از : مبهوت
عنوان : آیا فتوای قتل سلمان رشدی هنوز هم مورد قبول شماست؟
یک قدم به جلو -هر چند آبکی- در راه نقد گذشته برداشته شد.
امیدوارم آقای مهاجرانی به زودی گام دیگری بر دارد و یک نقدی هم بر نقد سال ۶۷ خود از سلمان رشدی بنویسد و انتقاد از خودی هم در مورد شیوه برخورد خودش به نویسنده "آیات شیطانی": کتابی که پس از انتشار در خارج و تکفیر از سوی اسلام گرایان متعصب سنی و فتوای قتل نویسنده اش از سوی مقام معظم رهیری قبلی و امام امت شیعی، در داخل کشور تنها از طریق کتاب منتقدش (آقای مهاجرانی)، اثری تحت عنوان "نقد توطئه آیات شیطانی" قابل رجوع بود (در آن زمان، هنوز از اینترنت خبری نبود).
آیا آقای مهاجرانی هنوز هم بر حقانیت حکم حاکم وقت، مرجع آن عصر و امام مقبول خودش ایمان دارد و حاضر است باز هم آن را تایید کند؟ یا آن که او به اشتباه خودش پی برده، از نظرات گذشته اش برگشته و اینک حاضر است صادقانه و علنا مواضع دیروزش را به نقد بکشد؟
ای کاش چنین باشد!
۱۷۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|
از : شافعه وتری
عنوان : لا تفرّقوا
فتنه ی ادامهی جنگ علیرغم پیروزی خرّمشهر برای تحکیم، تثبیت، تکمیل وتداوم دیکتاتوری بود. قرآن کریم دربارهی این فتنه میفرماید: الفتنه اشدّ من القتل (بقره/۱۹۱). زیرا فتنه گری سبب میشود تامدّتها حقیقت مخدوش گشته مخلصترین و کاراترین نیروها درخدمت ناحق قرار گیرند. کفریعنی پوشاندن حق وکافرکسیست که حق را میپوشاند. تنها فرصت معذرت،اصلاح وجبران خسارت مردم، دراین دنیا ست ودرآخرت هیچ عذری پذیرفته نیست: لا تعتذرواالیوم ( تحریم/۷). ضمن تشکّراز زحمات بیدریغ و اصلاحات ارزشمند آقای مهاجرانی در دورانی که کاری از دستشان بر می آمد، اقرار امروز ایشان به حق، بسیار ارزشمند و آغازی برای الفتی مخلصانه است.اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم (آل عمران/۱۰۳) آن هنگام که با هم دشمن بودید پس قلبهای شما رابا هم الفت داد.
۱۷۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|
از : روزبه
عنوان : سانسور
آقای بهروز شکارچی مسئولین اخبار روز اکثریتی می باشند و در سانسور کردن مانند همین وزیر سانسورچی رژیم خبره هستند. آنها کمترین حرفی را که بر علیه سازمان اکثریت یا رهبران آن و مخصوصا نگهدار نوشته شود را تحمل نمی کنند و فوری قیچی می کنند. اینها به همان اندازه همفکران خط امامی خود دمکرات هستند و فرض را بر این می گیرند که شخصی مانند نگهدار یک فرد خصوصی است که نبابد خدای ناکرده حرفی بر علیه او در اینجا زده شود اما او که سنگ رژیم را به سینه می زد باید از هر انتقادی مبرا باشد! اینها همان هستند که خواستار بازکردن زنجیره های سگهای هار رژیم بودند تا مخالفان امامشان را تکه پاره کنند. اینها که عوض نشده اند فقط پیرتر و خبره تر شده اند. بنابر این ناراحت نباشید و حرف خودتان را بزنید و اگر قیچی شد بی خیال. سازمان اکثریت که دیگر اعتباری ندارد.
۱۷۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|
از : نرگس مست
عنوان : به خانم سیما
خانم سیما با احترام به عقاید شما که آن را پایه ای اشتباه میدانم چرا که ۳۰ سال بسیاری از همفکران شما چنین تبلیغ کردند و کاری جز مجکم کردن پایه های رژیم انجام ندادند. شما حق دارید و تمامی انسان های آزاده به شما حق میدهند که همچنان بگویید مرغ یک پا دارد تا روزی که برایتان روشن شد مرغ ۲ پا دارد و دست از لجاجت بردارید. به امید آن روز.
با اجازه از شما میخواهم بگویم که من نه "خود شیفته" هستم و نه دادستان که "حکم اعدام" کسی را صادر کنم. عاشقان اعدام اسلامیون هستند و جمود فکران. من تنها سعی دارم که سرم را زیر برف نکنم و دنیا را آنچنان که نیست نپندارم. من شاهدم که همقکران شما در آفریقای جنوبی، محبوب ترین فرد بیرون از زندان در دوران آپارتاید را بوسیله "سربازان گمنام سرمایه" در مقابل خانه اش ترور میکنند و مندلا را آزاد تا "کمیته حقیقت" یابی کذایی سرمایه برای رسیدگی به خیانت و جنایات افراد رژیم رسیدگی کنند که گویا مدرکی دراین باره نبود (همانگونه که شما مدرکی دال بر جنایات مهاجرانی و امامان و همدستانش نمیبیند) نتیجه این کمیته تبریه تمامی جانیان بود و تمسخره مردم (آخرین رییس جمهور نزاد پرست حتی احضار این کمیته را به مسخره گرفت و حاضر برفتن به دفتر کمیته نشد و کسی هم نگفت بالای چشمت ابروست. سرمایه داران سفید بخش سرمایه دار سیاه را بخود جذب کردند و استثمار و سرکوب، فقر، ابتلا به ایدز در آنحا بیداد میکند و شیفته های "کمتیه های حقیقت" بار خود را بستند و به ریش ملت خندیدند. شما مختارید که واقعیت ها را به سخره بگیرید و بدنبال کشف جنایات اسلامیون خمینی پرست بروید ولی آیا بکسانی که عزیزانشان را دسته دسته این جانیان سلاخی اسلامی کردند و به ملتی که دار و ندار آنها را چپاول کردند، به دختری که برای کمک به خانواده تن فروشی میکند این حق را میدهید که در خواب خوش نباشند و در جنگل دنبال درخت نگردند؟ شاد یاشید
۱۷۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|
از : sara م
عنوان : فریب مهاجرانی شارلاتان را نخوریم
این آدم فرصت طلب و هفت خطی می باشد که دنبال موج سواری است.
۱۷۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|
از : سیما سرابی
عنوان : یا رومی روم یا زنگی زنگ
۱-آقای بهروز از شما سپاسگزارم. خواهش می کنم نظرات خود را بیشتر بنوسید . من از شما می آموزم .
۲-خانم سپهری من نوشته ها ی شما را اغلب می خوانم. هرجا مطلبی از شما ببینم شاخکهای مطالعاتی ام حساس می شود. همین چند روز پیش متن کوتاهی از شما درباره ی کودکان و حقوق آنان خواندم. نگاه انسانی شما و احساس شما دلنشین بود.
شما کلام پیشین خودرا با نقل گفته های آقای مهاجرانی مستند کردید. ممنون، اما واقعا نیازی نبود. اگر آقای مهاجرانی خاطرات خود را بنویسند و کارنامه ی خو درا بدست دهند بی شک "نکاتی" خطیر تر از آنچه که شما به آن اشاره کرده اید در آن می توان یافت. این را همه ی ما بخوبی می دانیم.
ولی من هنوز آقای مهاجرانی را نه آمر می دانم و نه عامل. در مورد "خیانت" آقای مهاجرانی، مساله ای که شما مطرح می کنید، یک دادگاه صالحه با حضور هیات منصفه باید تصمیم بگیرد. اگر این مساله "خیانت" در دنیای مدرن از سوی شما ومن و آقای بهروز مطرح می شود، پشتوانه ی این دادگاه باید حتما دولتی دموکراتیک و مردمی باشد . متاسفانه با تمام احترامی که برای شما قائلم باید بگویم که حکم شما از نوع احکامی است که در دولت شاهنشاهی و جمهوری اسلامی صادر می شود. آقای مهاجرانی بیگناهند تا وقتی که کیفر خواستی از سوی دادستان دولتی دموکراتیک تهیه شود و ایشان یا وکلایشان با دفاعیه در آن حاضر شوند و "خیانت" بررسی شود. اگر با این حکم خیانت که بی هیچ پشتوانه ای جز چند نقل قول مطرح است خانم نرگس مست حکم قتل متهم را صادر کنند می تعجبی نمی کنم.
حالا آنطرف قضییه را نگاه کنید، دوستان و دوستداران آقای مهاجرانی احتمالا ایشان قهرمانی میدانند که در"کنج عافیت"پرچم مبارزه برعلیه خامنه ای ( نه جمهوری اسلامی) را برافراشته اند.
استدلال، استدلال ِ یا رومی روم یا زنگی زنگ است.
باید در این میانه به استدلال مدرن و غقلانی رسید.
۳- خانم نرگس، از داوری مستانه شما نیز آموختم. چه اسم مستعار مناسبی برگزیده اید. نارسیسیزم یا مکتب خود شیفتگی را بیاد می آورد!
دنیا صحنه ی آموزش است.
سپاسگزارم که هنوز مرا از عوامل رژیم بحسات نیاورده اید. یادتان باشد احساسات و عصبیت دردی را درمان نمی کند. پشت واژه های ما اندیشه ی ما خوابیده است. نوشته کوتاه خود را یک بار دیگر بخوانید و ببینید چه دنیای تاریک و پر زدو خوردی پشت آن ایستاده است. این دنیا نیمی از واقعیت را نمایش می دهد، نیم دیگر دنیایی است که ما می خواهیم بناکنیم که نشانه های این دنیای کشتار و فریب و خیانت در آن نباشد. با نگاه به دنیای خودمان از دنیای احمدی نژاد و سردار جعفری و طائب حرف بزنید. پیروز باشید.
۱۷۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|
از : آزاده سپهری
عنوان : فرصت طلبی مهاجرانی
عطاالله مهاجرانی در مصاحبه با روزنامه فردا، ۱۹ فروردین ۱۳۷۷:
"در مورد نحوه اجرای سنگسار، دو نظریه وجود دارد، یکی اینکه میتوان حکم را در یک محیط بسته و محدود اجرا کرد و دیگر اینکه حکم را میتوان در یک فضای باز انجام داد، حالا باید دید حکمی که در فضای باز اجرا شد و بعد آمدند و از آن فیلمبرداری کردند و سپس در خارج پخش شد، خوب است یا خیر؟"
عطاالله مهاجرانی در مصاحبه با روزنامه رسالت، ۱۸ فروردین ۱۳۷۷:
"ما باید مصلحت کشور را در یک فضای باز تبلیغات جهانی در نظر بگیریم، و اگر فیلمی از سنگسار در تلویزیونهای دنیا نشان داده شد به مصلحت ماست؟ و اگر به مصلحت نیست میتوانیم همان شهادت طایفه یی محدود از مومنان را در نظر گرفته و حکم را اجرا کنیم و از آسیبهای تبلیغاتی در امان بمانیم."
بیجاست اگر انتظار داشته باشیم که کسانی مانند مهاجرانی "صادقانه" با گذشته خود برخورد کنند. اینها دستشان آنچنان به خون مردم آلوده است، که راهی جز طفره رفتن و دروغ گفتن ندارند!
www.azadeh-sepehri.blogspot.com
۱۷۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|
از : بهروز
عنوان : تعقل و تدبیر بجای عصبیت
دوستان توصیه میکنم که ضمن اینکه از اصول انسانی خود پا پس نمی کشید اما توجه کنید که عصبیت هم دوای درد امروز و فردای ما نیست چنانکه دیروز هم نبود.
