روی خار نشسته ام
(ادبیات)
|
۲۷ بهمن ۱٣۹٣
|
|
تا ماه پستانش را از دهانِ چاه بیرون کشد
(ادبیات)
|
۱۵ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
|
بترس!
(ادبیات)
|
۱۶ اسفند ۱٣۹۱
|
|
بترس!
(ادبیات)
|
۴ اسفند ۱٣۹۱
|
|
ما را قسمت کردی
(ادبیات)
|
۹ شهريور ۱٣۹۰
|
|
می دانی...
(ادبیات)
|
۲۱ تير ۱٣۹۰
|
|
شاعر
(ادبیات)
|
۱۴ تير ۱٣۹۰
|
|
امشب
(ادبیات)
|
۷ تير ۱٣۹۰
|
|
پایان و ماه مغول
(ادبیات)
|
۲۴ خرداد ۱٣۹۰
|
|
بترس!
(ادبیات)
|
۲۵ تير ۱٣٨۹
|
|
به هستی ابدی شده ی آنان که به نام خدا اعدام شدند
(ادبیات)
|
۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
|
یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدید؟!
(ادبیات)
|
۲۲ دی ۱٣٨٨
|
|
به کشندگان دین و قاتلان خدا
(ادبیات)
|
۱٨ دی ۱٣٨٨
|
|
خانه
(ادبیات)
|
٣۰ آبان ۱٣٨٨
|
|
نامه سر گشاده به بسیجی
(ادبیات)
|
۴ تير ۱٣٨٨
|
|
قاصدی بفرستید
(ادبیات)
|
۲ تير ۱٣٨٨
|
|
قتلگاه
(ادبیات)
|
۱۷ دی ۱٣٨۶
|
|
پیام
(ادبیات)
|
۱۶ شهريور ۱٣٨۶
|
|
عاجزان
(ادبیات)
|
۱٨ تير ۱٣٨۶
|
|
زن
(ادبیات)
|
۱۹ اسفند ۱٣٨۵
|
|
آن شب
(ادبیات)
|
٣۰ آبان ۱٣٨۵
|
|
نامه سرگشاده به داوران بی ترازو. به ملایان!
(ادبیات)
|
۱۰ مرداد ۱٣٨۵
|
|