از : امیر ایرانی
عنوان : کثیرالفلان
مفاهیمی است که می توانند کارکردهای مختلفی و گاهاً غیر واقعی از خودنشان دهند که متأسفانه این بظاهر کارکردها در بزنگاه های تاریخی ابزار دست شیادانی قرار می گیرد که اقدامات آن شیادان بگونه ای به انحراف کشنده ی مبارزات سیاسی و اجتماعی یک ملت می شوند. کشوریست بنام ایران، آنانی که شهروند این کشورند واز هر طایفه و قوم وایلی که باشند در جهان رقابتی ی فعلی هویت اصلی و ملی آنان ایرانی است. سلب این هویت از خود، هویتی دیگر را به راحتی؛ اگرچه خود را عروسک دست دیگری بکنند نخواهد یافت. مالکان کشورهای دیگر که هویت ملی ان سرزمین را دارند به این سلب کنندگان هویت خویش به دیده خائنین می نگرند که هر آن ممکن است کاری دگر بکنند . این دیدگاه کم کمک خود را دارد در اروپا نشان می دهد . پرداختن به این موضوع خود بحث طولانی می طلبد. در روند مبارزاتی مردمان ایرانی، متاسفانه ادبیاتی مبارزاتی ی فریبکارانه ای آنهم توسط گروهی که خود را مبارز می پنداشته و می پندارند دانسته یا نداسته مطرح گردیده یا می گردد که پیامد ورود این نوع ادبیات چیزی جزء به انحراف بردن مبارزات و به هرز بردن توان مبارزاتی مردم ایران نبودن و نخواهد بود. اگر بخواهیم از مفاهیمی که برای اهداف خاصی آنهم توسط تئوری پردازانی که خود تفکر توسه طلبی ی سرزمینی داشته ، نام ببریم ومتاسفانه وارد ایران نیز گردیده اند: یکی از آنان کثیرالمله بودن ودیگری کثیرالخلق بودن است. و جالبست! در ریشه یابی ورود این دو مفهوم مشخص می شود: که این دو مفهوم توسط ادبیاتی بنام چپ از کشوری با دیدگاه توسعه طلبانه سر زمینی وارد می شود و توسط بخشی از وابستگان به ادبیات چپ دانسته یا نادانسته مطرح وبعداً لق لقه زبان گروهی که سخت مانده در تفکرات ایلی هستند می شوند.و جالبست! بخشی از همان وابستگان به ادبیات چپ بعد از به پرسش گرفته شدن ادبیات مبارزاتی چپ، آنانی که خود را وابسته به یک قوم وطایفه می پندارند چنان سقوط شیرجه وار می کنند که دیدگاه جهان وطنی آنان به سمت قوم وطایفه وایل و چادر(خیمه) وطنی می روند. این هم می شود نوعی تکامل در حوزه سیاسی و اجتماعی. در پایان باید گفت: آنانی که شهروند کشوری بنام ایران اند تنها یک ملیت دارند آنهم ایرانی بودن آنان است. آن لق لقه های زبانی، چیزی جزء نادان بودن فرد را نشان نمی دهد . و این هویت ملی ایرانی هم وظیفه مبارزاتی خاصی را برای همه ی ما می آفریند تا بتوانیم: آزادی - دمکراسی- عدالت اجتماعی را در کشور تحقق بخشیم. در غیر این صورت آن گوینده: کثیر فلان وبهمان یا نمی داند چه می کند ویا میداند اما چیز دیگری را مأمورانه پی می گیرد و....
۷٣۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣۹۵
|
از : جمشید
عنوان : ضرورت مخالفت با امری، آگاهی لازم از آن است.
اگر شما بیانیه نشست رمیلان را مطالعه کرده بودید، از ظن و گمان در نوشته های خود پرهیز می کردید. ًفدرالیسم قومیً سخنی بی پایه و دستاویزی برای ایجاد شبهه و تشکیک در فلسفه وجودی و شالوده فدرالیسم می باشد، که بعنوان اصلی دمکراتیک و راه کاری تجربه شده جهت رفع تبعیض و گسترش عدالت اجتماعی در جوامعی با گوناگونی فرهنگی و زبانی در نظر گرفته شده است. خوانش شما از فدرالیسم در حقیقت نقض غرض و رد آن است. در بیانیه پایانی منتشر شده مردمان مناطق آزاد شمال سوریه به چهار زبان کُردی، عربی، ترکمن و سریانی-مسیحی چنین برداشتی مشاهده نمی شود. در آنجا سخن از اتحاد داوطلبانه دمکراتیک سوریه است که همان سهیم بودن در سرنوشت زندگانی همدیگر و برادری ملیت ها و یا خلق هاست. در اقلیم کُردستان عراق فدرال نیز حقوق اقلیت های زبانی، فرهنگی، مذهبی، جنسی و امور زنان بسیار فراتر از حاکمیت و دولت های کنونی ایران و ترکیه پیگیری و رعایت شده و در حال گسترش است. در این مورد کافیست وضعیت زنان این منطفه را با شرایط آنها در جنوب عراق مقایسه کنید.
۷٣۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣۹۵
|
از : ایکاروس
عنوان : "من طرفدار استبداد شرقی نیستم"
نوشته آقای خراسانی من را بیاد برنامه طنزی انداخت که در آن فردی عصبی به افرادی که به او نسبت عصبی بودن می دادند با مشت و لگد حمله کرده و می گفت من عصبی نیستم . چرا به من نسبت عصبی بودن می دهید. حالا اگر به پاسخ ایشان به مانا دقت کنید متوجه میشوید که جناب ایشان دقیقا همانگونه که مانا می گوید نه تنها ظاهرا" مشخص نیست چه می خواهد بلکه دم خروس طرفداری از "استبداد شرقی"اشان نیزهویدا می گردد.
در مورد اول به همه میتازد بدون اینکه بگوید چه میخواهد. مخالفت با : استبداد، انقلاب، دموکراسی، فدرالیسم، خودمختاری، قوم و قومیت، ایدئولوژی، کمون پاریس، چپ، کوبانی، رزم مسلحانه با داعش، جنبش بی ریشه وال استریت و.........
در مورد دوم اینکه کسی بگوید من طرفدار استبداد نیستم که ملاک نیست پدرجان . امروز هر کسی بنا بر اوضاع ، مدعی طرفداری از استبداد نیست ، به جهانی ها کاری نداریم، همین جناب خامنه ای و یا جناب رضا پهلوی مدعی مخالفت با استبداد هستند.
جناب خراسانی در نوشته خود تنها در یکجا از "دموکراسی و حق تعیین سرنوشت" ، "طرفداری" کرده اند آنهم البته "آنچنانکه دریافته اند". اما واقعیت آن است که همه این صغرا کبرا چیدنها برای پنهان کردن دم خروس حمایت از "استبداد شرقی" تحت عنوان و به بهانه "تمامیت ارضی" است. ایشان حتی فدرالیسم نقض "تمامیت ارضی" میشناسند و هر "مستبد شرقی" و دیکتاتوری که "تمامیت ارضی" مورد نظر ایشان را حتی به قیمت سرکوب خونین همان به قول ایشان قوم های کوچک ، حفظ کند بر روشنفکران مدعی حقوق تعیین سرنوشت ارجح تر است به همین دلیل تقصیر پا نگرفتن حقوق "خود مدیریتی" را نه بر عهده "مستبدین شرقی" که بیشتر بر عهده این روشنفکران و مبارزان راه حقوق ملیتها می داند.
۷٣۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : چه فدرالیسمی خوب است و چه فدرالیسم بد است؟
نکاتی در مورد فدرالیسم مطرح می شودکه این مطروحات پرسشی می آفرینند: آیا فدرالیسم یک موجود عجیب الخلقه و یک لولوی وحشتناکی است؟ بایدگفت: فدرالیسم هم می تواند یک مرحله ای از یک روند تحولخواهیِ دمکراتیک در یک کشور باشد!. وقتی در یک کشور تحقق؛ آزادی - دمکراسی- عدالت اجتماعی عینیت یافت در دل این تحقق یافتگی فدرالیسم نیز نهفته است. و در صورت خواستن و اجرائی شدن آن قطعاً آن فدرالیسم دیگر براساس حق خواهیِ قوم اندیشانه نخواهد بود بلکه تثبیت کننده و پایدار کننده؛ آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی در کشور می شود. و آن فدرالیسم در خدمت نیازها و خواسته های انسانیِ انسانها قرار می گیرد وآن فدرالیسم دیگر ابزاری در دست گروهی فریبکار قرار نخواهد بود و هر چقدر فریبکاران نیز تلاش کنند کالایشان خریدار آنچنانی نخواهد داشت. که پرداختن به این موضوع خود بحث طولانی می طلبد. :::: چیزی که از این بابت نگرانی هایی را می آفریند اینست: مطرح کردن آن در دوره ای و یا شرایطی که رد پای پلید اندیشی در آن نمایان وبرجسته است و بدون توجه به روند تحولات میدانی و روند تحولخواهی در یک کشور، گروهی فرصت طلبانه برای تحقق اهدافی خاص که شاید باج خواهی باشد به پیش می کشند. :::::اما چه نوع فدرالیسمی می تواند وحشت آفرین و خطرناک باشد؟ می توان از فدرالیسمی نام برد که بصورت عامیانه آنرا فدرالیسم مرغی نام نهاد. که مبنای آن و تقسیم بندی آن،تقسیم بندیست که کینه هایی در آن نهفته است که کینه ها هم می توانند: ریشه ؛ زبانی ،قومی-طایفه ای- ایلی داشته باشد. که با یک مثال ساده نیز می توان گفت: دو همسایه را در نظر می گیریم که بین خود یک خط فرضی در نظر می گیرند وبه هم می گویند : اگر مرغ تو آمد در محدوده ی من ؛فلان فلانت می کنم و..... ::::::: جالبست بدانیم وقتی به گذشته بر می گردیم می بینیم در هر دوره ای که یک امپراطوری مقتدری ظهور کرد و بر پراکندگی ها و کردن کشی های منطقه خاتمه می دهد نوعی شکوفائی و مدنیتی نیز مطرح می شود. که البته این قابل بحث است
۷٣۶٣۵ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۵
|
از : کیا
عنوان : فدرالیسم ! , تجزیه!
جای تاسف است که شخصیتهای مطلع سیاسی چپ بدون جستجوی کافی یک پدیده مهم چپ در شرایط بحرانی منطقه محافظا نه و احساساتی عمل کنند .
فدرالیسم یک فرم اجتماعی دمکرات شناخته شده در تئوری و عمل است که موفقیت هم داشته است "غرب آمریکا ، آلمان ...." .
حال ما از آن تجزیه قومی یا شیخ نشینی بیافرینیم مشکل ماست که ممکناست صورت بگیرد!.
۷٣۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۵
|