از خودم شروع میکنم که وقتی پرویز ثابتی (مقام امنیتی) و بدتر از اومحمود جعفریان بعنوان بلندگوی رژیم شاه در تلویزیون و مطبوعات هرزه درائی میکردند، هیچ نمی خواستم و آرزوئی نداشتم جز آنکه سر آنان را بر دار ببینم. در مورد محمود جعفریان چنین شد اما ما چه عایدمان شد جز بدتر از آن. چرا؟ فکر میکنم چون منطقی جز انتقام گیری نداشتیم و فکر نکردیم که بجای انچه که در صدد برداشتن ان هستیم چه خواهیم گذاشت. بعضی خواهند گفت امپریالیسم و مهره مستعد آنها انقلاب را از ما دزدیدند. درست میگوئید اما تضمین امروز همه ما چیست که فردا هم همین اتقاق نیافتد. بیائید از خودمان شروع کنیم. بخوانیم، بیشتر بدانیم، اجاز دهیم که نظرات همه حتی آنان که مانند آقای مهاجرانی به اشتباه و کم کاری کنند معترف میشوند، اجاز بروز و ظهور بیابند. در مجموع نظر خانم سیما سرابی مستدل بود. دوستان را بخواندن مجدد آن توصیه میکنم.
پایدار و پیروز باشید
۱۷۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|
از : سیما سرابی
عنوان : یک گام دیگر
آقای مهاجرانی،
شجاعت بخرج داده اید. حرکت شما را بفال نیک می باید گرفت و باید انتظار داشت که آقایان و احیانا خانمهای دیگر ی هم که آن زمان یا هر زمان دیگردر دستگاه بوده اند و بنا به مصالحی به حاشیه رانده شده اندیا هنوز نشده اند، به شما "اقتدا" کنند. تما شما این متن را دنبال می کننید و می خوانید که واکنش هموطنان خو د را ببینید.
من از شما به عنوان یک هموطن و همزبان ـ نه همدل ـ انتظار دارم که قدم بزرگتری بردارید. شاید با ادامه کار و تشویق دوستانی از قبیل آقایان اکبر گنجی و محسن سازگارا و دیگران سنت گذار نقد سازنده ی گذشته شود. اقدام شما برای کل "اپوزیسیون"، چپ و راست و میانه ـ می تواند آموزنده و راهنما باشد.
آقای مهاجرانی گرامی، شما بعنوان یکی از صاحب منصابان رژیم در یک دوره ی مشخص، کارنامه ای دارید. تا آنجا که من می دانم در کارنامه شما نشانی از خیانت نمی توان یافت، اما یقینا این کارنامه فراز و فرودهایی دارد که با ترسیم آنهاشما می توانید پرده از روی بسیاری از ابهامات بردارید و به فهم آیندگان از کیفیت حرکت نطام در آن مقطع کمک کنید.
اغلب ما ایرانیان خارج از کشور در روزگار تصدیتان چنان از شما و کل رژیم نا امید بودیم - وحالا بیشتر -که توجهی مبسوط و جانانه به عملکردهای اداری روزمره ی عناصری در سطح شما و مواضعتان د ر بزنگاههای تاریخی نشان نمی دادیم؛ مگر اینکه شما دست به حرکت مخالفی می زدید، که گویا تا در ایران بودید آنچنان که بایدنزدید!؟ حضرت امام بود و فرهنگی که زنده یاد محمد مختاری آنرا " شبان رمگی" می خواند. اما شما در زمینه فرهنگی بویژه انتشار کتب مفید و آموزنده با تاسیس نشر مرکز خدماتی کرده اید که ماجور باد.
راستی این پیشنهاد محرمانه کردن سنگسار زنان که خانم سپهری از آن می گوید از سوی شما مطرح شده بود، چرا؟
شما آیا هنوز آنطرف خط قرمز ایستاده اید و "امام" را رهبر کبیر انقلاب اسلامی می دانید؟
من شجاعت شما را تحسین م کنم که در انتقاد از خود قدم پیش گذاشته اید و از برخورد احساساتی و خشمگنانه ی بسیار از هموطنان متاسفم، اما این خشم فهمیدنی است.
آقای مهاجرانی شما صاحب قلم و در حوزه ی دانش و تحصیلات خود صاحب اندیشه اید. به نظر من گرایش شما به عقلانیت شما را از مدار اندیشگی "ملی ـ مذهبی" ها بالا تر قرار می دهد. از شما انتظار می رود که پیشگام شوید و تحلیل خو درا از گذشته برای تاریخ به یادگار بگذاید.
شما در متنی کوتاه بنام "در هرهزاره ی داودی" نوشته اید:
"این روزها (۶ شهریور) که کشور ما به تعبیر سعید حجاریان شاهد تحکم بربریت است،..."
به تعبیر شما تحکم ( حاکمیت؟) بربریت در کشور ما از چه زمانی آغاز شد، از بیست و دوم خرداد ۸۸ یا پیشتر؟ آیا در زمان وزارت شما هم حاکمیت بربریت مستقر بود؟ اگر بود شما چه نقشی در آن داشتید؟
ببینید آقای حجاریان گرامی شاید همروزگاران شما یعنی همین خوانندگان، بنا بدلایل مختلف این پرسشها رابا شما در میان نگذارند، چرا که مشارکت شما را در حاکمیت بحساب خیانت می گذارند و از " عنصرخائن" انتظار ندارند که صادقانه به پرسشها پاسخ دهد. به نظر من چنین نیست. شما مانند ملیونها ایرانی دیگر آرمانی انسانی داشتید و برای تحقق آن آرمان انسانی وارد میدان مبارزه شدید. " دست تقدیر" که همان توطئه ی شیطان بزرگ و کوچک بود "امام" را در مسند پیشوایی شما نشانید و روند تاریخ تدریجا شما را به جایی رسانید که امروز ایستاده اید.سیستم انسان را نرم می کند، تغییر می دهد و منطق توجیه را در انسان تقویت می کند.شما ماهیتا هرگز با خمینی در یک پالکی نبودید، اما اقبال توده ها از آن شیاد بزرگ متابعت شما و هزران انسان آرمانخواه دیگر را که به انقلاب پیوسته بودند از او وکل حاکمیت، اجتناب ناپذیر می کرد. شاید اینهمه توهمات من باشد، و این روند چنان نباشد که من پنداشته ام . چه خوب است سرانجام تلخ آن آرمانخواهی و تجربه پیوند دین و دولت و روند تحول خود و ابعاد آن را بنویسید تا ما بیاموزیم . شایداین سنت شود. با احترام
۱۷۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|
از : حمید بوطاریان
عنوان : حضرت عجل اکرم سرور گرامی جناب " محمود نادری " دام افاضاته ( روزبه )
خواندن نوشته ی آن بزرگوار مایه ی تفنن بسیارگردید . قبر امام راحل آبریزگاه گرازان و خوکان باد اگر ذره ای بخطا گفته باشم . آنچه که شما از قول ساواک دربدر و آبرو باخته و همچنین از قول اطلاعات و امنیت حکومت اسلامی تکرار کرده اید جز مایه ی مزاح و تفریح چند دقیقه ای حاصلی دیگر نداشت . من این شیوه نوشتن را هم به توصیه ی یک آدمی که ضیق وقت دارد ولی در پای هر مطلبی وظیفه مندانه کامنت مینویسد و مروج نفی خشونت در نزد ایرانیان ستمکشیده بر علیه ملایان جنایتکار و آدمکش است خدمت شما و آن بزرگوار نوشتم . امیدوارم که خاطر خطیر سرکار و آن بزرگوار دیگر مکدر نشده باشد . البته خیلی باید به بخشید که مصدع اوقات گرانبها و شریفتان شدم .
۱۷۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨٨
|