سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سخنی چند با آقای حمید آصفی - سیامک طاهری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سیامک شاملو

عنوان : به آقای رضا منفرد
با عرض سلام مجدد خدمت شما! کمتر پیش میآید که من نوشته ای را در این قسمت سه بار بخوانم ولی نوشته شما خطاب بمن را به دلیل محتوای جالبش با چاشنی شعر پرمعنی در آخرش سه بار خواندم. ممنون از جواب دادن شما که به یکسری دردهای مشترک ما ایرانیها اشاره درست کردید!! بزرگوار باید افتخار شما در این باشد که با مالیدن پی زندگی در غربت به جان شریفتان به حکومت اسلامی ملاهای مرتجع "نه" گفتید و حاضر نشدید با زندگی زیربار این رژیم ضد مردمی اسلامفاشیستی در ایران بمانید و سازشکاری بکنید و مثل میلیونها ایرانی دیگر با ماسک و تظاهر مسلمانی به رژیم آخوندها اجباراً خدمت بکنید. باور کنید همین موقعیت خوب شما در غربت را میلیونها ایرانی ستمدیده از ظلم و بیعدالتی در ج.ا. آرزو میکنند. از سخنان بزرگوار شاید کمی بوی خستگی از زندگی طولانی در غربت میآید و مثل "بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند" باشد ولی باور کنید کسانی هم که میروند و از ایران خبر میآورند خبرهای خوبی نمیآورند و میگویند انگار که زمان و ساعت ۳۸ سال است در ایران ج.ا. ایستاده یا خوابیده. جامعه به جلو پیشرفت که نکرد هیچ بلکه واپسگراتر شد و از حکومتی بنام اسلامی انتظار دیگری نمیرفت و نمیرود. به این همه آزادیهای مختلفی که در سوئد یا آلمان داریم فکر کنیم هرچند که جای وطن در یکسری زمینه ها پُر نمیشود. ولی برای من همینکه مجبور نیستم صدای اذان مساجد یا قیافه خامنه ای ملعون را بر روی صفحه تلویزیونم یا بر در و دیوار شهر ببینم و درد و رنج و عذابش را تحمل کنم خودش یک نکته مثبت از زندگیم در غربت است. مطمئن باشید که نسل آینده ایران به کسانیکه به رژیم ضد مردمی اسلامی ملاها "نه" گفتند همواره بعنوان بهترین فرزندان ایران یاد خواهد کرد و این باید افتخاری برای شما و همه آنهائی باشد که تن به خواری در ج.ا. را ندادند و نمیدهند و یا بعنوان فرار مغزها زندگی در غربت را ترجیح داده و میدهند. آفرین بر شما که به ج.ا. و حکومت ملاهای ابله که مایه ننگ ایرانیهای نجیب هستند "نه" گفتید! همانطور که ملت آلمان به کسانیکه در مقابل رژیم نازیهای هیتلری نه گفته بودند و هزاران نفر مجبور به فرار از آلمان شده بودند ولی بعد از سرنگونی رژیم فاشیست هیتلری بعنوان درستکاران و وطنپرستان حقیقی از آنها قدردانی و یاد میشود. درود بر همه کسانی که به رژیم جنایتکار اسلامی ملاها "نه" گفتند و میگویند! این باید مایه افتخار همه ماها باشد و تاریخ آینده ایران حق را بما خواهد داد که چرا به ج.ا. نه گفتیم! پیروز و پاینده باشید، با عرض ارادتمندی خدمت شما! به احتمال زیاد قصد دارید که در نظر دهی زیر مقاله های دیگر همراه ما باشید یا نه؟ شاید باز از این طریق دیداری مجازی و اینترنتی ممکن شود؟ سلامت و خوش و موفق باشید! با "نه" گفتن به ج.ا. بخود افتخار کنیم که حداقل در جنایتاشان شریک نبوده و نیستیم و با جدا کردن صف خود نخواستیم در خیانت به مردم ایران سهیم باشیم!
