سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا می توان صفوف اجتماعی هوداران نفوذ خارجی و مدافعان دمکراسی ملی را به هم درآمیخت؟ - علی رضا جباری (آذرنگ)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : عمل خردگرایانه - عکس العمل احساسی
گاهی وقتها دربرخورد با افرادی مشاهده می شود: که او عمری در یک چیز مانده است! اما وقتی با مسائلی روبرو می شود یا روبرویش می کنند! عملش قبل از اینکه؛ ناشی از بکارگیری خرد باشد!ناشی از حالتی احساسی است؛ که عملش را به یک عکس العملِ تواماً با خطا هایی، نشان خواهد داد.
۷۵۰٣۷ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۵       

    از : وحید عاطفی

عنوان : شیره حلال مادر را...
اقای دانشجو..من نمیدانم شما برادر که هستید،سوادتان در چه میزانیست..ایا مانند من بی سوادید..ایا تحصیل کرده اید..خلاصه هیچ نمیدانم..اما این نوشته شما که :

مارکسیسم را مذهبی مقدس نامیدن..لغزش و انحراف بوجود میاورد..شیر حلال مادر را از دماغ پیرمرد ۶۵ ساله بیرون پراندی پدر جان!
چه دردناک است احوال ما ایرانیان،مارکسیسم های ما شما ئید؟
یا نویسنده مقاله که از نظام فرو پاشیده شده با مضمون" سوسیالیسم واقعی!!" نام میبرد.ما کجای تاریخ ایستاده ایم؟
وای به روزگار نسل های اینده این مرزو بوم..
۷۵۰۱٣ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹۵       

