از : سین ... ...
عنوان : برای لاله عباسی ...
دوست عزیز، اتفاقا با عطف به همان تکه ای که از گزارش نقل کردی، استدلال ات را نپذیرفته و انتقاد خودم را مورد تاکید قرار می دهم. با عرض پوزش - واقعا با عرض پوزش - این آقای ناشر را بگذار جای وزیرارشاد حکومت، مگر جوابی جز این، به نویسندگان و ناشرانی که کتاب شان را خمیر می کند می دهد؟ می گوید با محتوای کتاب موافق نیستم یا این که با این نویسنده مشکل داریم (و البته جواب دولتی و رسمی اش این است که با مصالح نظام سازگار نیست!). واقعا در محتوا چه تفاوتی دارد؟ زمانی که کتاب، حتی از حکومت اجازه چاپ گرفته، آیا می تواند با این منطق ناشر، ممنوع الچاپ شود؟ یک ضرب المثل قدیمی می گوید : شاه بخشیده ولی شیخ علی خان نمی بخشد! ناشر حق دارد از اول نپذیرد، اما جر زدن وسط کار چه مجوز منطقی دارد؟ ناشر اگر به صراحت بگوید که برای جلد سوم نگران واکنش تنبیهی حکومت است، من هیچ انتقادی به او نداشتم. به او تجویز نمی کردم که به خاطر یک کتاب - ولو جلد سوم - کار و زندگی و خان و مانش را به خطر بیندازد. ولی وقتی می گوید به خاطر موضع سیاسی نویسنده (و نه کتاب)، از ادامه اجرای قرار داد و چاپ جلد سوم خود داری می کند، واقعا در منطق شما قابل قبول است؟ سوال صریح من از شما این است آیا به سایر انتشاراتی های کشور هم توصیه می کنید که به دلایل سلیقه ای و سیاسی شخصی، از هر کجا که تمایل داشتید قرار داد را فسخ کنید؟ بهتر نیست رفقای کامنت گذار، چند دقیقه ای جدل های ایدئولوژیک را رها کنند و فقط نظرشان را به این بخش از ماجرا بگویند که ما متوجه شویم تا کجا موضع ایدئولوژیکشان در قضاوت در این باره دخیل است و یا تا چه میزان، برکنار از تعصب فکری، قضاوت منصفانه بین دو طرف دعوا (ناشر و میلانی) دارند؟ بیایید ما با عباراتی ساده و صریح، قضاوت خودمان را بکنیم و با طرح این که بروند دادگاه، از قضاوت صریح در این باره تن نزنیم. سوال این است: آیا ناشر حق داشته به همان دلایلی که می گوید از چاپ جلد سوم کتاب - تاکید می کنم : جلد سوم - سرباز زند؟
۴۷۶٣ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷
|
از : لاله عباسی
عنوان : برای س ..........
این چند جمله خبرنگار و ناشر را دوباره مطالعه فرمائید :
-یعنی بار محققانه جلد سوم کمتر است؟
بله بسیار کم است. اما در جلد اول و دوم بار محققانه کتاب بسیار زیاد است. تحقیق خیلی خوبی صورت گرفته و تحلیل های بسیار خوبی مطرح شده است. ولی جلد سوم این طور نیست و فرانسوی ها هم حاضر به چاپ آن نشدند. اما دلیل من در عدم چاپ این کتاب ضعف کیفی جلد سوم نبود. دلیل من عدم تمایلم نسبت به ادامه همکاری با آقای میلانی بود. من در سال۸۳ درباره ایشان متوجه چیزی شدم و به نماینده ایشان هم گفتم نمی خواهم با ایشان کار کنم.
-شما به آقای میلانی توضیح دادید چرا تمایلی به ادامه همکاری با ایشان ندارید؟
به نماینده ایشان توضیحاتی دادم که الان دیگر دلیلی نمی بینم آن توضیحات را در اینجا تکرار بکنم.
-در واقع مواضع یا کنش سیاسی ایشان را نمی پسندیدید؟
بله، فرض کنیم این گونه بوده است. ببینید من در طول فعالیت ۴۰ ساله ام به عنوان ناشر، همواره از کارکردن با افرادی که ممکن است شائبه هایی را هم برای من ایجاد کنند، احتراز کرده ام.
چرا ناشر «حق »ندارد که نسبت به تصمیم قبلی خود تجدید نظر کند و آقای میلانی« حق » دارد هر چه خواست تبلیغ و ترویج کند ؟
در باره ی این موضوع و ضرر مادی و معنوی احتمالی که متوجه آقای میلانی شده نه من و نه شما بلکه یک دادگاه متعارف صلاحیت دارد که همانطور که در باره ی آقای شوکت و صالحی دیدیم مسئله را بررسی و حل نماید.
چرا آقای میلانی چنین اقدامی را انجام نمی دهد؟ باید یادبگیریم و از این دعواهای بی نتیجه فاصله بگیریم
۴۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷
|
از : امیر /
عنوان : بحث های بیهوده....
به نظر من بهتر است حول مبانی اعلام شده از طرف آقای زرفشان ، در مصاحبه ، بحث شود و نه راجع به اختلافات آقای میلانی با ناشر کتابش. البته ایشان تهمتی زده اند که بهتر است ثابت کنند .وگرنه در مورد ادعایشان مبنی بر عدم اعتقاد به " تئوری توطئه " خلل وارد خواهد شد.
نکته آموزنده ولی در این بحث ها ، این است که حتی در مقابل ساده ترین مسائل ، مسائلی که اصولا هیچ ربطی هم به " سوسیالیسم"، "کمونیسم" و " لیبرالیسم" ندارد، ما برخورد ایدئولوژیک میکنیم. اگر جناب میلانی اختلافات خود با ناشر را با دادن آدرس غلط به گردن مخالفان عقیدتی خود نیندازد ، مسلما همفکران ایشان نیز در اینجا از همین روش استفاده نخواهند کرد.
اگر آقای لیبرال مثلا گفت که الان شب است ، من مخالف که نباید چشمم را ببندم و بگویم که : نخیر ، روز است . یا برعکس.
۴۷۶۱ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷
|
از : سین ... ...
عنوان : اصل دعوا فراموش نشود!
من از این بحث های تند این طوری می فهمم که اگر برخی از این رفقا به جای ناشر بودند، حتی جلد اول و دوم را هم چاپ نمی کردند، باز خدا پدر او را بیامرزد که فقط جلد سوم را چاپ نکرد!
من با ماهیت ایدئولوژیک دعوا کاری ندارم ولی نحوه برخورد ناشر برایم مورد سوال است. اگر ناشر جلد اول و دوم را برای انتشار عمومی، مفید تشخیص داده و کتاب را در دسترس علاقمندان قرار داده؛ با چه منطقی جلد سوم را متوقف کرده تحت این عنوان که بی ارزش بود. چگونه می توان ادامه نظریات یک اندیشمند (راست باشد یا چپ، مهم نیست)، آن هم در باره یک موضوع واحد و مکمل، بی ارزش تلقی شده و جلو نشر آن گرفته شود. در یک رویکرد دموکراتیک، آیا حق نبود حالا که دو جلد در اختیار مردم قرار گرفته، این حق به مردم داده شود که خودشان قضاوت کنند؟ آیاناشر جوابی دموکراتیک و قانع کننده برای مردم دارد که چرا آن ها را از جلد سوم محروم کرده است؟ طبعا من حرفی ندارم که یک ناشر ، چاپ یک کتاب را تقبل کند یا آن را به هر دلیل رد نماید؛ اما وقتی دو جلدش را چاپ می کند و مردم را در جریان می گذارد، تصمیم گیری فردی اش برای توقف چاپ سوم، غیر دموکراتیک و نا منصفانه جلوه می نماید. همین الان، "اخبار روز" مثلا یک مقاله دو شماره ای از مسعود نقره کار را از او بپذیرد و قسمت اولش را با قید "بخش اول" چاپ کند؛ قسمت دوم اش را حذف کند و به مسعود بگوید که چون قسمت دوم بی ارزش بود یا خوشمان نیامد، چاپش نکردیم!
من با داشتن مرزبندی مشخص با برخی افکار آقای عباس میلانی، از این که این همه سال او را برای چاپ جلد سوم کتاب ، دست به سر و ذله کرده اند، و زحمت تکرار ترجمه حدود ۲۰۰ صفحه گم شده را روی دست اش گذاشته اند ( و او نیز از فرط علاقه، تقبل کرده است) احساس همدردی می کنم. در این رویکرد ناشر یک نوع تحقیر ایشان و نیز تحقیر سایر اهالی فرهنگ می بینم. می خواهم با عرض پوزش از ناشر محترم ، این واقعیت تلخ را بگویم که از خواندن این گزارش، بیشتر دچار تلخ کامی شدم تا شنیدن خبر خمیر شدن فلان کتاب توسط وزارت ارشاد، که به یک کار عادی و بی تعجب در این حکومت تبدیل شده است!
۴۷۵۶ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : به نام کارگر و به سود دلال
این اولین بار نیست که یک حامی دلالان و سودجویان به نام کارگران به دفاع از نظامی می پردازد که باعث دو جنگ جهانی شده است و دنیا را به ورطه نابودی برده است اما این توجیه گران سودپرستان با وقاحت به دفاع از نظامی می پردازد که اگر امروز هم بتواند کودکان را ساعتها در بدترین شرایط به کار می کشد که سودجوی خود را بیشتر کند! بطور مثال این یک نمونه است که نوشته است:
"امروز نظام اقتصاد آزاد مبتنی بر دموکراسی موفقترین سیستم برای اداره کشورهاست. امروز ما شاهد هستیم که کشورهایی چون شیلی، آفریقای جنوبی، کشورهای بلوک شرق در اروپا، هند، دولت خود گردان فلسطین و حتی دو کشور کمونیستی چین و ویتنام (قهرمان بزرگ! مبارزه با امپریالیزم آمریکا) چگونه خود را به دامان اقتصاد آزاد میاندازند. فراموش نکنید که اینها ملتهایی هستند که در گذشته بیشترین تضاد را با غرب و آمریکا داشتند."
اولا دمکراسی نظام اقتصادی نیست که متاسفانه او آن را نمی داند. اگر منظور او نظام سرمایه داری یا به قول حامیان نظام سرمایه داری کاپیتالیسم یا دو لغت مورد علاقه انها یعنی "بازار آزاد" باشد که اکنون هر روز از وضعیت مرگبار و بحرانی جهانی آن آگاه هستیم و حامیان این نظام که تا چندی پیش به دولت ها توصیه می کردند که در کار بازار دخالت نکنند اکنون دست به گدائی به سوی دولتهای سرمایه داران کرده اند که از مالیات میلیونها کارگر و حقوق بگیر بنگاهای مالی آنها را نجات دهند!
اما این کارگر کذائی فراموش کرده است یا نمی داند که در آمریکای جنوبی چه بلائی سر کشورهای مانند برزیل و آرژانتین آمد به صرف دنباله روی از سیاست های این به اصطلاح "اقتصاد آزاد"!
او سپس با پرروی بی نظیر می نویسد که:
"علیرغم مشکلات گذشته نظام مبتنی بر دموکراسی اقتصاد آزاد توانسته ثابت کند که بهترین سیستم برای اداره کشورهاست. "
مشگلات گذشته؟! یکی این کارگر کذائی را بیدار کند زیرا از قرار او خبر ندارد که در بازارهای آزاد دمکراسی های او اکنون چه زلزله های اقتصادی اتفاق افتاده است و اگر میلیاردها ثمره زحمت مزد بگیران را دولتهای "آزاد" خرج دلالان و سودجویان نکنند اکنون نظام استثماری آنها نفس های آخر را می کشید!
شاید بهتر بود این کارگر گذائی صبر می کرد و بزرگترین بحران اقتصادی سرمایه داری در دهها سال رفع می شد قبل از اینکه به موعضه گمراهان نمک نشناس مخالف سودجوی می پرداخت!
۴۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷
|
از : عباسی
عنوان : شما چطور !
دوست عزیز
ژنرالهای آمریکایی با آخوند ها و ملیون تماس گرفتند. دبیر اول سفارت شوروی که به
انگلیس پناهنده شد و احزاب خلق و پرچم در افغانستان با توده ایها و شرکا، مجاهدین هم که ملکوتی شدند و رفتند بغل صدام.
فقط سر شاه این وسط بی کلاه ماند که جا برای مردن و راحت شدن هم کسی بهش نداد.
شما اگر بودید با کی کنار می آمدید؟
۴۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷
|
از : عیسی محزون
عنوان : شرم
بعضی مسائل مملکت ما شباهتی به دنیای غرب و حتی هیچ کجای دنیا ندارد با تکرار نام مارکس و لنین و استالین و چه گوارا و یا چرچیل و روزولت و آیزنهاور و غیره گره ی مشکل ایران باز نخواهد شد. آنهائیکه بخواهند به تاریخ و ادبیات مراجعه می کنند . همیشه مخالفان زر و زور وتزویر در اقلیت بودند. دنیا به همین آسونی به اینجا نرسیده خیلی کار شده برخلاف ادعاهای بی پایه مثل « هنر نزد ایرانیان ست و بس » با غرور کاذب راه به جائی نمی بریم .تا زمانیکه یک جماعت مفتخور ایرانی که تیشه بریشه ی مملکت زدند و میزنند و خودشان را با رهبران جهان آزاد مقایسه می کنند. حکایت کبکه ست که سرش را زیر برف کرده !
آنها خیال می کنند که ، همانطور که یک زمانی مهتر سفارت اینگلیس شد سردسته ی قزاقا ، بعدشم خواست بشه رئیس جمهور که آخوندا گفتند: نه ! اسلام رئیس جمهور نداره ! و تاجگذاری کرد وشد رضا شاه ! ممکن ست بار دیگر شاهین بخت بر شانه آنها بشیند.
بقیه داستان رضا شاه را بروی مبارک نمیاورند که همان رضا شاه« پدرایران نوین » بین جهان آزاد سرمایه داری غرب و فاشیسم هیتلری ، زیر زیرکی داشت با آلمان نازی همکاری میکرد ! در نتیجه هنوز که هنوز این فرصت طلبی «پدر تاجدار» را که ممکت را به بحران کشاند را زیر سبیلی در می کنند و از اشغال مام وطن توسط متفقین آه و ناله می کنند . داستان ۲۸ مرداد را نیز میدانند که اربابان شاه چه بر سر
دولت ملی و انتخابی مردم آوردند. میدانند که بعداز ۲۸ مرداد اولین کار شاه تصویب کنسرسیوم نفت بود.
حضرات در باره ی رفتار غرب با شاهشان در اواخر حکومتش نیز اعتراضی ندارند.
ولی باز هم میخواهند شاهین بخت بر شانه ی آنها بنشیند.
بالاخره این حضرات باید بگویند که عیب از شاه بود یا غرب که در ایران ۵۶/۵۷ رسما و مخفیانه دخالت نمودند.
راستی این سفرا و ژنرال ها ی آمریکائی با توده ایها و مجاهدین و فدائیها تماس گرفتند یا با آخوندا و ملی ها ؟
ببینید خودتان هم میدانید که رو غربی ها نمیشه حساب کرد همه ی دنیا را مال خودشون میدانند و بریش دنیا هم می خندند. بسیاری انسانهای فرهیخته در جوامع سرمایه داری از اعمال رهبران خود شرم می کنند و شما آنرا نمی بینید
۴۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷
|
از : کارگر ایرانی
عنوان : جناب انگوری، به تناول انگور ادامه دهید!
آقای انگوری عزیز، براستی که باید شما را استاد سفسطه نامید. شما براحتی منکر این مسئله میشوید که حکومتهای فاشیستی در آلمان و ایتالیا دشمنان دموکراسی غرب بودند و سرانجام نیز حکومتهای دموکراتیک غربی جایگزین آنان گردید. "رفیق" شفیق، چرا منکر این مسئله میشوید که دموکراسیهای غربی براحتی توانستند خود را تکامل بخشند و ایرادات خود را بر طرف کنند. شما شاهدید که خودٍ سیستمهای غربی بزرگترین منتقد خود هستند. امروز نظام اقتصاد آزاد مبتنی بر دموکراسی موفقترین سیستم برای اداره کشورهاست. امروز ما شاهد هستیم که کشورهایی چون شیلی، آفریقای جنوبی، کشورهای بلوک شرق در اروپا، هند، دولت خود گردان فلسطین و حتی دو کشور کمونیستی چین و ویتنام (قهرمان بزرگ! مبارزه با امپریالیزم آمریکا) چگونه خود را به دامان اقتصاد آزاد میاندازند. فراموش نکنید که اینها ملتهایی هستند که در گذشته بیشترین تضاد را با غرب و آمریکا داشتند.
علیرغم مشکلات گذشته نظام مبتنی بر دموکراسی اقتصاد آزاد توانسته ثابت کند که بهترین سیستم برای اداره کشورهاست. شما فقط یک نمونه موفق از کشورهای کمونسیتی نشان دهید که مردم توانسته اند در آن بصورت دموکراتیک و انسانی زندگی کنند. نه دوست عزیز نمیتوان همه کاسه کوزه ها را بر سر استالین شکست و دیگران را تبرئه کرد.
جنایات لنین، پولپوت، مائو، کره شمالی، لائوس، کشتار مردم مجارستان و چکسلواکی در دوران بعد از استالین توسط حکومت "کارگری" آلت دست شوروی، حکومت انور خوجه، حکومتهای جنایتکار در موزامبیک و آفریقا و خانواده سلطنتی جلیل القدر کاسترو در کوبا، حکومتهای احزاب جنایتکار بعث (باز هم بگویم یا کافیست) نمونه هایی از این فجایع است. لااقل در غرب شهروندان آن کشورها از رفاه نسبی برخوردارند بطوریکه بسیاری از رفقای ضد امپریالیست شما هم در اروپا و آمریکا سکنی گزیده اند. شما چه نمونه موفقی از حکومتهای کمونیستی دارید؟ آیا جز این است که مارکسیسم لنینیسم کاری جز جنایت نکرد؟
۴۷٣۴ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷
|
از : به jalal m
عنوان : هنوز در خواب و خیال
آقای jalal m، این اولین بار نیست که غرب دچار مشکل مالی شده و قطعاً آخرین بار آن هم نخواهد بود. دنیا همانطور که دفعات قبل توانست بر رکود اقتصادی خود غلبه کند، اینبار هم موفق خواهد شد. آن سوسیالزم به قول شما "ناز و خوب"، بدون آنکه جان انسانها را به خطر اندازد و بودن آنکه از خشم و کینه اتشی به جان مردم افکند، توانسته در سایه اعلامیه جهانی حقوق بشر نمونه ای مناسب از عدالت اجتماعی لااقل به شهروندان خودش عرضه دارد. حال این را با آدمخوران ولایت بلشیویزم مقایسه کنید که دو روز پیش در اکراین سالگرد کشتار ناشی از قحطی ساخته و پرداخته دولت پرولتاریا را که منجر به کشته شدن میلیونها انسان شد گرامی داشتند. این فقط گوشه ای از جنایات مارکسیستها در طول حکومتهای نکبت بارشان بر جامعه بشری بود. مردم غرب همچنان علیرغم بحرانهای مالی حامی و نگهدار دولتهای دموکراتیک خود هستند، چرا که این دولتها با رای مردم بر سر کار آمده اند. ولی در روسیه و اروپای شرقی مردم دلیر این کشورها طومار حکومتهای کثیف و ضد مردمی کمونیستی را آنچنان دریدند که تو گویی چنین حکومتهایی هرگز وجود نداشت. بله هموطن، من یک موی سوسیالیزم دموکراتیک "ناز و خوب" اروپایی را با هزارویک سوسیالیزم دیوانه و انقلابی اعلاحضرت کاسترو و لنین (ص) عوض نمیکنم!
۴۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷
|
از : هوشنگ انگوری
عنوان : به سطحی ها
می گویند زیبایی از درون میآید. وآنچه زیباست، برخاسته اززیبایی درونی است. گزیدن نامهای مستعار چه برای سرودن شعر، چه برای کوشیدنِ درونِ گروههای سیاسی، و چه برای نوشتن انشاء و مقاله نیز از درون و چونی هر کس بر می آید. هنگامی که به انشاء (نوشته) های " سطحی" نگاه میکنیم، به درستی به رابطهی گزیدن نام مستعار "سطحی" با درون مایهی نوشتههایش پی می بریم.
او که اگر همان "لیبرال" گذشته نباشد، درهمان دسته بوده و برای همان امامزاده (سرمایهداری) سینه زنی می کند و کاه گل بر سر میمالد، تنها به نوشتههایی می پردازد که با چپ و یا مارکسیسم سرو کار دارند. او هرگز به بدبختی و تباهکاری سرمایه داری اشاره نمی کند، او به جنایتهایی که از سوی و برای سرمایه داری انجام گرفته نمی پردازد و یا نمیبیند و یا نمیخواند. برای او تنها چپ و کارهایی که به نام سوسیالیسم سرداده مهم است و آن را می بیند و می شنود و در باره اش انشاء می نویسد.
از کاهِ حزب توده آن چنان کوهی میسازد که در همهی "ادارات دولتی" و ارگانها و "ارکان فرهنگی و روابط عمومی و چاپ و نشر رسوخ کرده و آن چا را محل تاخت و تاز فعالان ضد آمریکا و طرفدار روسیه کرده" و کوشندگانش، بی آنکه لو بروند بهکار تربیت کادر و"متخصص" برای ملاتاریا (از واژههای فرهنگِ بنی صدر) مشغولند.مگر آن حزب بدبخت چقدر کوشنده و طرفدار دار که در همهی ادارات و ارگانها و محلها مشغولند؟
جناب "سطحی" جنایتهای استالین با مارکسیسم همسویی ندارد اما جنایت های هیتلر، موسیلینی، سالازار، فرانکو، حکومت افریقای جنوبی، اسراییل، ژنرال ویدلا، کودتای ۲۸مرداد، کودتای شیلی، کودتای اندونزی، بمباران ویتنام، حمله به ترینیداد، حمله به عراق، بهوجود آوردن طالبان در اقغانستان و سپس حمله به آنجا، اشغال کشورهای افریقایی و آسیایی به نام مستعمره و غارت منابع طبیعی آنها، بردن افریقاییان (برده) به امریکا، بردن شاه از ایران بر پایهی تصمیم سران ۵ کشور در گوادلوپ و اجازهی آمدن خمینی به ایران ( بس است یا هنوز نمونه بیاورم؟) با سرمایه داری عجین بوده و هست.
چپ ها از ین رو با "برملا کردن" جنایتهای استالین از سوی شما "مغرضان"، مخالفند، چون شما فرع را برابر اصل قرار میدهید.
چپ ها خود به باز بینی گذشتهی خود نشستهاند و هر کدام به تناسب دیدِ خود آنرا بازبینی و نیجهی گیری کرده و میکنند و نیاز به پند و اندرز مغرضان نیست. بهتر است شما نیز به گذشته و حال خود (بحران کنونی سرمایه داری و بیکاری و فقر یکی دو سال آینده) بیندیشید و مانند چپ ها پند بگیرید "تا بتوانیم دنیای بهتری بسازیم".
میگویید چون استالین، پول پوت، و جز این ... آدم کش بوده اند، پس عدالت اجتماعی و دموکراسیِ اقتصادی بد است.
پرسش من این است که پس چرا جنایتهای هیتلر، بمباران عراق بیان کنندهی بدی سرمایهداری نیستند؟
این پرسش برای من همیشه بوده و هست که چرا کسانی که با رژیم مبارزه کرده، مورد هجوم حکومت ج.ا. قرارگرفته و سربلند از زندان و شکنجه گاه آنان بیرون آمدهاند، مانند: امیر انتظام، زرافشان، گنجی و جز این... این گونه مورد "تفقد" کسانی مانند "سظحی" و "لیبرال" و جز این ها قرار می گیرند؟ آیا دستی در کار نیست؟ آیا سر توبره آن ها به رژیم و یا جای دگر وصل نیست تا مبادا فرهیختهیی با نام و نشانِ پسندیده بیاید و طناب مبارزه با جهل و بدبختی را به دست گرفته و دیگران را به دور آن گردآورد؟
۴۷۲۵ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷
|