۷۶۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : رضا منفرد

عنوان : اقای سیامک
با سلام
اقای سیامک گرامی ..از جواب شما و محبت شما ممنونم هممیهن عزیز.در این جهان مجازی نت،بسیار سخت است و مشکل برقرار کردن رابطه ئی دوستانه بی الایش و مطمئن..ایکاش ما ایرانیان میتوانستیم نزدیک تر از اینها باشیم باهم.گرفتاری ها و مشکلات ما عمیق اند و دامنه دار.اعتماد،عشق به میهن و هم میهن، صداقت و روراستی در ما مردمان ایرانی سخت جریحه دار و زخمیست ،برداشت های غالبا اشتباه ،بیگانگی ،خشم درونی حاصل از سرنوشت خود و کشورمان و مردمان کشورمان،و هزاران گرفتاری های دیگر ما ایرانیان.حاکمان وطن نشناس ونالایق و نادان ، این دوره ۱۴ قرن..امروز همه ما و خانه و کاشانه امان ..در منجلاب ،نشسته است.همه این عوامل دست به دست هم داده و روحیه ما را زخمی و ضعیف کرده است .صبر و تحمل و گذشت را به حداقل رسانده است درما.همه به یکدیگر بدبین و نا شکیبا !هر یک از ما به هر حال تجربیاتی اندوخته ایم در طول این سالها،سردو گرم را مزه کرده ایم،زندگی در غربت،(هر کسی دید شخصی خود را دارد) در غربت زندگی نیست،یک روند اجباری ست.چه تحصیل کنیم،چه شغلی ابرومندانه بدست اوریم و یک شرائط معمولی اقتصادی هم برای فرزندان و خانواده خویش فراهم کنیم...باز درد غربت و مسائل جنبی ان ،تاریخ کشور ما،ثروت کشور ما،خیانت های گوناگونی که به ملک و ملت گذشته است،سیاست های ناجوانمردانه دولت های خارجی به ما و مملکتمان..همه و همه این دردها را هر روز که بر عمر افزوده میشود،دامنه عمیق تری در ذهن و وجود انسان بوجود میاورد..و در همه این اشوب ،همانطوریکه شما هم میبینی و میدانی....چقدر از هم دوریم..چقدر با یک دیگر نا مآنوسیم،چه انانی که در زمره قشر سیاسی اند و چه انانی که مانند من کارگری معمولی..و کم سواد،همه ما اسیر و گرفتار یک شبح کهنه تاریخی هستیم که رها شدن از ان ناممکن است ،تا خود نخواهیم..همه از هم دور یم..توانائی و دانش کار جمعی سیاسی/ اجتماعی را بما ایرانیان نیاموخته اند.ما نمیتوانیم دور یک میز با عقاید گوناگون به بحث دوستانه بپردازیم..زیرا صلاح خود و کشورمان را نمیدانیم(وضعیت سالهای گذشته و حال کوشنده گان سیاسی این ادعای مرا نشان میدهد)
هنوز بعد از ۴۰ سال یک جمعیت یک دست و قوی،کوشا و مصمم در باره امور کشورمان ،نداریم.هر کس خر خود را میراند و هر کسی میگوید :من راست و درستم!
در این نوشته های کوتاه و شرائط محدود ،شرح کامل و منظور و مقصود ،شدنی نیست..من هم به سهم خود از شما چنانچه باعث دلگیریتان شدم پوزش میخواهم ..ببخشید..
اتش به دو دست خویش بر خرمن خویش
چون خود زده ام چه نالم از دشمن خویش..
کس دشمن من نیست من ام دشمن خویش
ای وای من و دست من و دامن خویش!
به هر حال هموطن گرامی درد دلی بود ..از نوشته محبت امیز شما ممنونم و من نیز برای شما تندرستی و موفقیت خواستارم.
ر.منفرد سوئد
۷۶۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : شاه وشیخ
اگر بخواهیم روند تحولخواهی کشور را بررسی کنیم چاره ای نیست جزء این که باید شروع زمانی و مبنایی خاصی را انتخاب کنیم. که این مبنا را می توان دوره ای دید که ایرانیان در پی این شدند که از رعیت بودن در آیند و بشوند شهروند.
این روند تحولخواهی را می توان اندکی قبل از مشروطه دید که ادامه پیدا می کند تا می رسد به مشروطه که بعد از آن حوادث خاص خودش روی می دهد که پرداختن به موضوعات آن شایدخسته کننده و غیر ضرور باشد.
اما یکی از نکات اصلی در این روند تحولخواهی ،که همان بازی شاه وشیخ است! همیشه نیاز به پرداختن است. چون هم موضوع روز است و هم تاثیرگذاری ویرانگری بر روند تحولخواهی ما ایرانیان داشته است.
در بازی شاه وشیخ، تجربه بشری به ما می گوید: این دو نهاد که روحیه ی استبدادی دارند مکمل همند و بقای هر کدامشان به بقای دیگری بستگی دارد. یا با هم عمل می کنند و یا اگر یکی از آنان به تنهایی عمل کند مقدمه کار دیگری را فراهم می کند.
در برخورد با این پدیده مخرب شاه وشیخ، یا شاه یا شیخ، راهکار خاصی را برای مهار این دو یا حذف آنها از ساختار سیاسی ارائه داده است. قبلا در این خصوص بحث شده شاید خسته کننده شود.
اما در رابطه با حرکات ایرانیان،که در پی این شدند، با توجه به تجربیات بشری، بازی شاه وشیخ را در کشور مهار کنند، باید نکاتی را آورد:
ایرانیان برای مهار بازی شاه وشیخ، اقداماتی را انجام دادند اما در ادامه کار یک ماجرای کمدی تلخی آفریده شد:
شاهی برآمد(رضا شاه) با ظاهری ضد شیخی(؟!)، اما یافتدگی مقامش، ناشی از خواهندگی همان شیخیت ها بود! چون شیخیت ها متوجه شده بودند شرایط اجتماعی ایران با تدوام مشروطه می تواند بساط تاثیر گذاری آنان را یا محو کند یا بسیار اندک اما این شاه برآمده جدید، اگر چه ظاهری ضد شیخی نشان می دهد اما چون مشروعیت مردمی ندارد استبداد خاصش، که در مقابل همه چیز خود را نشان خواهد داد برای مدتی نگهدارنده او می شود امااین استبداد او، مشروعیت بخشی به ما را( شیخیت ها) خواهد آفرید.« دیر و زود دارد اما سوخت وسوز ندارد».
تکرار ماجرای کمدی تلخ شاه و شیخ، دراکنون، به دلیل وجود شیخیت، خواهندگانی از شاهیت خواهان، بدون در نظر گرفتن دمکراسی، مدعی نجات بخشی می شوند. این هم طنزتلخ دیگری است.
۷۶۶۶٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو- دوسلدورف آلمان

عنوان : جواب به جناب منفرد
آقای محترم من از این جمله شما که نوشتید:" اقا بنده یک موی همان محمد رضا را به هزاران چون خمینی نمیدهم." اینطور برداشت ( شاید اشتباه؟ ) کردم که باید هوادار مونارشی سابق باشید. تازه من در قسمت عنوان نوشتم "قابل توجه جناب منفرد و دیگر سلطنت طلبها!" و بطور مستقیم "انگ سلطنت طلبی" هم بشما نزدم چونکه فکرش را باید میکردم که از میان نوشته شما میشود فهمید که آگاهتر از این هستید که طرفدار یک سیستم خودکامه مثل سلطنت باشید. خصوصا الآن که میفرمائید که سالیان طولانی هم در یکی از بهترین کشورهای اروپائی مثل سوئد با ساختار دموکراسی خوب زندگی کردید و میکنید و باید هم مثل من (چپ سوسیال دموکرات از نوع آلمانی اش) طرفدار دموکراسی برای ایران باشید. البته سلطنت مشروطه نوع سوئدی اش برای ایران که اسلام حضور دارد غیر ممکن است و مشکل ما همیشه این اسلام عربها و حضور آخوندها در ایران بوده که این پدر و پسر پهلوی هم حریفشان نشدند و آخرش ملاها هم با حربه اسلامخواهی برای مردم زهر خود را ریختند و فتنه طولانی مدت شان بلاخره به ج.ا. ننگ و فاسد ختم شد!
در مورد بقیه چیزها که در مورد شخص من گفتید تا حدود زیادی اشتباه و خلاف واقعیت هستند و ادامه بحث غیر ضروری! وقت خودمان را نگیریم. فقط خواستم برای شناخت بهتر شما که چرا رژیم شاه فروپاشید به فیلم مستند ساخته شده بی.بی.سی در سایت دیگر جلب کنم و آدرس لینکش را با اجازه سایت اخبار روز در انتها میآورم. وقت و حوصله داشتید نگاه کنید! در ضمن اگر سوء تفاهمی شده میبخشید و کسی هم نگفته سلطنت طلب بودن جُرم است ولی...! با شما موافقم که انتخاب و سلیقه در طرفداری از یک جریان سیاسی یا ایدئولوژی را برعهده خود فرد یا مردم باید گذاشت وگرنه میشویم مثل ملاهای ایران که خود را قیّم مردم میدانند و برایشان تصمیم میگیرند و با زور اسلحه و چماق اسلام مردم را به بهشت خیالی خودشان میخواهند ببرند.اگر چناچه سوء تفاهمی شده و حس میکنید به ناحق و به نادرستی به سطنت طلبی "انگ" زده شدید پوزش میخواهم.سلامت و خوش باشید! آدرس فیلم مستند: مهمانی بزرگ شاه؛ جشن‌های ۲۵۰۰ ساله،
https://www.youtube.com/watch?v=Un۳QcXC۸RZ۸
۷۶۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : رضا منفرد

عنوان : اقای سیامک
با سلام به همه..
اشخاصی که علاقمند به مسائل ادبی،سیاسی و اجتماعی و غیره هستند ،همیشه یک چارچوبی،مبنائی و یا اسکلتی در ذهن خویش جهت ارزیابی و تجزیه و تحلیلی ان مسائل و امور ،برای خیش در ذهن خویش میسازند که طبق ان علم و پایه و مبنا ،به شئون زندگی و هستی ،نگاه و ارزیابی کنند.این یک قاعده کلی ست برای همه روشن فکران و پیشروان جوامع.
در همه کشورها ،گروهی از مردمان به نوع حکومت پادشاهی(مونارکی) معتقدند،گروهی به سوسیال دمکراتی،گروهی به جمهوری فدرال و یا غیره.
شما اقای سیامک بدون هیچگونه شناختی بمن انگ "سلطنت طلب"زدی ،بدون اینکه گوچکترین چیزی از من بدانی..این بمن نشان میدهد شما با چنین قاعده ئی،مبنائی و چنین ""سلاح اعتقادی"" به تمام شئون و امور زندگی ،نگاه کرده و تحلیل میکنی..غلط و بدون پایه و اساس.
بنا براین ایا میتوان به تحلیل های شما در مورد مسائل اجتماعی،سیاسی و یا غیره ،اعتماد کرد و استدلال ها و نگرش شما را قبول کرد و پذیرفت؟؟
شما خود به خودتان جواب دهید .ادم اگر به عالمی دروغ گوید ..خویشتن را که نمیتواند بفریبد!.من در یکی از شهرهای شمالی سوئد بنام "لولئو" زندگی میکنم از سال ۸۳ میلادی،تاکنون هم به ایران نرفته ام،۶۳ سال هم از عمرم میگذرد .از نوشته های شما پیداست که به نظام سوسیالیسمی معتقدید.قابل احترام.بفرض هم که بنده به نظام پادشاهی معتقد باشم //که نیستم..ایا باید مورد سرزنش و تمسخر قرار گیرم؟
گفته ام فلان قطعه شعر مرحوم طبری زیباست..گفتند :توده ئیه..گفتم گروه کامیار که در سازمان مجاهدین موسیقی اجرا میکند ،کارهایش بسیار زیبا و دلنشین است..
گفتند: مجاهده...گفتم :برای ارزیابی دوران پدر و پسر رضا خان و محمد رضا،منطق میگوید باید تمام اشتباهات و خدمات ان دو را ارزیابی کرد.رضا خان خدماتش بسیار ارزشمند است.بعنوان مثال ،دستور قتل ان جوان وطن پرست و شاعر ملی میرزاده عشقی از زشت ترین اشتباهات او بود..اختناق روزنامه ها و..و..گفتید:سلطنت طلبی.

اقای سیامک رضا شاه وقتی به سلطنت رسید ما حتی دو درصد هم با سواد نداشتیم.مدارسعمومی و ملی را او و نه دین داران بوجود اوردندکار رضا شاه بی سواد در جهت رونق سوادبود که روحانیان را برای همیشه با خود دشمن کرد.ایران بعد از اسلام با تردید هیچگاه اشنا نشد بلکه با توکل بزرگ شد و اتکا بخود را از دست داددوران شاه سلطان حسین نمونه بارزیست از این ادعا.به همین دلیل نیز هرگز به جرگه کشورهای بزرگ باز نگشت.عقب افتاده و ذلیل ماند تا امروز دوست عزیز.
غرض از این همه پرگوئی ای است که این نوع طرز تفکر و دید به زندگی و امور زندگی در خون ما ملت جاریست.نه شما و نه من و نه دیگران علتیم و مقصر،این چنین بزرگ شدیم.اما ایکاش دردمان را ببینیم و درمانش کنیم.از کینه ورزی ها و برچسب زدن ها..مورد تمسخر قرار دادن هموطنان ،پیشداوری های بی اساس خودداری کنیم.شما هیچ چیزی از من نمیدانی..هیچ.در نهان دید من به این جهان تقسیم عادلانه امکانات این خانه بین همه خانواده خوبترین شیوه زندگی در کناره هم است.کشتار و اسلحه و قصابخانه ئی که توسط مشتی مافیا امروز جهان را به مرز نابودی کشانده است..در خور تمدن انسانی نیست.اگر بقول شما سلطنت طلب هم که باشم ..مگر جرم است اقای سیامک..اجازه ندارم انطوری که دوست دارم فکر کنم؟ایا شما که خود را " چپ " مینامید نباید دمکرات باشید و ازادی انتخاب و اندیشه را به دیگران هم بدهید؟
شما که باید معلم این عدالت و ازادی ها باشید..
سرتان را بدرد اوردم..بله؟
من در همه این گویا..تنها یک روزنامه را میخوانم فقط یک..انهم اخبار روز است تنها همین یک..زیرا چیزهای تقدیمی زیاد دارد که به مردم بدهد..ادم مطالب مفید و ارزنده ئی در این روزنامه میتواند بخواند و یاد بگیرد.بیائید این سایت را سنگین و موقر و با کیفیت ..نگهش داریم!
۷۶۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : دموکراسی را نه می شود از جایی خرید، و نه آن را از کسی هدیه گرفت
هموطن گرامی اقای منفرد،
اگر بعضاً در یادداشتهایم از واژه ای مانند شاه اللهیون بر وزن حزب اللهیون سود جسته ام، باور بفرما این دو قماش از هموطنانمان را صاحب تدبیر و اندیشه میدانم، اما از جاییکه این قسم از هموطنان همه ی قدرت اندیشه ی خود را متوجه حذف دیگرانِ دگراندیش می کنند، شاه اللهیون نهایتاً کشور را به رویداد بهمن ۵۷ رساندند، و حال هموطنان حزب الهی حاکم بر کشور، کشور را تبدیل به انباری از باروتِ خشم کرده اند، که هر آن امکان انفجار دارد

مرزهای خاورمیانه هم هر اندازه در اثر انگشت اشاره ی قدرتهای بزرگ جهانی دچار تغییر و تحول شوند، نبودِ اتحادی فراگیر بین نیروهای دموکرات کشورمان، و استبدادِ ناشی از استیلای شاه اللهیون و حزب اللهیون بر ایران، کار چپاول کشور را برای ایشان راحتتر کرده است.

وضعیت طبقه ی ضعیف جامعه بواسطه ی سیاستهای غلط اقتصادی حزب اللهیون و نیز رکودهای بین المللی خراب که چه عرض کنم، افتضاح است.
اما ناگفته نماند، که اگر شما در ایام کودکیت چهار بار در هفته گوشت خورده ای، یقیناً در خانواده ای مرفه رشد کرده ای، چه در زمان حکومت شاه اللهیون هم بر مردمان طبقه ی ضعیف کشور چندان هن خوش نمی گذشت، شما را دعوت می کنم اگر فرصت داشتی فیلم "دایره ی مینا" را در "یوتیوب" تماشا کن.

در راستگویی شما، در اینکه«...کتاب خر مگس را از کتابخانه پارک شهر...» گرفته و خوانده ای، تردید ندارم. اما در همین حال سخن کسانی را هم که برای داشتن و یا خواندن کتاب خرمگس توسط سربازان گمنام شاه نوازش دوستانه!!! شده اند را هم نمیتوانم رد بکنم.

آقای منفرد گرامی، نه دنبال حلوا حلوا کردن خمینیم و نه سر سازشی با شاه اللهیون دارم، چه هر دوی این جریانات را مستبد و افکار ایشان را مضر به حال کشور می دانم
و از جایی که به عقاید دیگران احترام می گذارم، تصورم این است که راه پیشرفت کشور و آینده اش از مسیر دموکراسی می گذرد. و دموکراسی را نه می شود از جایی خرید، و نه آن را از کسی هدیه گرفت. دموکراسی ایرانی فرهنگیست که در اثر تبادل افکار بین ایرانیان باید ساخته و در جامعه بنیادین شود
۷۶۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : قابل توجه جناب منفرد و دیگر سلطنت طلبها!!!
دو ماه قبل از نخست وزیری آموزگار و در پایان دوران صدارت هویدا سه چهره شاخص و سرشناس ملی – کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاهپور بختیار- نامه سرگشاده ای به شاه نوشتند که اگر به آن توجه کرده بود شاید سرنوشت دیگری می یافت. نکته بارز در این نامه این است که خطاب آن شخص شاه است تا گمان نبرد با کنار زدن هویدا مشکلات حل می شود.این سه در آن نامه به تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ خطاب به شاه می نویسند:
« فزایندگی تنگناها و نابسامانی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که بنا بر وظیفه ملی و دینی در برابر خدا و خلق خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از "منویات ملوکانه" داشته باشد نمی‌شناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از
طریق صدور فرمان‌ها انجام می‌شود و انتخاب نمایندگان ملت و انشای قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلی‌حضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیت‌ها را منحصر و متوجه به خود فرموده‌اند این مشروحه را علی‌رغم خطرات سنگین تقدیم حضور می‌نماییم.»
در ادامه نامه تصریح می کنند:
«در زمانی مبادرت به چنین اقدامی می‌شود که مملکت از هر طرف در لبه‌های پرتگاه قرار گرفته، همه جریان‌ها به بن‌بست کشیده، نیازمندی‌های عمومی به خصوص خواروبار و مسکن با قیمت‌های تصاعدی بی‌نظیر دچار نایابی گشته، کشاورزی و دامداری رو به نیستی گذارده، صنایع نوپای ملی و نیروهای انسانی در بحران و تزلزل افتاده، تراز بازرگانی کشور و نابرابری صادرات و واردات وحشت‌آور گردیده، نفت این میراث گران‌بهای خدادادی به شدت تبذیر شده، برنامه‌های عنوان شده اصلاح و انقلاب ناکام مانده و از همه بدتر نادیده گرفتن حقوق انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی و نقض اصول قانون اساسی همراه با خشونت‌های پلیسی به حداکثر رسیده و رواج فساد و فحشا و تملق، فضیلت بشری و اخلاق ملی را به تباهی کشانده‌ است.
