از : فر هاد
عنوان : به هموطن خوشنام "دانش"
هموطن محترم، صرف نظر از اینکه بنده محال می دانم که به سندرز اجازه ورود به کارزار انتخاباتی را بدهند، اما در این رابطه سوالی دارم و آن اینکه اگر خطر ترامپ جدی است که شما هم تایید می کنید که هست، هشیار سازی مردم به چه شکل باید صورت گیرد؟ با تحریم؟ یا در خیابان؟ با کدام امکانات و از کدام تریبون ها؟
آیا با هشدار دادن نسبت به ترامپ و سپس سر و ته یک کرباس معرفی کردن سندرز با ترامپ بیشتر به ترامپ کمک نکرده ایم؟ آیا مردم نمی پرسند آلترناتیو فوری شما کیست یا چیست؟ (تاکید می کنم فوری؛ منظور دعوت مردم به تحریم تا تغییر قانون یا حتی نظام حاکم نیست). کمی زمینی و منطبق با واقعیات فکر کنید!
۷٣۹۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : گاهی وقتها آن نمی شود
در یکی از نظرات آورده شده:« ما فعلاً در گیر مسائل آغاز تمدنیم و برای انکار خدا حکم ارتداد و اعدام می گیریم» . پرسشی مطرح است: اگر چنین باشد نباید از هر فرصتی برای عقب زدن استفاده کرد؟ شاید گفته شود: باید تمام رژیم کنار زده شود. این حرف درست است . اگرتا حالا نشده ،حتماً یک جای کار گیر دارد و نمی شود. اگر فکر می کنی می شود پس ......
۷٣٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۵
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : چرا این همه کج خلقی؟!
برخی از "انسانها" چه راحت و بسادگی دیگران را صرفا از این جهت که گویا موافقشان نیستند ،در ذهن خود به یکی از قطب های قدرت می چسبانند و پس از آن با چنین ذهنیتی تا جایی که زور دارند تهمت و ناسزا نصیبش می کنند؟_ هرکه با ما نیست شکی نیست که برماست!) اتهام سرسپردگی به قدرت به کسی که احیانا توی هفت آسمان یک ستاره هم ندارد،واقغا مضحک نیست؟گفته بودم چه آن کسی که در انتخابات شرکت می کند و چه کسی که آنرا تحریم می کند اگر از منظر اراده ی معطوف به قدرت وارد چنین کارزاری شود ،حاصلش تالی فاسد است. پس چرا اینهمه کج خلقی؟! دلیلش کاملا روشن است.چرا که اساسا قادر به درک موضوع از منظر دیگری غیر از نگاه معطوف به قدرت نیستند به قول معروف "کافر همه را به کیش خود پندارد".مگر می توان در درستی حرف گاندی شک کرد؟من نه تنها شک نمی کنم بلکه با صدایی بلندتر از دفعه ی قبل اعلام می کنم حرف گاندی مبنی بر این که اکثر انسانها به راحتی قادر به دور ریختن باورهای کهنه ی خویش نیستند و سر بر بالش جهل می گذارند،را قبول دارم.اگر اینگونه نبود که اوضاع دنیای ما چنین نبود.قهرمانی که می خواهد قیم مآبانه آنها را به بهشت موعود برساند،بهتر است به جای کلفت کردن رگ گردن و فحاشی و اتهام زنی، به این فکر کند که چگونه می توان به آنها در کارگاه واقعی زندگی (نه در خیالات) کمک کرد که با دور ریختن پیش داوری ها و عقاید کهنه اشان،خود را مدیریت کنند تا احتیاج به قیمی نداشته باشند که فقط در باغ سبز را در افقهای دور دست به آنان نشان می دهد . با حلوا جلوا گفتن که دهان شیرین نمی شود.
۷٣٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۵
|
از : علی اشرف
عنوان : بی حیائی تن سپردگان به قدرت
براستی انسانی که دم ازآگاهی میزند،چه فضیلتی درامثال رفسنجانی یافته که اوراتامرتبه نجات بخش خودبرکشانده است؟رفسنجانی کسیست که دراوایل انقلاب افراطی ترین نظرات ومواضع رادرمقابل چپ هاداشت ودردوره ریاستش فسادوجنایت رادرسیستم ولائی ساختاری نمود.هرآدم بیسوادی نیزاین درک کرده که باندرفسنجانی روحانی درفکرتوسعه سیاسی مملکت نیست بلکه تنهاهدفش بسط وتسلط کامل سرمایه داری لجام گسیخته فلاکت سازنئولیبرالی ست که به منظوروابستگی به الیگارشی مالی جهانی طرح ریزی شده است.دراینکه امثال رفسنجانی یاروحانی نیزدرساختارفکری شان مرتجعندجای هیچ شکی نیست ولی آنهایکه سررابربالش جهل نمی گذارندچرابه این مرتجعین غارتگرخودراآویخته اند؟آیاازمنافعی بهرمندندکه پیه این رسوائی رابرتن مالیده اند؟آگاهی امثال شماهمان ساخت وپاخت باارباب قدرت است که به هیچ کارمردم نمیآیدجزآنکه شماراسهامداردرفلاکت سازی مردم زحمتکش ساخته است.شمابهتراست کمی خجالت بکشیدوازکاری که می کنیدزیادتعریف نکنید...
۷٣٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۵
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : نگاهی دیگر
با سپاس از سپهر عزیز به خاطر پرداختن موشکافانه اش .واقعیت غیر قابل انکار این است که :
بیش از آنکه موضوع شرکت یا تحریم انتخابات اهمیت داشته باشد ،موضوعی که از درجه ی اهمیت بیشتری برخوردار است،نگاه و اراده ی معطوف به قدرت است.
نگاهی که می تواند به هرکدام از این مواضع دوگانه مضمونی خاص ببخشد.
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید.
به قول گاندی ،اکثر انسانها حتی جسارت دور ریختن لباسهایی که مدتهاست بدون استفاده در کمدهایشان آویخته شده را ندارند، بعد از آنها توقع داریم که باورهای غلطی را که قرن هاست در ذهنشان زنجیر شده است به راحتی کنار بگذارند و دور بریزند. جهل نرمترین بالشی ست که بشر می تواند سر خود را بگذارد و آرام بخوابد.
۷٣٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۵
|
از : دانش
عنوان : دهها فرض اشتباه در مقاله...
مشکل شما نویسندهی عزیز اینه که برسیاق همان نقدی که بر عدم باور برخی چپهای رادیکال بهدیگر میدانهای مبارزه (غیر از کسب قدرت سیاسی) وارد میکنی خودت هم تنها میدان عمل رو در این نوشته "انتخابات" میگیری. اتفاقا مشکل من (بهعنوان یکی از ما) تحریمکنندگان فعال انتخابات با شما(ها) نیز این است که تخیل عمل سیاسیتان فراتر از چهارچوب صندوقی تنگ و تاریک فعال نمیشود، حال آنکه میدانهای دخالت و عمل بسیارند. سرتاسر این مقاله هم این فرض رو بهخواننده تحمیل میکنی که در چهارچوب "انتخابات" بیاندیشه. آنهم نه "انتخابات" زمینهمندشدهای که افشا کند معنای دروغین "جمهوری" در کشوری که برای ابراز نظر "تحریم" هم میباید از نام مستعار استفادهکنیم... بلکه "انتخابات" بهمعنای یک مفهوم ذهنی سیال و فراتاریخی که هر آن بتوان ازین سر جغرافیای آمریکا و اروپا، به آن سرِ آفریقا و آسیا منتقلش کرد بدون آنکه کوچکترین خدشهای در مفهومش و عمقش وارد شود. و بعد با یک قیاس "ذهنی" فراتاریخیتر موضعگیری نسبت بهسندرز را با موضعگیری به رفسنجانی تشبیه کرد و آن "چپ رادیکال بیطبقه و بیتاریخ و جغرافیا" را بهیک "گرایش روانی" تقلیل داد و سر و ته ماجرا را بهم آورد.
البته در دنیای واژگان هر چیزی را میتوان بههم بافت. ولی حداقل اگر خود را منتسب به جریان چپگرایی میدانید بهجای حرکت از مفاهیم انتزاعی، از دنیای واقعی حرکت کنید.
از دیگر خطاهای این مقاله آن است که ادعا میکند موضعگیری تحریم چپ رادیکال نسبت بهانتخابات ایران، موضعی از پیش مسلم است (بماند که در واقع وفاداران بهمنطق بد و بدتر هستند که در هر شرایط موضعشان ازپیش تعیینشدهاست ). من نیز مانند بسیاری از تحریمکنندگان (چپ رادیکال)، شرکت در انتخابات را مشروط کردهام. شرط شرکت در انتخابات برای من امکان کاندیداتوری طیف متکثر عقاید و مواضع سیاسی است، این معنای "جمهوری" است و لاغیر. ابتدا آن جمهوری را بهمن نشان دهید و بعد مزورانه ادعا کنید که ما بهآن پشت میکنیم و خواهیم کرد...
ما در حق تحصیل خود ماندهایم.انتخابات آمریکا، را واگذارید برای آنانی که جمهوری و حق تشکل و سازماندهی و حقوق اولیهی بورژوازی را دارند. ما فعلا درگیر مسائل آغاز تمدنیم و برای انکار خدا حکم ارتداد و اعدام میگیریم.
برخلاف ادعای دیگری که میکنید رویهی مارکسیستها همیشه "تحلیل مشخص از شرایط مشخص" بودهاست. نگاه کن چطور حتی در مثال ترامپ/سندرز تخیل شما از دوگانهی رأی بهاین یا آن (جمهوریخواه/دموکرات)فراتر نرفته. اگر خطر فاشیسم ترامپ حقیقی باشد (که هست)، وظیفهی مارکسیستها هشیارسازی همگانی نسبت بهاین خطر فاشیستی است. نه سرباز پیادهی آقای سندرز شدن! این کنشورزی آشکار سیاسی است، تشکیل حزب در آمریکا، کاندیداتوری یک نماینده مترقی و تلاش تبلیغاتی برای چنین "نمایندهای" کنشورزی سیاسی انتخاباتی است. اما شما گویا اصلاً نمیتونید "تخیل کنید" که میتوان نیروی خود شد و نه همیشهنیروی دیگران بود! ضمنا باز هم بهخطا رفتهاید که چپهای رادیکال در آمریکا در صندوق مداخله نمیکنند؛ خیر! ایشان نیروی خود را "سعی میکنند" برای کاندیداتوری سامان دهند، اما در نهایت و بدلایل زیادی که در حوصلهی این کامنت نیست زیر زور سرمایه و رسانه و فشل بودن بسیاری از مسائل در میدان انتخابات باقی نمیمانند. پس مساله اساسا دوگانهی مداخله/عدم مداخله در انتخابات، چنانکه شما ترسیم کردهاید نیست، مساله چگونگی مداخله است.
ضمنا چنانکه گفتم برگردیم به زمینِ واقعیتِ ایران. میگویید چپ رادیکال ایرانی، چپِ معطوف بهنخبگان است، آیا عامدانه از قلمانداختهاید که همین چپهای رادیکال مهمترین وظیفهی خود را سازمانیابی کارگری، دانشجویی، دهقانی و تمامی دیگر اقشار تحت ستم دانسته و میدانند؟ آیا در کشوری که کانون رسمی نویسندگان آن اجازه گردهم آمدن ندارند از ما شوراهای کارگری آزاد مطالبه میکنید؟ و عدم تحقق این امر را بجای وضعیت استبدادی به گردن انزوای دیگری میاندازید؟ لابد تا "کنشهای رسمی" مثل کمپین انتخاباتی غلام و حسن را دخالتگری واقعی ترسیم کنید.
سپس در پایان مقالهتان نوشتهاید چپهای رادیکال فعالیت آگاهیبخشی و مبارزه برای منافع ویژه را بیهوده میدانند!! عجبا که همهی تهمتهای شما به سیاه و سفید کردن و دوگانهسازی را خود بهنحو اعلا اجرا کردهاید. خیر قربان. این دروغ محض است. چپهای رادیکال خود اولین سازماندهندگان در محیطهای اجتماعی-شغلی هستند. کسی اینکارها را بیهوده نمیداند. از مارکس و سوسیالدموکراتهای همدورهاش بپرسید. اگر نه از شاهرخ زمانی بپرسید.
در عوض همین چپهای رادیکال وعده و وعید روحانی و کامرون را دستاورد "منافع ویژه" تعریف نمیکنند. تمنا نمیکنند و نامه نمینویسند، مطالبه و مبارزه میکنند! (همترازی ذهنی "کامرون" و "روحانی" هم کنایی بود البته).
۷٣٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۵
|
از : علی اشرف
عنوان : موجودعجیب الخلقه ای بنام چپ رادیکال نوین
ازفحوای کلام شمابرمی آیدکه چپ رادیکال نوین بایدهمان فرقه ای باشدکه همپای اصلاح طلبان دولتی وملی مذهبی هاکارزارانتخاباتی باندرفسانجانی-روحانی رامدیریت کردندتابه قول خودتان شایدوبه احتمال خیلی کمی، رفرم هائی بورژوائی (به فرموده باندهای مافیائی حکومت جمهوری اسلامی وآنهم ازسرترحم )انجام گیرد.
چگونه است که شماکه چنین مطلب مفصلی رابرای چپ های رادیکال نگاشته اید،ازاین موضوع ساده غافلیدکه تحریم انتخابات فرمایشی جمهوری اسلامی که اساسا انتخابات نیست بلکه انتصابات است،فقط توسط چپ هاصورت نگرفته بلکه بسیاری ازگروه های حتی بورژوائی ازجمله گروه های ملی گرا ونیزسکولاردموکرات هانیزانتخابات راتحریم کرده اند.بله انواع گرایشات سیاسی طبقاتی گوناگون انتخابات راتحریم کرده اندزیراآنهابرخلاف شماچپ های رادیکال نوین فهمیده اندکه ازاین نمایشات مثلاانتخاباتی هیچ دستآوردی دراین بیست سال اخیرحاصل نشده وبعدازاین هم نخواهدشد.
ماقبلادیده بودیم که مقاله نویسان وپژوهشگران معمولابدون جانبداری وازتمام زوایا به موضوع نگاه میکرده اندوسرآخرعقایدخودرابه قلم میآوردند.شماازابتداباپیش فرض هائی اشتباه جلوآمده ایدتاچپ های رادیکال را(همین چندگروه باقیمانده ای که درمقابل افسون سازی های جمهوری اسلامی مقاومت کرده اند)دراهداف وراهکارهای سیاسیشان زیرسئوال ببرید.چه کسی گفته که چپ های رادیکال مخالف رفرم های بورژوائیند.درجوامع سرمایه داری کجادیده ایدکه سرمایه داران ازروی انسانیت دستمزدراافزایش یاساعات کارراتقلیل داده باشند.تمام این دستآوردهانتیجه مبارزات سندیکائی وحتی انقلابی خودکارگران واحزاب کمونیست همراه آنهابوده است.سوسیالیست هاوچپ های انقلابی هرگاه ازراه پارلمان به قدرت رسیده اندیاتوسط عوامل امپریالیست هادرنیمه راه به قتل رسیده اند(مانندآلنده)یاآنقدرتحت فشاروخرابکاری های متعددقرارگرفته اندکه مجبوربه کوتاه آمدن ازخواسته هایشان شده اند.شماتوجه نمی کنیددرهمین جمهوری اسلامی خاتمی وروحانی راکه ازجنس خودشان هستندرانگذاشته اندکارکنندآنگاه شماازغلط بودن تحریم انتخابات حرف میزنید.هرگاه جمهوری اسلامی اجازه دادکه گروه های سیاسی رفرمیست وسکولاردرانتخابات شرکت کنند،آنگاه شماشروع کنیدبه این گونه انتقادات.این حکومت حتی اصلاح طلبان دولتی رانیزبرنمی تابدآنگاه شماازرفرم های بورژوائی صحبت می کنید.
قربان ماکه درمتن کتاب هازندگی نمیکنیم مادرجهنمی به نام جمهوری اسلامی گرفتارآمده ایم که هرلحظه که ازسرنگونی اش بگذردهزاران خسارت جبران ناپذیربرپیکره ملت ومملکت خواهدزد...
۷٣٨۴۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۵
|