از : مراد مومنی
عنوان : قرینه سازی ممنوع !
آیا می توانیم شرائط جنبش امروز که بدنبال «انتخابات» ۲۲ خرداد پیش آمد را با مبارزات قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ علیه دیکتاتوری شاه مقایسه نمود؟
با توجه به اشتراکات و اختلافات دو شرائط گدشته و امروز بهتر به نیتجه میرسیم.
اختلافات:
ـ اوضاع جهانی در سال ۵۷ متاثر از جنگ سرد بود.امروز چنین نیست.
ـ تاسال ۵۷ آمریکا و غرب اراده ی عملی و حضور سیاسی و نظامی در ایران داشتند.امروز چنین نیست.
ـ اکثریت مردم و نیروهای مخالف شاه و حتی بخشی از حاکمیت برای جایگزینی حکومت شاه توافق داشتند.امروز چنین نیست.
ـ تلاش شاه برای تغییرات از بالا بی نتیجه ماند.غرب هم در جستجوی آلترناتیو برای حکومت شاه بود. اموروز چنین نیست.
ـ مرکز ثقل مبارزات تهران بود. امروز کمی متفاوت ست
ـ موضوع انتخابات ، قانون اساسی و اصلاحات در بین اکثر مخالفان حکومت منتفی بود و کمتر از سرنگونی شاه قابل قبول نبود. امروز چنین نیست.
ـ خمینی به عنوان مرجع تقلید شیعیان با نقش کاریسماتیک خود رهبری جنبش را تصاحب کردـ چنین امکانی امروز خوشبختانه وجود ندارد.
ـ صاحب منصبان شاه از سال ۵۶ خود را کنار کشیدند ولی هنوز چنین اتفاقی در حکومت اسلامی صورت نگرفته ست.
ـ تفاوت ساختاری و ایدئولوژیکی نیروهای نطامی در رژیم شاه و حکومت مذهبی
اشتراکات:
ـ هم سال ۵۷ و هم امروز بعلت نبود آزادیهای اساسی جامعه فاقد سازمانهای صنفی سیاسی بوده ست .
ـ تمام نیروهای سیاسی در زمان شاه و هم امروز سرکوب و ممنوع شدند.
ـ دولت بزرگتربن کارفرما هم در زمان شاه و هم امردوز.
با توجه به این مسائل مردم آگاهانه با عبور از درز ها و شکاف های موجود در لایه های حکومت تلاش می کنند تا شکاف ها را وسیعتر و عمیقتر نمایند.
اگر ما با کلیت نظام مشکل داریم دلیلی برای تحمیل آن به مردم داخل کشور نیست.
و هیچکس هم نمی تواند ما را وادار به دنبال روی از توهمات و خرافات نماید.
نکته ی مهم اینست که صادقانه جواب دهیم امروز دعوا بر سر چیست ؟
بهمین دلیل اگر مردم بتوانند احمدی نژاد(بخوان سپاه !) و خامنه ای را وادار به
پذیرش رای خود کنند یک قدم به جلو ست و شکاف موجود از این هم وسیعتر خواهد شد.
وگرنه آسان ترین کار بالابردن انواع پرچم ها و دادن انواع شعار ها در خارج از کشور ست تلاش کنیم که مردم در ایران هم بتوانندانواع پرچمها و شعار های خود را به منصه ظهور برسانند.
۱۵۱۱۱ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : ب تَشکَلِه
عنوان : بکوش که صاحب خبر شوی
دوست گرامی!
هر جنبشی دارای زمینه ها و ظرفیت های مخصوص به خودش میباشد. این زمینه ها و ظرفیت ها وخواستها نه با نیاز های من و شما، این گروه یا آن گروه بلکه با برآیند خواست عامه مردم مطابقت دارد. مردم با شعار های مشخصی وارد میدان می شوند و هر شعاری، چه کُند و چه تند، که مردم را خانه نشین کند، تنها به دوام وضع موجود کمک خواهدکرد. نه تنها شعار های تند یک جنبش را رادیکال تر نخواهد کرد بلکه حتی می تواند منجر به نابودی آن هم شود. مردم در ایران پذیرفتند برای بیان نارضایتی شان از وضع موجود به موسوی و کروبی رای بدهند و از آنها می خواهند که رایشان را پس بگیرند. انتخابات فرصت این اعتراض را فراهم کرد، فرصتی که از جانب بعضی ها نا دیده انگاشته شد. مردمی که رای نداده باشند چگونه خواهان بازپس گیری آن هستند و برای احقاق حق خود به خیابان ها خواهند آمد؟ مردم رنگ سبز را پذیرفتند. آنها پدیرفتند برای بیان اعتراضات شان از رنگ سبز به اشکال مختلف بهره بگیرند و همچنین پذیرفتند بر پشت بامها فریاد الله اکبر سر بدهند! مردم بسیار واقع بین هستند و از ظرفیت ها، بسیار زیرکانه استفاده می کنند در غیر این صورت باید هزینه های بسیار سنگینی بپردازند که خود نقض غرض است.
اگر به بلوغ فکری مردم ایمان داریم بگذاریم مطابق ذائقه خودشان سفارش غذای میز خود را بدهند! چرا من و شما مطابق ذائقه خودمان باید برایشان غذا سفارش بدهیم در حالی که این، آنها هستند که باید بهایش را پرداخت کنند.
در ضمن چرا ما هر زمان از درک و شناخت جامعه خود و حرکت های آن درمی مانیم، برآشفته می شویم و مردم را به بی حافظه گی و درس نگرفتن از تاریخ و... متهم می کنیم!
دوست عزیز! تا آنجایی که من میدانم بخش عمده ای از چپ ایران، از طیف های مختلف مشکلی در درک جنبش سبز ندارند و "یکرنگی" را ترجیح می دهند.چنانچه چپ مورد نظر شما تعریف دیگری دارد برای روشن شدن اینجانب مصداق روشن آن را بفرمایید.
۱۵۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨
|
از : نوشین شاهرخی
عنوان : درس از تاریخ
دوست گرامی مشهدی، با سلامی گرم
در همین شهر ما (هانوفر آلمان) ما شنبه ها دو تظاهرات گوناگون در یک روز داریم. یکی را دانشجویان می گذارند که طرفدار جنبش سبزند و دیگری را چپ ها. (تا جایی که من می دانم) متأسفانه گفتگویی میان این دو گروه صورت نگرفت تا شاید همکاری میان این دو گروه صورت پذیرد.
در بحثی خیابانی که من با دانشجویان داشتم، آنان نه طرفدار موسوی هستند و نه مذهبی، اما تاکتیک را این می بینند که فعلا از موسوی و جنبش سبز دفاع کنند و این دفاع تا حدی است که فقط شعار "مرگ بر دیکتاتور" می دهند و علیه احمدی نژاد و خامنه ای بیانیه می دهند و حاضر نیستند با چپ ها که شعارشان علیه حکومت اسلامی است همکاری کنند.
نخستین قدم را من گفتگو با این جوانان می بینم و اینکه آیا سقف مشترکی می توان برای همیاری یافت. اما تنها گفتگو نیست، بلکه نوشتاری نیز باید این همایش ها به چالش گرفته شود و کلا مشکل همکاری ما ایرانیان که نمی توانیم با نظرات متفاوت زیر یک سقف جمع شویم و با کوچکترین ناهمگونی نظری باند و فراکسیون تشکیل می دهیم و جدایی عملی را به گفتگو ترجیح می دهیم.
اما اینکه به نظرتان صحبت من بیشتر شعار آمده و نه راه کار. به نظرم اغلب ما ایرانیان مردمی بی حافظه و بی تاریخ هستیم و از تاریخمان درس نمی گیریم و تاریخ را بیشتر برای پُز دادن به گذشته ی خود استفاده می کنیم تا چالش آن برای بازبینی آینده.
در هیچیک از شورش های ایرانیان در این صدوسه ساله ی اخیر که این چهارمین آن باشد، مردم نتوانسته اند به دمکراسی دست یابند و همواره با شوری گسترده خون داده اند، اما در احقاق خواسته هایشان ناکام مانده اند.
شاید من نتوانم راه کار مشخصی جز گفتگو و تلاش برای همیاری با نگاه داشت نظر بدهم، اما درس من از تاریخ کشورمان به من می گوید که اگر باز هم اشتباهات گذشته را تکرار کنیم، باز هم ما بازنده خواهیم بود!
در پایان ایمیل و آدرس وبسایتم را برایتان می نویسم:
www.noufe.com
noshin.shahrokhi@gmail.com
۱۵۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨
|
از : مشهدی بدبخت
عنوان : سـوال
خانم شاهرخی سلام و خسته نباشید
۱- امید وارم برای مطلبتان ایمیل آدرس بگذارید تا امکان بر خورد دو طرفه مهیا شود.
۲-آیا واقعا شما به این رنگهای گوناگون چقدر امید وارید؟
۳- اگر شرکت کننده گان امروزی همه به شما گوش کنند شما چه توصیه ایی به آنها می کنید که کارا و اجرایی باشد نه شعاری؟
پیروزبا شید.
مشهدی
۱۵۰۹٨ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨
|
از : م الف
عنوان : لپ کلام
خانم شاهرخی بسیار مختصر "لپ کلام" خطری که امروزه جنبش نو پا را تهدید میکند، بیان کرد. مشکل ما ایرانی ها "بی عقیده -باور" بودن است. در اثر قرن ها دیکتاتوری و سرکوب، بسیاری از ایرانیان بخصوص "روشنفکرانش" توده بی شکلی را تشکیل میدهند و در نتیجه در هر ظرف میتوانند جا بگیرند و به شکل ظرف درآیند. آندسته اقلیتی که تفکر مستقل خودشان را دارند و به مردم و منافع آنها خیانت نمیکنند، یا بوسیله رژیم ها اعدام میشوند و زندانی و یا توسط همین "روشنفکران بی شکل" که پشتیبانی مالی و تدارکاتی توسط رژیم یا بخشی از آن را دارند، ایزوله میشوند. الان موسوی و همفکرانش نیستند که خواهان بازگشت بدوران وحشت و ترور سالهای ۶۰ و ادامه خط امام هستند، بلکه خط امامیان خارج حکومت که در سالهای ۶۰ نتنها رژیم را در سرکوب ها و کشتار ها حمایت کردند بلکه همدوش آنها به این اعمال جنایتکارانه دست زدند و هنوز که هنوز است ترسی عجیب از سرنگونی رژیم دارند.(شاید هم با سرنگونی رژیم، محاکمه اینها هم صورت میگیرد)
از حرکات دیکتاتوری "جنبش سیز" همین بس که بگویم از آنجاییکه بسیاری از جان باختگان آزادی به جنبش سبز باوری ندارند، به ندرت از آنها صجبت مبکنند و فردا هم مراسم جهلم "جانباختگان جنبش سیز" میگویند. شما ببینید که آنها سانسور و سرکوب را از حالا شروع کرده اند و این نشان از آن دارد که جملگی "رهبران" جنبش سبز در ایران و خارج از جناح ارتجاع هستند
۱۵۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨
|