    از : دانش جو

عنوان : آقای امیر ایرانی شما نظارت دیگران را با دقت نمی خوانید!
تا اینجای بحث کسی نگفته باید بشکل تاکتیکی نیرویی ملی یا میهن دوست بود. لازمه مبارزه با امپریالیسم دفاع از منافع ملی و استقلال کشور معرفی شده. چرا حرف دیگران را بمیل خود تفسیر می کنید؟ یدک کشیدن صفت ملی یا ملی-مذهبی به تنهایی به معنای میهن دوست بودن نیست. در میان ملیون ایران بسیار بودند که در وطن فروشی دست طرفداران محمد رضا را از پشت بسته بودند. و امروز که متاسفانه بسیاری وطن فروشی را افتخار میدانند. چه در داخل و چه در خارج، چه در بین آنانکه خود را اصلاح طلب مینامند یا اعتدال گرا چه در میان آنها که خود را بدروغ چپ یا جمهوری خواه یا ... مینامند، بسیارند کسانی که منافع امریکا و اسرائیل را به منافع ملی ترجیح می دهند: زیبا کلام در داخل، محمد ارسی و امثالهم در خارج. آنها در عمل تسلیم نظم کنونی جهانی شدن را تنها راه رسیدن به آنچه "دمکراسی" مینامند معرفی میکنند. در عرصه اقتصادی دنبال سیاستهای نئولیبرالی و در عرصه خارجی خواهان سپردن امور منطقه به عربستان و اسرائیل و بله قربانگوی امریکا شدن هستند. کسانی که از آنچنان گستاخی برخوردارند که برای عربستان حامی القاعده دل می سوزانند و با وجود ارائه هزاران سند دال بر دخالت ترکیه و عربستان در تشنج های منطقه، ایران را مسبب همه اینها معرفی میکنند ملی یا میهندوستند؟
اگر کره شمالی نبود شما چه می کردید؟ بله شرایط کره شمالی اصلا قابل دفاع نیست و حکومت آن به همان اندازه سوسیالیستیست که حکومت اسرائیل یا عربستان دمکراتیکند. اما شاید بد نباشد به کشورهای دیگری هم نظری بیاندازید که اتفاقا نه منزویند و نه مستقل و نه ادعای سوسیالیستی بودن دارند، برعکس سرمایه داریند، و سرمایه خارجی بسیار دست و دلبازانه آنجا فعال است. در بنگلادش، کامبوج، برمه، مکزیک، پاکستان و ده ها و ده ها کشور دیگر که در این نظم جهانی مطلوب شما جا می گیرند، سالانه بیش از هزاران زن و کودک در کارگاههایی که برای سرمایه جهانی تولید میکنند جان میدهند، قربانی باند های تبهکار می شوند یا از گرسنگی می میرند. از این مثالها در جهان بزعم امثال شما آزاد کم نیستند. پس لطف کرده کره شمالی را برخ ما نکشید. اینکه شما باور دارید که ایده و مرام حتما به سمت مقدس بودن میرود، مشکل شماست. در سطح جهان بسیارند نیروهایی که از مارکسیسم خلاقانه و نقادانه بهره میبرند. شاید همین بی مرامی و عدم پایبندی به هیچ اصولیست که باعث میشود عده ای بدین راحتی بی خیال منافع واقعی کشور و مردمانشان میشوند!
۷۵۰۰۲ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۵       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : لوبی یسم تام و تمام!
از آقای امیر ایرانی باید تشکر کرد. آن چه او بر می شمرد و می خواهد زیر عنوان "روحیه ملی ایرانی" با صغرا و کبراهای بسیار بگنجاند، مصداق کامل لوبی یسم در جامعه سرمایه داری است. در این زمینه در روزهای آینده در اخبار روز نوشتاری انتشار داده خواهد شد. آن چه در این سطور باید به آن اشاره داشت، بی توجهی هدفمند نظریه پرداز به رابطه منافع فرد و جمع است. او منافع و نظر فرد را مطلق می کند و آن را به عنوان منافع کل جامعه می نماید. کوشش برای انتساب اسلوب خود به دیگران موفق نیست. بی جهت هم نیست که نظریه پرداز مجبور است آسمان و زمین را به یکدیگر بدوزد تا گویا نظرش را به اثبات برساند.
منافع ملی، منافع کلیت جامعه، منافع جمع است. آن را نمی توان با منافع یک طبقه اجتماعی، از جمله منافع طبقه کارگر یکی دانست. اگر با وجود این طبقه کارگر پیگیرترین و جانفشان ترین طبقه در دفاع از منافع ملی در برابر تجاوزخواهی امپریالیستی است، از این روست، زیرا یورش امپریالیستی برای به بند نواستعماری و یا استعماری کشاندن ایران، سرزمین همه ایرانی ها، از همه بیش تر منافع طبقه کارگر را به خطر می اندازد. تشدید استثمار و فقر و فرودآمدن شلاق احکام جابرانه بی دادگاه های اسلامی، در وحله اول متوجه طبقه کارگر و پشت زحمتکشان است. پشت خونین کارگران نشان آن است. دانشجویان و دیگر لایه ها که ضربات همین شلاق په پشت شان فرود می آید و آن را خونین می کند، متحدان طبقه کارگر هستند که جریمه وحدت منافع شان را با کارگران از حاکمیت آن طبقاتی دریافت می کنند، که متحدان اقتصاد جهانی شده ی امپریالیستی و مجریان دستورات سازمان های مالی امپریالیستی، از قبیل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در ایران هستند!
۷۵۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : استقلال سیاسی یافتن
آورده شده:« مارکسیسم را مذهب و مقدس نامیدن امکان لغزش را افزایش می دهد و دیگر اینکه درست است که باید دیدی جهانی داشته و در عرصه بین الملی به محاق امپریالیسم برویم ، ولی در عین حال باید نیروی ملی( میهن دوست و استقلال طلب باشیم؛ چرا که هر دو این ها در تضاد با منافع امپریالیسم است)». در آورده بالا نکاتی است که نیاز به پرداختن است!: قطعاًهر شهروند ایرانی؛اگر "حس وطن پرستی" و "روحیه ملی ایرانی "را نداشته باشد ویا ضعیف باشد یا بصورت تاکتیکی آن حس را داراشود آنهم چون؛ منافع آن امپریالیسم یا غیر امپریالیست را بخطر می اندازد! آن شهروند؛ پذیرش هر نوع حرکت ضد ایرانی را خواهد داشت و یا خواهد یافت! و حتی در مراحلی خصلت جاسوسی یا ویرانگری ایران را دار خواهد شد!. اما با پذیرش روحیه ملی ایرانی قطعاً هر فعال سیاسی و اجتماعی به این سمت می رود که فعالیت سیاسیش، در پی این باشد که ساختار سیاسی و مدیریتی در کشور پی ریزی شود؛که تمام ایرانیان بطور برابر دارای حق برخورداری و سهیم شدن را دارا باشند و بابت یافتن هویت های ساختگی که به او داده شده هیچ حق ویژه ای به او تعلق نخواهد گرفت( مثلاً بابت ؛ زبان -رنگ- جنس-مذهب -نژاد- قوم-طایفه- .....) که در مورد ایجاد ساختار هم تجربه بشری راهکار را نشان داده است. در این ساختار سیاسی قطعاً هر فعال سیاسی و اجتماعی در پی این نخواهد رفت؛ که از آن مرام یا مکتبی که به آن باورمند شده ، یک حقانیت یکتایی را بسازد و تعریف کند!. که باید گفت:حقانیت یکتا!؛ باور مقدس گونه ای را خواهد آفرید!؛ حال آن مرام یا مکتب یا ایده یا ...... با حقانیت یکتا می خواهد؛مارکسیسم باشد یا اسلام یا ........ !. با توجه به آن حقانیت یکتا، چه بخواهیم و چه نخواهیم! آن ایده یا مرام یا مکتب ..... بسمت مقدس بودن و مقدس شدن خواهد رفت! پس آن مبنای حقانیت یکتا، این نتیجه مقدس بودن را خواهد آفرید! هرچقدر هم قسم خورده شود وپیر و پیغمبر گواه گرفته شود که چنین نیست کسی باور نمی کند!. :::::: نکته ای دیگر در رابطه با داشتن روحیه ملی ایرانی که می توان گفت اینست: داشتن روحیه ملی ایرانی قطعاً هر فرد دارنده را بسمت نوعی استقلال سیاسی و تصمیم گیری خاصی می برد و این استقلال سیاسی فرد را چنین خواهد کرد؛ که از شرایط حاکم بر منطقه و جهان بگونه ای خاص و بدون تنش آفرینی با دیگران، نفع ملی را عاید مردمان کشور کند. که بحث طولانی می طلبد. این نوع استقلال سیاسی بهانه را بدست دارندگان ایده های خاص نخواهد دادکه استقلال خاص خودشان را تعریف کنند و با ساختن دشمن خیالی یا واقعی بنام امپریالیسم یا غیر امپریالیسم یا .... شرایطی خاص را برای کشور بیآفرینند!؛ حال آن فرد می خواهد خمینی باشد یا خامنه ای باشد یا فلان مارکسیست شرمنده یا غیر شرمنده باشد!. :: باید گفت:استقلال طلبی؛ با دشمن سازی یا با پندار دشمنِ خاصِ داشتن، می تواند؛ استقلال طلبی همانند کره شمال را نیز برجسته کند. با پوزش طولانی شد.
۷۴۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۵       

