از : ضحاک ماردوش
عنوان : عجب شعری ...
عجب شعری نوشتی جان آهن
تو که عمرت سر آمد بر سر زن
تو از شیرین و چاه او چه دیدی
که سر در چاه این و آن کشیدی؟
گهی در لندن و گاهی مدینه
گهی لیلا و گاهی هم سکینه
خودت را کردی از بهر زنان لوس
که تا افتاده ای در دام کابوس
مصیبت شد برایت دون ژوانی
کنون افتاده ای در لن ترانی
چو افتادی به تنهایی و پیری
همان بهتر که زین غم ها بمیری
٨۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣٨۷
|