یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سخنی با طیف همیشه تحریمی - حمید آصفی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایران ایلخانی

عنوان : آقای سیامک شاملو،برای زنان،چه نامی شایسته تر از ایران.
مسئله من این نیست که چرا نَفَس جماعت همیشه در صحنه از جای گرم در میاد،سوال من اینکه چرا دَم نفسشان گرم نیست،که چرا نعل وارونه میزنند و واقعیت را کتمان میکنند و منکر بدیهیات می شوند،که چرا از دیکتاتور نظام انتظار پاسخگویی دارند و خودشان پاسخگوی چهار تا سوال معمولی نیستند،که چرا فکر و ذکر تسبیحشان تغییر و تحول و پیشرفت است، ولی در وادی عمل فراموش میکنند که آزموده را آزمودن خطاست،
که چرا از پرگویی و بیهوده گویی و تکرار و مکررات و حرف بی اساس زدن خسته نمیشوند و برای خروج از لابیرانت تو در توی نظام اقدامی نمی کنند،که چرا با قیافه‌ی حق به جانب دَم از عدالت و آزادی و تاریخ و تمدن و حقوق بشر می‌ زنند‌ و رای در صندوق نظام هَمه کَس کُش می ریزند و پول در چاه جمکران،که چرا عمر رایشان مثل آفتاب لب بام کوتاه و نظرشان مثل آفتاب پائیزی شیک و تمیز و بی خاصیت است،که چرا برای خود ارزشی قائل نیستند و هر چهار سال یکبار بی لیاقتی و خواری و خفت خود را به منصه ظهور می رسانند،که چرا از اینهمه توهین و تحقیر و خیط و کنف و پاسوخته شدند عبرت نمی گیرند،
که چرا مشامشان به بوی گند نظام متعفن عادت کرده است و رگ و عصب و نگاهشان نسبت به فقر و فساد و بی عدالتی بی حس شده است،که چرا مدعیان حقوق بشر به جای نقد دین و مرام و مسلک نظام گندم نمای کاه فروش،فقرمادی و معنوی مردمان را دست مایه کسب و کار خود میکنند و فیلم می سازند و فخر می فروشند،که چرا از یک سو زیر بغل قاسم سلیمانی هندوانه میگذارند و از سوی دیگر پیسی برای شجریان باز میکنند و با تهرانتو نشینان عکس قدی میگیرند،که چرا از یک سو با نقدی چیفه به گردن به بستر میروند و از سوی دیگر جایزه خارجی خود را به مردم و امام زمان می بخشند،
که چرا قیصر خارج نشین قتل بختیار و فرخزاد و قاسملو و شرفکندی را فراموش میکند و سوژه این جماعت همیشه در صحنه می شود و با تعفن و گند و رطوبت و ناپاکی اخلاقی آنها همراه و هم قاب می شود.که چرا فرمان داخل نشین،مرام و معرفت و جوانمردی را فدای نقش نگار می کند؟!
آقای شاملو از توجه و محبت و کارت دعوت شما بی نهایت ممنونم،ولی باور بفرمائید که صبحت قهر و آشتی با سیاست و ناامیدی و مایوس شدن نیست،من بچه نیستم که از تائید و تکذیب جماعت همیشه در صحنه مشعوف یا دلگیر بشوم ،من با کسانی که آب به آسیاب نظام می ریزند،حرفی ندارم و سر جنگ دارم؛منتهی نه زورش را دارم،نه کسی را که یار و یاورم باشد،اینچنین است که به جای نفله شدن،فریز شدن را اختیار کرده ام تا صبح دولتم بِدَمَد.
به امید بهروزی و بهزیستی ایران و ایرانیان
۷۶۴۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : ایران ایلخانی- ایران شهروندی و علامت مونث سازی عربی
گذر از ایران ایلخانی به ایران شهروندی؛ پذیرش روحیه آزادی خواهی و دمکراسی خواهی را جاری وساری خواهد کرد.
در جاری و ساری شدن پذیرش روحیه آزادی خواهی و دمکراسی خواهی، صندوق رأی که بخشی از دمکراسی خواهی است جایگاه ونقش واقعی خود را دربازی دمکراسی نمایان خواهد کرد.تا رسیدن به آن مرحله نمی توان صندوق رأی را نادیده گرفت. آوردن نکاتی دیگر، شاید تکراری و خسته کننده شود.
سخنی بایکی از مدعیان مرده ریگ داری زنده یاد شاملو بزرگ:
عربیت و اسلامیت، تحمیل کننده (ه) مونث سازی است. در فارسی اگرچه با توجه به شرایط زیست بومی، کلماتی با بار زایندگی و رویندگی معرف جنس ماده شده اند اما علامتی که نشان از مونث سازی باشد مطرح نیست.
این نکته ای بود که یکی از مدعیان وراثت زنده یاد شاملو بزرگ بایستی به آن توجه می داشت.آنهم بدین دلیل که او و گروهی همانند او به بهانه عربیت و اسلامیت ، شاید خواهان این باشند که باید، با بمب اتم، یک محو کنندگی انسان ها ،بقصد یک پاکسازی جمعیتی بعمل آید؟! تا نسلی دگر آنهم از نوع گل وبلبلی ساخته شود.
نکته دیگر اینست:با حاکمیتی سرکار داریم که خود خدای خدعه است پس هر روشِ فریبکارانه و یا عمل ریاکارانه، برنده اش همان حکومت خدعه و نیرنگ است.
شعارهای صدتا یک غاز بدرد ...
۷۶۴۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : آقای ایرانی.
از مجلس عالی (۱۲۸۵) که به ضرب زور «نهضت مشروطه»مردم ایران دارای حق رای شدند،تا به امروز دقیقا یک قرن سپری شده است،در این صدسال گروهی بفرموده کاندید نمایندگی مجلس شده اند و مردم واجد شرایط هم به آنها رای دادند و مجلس و دولتی جدید آغاز بکار کرده است و قوانین قدیم اصلاح و لوایح جدید نگارش شده و ماده ها تبصره خوردند و نمایندگان استیضاح شده اند و اعتراض کردند و استفعا داده اند و الااخر،بااینحال نتیجه عینی این تلاش صد ساله بیانگر آنست که روحیه دمکراسی خواهی و مشارکت ایرانیان کافی نبوده است و رسیدن به دمکراسی عزم راسخ و اراده قوی می طلبد که در بین جماعت همیشه در صحنه کمیاب و نادر است،اینچنین است که آش همان آش دوره سلاطین قاجار هم نیست و حکایت شکست های پی درپی مدعیان آزادی ودمکراسی،به جایی رسیده که مردم برای گریز از واقعیت و سرخوردگی و یاس و ناامیدی،زائر و ساکن فضای جعلی مجازی شدند و از سیر وسلوک و سیاحت و زیارتشان عکس سفلی میگیرند و با گفتن جُک های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی میکوشند که با رای دادن های پپاپی،
کوچه بن بست نظام را اتوبان همت و چمران کند.
اگر صندوقهای سیار صدقه گیری‌ نظام و صدقه دادن جماعت همیشه در صحنه،دردی از ایرانیان فقیر دوا کرد،صندوقهای رای نظام و رای دادن جماعت همیشه در صحنه اش هم بی شک درد دمکراسی ایرانیان را دوا خواهد.
۷۶۴۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : جواب به سرکارخانم ایران ایلخانی
با عرض پوزش از بی توجهی من نسبت به نام کوچک شما "ایران" که برای جنس مونث رزو شده در حالیکه درستر آن است "ایرانه" باشد مثل فرزان که برای زن فرزانه با افزودن "ه" در زبان فارسی از نامهای مذکر میشود مونث! با مردسالاری هزاران ساله ایرانیها حالا چرا باید کلمه ایران "زنانه" باشد برایم جای سوال و تعجب است؟ اعتراض دارم !( هاهاها ...) ایران همچی کشور لطیفی هم نیست که نامی شایسته برای زنان محترم ایرانی باشد؟
تشکر از اینکه جوابی کوتاه از شما داده شد! اگر که عصبانی نیستید ولی اینطور فهمیدم با گفتن "فریز شده هستم" دلیلی برای کنار کشیدن خودتان از فعالیتهای سیاسی و سیاست بازی باشد و بنوعی شاید "قهر" کرده اید با سیاسی بودن؟ ولی با توضیح منطقی شما مرا هم با خود هم عقیده میکنید با آنچه که واضحاً در کامنت دومی خودتان نوشتید ولی در کامنت اولی شما دو پهلو میشد برداشت کرد. وگرنه به شما کاملاً حق میدهم که هدف برخی مقاله ها همان است که درست نوشتید:" وقتی هدف حفظ نظام باشد،طبیعی است که هر کاری حلال و مباح است!" نَفَس بعضیها از جای گرم بلند میشود و علیرغم بودنشان در محیط ایران سعی در وارونه جلوه دادن حقایق دارند. آقای آصفی که مدعی است شناخت خوبی از ایران و رژیم آخوندها دارد ولی قادر نیست با همه شناختش به چهارتا سوال معمولی ما جواب دهد! از آقای آصفی میپرسیم آیا قبول دارد که اسلام یک دین فاشیستی است یا نه؟ بعد او میخواهد با ج.ا. که ساختارش آشکارا داد میزند که رژیم توتالیتر و دیکتاتوری و استبداد اسلامی است حالا این آقای آصفی و هم اندیشانش این دموکراسی خودشان را در کجای این سیستم دیکتاتوری ملاتاریا میخواهند جا بزند برای ما معما شده؟
سرکار خانم ایلخانی به شما حق میدهم که آدم واقعاً به حال و آینده ایران مایوس و نا امید شود وقتی میبینیم با روی کار آوردن اسلام سیاسی چه گوری برای خودمان کندیم و سرنوشت خود را با اسلام ارتجاعی عربها گره زدیم و امیدی به بهتر شدن اوضاع ایران به هیچوجه نیست تا زمانیکه بساط اسلام و ولایت فقیه را از ایران جمع نکنیم. چونکه اسلام و دموکراسی با هم نمیتوانند در کنار یکدیگر زندگی مسالمت آمیز داشته باشند. دموکراسی حکومت مردم بر مردم است ولی در حکومت اسلامی حکومت الله و دین بر مردم که اصلاً معتقد به برابری حقوق زن و مرد و موافق حقوق بشر نیست. حالا یکسری هی بیایند بگویند نه میشود ایران را با بودن اسلام در آن نجات داد که اصلاً با هیچ منطقی جور درنمیاد. خانم ایلخانی بعضیها دوبار که سهل است حتی ده بار به سوراخ مار گزیده لازم دارند تا شاید به سر عقل بیایند؟
خلاصه من برای شما بدینوسیله دعوتنامه میفرستم ضرر که ندارد تا شاید دیگر ایرانیهای مبارز را برای بیرون راندن اسلام و ج.ا. از ایران ( بزرگترین دشمنان ما ) همراهی کنید. تصمیم و انتخاب با خود شماست و حیف است که استعداد نازی فریز شود! خوش باشید!
۷۶۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : تمثیل ک ...ر وکدوی مولوی
سرکارخانم ایران ایلخانی می آورد:«آزادی و آبادی ایران را در صندوق رأی حبس نکنید!»
اگر از تمثیل ک...ر و کدوی مولوی بگذریم می توان گفت: تلاش ایرانیان در این صدوچند ساله اخیر این بوده وهست که مسائل به سمتی برود که صندوق رأی تعیین کننده شود؛ که این همان بخشی از روحیه دمکراسی خواهی ایرانیان است.
۷۶۴۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : ایران ایران ایلخانی

عنوان : آقای سیامک شاملو، به جنس مونث جناب نمیگویند؟
وقتی هدف حفظ نظام باشد،طبیعی است که هر کاری حلال و مباح است!
نمی دانم شما بر چه اساسی تصور کرده اید که من عصبانیم و منتظر دعوت نامه!؟
من نه عصبانیم،نه منتظر دعوت نامه کسی هستم،نه زحمات هزاران رفقای چپ را ارزش گذاری کردم،بگذریم که «بنا به گفته جنابعالی» زحمات رفقای چپ برای ترویج عقاید خودشان بوده است،بنابراین ارج نهادن بر زحمات آنان باید امری اختیاری باشد،نه جبری،چرا که زحماتشان تلاشی بوده "داوطلبانه" برای قانع کردن دیگران تا عقایدشان بر عقاید دیگران برتری جوید.
معیار تشخیص بی اصول بودن جماعت همیشه در صحنه بسیار ساده است،آدم اگه عاقل باشه که از یه سوراخ دو دفعه گزیده نمیشه،مگر اینکه جاهل باشه یا مثل کبک سرش و کرده باشه تو برف،حتما این گفته دیکتاتور«خامنه ای»را شنیده ای که با تغییر دولت و مجلس،سیاستها تغییر نمیکند؛پس ناگفته پیداست که فقط جماعت بی اصول همیشه در صحنه در انتخاباتی شرکت میکند که در آن سیاستها تغییر نمیکند،بنابراین در این دوره زمانه که همه ظاهرا علامه و استادند؛کسی که توان و شهامت آن را ندارد که برخلاف جریان آب شنا کند،بی شک جسارت و جرات این را هم ندارد که برخلاف نظر و خواست همه عمل کند!
پی نوشت.
دهان که باز میکنم،بابام یه ضرب میگه:"خفه شو"
زن بابام میخنده و میگه:
عزیزم بیا ور دل خودم"اینقدر حرف بزن تا از فک بی افتی"
۷۶۴۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو- دوسلدورف آلمان

عنوان : خطاب به جناب ایران ایلخانی
نوشتید:" رادیکال تحریمی هستم که به لطف مشی،بینش،منش جماعت بی اصول همیشه در صحنه،کنار گود روی سکوی تماشاچی ها نشسته است و هیچ میل و رغبت و انگیزه ای برای اینکه خودش را به لحاظ فکری آپدیت کند،ندارد؛چرا که حکایت این جماعت بی اصول،شده حکایت کنیز و خاتون مولوی." این حکایت برایم آشنا نبود به سایت گنجور و شعر مولوی مراجعه که چکیده مطلب این است:از مولوی "دفتر پنجم مثنوی (داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را ببهانه براه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد بفضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب)." حالا به عهده خوانندگان است که از مثال جناب ایلخانی با این مقایسه اش چه برداشتی بکنند؟ جناب ایلخانی شایسته است که شما زحمات هزاران رفقای چپ را به "جماعت بی اصول همیشه در صحنه" کم بها دهید چونکه عصبانی هستید و شاید هنوز منتظر کارت دعوت نامه ماندید و هستید که برایتان فرستاده شود تا در مبارزات چپها بر علیه دشمن وطن یعنی ج.ا. شاید حداقل انگشت کوچک سرکار به زحمت افتد؟ نوشتید: " من فریزشده سال پنجاه و هفتم،" بعد از ۳۸ سال که از اول انقلاب گذشته گویا دارد یواش یواش یخ فریز شما آب میشود که باز دیر نیست و جای شکرش باقیست. شمائی که پی به "جماعتی" بردید که "اصول" ندارند با چه معیارهای "اصولی" خودتان این تشخیص را دادید و اگر میشود دست ما را هم بگیرد تا بفهمیم شما مدافع یا وفادار به چه "اصولی" هستید؟ چیز فریز شده که گویا برای سالهائی آینده فریز میشود که بعداً دوباره بشود از آن استفاده کرد مرا به یاد فریز اسپرمها در بانک نگهداری اسپرمها میاندازد که بشود از آن برای توانائی تولید مثل در سالهای آینده تر در دوران بیماری یا کهولت سنی و پیری استفاده کرد. ولی تضمینی نیست که اسپرمهای فریز شده هم حتماً به باروری مورد نظر در آینده به کمک بیایند یا بدردمان بخورند. میبخشید چیزیکه فریز شده یعنی در طول گذر زمان سلولهایش زنده نبوده ( با زمان جلو نیامده و یاد نگرفته! ) و بدینوسیله قابل نگهداری میشود. ولی اردوگاه چپ امروزی به سلولهای زنده مناسب زمان نیاز دارد نه به سلولهای مغزی فریز شده که در زمان و مکان حال زنده ها نقشی ندارند.
در ضمن جناب ایلخانی برای مبارزه سیاسی یا مبارز سیاسی ( چپ؟ ) شدن برای کسی دعوتنامه هم نمیفرستند که شما گویا منتظرش هستید چونکه هرکسی بنا به اعتقادش در خود یا توانش را میبیند که دیگران را با عقاید خود ( اصول! خود ) آشنا کند و "داوطلبانه" برای قانع کردن دیگران تلاش و مبارزه میکند تا عقایدش بر عقاید باطل دیگران برتری جوید، یا ناتوان در مبارزه است و میشود تماشاچی! شاید دلیل فریز شدن برخیها باور به اصولی نیستند که مناسب زمان نیستند و همان بهتره که فعلاً در حالت فریز بسر ببرند؟ هر آدم عاقلی طرفدار گوشت تازه ( افکار تازه ) است تا گوشت یخ زده یا فریز شده و کهنه که شاید هم از تاریخ مصرفش میگذرد چونکه حتی برای دوران فریز هم محدویت زمانی است و از تاریخ مصرف که گذشت دیگر دیر میشود. جناب ایلخانی دیر رسیدن به مقصد باز بهتر از هرگز نرسیدن است! یخ فریزتان را آب کنید و همراه باشید شمائی که با "اصول" هستید تا ببینیم کجای کار ما بی اصولهای همیشه حاضر در صحنه عیب دارد؟
۷۶۴۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : به حمید آصفی،سخنی با جماعت همیشه در صحنه.
آزادی و آبادی ایران را در صندوق رای حبس نکنید!
آقای آصفی،جبهه تحریمی ها تئوریسین های راهبردی ندارد،درست.
تحریمی ها هیچ تفسیر روشنی از تحول خواهی تدریجی ندارند،درست.
کنار گود ایستاده می گویند تا انتخابات آزاد نباشد ما شرکت نمی کنیم،درست.
مشی،بینش،منش ندارند،درست.
جبهه تحریمی ها به لحاظ فکری خودشان را آپدیت نکرده اند،درست.
شما که تئوریسین های راهبردی دارید و به لحاظ فکری خودتان را آپدیت کرده اید و وسط گود هستید و مشی، بینش، منش دارید،پس چرا حوض نقاشی تان بی ماهی ست؟!
پی نوشت.
من صفم از صف جماعت همیشه در صحنه جداست.من فریزشده سال پنجاه و هفتم،
فریز شده سال پنجاه و هفتم که نباشم،فریزشده دهه شصتم،فریزشده دهه شصتم که نباشم،فریز شده دهه هفتادم،فریزشده دهه هفتادم که نباشم،فریز شده دهه هشتادم،
فریز شده دهه هشتادم که نباشم،فریز شده دهه نودم،فریز شده دهه نودم که نباشم،
رادیکال تحریمی هستم که به لطف مشی،بینش،منش جماعت بی اصول همیشه در صحنه،کنار گود روی سکوی تماشاچی ها نشسته است و هیچ میل و رغبت و انگیزه ای برای اینکه خودش را به لحاظ فکری آپدیت کند،ندارد؛چرا که حکایت این جماعت بی اصول،
شده حکایت کنیز و خاتون مولوی.
۷۶۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : و کشور را روی پاهای خودش به سمت تحول هدایت کنیم...
آقای اردلان گرامی؛ شما می نویسی؛ «...فقط به من بگوئید با شرکت کردن در انتخابات غیر آزاد و غیر دموکراتیک چگونه انتخابات آزاد بدست می آید؟...»

از این سئوال شما برداشتم چنین است، که شما دموکراسی را، نه یک پدیده، که آن را باید ساخت، بل مانند یک مشت ارزن می دانی که می شود از بقالی سر کوچه در ازاء پرداخت مبلغی حاضر و آماده خریداری و خوراک قناریهایِ در قفسِ خانه کرد.

همانگونه که با برداشتن محمدرضاشاه مستبد و حذف حواریونِ مستبدتر از خودِ شاه از دستگاههای حکومتی به دموکراسی و انتخابات دموکراتیک در کشور نرسیدیم.
امروز هم اگر انتظار داشته باشیم که بدون ایجادِ فرهنگ دموکراسی ایرانی «... قادر به تغییر شرایط به نفع دموکراسی...» در کشور خواهیم بود، در انتظاری عبث بسر می بریم.

و فرهنگ دموکراسی ایرانی ایجاد نمی شود، مگر آنکه ما[اپوزیسیون ج.ا.] در سایه اتفاق و اتحاد خود، و با بهره گیری از تمامی امکانات علنی از جمله شرکت در انتخابات محلی، استانی و کشوری شعله ی تمرین دموکراسی در کشور را خاموش نکرده، و کشور را روی پاهای خودش به سمت تحول هدایت کنیم، چرا که اصول دموکراسی و مختصات یک انتخابات آزاد بیکباره و از ناکجاآبادی نازل و در کشور مجری نخواهد شد.