حاصل تمام این اوضاع توأم با وعده‌های پایان ناپذیر و گزافه گویی‌ها و تبلیغات و تحمیل جشن‌ها و تظاهرات، نارضایی و نومیدی عمومی و ترک وطن و خروج سرمایه‌ها و عصیان نسل جوان شده که عاشقانه داوطلب زندان و شکنجه و مرگ می‌گردند و دست به کارهایی می‌زنند که دستگاه حاکمه آن را خرابکاری و خیانت و خود آن‌ها فداکاری و شرافت می‌نامند». در پایان هم تأکید می شود:
« تنها راه باز گشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهایی که آینده ایران را تهدید می‌کند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسوول اداره مملکت بداند.»
عاقلانه ترین کاری که شاه می توانست انجام دهد دعوت از این سه یا عمل به توصیه های آنها یا انتخاب نخست وزیری بود که به گشایش فضای سیاسی باور داشته باشد اما این کار را نکرد و هویدا را به عنوان مسبب اوضاع کنار گذاشت و جمشید آموزگار را به نخست وزیری رساند. شاه عملا به نامه سه چهره سیاسی پاسخ منفی داده و به جای این که انتخابات آزاد برگزار کند تا احزاب رقابت کنند و بر پایه تعداد کرسی های پارلمان‌ حزب پیروز معرفی شود و دبیر کل آن حزب بر پایه مشروطه به نخست وزیری برسد دبیر کل حزب واحد شاه ساخته را به نخست وزیری رساند. این نمونه ای از خودسری و تکبّر شاه سابق! منبع از سایت عصر ایران!
۷۶۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : خطاب به جناب رضا منفرد
مشکل دیگر جناب البرز اینست که منصفانه و غیر مغرضانه قضاوت نمیکند و همه چیز را مطلق میبیند و نه نسبی یا در مقایسه قبلش با مابعدش! برای ارزیابی خدمات دوران رضاشاه با استناد به آمارهای موجود باید دوره قبل از رضا شاه را حداقل در آمارها دید که اصلاً ایران چند تا خیابان، بیمارستان، مدرسه و غیره داشت و بعد با آمارهای بعد از دوران رضا شاه مقایسه کرد تا به نسبت کارهای مفید انجام شده رضاشاه در طول دورانش آگاه شد. چرا به ساختار سیاسی ایران مذهب زده و قشر مردم بالای ۹۰ درصد بیسواد آن دوران توجه نمیکنیم که آیا جامعه دوران رضا شاهی اصلاً با وجود ملایان همیشه توطئه گر حاضر و آماده با قدرت اسلام ارتجاعیشان جائی برای اجرای قوانین و بازی یا تمرین دموکراسی باقی میگذاشت یا نه؟
همین امروزش حالا که حتی قدرت بدست ملایان افتاده ببینید چقدر با دموکراسی
مخالفند و رهبر ج.ا. خامنه ای ملعون چه افکار ارتجاعی و عقب مانده ای دارد که در قرن ۲۱ فتوا داده که دوچرخه سواری برای زنان ممنوع شود!! مگر همین خمینی مرتجع نبوده که با انقلاب سفید محمدرضا شاه که قصد تقسیم زمینها به کشاورزان را داشت مخالف بوده و از سیستم فئودالی دفاع میکرد و دلیل اصلی مخالفتش با شاه هم این بود که چرا او به زنان حق رای داده که در انتخابات شرکت کنند! رضاشاه هم با یک مشت آخوند مرتجع روبرو بود و برای خفه کردنشان مجبور بوده به خشونت لازمه و شیوه غیر دموکراسی دست بزند. ببینید همین آخوندها از فضای نیمه دموکراسی شاه دوم چطور سوء استفاده کردند تا با دروغ و فریب مردم به قدرت سیاسی برسند؟
خمینی این مار ارتجاع را مگر آمریکا و بی بی سی انگلیس از آستینشان یک شبه
بیرون نکشیدند و ما هم ساده لوح باور داشتیم که داریم انقلاب میکنیم؟ همه ما متهمیم که این بلا و فاجعه ج.ا. را بر سر ملت ایران آوردیم.کمی انتقاد از خود هم لازم است تا به راه حلهای جدید برای براندازی ج.ا. برسیم! یک نمونه دیگر که جناب البرز صداقت لازمه در ارزیابی را ندارد در زیر نوشته: " اگر امروز یا فردا ج.ا. و
هوادارانش حق داشته باشند که به خاطر ساخته شدن برج میلاد، کشیدن
اتوبانهای مختلف در کشور و احداث سدهای فراوان در کشور فخر بفروشند...." خب این چه مقایسه نابجائی است که میکند؟ چرا در کنارش نمیگوید با ثروتهائی که
ج.ا. فقط در طول ۸ سال دولت احمدی نژاد داشته بالغ بر هشتصد میلیارد دلار
(۸۰۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰) دلار نه تومان!!! ساختن برج میلاد و چند تا اتوبان یا سد اصلاً قابل ذکر هستند در مقایسه با این ثروتهای افسانه ای و نجومی که ایران تا حالا نداشته؟ تازه سدهائی که توسط سپاه پاسداران ساخته شدند فقط وسیله ای بودند برای دزدی و غارتگری ثروت مردم. برخی از این سدها قبل از بهره برداری تَرَک خوردند و اصلاً به شبکه آبرسانی یا برق رسانی نمیتوانند بپیوندند.
در زمینه های دیگر هم کارنامه ج.ا. سیاه است.مگر ندیدید در جریان اعتراضات خیابانی مردم در سال ۸۸ که پرسیدند رای شان چی شده این آخوند قاتل خامنه ای چه جوابی با گلوله پاسداران به مردم معترض داد؟ این رژیم حاضر است که خیابانهای ایران را با جنازه های ایرانیان معترض سنگفرش کند در صورتیکه نظام اسلامی به خطر بیافتد. صبر کنید تا ببینید که برای حفظ نظام اسلامی آیا این آخوندها روی مغولها را در کشتار ایرانیان سفید خواهند کرد یا نه؟ دوران خونینی در گذر از ج.ا. در انتظار ماست!
در ضمن جناب منفرد گذشته‌ها گذشته؛ آب رفته به جوی باز نمی‌گردد! محمد رضا شاه فرصت طلائی داشت با میلیاردها دلار ثروت و امکانات دیگر! ولی خودسر بود و حرف چهارتا آدم دلسوز وطن ( در کامنت بعدی برایتان میفرستم ) را هم گوش نمیکرد که پیشاپیش به او از خطرات فروپاشی رژیمش هشدار داده بودند ولی کو گوش شنوا! او که تحصیل کرده غرب بود باید بهتر از هرکسی میدانست که تنها با ساختار دموکراسی است که میشود یک جامعه را به آزادی و پیشرفت رساند یا نه؟ وقتیکه او با اسلام عربها به تخت خواب میرود معلوم است که خمینی دجال بدنیا میآید.
باور کنید کسی هم از روی شکم سیری یا اینکه خوشی زیر دلش را زده باشد نرفت در انقلاب ۵۷ شرکت کند. شکاف طبقاتی عمیق بود در کنار سیستم رشوه خواری و دزدی و خفقان و بگیر و ببند توسط ساواک و صدها دلایل دیگر که مثنوی هفتاد من کاغذ شود. حالا به جلو باید نگاه کرد تا بعد از سرنگونی ج.ا. دیگر اشتباهات گذشته تکرار نشوند!
۷۶۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : رضا منفرد

عنوان : طفره رفتن و مغلطه بازی از کردارهای عادی ما ایرانیان است
اقای البرز شما جواب مرا ندادید و تنها با مسله حزب ایران نوین و که شاه چنین گفت..بسنده کردید..مطلب اصلی و سوال من از شما تغیر مرزهای خاورمیانه و حوادث سه دهه اخیر است و تغیر نظام ایران توسط قدرتهای غربی..
پرسیدم :اگر دوران رضا خان و یا پسرش را دوره استبداد بنامیم ..پس دوران ۴۰ ساله ملایان را چه باید نامید؟
چنانچه شما در سالهای ۵۰ جوانی بودید بیست ساله باید بخاطر داشته باشید زندگی و ان دوران را . ایا در دید و نظر شما ان دوره زندگی ایرانیان بدین سیاهی و بیچاره گی این ۴۰ سال بود؟ ایا مملکت دست مشتی لات و اخوند بود و بی قانونی بیداد میکرد؟
ایا ایران انقدر مهاجر در غرب داشت؟
شما اقا همواره از جواب و بحث منطقی فرار میکنی و بقول ما :دنده عوض میکنی..که به اصل بحث نپردازی.این شگرد همیشگی شماست.اصولا با طرح مسائلی نه چندان نامربوط..میدان را دور میزنی.خود قاضی خود میشوی.
در مقابل ان حزب و گفته شاه..مادر بنده و شما در هفته سه یا دو یا چهار بار در هفته گوشت کیلوئی ۱۲ تومان میخرید...ما اتوبوس دو ریالی سوار میشدیم...من ۱۵ سال داشتم کتاب خر مگس را از کتابخانه پارک شهر گرفتم و خواندم.اولین سینمای باز در اسیا به ایران امد..تصویرهای امروز در سایت های گوناگون از ان زمان گویای "استبدادی ست " که شما میگویئد اقا!!
امنیت..شما و من خویش را رها ساختیم و الفرار..اما ایا واژه "امنیت " در ایران معنائی دارد؟ ایا عدالت در ایران امروز برقرار است یا در ایران قبل از فاجعه ۵۷؟
حضرت اقا امثال شما و این طرز تفکر ،امروزه خریداری مانند سی سال پیش..ندارد اقا
دنیای اینتر نت و انبوه اطلاعات در این جهان عظیم ،حقایق و واقعیت های کشور ها و جهان را برای جوینده ،کاملا ازادانه تشریح میکند ..باز میکند و نشان میدهد...
شما هر چقدر هم با کلمات و واژه های قلمبه سلمبه بازی کنید..تکامل ماده و تکامل تاریخ ،راه خود را میرود.هر ان کس که در این بازار شلوغ جویای حقیقت باشد و خود را گول نزند..واقعیت ها را بطلبد..میابد و از سرگشتگی خود را نجات میدهد...
من نوشتهای این مقاله را خواندم،شما از نوشته های دیگران برداشت شخصی خود را میکنی و این جا مینویسی.همین!شما از واقعیت های ملموس امروز جهان میگریزی هموطن...شما با کلمات بازی میکنی و درک درستی از تکامل تاریخ و جهان هستی ندارید...من هم ندارم..اما دیگر دیگران را متهم به کجروی نمیکنم و خویش را بدرستی!
من بدنبال یاد گرفتن هستم بیسواتم و هیچ نمیدانم ..اما ادعائی هم مانند شما ندارم اقا!
اقا بنده یک موی همان محمد رضا را به هزاران چون خمینی نمیدهم.
شما خمینی را حلوا حلوا کن ..شما بدنبال اصلاح دین و ولیه فقیه باش..موفق باشید اقا
اخوند اصلاح شدنی ست..از پا ننشین..نا امید نشوید..شما در اروپا زندگی میکنی پس باید یاد گرفته باشی که به دگر عقاید احترام بگذاری زیرا غربی ها این چنین اند..هر کسی به دیگران با هر عقایدی احترام میگذارد و کنایه و بد گوئی هم نمیکند مانند شما..چطور در این سالها این یک قلم را نیاموختی حضرت اقا؟
خیل عظیم ایرانیانی چون بنده..با اجازه شما البته سرور!! حسرت ان زندگانی ارام و امنیت اجتماعی و ان ازادی را میخورندو میخورم اقا!!
این ۴۰ سال چشم مردم ایران را باز کرد..هر کس هر گونه که صلاح بداند و معتقد باشد..فکر میکند اقا ..یک امار ازادانه در داخل ایران از مردم..به تمام این بحث ها خاتمه خواهد داد..یک امار!
۷۶۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : محسن ارام

عنوان : عالیجناب امیر ایرانی!!
با سلام به همه..
حضور شما اقای امیر ایرانی ،عرض شود که :
گویند در کوزه انست که از درونش ،تراود..یعنی اصالت ، جوهر و منش هر انسانی از گفتار و کردار و رفتار او ،اشکار و پیداست.
شناختن انسانها ،امروزه مانند سی یا چهل سال پیش ،سخت و پیچیده نیست.
نوشته شما در باره ایران خانم شرح حال شما و درون پر التهاب شما را برای خواننده گان میگشاید..ماسوات انچنانی نداریم ،چیزی از مقاله ارزشمند شما ،دستگیرمان نشد استاد.
نه یک بار و دو بار..بلکه سه بار خواندیم ..چیزی دستگیرمان نشد.که منظور و مقصودت چیست؟
مخاطبت کیست؟ اصلا چه میخواهی بگوئی؟
مردمان اذربایجان به رک و راستی سخن گفتن ،مشهورند.هم شما و هم اقای البرز..نقشی به دستور زبان فارسی ..مرحمت فرموده اید!!
مقاله سودمندی بود..با اینکه ما هیچ نفهمیدیم..اما با همه حال ..سودمند بود!!
هنر نزد ایرانیان است و ...بس!!
ما ایرانیان قبیله ئی هستیم در میان سایر قبائل جنبنده این کره خاکی که به ،هوشمندی،نویسنده گی،تواضع،نوعدوستی،عشق و تردستی در هنرهای زیبا،خصوصا ابراز وجود و بزرگواری و این قبیل خوبی ها..زبانزد جهانیانیم!
خصوصا اگر از نوع و جنس "ایرانی " هم باشد که واویلا!! در زمره اجناس مرغوب و اصیل زاده مشرق زمین که گهواره تمدن گویندش..بحساب خواهد امد مانند عالیجناب !
سلامت پا بر جا باشید هموطن غیور و دانشمند من!
۷۶۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست