یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

حمید اشرف از نگاه ساواک

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : دوستدار حمید

عنوان : نمی توان با تکیه بر ساواکی به حقیقت رسید
ساواکی که خودش می گوید حقایق را افشاء تمی کنم چون قسم خورده ام که البته روشن است که این قسم را کحا خورده است. چون ساواکی ها پیش شاه و نصیری و ثابتی قسم می خوردند. چگونه می تواند وسیله ای شود جهت رسیدن به حقیقت. به همین دلیل هم مطلب سراپا دروغ این مامور ساواک به نظرم فاقد ارزش بود. البته علیرغم این بی ارزشی نشان می داد که مصاحبه شونده و مصاحبه کننده چه وجوه مشترکی دارند و در کجا ایستاده اند.
۷۴۷۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۵       

    از : فرخی

عنوان : پرسشی از آقای مصداقی
یک پرسش از آقای مصداقی داشتم ولی نمی دانم چرا ایشان پاسخی ندادند. ممنون می شوم اگر پاسخ دهند می خواستم بدانم که زیرنویس های این گفتگو از کیست.
۷۴۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۵       

    از : فرخی

عنوان : پرسشی از آقای مصداقی
پانویس های این گفتگو از کیست؟ از آقای مصداقی یا کسی که دارد خاطراتش را می گوید
۷۴۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : استراتژی مشترک علیه مخالفان دیکتاتوری در دو رژیم
دوست عزیز آقای امیر ابراهیمی
این مصاحبه را اول در خبرنامه ی گویا دیدیم که دسته ای از کامنت گزاران شاه الهی بسیار از روایت های معتمد ساواکی خوشش آمدند.
راستش از دهه ۴۰ بخصوص سال ۴۶ که جنبش دانشجوئی اعتلای خود را بازیافت بازجویان قزل قلعه بتدریج در بد دهنی و خشونت «معروف» شدند که اسامی آنها ورد زبان همه ی مخالفان رژیم بود. این دژخیمان بعدا در اوین و کمیته جنایات زیادی مرتکب شدند. ولی معلوم نیست « پرویز معتمد» در کجای سازمان مخوف ساواک قرار داشت که حالا سر و کله اش پیدا شده است.
نگارنده حدس میزند که « پرویز معتمد» اسم مستعار جدید یکی از دژخیمان زندانهای اوین و کمیته می باشد که برای مخفی نگهداشتن هویت سابق خود بکار برده که اسمی مستعار در مستعار باشد. مگر اینکه مصداقی یا کسان دیگر ثابت کنند که چنین نیست.
در ضمن شاه الهی ها از صاحب منصبان حکومت گذشته که حقایق را تعریف کنند دل خوشی ندارند. فیلمهای تلویزبون «من و تو » را نیز بخاطر صدا گزاری جعلی و شعار گونه آن دوست دارند که ربطی به اصل وقابع و تاریخ واقعی و چگونگی آن ندارد.
بهمین دلیل از این مصاحبه نیز «راضی» هستند. در ضمن مصداقی در مقدمه ی این مصاحبه نسبت به گروههای مخالف بخصوص چپ به بهانه ی بی پاسخ گذاشتن «محقق » امنیتی ـ فرهنگی حکومت محمود نادری و کتابهائی که علیه فدائیان و مجاهدین و سایر گروهها نوشته است . دلی از عزا در آورده و همه را مورد «انتقاد» قرار داده بخصوص تراب حق شناس که تازه در گذشته است. مصداقی می خواهد با این جار و جنجالها طبق معمول علیه مخالفان حکومت اسلامی اقدام نماید و معلوم نیست چه وچه اشتراکی با دو رژیم دارد. آنها هر کدام به شکلی فقط علیه مخالفان خود تبلیغ می کنند . هر دو حکومت از حودشان بسیار «متشکرند» و مخالفان را باعث همه ی بد بختی ها می دانند. مصداقی در این میان چه می گوید؟
بنظر نگارنده اخبار روز کار خوبی کرده که دست پخت مصداقی را در معرض قضاوت علاقمندان قرار داده تا در صورتیکه در باره مصاحبه کننده و مصاحبه شنونده نکات روشنگری در احتیار دارند با خوانندگان به اشتراک بگذارند. در این جا با نویسندگان و مترجمان سرشناس و امانت دار رو برو نیستیم که نوشته یا ترجمه ی آنها را بخوانیم و بیاموزیم و تحسین کنیم. سخن از یک رقابت بی شرمانه است از بازماندگان یک حکومت منحط و وابسته که خودش با سیاست های خود گور خود را کند و حکومت مشروطه سلطنتی و پارلمانی را با کودتا کنار گذاشت و آن را با خفت و خواری به مشروعه خواهان سپرد . امروز هم بجای محکوم کردن هر نوع دیکتاتوری سوراخ دعا را گم کرده و علیه مخالفان دیکتاتوری در دو رژیم تبلیغ می کنند تا جنایت های خود را توجیه نمایند . آیا مصداقی نمی داند این توجیهات به تداوم دیکتاتوری حاکم کمک می کند؟ حزب الهی ها با سکوت در این ماجرا عملا رضایت خود را از تیلیغات ضد مخالفان حکومت گذشته نشان می دهد.
۷۴۵٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : کارکرد گزارشات سناریو
درنظر قبلی نکاتی ارائه گردید. در این نظر دهی تلاش می شود؛ نکاتی در رابطه با بعضی از اهداف گزارشات اینچنینی ارائه گردد؛ آنهم گزارشاتی که می توانند درست باشند یا نباشند!. باید گفت: وقتی گزارش یک واقعه محدود به گزارش سناریو گونه ی پلیسی گانگستری می شود! این روش؛ نرم نرمک ذهن را می برد به سمت ساختن آدم خوبه وآدم بده که در این ساختن ها گاهی وقتها: آدم خوبه، بد می شود وآدم بده، خوب می شود// آدم خوبه بد می شود و آدم بده،بدتر می شود// آدم خوبه، خوبتر می شودو آدم بده هم خوب می شود// آدم خوبه بد می شود و آدم بده، بدتر می شود// آدم خوبه همان خوبه می ماند اما آدم بده خوب می شود// آدم بده همان بده می ماند اما آدم خوبه ، بد می شود// که در این روش گاهاً ساختن قهرمانهای کاذب و نجات بخش جدا از یک ساختار کلی مبارزاتی آفریده خواهد شد!. با توجه به اینکه جامعه ایران در این صدوچند سال اخیر در پی گذار از ساختاریست که مروج روحیه استبداد پذیری و استبداد سازی بوده وهست این نوع روشها ی گزارش دهی ؛ذهن را به سمت مقایسه دو سیستم استبدادیِ تجربه شده در ایران می برد و ذهن را بدنبال این نتیجه گیری که استبداد قبلی کمتر کُشت و اگر می کشت منطقی می کشت اما استبداد بعدی بیشتر کشته و غیر منطقی کشت و می کشد پس باید استبداد قبلی تبرئه شود و حتی چه بهتر است برگردد.و............ اما آنانی که در پی، پی ریزی پذیرش روحیه آزادی خواهی و دموکراسی خواهی و رسیدن به عدالت اجتماعی هستند باید به این توجه کنند که در تله های اینچنینی گرفتار نشوند وچاره ای نخواهند داشت:روند کلی تحولخواهی که در سه مفهوم؛آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی نمود دارد و در این سرزمین در این صدوچند ساله اخیر تلاشگرانه و پی گیرانه ، وطن پرستان؛ در پی جاری وساری کردن آنان در بین تمام شهروندان ایرانی اند و در پی تحقق آنان بوده اند را مدنظر داشته باشند. وباید دانست آن نیروهایی که در پی، پی ریزی پذیرش روحیه آزادی خواهی و دموکراسی خواهی و رسیدن به عدالت اجتماعی هستند نیرو های ارزشمند این جامعه خواهند بود و نیازمند به حمایت و جانبداری می شوند. چنانچه تجربه تاریخی به ما نشان داده است ؛ هر نیروئی که به آزادی معتقد نباشد اما در پی تحقق دو مفهوم دیگر یا یکی ازآنان باشد اگرچه خود را مبارز می داند اما او چه بسا هرز برنده توان مبارزاتی مردمان سرزمین می شود و یا اینکه یکی آزادی را می خواهد اما دیگر مفاهیم برشمرده شده برایش اهمیت ندارد این فرد نیز می تواند هرز برنده توان مبارزاتی مردم ایران در امر تحول خواهی فراگیرشان شودو......
۷۴۵٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ابراهیمی

عنوان : تلاش برای معروفیت به چه قیمتی ؟!
آقای مصداقی زندانی بوده ...میتوان قبول کرد در باره زندان و اطلاعات آن زمان بطور دقیق چیزهایی به یاد داشته باشند و بشود چهار جلدو حتی بیشتر هم در باره زندان بنویسد ...وی حتی جزییاتی از زندان زنان نقل و منتشر کرده که حتی زنان آن زندان ها هم از انها بی خبرند ..باز هم میشود قبول کرد که ایشان تحقیق کرده و همه اینها را جمع آوری نموده .....میشود ایشان را متخصص درباره زندانها دانست اما ایشان میخواهد فراتر از این مسایل حرکت کند ...شاید بزودی شاهد شرکت مصداقی در کنفرانس محیط زیست و موضوع وارونگی هوا هم باشیم . آقای مصداقی در باره همه موضوعات میخواهد اظهار نظر کارشناسانه بنمایند و همه اینها از خود شیفتگی و عشق به معروف شدن ایشان ناشی میشود ...ولی سوال اصلی اینجاست که اکثریت و سایت اخبار روز چرا زمینه ها را برای ایشان اماده میکنند؟.
۷۴۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵       

    از : مزدک خرمدین

عنوان : حمید اشرف از نظر ساواک
بنظرم اغلب کسانیکه کامنت گذاشته اند بیشتر به ترور شخصیت معتمدی و مصداقی پرداخته اند و به جنایات رژیم شاه بر علیه نیروهای مخالف اش اشاره کرده اند تا نظرشان را راجع به آنچه که در مصاحبه امده.دوستان قسمتی از حقیقت پیش همه است.هرفرد و یا گروهی که بخواهد از این حقیقت سهم بیشتری داشته باشد باید بتواند با آوردن استدلال و مدرک دیگران را قانع کند.مصاحبه ایی در باره یکی از شخصیتها و جریان مبارزاتی در مقابل رژیم شده و نظراتی دران مطرح گردیده شما یا می توانید آنها را با آوردن فاکت و استدلال رد کنید و یا تایید.بنظر من معتمدی با تسلط بر موضوع بخوبی بسیاری از جزئیات را طوری بیان می کند که برای بسیاری قابل اعتماد می نماید.یکی از ویژه گیهای معتمدی پنهان نکردن دشمنی با گروهای مخالف است ولی درعین حال شهامت و ورزیدگی و صداقت حمید را می ستاید.ولی می بینیم که به کسانی مثل نگهدار و مسعود رجویی نظر خوبی ندارد و آنها را در مبارزه شان صادق نمی داند.حمید زنده نیست ولی دو نفر دیگر که زنده اند.بنظر شما تاریخ قضاوتش چگونه است؟پرسش دیگر اینست که درست که چریکها چه چپ و چه راست انسانهایی از خود گذشته و فداکار بودند ولی دوستان ایا جریان چریکی دردی از جامعه ما را حل کرد؟آیا رژیم شاه از رزیم کنونی جنایتکار تر و ویرانگر تر بود که بیشترین جریان چپ سعی در تعامل با آن در اوایل انقلاب و تا زمانیکه آنها را سرکوب نکرد پرداختند؟من که معتقد نیستم.جریانات چریکی اشتباهات بیشماری داشته اند و یکی از آنها هم ترور بوده .معتمدی و ثابتی و دیگران هم در طرف دیگر برای حفظ رزیمی که قبول اش داشتند می جنگیدند.بقول خود معتمدی جنگ بود و در جنگ هم دوطرف در صدد ضربه زدن بهمند.اما الان دیگر آن ارایش گذشته بین نیروهای دیروز نیست.امروز بحث نوشتن مقطعی از تاریخ کشوراست و چه بهتر که حوادث تاریخی از زوایای مختلف آورده شود.
۷۴۵۷۵ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵       

    از : جمشید برومند

عنوان : منشور جهانی حقوق بشر را در یابیم
با آقای مسعود راد بخاطر دفاع از منشور جهانی موافقم .
منشورجهانی حقوق بشر از ۱۹۴۸ تا امروز با مقاوله نامه ی ضمیمه آن توسط سازمان ملل متحد تصویب شد.
باوجودیکه بسیار مفید است و جان هزاران نفر در رژیم های دیکتاتوری و شرائط جنگ و اشغال تجاوزگران نجات یافته است.
ولی حتی کشور های آزاد جهان از تبدیل این منشور جهانی به قوانین ملی و جاری کشور خود طفره رفته اند تا ضمانت اجرائی برای رعایت منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های نداشته باشند. امروز بشدت مورد بی حرمتی قدرتها قرار گرفته است.
۱) امروز پناهجویان جهان بزرگترین قربانیان سیاست های نئولیبرالی کشور های ثروتمند علیه منشور جهانی حقوق بشر می باشند.
۲) سالها ست نازیست ها ، فاشیست ها ، نژاد پرستان و خارجی ستیزها آزادانه خرابکاری و ترور می کنند ولی کشور های بزرگ علیرغم تصویب کنوانسیون ممنوعیت فعالیت هر نوع تیعیض نژاد پرستانه در سال ۱۹۶۹ توسط شورای امنیت سازمان ملل ، نیروهای نژاد پرست آزادانه همه کار می کنند و در مجالس و حکومت ها جایگاه ویژه دارند و حتی چند روز پیش ممکن بود رئیس جمهور اطریش یک نژاد پرست شود.
با توجه به این نکات حمایت از منشور جهانی بیش از تمام دوره های گذشته اهمیت دارد.
ـ در ضمن در حکومت گذشته و کنونی اکثریت اقشار مختلف اجتماعی تحت فشار عظیم نظامی ، پلیسی ، امنیتی و رسانه ای از ابراز کنش و واکنش های طبیعی محروم بوده است و انتخابات مهندسی شد حکومت ها هرگز نماینگر روحیات فردی و اجتماعی جامعه نبوده است. چرا نباید در ایران چندین حزب مانند قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و سایر کشور ها وجود داشته باشد؟
با حذف این فشار کلان بر جامعه مثل سال ۵۶ و ۵۷ مردم به حرکت افتادندو بر خلاف نظر شما که می گویئ: «اشتباه ۵۷ حاصل گرد آمدن مردم به دور محور مذهبی بود که قرار بود نجات دهنده باشد»
نگارنده معتقد است ، شور و هیجان ۵۷ ناشی از نا کار آمدی فشار لایزال دیکتاتوری بود. که بعدا و دو باره تحت لوای مذهب بازسازی شد.
همان طور که عرض شد بدون قانون اساسی منسجم در کشور ها و ملی کردن منشور جهانی حقوق بشر در قوانین بومی بیم آن میرود که این میثاق ارجمند انسانی بیش از این تضعیف شود. ما تا آنجا بشیار فاصله داریم و باید همه برای قانونی اساسی مترقی در ایران و هم برای منشور جهانی حقوق بشر بموازات تلاش کنیم.
۷۴۵۶۷ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵       

    از : مسعود راد

عنوان : حقوق بشر، محور ساخت ایران آینده
با تشکر از محبت جناب رفعت و تایید گفتار ایشان، نکته ای که غفلت شد این که با آقای معتمد در این بخش موافقم که با همه اختلاف مان در مورد اتفاقات گذشته، وضعیت موجود خواهان اکثرمان نیست و باید تغییر کند. حتی اگر اصرار داشته باشیم حتما به دعواهای قبلی پرداخته شود، باید قبول کنیم که در شرایط شفاف و دمکراتیک بهتر می توان سره را در دادگاه عادل از ناسره تشخیص داد. باید قبول کرد که دیگر دوره خشم انقلابی گذشته و باید صبورانه به عقل جمعی تکیه و اعتماد کرد.
اشتباه ۵۷ حاصل گردآمدن مردم به دور محور مذهبی بود که قرار بود نجات دهنده باشد. آن محور اکنون شکسته و تشتت جامعه از آن روست. اگر نخبگان جامعه قادر به گردآوردن مردم حول محور نوینی برای اتحاد نباشند، که تا به حال نبوده اند، جامعه ساکن مانده منتظر ظهور نخبگان نوین فرسوده خواهد شد. که شده.
دنیای نوین دنیای حقوق انسانی است. اعلامیه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن حداقل حقوق مشترک و غیر قابل منازعه انسانها را توضیح داده و تضمین می کند. این حقوق قابل مذاکره و چانه زنی نیست. این حداقل حقوق مردم بخاطر انسان بودن است و همه دولتها موظفند در برآوردن آن بکوشند.
حقوق بشر که تضمین کننده آزادیهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است، محور مهمی است که می تواند مردم تبعیض زده ایران را در راه ساخت ایران نوین گرد هم آورد. اما متاسفانه هنوز بخش مهمی از فعالان سیاسی و اپوزیسیون حکومت اسلامی، خود به نجات بخشی اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقاد ندارند. مشکل بزرگمان اینجاست.
۷۴۵۶۴ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : آنگاه که یک دلقک پیر از جنایات پر شمارش می گوید...
(همراهان گرامی اخبار روز خواهشمندم اگر این نوشته برای پاورقی دراز است آنرا جدا گانه چاپ کنید - با سپاس و ارج فراوان)

آقای ایرج مصداقی گفتگویی با پرویز معتمد مامور ساواک "برای روشن شدن چگونگی به تور افتادن حمید اشرف" در سال ۲۰۱۳ انجام داد ولی پیدا نیست چرا چاپ آن را تا کنون به تأخیر انداخته بود. هر چند که دیر نمودن بهتر از هرگز ننمودن ست. همچنین بهتر می بود که آقای مصداقی چگونگی ارتباط خویش با پرویز معتمد را برای همگان روشن می کرد. در پیش گفتار, آقای مصداقی می گویند "برای من مهم طرح موضوعات و شنیدن روایت از سمتی دیگر بود." در نتیجه "بیشتر شنونده بودم." از آنجا که صدای دروغ پردازان "سرفراز" ساواک به ندرت از نهانگاهشان شنیده می شود, بر پژوهنده است که از "شنود" فراتر رود تا نور بیشتری بر تاریکستان های تاریخ مان بتاباند.

با هم به برخی از گفته های "سنجیده" آقای پرویز معتمد نگاهی بیفکنیم:

۱ - بخشی از داستان آقای معتمد برای پی بردن به شماره‌ تلفن حمید اشرف:
"با توجه به اطلاعاتی که داشتم ، می دانستم حمید اشرف در منطقه‌ی نارمک و نظام آباد و گرگان و شرق تهران دیده شده است برای همین (در) مرکز سانترال نارمک... مستقر شدیم (پس از) چند روز... یک روز ساعت ۴ بعد از ظهر بود که تلفن (بهروز ارمغانی) زنگ خورد و بعد از تشخیص صدای حمید اشرف, مهندس مخابرات مدار را وصل کرد, خط روی خط افتاد و تلفن او را قفل کرد... ما و آن‌ها مکالمات همدیگر را می شنیدیم... (در جریان این تداخل خطوط) دیالوگ‌هایی را که قبلا تمرین کرده بودیم (در باره) موضوع قطعه زمین، تفکیک آن و گرفتن سند بطور غیرقانونی (اجرا کردیم که) توجه آن‌ها را به خود جلب کرده بود... ۱۸ دقیقه طول کشید... (تا) تلفن حمید اشرف به دام افتاد" یعنی ساواک به هدف رسیده بود اما ایشان می گویند که رویهم "۴۱ دقیقه روی خط بودم و ادامه دادم... حمید اشرف و بهروز ارمغانی (این چاخان ها)ی ما را می شنیدند و می خواستند موضوع را دنبال کنند و سر از ماجرا درآوردند" از سوی دیگر می گویند که در این مدت "آن‌ها (هم) به گفته‌های خودشون ادامه دادند... (و سر انجام) تماس را قطع کردند" [شگفت آور ست که چاخان های ساواک برای ارمغانی و اشرف, که هر لحظه ی زمان شان دیواری میان مرگ و زندگی بود, جالب بوده اما گفتگوی ۴۱ دقیقه ای آنان, که بناچار فشرده و انباشته از اطلاعات بوده, برای ساواک نکته مهمی نداشته چون از آن هیچ سخن نمیرود!]

۲ - داستان اعجازهای ناباور از گفته های پرویز معتمد:
"احمد کمالی در دو خط نوشته بود این احتمال وجود دارد که بهروز ارمغانی با (برادر همسرش,) دکتر رضا جوشنی املشی در تماس باشد... منبع (نفوذی که کار گذاشته بودیم) اطلاع داد که (بهروز) ارمغانی به خانه‌ فامیل اش (جوشنی املشی) رفت و آمد می‌کند... خانه را پیدا کردم... در خیابان بهبودی بود... تیم تعقیب و مراقبت گذاشتم... سوژه (یعنی بهروز ارمغانی) آمد بیرون... و (به مدت بیش از یک ساعت یک مسیر مشخص) را به همان شکل (دو بار) تکرار کرد و به خانه برگشت... (دیدم فایده ای ازین تعقیب بر نمی اید, بنابرین) فعالیت تیم تعقیب و مراقبت را قطع (کردم!)... (بعد) یک روز خودم... به محل رفتم... ببینیم این خانه تلفن دارد یا نه [انگار جانی دالر یادش رفته که آنزمان هر کس چنین اطلاعی را بسادگی از "۰۸" بدست می آورد, چه برسد ساواک!]... (بعد) یک سیم بان سن بالا و نردبان شکسته (بکار گرفتم تا) تمام شماره تلفن‌های سمت راست کوچه را (در بیاورد و تعلق هر شماره به هر خانه را مشخص کند تا ببینم) خانه‌ی جوشنی املشی تلفن دارد یا نه؟ (باز هم از یاد برده که در بازرسی شخصی می توانست کابل تلفن خانه را ببیند. بهر حال پس از این کار عظیم) حالا دیگر هم خانه مورد نظر را می‌شناختم و هم شماره تلفن‌اش را داشتم و ردگیری آن ساده بود... یک روز... درحال چرت زدن بودم و شنود توی گوشم بود.. دیدم فرد ناشناسی با خانه‌ی املشی تماس گرفته... بدون سلام می‌گوید "اون که آویزون است را در بیار. من بهت زنگ می‌زنم"... مکالمه بعدی را گوش کردم. دیدم همان صدا می‌گوید صفحه فلانش را بخوان... خانمی (که) گوشی را برداشته بود... اعداد را خواند دو رقم دو رقم بود. رمز بود چیزی سر در نیاوردم... یک لحظه گفتم خودشه. خودشه... بهروز ارمغانی بود... بعد زنگ زد به خانه‌ تیمی کرج و قزوین و رشت. [جانی دالر از خودش پیشی گرفته! یادش رفته که او تنها تلفن خانه جوشنی املشی را با هزار زحمت بدست آورده نه تلفن ارمغانی را که بفهمد به کجا زنگ میزند! وانگهی, چریک ها آنزمان بدلائل امنیتی بیشتر از تلفنهای عمومی که یکسویه بودند استفاده میکردند. حتی خود معتمد می گوید "ما با یک مشکل مواجه بودیم، حمید اشرف یک طرفه تماس می‌گرفت... ما مانده بودیم چه کار کنیم."]... (بدین ترتیب) در عرض چند دقیقه بدون هیچ هزینه‌ای ۳ تا خانه‌ی تیمی و کلی عضو آشکار برای ما رو شده بودند. (در ادامه می گوید) نزدیک به ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر افراد در ارتباط با این جریان از طریق شنود تلفنی به صورت زنجیره‌ای شناسایی شدند... صداهایشان هم شناسایی شده بود(!)" آقای ساواکی با هوش فراموش می کند که همه اعضا از نام مستعار استفاده می کردند, بنا براین تطبیق صدا با نام مستعار مشخص نمی کند که کدام حمید اشرف یا محمد رضا یثربی است و کدام لادن یا نسترن آل آقا!

۳ - ببینید برای تنها باری که حمید اشرف را, بدون هیچ نشانه, دیده و شناخته (!) چه داستانی سر هم می کند:
"قبلا صدای حمید اشرف را شنیده بودم و حالا می‌خواستم چهره‌اش را ببینم... سر ساعت ۶ (صبح - که تاریخ و میزان تاریکی-روشنی آنرا مجهول گذاشته) خودم را به (خیابان) امیرشرفی رساندم. پیش خودم گفتم حتما صورت حمید را می ببینم. دلیل نداره نبینم... (و ناگهان اما با اطمینان) نزدیک تهران نو او را از دور دیدم... (و مطمئن است که خود حمید اشرف است چون که) از دور دیدم دو مرتبه برگشت پشت سرش را نگاه کرد. نشاندهنده‌ی این بود که منتظر قرار است... پیراهن قهوه ای به تن داشت که روی شلوارش افتاده بود. مطمئن بودم که مسلح است... از جلوی او ‌آهسته با ماشین رد شدم... خیلی سریع پیچیدم تو تهران نو... ماشین را بغل بیمارستان (جرجانی) پارک کردم... و پریدم تو ایستگاه. هرچی ماشین رد می‌شد به عمد می گفتم تهران نو... دیدم یک ژیان از خیابان امیر شرفی آمد بیرون... حمید اشرف جلو نشسته بود. یکی بغلش پشت فرمان بود. بهروز ارمغانی با یک نفر دیگر عقب نشسته بودند." [اگر داستان درست باشد و او ارمغانی را از روی عکس قبلا می شناخته, هر یک از سه نفر دیگر میتوانست حمید اشرف باشد اما او بدون دیدار و شناخت قبلی مطمئن است که حمید اشرف جلو و سمت مسافر نشسته بود!] جالب اینکه همان "صبح خیلی زود" خود را با عجله به «کمیته» می رساند و (در این زمان کوتاه جای مشخص هر چریک در ماشین را از یاد برده) به ناصری می گوید "حمید اشرف را دیدم... بهروز ارمغانی هم آن طرفش (نشسته) بود."

۴ - در یک داستان ساختگی دیگر از یاد برده که عملیات چریک ها بگونه تیمی اجرا می شد و انگار مدتی دراز لحظه به لحظه همراه حمید اشرف بوده, می گوید:
"حمید اشرف... در یک روز مجموعاً ۸-۹ نفر را در محل‌های مختلف... کلانتری قلهک (نزدیک تجریش)... کلانتری گرگان (نزدیک نظام آباد)... میدان محسنی (تقاطع میرداماد و جاده قدیم شمیران و) در (مسیر) راه... به قتل رساند(!)"

۵ - تصویری که آقای معتمد از همکاران ساواکی خود می دهد نیز جالب است:
"عطار پور (معاون ثابتی) کشک بود, تیمسار سجده‌ای (رییس کمیته) کشک بود، محمد حسن ناصری (رییس گروه ایشان) هم به درد ریاست نمی‌خورد" (اما خود او دوره دیده ی "دانشکده ساواک (که کنکور و استعداد انسانی نیاز نداشت)" بود و کشک نبود چون) "وزیر اقتصاد (کشکی رژیم) را در اتاقش بازداشت (می کند) و دست‌بند (می زند)!"

این پنج مورد بخاطر "پنج تن آل عبا" بررسی شد! شما چه می اندیشید؟
۷۴۵۶۲ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست