یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بگذارید این وطن دوباره وطن شود! - علی میرفطروس

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : نیاز

عنوان : کدام اتحاد
من دنبال اردشیر رپپورتر توی گوگل گشتم حتی یک مورد پیدا نکرد. ملک زاده کیه؟ اسم کتابش چیه؟ کی اسناد را مصادره کرده؟ ما داریم از اسناد طبقه بندی شده وزارت امور خارجه انگلیس و مکاتبات کرزون و ایرون ساید صحبت میکنیم. این اگر سند نیست پس چیست؟ شما اول اسناد همین ادعایت را بیاور بعد برو راجع به آلمانش را بیار.
چنان که شاهرخ مسکوب نوشت "در اوائل حمله متفقین بی بی سی یک بار گفت که ما رضاشاه را آوردیم رضاشاه را هم می‌بریم و این حرف خیلی گرفت. خیلی به دل مردم نشست. به نظر من بصورت واقعیتی که به افسانه بیشتر شباهت دارد یا اثر افسانه را دارد در آمد. ... اینطوری نبود که یک نوکر خودشان را پیدا بکنند و بی موجبی به تخت بنشانند..."
حال اگر رضا شاه نوکر انگلیس هم بود من اگر لرد کرزون زنده بود یک تشکر نامه برایش میفرستادم و میگفتم به ملکه ات بگو که دستت درد نکند که همه جای دنیا را به گند کشیدی و چاپیدی اما برای ما یکی را فرستادی که ملت عقب افتاده و خرافاتی ما را از قعر سیاهی قرون وسطی درآورد،ارق ملی را در ما بیدار کرد، زنان ما را آزاد ساخت، وضع آموزش و پرورش ما را سر و سامان داد، دادگستری را برایمان درست کرد، تمامیت ارضی مان را متحقق ساخت، ارتش و شهربانی ساخت و کشور را امن و آرام کرد ...
این دوستانی که فکر میکنند این بحث ها مانع از پیشرفت جنبش مردمی امروزه مردم ایران میشود و باعث اختلاف میشود بنظر من اشتباه میکنند. من شخصا کاملا با شما موافقم که آحاد مردم و نیروهای سیاسی باید امروز دست به دست هم بدهند و از چپ و راست اتحادی برای آزادی ایجاد کنند. ولی دوستان باور کنید ما که داریم این بحث ها را میکنیم تصمیم گیرنده یا بعبارتی رقمی نیستیم که جلوی اتحاد کسی را گرفته باشیم، حال چه چپ چه راستش. من همنظر آقای میر فطروس هستم که میگوید بگذارید آخر این وطن وطن شود. من خودم چنانکه گفتم چپ هستم اما متاسفم که اکثر چپهای ما با اتحاد با دگر اندیشانشان مخالفند مگر اصلاحطلبان دولتی باشند!!! و نه فقط مشروطه خواهان که حتی در طیف خود کسانی که باهاشون اختلاف نظر دارند را هم نمی توانند تحمل کنند، چه رسد به اینکه با مشروطه خواهان و رضا پهلوی بخواهند اتحاد کنند. مثلا شما دیده اید که فداییان با راه کارگر بیانیه مشترک بدهند؟؟؟ اختلاف نظر این دو گروه در مورد شرایط کنونی مگر چقدر متفاوت است؟ امروز مد شده همه دم از اتحاد بزنند و بعد با دوستان و همپالگی های خود انشعاب کنند! مثل پشتیبانان سکولار جنبش سبز. در تمام این سی سال یکی از اینها یک تحلیل درست در مورد وضعیت جاری ایران نداشته است. بقول خانم بقراط در مقاله اخیرش، وقتی مردم در صحنه نبودند رو به مردم داشتند، حال که مردم در صحنه اند رو به حاکمیت دارند.
از آن طرف رضا پهلوی با همه بی مهری هایی که این ملت و این روشنفکران به پدر و خانواده اش کرده اند همیشه دست خود را برای اتحاد بطرف اپوزیسیون دراز کرده است. اما بی فایده. من بعنوان یک چپ متاسفم که این کینه توزی و خودفراکنی گفتمان غالب چپ ماست و نمیتواند از پوسته خود فرا رود و آبروی از دست رفته خود برای شرکت در انقلاب با یک عملکرد ملی و خردمندانه دوباره بخرد. شما اگر موفق شدید اتحادی ایجاد کنید من اولین تبریک را بشما میگویم و اولین حامی آن خواهم بود. من یکی که از صمیم قلب دلم میخواهد یک اشتی ملی ایجاد شده و این وطن باز وطن شود.
۲۰۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣٨٨       

    از : سروش عبدی

عنوان : اسناد؟!
هموطنان عزیز شاهد و نیاز، من علاقه ی چندانی ندارم که وارد بحث و جدلهای این چنینی شوم، بیشتر با اسناد صحبت می کنم. سندی که شما از آقای گلشاییان می آورید نمی تواند ملاک باشد، زیرا ایشان مورخ نیستند بلکه از وابستگان شناخته شده ی رژیم پهلوی هستند. آقای مصلی نژاد را من نمی شناسم ولی از ایشان ژوهشهایی مختلفی در شهروند و جاهای دیگر خوانده ام.همه می دانند که ایشان پژوهشگر است.
من کاری به سیاسی کاران ندارم . اسنا د آنچنانی از حزب توده فرا وان است. مصلی نژاد مطالبش را از روزنامه های رسمی زمان رضا شاه نقل کرده است . در مورد ایرن ساید شما درست می گویید. او برخلاف نظر وزارت امور خارجه ی انگلیس عملکرده و در دنباله همان اسناد آمده است که مذاکرات او با رضا شاه و سید ضیا بدون مشورت با نماینده یدولت انگلیس انجام گرفت و نهایتا دولت انگلیس از او شادمان شد و لقبی هم به او عطا کرد. طراح اصلی اردشیر ریپورتر بود.
بهتر است اسناد را مصادره به مطلوب نکنیم. ملک زاده را بخوانید اطلاعات بسیار مفیدی دارد. حتی جزییات ملاقات رضا خان آن زمان با آیرن ساید در قزوین در دست است.
من از شما هموننان عزیز تقاضا می کنم در مورد اردشیر رپپورتر ونقش او در دوران قاجار و روی کار آمدن رضا شاه مطا لعه کنید. همین اسم را توی گوگل هم کلیک کنید کل عنوان پیدا می کنید ، حتی یکی از آنها هم ازربی طرفی این مامور انگلیس در روی کار آمدن رضا شاه حکایت نمی کند.
اسناد تاریخی را که قبول ندارید، روزنامه های زمان رضا شاه را که قبول ندارید، نوشته ی مورخان مستقل را که قبول ندارید، میماند آقای گلشاییان وزیر محمد رضا شاه پهلوی. عزیزان کمی انصاف داشته باشید.
من در نظر بعدی اسنادی از روابط ایران و آلمان در زمان رضا شاه نقل می کنم.
بامید پیروزی
۲۰۶۴۴ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : رهگذر

عنوان : پایبندی به دمکراسی و آماده بودن برای انجام کار گروهی راهکار گذر از بحران است
راهکار نجات کشور از دست خودکامگی، پایبندی همه-یِ گروها و سازمان ها به اصول دمکراسی و آماده بودن برای انجام کارسازمانی است. اگر سازمان های سیاسی و هرکسی که میخواهد برای آزادی ایران مبارزه کند، به رای مردم در انتخابات آزاد احترام بگذارند، همه ی گرفتاری ها حل خواهند شد. تنها کسی از رای مردم میترسد که در فکر بازتولید بساط خودکامگی باشد. پایبند بودن به دمکراسی، آزادی و احترام به رای مردم باید که پیش شرط یک همکاری گسترده در میان آزادیخواهان باشد. اگر که به دمکراسی باور داریم، باید که به پذیریم که در یک ایران دمکراتیک برای نگهداشتن تعادل سیاسی در کشور، به همه ی سازمان های سیاسی با اندیشه های گوناگون نیاز است، از چپ های کمونیست گرفته تا راست هایِ پادشاهیخواه. تنها همه ی این سازمان ها باید که خود را پایبند به رعایت اصول دمکراسی کنند. و آماده باشند که به سوگند خودشان به دمکراسی وفادار بمانند و پس از انتخاب شدن به رای مردم، بساط دمکراسی را جمع نکنند. به باور من خیلی از بحث هایی که در میان روشنفکر ها انجام میگیرند، سازنده نیستند. همچنین در خیلی موارد روشنفکران حرف همدیگر را نمی فهمند؛ انگار که به زبان های گوناگون باهم گفتگو میکنند. همکنون مشکل کشور این نیست که روشنفکران وقت خودشان را با اینچنین بحث ها بهدر بدهند که آیا همکاری برای دامن زدن به انقلاب اسلامی خدمت بوده است یا خیانت. قضاوت بر این رویداد را به تاریخ بسپاریم. آنچه که همکنون مهم است این است که پیش از اینکه کشور از هم فروبپاشد، راهکار هایِ شایسته ای را برای پایان دادن هرچه سریعتر به عمر حکومت اسلامی و سرنگونی دولت کودتا پیدا کنیم و بیدرنگ آنتخابات آزاد و همه پرسی برپا سازیم. انجام اینکار نیز از دست یک تن یا یک سازمان ساخته نیست. تنها با همکاری گسترده درمیان کسانی که همانند هم میاندیشند و به هدف مشترکی باور و ایمان دارند، میتوان جنبش سبزها را به هدف و پیروزی رساند. برای این همکاری گسترده هم نیاز به برپایی کنفرانس و نشست هایِ حضوری نیست. خوشبختانه به کمک فیس بوک و پالتاک میشود همه ی این کارها را سازمان داد. تنها کسی وقت خودش را با این بحث های تئوری و نظری بهدر میدهد که به هدف جنبش باور نداشته باشد و یا نمی خواهد که کوشا برای رسیدن به هدف که برپایی دمکراسی در ایران است، تلاش کند. و در پایان باز هم تکرار میکنم که یک جامعه ی سالم به برای نگه داشتن تعادل خودش به همه ی اندیشه ها نیاز دارد، از چپ گرفته تا راست؛ زمان باقی مانده پیش از سرنگونی حکومت اسلامی زمینه و شرایط خوبی را برای همکاری سازمان های دمکراتیک بوجود آورده است تا آنها بتوانند با نزدیک شدن بهم، مشکلات پس از سرنگونی حکومت اسلامی را آسان تر بگشایند. شرط همکاری نیز پایبندی و وفاداری سازمان ها و حزب های سیاسی به اصول دمکراسی است. بقیه گفته ها همکنون حرف های اضافی و فلسفی میباشند که از روی شکم سیری یا سرگرمی هایِ روان درمانی بیان میشوند.
۲۰۶۴٣ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : مزدک ن

عنوان : نظر
آقایان دوستان رفقا چرا هیچ کسی توجه نمیکند که ما نیاز نداریم همه مثل هم فکر کنیم در هیچ کجای دنیا هم مردم همه مثل هم فکر نمیکنند ولی بر سر منافع ملی خودشان با هم توافق میکنندآیا شما متوجه نیستید که با این شیوه ها ما تنها مشغول به حذف یکدیگر هستیم آن هم در این شرایط حساس که میبایست تمام نیروهائی که به حکومت منتخب مردم اعتقاد دارند در یک صف قرار بگیرند با حفظ اختلاف نظر هایشان.
دوستان یک دقیقه این جنگ و جدل بر سر رضا خان را کنار بگذارید و نگاه کنید که چگونه تفرقه ما باعث شده که جنبش بر حق مردم اینگونه پا در هوا بماند مطمئن باشید با این شیوه ها که شما دارید ما نیروهای لائیک هیچ سهمی از این جنبش که بخاطرش هزار جور بد بختی را متحمل شدیم نخواهیم داشت .باور بفرمائید آنانیکه اینهمه بر اختلافات دامن میزنند یا مامور رژیم هستند ویا نا دانسته آب به آسیاب آنها میریزند.
موفق باشیم
۲۰۶۴۲ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : win - win - situation
جناب خواجیان شما اگر مخالف ولی فقیه هستنید پس چرا بشیوه ولی فقیه هی سعی میکنید تعیین تکلیف کنید؟ کی گفته بحث امروز ایران این یا آن است و شما هم نظرتان باید حجت باشد مردم چه میخواهند، آینده ایران چه باید باشد.شخص شما؟
اصلا کی گفت الان دوره ولی فقیه و آریامهر ها است. چه کسی اینجا حرف برگرداندن آریامهر یا ولی فقیه را زده جز شما؟گلستان به شقیقه چه ربطی دارد؟ خودتان فرض غلط میگذارید و بعد هم با بزرگواری آن را نفی میکنید. اگر بحثی که دارد میشود مورد موافقت شما نیست خوب خیلی ساده در آن شرکت نکنید، مگر کسی بزور از شما نظر یا شرکت در آن را خواسته است؟ قیم و ولی فقیه دیگران هم که نیستید، هرکس خودش باید بداند که این یا ان بحث را بخواند یا نخواند، نظر بدهد یا ندهد. برای دیگران که نمیتوانید به زور موضوع بحث تعیین کنید. این سایت هم که مال شما نیست که بخواهید بر آن ریاست کنید. بحث در مورد گذشته هیچ چیز بدی نیست، ترس ندارد و زمان بخصوصی هم ندارد. الان در آلمان اصلا نه گفتمان غالب فاشیسم یا جنگ جهانی یا مثلا ارتش سرخ یا جنبش شصت و هشت است، نه خطر همه اینها وجود دارد و نه راجع به اینها کم بحث شده است. اما باز هم روزی نیست که پژوهشگران و برنامه سازان رسانه ها و علاقمندان در رسانه ها، مطبوعات، بحث های گروهی و سخنرانی ها دگرباره و دگرباره به این گذشته با دید انتقادی نپردازند. کسی هم به آنها نمیگوید الان زمانش نیست یا شما به این ترتیب میخواهید فاشیسم یا جنگ به آلمان بیاورید. این چه رسمی است که ما هی به بهانه شرایط میخواهیم دیگران را سانسور کنیم؟ پس شما نه اجازه دارید موضوع بحث برای دیگران مشخص کنید و نه صلاح و مصلحت زمان را تعیین کنید نه نظر خود را تحمیل کنید. والا بگویید فرق شما با ولی فقیه که نام بردید چیست.
اگر الان ایران به این روز افتاده اتفاقا یک دلیل مهمش ندانست درست تاریخ و همین سیاست روزمرگی داشتن است. والا این انقلاب نمیشد و بلای خمینی اصلا سر ایران نمی آمد. یکمشت دروغ و افسانه در ذهن مردم و روشنفکران ما جا خوش کرده و هیچ زحمتی هم نمیخواهند بخودشان بدهند و سالهای بی افتخار گذشته خودشان را نقد کنند. شما اگر از فکر و نظر خود مطمئن و به آن مفتخر ید چرا وقتتان را اینجا تلف میکنید؟

جناب شاهد با تشکر از فاکتهای شما در مورد موضع رضا شاه در مورد آلمان. اما یک سوال: شما میگویید که آیرن ساید ترتیب کودتا را داد. این غلط است. اتفاقا در همان نامه ها بین لرد کرزن و آیرن ساید که نام بردید میبینیم که ایرن ساید به عمد در زمان کودتا چنان که گفتید در ایران نبود. چه دلیلی داشت که انگلیس این کودتا را طراحی کند اما به روی خودش نیاورد جز اینکه امید قطعی به موفقیتش نداشت و میخواست از دور شاهد نتیجه باشد؟ این درست است که او چراغ سبز را به سید ضیا داده بود یعنی گفته بود اگر تو با رضا موفق شدید ما بعد حمایتتان میکنیم . اما چون از موفقیت آنان مطمئن نبود اول خود را کنار کشید. نامه های او در جلب کرزن بعد از کودتا و نه قبل از کودتا به نفع رژیم تازه سر کار آمده و برای جلب حمایت لندن از ان بود. آیا شما خلاف این را خوانده یا در بررسی دیگری دیده اید؟ مسکوب نیز در مصاحبه خود میگوید که "در اوائل حمله متفقین بی بی سی یک بار گفت که ما رضاشاه را آوردیم رضاشاه را هم می‌بریم و این حرف خیلی گرفت. خیلی به دل مردم نشست. به نظر من بصورت واقعیتی که به افسانه بیشتر شباهت دارد یا اثر افسانه را دارد در آمد. به این ترتیب که انگلیسها مسلماً در آمدن رضاشاه دست داشتند. دست داشتند و کمک زیاد کردند. شاید بدون کمک آنها رضاشاه نمی‌توانست به سلطنت برسد، احتمالاً. یک وضع بین‌المللی خاصی در آن دوره بود. بعد از جنگ اول و پیروزی انقلاب اکتبر...."
شاید درست باشد بگوییم که سید ضیا کودتا را ترتیب داد، بعد رضا خان را به دست راستی خود کشاند، و انگلیس هم که دید کارش گرفت، طرف قاجار را ول کرد و با این تحولی که بدون دخالت مستقیم او پیش آمده بود همدلی کرد و کمی بعد به حمایت از کودتاچیان هم پرداخت. این فرق بزرگی است که رضا شاه را دستنشانده بدانیم یا نه که نامه ها و اسناد نشان میدهند که انگلیس ابتدا تماشاگر بوده و بعد حامی. یعنی یک وضعیت برد-برد(وین وین) تاریخی برای ایران و انگلیس ایجاد شده بوده است.
اگر اصطلاح نوکری و دستنشانده بودن لایق کسی در تاریخ باشد، آن لایق احمد شاه قاجار است که از دولت فخیمه انگلیس ماهانه حقوق میگرفت و سر اضافه حقوق خود چانه هم میزد!! در عین اینکه باز هم با بزرگ کردن نقش انگلیس و تفکر دایی جان ناپلئونی میخواهیم از خودی ها سلب مسئولیت کنیم.
در ضمن صرفنظر از اخنتاق سیاسی که رضا شاه کم کم ایجاد کرد و بد بود، بسیاری از اصلاحاتی که او کرد ایران را از قعر قرون وسطی نجات داد و ما این را به او مدیونیم. در نتیجه تازه حتی اگر نوکر انگلیس میبود که نبود ایکاش ما کمی بیش تر از این نوکر ها در تاریخمان داشتیم تا امثال احمد شاه قاجار یا برخی روشنفکران رفوزه پر مدعا.
۲۰۶۴۱ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : خشایار خاجیان

عنوان : ایران آینده جائی برای ولی مطلقه فقیه پیش بینی نمیشود
هموطنان گرامی درگاهی و شمیرانی با بسیاری از نقطه نظرات شما موافقم .
با خواندن کامنت های هموطنان به این نتیجه رسیدم که :
۱. یک دسته از کاربران شاید ناخود اگاه و صادقانه ، تلاش می کنند که با اعلام موافقت یا مخالفت و حتی یا انتقاد از افراد و مقامات گذشته و حال مثل رضا شاه و محمد رضا شاه یا دکتر مصدق ، خمینی ، خامنه ای ، رفسنجانی ، خاتمی ، موسوی و گروهها و شخصیت های سیاسی ، مسائل تاریخی قرن اخیر ایران را تحلیل کنند که این بسیار تاسف انگیز ست.
را با هم مقایسه کنند
۲. دسته ی دیگر از مقایسه ی سیستم ها و نظامهای مختلف در جهان گذشته و امروز کمک میگیرند که نشان دهند «ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم »

به نظر من اعم از کورش کبیر و سلطان محمود غزنوی ، کریمخان زند تا ناصرالدین شاه قاجار و رضا شاه کبیر تا محمد رضا شاه آریامهر بزرگ ارتشتاران و آیت الله العظمی روح الله خمینی و حجه السلام علی خامنه ای اعم از خوب و بدشان زیادی قدرت داشتندو دارند و
بدون ملاحظه ای باید طرفداری از این و یا آن را عین کهنه پرستی و فاناتیسم نام نهاد .

در آغاز قرن بیست و یکم همانطور که اکثریت مردم بزرگ ایران به هیچ «قیمی » توجه نمی کنند و موسوی هم بارها گفته که این مردم هستند که رهبری جنبش را در دست دارند و خواهان اجرای ضوابط هستند.
بهتر ست در باره گسترش عملی سازمان های مردمی غیردولتی و عام المنفعه برای تقویت سنت های انتخاباتی درایران و تحصیل یک قانون اساسی مردمی و مترقی که ضمانت اجرائی داشته باشد و در آن وظیفه ی مسئولان از رئیس جمهور یا شاه گرفته تا سایر مقامات روشن شده باشد .

همانطور که می بینید در ایران آینده جائی برای ولی مطلقه فقیه پیش بینی نمیشود این یک حقه بازی بود که ما را برد به قهقرا و قبل از مشروطه و خانخانی ! کمک کنینم تا بجای یک فرد «ولی فقیه » یا یک باند « شورای نگهبان » یا یک لشگر «سپاه و بسیج» میلیونها ایرانی سرنوشت خود را با ایجاد سیستم ها و ساختارهای مولد مردم سالاری و دموکراسی در دست بگیرند. دوران دیکتاری های فردی -اتوکراسی - سپری شده ست بهر نحوی : اعم از سرور ها ، کبیر ها و آریا مهرها و العظمی ها
۲۰۶٣٨ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : شاهد

عنوان : چیزی را که نمیدانید اظهار نظر نکنید!
راستی آقای حمید درگاهی یادم رفت بهتان بگوییم، دکتر شاخت کارشناس نظامی نبود. او یک اقتصاد دان بود و در زمان هیتلر نیز وزیر دارایی و اقتصاد بود و در دادگاه نورنبرگ هم تبرئه شد. اگر سایر اظهار نظرهای شما هم چنین دقیق باشد، واقعاْ "دست مریزاد" دارید :))
۲۰۶٣۷ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : شاهد

عنوان : کینه توزی و یکسو نگری
آقای حمید خان درگاهی عزیز، این "جل الخالق" را باید به شما و امثال شما گفت. ببینید کینه توزی و یکسو نگری ما را به کجا رسانده که تحمل یک سوال ساده را هم نداریم. پدر جان منکه به زبان عربی و یا مغولی با شما صحبت نمیکنم. من یک سوال منطقی میکنم و خواستار یک جواب منطقی هستم. اینکه دیگر عصبانی شدن ندارد.
بنده در مدت اقامتم در دیار فرنگ یاد گرفته ام که شما برای اتهام زنی به یک فرد نیاز به دلیل و مدرک دارید. من هیچ کاری ندارم که شما و یا هر فرد دیگری از رضا شاه خوشش میآید یا نه. نظر شما محترم است و باور بفرمایید که بنده هیچ علاقه ای به تغییر آن ندارم. من حتی ابراز داشتم که بحث در مورد عملکرد درست و یا نادرست رضا شاه مد نظرم نیست، بلکه فقط از گوینده عزیز این سوال را دارم که ایشان چه مدرکی درباره شبفتگی رضا شاه از هیتلر دارد. در پاسخ به این پرسش من یکی از خوانندگان محترم نقل قولی را از آقای مصلی نژاد بیان فرمودند که پیش از آنکه ارائه دلیل باشد ابراز احساسات و تفسیر شخصی ایشان بود، و بویژه آن بخش مربوط به مقایسه بین سوییس و ایران و آنکه سوییس حق ترانزیت میگیرد، واقعاْ مسخره و مضحک بود.
آقای درگاهی و دیگر دوستان گرامی، من توجه شما را به خاطرات مرحوم گلشاییان جلب میکنم. گلشاییان که وقایع روز را در زمان رضا شاه نوشته در مورد این مسئله میگوید رضا شاه هیچ مشکلی در رابطه با اخراج آلمانها از ایران نداشت. او حتی در پاسخ به اعتراض انگلیسها به حضور آلمانها در ایران مینویسد "اعلیحضرت اعلام داشتند که نمیخواهند مصلحت مملکت را فدای حضور آلمانها در ایران کنند". او به صراحت مینویسد که رضا شاه برای حل این مسئله حاضر به مذاکره با متفقین بود. نقطه اختلاف حکومت رضا شاه با متفقین (بنابر اظهارات گلشاییان) حضور نظامی آنها در ایران و استفاده از راه آهن ایران برای کمک رسانی به شوروی بود و این آن چیزی بود که رضا شاه حاضر به تمکین به آن نبود. حضور آلمانها در ایران بهانه ای شد برای حمله و اشغال ایران و استفاده از راه آهن این کشور. اگر همکاری ایران با آلمان نشانه دنباله روی رضا شاه از فاشیسم هیتلری است، چرا در سالهای قبل از جنگ به این مسئله توجهی نمیشد. آلمانها از سال ۱۳۱۰ (یعنی ۱۰ سال قبل از حمله متفقین به ایران) در کشور ما حضور داشتند و کلیه زیرسازیهای صنعتی ایران را در طول مدت این ۱۰ سال انجام دادند بدون آنکه دولت ایران هیچ نوع تعهد همکاری در زمینه های امنیتی و یا نظامی را با آلمانها به عهده گیرد.
آقای درگاهی شما میفرمایید "برو روزنامه های این زمان رو بخون". بنده که خدمت شما عرض کردم که در دیلی تلگراف آن زمان مسئله حضور کارشناسان آلمانی در راه آهن دلیل طرفداری رضا شاه از هیتلر بیان شده بود. اگر به نظر شما این دلیل موجه است و مدرک کافی است، پس من دیگر با شما حرفی ندارم. من هم از شما تقاضا میکنم شما که روزنامه های آن زمان را خوانده اید دلیل و مدرکی را از جانب آنها (دقت بفرمایید میگویم دلیل و مدرک و نه فلسفه بافی های من درآوردی) بیاورید که نشان از طرفداری رضا شاه از هیتلر باشد.
آقای محترم، شما از آیرونساید صحبت کردید. پس محبتی بکنید و نامه نگاریهای آیرونساید و لرد کرزن (وزیر خارجه بریتانیا) را در مورد کودتای ۱۲۹۹ مطالعه بفرمایید. این نامه ها که بعد از انتشار اسناد طبقه بندی شده وزارت خارجه منتشر شد، آشکارا ثابت میکند که دولت بریتانیا با کودتای ۱۲۹۹ مخالف بود و آیرونساید، که به نمایندگی از طرف سرفرماندهی ارتش بریتانیا در بغداد برای سروسامان دادن به ارتش قزاق به ایران رفته بود، بدون مشورت با لندن ترتیب این کودتا را داد. طرف اصلی آنان نیز در تدارک این کودتا سید ضیاءالدین طباطبایی بود و رضا خان میرپنج فقط عامل اجرایی آن بود. آیرونساید به وضوح مینویسد که از سید ضیا تعهد گرفته که هیچ کاری با پادشاه قاجار نداشته باشد. در اصل این رضا خان بود که در کمال زیرکی هم سر سیدضیا را کلاه گذاشت و هم سر دولت بریتانیا را در دفاع از سلسله قاجار. آقای درگاهی، به شما که خیلی اهل مطالعه هستید(!!) توصیه میکنم علاوه بر اسناد منتشره شده وزارت خارجه بریتانیا و همچنین خاطرات گلشاییان این دو کتاب تحقیقی را هم مطالعه بفرمایید تا بیشتر به اساس بودن حرفهایتان پی ببرید:

The Cambridge History of Iran
Class Structure and Political Power in Iran since ۱۷۹۶ - Keddie, Nikki R. ۱۹۷۸
۲۰۶٣۶ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : مصاحبه با شاهرخ مسکوب
من بهیچوجه خیال بحث بیهوده و تکراری و بی نتیجه با کسی ندارم. سوالات پاسخ داده نمیشوند، جوابها نادیده گرفته میشوند و هی پرخاش و تعیین تکلیف میشود. کسی که چشمم نمیخواهد ببیند و مرتب با تحقیر و توهین و تهدید بشیوه ولی فقیه میخواهد فتوا دهد و نظرش را زور چپان کند خودش میداند. حتما تابحال موفقیت زیادی در نوع برخورد داشته اند. قضاوت با خوانندگان. برای خوانندگان علاقه مند اینجا مصاحبه جالبی چاپ شده با پژوهشگر و ادیب بزرگ شاهرخ مسکوب که چند سال پیش در تنگدستی در پاریس درگذشت.
http://www.mirfetros.com/talashMeskoob.html
۲۰۶٣۵ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : حمید درگاهی

عنوان : جل الخالق
شاهد جان تو ونیاز نمی خواین ببینن و باور کنین، هی بهانه در میارین برادر. هویزر آخر دوره شاه اومده بود ایران و دکتر شاخت کارشناس نظامی آلمان، زمان مرحوم پدرش. دیگه چی می خوای. می خوای رضا شاه که دست نشانده ی انگلیس براشون علنی کارت دعوت می فرستاد. دو مرتبه انگلیس کتبا اخطار داد بعد از جنوب وارد شن. براذپدر نیاز که می گه مدارک سیا و اینتلجنت سرویس دوستان پدر و پسر درست نیست، تو هم که میگی این مدارکا خوب نیست مدرک بهتر بیارن. خب بابا همنجا که هستین درجا بزنین، قطار رفت! یکه بابایی نوشت برو روزنامه های این زمان رو بخون، چرا نمیری مطالعه کنی، برو نوشته های گودرزی رو بخون. برو ببین آیرون ساید کی بود. اون پدر وپسر هندی جاسوس انگلیس کی بودن. اسم شونو فراموش کردم. دست وردارین آقایون.
این ابرقدرت ها هنوز بعد از صد سال از سر ما دست ور نمی دارن. حالا دوباره نوبت روسیه شده، حالا شما میگین انگیسا بعد از اونهم کشمکش شده بودن عابد و مسلمانا و رضا!؟ جل الخالق!!
۲۰۶۲٨ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۵۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست