از : توانا
عنوان : شما سوال مرا متوجه نشده اید.
دوست گرامی اقای علی هواینی
من سوالم این بود (خلاصه و مفید) که چرا مردم آذربایجان وخصوصا روشنفکران و نویسندگان و شاعران جامعه اذربایجان جنوبی در مقابل ظلمی که به پناهندگان شد ساکت نشستند؟
٨۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣٨٨
|
از : ali hoaini
عنوان : قابل توجه توانا ی گرامی ومهران محترم
شوروی اکنون وجود ندارد ولی آمریکا حی وحاضر موجود است. شما میتوانید از سیاست های شوروی انتقاد کنید واین حق شماست. اما دیگر دایی وجود ندارد که قابل اعتماد بودن ونبودنش زیر سئوال باشد وغرض از طرح این مسائل منسی کردن نقش آمریکا بعنوان دشمن آزادی تمامی ملتهای جهان است وتمام دعواها درست برسر این مسئله است. صرفا محض مزید اطلاع توانی گرامی باید عرض شود که مسئله ی نفت شمال وقوام نبود که حرکت ۲۱آذر را بشکست کشانید بلکه درکنفرانس یالتا وآمریکا تقسیم جهانی صورت گرفته بود و هدف از آغاز جنگ جهانی دوم هم درست همین مسئله بوده است. این شوروی نوپا که زیرساخت های اقتصادی اش را تماما ازدست داده و۲۵میلیون نفر ازبهترین فرزندانش را ازدست داده بود، بازنده ی اصلی این جنگ بود وآمریکا بعنوان ابرقدرت بلامنازع جهان ظهوری مظفرانه یافته بود که هیچ سهمی برای شوروی ناتوان درنظر گرفته نبود. تمامی ایران وخاورمیانه بعنوان سهم او وانگلستان و... بثبت رسیده بود وشوروی ناتوان راهی جز بیرون رفتن ازایران نداشت. اینها مسائلی هستند که متاسفانه دیر رو شد وشما هنوز ظاهرا به آن توجه نکرده و یا هنوز در جریان قرار نگرفته اید. شما محتوای سخنان محتاطانه ی آقای مددی را ازاین منظر مورد توجه قرار دهید. مهم نیست که زبان ما را آذربایجانی بگویند یا ترک . درهرحال ما بزبانی صحبت میکنیم که از شاخه های زبانهای ترکی هست. اما ازنظر جهانی ورسمی، ترک به کشور ترکیه میگویند وما را هنوز اگر لطف کرده باشند آذربایجانی - وآنهم بزحمت - قبول دارند. شما تلاش کنید که ما را هم صاحب این عنوان بشناسند. کسی مخالفتی با شما دراین مورد ندارد. آذربایجانیهای شمالی هم خودرا ترک آذری میدانند ومعرفی میکنند.
باهارلی عزیز! شما گویا که عضویت درتشکیلات سراسری را جرمی نابخشودنی میدانید ونمیگوئید که این تشکیلات سرتاسری مورد عناد شما بودند که کلماتی مانند " حق تعیین سرنوشت" و... را بمیان کشیدند ومزاحم هم اندیشان شما که درآن موقع حضور نداشتند، نبودند. این اتهام دولت- ملت ایجاد شده درزمان رضاخان به آنها وارد نیست. شما به دوستان انگلیسی مان بگوئید که چرا چنین کرده اند. رضا شاه کاری جز عاملیت اجرای سیاست های استعماری نداشت. لطفا به پالان چوب نزنید وبا مطالعه ی بیشتر ،ومردم را درجریان امور قرار دهید. به ریشه ها بروید! آخر چگونه است که شوروی باید بعنوان کشوری که نتوانست ویا نخواست بما کمک کند اینهمه زیر ضرب باشد اما آمریکا ودیگرانی که با مسلح کردن رژیم پهلوی وتهدید شوروی به استفاده ازبمب اتمی اینهمه معصومانه بمردم معرفی میشوند. شما هرچه دلتان بخواهد به شوروی حمله بکنید اما اگر به نقش تعیین کننده ی آمریکا درشکست حکومت پیشه وری اشاره نکنید، ما چاره ای جز داشتن سوء ظن بشما نخواهیم داشت. درتدوام این سیاستی که پیشه کرده اید ما در بهترین صورت شمارا دوستان کم اطلاع حرکت ملی آذربایجان فرض خواهیم کرد. مطالعه وتحقیق بیشتر را بشما هموطنان وهمزبانان ترک آذربایجانی ام توصیه میکنم. سعی کنیم که هدف نوشته هایمان آگاهانیدن مردم باشد. کسانی که خاک درچشم مردم میپاشند دوستان آنها بحساب نخواهند آمد.
ساغ قالین!
٨۶۲۵ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨٨
|
از : توانا
عنوان : سوالی که سالهاست در مغزم میچرخد.
دوستان سلام. سوالی است که چندین سال است ازارم میدهد و جوابی که راضیم کند را هنوز نیافته ام( البته شاید جای پرسیدن این سوال اینجا نباشد).کتابهای بسیاری در مورد فرقه دمکرات آذربایجان و حکومت ملی یکساله ان خوانده ام و سرنوشت غم انگیز انان بعد از حمله ارتش شاهنشاهی وشکست انان بواسطه بد عهدی یا معامله دولت قوام با دولت شوروی مسئله ای است که بسیار به ان پرداخته شده و شاید هنوز هم بسیاری از زوایای ان گشوده نشده است. ولی چیزی که اشکار است اینست که رهبران فرقه و کلا پناهندگان آذربایجانی در اتحاد جماهیر شوروی هم روی خوش ندیدند و پیشه وری هم به فاصله در حد یکسال بطرز مشکوکی کشته شد سوالم اینست چرا شاعران و نویسندگان و نشریات هیچ گونه حمایتی از انان نکردند. من از مرحوم بختیار وهابزاده یا صمد وورغون یا شعرا و نویسندگان دیگر یادداشت یا نوشته یا شعری ندیده ام که به سرنوشت غم انگیز فرقه چی ها در شوروی بپردازد یا به نحوه برخورد دولتشان با انان اعتراض کنند. حتی بعد از استالین هم کسی به ظلمی که به انها شد اشاره نکرده است. یعنی میشود ساده تر گفت که با انان مانند کالایی که مورد مصرفش گذشته رفتار کردند. رفتار دولت با ایشان هیج تعجبی را بر نمی انگیزد( زیرا سیاست پدر و مادر ندارد) ولی رفتار روشنفکران و شعرا و مردم همیشه معمایی برای من بوده است. فکر نمیکنید که جامعه جمهوری اذربایجان و روشنفکرانش باید به ملت اذربایجان جنوبی توضیح دهند. به نظر بنده اگر نتوانند توضیح قانع کننده ای بدهند "دای اولارین ایپینین اوسدونه اودون ییغماغ اولماز".
٨۶۲۴ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨٨
|
از : مئهران باهارلی
عنوان : سیروس مددی چه می گوید
به نظر من پاسخهائی که به سیروس مددی از سوی بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی ترک و آزربایجانی داده شده، به استثنای یک مورد (داداش قیزیلباش قاراقویونلو) بر مبانی نادرستی مانند محکوم کردن انتقاد وی از همسوئی مقطعی رسولزاده با سیاستهای دولت آلمان و رضاخان بنیان گذارده شده اند. در نتیجه این طرز نادرست، این مباحثه به صورت اختلاف نظر در میان فعالان سیاسی منسوب به حرکت ملی دمکراتیک ترک و آزربایجانی معاصر جلوه گر شده است.
حال آنکه، آنچه که سیروس مددی آنرا تمثیل می کند اساسا در تضاد با مبانی حرکت ملی دمکراتیک ترک و آزربایجانی معاصر قرار دارد و در خارج آن قرار دارد. زیرا خط سیاسی سیروس مددی و همفکران وی، امتداد سیاستهای استعمار روسی و فارسی در قالب کمونیسم و محل تلاقی پان ایرانیسم با استالینیسم است.
لب کلام سیروس مددی آن است که:
وی می گوید نام ملت ترک، ترک نبوده خلق آذربایجان است. این اندیشه محصول استعمار روسی است. و مانند آن است که گفته شود نام ملت کرد، کرد نیست و خلق کردستان است. بی شک اگر یک فعال سیاسی کرد همچو ادعای غریب و مضحکی بکند، کسی گفته وی را جدی نخواهد گرفت.
وی می گوید نام زبان ترکی، ترکی نبوده آذربایجانی و یا آذری است. این مانند آن است که یک فعال کرد بگوید نام زبان کردی، کردی نیست و کردستانی و یا کری است! این ادعای سیروس مددی نیز محل التقا سیاستهای کولونیالیستی فارسی و روسی است.
وی می گوید ترکان آزربایجان جنوبی و ترکان جمهوری آزربایجان دو خلق و یا دو ملت جداگانه اند. این ادعا تماما ادعائی پان ایرانیستی است. مانند آنکه گفته شود کردان ایران و عراق و ترکیه هر کدام ملل و اقوام جداگانه اند.
وی می گوید ترکان شمال غرب ایران و ترکان جنوب ایران اقوامی جداگانه اند و از یگانکی ملی و هویتی اینها دفاع کردن، پان ترکیسم است. این ادعای سیروس مددی نیز تماما ادعائی پان ایرانیستی است و مانند آن است که یک فعال کرد بگوید کردان غرب ایران و کردان شمال شرق ایران اقوام جداگانه ای هستند و دفاع کردن از یگانگی ملی و هویتی اینها دفاع کردن از پان کردیسم است.
انتقاد سیروس مددی از محمد امین رسول زاده - که نقش تاریخی و غیر قابل انکاری در ایجاد دولت آزربایجان در قفقاز و رهائی آن سرزمین از استعمار روسی (تزاری-بلشویک) داشته است- از خشم وی بر علیه رسولزاده سرچشمه می گیرد زیرا که سیروس مددی به عنوان یک شخص مدافع سیاستهای استعماری روسیه در منطقه این عمل وی را گناهی عظیم می شمارد. در مورد همسوئی رسولزاده با سیاستهای دولت آلمان، شکی نیست که این همسوئی تاکتیکی بوده است و آنرا نباید خارج از ظرف مکان و زمان ارزیابی کرد، مانند همسوئی و همکاری آتاترک در جنگ استقلال ترکیه با بلشویکها که البته به معنی همسوئی و همکاری آتاترک با کمونیسم بلشویکی و یا امپریالیسم روسی نیست. (بر خلاف همسوئی و همکاری تشکیلات سیاسی ای که سیروس مددی نیز عضو آن بود با جمهوری اسلامی در سالهای نخستین آن که به معنی همسوئی و همکاری آنان با بنیادگرائی-شونیسم فارسی در آن سالها است)
البته این نکته را نیز باید گفت که نگرش رسولزاده به رضاخان و دولت پروژه دولت-ملت وی و فرهنگ ایرانی از بنیان نادرست بوده و آنرا نمی توان به صورت اشتباهی تاکتیکی توجیه کرد. رسولزاده که برای استقلال و نجات بخش شمالی آزربایجان از استعمار روسی همه حیات و انرژی خود را صرف کرده بود، نمی باید داوطلبانه مداح رضاخان و دولت پهلوی که بخش جنوبی آزربایجان را مستعمره کرده و کمر به نابودی و امحا ملت ترک و زبان و هویت او بسته بودند می شد. این اشتباه، چیزی بسیار بیشتر از اشتباهی تاکتیکی و حتی خیانت است. این اشتباهی است که حتی کردان عراق- بارزانی و طالبانی نیز مرتکب آن نشده و هرگز و علی رغم فشارهای ترکیه، به اقدامی سیاسی و نظامی بر علیه پ.ک.ک. که از نظر اتحادیه اروپا و آمریکا تشکیلاتی تروریستی است دست نزده اند. اما رسولزاده به عنوان شخصی ذوجنبین، از یک سوی قهرمان استقلال بخش شمالی آزربایجان و از سوی دیگر مداح استعمارگران حاکم بر جنوب آزربایجان بوده است.
اما انتقاد سیروس مددی به رسولزاده از این منظر نیست و مانند آن است که یک فعال کرد ایرانی و ترکیه ای به جای پرداختن به مسائل ملت کرد در این کشورها، بارزانی و طالبانی که به کمک آمریکا موفق به ایجاد دولت اقلیم کردستان در شمال عراق شده اند را محکوم کرده و به جای پرداختن به مسائل کردان ایران و ترکیه، لجن مال کردن بارزانی و طالبانی را به صورت مسئله اصلی کردان ایران و ترکیه در آورد.
اساسا عضویت سیروس مددی در تشکیلاتی سراسری، به معنی انکار هویت ملی ملت ترک و سرزمین آزربایجان است. زیرا تشکیلات سیاسی سراسری در ایران، محصول اندیشه دولت-ملت در این کشوراند و به عبارت دیگر، نافی کثیرالمله بودن کشور ایران اند. و از آنجائیکه پروژه دولت-ملت در ایران به معنی ایجاد ملتی فارس زبان و وطنی بنام ایران است، عضویت در سازمانهای سراسری سیاسی به معنی عضویت در سازمانهای ملی فارسی، و نتیجتا به معنی انکار وجود ملت ترک و وطن آزربایجانی است. همچو شخصیتهائی نه تنها اساسا در حرکت ملی دمکراتیک ملت ترک و وطن آزربایجانی جائی ندارند، بلکه وجود آنها، نفی و انکار ملت ترک و وطن آزربایجانی است.
آقای سیروس مددی یک فعال سیاسی می باشد. تاکید بر این واقعیت از آنرو اهمیت دارد که عده ای وی را به عنوان شخصی آکادمیک، و یا تئوریسین اشتباه گرفته و از این منظر به نقد آرا و عقاید وی پرداخته اند. در حالیکه وی بنا به گفته خود در مصاحبه با گون آزتی وی یک آکادمیسین نبوده بلکه یک عمله (به ترکی فهله) می باشد. عقاید و آرا وی به عنوان یک فعال سیاسی و نه یک روشنفکر، تئوریسین و یا آکادمیک قابل احترام است اما چهارچوب آنها را همانگونه که فوقا ذکر کردم، کولونیالیسم روسی و فارسی در قالب کمونیسم استالینیستی با صبغه ای آزربایجانی اما به شدت ضدآزربایجانی و ضد ترکی تشکیل می دهد.
٨۵۹۴ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣٨٨
|