یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

باز سخنی دیگر با طیف همیشه تحریمی - حمید آصفی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایران ایلخانی

عنوان : به حمید آصفی،دیگه چه خبر...«۲»
جریانات سیاسی منتقد و خارج از نظام حق دارند که همه جناح های حاکم و حامیانش را سر و ته یک کرباس بدانند و همه را با یک چوب برانند.
مدعی شده اید که کچل کفترباز به مادرش می گوید:«در هر ازدواجی دو طرف وجود دارد.طرف اول من هستم که تصمیم خود را گرفته و انتخابم دختر پادشاه است و طرف دوم می ماند که رضایت پادشاه و دختر پادشاه برای ازدواج با من!»درحالی که کچل کفتر باز هرگز چنین ادعایی نکرده و مثل شما هذیان نگفته است،بلکه سخنی گفته کاملا مبتنی بر واقعیت.
پس از شام پیرزن به کچل گفت:حالا کلاه را سرت بگذار و پاشو برو پیش دختر پادشاه.من بش قول داده‌ام که ترا پیشش بفرستم.
کچل گفت: ننه، آخر ما کجا و دختر پادشاه کجا؟
پیرزن گفت: حالا تو برو ببین حرفش چیه...
نوشته اید که مسأله نسل بعد از دهه شصت بیشتر فاجعه ۱۸ تیر ۷۸ و قربانیان سال ۸۸ است و نتیجه گرفته اید که برای همین است که میرود به ری شهری ها امثالهم رای می دهد.
حتی اگر بپذیریم که مصادره انقلاب ۵۷ و کشتار ۶۰ و ۶۷ دغدغه نسل بعد از دهه شصت نباشد و اولویت اولش فاجعه ۱۸ تیر و قتلهای زنجیره ای ۷۸ و تجاوز و جنایات سال ۸۸ باشد،باز نتیجه گیری شما محلی از اعراب ندارد،چون قابل درک نیست که برای اولویتی چنین بزرگ،خاک بر چشم حقیقت بپاشند و بروند به جانیان کشتار ۶۷ رای بدهند،مگر اینکه تصور کنیم که آنها یا شناختی نسبت به ری شهری و دری نجف آبادی وووو نداشته اند؛که این با تز و دکترین دهکده جهانی و انفجار اطلاعات همخوان نیست؛یا شناخت داشته اند و به پیروی از اسلاف ناخلفشان واقعیت را بخاطر منافع خطی و جناحی انکار کرده اند و حقیقت را در محراب مصلحت ذبح شرعی نموده اند.بنابراین ناگفته عیانست که استدلال‌ حسی تان منطق ندارد،اگرم دارد پایه و اساسش بر ذهنیت رایجی استوارست که تحت تاثیر دوگانه منفعت و مصحلت،بنا به سلیقه و نیاز خود، واقعیت و حقیقت را دستکاری می کند و می کوشد تا با ترجیع‌بند «شرایط فعلی» و کلیشه نخ نما شده «اصلاح گام به گام امور» آلودگی ذهن و جسم و بی عملی و وادادگیش را به محاق ببرد.
در مورد پیشنهاد نامعقول ایجاد نهضت مهاجرت و توصیه نابجای مطالعه و تفکر درباره ساختار قدرت و تحولات جامعه ایران و هماهنگ شدن با صدای داخل و هشدار ظاهرا اخلاقیِ عبرت گرفتن از سرنوشت اصحاب کهف،فقط باید گفت:شما با اینکه عضو فعال جماعت همیشه در صحنه هستید،ولی درک و بینش درستی از واقعیات جامعه ایران ندارید،«اگر مثل من ۳۷ سال تحریمی و سکو نشین بودید که وامصیبتا»کجایی اخوی،چی می گذره تو اون مغزت رفیق،خوابی یا بیدار؟!
شما انگار نمی دانید که اینگونه پیشنهادات و توصیه‌ ها و هشدارها،هیچ کارکرد تعاملی ندارد و فقط به گسترده شدن مرزبندی‌ها می‌انجامد،چرا که بیش از آنکه استدلال و عاملی جهت جذب و همرایی نیروی های برون باشد،بیشتر شبیه اعلام مواضع شخصی و صدور بخشنامه و بیانیه است،با بخشنامه و بیانیه هم که تا امروز کار پیش نرفته است و حکایت به اینجا رسیده است که نه تعامل درونمان کارساز است و نه تحریم برونمان؟!
۷۶۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : چه بسا فحاش خود ...
جالبست: بعضی ها فکر می کنند در عالم نظر دهی اگر کمی روی خوش بهشان نشان داده شد می توانند برای دیگران تعیین تکلیف کنند؟!
اینکه یکی چنان شأنیت مبارزاتی برای خودش متصور شود( این توهم پدر صاحب همه مارا در آورده) که بگوید به پندار من چون فلانی و بهمانی نوکر رژیم هستند پس با توجه به حکم من نباید آنان در اینجانوشتار ارائه دهند.
این می شود: همان روحیه ضد دمکراسی خواهی.
پدرجان تو و امثال تو وهمه این حق را داریم نقد کنیم. اما فکر نمی کنم این حق را داشته باشیم که بخواهم دیگران را خفه کنیم ؟!
ضمناً فحاشی به یک رژیم مشروعیت مبارزاتی نمی آفریند. چون در بازی های اطلاعاتی چه بسا همان فحاش خود...
۷۶۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : سوالی از سردبیر محترم سایت جناب ف. تابان؟
آقای تابان میشود از جنابعالی پرسید اصلاً چه ضرورتی دارد که مقاله آقای آصفی بر روی این سایت بیاید وقتیکه ایشان در محیط خفقان و سانسورزده ج.ا. بسر میبرد که در آن آزادی بیان نیست و او آزادانه نمی تواند در باره همه واقعیتها و مسائل حرفش را بدون خودسانسوری بزند با توجه به خطرات احتمالی برای جانش در ایران. شما بهتر میدانید که کسانی بخاطر وابستگی یا طرفداری از خط فکری خاصی هدفدار سعی در وارونه جلوه دادن واقعیتهای ایران دارند. حالا چرا باید سایت اخبار روز خودش را شریک جُرم بکند و به آنها مجال خودنمائی بدهد؟
چطور سردبیر محترم سایت اخبار روز آقای ف. تابان در مقاله اش " سرنگونی و دیگر هیچ؟!" میگوید." اخبار روز تا به حال هیچ گاه تشویق به شرکت در انتخابات جمهوری
اسلامی نکرده است، دلایل آن را نیز در وقت خود در همین یادداشت ها اعلام
کرده است. طبیعتا این به معنای آن نیست که در هر شرایطی باید این سیاست را
ادامه بدهیم. اما تا وقتی شرایط مشارکت مخالفین در انتخابات فراهم نشود و
انتخابات صورت دموکراتیک به خود نگیرد، این سیاست کماکان می تواند مورد
استفاده باشد."
آقای تابان محترم مگر شرایط ج.ا. اسلامی صورت دموکراتیک به خود گرفته که
آقای آصفی بیاید اینجا ما را دعوت به شرکت در انتخابات بکند؟ اگر نه پس چرا سایت خود را پلاتفرمی میکنید برای دعوت به شرکت در انتخابات بطور غیر مستقیم از زبان آقای آصفی یا غیره؟ البته نه اینکه ما مخالفین ج.ا. ظرفیت شنیدن حرفهای مخالف خود را نداشته باشیم ولی گاهی اوقات موضعگیری بعضیها و هدف آشکارشان که حفظ نظام اسلامی ضد ایرانی است با گفته جناب تابان در بالا همخوانی ندارد.
سوالی از روی خیر میباشد و هدف توجه دادن شماست برای فلسفه کاری و خط مشی مشخص کاری برای آینده ! سلامت و موفق باشید!
۷۶۵۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۵       

    از : صبوری

عنوان : مارابه خیرتوامیدی نیست...
یک تجربه گرانبهائی که ازبحث با این به اصطلاح لیبرال ها(چپ لیبرال،ملی مذهبی و....)بدست آوردیم این است که قریب به اتفاقشان، خوددیکتاتورهائی زورگو ودروغگویند که اصل رواداری راچماقی کرده اندبرای کوبیدن برسر آدم های صادق ودرستکار.
آین آقای آصفی یامتوجه منظوردیگران نمی شودیااینکه بازرنگی خودرابه ندانستن میزند(که درهردوحالتش ماراازکامنت گذاشتن وبحث بااین جماعت به اصطلاح لیبرال ودموکرات سخت پشیمان ساخت).
ایشان درپاسخ به فردی بنام کارگران که درواقع همکیش ایشان است اوراانقلابی خطاب می کندوپاسخی راکه بایدبه مخالفین می دادبه موافقان حکومت می دهد(پاسخش راهم که دیدیم درکدام عالم ودرکدام فضائی سیرمیکرد).
باتمام توضیحاتی که به ایشان درموردانقلاب ونقش خائنانه نهضت آزادی وجبهه ملی دربه شکست کشاندن انقلاب بهمن وبه حکومت رساندن آخوندها دادیم، بازخودرابه صحرای کربلامیزند وازماآدرس انقلابیون را می خواهد وازنبودشرایط انقلابی واصولاغیرممکن بودن انقلاب دراین کشورمصیبت زده سخن می گویند.
یعنی بایدپشت دستمان راداغ کنیم وبعدازاین بابرادران ملی مذهبی واردبحث وگفتگونشویم چونکه نه گوشی برای شنیدن دارندو نه قصدی برای پیوستن به صف مردم(البته امیدوارم که دیگربه صف مردم نزدیک نشوندتاآن تجربه تلخ دوباره تکرارنشود:باهمان دوستان آخوندخودبمانندبهتراست).مارابه خیرتوامیدنیست/شرمرسان
۷۶۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : تفرقه و عدم اتحاد نیروهای سیاسی جامعه پیرامون برنامه ای فراگیر برای امروز و فردای کشور «...روزگار ملت...» را به اینی که الان هست، کشاند
آقای صبوری گرامی، شما در نظر خود تحت عنوان "انقلاب چیست؟" در پاسخ به آقای آصفی می نویسی؛ «...اگر ...مداخله نکرده بودند قطعا روزگار ملت اینی نبود که الان هست...»
به عبارتی دیگر شما می پنداری برنامه ای منسجم و منظم در حال انجام بوده، که در اثر "مداخله" ناکام مانده است.
حال پرسش اینجاست، اگر مداخله ی موردِ اشاره ی شما صورت نگرفته بود، وضعیت کشور چگونه می شد؟

با کمی دقتِ وطن دوستانه در سالهای قبل و منتهی به فاجعه ی ملی تابستان ۶۷ به وضوح میتوان دید، که نیروهای موجود در صحنه ی سیاسی کشور آنچه داشتند، تفرقه ی وسیع و خودمحوری مفرط غالب بر تک تک نیروها بود.
بنابراین تفرقه و عدم اتحاد نیروهای سیاسی جامعه پیرامون برنامه ای فراگیر برای امروز و فردای کشور «...روزگار ملت...» را به اینی که الان هست، کشاند.

و این "روزگار" دست از سر "ملت" بر نخواهد داشت، مگر آنکه نیروهای سیاسی جامعه دست از شعارهای عوامفریبانه ی مرده باد، زنده باد دست شسته، و بتوانند در کنار هم بصورتی معقول و منطقی بنشینند، و برای تدوین برنامه ای مشترک و فراگیر برای امروز و فردای کشور به بحث و جدلهای منطقی و صبورانه روی آورند
۷۶۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : به حمید آصفی،دیگه چه خبر.
من شخصاً به آزادیِ بیان،به توهین و اهانتِ صریحِ بی قید و شرط معتقدم،بااینحال در صَدَد آن نیستم که چشم بربندم و دهان بگشایم مثل «حمید آصفی» گز نکرده پاره کنم و بدوزم و تن کنم و ناسزای دُرشتِ نابجا بگویم،با این تلقیِ در صَدَد آنم که به حق راستی و درستی نظر و احساس‌ام را درباره این موعظه‌ سفسطه آمیز و رقت انگیز و در عین حال مشمئز کننده بیان نمایم و به سهم خود بکوشم تا نکاتی را در اذهان برجسته کنم،چرا که برای من تحمل و پذیرش اینهمه ساده اندیشی،بی‌اطلاعی،تجاهل،کلی نگری و انکار،
بسیار سخت و ناگوارست .چرا که این حد از "ریاکاری" و "نان‌ به نرخِ روز خوردن" و دعوت طیف رادیکال همیشه تحریمی به پذیرش"سلطه‌پذیری" و "بی‌ریشه‌بودن"تحفه نظامست.
چرا که غده سرطانی و گندیده جانیان و حامیان نظام کارش از شیمی درمانی گذشته است و مکروهات و شدائد و رنجها و مشکلات اجتماع بحران‌زده‌ی ایران،موضع صریحِ ایجابی می طلبد.چرا که هرچند شعار منافع ملی و آش ملی و حفظ تمامیت ارضی و پنجره جمعیتی بنظر جامع و منصفانه میاد اما اینگونه نیست.چرا که پیشخون و پسخون و ششدر خیمه و بارگاه و طویله نظام از پای بست ویران است و ماندن دربندِ نقشِ ایوان آب درهاون کوفتن بی ثمرست.چرا که یک معلم مستاجر بی کار،باید حد خودش را بداند و برای مدیر و ناظم و شاگرد و صاحبِ خانه اش آروغ معده خودش را بزند و آروغ نابجا و جابجا دیکتاتور را کپی رایت نکند.چرا که نه مفت بری در ایران فضلیت است،نه مفت بازی در خارج رذیلت.چرا که تصمیم رادیکالها اگر عملی نشود،به پس و پیش درون و بیرون بر نمیخورد،ولی خلف وعده و عملی نشدن قول و قرار و وعده جماعت همیشه در صحنه،می بینیم که پس و پیش درون و بیرون را بگا داده است.چرا که هیچ مدیری،شاگرد منگل و کودنی را که سی هفت سال در یک کلاس درجا زده است را تحویل نمی گیرد و هیچ ناظمی برای چنین شاگردی سفارش و توصیه ای نمی کند و هیچ معلمی به دیکته پرغلطش بیست نمی دهد و مثل جماعت همیشه در صحنه با اعتماد بنفس کامل حیثت و اعتبار و نام و نانش را خرج اعطینا نمی کند‌.چرا که حیثت و اعتبار و نام و نان و اعتماد بنفس،مدیر و ناظم و معلم،
نتیجه نهالیست که کاشته اند و رنجی که بردند و خاکی که خوردند و گنجی که یافته اند مرهون لطف روابط مبتنی بر ساز و کار قدرت نبوده است.
بخش دوم این کامنت در ادامه...
۷۶۵۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۵       

    از : حمید آصفی

عنوان : کوتاه به مخاطبی که نام خودراکارگران گذاشته
زگوله بستن به گردن گربه کانونی ترین اقدام است که کاری کارستان است وطی کردن نیمی بیشترازراه !وظیفه شماانقلابیون تنهاپاسخ به من نیست انشالله که همه لیدرندولیدرباشند مااتفاقارئیس قبیله زیاد ورهبرفراوان داریم مدعی رهبری ولیدری فراوان سرخپوست نداریم نیروی کف خیابان نداریم واگرهست شمافاکت وآدرس بدهید که انقلابیون سراغشان بروند من نظرم را درمقاله داده ام واعتقاددارم شرایط انقلابی درجامعه به چشم نمیخوردونیروی آماده درجامعه برای انقلاب کردن نیست ونمیدانم آدرس بدنه انقلابی کجاست!! لطفابحث هاراکاریکاتوری وسطحی وتنظزی نکنید بحث کنیدونقدآن هم نقدی جدی
۷۶۵۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : کاووسی

عنوان : چی میشد؟
اگر اخبار روز و ایران امروز " به عرصه "عقلانیت لاسالی و برنشتاینی" پا گذاشته " باشند، وای ! چی میشه !!
۷۶۵۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : لاله نفیسی

عنوان : بی عنوان
اخبار روز را دیگر می تونید با ایران امروز یکی کنید که در هزینه ها هم صرفه جویی شود. چون حالا دیگر همه تان فرخ نگهدار شده اید و به عرصه "عقلانیت لاسالی و برنشتاینی" پا گذاشته اید. مبارکتان باد.
۷۶۴۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : خطاب به کاربر گرامی- کیا
زیر دو جمله درست آخری شما را خطر تایید میکشم: "اکنون پس از ۱۴۰۰ سال طبیعتا شرایط تغییر کرده است ولی‌ عنصر جانشین شیعه گری رشد لازم و امکان لازم را نداشته است که مردم را اتحاد بدهد .اگر امروز جبهه ضدّ دیکتاتوری به وقوع بپیوندد فردا این دزدان و قاتلان رفتنی میباشند."
در شروع انقلاب ۵۷ همه پدر و مادرهای ما جوانهای سرکش هم میگفتند: چی شما با دستهای خالی مگر میتوانید با شاه به این عظمتی در بیفاتید و سرنگونش کنید؟ ولی دیدیم به سلسله پادشاهی بعد از ۲۵۰۰ سال زورگوئی شاهان خاتمه داده شد. حالا چرا بعد ۱۴۰۰ سال نشود اسلام عربها را از ایران آریائی بیرون کرد یا ریشه آنرا خشکاند؟ انقلابیون ۵۷ فکر میکردند فقط شاه دیکتاتور است و اگر برود همه چیز درست میشود. درصورتیکه حالا میفهمیم که این سیستم و ساختار سیاسی غلط حکومت شاهی بود که قدرت مطلق را در دست او گذاشت و او حاضر به تقسیم قدرت نبود در نتیجه دیکتاتوری اتوماتیکوار بدون رعایت اصول دموکراسی درست میشود. حالا بعد از انقلاب ۵۷ پی به اشتباه خودمان باید برده باشیم که با عوض شدن مهره ها در راس کشور بدون اینکه ساختار قدرت سیاسی درست و مبنی بر دموکراسی یا جمهوری واقعی باشد هر آخوند فریبکار و مرتجع و بیسوادی مثل خمینی هم میتواند تبدیل به رهبر یا ولی فقیه با قدرت مطلقه شود و تبدیل به دیکتاتوری جلاد حتی بدتر از شاه شود اگر که سیستم مانعی سر راه خودش نبیند یا جلوی قدرتش گرفته نشود.
برای همین با توجه به تجربه تلخ با حکومت اسلامی ملایان بار دیگر ثابت شد که این سیستم است که از یک فردی مثل شاه یا خمینی یک دیکتاتور میسازد و دور و برش هم فوراً چهارتا چاپلوس برای امتیازاتی و منافعی جمع میشوند و بازی دیکتاتوری از نو تکرار میشود. در این دیکتاتوری شاه یا ملا برای نمایش هم که شده انتخابات میگذارند ولی سوال اینجاست وقتیکه حاکمیت نتیجه انتخابات را به نفع خودش جعل و تقلب میکند و کنترلچی بیطرفی هم درکار نیست تا تقلب در انتخابات را بررسی کند بنابراین ایا شرکت در این چنین انتخاباتی نمایشی بی ارزش شدن خود فرد شرکت کننده را بدنبال ندارد؟
همانطور که خاتمه سلسله حکومت شاهان بعد از ۲۵۰۰ سال در ایران با توانائی مردم ایران ممکن شد پس باید امیدوار بود که دوران اشغالگری ایران توسط اسلام دین عربها بعد از ۱۴۰۰ سال هم دیر یا زود خاتمه پذیر است و شدنی است! ولی نه از طریق صندوق رای که همیشه تقلب و جعل میشود و انتخابات برای خالی نبودن عریضه بوده و میباشد و فقط سرکار گذاشتن مردم ساده لوح است که بهشان بباورانند حکومت مردمسالاری است، یکی از دیگر جوکهای خامنه ای ملعون!
مردم ایران هم فهمیدند که ذات حکومت اسلامی با دموکراسی و آزاد زیستن منافات دارد و صحبت از رسیدن به تمدن اسلامی کشک است. تمدن پوشالی اسلام نه تنها چرخ و دوچرخه ای به بشریت تقدیم نکرد بلکه بتازگی رهبر بیمخ ج.ا. فتوا داده که دوچرخه سواری هم برای خانمها ممنوع شود و از فتوای مفتی عربستان حمایت میکند. ببینیم آیا زنان ایرانی باز این ممنوعیت دوچرخه سواری را که خبرش دیروز در اخبار تلویزیونی آلمان آمده بود را مثل حجاب اجباری تحمل میکنند یا بهانه ای میشود برای اعتراضات زنان ایرانی که روز بروز حق و حقوشان پایمال میشود؟
در ضمن به ویدیو زیر در یوتیوب توجه کنید تا خمینی مرتجع را بهتر بشناسید! تیتر:
تعریف-آزادی-از-نظر-آیت-الله-خمینی
۷۶۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست