یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مختصری درباره‌ی حقوق اقلیت‌های ملی - ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بهنام

عنوان : تناقض در اعلامیه حقوق بشر
آقای بی‌نیاز

مقاله شما بحث حساسی را می‌گشاید که طرح آن برای بسیاری یک تابو ست. امیدوارم هموطنان صاحب‌نظر، این بحث را جدی بگیرند و آنرا ادامه دهند، زیرا از نظر من بدون به رسمیت شناختن مسائل و مشکلاتمان و بدون داشتن پاسخی روشن به این مسائل و مشکلات، آینده روشنی در انتظار ما نیست.

من هم فکر می‌کنم که اعلامیه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن ابزار بسیار مناسبی برای ما، برای پی‌ریزی آینده‌ای مناسب شان و منزلت هر انسان ایرانی است.

آنچه که فکر مرا به خود مشغول می‌کند تناقضی است که بین روح حاکم بر آن، یعنی حراست از شأن انسانی و حقوق آزادی فردی و به بیان دیگر انتخاب آزاد فرد برای پیوستن به یک دین، ایدئولوژی، جهان‌بینی، سبک زندگی خاص خود و غیره و رفع هرگون تبعیض، از یک طرف و مقدس شمردن تمامیت ارضی از سوی دیگر است.

اگر مقدس بودن تمامیت ارضی را در مقابل لشکرکشی از سوی دیگر کشورها و اشغال از سوی بیگانگان در نظر بگیریم کاملا درست و بجا ست و حرفی در آن نیست ولی وقتی از دیدگاه اقلیت‌های ملی و قومی که در آن زندگی می‌کنند به آن بنگریم، این تناقض بوجود می‌آید که وقتی یک اقلیت ملی در درون یک کشور، با نظرخواهی عمومی به این نتیجه برسند که دیگر نمی‌توانند در چارچوب آن کشور باقی بمانند، جرا باید این "قرارداد" را تحت عنوان قداست تمامیت ارضی به آنها تحمیل کرد؟

آیا از نظر حقوقی نباید هر قراردادی با رضایت طرفین منعقد شود؟ اگر این قرارداد به زور به طرفی تحمیل شود اعتباری دارد؟

به نظر می‌رسد که مقدس شمردن تمامیت ارضی به هر قیمتی، حق آزادی انتخابِ باهم زیستن را نقض می‌کند. از طرف دیگر راه تمام اقوام و ملیتهایی را که در حال حاضر دارای دولت خود نیستند، برای تبدیل به یک دولت‌-‌ ملت مستقل را می‌بندد. به همین دلیل به نپر می‌رسد که یافتن راه‌حلهای حقوقی و متمدنانه و بین‌المللی برای حل این تناقض لازم است.

همینجا یادآوری کنم که از نظر من در ایران هیچ لزومی برای جدایی هیچیک از اقلیتهای ملی و قومی وجود ندارد به شرط اینکه حقوق آنها قانونا و عملا تضمین شود و هرگونه تبعیضی برطرف گردد. ما ایرانی‌ها پیوندهای تاریخی و فرهنگی عمیقی با هم داریم و هزاران رشته ما را به هم پیوند می‌دهد. باید بتوانیم با به رسمیت شناختن همدیگر و احترام به هم این پیوندها را و سرزمین رنگارنگمان را حفظ کنیم.

شادکام و پیروز باشید
۲۰۴۹٣ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨٨       

    از : بهنام

عنوان : آقای ارسلان تبریزی و آقای حق
هموطن گرامی آقای ارسلان تبریزی

بخش اول نظر شما بسیار منسجم و منطقی و بخش دوم نظر شما سراسر مملو از فحش و ناسزا بود و مطمئنا همین فحش‌ها موجب حذف آن شده است.
چه خوب بود که با همان منطق اولیه به ادامه بحث می‌پرداختید.

هموطن گرامی آقای حق

مرزهای جغرافیایی همواره موجب بروز مشکلات بوده است. همین امروز هم حتا در سیستم اداری موجود، مرزهای جغرافیایی استان‌ها نتش‌هایی را ایجاد می‌کند. ولی آنچه که اهمیت دارد شیوه حل آنهاست. یا مانند جمهوری اسلامی باید آنها را بزور اسلحه "حل" کرد و یا با شیوه‌ای متمدنانه و مراجعه به آمار و ارقام و رای همگانی.

در مورد زبان مساله چندان پیچیده نیست. هر انسانی حق دارد به زبان مادری خود حرف بزند، تحصیل کند و امورات زندگی خود را حل و فصل کند.
به نظر من آنچه که در کشوری مانند ایران و همه کشورهای چندزبانه غیرقابل انکار است، وجود یک زبان مشترک است. در ایران، این زبان مشترک به هزار و یک دلیل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... زبان فارسی است. البته این اشتراک زبان فارسی هم مقدس نیست، زیرا زبان فقط یک ابزار هست برای ارتباط گیری و اگر در آینده زبان مناسبتری برای این ارتباط پیدا شود، می تواند جایگزین زبان فارسی شود.

من فکر می‌کنم رسمیت زبان‌های محلی، با وجود یک زبان مشترک که به موازات زبان "محلی" در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس می‌شود، هیچ تبعیضی را در آموزش و پرورش، فرصت‌های شغلی، سرمایه‌گذاری و انتخاب محل زندگی به همراه نخواهد داشت زیرا همچنانکه امروزه هر بلوچی که زبان مشترک فارسی را می‌داند، می‌تواند به لرستان سفر کند یا ساکن آنجا شود، در آینده‌ای با زبانهای رسمی "محلی" هم این امکان را خواهد داشت. اضافه بر این وقتی این زبانهای "محلی" به رسمیت شناخته شوند، امکان یادگیری آنها برای هموطنان دیگر مناطق هم در مدارس یا دانشگاهها فراهم می‌شود و وضع بهتر از آنی می‌شود که امروزه هست.

شاد و تندرست باشید
۲۰۴۹۱ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز(ارسلان تبریزی)
آقای تبریزی عزیز، مطمئن باشید که آیدن و میلیونها نفر مانند آیدین را نه تنها به لحاظ منطقی می فهم بلکه حس می کنم. فقط حق تکلم و تحصیل به زبان مادری را در نظر بگیریم. این ابتدائی ترین حق یک انسان است. من پس از ۲۵ سال در آلمان، تقریباً با همان سرعتی کتابهای به زبان آلمانی را می خوانم که به فارسی که زبان مادری من است. ولی هنوز آن زبانی که تا ۶ الی ۷ سالگی در دامان مادرم فراگرفته ام، آوای آن زبان، حس آن، و غیره در من نهادینه شده است. هنوز من به هنگام سخن گفتن یا کتاب خواندن برای فارسی که زبان مادری ام می باشد، انرژی کمتری مصرف می کنم و احساس راحتی بیشتر دارم. به همین دلیل در دو سه سال پیش طی مقاله ای «زبان و مسئله» به این موضوع پرداختم (نه از منظر سیاسی بلکه علمی و زبان شناسی).
از سوی دیگر، آن هموطن هایی هم به خوبی درک می کنم که با خشم و نفرت علیه جنایتکاران این حکومت اسلامی فریاد می کشند و دوست دارند این جلادان را با دست های خود قطعه قطعه کنند. ولی در نهایت ما نسلی هستیم که می خواهیم به حل مسایل خود بپردازیم، عدالت واقعی و مدنی متحقق شود و هر جنایتکاری به سزای اعمال خود برسد. به اعتقاد من برای تحقق این عدالت مدنی ما به اندازه کافی ابزار حقوقی و دموکراتیک در دست رس داریم که می توانیم از آنها استفاده کنیم.

شاد و تندرست باشید
۲۰۴٨۷ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ارسلان تبریزی

عنوان : تصحیح تایپی
منظورم "اعضای ملت ستمگر- مانند شما- وجود دارد." بود
۲۰۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز (آیدین)
نوشته شما مملو از خشم و طنز تلخ است. ولی باور کن این پرسش های میلیونها ایرانی (دقیق تر بگویم فارس زبان یا حتا غیرفارس زبان) است. آیدین عزیز، باور کن بسیاری از ما ایرانیان که از «منشور جهانی حقوق بشر» سخن می گویم همین سی بند آن را که ۵ صفحه نمی شود یا نخوانده ایم یا با دقت نخوانده ایم. بسیاری از ما اساسا نمی دانند که در کنار این منشور حقوق بشر اعلامیه تکمیلی ای وجود دارد که نامش «اعلامیه حقوق افراد متعلق به اقلیت های ملی، قومی و زبانی» است. به اعتقاد من ندانستن عیب نیست، هیچ کس از مادر خود مطلع و دانا زاده نمی شود. مهم این است که اراده ی ما برای حل مسایل مان باشد. صادقانه تلاش کنیم به آن چه که میگوئیم عمل کنیم. منشور حقوق بشر وسیله ی سیاسی برای مبارزه با جمهوری اسلامی نیست، این منشور باید پایه تفکری، اخلاقی و رفتاری ما باشد. منشور حقوق بشر و اعلامیه های تکمیلی آن دست آورد بشریت است که هزینه ی تدوین آنها میلیونها قربانی از همنوعنان بوده است و وظیفه ی ماست که آنها را هم در زندگی فردی خود و هم اجتماعی متحقق کنیم.

شاد و تندرست باشید
۲۰۴۶٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨٨       

    از : آیدین

عنوان : ناحق
من نظر خودم را نسبت به سوالات شما مینویسم، آقای بی نیاز هم نظر خودش را انشالله مینویسد:

ا. مرز های جغرافیایی اقوام ایرانی از کجا تا کجا خواهد بود و آیا مشکلاتی بین مثلا کردستان و آذربایجان و خوزستان و....پدید خواهد آورد؟

اطلس جغرافیایی شاهنامه فردوسی رو باز میکنیم. هر چه حضرت ایشان هزار سال قبل گفته همه باید قبول بکنند. هیچ مشکلی هم پیدا نمیشود. به بهانه نظارت بر انتخابات مثل بربر ها میریزیم سرشون و ده هزارتا - ده هزارتا متجاسرین به حضرت فردوسی (ص) را میکشیم.

۲. آیا منابع رو زمینی و زیر زمینی هر منطقه متعلق به همان منطقه خواهد بود؟

نه، مس آذربایجان استخراج شده، در کرمان پروسس خواهد شد تا برادران فارس کرمانی ما بیکار نمانند. نفت خوزستان هم هزینه زیباسازی تهران را خواهد داد، به درک که هنوز بمبهای جنگ در خوزستان تلفات میگیرند.

۳. آیا زبان رسمی هر منطقه با منطقه دیگر و با پایتخت متفاوت خواهد بود؟

نه بابا. همه آسیمیله شده با زبان شما حرف خواهند زد. حتی از آنها خواهیم خواست لهجه هم نداشته باشند تا مبادا خاطر جنابعالی و دیگر فارسها مکدر شود. البته کمی لهجه هم بد نیست موجبات انبساط خاطر شما ها خواهد بود.

۴. اگر پاسخ ۳ بلی است، آیا این خود باعث تبعیض در آموزش و پرورش، فرصت های شغلی، سرمایه گذاری و انتخاب محل زندگی ایرانیان نخواهد شد؟

تبعیض چیه؟ همه به زبان شما حرف خواهیم زد تا شما به راحتی بتوانید محل زندگی خود را انتخاب نمایید.
۵. تکلیف جمع کثیری از کرد ها و ترک ها که در دیگر استان های کشور کار و زندگی می کنند چه می شود؟

تکلیف آنها هم مشخص است. آنها هم باید فارس بشوند.

۶. ایرانیانی که زبان های محلی را نمی دانند چگونه می توانند براحتی در کشور کار و زندگی و تحصیل کنند و با یکدیگر و مرکز ارتباط برقرار کنند؟ مثلا اگر کسی زبان محلی یک منطقه را نداند و زبان فارسی هم زبان رسمی کشور نباشد آیا با محرومیت ها و تبعیضات گوناگون مواجه نخواهد شد؟

از متکلمان به زبانهای محلی میخواهیم که زبان غیر محلی را یاد بگیرند تا مبادا متکلمان به زبان غیر محلی احیانا مشکلی پیدا نمایند.

۷. چند درصد از ایرانیان فارس خالص هستند، بخصوص در تهران و خراسان و حومه؟

اونهایی هم که فارس نیستند در واقع فارس ناخالص هستند. خلوصشان به دلایل تاریخی کم شده است. آنها را هم خالص خواهیم کرد.

۸. آیا درست دریافته ام که شما، اتحاد جمهوریخواهان و گروه های سیاسی قومی بدلائلی که شما در این مقاله آورده اید قادر نخواهید بود از بیانیه «پشتیبانان جنبش سبز سکولار ایران» پشتیبانی کنید؟

نه. ایندفعه هم قراره ما رو رنگ بفرمایید. رنگ این دفعه سبز است
۲۰۴۶۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز (حق)
با سپاس از شما و پیگیری‌تان!

همان طور که من در مقاله اشاره کردم ارایه‌ی شکل معین و ویژه‌ی ایرانی این همزیستی از هم اکنون بسیار سخت و انتزاعی است. با این حال می‌توان مثلاً حق تحصیل به زبان مادری را در نظر گرفت.
برای تشخیص چنین مرزهایی ما به اطلاعات بسیار دقیقی نیاز داریم و بدون اشراف بر وضعیت جامعه قادر نخواهیم بود که این مرزها را معین کنیم. ولی معمولاً مناطق منسجم زبانی یا حداقل هسته‌ی آنها مشخص است. طبعاً حل یک مسئله هیچگاه نمی‌تواند به طور اکمل متحقق شود و چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، همواره منافع بعضی از مردم برآورده نمی‌شود، ولی مهم این است که این راه حل، اکثریت قریب به اتفاق را شامل شود. حل مسئله‌ی اقلیت‌ها، یک پروسه نسبتاً طولانی است، ولی مهم این است که آغاز شود. و ما برای آن یک مبنای حقوقی- سیاسی داشته باشیم.
برای تقسیم منابع و مالیاتها، تقسم‌بندی قوانینِ مدنی و جزایی به قوانین ملی و منطقه‌ای، وضعیت نیروهای مسلح و انتظامی، نظام بانکی و غیره تجربیات جهانی به اندازه‌ی کافی موجود است: آلمان، ایالات متحده‌ی آمریکا، سویس و کانادا. در خود ایران هم تا اندازه‌ای هم در زمان شاه (از طریق سازمان برنامه و بودجه) و حتا در همین زمان در این رابطه اطلاعات بسیاری جمع‌آوری شده است. به اصطلاح حقوقدانان، این بخش فنی قضیه است که می‌توان گفت راحت ترین است. بخش اصلی مقدمتاً اعلام اراده‌ی سیاسی است یعنی ما می‌خواهیم این را کار انجام دهیم و برای آن یک مبنای حقوقی – سیاسی (قرارداد یا پیمان) تهیه کنیم.
آن چه من در این مقاله قصد روشن کردن آن را داشته‌ام: رابطه‌ی تضمین حقوق اقلیت‌های ایرانی با تمامیت ارضی می‌باشد (از منظر حقوق بین‌الملل). زیرا یکی از ترسهای کسانی که به تمامیت ارضی متوسل می‌شوند و حقوق اقلیت‌های ایرانی را «فراموش» می‌کنند، این برداشت اشتباه است که تضمین حقوق اقلیت‌ها به گونه‌ای نافی تمامیت ارضی است. این هسته‌ی اصلی مقاله را تشکیل می‌دهد. از سوی دیگر باید اعتراف کنم که احزاب و سازمانهای مربوط به اقلیت‌های ایرانی هم به طور دقیق و شفاف در رفع این ابهام نکوشیده‌اند.
در ضمن، در یک جامعه‌ متنوع‌زبان مانند ایران، بدون داشتن یک زبان واحد سراسری و رسمی اداره‌ی کشور به پیش نمی‌رود. زیرا به جز مراودات دولتی، ما در این جا مراودات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و غیره داریم که می‌بایستی از طریق یک زبان واحد صورت پذیرد.
در ضمن یکی از مشکلات جامعه‌ی ایران مسئله‌ی آمار دقیق است. ما همیشه این مسئله را داشته‌ایم و هنوز هم داریم. به همین علت می‌گویم این مسئله نیازمند یک پروسه نسبتاً طولانی است.
امیدوارم که تا اندازه‌ای به پرسش‌های شما پاسخ داده باشم.
شاد و تندرست باشید
۲۰۴۵٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : چند سئوال درباره این مقاله
آقای بی نیاز (داریوش) گرامی،

مقاله شما را با دقت مطالعه کردم و پرسشهایی بنظرم رسیده است که اگر برایتان امکان دارد لطف نموده پاسخ بفرمایید.

ا. مرز های جغرافیایی اقوام ایرانی از کجا تا کجا خواهد بود و آیا مشکلاتی بین مثلا کردستان و آذربایجان و خوزستان و....پدید خواهد آورد؟

۲. آیا منابع رو زمینی و زیر زمینی هر منطقه متعلق به همان منطقه خواهد بود؟

۳. آیا زبان رسمی هر منطقه با منطقه دیگر و با پایتخت متفاوت خواهد بود؟

۴. اگر پاسخ ۳ بلی است، آیا این خود باعث تبعیض در آموزش و پرورش، فرصت های شغلی، سرمایه گذاری و انتخاب محل زندگی ایرانیان نخواهد شد؟

۵. تکلیف جمع کثیری از کرد ها و ترک ها که در دیگر استان های کشور کار و زندگی می کنند چه می شود؟

۶. ایرانیانی که زبان های محلی را نمی دانند چگونه می توانند براحتی در کشور کار و زندگی و تحصیل کنند و با یکدیگر و مرکز ارتباط برقرار کنند؟ مثلا اگر کسی زبان محلی یک منطقه را نداند و زبان فارسی هم زبان رسمی کشور نباشد آیا با محرومیت ها و تبعیضات گوناگون مواجه نخواهد شد؟

۷. چند درصد از ایرانیان فارس خالص هستند، بخصوص در تهران و خراسان و حومه؟

۸. آیا درست دریافته ام که شما، اتحاد جمهوریخواهان و گروه های سیاسی قومی بدلائلی که شما در این مقاله آورده اید قادر نخواهید بود از بیانیه «پشتیبانان جنبش سبز سکولار ایران» پشتیبانی کنید؟

با سپاس فراوان
۲۰۴۵۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست