از : امیر ایرانی
عنوان : پذیرش تکثرگرائی و دمکراسی
پذیرش تکثرگرائی و دمکراسی یکی از موانع انشعابات است چنانچه براین تکثرگرائی روح اقناعی حاکم شود هیچ نوع گسستی پیش نخواهد آمد چون همه در تلاشند با خرد ورزی به اقناع بپردازندو استدلال قوی در خردورزی پیروز است. این روش دیر و زود دارد اما سوخت وسوز ندارد. آنان که در یک تشکیلات؛ ماشین حرف شنوی را جستجو می کنند قطعاً به سانترالیزم سندان وچکش نیز خواهند اندیشید و یا خواهند رسید که نتیجه کار هم مشخص است و تجربه به می گوید چه خواهد شد.
۷٣٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۴
|
از : فریبرز ستاری
عنوان : در سازمان فدائیان اکثزیت چه ها که نمی کنند
تشکر می کنم از مطلب آقای تابان که دلسوزانه و بی محابا به اسیب شناسی یکی از سازمان چپ پرداخته است و وضعیت اسف بار سازمان فدائیان اکثریت را زیر میکرسکوپ سیاسی قرار داده اند. آقای تابان! با شما هم رای هستم که مدنهاست شیرازه سازمان فدائیان اکثریت از هم گسیخته شده است و این سازمان پر طرفدار دستخوش چنان تلاطمی شده که هر لحظه بیشتر به گرداب بحران تشکیلاتی فرو برده می شود؟ عامل این تنزل موقعیت سازمان اکثریت چه کسانی هستند؟ باید بنویسم آن زمان که سازمان اکثریت پای در رکاب دمکراسی نازل گذاشت، به بیماری پلورالیسم مبتلا شد و بنائی سست را پی افکند تا هرکس تحت لوای دمکراسی و پلورالیسم هر نظر و تحلیل شخصی و صد البته مغایر با خط مشی سازمانی را به خورد سازمان دهد. دامنه تشتت به چنان درجه ای رسیده که حتی مصوبات کنگره ها را زیر پا می نهند. وجود رفتار سیاسی مغایر با پرنسیپ تشکیلاتی و عدم وجود سانتر قوی باعث طرج مسئله ای شده که می توان تعمق کرد با بلبشوی سیاسی حاکم چه نیازی به برگزاری کنگره و نشست های ماهانه شورای مرکزی هست؟ مدتهاست شورای مرکزی سازمان اکثریت به درجه ای از مسلوب الاختیاربودن رسیده که هیئت سیاسی – اجرائی به خود اجازه می دهد تا تحلیل های مغایر با موضع رسمی سازمان را در برابرموضع ارگانی شورای مرکزی قرار دهد.
مورد دیگر انعکاس نظرات انحرافی تنی از عناصر بریده از سازمان است که در تریبون کارآنلاین می باشد، آنهم در کدام ستون ؟ در ستون یادداشت سیاسی! که بیانگر موضع و خط مشی سازمان است و شورای تجریریه مطالب یادداشت نویسان درج کرده تا از این طریق نظرات مسموم کننده را منعکس کنند. مصادیق بسیار هستند که مقاله آقای تابان به برخی از آنها پرداخته است و من از بیان مصادیق دیگر صرف نظر می کنم . مسئله دیگر این است که وقتی سازمان فدائیان اکثریت با چنان هیمنه به چنین وضع اسف بار دچار شده است ؛ وضعیت دیگر سازمان چپ منفک از فدائیان و دیگر تشکل های چپ رقت بارتر از سازمان اکثربت می باشد.
۷٣۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۴
|
از : واثقی
عنوان : عدم درک واحد از مفاهیم بدلیل تعریف نشدن
همانطور که کارگر تا تعریف نشود میتواند مفاهیم مختلفی را در ذهن متبادر کند به همین ترتیب است دمکراسی و پلورالیسم. و تازه پس از تعریف این مفاهیم آنگاه میتوان برای اجرائی کردن آن ضوابطی مشخص کرد. اینکه تا کنون تا تقی به توقی خورده فورا ً انشعابی صورت گرفته تماما ً ریشه در همین نقطه گره ای دارد و متأسفانه بیماری ایرانیست. حداقل در درون جنبش فدائی درک واحدی از مفاهیم وجود ندارد و باری به هر جهت از این لغات استفاده میشود مثلا ً کسی نمی پرسد شما که نمدانید و نمیتوانید از سوسیالیسم و جامعه سوسیالیستی تعریف جامعی داشته باشید چرا آنرا بر تارک مصوبات سازمانتان می چسبانید! تکلیف اعضا نه تکلیف مردمی که این اسناد را می خوانند چیست؟ البته جنبش فدائی استثنا نیست کلا ً جوامعی که شفاهیند دچار چنین معضلی هستند. دوست کارگرمان به چیزی می نازد که نمیداند چیست. البته من و او تنها نیستیم همانگونه که دست به کار انقلابی شدیم که نمیدانستیم چیست و چه چیز را ویران و چه چیز را جایگزین خواهد کرد.
۷٣۲٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۴
|
از : کارگر
عنوان : چه چیزی مورد حمله است ؟
با کمال تاسف باید گفت آن چیزی که در مرکز حمله بر علیه سازمان فدائیان خلق (اکثریت) قرار دارد یکی از بزرگترین دستاوردهای این سازمان در میان احزاب و سازمانهای اپوزیسیون یعنی دموکراسی و پلورالیسم درون سازمانی است . سالهاست خیلی ها از اکثریت میخواهند " تعیین تکلیف " کند . اینهمه سال تعیین تکلیف شد بکجا رسیدیم ؟ با هر اختلافی انشعاب یا تصفیه !! راستی اگر بازهم " تعیین تکلیف" کنیم مطمئن هستد یک سازمان یکدست باقی میماند ؟ مدتی بعد دوباره احتیاج به " تعیین تکلیف " با نطر و گرایشی دیگر پیدا نمی شود ؟
۷٣۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۴
|
از : جمشید مختاری
عنوان : این همه قیل و قال؟
این همه قیل و قال برای چیست؟
گروهی هستند و هستید شرافتمند، انسان هائی ازاده ..سر خرده ،شکست خرده ،نا امید و سخت دلخور از زمین و زمان که تار اطراف خود سالها تنیده را ، هنوز با خود دارید .
مگر چیزی از ان تشکیلات و تفکرات و عواطف ، باقیست؟؟
مگر رخدادهای جنبش مشروطه..کودتای ۲۸ مرداد را نخوانده بودید و نمیدانستید که :
سیاست یعنی نان به نرخ روز خوردن و رفتن در مسیر باد؟؟
دردناک ترین بخش این نمایش..نشستن در پشت میز کتاب در غربت است و مردن در خاک دیگری!
گذشت داستان مبارزه..ازادی..عدالت و برابری..گذشت..مگر جائی خبری هست هنوز؟؟
۷٣۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : در یک ارکستر هر کسی باید ساز خودش را بزند...
بانو علیخانی گرامی، قصدی برای لاپوشانی نداشته و ندارم. چه بخواهیم یا نخواهیم همواره استخوانی لای زخم باقیمانده احساس میشود. و دیگر اینکه گمان می کنم چیزی جز گربه باقی نمانده است.
در حال چسباندن چیزی به مطلبی دیگر نیستم. فقط از ره آویزان شدن به مثال ارکستری که شما خود طرح کرده ای، تلاش کردم بگویم، در یک دموکراسی واقعی همچون آحاد شرکت کننده در یک ارکستر، هر کسی باید ساز خودش را بزند. اما گویا مقصودِ نظرم را اینگونه گرفته ای، که من طرفدار بلبشوی حاکم بر جنبش فدایی و سازمان مرکزی آن فدائیان اکثریت هستم.
اگر بخواهیم بلبشوی حاکم بر رفتار جنبش فدایی و سازمان مرکزی آن فدائیان اکثریت را ناآگاهانه ارزیابی کنیم، جفایی بزرگ در حق اندیشه ی خود و دیگر دوستانمان در جنبش فدایی روا داشته ایم. هم از این رو بود، که نوشتم، فهم واژگونه از دمکراسی.
بگذار جای دوری نروم. از همین نشریه اخبارروز شروع کنم. مدتی دوستانی مطلب مینوشتند، و کسانی هم در پای این مطالب نقادی می کردند. در آغاز اوضاع نقد آشفته بود، درست به مانند درب سالن ورزشی که پس از مدتها بسته بودن به محض باز شدن درب همه در حال له کردن دیگری برای ورود بودند. و داشت اوضاع نقد به تدریج روبراه میشد، که دست اندرکاران نشریه با در دست داشتن متر و کیسه ای گچ پا به میدان گذاشتند برای خط کشی.
این هم درست که از قدیم گفته اند، چهار دیواری اختیاری و بنابراین هر نشریه ای هر جور که جمع و تفریق کنیم مِلک طِلق گردانندگان آن هستند. و درست در همین نقطه است، که پای چگونگی برداشت از دموکراسی به وسط معرکه کشیده میشود. هرگز مخالف ضابطه و موافق هرج و مرج نبوده و نیستم. اما در عین حال همواره مخالف سرسخت اعمال ممنوعیتها و پوزبند زدنها به بهانه ی رعایت نظم بوده ام.
و با شما در اینکه جنبش فدایی، سازمان اکثریت و نشریه محترم اخبارروز باید تعریفی از خود و دموکراسی مورد حمایتشان ارائه دهند، هم صفم. چه در غیر این صورت این قایقها تنها در اثر بادی که گهگاه بر بادبانهاشان برخورد می کند، متلاطم بوده، و سکان و قطب نماشان دخلی در انتخاب مسیر حرکت نخواهند داشت.
۷٣۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۴
|
از : فریبا علیخانی
عنوان : لاپوشانی نکنیم
جناب البرز، با آنکه مایلم با گفته های شما همدل شوم ولی عقل ناقصم میگوید این لحن سخن گفتن لحن انشالله گربه بود و نه سیخ بسوزد نه کباب است. دوست گرامی شما مختاری اگر دلت میخواهد استخوان لای زخم باقی بگذار و بگو این فهم واژگونه از دمکراسیست. من نه! میگویم اتفاقا ً جناح راست سازمان کاملا ً آگاهانه می پندارد این عین دمکراسیست. و جناح چپ هم بقول آقای صادق کار از ترس آنکه سازمان به راست نقلطد در تلاشهای مذبوهانه ایست که سازمان را به جریانات ایدئولوژیک چپی بچسباند که با صد من سیریش هم به سازمان اکثریت نمی چسبند. بله دوست گرامی، طنابی را که از دو طرف می کشند دیر یا زود پاره می شود.
دوست عزیز همانطور که آقای تابان مضمونا ً در نوشته اش گفته است؛ دمکراسی درون حزبی بایست ضابطه مند باشد والا به هرج و مرج می انجامد.
شما یا نمیدانی و یا میدانی و ترجیح میدهی باز نگوئی ولی دوست عزیز این واقعیتیست که سالیان سال سازمان اکثریت گرفتار این معضل است که تماماً بازمیگردد به اینکه این سازمان نمیتواند تعریفی از خود ارائه دهد در نتیجه نمیداند در کجای میدان مبارزه باید بایستد. سازمان فدائیان همچون قایق پاروئیست که در آن جمعی به جلو و جمعی به عقب پارو میزنند و کاپیتان این قایق هاج و واج مانده است که چه بایست کرد. ما نیز در بیرون چشم انتظار حرکت!
۷٣۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : اگر ما بتوانیم علل خود ممیزی و ممیزی را از نوشتجات و نشریات خود دور بداریم ...
بانو علیخانی گرامی، دلسوزانه می نویسی؛ «...آیا به راستی رفقا تفاوت هرج و مرج و دمکراسی درون سازمانی را نمی دانند؟ آیا نمی دانند از ارکستری که هر نوازنده ساز به دل خویش زند نتوان آهنگی شنید؟...»
در عین آنکه دلسوزی شما می پسندم، و خود را در مسیر دموکراسی هم صف با شما می بینم، اما برخلاف برداشت شما معتقدم، معضل اساسی جنبش فدایی در عدم درک آحادش از کار جمعی نیست.
مشکل ناشی از برداشتی نامفهوم و واژگونه از کارجمعیست، به قسمی که می پنداریم در یک ارکستر همه باید یا ویلون بزنند یا ترومپت و یا... و در واقع امر یک ارکستر نمیتواند متشکل از سازهای گوناگون نباشد. در یک ارکستر موفق بر اساس قواعد حاکم بر یک موسیقی نواهای مختلفی از سازهای مختلف چون ترمه هایی یکدست و همگون بگوش مخاطبینش می رسد.
جنبش فدایی علیرغم وجوهاتِ بارز پیشتازیش هرگز تافته ای جدا بافته از اجتماعی که زاده ی آن است نبوده و نیست. و این جنبش در انتقاد از خود بارها به وجود استبداد در صفوف خود معترف بوده، و همزمان عزمش را نیز برای رفع نواقص اعلام داشته است.
و اگر ما بتوانیم علل خود ممیزی و ممیزی را از نوشتجات و نشریات خود دور بداریم تا همه ی دوستان بتوانند بدون واهمه از عواقب به طرح نظر پرداخته، و بدون برخورد با دیوار بتنی لجبازیهای کودکانه ی ذینفوذانِ صفوف، شاهد شکفتن منطقی ترین نظرات باشیم، بی تردید پیشتازی جنبش فدایی را در نهادینه کردن دموکراسی در صفوف جنبش فدایی و جامعه ی متنوع ایرانیمان تضمین کرده ایم.
قصدی برای دفاع از شخص آقای دکتر رضا جوشنی ندارم. گرچه با اینکه هرگز ایشان را از نزدیک ندیده ام، اما از طریق یادداشتهای کوتاه و بلند ایشان احساس می کنم، ایشان نه تحت تأثیر بال راست سیاست، بل در اثر حقیقت خواهیست که می گوید "رأی میدهم پس هستم".
و اگر سخن آقای بهروز خلیق، مسئول شورای مرکزی سازمان را ملاک بگیریم، ایشان هم در سرمقاله ای در کارآنلاین صراحتا می نویسد؛ «...اما سازمان سیاست تحریم انتخابات را در پیش نگرفت و از شرکت کنندگان در انتخابات خواست که به لیست شورای ائتلاف اصول گرایان، ذوب شدگان در ولایت و مخالفان برجام رای ندهند...»
۷٣۲۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۴
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقای امیر ایرانی
مقاله را خوانده ام و بنظر من اشکلاتی که آقای تابان بدان پرداخته است بیشتر به ساختار تشکیلاتی برمیگردد اما حرف من اینست که پرداختن به ساختار تشکیلاتی زمانی ضروری است که حزب بداند کیست ( مانیفست مدون ) بعد بگوید برای چه منظوری میخواهد تشکیل شود . قبول دارم که مفاهیمی چون رسیدن به عدالت اجتماعی دموکراسی یا آزادی اهداف والائی هستند اما هیچکدام کیستی یک حزب را نه تنها تعریف نمیکنند بلکه برای پنهان کردن هویت واقعی حزب مطرح میشوند چپ کلاسیک مشکل هویتی نداشت غالبأ معتقد به مارکسیم لنینیسم بود تحقق عدالت اجتماعی را در دیکتاتوری پرولتاریا میدید و به تبع آن به حکومت تکحزبی معتقد بود و دموکراسی واقعی را در آن تعریف میکرد . امروز چپی که خود را مشخص و کافی تعریف نکرده باشد یا میداند کیست اما خود را با شعارهای عدالت اجتماعی دموکراسی و آزادی مخفی میکند یا خود را نیافته است و بحران هویتی دارد. اگر اینها تعریفی از کیستی است بنابر این هم مجاهدین خلق هم ملی مذهبی ها هم مشروطه خواهان هم سلطنت طلبها هم چپ هم اصلاح طلبان و ... از یک کیستی مشترکی برخوردارند کدامشان گفته اند که مخالف با عدالت اجتماعی دموکراسی و آزادی است ؟ حتی جبهه پایداری نیز همین شعار را میدهد . در مورد چیستی نیز همینطور که گفتم حزبی برای انجام کاری مشخص در همین امروز تأسیس میشود نه برعکس که اول با اهداف کلی تشکیل شود بعد اندیشید و تحلیل کرد که چه باید کرد ؟ حزبی که نمیداند چه باید کرد چرا تأسیس شده است ؟ برای مثال چپ دهه چهل وجود داشت اما چریکهای فدائی زمانی تأسیس شد که میدانست چه باید کرد نه اینکه سازمان چریکهای فدای خلق تأسیس شد بعد به چه باید کرد اندیشیدند و نتیجه گرفت که مبارزه چریکی و مسلحانه را انتخاب میکنیم. حزبی هم که با چیستی مشخصی تأسیس شده است بعد از ورود به بستر نوین اجتماعی اگر چیستی نوین خود را نداند یعنی نداند امروز چه باید کرد به محاق میرود یعنی بحق از صحنه سیاسی حذف میشود کاملأ طبیعی است که اعضایش هر کدام راهکار مورد نظر و باور خود را دنبال میکند.
۷٣۲۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴
|
از : منصور واثقی
عنوان : طوفان در خانه ی پدری
فکر میکنم شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق اکثریت وقت کافی داشته است تا در مورد بحران موجود در سازمان تصمیم گیری نماید و راهبردی ارائه دهد. لیک اینگونه که مشخص است گویا بحرانی احساس نمیکند و ضرورتی بر موضع گیری نمی بیند لذا به دفع الوقت روزگار می گذراند و شاید دعا میکند هرچه زودتر گرد و غبار فروکش کند. ولی شورای مرکزی چه بخواهد و چه نه، بحران در درون سازمان اکثریت جدی و عمیق است و از آنجا که تیم آقای خلیق (شورای مرکزی کنونی) قادر نیست این بحران را مدیریت نماید لذا طبق پرنسیپهای احزاب مدرن، لازم است استعفا دهند و کنگره اضطراری فرا بخوانند تا عالیترین ارگان تصمیم گیرنده ی سازمان برای خروج از بحران تصمیم بگیرد.
۷٣۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴
|