۷۶۴۰۹ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣۹۵       

    از : علی اردلان

عنوان : موضوع چیست؟
سئوال آخرم ازآقای آصفی(که می دانم مانندبقیه سئوالات بی جواب خواهدماند):
فقط به من بگوئیدباشرکت کردن درانتخابات غیرآزادوغیردموکراتیک چگونه انتخابات آزادبدست می آید؟مکانیسمش چیست؟چه مراحلی راقراراست طی کند؟
آیاحواله دادن دیگران خصوصا مخالفین حکومت به یک روش درحال آزمایش وشکست خورده، آنهم به بشکلی کلی وموهوم، نشان دهنده شکست عقاید اصلاح طلبی نیست(منظورآن اصلاح طلبی ست که خودرابدون هیچ قیدوشرطی ملزم به شرکت درهمه نمایشات انتخاباتی می داند).
دوستان شماکه باشرکت کردنتان درانتخابات، برهمین روش سالوسانه وزورگویانه صحه می گذارید،چگونه ازحاکمیت انتظارآزادساختن انتخابات رادارید.نکندفکرمی کنیدآخوندها مغزخرخورده اند؟
اگرقراراست براثرفشار مخالفت ها ویابراثرجنبش های اجتماعی مدنی، تغییری درتوازن قواحاصل شود و توازن قوای جدیدباعث بازشدن فضای سیاسی گردد،آنگاه دیگرچه نیازی ست به شرکت درانتخابات نمایشی ورای دادن به دزدان ومرتجعین؟چراکه خودمردم بدون واسطه ویااتکا به جناح های حکومت، قادربه تغییرشرایط به نفع دموکراسی خواهندبودوبدین شکل هدف یاری رسانی به اصلاح طلبان حکومتی بی معنامی شود.
امروزه مردم وخصوصازحمتکشان دریافته اندکه درهیئت حاکمه کنونی، هیچ گرایشی که بخواهدیا بتواندبه پیاده سازی وتحکیم آزادی های سیاسی وبسط عدالت اجتماعی واقتصادی یاری رساند، وجودخارجی ندارد.به همین خاطراست که درهردوره انتخابات،درصدتحریمی ها، بیشتر وبیشترمی شود(هرچندکه به آمارحکومتی هیچ اعتمادی نیست ودرصدتحریمی هابیش تر ازآمارهای رسمی اند) اگرعقیده شمابرای دستیابی به دموکراسی درچارچوب نظام مقدس، همین فشارازپائین باشد(چراکه ازبالافشاری قابل تصورنیست)پس بااین دیدگاه به همان عقیده ماتحریمی هامیرسیدکه بدون فشاربرجمهوری اسلامی هیچ تغییررفتاری درحکومت قابل مشاهده نخواهدبود وبزرگترین فشاردر شرایط فعلی، جلوگیری ازبازتولید مشروعیت و آن ترفندی ست که باعث استهلاک مطالبات اجتماعی وسیاسی میگردد.دراین رابطه توجه شمارابه کامنت دوست گرامی آقای شاملو جلب می نمایم که نشان می دهدسران حکومت بدون استثنا انتخابات ومشارکت مردم رابهترین روش حفظ وبقای نظام می دانند(دعوت ازهمه حتی مخالفین برای شرکت درانتخابات که بارهاتوسط خامنه ای انجام گرفته).پس باتوجه به آنکه انتخابات برای حکومت حکم شیشه عمررادارد، می توان به سادگی دریافت که نقطه ضعف حکومت درمناسباتش بامردم ، همین جاست.یعنی بدون فشاربه این نقطه هیچ تغییری درعرصه سیاسی قابل تصورنیست.مسلمافشاربه این نقطه باهمکاری نمودن بارژیم حاصل نمی شود.همکاری بارژیم یا شرکت درانتخابات به نوعی صحه گذاردن برنظارت استصوابی وشروط فاشیستی ثبت نام داوطلبین ونیزتقلب درشمارش آراست و فقط حکومت استبدادی راواکسینه می کند.
مسلما درنیت خیراکثرتحول طلبان تردیدی نیست، ولی اصرار براین سیاست های غلط و ایران بربادده، همه رابه فکروامی داردکه شاید موضوعی وجودداردکه دوستان قادربه گفتنش نیستند ویااساسا آن موضوع قابل طرح کردن نیست...
۷۶۴۰۶ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست