یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

درباره آزادی فردی؟ - ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ققنوس در قفس

عنوان : جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه.
داریوش عزیز، وارد اصل دعوا نمی شوم چون بیش از فهم من پیچیده است. تفاوت دو حکومت در ساده ترین تعریف اش این خواهد بود که ک
""حکومت شاه استبدادی بود ، و حکومت فعلی توتالیتاریان است"".
هیچ بحث و جدل اضافی ندارم ، چون تعاریف شناخته شده جهانی برای این دو طرز حکومت را شما هم به خوبی بقیه می دانید.
۱٨۷۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : فرد معمولی

عنوان : آزادیهای فردی و اجتماغی امروز بیش از دیروز در انگلیس است.
با درود خدمت آقای بی نیاز (داریوش)

تجربه من از زندگی در انگلستان به من نشان داده است که در این جامعه آزادی ها روز بروز گسترش می یابند و جامعه دمکرات تر و سطح ناخودی گری ها کاهش می یابند. مثلأ تا چند سال پیش هم جنس گرایی جرم محسوب میشد و فعالیت های سیاسی و اجتماعی آنان محدود بود، فاش شدن هم جنس گرا بودن رهبر حزب لیبرال به خودکشی او انجامید ، ازدواج بین هم جنس گرایان تا دو سه سال پیش غیر قانونی بود، مجازات اعدام بطور کل ۹ سال پیش لغو شد، شکنجه تنها چند دهه است که غیر قانونی شده است و.....

تا جند دهه پیش در آمریکا سیاهپوستان حقوق بسیار محدودی داشتند ولی امروز یک سیاهپوست رئیس جمهور آن کشور است.

در ایران زمان شاه، هم جنس گرایی جرم محسوب نمی شد و افراد بر حسب نژاد وتبار و زبان از فعالیت های سیاسی اجتماعی مجاز از جامعه رانده نمی شدند.

شما چه فکر می کنید؟

سپاسگزارم
۱٨۶۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : مهناز آ

عنوان : نفی وجود مستقل آزادیهای فردی و تقلیل آنها به "عوارض جانبی"
جناب داریوش گرامی،

با تشکر از پاسختان، منهم بعد از خواندن پاسخ شما به آقای مهرانی بر آن شدم که نظرم را بنویسم، نه درعکس العمل به مقالهٌ جنابعالی. باری، درمورد آزادیهای فردی و ناقص الخلقه بودن آنها در نبود دمکراسی، البته با شما موافقم و مطمئنم که آقای دوستدار هم غیر از این نمیاندیشند. ولی این مقوله دلیل نمیشود که نتوان حقوق و آزادیهای مختلف را طبقه بندی کرد یا قائل بوجود برخی در غیاب برخی دیگر بود.

بسیاری معتقدند که رشد اقتصادی در غیاب یک نظام لیبرال دمکرات امکان پذیر نیست. ولی میبینیم که چین خلاف این نظریه را اثبات کرده. آیا اگر کسی بگوید چینی ها از رشد اقتصادی (نسبی) برخوردارند، مبارزات دمکراسی خواهانهٌ مردم چین را به گسترش رشد اقتصادی تقلیل داده؟ آیا این رشد اقتصادی بدان معناست که نظامی که مردمش را سرکوب میکند مشروعیت دارد و غایت خواسته های مردم چین است؟ آیا رشد اقتصادی در غیاب آزادیهای سیاسی موجودی ناقص الخلقه نیست؟ آیا با اذعان به ناقص بودن نظام چین نمیتوان گفت که برشد اقتصادی دست یافته؟ آیا اگر بعلت نبود دمکراسی، و اعتقاد باینکه رشد اقتصادی بدون دمکراسی بیمعناست، رشد اقتصادی چین را بخاطر عدم تطبیق با باورمان نفی کنیم یا بگوئیم نمیتواند رشد اقتصادی نامیده شود، چشممانرا به واقعیت نبسته ایم؟

بنده چون نه کارشناس حقوق مدنی هستم و نه کارشناس اقتصادی، ادعائی در صحت آکادمیک نظراتم ندارم، ولی بعنوان یک فرد عادی غیر متخصص سعی میکنم در حد توانم واقعیتها را آنگونه که هستند و تجربه میکنم ببینم نه آنگونه که میخواهم. البته چون میدانم که در این تلاش همواره موفق نیستم اگر خطایم برایم روشن شود آنرا میپذیرم. راستش باوجود امتنان از وقتی که گذاشته اید، توضیحات جنابعالی مرا قانع نکرده!
۱٨۶۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : عوارض جانبی
خانم مهناز عزیز
من در مقاله‌ام نگفتم که آقای دوستدار مبارزات مردم ایران را تقلیل می‌دهد، این پاسخی بود به آقای مهرانی و قرائت او از جمله‌ی آقای دوستدار.
فکر می‌کنم شما و من دو برداشت کاملاً متفاوت از آزادیهای فردی و آزادیهای سیاسی (دموکراسی) داشته باشیم. به اعتقاد من آزادیهای فردی بدون آزادیهای سیاسی مثل یک موجود ناقص‌الخلقه است. به عبارتی دیگر، به اعتقاد من آزادیهای فردی زمانی معنا می‌یابند که فرد بتواند به عنوان یک عضو مستقل اجتماعی در سرنوشت (سیاسی- اجتماعی) خود مشارکت داشته باشد. حکومت دینی ایران آن چنان کرده که حتا متفکرانی مانند آقای دوستدار که گفتمان نیندیشیدن و اندیشیدن را (که امری فردی با بُعد اجتماعی است) وارد محافل روشنفکری ایران کرده‌اند، آزادی فردی را از فرآیند اجتماعی- سیاسی آن تفکیک و مجزا می‌کنند. شما از من می‌پرسید پس اسم این «آزادی‌ها» را چه بگذاریم؟ نمی‌دانم، من اسم آن را آزادی فردی نمی‌گذارم، بدون این که بخواهم از ارزش آنها بکاهم. این‌ها محصولات یا عوارض جانبی آزادی‌های فردی هستند ولی خود آنها نیستند. تا آن جا که من اطلاع دارم فیلسوفان سیاسی در غرب به این نمودها یا عوارض جانبی، آزادی فردی نمی‌گویند. جامعه ایران در زمان شاه یک جامعه شبه مدرن بود. ما عوارض جانبی جامعه مدرن را داشتیم نه خود مدرنیته را. فکر می‌کنم در این خصوص خود آقای دوستدار از من اطلاعات بیشتری داشته باشد.
شاد و سرافراز باشید
۱٨۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : مهناز آ

عنوان : تز ناقص، تز کامل
جناب داریوش گرامی،

من اصراری در کاربرد کلمات و واژه های خاص ندارم و توجهم بیشتر بواقعیتهای عینی و ملموس است. با توضیحات جدیدتان بنظرم میرسد که شما صرفاً با تعریف آقای دوستدار از آزادیهای "فردی و اجتماعی" مخالفید و نه با نفس این واقعیت که در نظام گذشته ما دارای آزادیهای باارزشی بودیم که بعد از انقلاب آنها را از دست دادیم، و اکنون همان آزادیها ی از دست رفته "باضافهٌ" آزادیها و حقوق مدنی که هرگز نداشتیم خواسته های ما را تشکیل میدهند. آیا درست فهمیدم؟ اگر چنین است من با شما موافقم و مایلم بدانم که شما آن آزادیهای ارزشمند را چه مینامید؟ اگر تز آقای دوستدار ناقص است تز کامل چیست؟ هر تزی، اگر بیطرفانه و واقع بینانه باشد، اذعان خواهد کرد که ما سابقاً آزادیهائی داشتیم که حالا نداریم و آزادیهائی را هم که نداشتیم حالا نداریم! برای رسیدن به دمکراسی هم باید هر دو نوع آزادی را بدست آریم. شاید چون من "کارشناس" آزادی نیستم نمیفهمم، ولی نقصانی در این تز نمیبینم.

از یک جهت مفهوم آزادی اصولاٌ در انتخاب آزادانهٌ "فرد" متجلی میشود و از این منظر هر نوع آزادی "فردی" است. ولی تاٌثیرات فردی و اجتماعی و صحنهٌ ظهورهمهٌ آزادیها یکسان نیست. من با تعریف آقای دوستدار موافقم و بین آزادیهای "فردی / اجتماعی" و آزادیهای "مدنی/سیاسی" تفاوت قائلم. آزادی اندیشه، بیان، تجمع و تشکل سیاسی، شرکت آزادانه در فعالیتهای حزبی، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و نظائر آن که پایهٌ دمکراسی را تشکیل میدهند البته به "افراد" جامعه تعلق دارند، ولی در زمرهٌ حقوق مدنی/سیاسی هستند نه فردی / اجتماعی.

بنظر من آقای دوستدار بهیچ وجه " مبارزات دموکراتیک مردم ایران " را به " کسب «آن» آزادی‌هایی که در زمان شاه داشتیم" تقلیل نداده اند و این گفتار شما سهواً یا تعمداً تحریف سخنان ایشان است.
۱٨۶۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : ایراد تز آقای دوستدار
خانم مهناز عزیز
۱- من نه در این مقاله و نه در هیچ یک از مقالاتم «مردم عادی» را دست کم گرفته‌ام. به نظرم در این مورد قدری بی‌انصافی کرده‌اید! ولی از سوی دیگر همه‌ی ما، صرف‌نظر از این که چه تحصیلاتی پشت سر داریم یا نداریم، در این یا آن زمینه «عادی» یا «بی‌سواد» هستیم. آیا به نظر شما زمانی که کپرنیک کشف کرد که زمین در مرکز عالم قرار ندارد و نه خورشید بلکه این زمین است که به دور خورشید می‌چرخد، «مردم عادی» و کلیسا چگونه به این موضوع می‌نگریستند؟ اساساً هیچ انسانی روی زمین پیدا نمی‌شود که مطلقاً «عادی» باشد، همه‌ی ما در عین حالی که عادی هستیم در یک زمینه معین «غیرعادی» یا کارشناس می‌باشیم.
۲- شما می‌گوید «کوته‌نظریست که به صرف مخالفت با نظام سابق آنها (آزادیهای فردی و اجتماعی) را بی ارزش بدانیم.» من نمی‌دانم در کجای این مقاله یا مقالات دیگرم گفته‌ام که آن چه ما در زمان داشته‌ایم بد یا بی‌ارزش بوده‌اند. ولی آن چه که من تا کنون تأکید کرده‌ام این است که آزادی‌های فردی و دموکراسی دو روی یک سکه‌اند و یک پیوند ارگانیک بین آنها وجود دارد. آیا به اعتقاد شما این تأکید خطاست؟
۳- شما می‌پرسید سخن آقای دوستدار از منظر تفکر روشنفکری چه ایرادی دارد؟ ایراد در این تز است که می‌گوید آزادی‌های فردی بدون آزادی‌های سیاسی می‌تواند وجود داشته باشد. آقای دوستدار می‌گوید که در زمان شاه آزادی‌های فردی و اجتماعی وجود داشتند ولی آزادی سیاسی وجود نداشت. به اعتقاد من این تز ناقص است و آدم را به یاد دولت لویاتان توماس هابس می‌اندازد. به اعتقاد من در حال حاضر در کشورهایی مانند کوبا، کره‌شمالی، مصر و سوریه آزادی‌های فردی وجود ندارند، علی رغم این که در این کشورها آزادی پوشش، آزادی مناسبات دختران و پسران، آزادی نقل مکان و ... وجود دارد.
شاد و تندرست باشید
۱٨۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : مهناز آ

عنوان : تجربهٌ آزادیهای فردی و اجتماعی و اهمیتشان
آقای داریوش گرامی، من یک "فرد عادی" هستم که از نظریه پردازی آکادمیک و تحلیلهای روشنفکرانه عاجزم، و بگفته شما دو نظام را از زاویهٌ "تجربی" ارزیابی میکنم (یعنی زندگی در هردو نظام را با پوست و گوشت و استخوانم حس کرده ام). آقای دوستدار بخوبی نیازهای من نوعی که یک انسان ایرانی عادی هستم بیان کردند. همانطور که ایشان نوشتند هم آنچه را که داشته ام و از دست داده ام میخواهم و هم آنچه که هرگز نداشته ام وبخاطرش در هردو نظام هزینه داده ام. بنده نمیفهمم سخن ایشان از منظر تفکر روشنفکری چه ایرادی دارد، اگر ممکنست لطفاً توضیح بیشتری بدهید. ایشان منکر عدم آزادیهای مدنی (نظیر آزادی اندیشه و بیان) در رژیم سابق نیستند و اتفاقاً بنظرمیرسد که این جنابعالی هستید که تقلیل گرائی میفرمائید و سخن ایشان را به "کسب «آن» آزادی‌هایی که در زمان شاه داشتیم" تقلیل میدهید. حتی یک شخص عادی مثل من هم میتواند درک کند که حقوق مدنی و دمکراسی که برایش مبارزه میکنیم آن نیست که در زمان شاه داشتیم، ولی این را هم درک میکنم که آزادیهای اجتماعی و فردی که داشتیم و از دست دادیم نیز بسیار با ارزش بودند. کوته نظریست که بصرف مخالفت با نظام سابق آنها را بی ارزش بدانیم و قادر به پذیزش این واقعیت ملموس نباشیم که ما آزادیهائی داشته ایم که دیگر نداریم. شاید اهمیت این آزادیها تا هنگامیکه آنها را از دست دادیم برایمان روشن نبود، ولی حالا که عدم آنها را "تجربه" کرده ایم چرا باید اهمیتشانرا نفی کنیم؟

جناب داریوش، بنظرم میرسد که شما مردم "عادی" را دست کم میگیرید. ما مردم عادی بخوبی واقفیم که در زمان شاه چه داشتیم و چه نداشتیم و هرگز آنچه را که داشتیم با حقوق و آزادیهای مدنی و دمکراسی عوضی نمیگیریم، ولی نیازی هم به کوچک نگاری و نفی آزادیهای فردی و اجتماعی نمیبینیم.
۱٨۶۵۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : حمید مهدی زاده

عنوان : ممنمون از واکاوی دقیقتر شما
آقای بی نیاز گرامی،
مطلب شما در توضیح آزادی های داشته و نداشته در جامعه ما برای پرهیز از بدفهمی بعضی کلی گوئیها مفید است. انسانها و از جمله ایرانیان در هر شرایطی لازم است و مجازند برای دسترسی به آزادی و آزادی هرچه بیشتر که در شان انسانهاست به روش های انسانی و «حقوق بشری» تلاش کنند.
۱٨۶۴۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : تقلیل گرایی
آقای مهرانی عزیز
به نظر من قرائت شما از جمله‌ی آقای دوستدار یک خطر در خود نهفته دارد: تقلیل‌گرایی. یعنی تقلیل مبارزات دموکراتیک مردم ایران برای کسب «آن» آزادی‌هایی که در زمان شاه داشتیم. به نظر من حتا این تعبیر از جمله‌ی آقای دوستدار هم دارای اشکال است. زیرا من معتقدم که مبارزات کنونی مردم ایران نه تنها برای «آن» دسته از آزادی‌هایی بوده که ما در زمان شاه داشتیم بلکه اساساً برای دموکراسی نیز هست. عنصری که ما ایرانیان در انقلاب ۵۷ نمی‌شناختیم. به عبارتی این برای اولین بار در تاریخ ایران است که مردم در جنبش خود آزادی‌های فردی را با دموکراسی سیاسی گره زده‌اند.
۱٨۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : بابک مهرانی

عنوان : سوء تفاهم
آقای داریوش ! فکر می کنم سوء تفاهمی رخ داده چون منظور آقای دوستدار این نیست که شما در آغاز نوشته آورده اید:
آقای دوستدار می‌گوید: «مردم ایران با قیامشان در وهله‌ی اول آن چیزهایی را می‌خواهند که مطلقاً ندارند و ما نسل پیشین از آن‌ها برخوردار بودیم: آزادی خصوصی، شخصی، فردی و اجتماعی، و نیز طبعاً رفع آن دسته مشکلات اقتصادی که ما زمان شاه نمی‌شناختیم و موجب و عامل آن‌ها حکومت اسلامی بوده است.»

ببینید ! مردم ایران « آن» چیز هائی را میخواهند که «مطلقا» ندارند و ما نسل پیشین از «آنها» برخوردار بودیم؛

به معنی «آن » و «آنها» عنایت فرمائید . بمعنی آن نیست که ما در زمان شاه «تمام» آزادی های شخصی و فردی و اجتماعی را داشتیم . در حد آن حکومت و بمراتب بیش از این حکومت !

در ضمن مهاجرت میلیونی مردم و رفت و آمد ها و مراودات وسیع باعث شده که مردم از دنیا بیش از گذشته باخبر باشند.نسل جوان هم با اینترنت بیش از نسل جوان قبل از انقلاب با جهان در ارتباط ست .

دفاع از حقوق فردی و اجتماعی بسیار برجسته تر از گدشته دیده میشود و بهیچ عنوان بمعنی دفاع از حکومت گذشته نیست بلکه نکوهش رفتار فاجعه بار این حکومت ست.
۱٨۶٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست