از : وانیک
عنوان : پاسخ
آقای اردلان، جدا از وقتی که در پاسخ به من گذاشتید تشکر میکنم. آین بار کوتاه مینویسم. منظور از نیروی تغییر، مجموعه نیروهایی هستند که در خیزش ۸۸ شرکت داشتند و یا نیروهایی که بخشا, مطالبات مشترکی دارند. آین نیرو بود که در بند دلجویی از رهبر بود.
در مورد تفکیک اصلاحطلبان داخل و خارج دقت نکرده بودم. مطالعه می کنم.
در مورد بخش پایانی پاسختان این را بگویم که فعالین سیاسی باید آن انعطاف لازم را داشته باشند که با درجه رشد مبارزات مردم حرکت کنند و همچنین ارزیابی درستی از توان خود داشته باشند.
گر چه تصمیمتان در مورد بستن بخش نظرها را درک میکنم ولی امیدوارم که در این تصمیم تجدید نظر کنید و راه های مقابله با این برخودها را انکشاف کنید. من از مباحثه با شما آموختم.
۷٣۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : سیامند الف
عنوان : با مقاله نوشتن استدلال قوی نمیشود.
آقای اردلان، مقاله ی شما و تمام کامنت های مر بوطه را با حوصله مطالعه کرده ام. جز چند سوال و چند توضیح و یکی دو طنز بی آزار امامربوط، توهین و یا عصبیتی را نیافتم.حتی اگر " بی اخلاقی" را شما در مقاله ی خود متوجه عده ای کرده اید. در کامنت ها چنین توهینی به شما مشاهده نمی شود.نه ادعای رفرمیست بودن جرم اخلاقی است و نه دعوی رزمنده ی راه رهائئ طبقه ی کارگر بودن،به تنهائئ نشان اخلاق یا بئ اخلاقئ دریافت می کند. با قربان و صدقه رفتن زحمتکشان هم نه وضع ز حمتکشان درست میشود ونه استدلال های ما قوی می گردد.شما می توانید تا ابد مقاله بنویسید، اما بهتر است ابتدا برای به چالش کشیدن آن، هم استدلال و هم اعصاب لازم را داشته باشید.موفق باشید.در اینجا لازم است از توضیحات آقای آزاد هم تشکر کنم.
۷٣۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : علی اردلان
عنوان : بهتراست اصلاح طلبی ابتداخودرااصلاح کند.
تضارب آرا ازسخترین عرصه های مبارزه برای آزادی بوده ومتاسفانه تا بدین روز، همه مابه نسبه باتعصب درگیربوده وهستیم.بسیارجالب است که هیچ کس حرف دیگری راگوش نمی کند(وحتی به درستی مطلب رانمی خواند)وتازمانیکه خودبه نتیجه ای درست نرسیده از اندیشه غلط خودپاپس نمی گذارد...
مادرنوشته کوتاه خودمطالبی کلی رابطورفشرده آورده ایم که گویاموجب عصبانیت برخی رفقا(دوستان رفرمیست)شده که این عصبانیت گاه تاسرحدتوهین وسایرخصایل نارواپیش رفته است. لذاتصمیم گرفته ایم بعدازاین باب گفتگوراببندیم، تاهرکه قصدپاسخگوئی داشت بصورمقاله ای آنرابه سایت اخبارروزارائه نماید(پس بهتراست دوستان اصلاح طلبی که تاکنون توهینی نکرده ویادروظیفه اشان کم کاری کرده اندفرصت راازدست ندهند)...
شخصاارادتمندتمام نیک اندیشان وپیروان راستین راه آزادی طبقه کارگر وتمام زحمتکشان میهنم هستم.
۷٣۷٣۱ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : آزاد سیروانی
عنوان : نیرویی که فن حریف را بدل به بز کش کردنش کرد
با تشکر از شما، سیامند گرامی.راستش برای احترام به قوانین این سایت و اساسا ماندن در چارچوب حاشیه نگاری،حداکثر تلاش را برای فشرده نویسی بکار میبرم.که البته گاه نارسائی و ابهام در مفهوم را به دنبال دارد.کوتاه اینکه: منظور از این نیرو، توده ی بی فرقه و دسته ایست که از طبقات زحمتکش و پایینی جامعه تا پوسته ی نازکی از لایه های بد نام "پورشه سوار" را شامل میشود. این توده ی فعال و نسبتا کثیر،پایبند به هیچ جناح و و مرکزی نیست، اما از امکانات روزگار مدرن برای انسجام و عمل یکپارچه ی خود بهره می گیرد. این نیروی بی نام اگر چه در درازمدت به زبان فارسی سلیس آقای اردلان دارای تضادهای آنتا گونیستی هستند،اما بر سر گشودن عاجل ترین و مبرمترین گره تکاملی جامعه، اتحادی نانوشته دارند.شرکت آنان در انتخابات پیش از انکه در چارچوب دعوت این یا آن جناح ارزیابی شود، باید در خیزش برای بستن دست و پای اقتدار با همان کمندی دانست که شورای نگهبان برای شکار آزادی پرتاب کرده بود.به همین لحاظ همه ی جناح ها در تله ای گرفتار آمده اند که برایشان، غیر قابل پیش بینی بود.در همین راستا ریزش و سنگر بندی های جدید در فضای سیاسی ایران اجتناب ناپذیر است. کوشش آقای اردلان و منتظرین قیام های کتابی، برای فهم جزر و مدهای اجتماعی در حد تلاش طاقت فرسای آن کسی است که برای درک طعم آبگوشت، فقط تعداد نخود های آنرا می شمارد.در ضمن از اینکه آقای اردلان در همین ایران خودمان بسر میبرد، نمی دانم خوشحال یا نگران حال ایشان باشم. اما به هرحال دوری یا نزدیکی ایشان، به توان حجت و استدلال ایشان ،با فارسی سلیس کمکی نکرده است.
۷٣۷۲۴ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : masoud memar
عنوان : همان خاکم که هستم ؟
آقای اردلان شما در مورد ( رأی سلبی ) که به باور من ( رأی هدفمندی ) بود ٫ ادعا میکنید : « (اکنون که باشبه فاشیسم مذهبی طرفیم مطمئنابازیرپاگذاشتن اخلاقیات زمینه نسل کشی هاوسرکوب های بیرحمانه رافراهم خواهیم کرد) » من میگویم خالی گذاشتن صندوق های رأی یا رأی دادن با ملاحظات اخلاقی مورد نظر شما ٬ فراهم کردن زمینه بدون هزینه برای قبضه کردن تمامی اهرم های قدرت توسط داعشی های وطنی بود و با شرکت کردن مردم و آنچه مخالف میل شما رخ داد فرش قرمزی برای داعشی ها پهن نشد یعنی جامعه یکبار دیگر نگذاشت فاشیسم ( طرفداران *حکومت* اسلامی و مخالف با *جمهوری* ) تکسواران میدان شوند . در مورد بررسی های طبقاتی نیز باید بگویم که باب کردن طبقه متوسط یا مرفه شهری بعنوان تنها پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان یک برداشت سطحی است یک بررسی بر اساس هنجاری در یک جامعه ناهنجار است ٬ در جامعه ای که یک باربر در بازار یا یک سیگار فروش خیابانی بیشتر از یک کارمند دفتری درآمد دارد از کدام طبقه بندی کلاسیک میتوان صحبت کرد اما میتوان از قشرهای مختلف اجتماعی صحبت کرد که بطریقی از رانتها و بودجه های مختلف مانند صدهاموسسات فرهنگی که حدود هفتصد هزار میلیارد تومن در اختیار میگیرند و چند کتاب چاپ میکنند و بفروش نیز میرسانند چند سخنرانی و مابقی به جیب کسانی میرود که حکومتی نیستند بلکه جزو شهروندان شریف تشریف دارند آنهائی هم که در شرکتهای عظیم سپاه دخیلند از مسئول خرید تا انباردار ٬ کسانی چون خاوری کفن پوش که به هنگام افشا شدن اختلاس میلیاردی به کانادا تشریف برد ٬ چه از خارج نشینانی که پولهایشان را در این بستر تحریم زده ایران سرمایه گذاری کردند که سود تصاعدی دارد چه آنها که با اجازه بازرگانی در واردات کشور فعالند در باطن و عمل گرچه ظاهر مخالفت با نظام ٬ خواهان تغییر نیستند و رأی هشتصد هزار نفری برای آقای مصباح یزدی از استان تهران نشان میدهد که تعداد کثیری نیز خواهان هر چه بیشتر تحریم ها برای بقای خود هستند. حال رجانیوز هم یک شب بعد از اعلام آراء که منجر به حذف آقایان مصباح و محمد یزدی شد و رأی آقای هاشمی با بیش از دو میلیون منتخب اول استان تهران شد ٬ پایگاه اجتماعی آنها را طبقات مرفه شهری تحلیل کرد اگر بر این باورمند باشیم باید گفت که بیش از نیمی از مردم مرفه تشریف دارند یا متوسط که زندگی لوکس ندارند اما اجاره نشین نیستند و زندگی نسبتأ راحتی دارند ٬ نه آقای محترم باید محض اطلاع شما برسانم که خواهان تغییر ها بیشتر از طالبان وضعیت موجود رأی آوردند و اتفاقأ طبقه مرفه چرا باید زیر میز رفاهی خود بزند ؟ اما در موردی که گفتید : « کمااینکه بلافاصله بعدازانتخابات وآزمون رای سلبی ورای دادن به جنایتکاران معروف وسابقه دار،دیدیم که خامنه ای به راحتی جنایتکارمعروفی بنام رییسی رابه تولیت آستان قدس رضوی منصوب میکند » اولأ جناح اقتدارگرا تلاش خود را کرده میکند و خواهد کرد چه در جایگاه قدرت چه خارج از قدرت ٬ اما میزان هزینه دهی را میدان عملش تعیین میکند . دومأ استدلال شما بدین پایه استوار است که اگر مردم آن رأی سلبی مورد نظر شما را نمیدادند لابد آقای خامنه ای شخص متعادلی را جایگزین آقای طبسی میکرد . سومأ تولیت آستان قدس رضوی یک نهاد دولتی نیست اما آقای خمینی باب دخالت در امور آن را گذاشت و باب میل آقای خامنه ای نبود چون آقای طبسی اجازه ورود سپاه را بدان نداد و آقای خامنه ای نیز توان برکناری او را نداشت و مرگ او زمینه دخالت سپاه را فراهم کرد چهارمأ در چالشی که این انتصاب در پی خواهد داشت٬ اصلاح طلبان نظاره گر خواهند بود چون بین اقتدارگرایان و محافظه کاران سنتی مشهد ادامه خواهد داشت چه بسا غیرمسالمت آمیز ٬ مانند پروسه اصلاح طلبی که احتمالأ بنابه ضرورت با قیام توأم خواهد شد . در باب تحلیل شما این شعر معنی پیدا میکند :
کلنگ از آسمان افتاد و نشکست
والّا من کجا و بی وفائی
خروس آقا تقی رفته به هیزم
والّا من همان خاکم که هستم
۷٣۷۲۰ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : علی اردلان
عنوان : آقای وانیک
دررابطه باکامنت خانم زهره بایدبگویم که بنده مقصرعدم درک شماازنوشته خودم نیستم.کسیکه نمی خواهدبداندمطمئناکل دنیاهم جمع شونددرقانع کردن آن ناتوان خواهندبوداماکسیکه قصدروشنگری داردموردبه موردواردبحث میشود(چه درست چه غلط)پس ادعای اینکه ماازمطلب شمایاازکامنت شماچیزی نفهمیدیم، نمی تواندارزش مطلب مرازیرسئوال ببردواین بیشتردرک خودشما را زیرسئوالخواهدبردچونکه من کامنتم رابه فارسی سلیس نگاشته ام وکسی که قدری سوادسیاسی یاصداقت داشته باشدمطلب رامیگیردحال می خواهدموافق باشدیامخالف.
جناب آقای وانیک ازاینکه موردبه موردواردبحث شده ایدتشکرمی کنم هرچندکه درپاره ای ازمواردباشماهم عقیده نیستم.ازاینکه شمادرک کرده ایدمن عملکردجناح هاراباتوجه به دیدگاه حکومتی آنهاونوع سیاست های آنهابررسی کرده ام واین نظرات وعقایدشخصی خودمن نسبت به این جناح هانیست،تشکرمی کنم.
درمورداول شمامی گوئید:
آنچه شما به عنوان اشتباه اول اصلاحطلبان عنوان کردید، به نظر من آسیبی به اصلاحطلبان نخواهد زد. پایگاه اجتماعی او (اقشار میانی و مرفه) که در این انتخابات به پای صندوق رای رفت، تقریبا با بی اعتنایی از این معضل عبور کرد و دیگر نمیتواند اصلاحطلبان را بانی این سیاست قلمداد کند. به عبارت دیگر اگر "جرم اخلاقی" صورت گرفت، پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان "شریک جرم" است.
اگربنده ازمنظراخلاقی رای سلبی رانقدکردم وگفتم که درپایگاه اجتماعی اصلاح طلبان ریزش بوجودخواهدآوردبیشترمدنظرم عموم مردم وخصوصادربدنه طبقه متوسط بود.ماهرگزنبایدسیاست راازاخلاق تهی کنیم زیرامطمئنااین بیماری خودزمینه سازظهورفاشیسم درایران خواهدشد(اکنون که باشبه فاشیسم مذهبی طرفیم مطمئنابازیرپاگذاشتن اخلاقیات زمینه نسل کشی هاوسرکوب های بیرحمانه رافراهم خواهیم کرد)کمااینکه بلافاصله بعدازانتخابات وآزمون رای سلبی ورای دادن به جنایتکاران معروف وسابقه دار،دیدیم که خامنه ای به راحتی جنایتکارمعروفی بنام رییسی رابه تولیت آستان قدس رضوی منصوب میکند.کاری که می داندهیچ اصلاح طلب یا میانه روی طرفداردولت نمی تواندبه آن معترض شودزیراهمین چندروزقبلش به چندجنایتکاربدترازاورای داده است.این طورمیشودکه گام به گام فاشیسم پیشروی میکندوجنایتکاران همه مناصب راقبضه می کنند.پس این استدلال که خرده بورژوازی مرفه باچشمان بازبه این بی اخلاقی تن داده وشریک جرم اصلاح طلبان است دلیل موجه ای به شمارنمی آیدوازغلط بودن وضعیف بودن این سیاست چه بسابچگانه نخواهدکاست.بله اینهاچندنفرراحذف کردند.حال ولی فقیه راگرفتندولی سرجمع این هابازی راباختندچون درمجموع اکثریت هردومجلس باطرفداران قسم خورده ولی فقیه است(توجه داشته باشیدکه می گویم طرفداران قسم خورده ولی فقیه نه صرفامیانه رویامستقل یااصولگرا).شمانوع عملکردهردومجلس رابه زودی خواهیددیدومتوجه عرایض بنده خواهیدشد.
درمورددوم می فرمائید:
و اما اشتباه دوم اصلاحطلبان: به نظر من سیاست "حد اقل خواهی" و "دلجویی از رهبر" دو هفته پیش از انتخابات شکستش مسجل شد. در آن هنگام که بازار انتخابات، به نسبه سوت و کور بود و برای اصلاحطلبان این نگرانی جدی را بوجود آورد که با این "حد اقل خواهی" و اصلاحطلبان "درجه دو" ممکن است نتواند پایگاه اجتماعی خود را به پای صندوق رای بکشاند. "نیروی تغییر" به هیچ وجه ذر بند دلجویی از رهبر نبود و نیست.
ببینیدرفیق وانیک اینکه شمااصلاح طلبان راباعبارت نیروی تغییرخطاب می کنیدقابل بحث است.البته اینکه بازارانتخابات کسادبودوبرای کشاندن مرفهین تهرانی به پای صندوق رای، ترفندرای حذفی بهترین گزینه بودباشماموافقم.اماشماتوجه نمی کنیدکه دراین میان سیاست اصلاح طلبان دچارآنارشی درتصمیم گیری شدواصلاح طلبان خارج ازکشوردرواقع کمپین رای سلبی را راه اندازی وهدایت کردندکه درمجموع به ضرراصلاح طلبان داخل کشورتمام شد.اصلاح طلبان دولتی درداخل کشورسیاست اعتمادسازی رادرپیش گرفته بودندوواقعامی خواستندکه به نوعی باگرم کردن تنورانتخابات به نظام خدمت کنندولی حرکت دوستان خارج نشینشان کاررابه روکم کنی وبچه بازی کشاند.ازنظرکسیکه درخارج نشسته وبه نوعی به بیرون پرتاب شده این بازی نوعی شیرین کاری بودولی برای کسانی مثل عارف، روحانی، خاتمی وغیره این حرکت نابودکننده وبرهم زننده بود(یعنی بایددراین خصوص تفکیکی قائل شویم بین گروه های اصلاح طلبی وبه نظرمن سیاست داخلی هاازنظربازی های درون قدرت زیرکانه تروپخته تربودتاسیاست امثال گنجی ها)درکل اصلاح طلبان دولتی چه آنهائی که درخارجندوچه آنهاییکه درداخلندهیچکدام خواهان تغییرنیستند.همگی جمهوری اسلامی بزک شده رامی خواهند(البته بادرجات مختلف:داخلی هابابزک کمتروخارج نشین هاباکمی تغییربیشتر). همگی خواهان باقی ماندن استبداددینی اندوبه هیچ وجه ازاینکه بگویندپیروولایت فقیه اندابائی ندارند.اینکه می گوئیدرهبرخودرابه راست هاچسباندواین موضوع نیروهای به قول شما تغییرراغیرتی کردتاباطرح مثلث جیم وحذف آنها حال خامنه ای رابگیرد:موضوعی است که دربالابحثش راکرده ام وچون نمی خواهم دیدگاه شخصی خودرادرموردانتخابات واردبحث کنم بیشترادامه نمی دهم فقط خواستم بگویم که تاقبل از روز رای گیری مواضع خامنه ای چندان رادیکال نشده بودوسعی درایجادوفاق وهمدلی داشت البته مردم راتوصیه میکردکه به انقلابیون رای دهندولی جلوی کسی موضع خصمانه نگرفته بود.این کارزار رای حذفی وحذف چندنفرازآدم های نزدیک خامنه ای، مشخصا و به وضوح اوراعصبانی کردوفکرنمی کنم ازمنظریک فردسیاسی معتقدبه پراگماتیسم وعملگرائی، عصبانی شدن یک نفرحتی اگردیکتاتوریک مملکت باشددستاوردعملی محسوب شود.بایددیدکه حذف اینهاچه دستآوردی داشت واین دومجلس درواقعیت ونه درشعارهای سخیف جناحی به کدام طرف کشیده شد.آیابه حصررفتن خاتمی به شکل آشکارآن، بعدازانتخابات اتفاق نیفتاد؟آیا موضوع حصررهبران جنبش سبزبااین کارزار رای حذفی ورای دادن خوداین دوستان، پیچیده ترولاینحل ترنشد؟من که درناصیه اصلاح طلبان چیزی جز ناکارآمدی سیاسی چیزی نمی بینم.
درموردسوم شماگفتید:
در مورد برجام اما باید بگویم که رهبر برجام دو نمی خواهد، ولی کره شمالی هم نمیخواهد. صحبتهای روزهای اخیر او خطابش به روحانی است که پا از گلیم خود بیرون نگذارد. ولی این نیز روشن است که رهبر جای عقبگرد نداردگر چه مشخص کرده است که نمی خواهد فراتر از این هم برود.
ببینیدازاینکه هرکسی تحلیل خودراازشرایط موجودداشته باشدامری طبیعی ست.برداشت من ازروندهای پشت سرگذاشته وپیش روی حکومت این است که باتوجه به استیصال کل حکومت ازحل معضلات پیچیده اقتصادی واجتماعی ودیدگاه محوری سران رژیم دردشمن خواندن آمریکاوروبروشدن آنهاباواقعیت های برجام(که قدرت هاکم داده اندوزیادگرفته اند)، این است که حکومت قدم درراه بی بازگشت گذاشته واین جداازخواست راست های افراطی درآمریکاواسراییل نیست(پیوندهای پیچیده ای میان راست های افراطی درهرسه کشوروجودداردکه یک هدف رادنبال میکنند:به نابودی کشاندن خاورمیانه برای هژمونی اسراییل).
توجه داشته باشیم که اتکای بیت رهبری به نظامی امنیتی هاوراست افراطی بعدازپایان مذاکرات وین، روزبه روزبیشترشده واین دلیلش این است که افراطی هابهتربازی کرده اندوازقدرت برهم زننده خود(درقواعدبازی های جناحی واستفاده ازخشونت آشکار)به بهترین نحوی استفاده کرده اند.درروزهایی که مذاکرات درحال انجام بود مناسبات رهبربادولت روحانی دربهترین وضعیتش بودولی این مرتجعین بودندکه قدم به قدم همه سنگرهارافتح کردند.ازخراب کاری های اقتصادی بگیرتاآتش زدن سفارت عربستان ودخالت آشکاردربحرین وکویت ومذاکره باپوتین برای حمله ای وسیع ودامنه داردرسوریه وخیلی ازمواردگوناگون دیگر.تنهاچیزی که ازطرف میانه روهادیده شده یکی درانتخابات بروزکردکه به نظرمن تاکتیکی اشتباه بودودیگری سخنان روحانی ومجادلات اوباخامنه ایست.لذااکنون بیت رهبری رادرمنتهی الیه راست سیاست وچسبیده به سپاهی هامی بینیم.درموردکره شمالی شدن هم بایدبگویم چیزی نیست که بشودالان ثابت یاردش کرد.هرکس باتوجه به ادراک خودش ازشرایط موجودبه نتیجه ای میرسدکه آینده درستی یانادرستی آنراثابت می کند.من در مجموع شرایطی
که درمقاله شرح دادم، کره شمالی شدن را خیلی محتمل ترازبازشدن درهای اقتصادوورودکارتل غربی به کشورمی دانم(باتوجه به رویکردسپاهی هاوراست افراطی). درواقع اکنون نظامی امنیتی هامی رانندورهبر نیزهمان کارروحانی رامی کند(یعنی فقط سخنرانی می کند).به نظرمن تنهاراه گریزازاین جهنم تاریخی خیزش متحدانه وسازش ناپذیرمردم برعلیه کل حکومت است.مردم بایدبدانندکه استبداددینی بایدنابودشودوبجای آن یک حکومت سکولارودموکراتیک جایگزین شودوگرنه تازمانیکه همین رویکردهای سازش کارانه وتن دادن به بازی های جناحی ادامه داشته باشدهرگزرهائی حاصل نخواهدشد.درانتهائی راهی که جمهوری اسلامی طی میکندجزجنگ وفلاکت مردم چیزی نیست...
۷٣۷۱٣ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : سیامند الف
عنوان : کدام نیرو؟
آقای سیروانی ، کامنت های شما را خواندنی و بسیار قابل تأمل می دانم.نمی توان با این باور که صفوف جناح های حکومتی مدام در حال تغییر و دگرگونی است، مخالفت کرد ، امااشاره ی کوتاه شما به" نیروی بی نام ونشان "،برایم مبهم است.پیش از انکه پیشداوری در باره ی نظر شما داشته باشم.منتظر توضیحی بیشتر می مانم.
۷٣۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۷ فروردين ۱٣۹۵
|
از : زهره
عنوان : ؟؟؟
آقای اردلان من که از کامنت آخر شما هیچ دستگیرم نشد. با عرض معذرت ولی اگر دوستان دیگر چیزی یا چیزکی متوجه شدند من را هم در جریان بگذارند.
۷٣۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۷ فروردين ۱٣۹۵
|
از : وانیک
عنوان : برجام ۲ یا اقتصاد مقاومتی؟
آقای اردلان، تشکر از زحمتتان. ولی با اجازه می خواهم چند توضیح متفاوت در مورد مسایلی که شما مطرح کردید را ارائه دهم. باشد اگر وقت و حوصله پاسخ داشتید، تناقضات نظر مرا روشن کنید.
آنچه شما به عنوان اشتباه اول اصلاحطلبان عنوان کردید، به نظر من آسیبی به اصلاحطلبان نخواهد زد. پایگاه اجتماعی او (اقشار میانی و مرفه) که در این انتخابات به پای صندوق رای رفت، تقریبا با بی اعتنایی از این معضل عبور کرد و دیگر نمیتواند اصلاحطلبان را بانی این سیاست قلمداد کند. به عبارت دیگر اگر "جرم اخلاقی" صورت گرفت، پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان "شریک جرم" است. بحث اخلاق یا بهتر است بگویم آچمزی اخلاقی، در مورذ کسانی چون من (و شما احتمالا) عمل کرد که نمی توانستیم به قاتلان رفقای خود رای دهیم. ولی این، البته تنها دلیل برای اجتناب از این انتخابات نبود. افزون بر این، مجلس خبرگان نهادیست ارتجاعی که وظیفه اش تعیین سلطان بعدیست و به عنوان یک چپ دموکرات زمین بازی من نیست. اضافه بر این، بهترین نتیجه انتخابات نیز نمی توانست تغییر تعیین کننده ای در این نهاد ایجاد کند.
و اما اشتباه دوم اصلاحطلبان: به نظر من سیاست "حد اقل خواهی" و "دلجویی از رهبر" دو هفته پیش از انتخابات شکستش مسجل شد. در آن هنگام که بازار انتخابات، به نسبه سوت و کور بود و برای اصلاحطلبان این نگرانی جدی را بوجود آورد که با این "حد اقل خواهی" و اصلاحطلبان "درجه دو" ممکن است نتواند پایگاه اجتماعی خود را به پای صندوق رای بکشاند. "نیروی تغییر" به هیچ وجه ذر بند دلجویی از رهبر نبود و نیست. من فکر می کنم این سیاست نتیجه چندانی هم برای اصلاحطلبان نداشت. رهبر نظام، مرتجع و مستبد است ولی احمق نیست. جای بحث دارد که این گنجشک رنگ کردن و بجای قناری فروختن تا چه میزان عمل کرد. عبور برخی از اصلاحطلبان کم خطر تر از صافی "نگهبان" دلایل دیگری دارد که وارد نمیشوم. ولی دو رویداد معادلات را تغییر داد. اولی، طرح و عملی کردن تاکتیک حذف "مثلث جیم" بود که باید به طراحش تبریک گفت و از او آموخت. من فکر می کنم که چپ در بازی انتخاباتی هنوز بسیار مبتدی است. هنوز وزن بیشتر را به ترویج و اقناع می دهد تا تبلیغ و احساس. برای نیروی تغییر، حذف این سه منفور، هدفی ملموس و دستیافتنی بود و همچنین ارزش آن را داشت که به پای صندوقهای رای برود. رویداد دیگر اشتباه مهلک رهبر بود که خود را به جناح تندرو چسپاند. این دیگر نیروی تغییر را حسابی "غیرتی" کرد و فکر گوشمالی دادن به رهبر بر جاذبه شرکت افزود. با این حال صحبتهای پس از انتخابات آقای خاتمی نشان از این دارد که او هنوز بر سیاست دلجویی از رهبر تاکید دارد. ولی او ایدولوگ اصلاحطلبان نیست. هنوز اینکه چه سیاستی جایگزین خواهد شدو یا اینکه لزمی به این عمل میبینند، مشخص نیست.
در مورد رای دادن رهبران جنبش سبز با شما موافقم. این عمل رفع حصر را مشگلتر خواهد کرد.
در مورد برجام اما باید بگویم که رهبر برجام دو نمی خواهد، ولی کره شمالی هم نمیخواهد. صحبتهای روزهای اخیر او خطابش به روحانی است که پا از گلیم خود بیرون نگذارد. ولی این نیز روشن است که رهبر جای عقبگرد نداردگر چه مشخص کرده است که نمی خواهد فراتر از این هم برود. علیرغم لطمه به اقتدار او، هنوز اهرمهای داخلی در دست او است. ولی عقب نشینی از برجام شرایط استثنایی مثل در خطر بودن نظام را می طلبد که این فعلا متصور نیست.
شرایط جدید موقعیت بسیار خوبی را برای جنبش مطالباتی فراهم کرده است که به آفای روحانی فشار بیاورد. بهانه های آقای روحانی کمتر شده است. آنچه از او در این دو سال و اندی دیده ایم را می توان در "آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی" خلاصه کرد. جای آن دارد که مدافعین عدم شرکت یا مدافعین تحریم، به جای توضیح مکرر عمل خود، نیروی خود را وقف این مهم کنند و نیروی دموکراسی خواه را در این جهت راهبر شوند تا آقای روحانی نیز در پایان دوره ریاست جمهوریش با گردنی کج و جامه دانی پر از لباسهای نا مناسب در مقابل مردم ظاهر نشود و بگوید که تنها تدارکاتچی بوده است. دست آخر هم معلوم نشود که این آمدن و رفتن از بهر چه بو. آزادی زندانیان سیاسی و در کنار آن رفع حصر از رهبران جنبش سبز، آزادی فعالین مدنی و کارگران معترض کمترین کاری است که می توان از او انتظار داشت. بهانه "حیطه اختیارات" دیگر پذیرفتنی نیست. میبخشید که طولانی شد.
۷٣۷۰۱ - تاریخ انتشار : ۷ فروردين ۱٣۹۵
|
از : علی اردلان
عنوان : پاره ای توضیحات
دریک مطلب فشرده نمی توان همه حقایق رابه روشنی وباشرح وتفصیلات توضیح داد.درنوشته من خیلی ازمطالب مهم بصورت فشرده وگاه بصورت سرپوشیده بیان شده است.خواننده مطلب بایدخودمتوجه ارتباط درونی مسائل باشد.وقتیکه بنده به دست اندازانتخابات ۷اسفندکه موجب خارج شدن برجام ازمسیرقبلی اش شداشاره می کنم منظورم این است که بااتخاذسیاست بهتری ازسوی جناح میانه روحاکمیت،این مواضع رادیکال ازسوی کانون قدرت رخ نمی نمود.بنده هیچکدام ازجناح های حاکمیت راقبول ندارم واصولاجمهوری اسلامی راباعث فلاکت مردم می دانم.ولی درمتن مبارزات جناحی داخل حاکمیت نوعی منطق وروابط خاص وجودداردکه برای تحلیل شرایط بایدآنراشناخت.اینکه درتحلیل مان سراسربه اصولگرایان فحش بدهیم وازاصلاح طلبان تعریف کنیم نه باواقعیت همخوانی داردونه باتحلیل درست علمی همسوئی.پس بایددینامیسم موجوددرروابط جناح هاراشناخت.اینکه نیروی ضعیف تردرکنش هاو واکنش های سیاسی ازچه جهت وباچه میزان ازنیرو داخل معرکه شودبسیارمهم است.نیروی برتر ازبرتری خوداستفاده می کندومی داندکه درصورت اشتباه بازهم نیروی برترباقی خواهندماندولی نیروی ضعیف تراجازه اشتباه کردن نداردزیرااشتباه آن معادل نابودی ست.درراس هرم قدرت ولی فقیه نشسته که سمبل وحدت وپایداری این نظام استبدادی ست.همه جناح هاحول رهبری اوگردآمده اندبنابراین بغیرازنقش سمبلیک رهبری بایدبرای اوبعنوان تصمیم گیراصلی وکسیکه منازعات جناحی رامدیریت میکندنقش اول راقائل شد.درسلسله مراتب قدرت آنکه بعدازرهبری هم سرمایه وهم ابزارسرکوب رادراختیارداردنیروی برترمحسوب میشود(بقول رفسنجانی جناح میانه روهمه چیزداردبجزاسلحه را)پس نظامی امنیتی هاکه بغیرازکارتل های اقتصادی ابزارهای سرکوب رادراختیاردارندبه بقیه برتری دارند.نیروهای میانه روازلحاظ اقتصادی وسیاسی ازجایگاه مناسبی برخوردارندولی پایه اصلی قدرت که همان خشونت یاابزارهای سرکوب است رادارانمی باشند.ماکه نمی خواهیم خودراگول بزنیم واقعیت این است.انتخابات به هیچ نیروئی قدرت نمی بخشدخصوصااگراین انتخابات مهندسی شده ودرجهت منافع ومقاصدهمان دوگروه اول(بیت رهبری وسپاه)باشد.اصلاح طلبان بعنوان کاتالیزورعمل کردند.اینها دربافت قدرت حضورنداردبلکه ازپایگاه اجتماعی خودنزدخرده بورژوازی مرفه نهایت استفاده راکردندتاعده ای تندروراحذف کنند.اصلاح طلبان پروژه اعتمادسازی راراه انداخته بودند.می خواستندخودرابعنوان نیروئی خودی وبدون خطربرای حاکمیت، مطرح کنند(عارف : ماتحت هرشرایطی درانتخابات شرکت می می کنیم)خب پس چه شد؟چرا این بازی رای سلبی و اعتراضی راراه انداختند؟یعنی بااین کارشان باحاکمیت آشتی کردند؟یابرآتش اختلافت بیشتردمیدند؟من که ازاین کاراصلاح طلبان قلباخوشحالم.ازاین بابت که دامنه منازعات رابیشترکردندواختلافات را به صورت آنتاگونیستی درآوردند.امابااتکابه منطق خوداصلاح طلبان، این کاری اشتباه بود.این روشی بودهیستریک درشلوغی های زمان انتخابات.که اصلا روی آن فکرنشده بود.من درسلامت سیاسی برخی ازاین اصلاح طلبان مشکوک شده ام.این هائی که مبدع این تزبودند.گویااین هانقش جاسوس های دوجانبه رابازی می کنند.بهرحال نتیجه کارشان به نفع راست افراطی شدوباعث شدکه خامنه ای صدرصدبه سمت آنهاچرخش کندوحتی برجام رانیززیرسئوال ببردواقتصادمقاومتی رابعنوان استراتژی رژیم مطرح سازد(البته قبلاحرفش رازده بودولی نه بااین جدیت).امامن شخصاراه خلاصی ازدست این رژیم فاشیستی رامبارزات طبقه کارگر وجامعه مدنی می دانم.تاشکل گیری شرایط انقلابی(که درپیوندباشرایط داخلی وخارجی حکومت وجامعه ایران است)بایدبه مبارزه مردمی ادامه داد.ازفعالین جامعه مدنی وکارگران وزحمتکشان حمایت کردوبه سازماندهی مردم پرداخت(که درحال انجام است)...درپایان بگویم که بنده ساکن ایرانم ودرمیان این مردم زندگی می کنم....
۷٣۷۰۰ - تاریخ انتشار : ۷ فروردين ۱٣۹۵
|