    از : دانش جو

عنوان : آقای عاطفی
خوشحالم که در خیلی از زمینه ها با هم هم نظریم. تنها دو نکته: مارکسیسم را مذهب و مقدس نامیدن امکان لغزش و انحراف را افزایش می دهد. و دیگر اینکه درست است که ما باید دیدی جهانی داشته و در عرصه بین المللی به محاق امپریالیسم برویم، ولی در عین حال باید نیرویی ملی (میهن پرست و استقلال طلب) باشیم؛ چرا که هر دو این ها در تضاد با منافع امظریالیسم است. نگاهی بیندازید به برخی صاحب نظران فارسی زبان خودمان (اعم از راست و چپ های سابق و شرمنده) وطن فروشی برایشان به یک افتخار تبدیل شده. بنابراین باعتقاد بنده مبارزات ملی ( درون مرزی) و جهانی با هم گره خورده اند.
آخر اینکه من نه در نقش وکیل یا سخنگو بلکه در نقش خواننده مقالات نویسنده مقاله و سایر مطالب سایت اخبار روز، خواستم اشاره کنم به اینکه معمول نیست که نویسنده به تک تک سوالات یادداشتش جواب دهد.
۷۴۹۹٣ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹۵       

    از : وحید عاطفی

عنوان : اقای دانشجوی گرامی...
با سلام دوست عزیز..
برای تنوع هم که شده،اجازه بدهید گاهی هم "هیولا" را بکار ببریم.
از زمان پیدایش مالکیت شخصی و تکامل ان ،امپریالیسم ..تمام جنگ ها و تجاوزات و خونریزی های بشری ،نیز اغاز شد.در واقع این "هیولا ،نظام امپریالیسم جهانی..تمام بشریت و خانه اش ،کره زمین را به ویرانی تبدیل کرده و میکند.

من نیز مانند شما و بسیاری دیگر جهانی بدون جنگ ابزار، فقر،تجاوز و بدبختی های دیگر زندگانی انسانی را ..ارزو میکنم...و تنها راه و اخرین چاره گرفتاری های انسان را سوسیالیسم میدانم،نظامی که امکانات و نعمتهای این کره زمین را میان تمام ساکنان خانه اش ..به تساوی تقسیم کند.
بشر هیچ چاره ئی جز زندگانی در کنار هم و مشارکت در امور زندگانی خویش..ندارد.
اما چطور؟
باید گاندی و بودا را پیش رو داشته باشیم و یا خشونت را؟
ایا حضرات ،این اقلیتی که تقریبا تمام قدرت اقتصادی جهان را در دست دارند،خود صندلی خود را رها خواهند کرد؟
یا باید بلندشان کرد؟
و گفت : حضرات بس است بس..کره زمین در حال ویرانی و نابودی ست..
هزاران کودک و انسان از تشنگی و فقر روزانه میمیرند...
مواد مخدر..اسلحه و تجارت جنسی ، در نظام شما سه پایه اصلی درامدتان گشته است..خلاصه جهان و بشریت را شما متعفن ساخته اید..
از جایتان بر خیزید!
اقای دانجشوی گرامی..بنده غلط میکنم چیزی را به رخ شما و یا دیگر هم میهنانم بکشم دوست عزیز..گاه ما دچار سوءتفاهم های بی موردی میشویم..این بحث ها میبایست حضوری و در محیطی بسیار دوستانه انجام گیرد..من نیز مانند شما فکر میکنم اما از خود میپرسم : چگونه؟ چه کار باید کرد؟

دوست عزیز..دیالکتیک ..بحث و گفتگو از مبانی جهان بینی مارکسیستی ست..اینطور نیست؟
ما ایرانیان از بسیاری از معیار ها و قواعد علمی..فعالیت های گروهی بدوریم..بنده از نویسنده مقاله سوالی کردم..ایشان نه در مقابل نوشته های دیگران ،جمله ئی نوشتند و نه جواب سوال بنده را مرحمت فرمودند....این کردار ها را چگونه باید ارزیابی کرد؟
ما ایرانیان در طی اعصار متمادی در استبداد زندگی کرده ایم و بما نیاموختند این گونه کردارهارا..ما نخست باید خویشتن را قربیل" کنیم و پاکیزه..

اقای دانشجو...سوسیالیسم تنها راه رسیدن به خوشبختی و سعادت بشر است اما نخست باید معنای حقیقی این واژها را انسان بیاموزد تا بتواند "خود" انرا بدست بیاورد.کسی ..گروهی حزبی ..نمیتواند امروز چنین امری را بتنهائی و بدون کوشش انسانها..به هدف برساند..تجربه نشان داد که ممکن نیست...شراکت،شورها!!
ملیونها انسان روی کره زمین از جمله میهن ما،حتی از نوشتن نام خود و یک صفحه نامه عاجزند..بیسوادی در جهان بیداد میکند...مسئله اساسی و بنیادی دیگر که امروز بین بسیاری از اقشار فرهنگی و علمی جهان مورد توجه است ،اینکه باید این خانه را برای همه اهالی خانه ،ساخت..
این که در یک خانه چند اطاقه به یک یا دو اطاق رسید و انها را مرتب و منظم کرد..و بقیه را خیر..شدنی نسیت،امکان پذیر نیست.
در قدم نخست میبایست در کل نظام اقتصادی موجود جهان را بر هم ریخت. که تمام گرفتاری های بشریت از ان است...امپریالیسم را اول از میان برداشت..ما نه میتوانیم و نه شدنی ست که تنها به فکر خانه خود باشیم..فروپاشی شوروی ..دلیل بارز ان است..
در خاتمه دوست عزیز..انچه شما مرقوم فرمودید ،نیست ..ما نه از چیزی طفره رفته ایم و میرویم و نه چیزی را دور انداخته ایم..ما به مارکسیسم این مذهب و نظام مقدس معتقدیم..و تنها راه بشریت میدانیم ..اما راه..چه باید کرد؟
ایا باید انسان کاری کند و یا این نیز طبق روند تکاملی و پیشرفت طبیعی تمام پدیده ها..راه خود میپیماید..و روزی به انجا ،بهشت موعود خواهد رسید؟..در اینده های دیر یا زود؟
با تقدیم احترام.
علوی .نروژ
۷۴۹۹۲ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹۵       

    از : دانش جو

عنوان : تحلیل مشخص از شرایط مشخص
در ابتدا اعتراف می کنم که با خواندن دوباره نظر قبلیم متوجه تندخویی خودم شدم که از این بابت از آقای ایرانی پوزش میطلبم.
آقای عاطفی، بنده بحثم با آقای ایرانی بر سر نفی "امپریالیسم" هست. ابتدا من و شما و آقای ایرانی باید بر سر موجودیت آنچه که شما هیولا می نامید و من امپریالیسم به توافق برسیم و گرنه راهکار مشترکی نمی توانیم بیابیم. شما بر خلاف آقای ایرانی وجود این هیولا (امپریالیسم) را نفی نمی کنید، اما قدر قدرتی آن را برخ من کشدیه و آنگاه سوال می کنید: چگونه به جنگ این هیولا می توان رفت؟ آیا میتوانم از این سوال شما اینچنین نتیجه بگیرم که باید تسلیم شد و ساخت؟
البته که باید از تجارب شکست خورده امان درس بگیریم. باید اشتباهات گاها بزرگ را مطرح و نحوه عمل درست تر را معرفی کنیم. در غیر اینصورت دگم عمل کرده و بر ضد خود و آرمان هایمان عمل کرده ایم. قبل از پرداختن به سوال چه باید کرد، باید ابتدا تحلیل مشخصی از شرایط داشته باشیم، مسئله اینجاست و نه بکار بردن القاب و آثار مشاهیر شوروی. آن آثار آیا بخاطر شکستی که متحمل شدیم همه بلا استثنا غیر قابل استاندند؟ مشکل اینجاست که شما بواسطه شکست ها و زخم ها، گویا همه آموخته هایمان را می خواهید دور بیاندازید. حتی از بکاربردن واژه امپریالیسم طفره می روید! اگر با بنده موافقید که "واقعیت را ترسیم کرده ام"، پس مشکل کجاست؟ مشکل قدر قدرتی هیولا (امپریالیسم) ست؟ در طول تاریخ بشر، بارها و بارها شاهد سقوط امپراتوری هایی بوده که بسیار قدر قدرت هم می نمودند. آنچه که امروز در دستور کار ما چپ ها باید باشد ابتدا بالا بردن سطح آگاهی خود و بعد کار بین توده هاست. چپ شرمنده (منظورم شما نیستید) یا کسانی که تسلیم و ساختن یا بقول قدیمی ها هم رنگ شدن با جماعت را توصیه می کنند در بهترین حالت خسته اند و به کار این کارزار نخواهند آمد. بنده نسخه آماده شده ای برای "چه باید کرد" در جیب ندارم، اما یقین دارم که نه در کشورهایی نظیر کشور ما و نه حتی در امریکا و اروپا تداوم وضعیت به شکل کنونی حتی اگر جنگ دیگری را روی دست بشریت بگذارند، ممکن نیست. و قفل یعنی کلید هست.

جناب امیر ایرانی گرامی، شما امپریالیسم مورد نظر ما را با دشمن دشمن گفتن های خامنه ای یکی ندانید. امام ایشان هم فریاد مبارزه با استکبار سر می داد و در خفا با کندی و کارتر نامه نگاری می کرد و وعده و وعید های خائنانه می گذاشت. یکی از مشکلات ما در ایران اتفاقا این ماسک دروغین ضد استکباری است که آقایان به چهره زده اند و مردم را گمراه کرده اند.
۷۴۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : کارکرد موضوع امپریالیسم و دشمن خارجی برای مستبدین
هموطن ارجمند جناب دانشجو درود بر شما! قبل از هر چیز باید گفت: نوع بر خورد با نوشتار جناب جباری ارجمند براساس استاد و شاگردی بوده! و در بیشتر نظراتم که پای نوشتار های دیگری انتشار یافته تلاشم این بوده نگرش استاد و شاگردی حاکم باشد. اما خود را شاگردی می بینم که در روشش ؛ چنانچه استادی سخنی پرسش برانگیز بر زبان می راند، با پرسشی ذهن او را متوجه سخن پرسش برانگیزش می کنم و در این رابطه هیچ مماشاتی را جایز نمی شمارم. قطعاً! هر استادی در پی اینست: که شاگردی با ذهن پرسش گر داشته باشد!. ::::: هموطن ارجمند جناب دانشجو! من خودم متوجه هستم ! کجا قلم را تند رانده ام! اما نکته اصلی بحث همان قسمتی است که شاید نکته ای باشد، که گره کوری برای بسیارانی از فعالین سیاسی کشور آفریده است. که این گره کور هم،چنان کرده است؛ که بسیاری توان این را نمی یابند که حرکات سیاسی و اجتماعی خود را براساس منافع ملی کشور سازمان دهی کنند. که آنهم همان موضوعی است؛ که در شکل شمایل امپریالیسم و دشمن خارجی خود را نشان داده است.[ امپریالیسم و دشمن خارجی، جدا از وجود یا عدم وجودشان ، تجربه نشان داده شده، ابزار خطرناکی شده اند؛ برای توجیه شیوه های استبدادی گروه از رهبران سیاسی یا برای سرپوش گذاشتن بر روشهای ویرانگرشان] . که در رابطه با موضوع امپریالیستها، جنابعالی هم براین آمدی که نکاتی را بصورت آموزشی مطرح کنی تا بی بضاعتی مرا کمی بهبود بخشی و در این خصوص بضاعت دارم کنی که باید از این بابت از اقدام شما سپاسگزار باشم!. با توجه به نظری که قبلا! انتشاریافته در قسمت سوم آن، تلاشم این بوده که جناب جباری ارجمند از مقام یک فرد آدکادمیک که بُعد سیاسی خود را هم نشان داده ، به یک فرد تصمیم گیرنده و مجری که چاره ای جزء تصمیم گیری هم ندارد تصورشود. که باید تصمیماتی با بُعد ملی ایرانی را اتخاذ کند. در این مورد ایشان چگونه می تواند عمل کند !؟ آیا گیر کرد در شعارهای دل خوشکنک می تواند عامل تحرک بخشی شود؟! آیا آن مسائل تئوریک که گاهاً تاریخ مصرفشان گذشته ؛ نان آب می شود؟! یا باید با توجه به شرایط جدید جهان اقدامات خاصی را برای تحرک بخشی در کشور انجام دهد!. در همان قسمت سوم نکته اصلی را می توان در این دید: ما هر دیدگاه انترناسیونالیستی که داشته باشیم چاره ای نخواهیم داشت در بُعد ملی دیدگاهی ناسیونالیستی را هم از خود بروز دهیم. و شیوه مناسبی را برای نگهداشت مردمان سرزمینمان در کورس رقابت با دیگرانی که در منطقه در پی بلعیدن دیگران هستند ، اتخاذ کنیم آنهم با حفظ روحیه انترناسیونالیسی انسانمدارانه. در غیر این صورت؛ یک شعاردهنده رویا پرداز و منزه طلب خواهیم بود.
۷۴۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۵       

    از : وحید عاطفی

عنوان : چه خوش است داشتن وکلای حی و حاظر..بله اقای جباری؟
اقای جباری هستند که بجای شما از شما بدفاع بر خیزند..بنا براین شما نیازی به پاسخ ندارید ،امیدوارم پاسخ سوال بنده را مرحمت بفرمائی جناب!

اقای دانشجو:
تمام تحلیل شما درست و منطقی ست. جهان در واقع با اغاز سال ۲۰۰۰ به مرحله اخر ، پنجم :
تقسیم جهان و منابع سرشار طبیعی زمین ،مابین قدرتهای یزرگ بخوان: اقتصادهای چرب تر و گردن کلفت تر..بله؟ قرار دارد.
نظام سوسیالیسم بعد از تلاش و کوشش ۷۰ ساله در مقابل نظام امپریالیسم..گرگ وحشی و فرمانروای جهان،فرو پاشید، که این دو جمله :"فرو پاشید..چه سخت است اذعانش! باری..

تجربه شکست خورده را دو باره تجربه کردن ..راه خطاست..نیست؟
با چه ابزاری میتوان با چنین هیولائی مقابله شد و پیروز از میدان بدر امد؟
ابزار شما و نویسنده مقاله چیست؟
با یاداوری تمام اثار مشاهیر سوسیالیسم جهان ،با بکار بردن تمام ان القاب و فرمول ها و معادلات اقتصادی و غیره..کار از پیش نمیرود ،میرود؟
امروز با چنین احوالی که شما ترسیم کرده اید که واقعیت را ترسیم کرده اید..چه میتوان کرد ..نیروها بسیار بسیار از هم دورند..این گرگ وحشی و هیولای عالم خوار کجا...و سوسیالیسم زخمین امروز کجا؟
شاید بگوئید باید دوباره زخم ها را چاره کرد و دو باره بپا شد و مبارزه کرد..بله؟
پاسخ شما جواب بعد من خواهد بود دوست عزیز.
عاطفی.نروژ
۷۴۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست