مردمان در بهره گیری از منافذ انتخاباتی رژیم برای کاستن از فشار طاقت فرسای حکومت فقهیان و برای اعلام مخالفت با حکومت فقها و شخص "رهبر"، چنان به هوشیاری و ظرافت آراسته شده است که بسیاری از مدعیان سیاست ورزی را، چاره ای جز اعتراف به غافل گیری سیاسی نبوده است. در نگاه به کارنامه مردمان در این عرصه، البته خبط و خطای مهلک غایب نیست. احمدی نژاد با بهره گیری از نیت و تمایل بخش مهمی از مردمان برای ابراز مخالفت با یکی از سران اصلی حکومت – یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی – بود که خود را بر مرکب قدرت یافت. بعلاوه، بخش دیگری از تمامیت گرایان جناح حاکم، همچون قالیباف نیز، به دفعات مختلف و به فریب و نیرنگ، به جلب آراء اعتراضی بخشی از مخالفان رژیم توفیق یافته اند. با اینهمه، در یک نگاه کلی به جهت گیری افکار عمومی مردمی که خود را بنوعی در مخالفت و مقابله با رژیم اسلامی می یابند و بویژه در تحلیل رفتار انتخاباتی آنها در دو دهه گذشته، دو نکته بحد کافی روشن است؛ یکی اینکه بخش مهمی از مردمان بجای تحریم (کاری که در هر صورت همیشه رفتار انتخاباتی نزدیک به بیست تا سی در صدر از مردم را شامل می شود) مصمم اند که در برخی از انتخابات ها، از رای خود بمثابه ابزاری جهت اعلام مخالفت با تمایلات و خواست های انتخاباتی جناح تمامیت خواه، میلیتاریست و شبه فاشیست حکومت – و در حقیقت شخص "رهبر" - بهره گیرند و دیگر اینکه این بخش از مردمان با رای به جریانات منتسب به "اصلاح طلبان" و حتی کسانی که در یک تقسیم بندی کلی در صف اصول گرایان قرار می گیرند، اما به نوعی با تمامیت خواهان زاویه دارند، تلاش دارند فشار سرکوبگرانه رژیم بر خود را کاهش داده و راهی به برخی رفرم ها بگشایند.
در این میان، اما آنچه به رفتار انتخاباتی مردم ناراضی و معترض معنا و اهمیت ویژه ای بخشیده است، حساسیت و نوع واکنشی است که جریانات و جناح بندی های درونی رژیم به این رفتار انتخاباتی مردمان نشان می دهند. اکنون دیگر آشکار است که رفتار رندانه انتخاباتی مخالفین ولی فقیه، به نیروی مهمی در شتاب بخشی به پولاریزه شدن طیف بندی های درونی رژیم و به تشدید رویارویی ها و مخاصمات آنها تبدیل شده است.
این نیرو اکنون، به آشکار در دل "رهبر" بهت و هراس و بی آینده گی می کارد و وی را برای استمرار حاکمیت مطلقه خود بیشتر و بیشتر به تیز کردن تیغ سرکوب و دامن بخشیدن به اقتدار و قدرت دستگاه نظامی – امنیتی سپاه و فرمان بریده های وابسته به آن، تشویق و تشجیع می کند. دفاع خامنه ای از طرح ها و سیاست های داخلی و خارجی آشکارا بحران زا، پرهزینه و غیرعقلانی و هراس و مخالفت وی با همه آنچه که ممکن است به اشکالی از حاکمیت قانون (حتی قانون خود حکومت)، به اشکالی از قابل پیش بینی شدن فعالیت اقتصادی، به اشکالی از شکوفایی اقتصاد سرمایه داری، به اشکالی از قابل پیش بینی شدن فعالیت سیاسی نیروهای درون حاکمیت و به اشکالی از روابط متعارف با کشورهای جهان راه برد را نیز، باید در پرتو هراس از این نیرو و این بازیگر صحنه سیاسی امروز ایران به تحلیل نشست.
سمتگیری آشکار خامنه ای به افزایش قدرت و اقتدار نظامیان و امنیتی کاران رژیم و دفاع وی از سیاست های بحران زا و معطوف به تلاش برای تحمیق و وابسته سازی اقشار هر چه بیشتری از تهی دست ترین اقشار جامعه به نظام (چه معیشیتی و چه فکری و سیاسی)، البته بخشی از اصول گفتمانی مورد باور وی، از همان آغازین روزهای بقدرت رسیدن رژیم اسلامی است. دفاع از محافظه کاران مذهبی بازار و تلاش برای تامین منافع تجار سنتی در برابر بخش های دیگر بورژوازی نیز، البته یکی از وجوه نسبتا ثابت و دیرینه در مواضع خامنه ای را، باز می نمایاند. در عین حال بی اعتمادی وی به بورژوازی جدید و اقشار طبقه متوسط جدید را نیز، نمی توان امر جدیدی تلقی کرد. بااینهمه، تعلق خاطر گاه مخاطره انگیز وی به دفاع از سیاسیت های پوپولیستی و بویژه مخالفت آشکار و پنهان وی با همه سیاست هایی که ممکن است به نوعی از ثبات اقتصادی – سیاسی و به شکلی از روابط متعارف با کشورهای دیگر و بویژه کشورهای غربی راه برد – امری که به شکل اجتناب ناپذیری با رشد و قدرت یابی بورژوازی مدرن و کثرت و قدرت بیشتر طبقه متوسط جدید همراه خواهد شد – از جهت گیری و استراتژی سیاسی روشن و مبتنی بر مولفه های متاخرتری حکایت می کند. یکی از این مولفه ها (و از قضا یکی از مهمترین آنها) به رفتار انتخاباتی مخالفین رژیم در انتخابات چند دوره گذشته و بویژه به نقش موثر بورژوازی جدید و طبقه متوسط جدید -
اساس تفکر نویسنده.تنت دادن به فرصت طلبی ناگزیر توده هاست و خلع سلاح بودن در مقابل آن
این را هم درست نمیدانم که این تفکر از سازمان سیاسی خاصی است این تسلیم طلبی اپیدمی است و در همه جریانات سیاسی جای گرفته است
۷۲٨٨۹ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : علی اردلان

عنوان : زحمت بسیاربرای هیچ
نویسنده محترم باتکرارچندین باره مطالبی آشنا که ازقبل درتمام جرایدوسایت های اصلاح طلبی قابل دسترس بوده وهست،قصدراهنمائی چپ های رادیکال رادارند.به عبارتی به بالای منبررفته وخلایق گمراه رابه راه راست هدایت میفرمایند.
البته خیلی تلاش میکنندکه ازادبیات چپ هابرای پیشبرداستدلات خودبهره جویندولی هرچه میکوشندنمی توانندتعلق خودرابه ادبیات ملی مذهبی هاواصلاح طلبان حکومتی مخفی دارند.
این اصطلاح چپ رادیکال نوین دیگرچه صیغه ایست؟شایدمنظورنویسنده ازاین اصطلاح همان چپ های سابق و اصلاح طلب شده اکنونی ست(حال رادیکال بودن چه نسبتی بااین حضرات داردخدامیداند).
مثلامیفرمایند:چپ رادیکال نوین خطر اصلی را تفوق بازهم بیشتر بلوک اقتدارگرایان تحت رهبری خامنه ای می داند. در این انتخابات تحریم فعال انتخابات را شعار خود ندارد. از این نگاه شاید چپ رادیکال نوین در یک ائتلاف منفی با جناح رفسنجانی و روحانی و اصلاح طلبان قرار دارد. در این نبرد ، اما چپ رادیکال نوین وظیفه ای برای هرگونه حمایت رسمی و غیر رسمی از جناح رفسنجانی و روحانی برای خود قائل نیست.
ازاین توضیح تنهایک گروه به خاطرآدم می آیدکه بنده باقاطعیت میگویم باانکه تعدادی ازسرانش هنوزچپندولی سازمانشان درکل سازمانی ست درسویه راستگرایان سیاسی.زیرابدون هیچ تردیدی هیچ سازمانی رانمی توان چپ نامیداگرازحکومتی یابخشی ازحکومتی که تمام جناح هایش ازمدافعین سرسخت سرمایه داری نولیبرالند(ازاحمدی نژادبگیرتاروحانی)دفاع کند.اینجامسئله مبارزه طبقاتی درراس استراتژی چپ هاقرارمیگیردومسلماگروه هائیکه درصف سرمایه داران وباندهای مافیائی قرارمیگیرند،هرگزنمی توانندمدافع راستین طبقه کارگروسایرزحمتکشان باشند.لذاباقاطعیت عرض میکنم که آن سازمان موردنظرنویسنده دیگرنمی تولانددرجرگه چپ هاقرارداشته باشدومسلمافاصله گروه های چپ، روزبه روزازاین سازمان سیاسی بیشترخواهدشد(بطوریکه تنهامتحدسیاسی این سازمان درآینده ملی مذهبی هاواصلاح طلبان حکومتی خواهندبود).
نویسنده ازاینکه این گروه به اصطلاح چپ رادیکال نوین،رسماوعلناازباندرفسنجانی-روحانی حمایت نکرده وحمایت خودرادرلفافه نگاه داشته است،راضی نیست واینکارنوین هاراتاحدودی شبیه چپ های رادیکال که ازنبردکه برکه قدرت سردرنمی آورندمی داند.
بهرحال باگفتن دوتاکلمه بورژوایانئولیبرال کسی چپ محسوب نمی شود.مهم موضع طبقاتی وسیاسی آن فردیاگروه است که ماهیتش رامشخص میسازد.نمی توان درحرف چپ بودولی درعمل راستگرا.این شایدمدتی مردم راسردرگم کندوعده ای راهم فریب بدهدولی مسلمادیری نخواهدپائیدکه حقایق آشکارشود.
ا
۷۲٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست