سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"زبان به کام سیاست" - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لا له

عنوان : بچه ها با هم مهربون باشین!
خب الحمدالله که از موضوع اصلی بحث منحرف شدیم و تا دلمان بخواهد معلمان اخلاق درسمان دادند و در نهایت از بابت گیجی همگی آنلاین یکدیگر را به آغوش کشیدند و نقره کار خوشحال که جماعت فراموش کرد که منتظر جوابگویی وی می بایستی می بودند!!
۷٣٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : قصدم از ابراز نظر هرگز برانگیختن هم رأیی دیگری نبوده و نیست...
خانم مرزبان گرامی، به زیبایی مینویسی؛ «... تلاش برای باز کردن ابهامات و ابراز نظر در مورد مقالات جای ارزشمندی دارد...» اگر بواقع به حرف و سخن خودت اعتقاد داری، چرا انتقادت به نظرم را بجای طرح مستقیم، غیر مستقیم طرح کرده و می نویسی؛ «... به نظر من ایشان بسیار زشت و توهین آمیز و عصبی برخورد می کنند...»؟
اگر به واقع اهل انصاف و منطق بودی، به یقین درمی یافتی، آنچه را که به عنوان مدارک توهین ردیف کرده ای، در واقع جملات هموطن گرامی (ایرج. ک) بوده است، که من آنها را سئوال گونه به خود ایشان برگردانده ام
واژه هایی که من اضافه کرده ام، کرشمه، نقاره، طبل و شریف بوده است. آیا این واژه ها در فرهنگ شما واژه هایی توهین آمیزند؟. چرا؟

بهرنگ ایرانی گرامی، سپاسگذار انتقاد دوستانه و منطقی شما هستم، اما محض اطلاع لازم میدانم که بگویم، خطابم به هموطن گرامی (ایرج.ک) از روی عصبیت نبود، بل پاسخ ایشان را روی همان طول موجی که دریافت کرده بودم، دادم. به تجربه درک کرده ام، طول موجهای مختلف فرصتی برای شنیدن ایجاد نمی کند.
قصدم از ابراز نظر هرگز برانگیختن هم رأیی دیگری نبوده و نیست، چه انگیخته گی لحظه ای می آید و لحظه ای دیگر محو می شود. لذا همواره کوشیده ام تا با ابراز نظرم یک انتخابِ دیگر را در سینی انتخابها عرضه کنم.

امیر ایرانی گرامی، بواقع هم چنین است، ما باید بتوانیم نقادی کنیم، و روحیه ی پذیرفتن نقد را هم در خود ایجاد نمائیم. مقصود شما از "نقادی بیرحم" را می فهمم، اما در این مورد ترجیح می دهم بجای واژه بیرحم از عریان استفاده کرده، و بنویسم "نقادی عریان"
۷٣٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : توهین و مصداق های آن
در هر موقعیت توهین مصداق های خاص خودش را نشان میدهد . مثلاً؛در حوزه نظردهی و بر خورد با مسائل اندیشگی، چیزی که توهین قلمداد می شود اینست: محدودیت نقادی و جلوگیری از نقادی بیرحم که این نقادی بیرحم توسط خرد نقاد انجام پذیر است. درود بر آنانی که مروج نقادی با خرد نقاد هستند و آنانی که روحیه نقدپذیری را دارند و خود مروج آنند!.
۷٣٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : انتقادی دوستانه به دوست نادیده ام "البرز"
تا قبل از این که کامنت سوم آقای البرز را بخوانم ،هرچند که ایشان نیازی به حمایت من ندارند می خواستم با نوشتن کامنتی ،دینم را به دموکراسی و آزادی قلم و بیان و مخالفتم را با سانسور نظرات در سایت اخبار روز ،به شکل حمایت از البرز ،ادا کنم.از انصاف هم اگر نگذشته باشم ،به گمانم تقریبا تمام کامنتهایی که ایشان پای نوشته ها می گذارند از روی احساس مسئولیت و با نیت دامن زدن به یک جدل منطقی است. برخورد ایرج با البرز نه تنها اصولی ومنطقی نبود،بلکه همراه با بی احترامی و اهانت هم بود.ولی با توجه به اصولیت و منطقی که در نوشته های البرز سراغ دارم،انتظار نوشتن کامنت سوم را با چنین ادبیاتی از البرز عزیز نداشتم و با خانم مرزبان موافقم که این کامنت با عصبانیت نوشته شده است.بر این باورم که کمتر کسی پیدا می شود که در مقابل اهانت دیگری اصلا عصبانی نشود. البته بهتر است که خیلی به قول معروف "جانماز آب نکشم" تقریبا همه ی ما مواقعی عصبانی می شویم.ولی دوستانه بگویم. آقای البرز بدون به کار بردن آن کلمات نیش دار هم بخوبی می توانستند با یک احتجاج سالم صحت ادعاهای خود را به اثبات برسانند و تاثیر بهتری بر مخاطب بگذارند.
۷٣٣۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : بیژن پوینده پوینده

عنوان : "مدارا یا تمکین"
خواننندگان میتوانند به مقاله ای از زنده یادمختاری که در اخبار روز هم چاپ شده رجوع کنند. مطالعه این مقاله نشان میدهد که درک خانم میلانی از مفهوم استبدازدگی و فرهنگ مدارا که محمد مختاری در باره اش نوشته, همخوانی ندارد. یک بخش از این نوشته در مورد مدارا یا تمکین:
"مدارا با تمکین تفاوت دارد. مدارا درک و به رسمیت شناختن حضور دیگری است. اما تمکین نوعی همکاری با دیگری است. تمکین حتی در معنای لغوی بیانگر قادر و مسلط گردانیدن کسی بر چیزی است (لغت نامهء دهخدا). مدارا که بنیاد فرهنگ دموکراسی است، بر این حقیقت استوار است که انسان¬ها اساساً با یکدیگر متفاوت هستند و این تفاوت باید به رسمیت شناخته بشود. از سوی دیگر اما دولت¬های تمامیت گرا این تفاوت¬ها را به رسمیت نمی¬شناسند و از این طریق منافی تکثر و تفاوت انسان¬ها هستند. دیکتاتورها در زبان روان شناسی (Les xènophobiles) بیگانه¬ستیزانی هستند که حضور دیگری را تنها به شرط تمکین و همکاری یا انفعال او می¬پذیرند. از این منظر مدارا یک مفهوم منفعل و یک طرفه نیست، بلکه فرایندی از تفکر انتقادی است...." http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۲۴۱۳
۷٣٣۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : من از بهر حسین در اضطرابم - تو از عباس میگویی جوابم
با عرض معذرت, نمیدانم منظور جناب و یا سرکار آ. بزرگمهر از تکرار این روضه های صد بار تکرار شده چیست. منظور من آن بود که در تمام دوران تقریبا شش دهه حکومت پهلوی ها - با همه خوبی های آن - جز یک دهه بعد از شهریور بیست, مردم فرصت تمرین دموکراسی و تحمل و مدارا را نداشتند و در نتیجه در بهمن ۵۷, نسلی که هر از بر دموکراسی را نمیدانست آن کرد که امروز اعقاب آنها در خارج میکنند و از شدت کمبود نام, بعضی " سوسیالیست موقت! چپ! ایران میشوند.

دموکراسی که در فرهنگ انگلوساکسون سابقه ۸۰۰ ساله دارد - و امروز پایه های آن در اثر عدم مراقبت به لرزه افتاده است - به سهولت بدست نیامده و به سهولت به دست نمی آید و محتاج مشق و تمرین و ممارست و کوشش فراون است.
۷٣٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : سهیلا مرزبان

عنوان : توصیه
هر چند تلاش برای باز کردن ابهامات و ابراز نظر در مورد مقالات جای ارزشمندی دارد، اما زبان مستدل و محترمانه هم بسیار مهم است. شما یک بار دیگر نظر این آقا یا خانم البرز را در این جا نگاه کنید. بسیار غیر محترمانه و با استفاده از واژه های زشت و سبک و توهین آمیز نوشته شده است مثل (مگر من میدانم شماره سجل احوالت جند رقمی است! / یا کجا نقاره می زنی کجا طبل! / به جای این همه کرشمه!! / شلوغی ذهنت و از دست رفتن رشته ی فکرت/ گر چنین کرده بودی، اینهمه فشار به ذهن شریفت وارد نشده و خسته نمیشدی/ ) و توهین های دیگر. به نظر من ایشان بسیار زشت و توهین آمیز و عصبی برخورد می کنند.
۷٣٣۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : بازهم تاکید بر علت و معلول
در ارتباط با نظر peerooz که تحت عنوان " ماهی و نمیخوای دمش و بگیر".
مجبورم دوباره مزاحم شوم.
جناب peerooz قبل از ۲۸مرداد، ما حکومت پارلمانی و چند حزبی داشتیم. دیگر چنین موقعیتی بوجود نیامد (در مجلس اول بعداز انقلاب حضور تیمسار مدنی ، خسرو قشقائی و دکتر قاسملو را تحمل نکردند و همین آقای حسن روحانی که متخصص سخنرانی های قبل از دستور و افشاگری در ارتباط را اعتبار نامه ی وکلاء بود علیه احمد مدنی داد سخن داد. وکلای نهضت آزادی را نیز ضرب و شتم نمودند.)
در بهمن ۵۷ حتی تنها حزب حکومتی رستاخیز قبلا منحل شده بود. رفتار مبتذل حکومت کودتا با مجلس و قانون اساسی همه چیز را از چشم مردم انداخته بود. فقط در آن خلاء سیاسی طلبه ها و روحانیون توانستند راه بیفتند . اینها از پستوهای حوزه ها آمدند . بر سنتّت های مشروطه و دستاورد های آن از «لطف» حکومت کودتا و جلوگیری از آموزش تاریخ کشور بخصوص انقلاب مشروطه غُباری از فراموشی نشسته بود یا با شعار های رادیکال تر آن روزها «رونقی» نداشت . دیدیم به اجتماع معروف به "قانون اساسی" چگونه برخورد شد. هر جریان خود را محور مبارزات می دانست «حزب فقط حزب الله ، رهبر فقط روح الله» گروه های سیاسی چپ و مجاهدین نیز شعار های مشابه داشتند.
وقتی مرجع تقلید شیعیان خمینی به قدرت رسید. قرار تشکیل مجلس موسسان که آرزوی دیرینه مبارزان ضد دیکتاتوری بود و پیش نویس آن قبل تهیه شده بود را نادیده گرفت و با وقاحت کامل گفت «خدعه » کردم . طبیعی بود که نیروهای سیاسی که نه تشکیلاتی داشتند و نه تجربه ای ؛ یا از زندان بیرون آمده بودند یا از خارج از کشور، متشتت تر گردیدند.
مجلس موسسان می توانست به همگرائی مردم کمک کند و نمایندگان آحاد مختلف مردم فعالیت های قبل از ۲۸ مرداد را ادامه دهند.
قرار نبود ۷۲ نفر معمم و مکلا ی متعصب قانون اساسی مشروعه را برا ی حکومت ولایت فقیه طراحی کنند و کتاب حکومت اسلامی خمیمی توسط «خاندان » بنی صدر به فرانسه ترجمه شود تا دیگر کشور ها نیز از آن الهام بگیرند.
زنده یاد طالقانی در احمد آباد فکرش را نمی کرد که چندی بعد در فروردین ۵۸ احمد خمینی ، رفسنجانی ، بشارتی و غرضی که ساواک سلطنت آباد را راه انداخته بودند پسر آیت الله طالقانی را در خیابانهای تهران بربایند و بقی ماجرا..
اگر جناب peerooz هنوز میخواهد نقش تعین کننده حکومت ها در کودتای ۲۸ مرداد و بعداز انقلاب را با فعالان سیاسی عوض بدل کند سخت در اشتباهند.
فراموش نکنید که که بدستور تیسمار قرنی رئیس ستاد ارتش دولت موقت بعداز انقلاب ، هواپیماهای فانتوم نیروی هوائی برای ترساندن مردم سنندج که در نوروز ۵۸ به سخنرانی وزیر کشور دولت موقت دکتر صدر حاج سیدجوادی گوش میکردند دوار صوتی را شکستند. و بخاط همین کار تیمسار قرنی مجبور به استعفا گردید. همین کا را نیز قبلا در گنبد انجام داده بود کاری که هیچوقت در حکومت شاه به این صورت علیه مردم صورت نگرفت. درضمن عدم شرکت روحانیون ( بغیر از ایت الله طالقانی) در احمد آباد خود حاکی از حساب کتابهای مشروعه خواهان بود که بعدا مشخص شد.
باید دید امروز چه کسانی واقعا آشتی ملی و تشکیل مجلس موسسان و قانون اساسی جدید مایه می گذارند .با این انتخابات تک صدائی راه بجائی نخواهیم برد.
۷٣٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : اگر مطلب آقای نقره کار را به دقت خوانده بودی....
lradj k گرامی،
مگر من و دیگرانی که چند جمله ی نظر شما را خوانده ایم، میدانیم شما که هستی یا چه هستی. اصلا اینکه من بدانم شماره ی سجل احوالت چند رقمی است، و کجا نقاره می زنی و کجا طبل، چه ربطی به اظهار نظر شما در باره ی یادداشتهای من پیدا می کند. لذا از شما صمیمانه و دوستانه تقاضا دارم، که به چند نکته ی ذیل توجه کامل داشته باشی؛

آیا بجای اینهمه کرشمه بهتر نبود، مثالی می آوردی، که چگونه باعث شلوغی ذهنت و از دست رفتن رشته ی فکرت شده ام

می نویسی؛ «... واقعا خواننده خسته می شود». یقین کامل دارم، اگر مطلب آقای نقره کار را به دقت خوانده بودی، میتوانستی ربط یادداشت اولم به موضوع مقاله را به راحتی و بی هیچ شک و تردیدی درک کرده، و همراه من از آقای نقره کار میخواستی که به سئوالات آمده در یادداشتم پاسخ گوید. که اگر چنین کرده بودی، اینهمه فشار به ذهن شریفت وارد نشده و خسته نمیشدی.
۷٣٣٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : " ماهی و نمیخوای دمش و بگیر".
" مشکلات ما یکی دوتا نیست؟ من میخواهم به قبل از ۲۸ مرداد برگردیم . شاهی ها نمی خواهند. مذهبی ها هم نمی خواهند. چه کنم؟ ". پایان نقل قول از کامنت آ. بزگمهر.

نکته ذکر نشده اینست که در آن زمان استعمار نفت خور هم نمی خواست اوضاع چنان بماند و نماند. ۲۵ سال طول کشید تا به نقل از مقاله احمدآباد، ۱۴اسفند ۱۳۵۷
انوش صالحی, "سازمان‌ها و احزاب سیاسی با سابقه و فعال (مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق، جبهه ملی، حزب ملت ایران),......و گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی، هیات دبیران موقت سازمان ملی دانشگاهیان، شورای مرکزی هماهنگی سازمان‌های دولتی وملی، حزب توده، کمیته هماهنگی زرتشتیان ایران، حزب‌ پان‌ ایرانیست، اتحادیه کمونیست‌های ایران و برخی دیگر از گروه‌های سیاسی متعلق به دو طیف ملی و چپ " برای بزرگداشت مصدق در احمد آباد گرد آیند و از فردای آن به علت عدم درک دموکراسی به زد و خورد با یکدیگر بپردازند.

منظور اینست " ماهی دموکراسی را هر وقت از آب بگیری تازه است " و گرفتن آن محتاج درک دموکراسی و مشق و تمرین و تحمل و مدارا میباشد; و باید خواست گرفتن ماهی نیز وجود داشته باشد و گرنه آنها که مانند "انقلابیون" جز حرف و ایراد, علاقه ای به گرفتن ماهی ندارند و دم آنرا میگیرند هرگز به دموکراسی نخواهند رسید.
۷٣٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست