از : پرویز بهاری
عنوان : آگاهی
حمید اشرف اسطوره ای بود که به تاریخ پیوست.درون و افکار ستیزه جویانه او از بی عدااتی های نظام سرمایه داری علیه زحمتکشان و مردم به حدی بود که با رهایی جانش آن را به اثبات رساند.هر چند اگر بین سالهای ۳۲تا ۴۲از نیروهای چپ درون ایران به خارج سفری میکردند ب_م به آلمان شرقی یا اتحاد شوروی ,مطمعنأ با سوسیالیسم واقعأ ناموجود بیشتر آشنا شده و مبارزان کمتری در بیدادگاهای رژیم شاه کشته میشدند و اگر در سالهای ۴۲ تا۵۲ این عمل اتفاق می افتاد ,شاید جزنی و حمید و دیگران در میان ما بودند و نمی گذاشتند سازمان دچار چپ روی وسکتاریسم شود وبه مبارزه ایدولوژیک در درون سازمان وآگاهی در میان مردم بیشتر بها میدادند و یقینأ سال۵۷و حرکت خمینی را بهتر تجزیه و تحلیل و دچار راست روی نمی گردیدند.سوسیالیسم در ایران , عربستان , آمریکا و در سوید ودیگر کشورهابا یک روش مشخص تحقق پیدا نمیکند.در ایران با حکومت استبدادی آن باید مبارزه و آگاهی را به شیوه ,اسلوب,متد واشکال مختلف به درون جامعه و مردم منتقل کرد.وبا اطلاع رسانی مردم بیشتر جذب استفاده از وسایل ارتباط جمعی خواهند شد.زیرا آنچه ضرورت جامعه است اتحاد نیروهای چپ انقلابی و سازماندهنده کارگران و زحمتکشان و حمایت از تشکل های صنفی و مدنی است که فاقد آن میباشد. مسلمأ امروزجامعه به جای یک جعفر عظیم زاده , هزاران مبارز راه زحمتکشان را در خود جای داشت.واگر جان باختگان فدایی امروز زنده بودند به اتحاد فداییان می اندیشیدند نه به ۱و۲و۳ با آرزوی انحاد مبارزین راه طبقه گارگر
۷۵۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : فریدون بی بیان
عنوان : سئوال از جمال تهرانی
در باره ی این که نوشتید " حمید اشرف در دوره چهار ماه اموزشی سربازی در چلدختر با کتاب،خرمگس لیلیان وینیچ ،بیدار شدو در گذر زمان قیام چه گوارا شد.." تا آنجا که تا بحال اطلاع رسانی شده حمید اشرف مستقیم از دبیرستان خوارزمی به دانشکده فنی رفت تا بحال از سربازی او صحبت نشده بود. مطمنئ هستید با شخص دیگری اشتباه نگرفتید؟
۷۵۱۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : راهکارهای: تعفن زدایی و سد کننده تعفن آفرینی. :::: مطالعه زیاد اگر با پرسش آفرینی همراه نشود گمراه کننده است
گروهی از اندیشمندان براین بوده اند و براین نیزهستند که هم تعفن زدایی کنند و هم تعفن ساختن را سد کنند.که در این خصوص ،آنچنان که گفته اند؛ راهکارهایی را ارائه داده اندو اولویت بندی نیز کرده اند که آن راهکار هایشان را چنین برشمرده اند: ۱) آزادی در حوزه اندیشه و پذیرش تکثرگرایی در حوزه اندیشه ۲) دمکراسی در ساختار سیاسی. که گفته شده وجود این دو ،عدالت اجتماعی پایدار را تضمین می کند و از وجهی دیگر؛ وجود آن دو،فرصت فریبکاری را از شیادان و سیاست بازان تعفن ساز خواهد گرفت و اگر شیادان هم فرصتی نیز بیابند اقداماتشان زود بر ملا می گردد. و باید گفت: آنانی که تمام تمرکز خود را فقط روی عدالت اجتماعی قرار می دهند! آنان نیز می توانند در ادامه کارشان نیزیک تعفن ساز شوند. و باز می توان گفت:مطالعه زیاد اگر با پرسش آفرینی همراه نشود گمراه کننده است.
۷۵۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : در جوامعی چون جامعه ی "ما" که ممیزی به امری نهادینه بدل شده است...
آقای جمال تهرانی، شما چپ ایران را متهم به حمایت و پشتیبانی از آقای خمینی و نظامش می کنی بی آنکه توضیح دهی، اگر چپ حامی و هوادار آقای خمینی بود، چرا از جانب آقای خمینی و حواریونش موردِ آزار و اذیت قرار گرفت.
حال بجای پاسخ به مسئله ای که خودت مطرح کرده ای، مرا موردِ لطفت قرار داده و می نویسی؛ «...باری..هموطن مطالعه بیشتر..پرسش های کمتری را میطلبد!!...»
برخلاف پندار شما که می نویسی؛ «...یک سیاست مدار میتواند جهت حفظ و تثبیت منافعش ...روزانه به صد چهره خویش را بیاراید...»
باید به عرض شما برسانم، که چنین موجودی سیاستمدار نیست، هنرپیشه است، که میتواند نقشهای متفاوتی را در آنِ واحد عرضه می کند.
برخلاف پندار شما که می نویسی؛ «...دنیای سیاست دوست عزیز،دنیای متعفن و پلیدی ست.در دنیای سیاست هرگونه بازی پلیدی مجاز است...»
باید به عرض شما برسانم، که پلیدانِ دنیایِ سیاست فقط در جوامعی چون جامعه ی "ما" که ممیزی به امری نهادینه بدل شده است، میتوانند دنیا را غرق تعفن و پلیدی خود سازند. و الی در جوامعِ مبتنی بر دموکراسی پلیدیِ سیاسیون هرگز به مدتهای طولانی پشتِ ابرهای تیره نمی ماند.
با اینکه از پاسخ دادن به سئوالاتِ مشخصم با زیگزاگهای عالمانه!!! طفره رفتی، اما خوشحالم از اینکه در این دو نظر اخیرت از کسوتِ ضدیت با چپ به در آمده و شمایلِ دوستیِ چپ بر چهره افکندی.
۷۵۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : جمال تهرانی
عنوان : به اقای البرز
اقای البرز با سلام..
پرسش شما از من در باره چگونگی سیاست های خمینی با "چپ" ..چپی که بدنبال خمینی راه افتاد..پرسشی ست ببخشید کودکانه هموطن زیرا این سوال نشان گرمحدودیت و کاستی اگاهی شماست از تاریخ و مقوله سیاست در جهان سرمایه داری و ستیزش با سوسیالیسم.مگر شما تاریخ یک قرن اخیر جهان را مطالعه نکرده اید؟ و نمیدانید چه شهر فرنگی ست مقوله سیاست با بازی های هزار چهره اش؟
جواب شما در تاریخ مشروطه ما ،سازش ها بین دو کشور بریتانیا و روسیه با یکدیگر وقتی پای منافعشان در میان بود!..در جنبش مشروطه ،بار هم سازش دو کشور ،وقتی که پای منافعشان در میان است با دولت مصدق...جواب شما در مقوله پیچیده و عمیق "دانش سیاسی ست".
نیروهای مختلف اجتماعی ،بازی قدرتها..همگی دارای قانونمندی و روند تکاملی خویش هستند.کنش ها و واکنش های همساز با منافع و قدرت اقتصادی نیروها،ستیز های زرگری..بازی های هزار چهره در این جهانی که "سرمایه" فرماروای جهان است..مقوله ئی نیست مانند :دو در دو چند میشود؟ که شما بدین سادگی پرسش نموده اید.
دنیای سیاست دوست عزیز،دنیای متعفن و پلیدی ست.در دنیای سیاست هرگونه بازی پلیدی مجاز است،هر گونه سازش و ستیزی ،اگر چه در برابر یک امر هم که باشد..باز مجاز است.
یک سیاست مدار میتواند جهت حفظ و تثبیت منافعش..روزانه به صد چهره خویش را بیاراید..حراف و بازیگر قهاری باشد..بازی گرگ و موش چپ انزمان ایران با خمینی را شما باید در کتب مختلف تاریخی /اجتماعی اقتصادی یک قرن اخیر ..مطالعه کنید..سوال شما نشانگر بی اطلاعی شماست از مقوله تاریخ و سیاست .
خمینی گفت:زمین ملا کسی ست که روی ان کشت و کار میکند..دستهای پینه بسته کارگران..دهقانان و..اراجیف دیگری از این دست..نیروی سیاسی حمایت کننده او تمام این شعار ها را به درو دیوار شهرهای ایران میزدند..من نیز میزدم..جوانی بودم مانند هزاران جوان دیگر که فریب خوردندو خوردیم..
باری..هموطن مطالعه بیشتر..پرسش های کمتری را میطلبد!!
۷۵۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣۹۵
|
از : جمال تهرانی
عنوان : حمید اشرف
با سلام به همه دوستان..
در تاریخ جنبش های مارکسیستی،امریکای لاتین از تجربه ها و پیروزی های بیشتری ،نسبت به سایر کشورهای اسیائی ، افریقائی و غیره برخوردار است.
تاثیرات اخلاقی افراد و فرهنگ دسته جات مختلف بومی جوامع ،در عدم پیروزی و یا پیروزی جنبش ها تاثیرات ناگسستنی ئی دارند..در فرهنگ ما ایرانیان متاسفانه مقوله "انتقاد" بجای مثبت ارزیابی شدن..منفی بوده و هست.اگر شما از کسی یا مرامی ،انتقاد کنی ..بدون هیچگونه تردیدی بر جسب "ضدیت " با ان مقوله را ،برابرت میبینی..چرا؟
در حالیکه نگاه به گذشته و رویدادهای گذشته برای پی بردن به نقطه ضعف ها،اشتباهات و پیروزی ها و در یک تحلیل کلی،سبب موفقیت بیشتری میشود در اینده جنبش ها.
او ، حمید اشرف نیز مانند همه انسانها دارای خوب و بد درونی بود..یک کمونیست واقعی که در محدوده خانواده و خویشان چه گوارا بود! و به حق هم بود..در اوایل مبارزاتش حتی به حمید چه، معروف شده بود.حمید اشرف در دوره چهار ماه اموزشی سربازی در چلدختر با کتاب،خرمگس لیلیان وینیچ ،بیدار شدو در گذر زمان قیام چه گوارا شد امال و هدفش..متاسفانه اثار کمی از جنبش های امریکای لاتین در ایران ترجمه شده است..در یکی از تحلیل های کاسترو میگوید:
یکی از بزرگترین لغزش ها و اشتباهات ما این بود که مردم را همچون پشتی بانان" اسپارتاکوس" با خود نداشتیم و کار کافی نکرده بودیم..مردم را با خود داشتن اولین کار حزبی ست.در شناخت اشرف از قوانین مارکسیسم،لنینیسم هیچگونه..هیچگونه سازشی با سرمایه داری وجود نداشت.به همان روشی که سرمایه داری با زورو کشتار و خون ،از ما گرفتند..باید با همان روش نیز انرا ستاند!از گفته های اوست.
عملکرد به اصطلح"چپ" در قرن بیستم..به تعریف:تعمیق انقلاب..دستیابی به اهداف سوسیالیسمی از طریق..اینچنانی..اصولا در قاموس او و جهان بینی او نبود و اگر هم امروز زنده بود..هرگز نمیبود..تماما ناشناخته و بیرون از دایره قوانین و تزها و فلسفه این جهان بینی ست در دیده و نظرات سیاسی او..
ما نیز در تاریخ ایران کاوه اهنگر..را داریم برای کشاندن بزیر حاکم مستبد با ید پشت خود مردمی را داشت..حمید اشرف مبارزی شجاع و انسانی جوانمرد بود.تنها چیزی که برایش اهمیت نداشت جان و سرش بود که ..داد برای ملت و وطنش.
اما لجاجت،یک دنده گی از نقطه ضعف های بزرگ او بود.او قهرمانی بود که سعادت وطن و مردمش را ارزو میکرد اما راه انرا بدرستی باید دانست و او نمیدانست.ما نمونه های کم نداریم ..چون سید اسد ابادی..و بسیاری دیگر.حمید اشرف راه درست مبارزه را اسلحه میدانست .او اگاهی و دانش کافی برای این مبارزه نداشت..هیچکسی نداشت در ان زمان.او ستاره بود و هست..در این چند روز تمام تجلیل ها از ان جوانمرد شد ..اما واقعیت این است که ما باید کم کم انتقاد را بیاموزیم..انتقاد بمعنای ضدیت نیست..دوستانی که همرزم او بودند شاید از خصوصیات اخلاقی ان بزرگوار اطلاع درستی ندارند..او جوان بود و کم تجربه..اگاهی توده ها تنها راه رسیدن به سوسیالیسم است و بس.راه سعادت بشر از همین راه است اما چگونه پیمودنش..۱۹۱۷ در تاریخ بشریت یک بار شانس در خانه "بشر " را زد...اما از کفش داد..هنوز هم یک تحلیل واقع گرایانه و مفیدی از طرف دانشمندان ان جهان بینی ارائه نشده است که جهانیان بفهمند چرا؟
اما امدو رفت..سعادت بشری امدو رفت..بر اثر خودپرستی ها و عقده های روانی و دیگر محسنات بشری..قدرت در یک دایره محدود ،متوقف شد و بدین جا کشیده شد که امروز است!
در مورد ان نازنین مرد ..حمید اشرف..از معدود مردان شجاع و هوشمند کمونیست های ایران ما بود..اما مگر میشود با چنان محدودیتی بجنگ حاکمیتی رفت که سی ای ا امریکا را در پشت دارد چون حامی؟
مگر همان روستائیان سیاهکل قیام جنگل سیاهکل را به پاسگاه لو ندادند؟
انها ،روستائیان کوچکترین اطلاع و اگاهی در مورد ان جنبش و زنان و مردان ان جنبش نداشتند..طبق گفته ساواک روستائیان انها را دزدان بانک و تروریست میدنستند!!
بسیار بسیار لغزش ها و اشتباهات باعث از دست دادن چنین فرزندان شجاع و وطن پرست ما شد..اگر ان جنبش ها در دایره وسیع تری که بقول کاسترو..مردمان بازی گران اصلیند..در ایران توسط همین ازاد مردان در دستور کار سازمانی قرار میگرفت و کار میشد..شاید نتایج دیگری میداد.
ما از این دست مردان،حمید اشرف ها کم نداشتیم و کم نداریم..در زندانها در خاوران همه جا..شر تا کنون پیروز بوده است..اما کی نوبت خوب میرسد؟
مدیران ارجمند اخبار روز ببخشید که طولانی شد.امیدوارم مشکلی نباشد و رویت گردد.سپاسگزارم دوستان.
۷۵۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : اگر غیر این بود، امروز می بایست نیروهای مختلف چپ کشور...
آقای جمال تهرانی، شما می نویسی؛ «...من یک پرسش بیشتر نمیبینم...شما مرقوم فرمودید "پرسشها...."» اگر از این نوشت، مقصودت اشاره به نظر بانو واحدی است. دقت کنی ایشان دو پرسش طرح کرده است. یکی از سئوالات همانی است که شما بدان اشاره داری، و سئوال دیگر به رنگ آبی در عنوانِ نظر قید شده است.
اما خطاب به مرقومات قبلی خودِ شما پرسشهایی را طی نظر پیشینم طرح کرده ام، که شاید لازم باشد، در باره ی آنها کمی اندیشه کنی. شاید از این راه دریابی علت اصلی چپ ستیزی شما در چه نهفته است.
آقای الهیاری گرامی، هنوز متأسفانه موفق به تهیه و خواندن کار تحقیقی انوش صالحی " رمانتیسم انقلابی ـ مصطفی شعاعیان" نشده ام. آنچه من از آن به عنوان تفاوت یاد کرده ام، اشاره به نامه های مصطفی به سازمان بوده است.
البته ناگفته نگذارم، من خودم را در طیفِ هواداران گروه زنده یاد مصطفی شعاعیان ارزیابی نمی کنم. غرضم از اشاره به موضوع بازتاب این نکته بود، که "ما" در جنبش فدایی بصورت خاص و در طیف "چپ کشور" بصورت عام در مواجهه و مراوده با "تفاوت" مشکل داشته و همچنان هم داریم.
اگر غیر این بود، امروز می بایست نیروهای مختلف چپ کشور حول فراگیرترین و مبنایی ترین خواستها متحد می بودند.
۷۵۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|
از : اصغر الهیاری
عنوان : آقای البرز و "تفاوتها"
آقای البرز ، با توجه به شناختی که از نقش سازمان در جنبش دانشجوئی تا سال ۱۳۵۱ از نزدیک داشتم و همین طور هنگام تسلیم شدن یکی از دوستان گروه مصطفی شعاعیان در بهار سال ۱۳۵۱ در کمیته ی مشترک ساواک و شهربانی بازداشت بودم و فهمیدم که آنها چه می خواستند و فکرش را هم نمی کردم که روزی مصطفی شعاعیان با آن دیدگاهش بتواند جذب سازمان شود. ولی سازمان در نهایت دموکرات منشی او و یارانش را در مقابل دشمنان مردم در سازمان پذیرا گشتند . اختلاف فکری شعاعیان با حمید مومنی از زمین تا آسمان بود. توصیه می کنم به کار تحقیقی انوش صالحی " رمانتیسم انقلابی ـ مصطفی شعاعیان" عنایت داشته باشید که پیشینه ی مصطفی شعاعیان را با نوشته های او ، همراه نظر های دوستانش را بسیار آموزنده تدوین نموده است. بعداز مطالعه این کتاب شاید در این مورد تغییری در نظر شما صورت بگیرد.
"البته نباید ناگفته گذاشت، که در زمانِ رهبری حمید و یارانش، دوستانی چون زنده یاد مصطفی شعاعیان نیز بواسطه ی تفاوتها کنار گذاشته شدند. "
البته لازم است بدانیم "تفاوتها " در چه بود؟ "کنار گذاشتن" چگونه بود؟
۷۵۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|
از : جمال تهرانی
عنوان : به اقای البرز..
ببخشید اقای البرز..
من یک پرسش بیشتر نمیبینم...شما مرقوم فرمودید ""پرسشها...."
ایشان یک سوال کردند..اگر او بود به کدامین ره،میرفت..همین!
و سه راه نیز..متذکر شدند..طبیعتآ جواب نیز..میشود "یک"!
۷۵۱۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : هر پرسشی خود پرسش یا پرسش هایی را می آفریند!
اگرچه بعضی از نظردهندگان اجمند در پی پاسخگوئی به پرسشی بر آمدند و به گوشه هایی از آن واقعه نوری تاباندند! اما در ادامه می توان گفت: یک پرسشی نیز مطرح می شود: آیا اقدامات انجام گرفته توسط حمید اشرف و تیمش؛ زائیده شرایط حاکم بر جامعه بوده یا خیر یک عمل ماجراجویانه ای بیش نبوده؟! هر پاسخی به پرسش بالا خود پرسش های دیگری را نیز می آفریند که از مطرح کرده آنها خود داری می شود.
۷۵۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|