از : Ali .
عنوان : آرش!
با این حساب شما باید همه یا اکثر قربانیان لاجوردی را هم محاکمه کنید و "مدال شهادت" را از آنان پس بگیرید.
۲۱٣۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : رضا اقدمی رضا اقدمی
عنوان : مردم فحاشان را دوست ندارند.
متاسفانه فضای انترنتی به علت بیگانگی طیفی با پرینسیپهای دمکراسی بسیار مسموم شده است. کار به جائی رسیده است که حتی بسیاری نمیخواهند در این نوع کامنت نویسیها شرکت کنند. آنانی که بیشتر از هرکسی تهمت میزنند، بیشتر خود را در زیر اسامی جعلی پنهان میکنند و گویا دارند تحلیل و گفتگو هم میکنند. فرخ نگهدار راست میگوید. ای کسانی که چنین ناشایسته در مورد وی و یا هر نظر دیگر مخالف خود مینویسید! جرات داشته باشید بگویید کی هستید و درخواست نگهدار را برای گفتگوی علنی و رودررو پاسخ دهید. اگر این قدر به گفتههای خود اطمینان دارید چرا چادر سیاه از روی برنمیدارید و خود را علنی نمیکنید؟
۲۱٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : رفیق سید آباس ارمنی
عنوان : شیخ و کرامات
از کرامات شیخ ما اینست شیره را خورد و گفت شیرین است . شما خیلی زحمت کشیدید که گفتید همه کامنتها بر علیه سرکار است واقعا با اینهمه واقع بینی ما را شرمنده فرمودید. اما نگفتید احیانا علت قضیه چی میتونه باشه نکنه همه با شما خصومت شخصی دارند و یا همه اینها که که کامنت گذاشتن مامور رژیم بودن آقای نگهدار شما از هیچ کاریر سیاسی برخوردار نیستی شما خودت در این دنیای غرب دیدی که یک شخصیت سیاسی وقتی دچار یک خطای فاحش میشه خودش مودبانه ومحترمانه دمش را میذاره رو کولش و میره دنبال کارهای دیگه ولی شما سیاست مداران ایرانی به مرض ماندن و بد پیلگی دچارید شما به تنهائی بخشی از بد نامی سازمان اکثریت را باعث شدی و لی حاضر نیستی پا عقب بکشی به عبارت ساده یک سازمان شده سرقفلی شما اصلا هم برات اهمیت نداره . قدیم میگفتن حزب توده طرفدار قانون بقاست حالا باید اینو در مورد شما بگن.
خدا همه را شفا بده
۲۱٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : راستی
عنوان : در باب (نا)حق
بنده هم در تظاهرات لندن حضور داشتم و صراحتا تصویری که جناب (نا)حق از ترکیب جمعیتی تظاهراتها میدهند رو رد میکنم. ایشون ادعا میکنند که "طرفداران موسوی ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر بودند" که این خود کذب محض است. اکثر قریب به اتفاق کسانی که در صف سبزها بودند کسانی بودند که در انتخابات شرکت کرده و یا به آقای موسوی یا به آقای کروبی رای داده بودند. با این توصیف چه گونه میتوان مدعی شد که از تمام جمعیت حاضر فقط "۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر" از آقای موسوی حمایت میکردند؟
در مورد گذشته آقای نگهدار هم این موضوع به خود ایشان و وجدانشان و البته به "باستانشناسان سیاسی" و یا همان "اپوزیسیون مستقل" مربوط میشود و بنده٬ که فکر میکنم از همان نسل جناب (نا)حق باشم٬ با بیعلاقگی به این بحث فقط چشم به آینده دارم.
"اپوزیسیون مستقل" اما ظاهرا در عمل چیزی جز "اپوزیسیون غرغرو" نیست! این دوستان چنان در گذشته ماندهاند که حتی توانایی درک شرایط حال را نداشته و انگشت به دهان ماندهاند که چرا موسوی مقبولیت دارد و کسی تره هم برای این "اپوزیسیون مستقل" خورد نمیکند. عکس العمل طبیعی هم البته همان غرغر است!
شما عزیزانی که ۳۰ سال است در غرب زندگی کردهاید چقدر با دنیای مدرن آشنایی دارید؟ چقدر از امکانات دنیای مدرن در پیش برد اهدافتان (به غیر از "باستانشناسی سیاسی") استفاده کردهاید؟ آقای موسوی٬ با تمام تفاوتهای عقیدتی که من با ایشون دارم٬ اقلا در این یک سال ثابت کرده است که دیدی مدرن دارد و با حس و فضای روز دنیا در حرکت است. به عنوان مثال آقای موسوی کسی است که عملا بحث شبکههای اجتماعی را در جامعه ایران به راه انداخت. بحثی که کاملا همگام با دنیای مدرن در حرکت است و البته کاملا هم٬ از دید اجتماعی٬ در حیطه چپ قرار دارد. کدام یک از آقایان یا خانومهای "اپوزیسیون مستقل" با دنیای مدرن چنین آشنا هستند که انتظار دارند بقیه پشت سر آنها "سینه بزنند"؟ کدام بخش از "اپوزیسیون مستقل" در این ۳۰ سال به این گونه پرادایم جامعه ایران را که هیچ٬ پرادایم خود را عوض کرده است؟ آیا غیر از این است که ۳۰ سال وقت خود را صرف تصفیه حسابهای شخصی کردهاید؟ آیا غیر از این است که ۳۰ سال وقت خود را صرف برگزاری کنگرههای ۲۰ نفره کردهاید؟ آیا غیر از این است که ۳۰ سال وقت خود را صرف درجا زدن فکری کردهاید؟ باید هم٬ حال که وقت عمل رسیده است و شما از قافله عقب ماندهاید٬ "غرغر" کنید که ای مردم چرا دنبال موسوی "سینه میزنید".
باشد که شما هم به ما و آقای موسوی برسید. باشد که شما هم یک بار که شده تا سر خیابان بروید٬ شاید از این دنیای جدید چیزی بر تنتان بمالد!
۲۱۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بیگانه
عنوان : سانسور نه
در آخر مقاله تان نوشتید"بحث های نامربوط مبادا حواس ما را پرت کند.".
این جمله را اول مقاله می نوشتی و یا بهتر بود این مقاله را اصلن نمی نوشتی تا حواسمان پرت نشود.
ببینید مارکس یک جمله ای دارد " تربیت کننده باید تربیت شود." و یا میشه اینطوری ترجمه کرد "تربیت کننده باید اول خودش را تربیت کند." در انقلاب ایران هم بیشتر "رهبران" تربیت و سواد سیاسی نداشتند. این واقعیت است.
شما قبل از اینکه با کاربران اخبار روز دردل کنید بهتر است در وب سایت های ملی مذهبی مثل روز آن لاین و یا ایران امروز (سانسورچیان قبل از رسیدن به قدرت) مقاله و همکاری می کنید, گوش زد کنید که این کارهای ارتجائی را بگذارند کنار و با کاربران مثل اخبار روز بر خورد دموکراتیک داشته باشند و اظهار نظر را آزاد بگذارند . از چی می ترسند؟ آلبته پیش میاد چند نفر نادان و یا مزدوران حکومت اسلامی با توهین و فحش فضای بحث را آلوده می کنند ( شما هم چند نمونه را آوردید). وگرنه شما صد دفعه هم بگید من دموکراتم , کسی قبول نمی کند و باید در عمل نشان دهید. شما در این مقاله هم با پر روئی از خاتمی مرتجع دفاع می کنید. مسائل سازمانی تان را حل نکردید , شاید رک و راست نیستید. بما ربطی ندارد. کسی علاقه ای بسازمان های ورشکسته ندارد.
مسائل
۲۱۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : شهلا فرید
عنوان : شما چهره ای وارونه از خود به نمایش می گذارید
آقای فرخ نگهدار، می گویند جنبش که پیروز شود صاحب زیاد دارد و چنبش شکست خورده صاحب ندارد، این جنبش البته هنوز پیروز نشده که می خواهید صاحب آن شوید.
اولا جنبش اعتراضی مردم نه آن چنانکه ادغا می کنید نتیجه درستی نظر شما در به اصظلاح نبرد که بر که بوده است، بلکه نتیجه رسیدن مردم به این نقظه بوده است که باید خودشان دست یه کار شوند، و شما و طیف شما هم چاره ای ندارید که دنبال آن بروید و گرنه در نبرد که بر که شما و "تغییر نگاه رهبری" از نظر شما باید منتظر بود تا هاشمی رفسنجانی دست بالا را بگیرد. راستی وفتی مردم شعار مرگ بر دیکتاتور را می دهند چه احساسی ییدا می کنید و شما که برای "تغییر نگاه رهبری" تبلیغ می کنید، نمی خواهید بروید به آنها بگویید صبر کنید منتطر تغییر نگاه رهبر باشند.
شما تصمیم گرفتید که نبینید که همین جنبش در داخل و خارج بخش زیادی از آن بر دوش کسانی است که چه بسا نه در انتخابات شرکت کردند و نه امیدی داشتند که از آن طریق تحولی حاصل شود.
چنان تصویری از خودتان ارائه داده اید، که باید خودتان را هم به خنده بیندازد. این همه دمکرات بودن شما چرا این همه وقت اشکار نشده بود
یه نحوه برخورد می پردازم که گویا انگیزه شما در نوشتن این مطلب بوده است.
شما اولا در این مطلب خود را به نحوی نماینده سازمان اکثریت جا می زنید، این واقعیت ندارد. اکثریت بعد از کنگره اول در سال ۱۹۸۹ و جدا کردن خود از صف شما رهبران قبلی سازمان به تلاش جدی برای دست یابی به یک موازین دمکراتیک دست زد، که شما و امثال شما از کسانی بودید که به شدت با آن مقابله می کردید. شما نه تنها در این مسیر نقشی نداشتید بلکه در آن کار شکنی می کردید، خط مشی سیاسی اکثریت با فاصله گیری از خط مشی طیف شما، توانست در جنبش چپ تا حدی نقش داشته باشد.
شما با همان طرز فکری که در زمان جداشدن هلیل رودی و معینی برخورد کردید و آنها را مشکوک و امریکایی خواندید، هنوز همان را ادامه می دهید. شما در جریاتات داخلی سازمان مخالفان خود را راست طبقاتی و امریکایی خواندید تا با این نوع برخورد و تحریک احساسات ضد امریکایی برای خود امتیاز کسب کنید.
شما احتمالا هنوز نفهمیدید که فضای برخورد و گفتگو یک بار معنایی هم دارد و این طور نیست که فقط بیان ترو تمیز داشته باشد و در محتوا پر از اتهام و دروغ و تهمت باشد، چیزی که شما آن را پیش می برید.
شما احتمالا فکر می کنید هرقدر دروغ را بیشتر تکرار کنید، جا می افتد که به تکرار دمکرات بودن خود افتاده ابد.
شما دو چهره دارید رویی از شما که سوی حکومتگران و حواشی آنهاست، متواضع و ستایشگر و کرنشگر است و رویی که سوی مخالفان فکری است پرخاشگر و اتهام زن و تحقیر کن است. در معادلات سیاسی شما هم مردم نقشی ندارند فقط آنها عاملان تحکیم قدرت بخشی از حاکمیت هستند،و باید خود را با محدودیت های ان تطبیق دهند.
الان هم تمام تلاش خود را در محدود کردن هرچه بیشتر جنبش مردم می کنید.
طبیعی است که دیگران هم تلاش خود را بر این تمرکز دهند که حاکمیت خود را با خواسته های مردم تظبیق دهد و در این صورت بخشی از تلاش هایشان بر این قرار گیرد که با شما و طیف شما به مبارزه فکری بپردازند.
۲۱۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سیامند
عنوان : تفاوت ره میان سیاسی و سیاست باز
آقای رضا پهلوی در گفتارهای متفاوت خود همواره از برقراری نظامی دمکراتیک در کشور و به رای گذاشتن ساختار نظام آینده ی کشور سخن می گوید. یکی دیگر از ویژگی های ایشان این است که در زمان خروج از کشور، ایشان هنوز به سن بلوغ نیز نرسیده و هفده ساله بود و تا کنون نیز در خارج از ایران اقامت داشته و ادعاهای ایشان در رابطه با تمایل به استقرار نظامی دمکراتیک در ایران و پایبندی به آرا و نظرات جمعیت کشور در یک رفراندم البته قابل اندیشه است. در واقع تنها چیزی که ایشان را به نظام پیشین کشور و دیکتاتوری شاه اتصال می دهد، همان نام فامیل و نسبت خونی ایشان با پدرشان است. از همین رو صرف مدعیات ایشان در رابطه با نظام آینده ی کشور را می توان تا حدودی جدی گرفت؛ با عنایـ به این امر که آقای رضا پهلوی هرگز حاضر نشده از دیکتاتوری زمان پدر مرحوم شان یاد کند، و عموما این امر را به سکوت برگزار می کند. همین امر نیز موجب می شود که عمده ی وعده های خوشایند ایشان چندان جدی گرفته نشود. با این حال مجددا و موکدا می بایست تاکید نمود که آقای پهلوی در نظام «دیکتاتوری شاه» نه نقشی داشته و نه مرتکب جنایتی شده (لااقل تا جایی که می توان اطلاع داشت).
مورد آقای نگهدار اما، بسیار متفاوت است ایشان امروزه از حقوق بشر و دمکراسی سخن می گویند که بسیار مثبت و البته ارزشمند است، در دل همه شاد می شویم که آقای نگهدار به مبارز و تلاشگری برای دمکراسی و حقوق بشر تکامل یافته است. اما آقای نگهدار بر خلافِ آقای پهلوی زمانی که ایران را ترک کرده نابالغ و جوانی هفده ساله نبوده، پاسخگویی تاریخی نیز باز برخلاف آقای پهلوی مربوط به شخصی ثالث نیست. ایشان در رابطه با آنچه خود کرده، تا کنون در هیچ کجا به صراحت پاسخی ارائه نداده است. با دادان شماره تلفن و صفحه ی فیس بوک نمی توان پاسخ تغییر توازن قوای اجتماعی را داد. موضوع بر سر دعوای شخصی با آقای نگهدار و آشتی کنان و احتمالا بوسه ای بر گونه های یکدیگر گذاشتن به رسم آشتی نیست. موضوع بر سر تغییر توازن قوای اجتماعی، بردن صدها هزار هوادار و مبارز انقلابی در عرصه های مختلف کشور به اردوی ارتجاع، تقویـت پایه های رژیم جمهوری اسلامی و فراهم آوردنِ امکان تداوم این حکومت تا کنون است. موضوع بر سر خلع سلاح پیشمرگان کردستان و تحویل سلاح های آنان به سپاه پاسداران است (رفیق جانباخته «جواد» علیرضا اکبری، مسئول شاخه در واقع سیاست های شما را پیش برده اند) این امر را حتما آقای بهزاد کریمی می توانند توضیح دهند.
در نتیجه به گمان من فرخ نگهدار با شم قوی خود حدس زده که روزهای آینده روزهای تعیین کننده ای است. به همین دلیل پس از سال های طولانی به روشِ خودش به سخن آمده. با دادن آدرس فیس بوک و اسکایپ و تلفن دستی قرار است سی و یک سال از تاریخ کشور، خون های ریخته شده، استقرار رژیم، تغییر توازن قوای سیاسی در مقطعی خاص از تاریخ ایران، به جبهه های جنگ و صفوف بسیج فرستادن فدائیان و ... همه تبدیل به موضوعی شخصی و دشمنی با فرخ نگهدار شوند و ایشان هم با گرفتن ژست های دمکراتیک و آزادیخواهانه، منتقدین خود را بور کند.
آقای نگهدار به گمانم این بار اشتباه می کنید، ثمری نخواهید برد. شما نه مثل رضا پهلوی هفده ساله بودید و نه از چیزی بی خبر بودید، شما گرداننده ی اصلی بوده اید، به عنوان گرداننده ی اصلی اینقدر مسئولیت داشته و پاسخگو باشید.
شما در اروپا آموخته اید، زمانی که مسئولی در رشته ی تحتِ مسئولیتش با خطایی مواجه می شود، استعفا داده و خود را کنار می کشد و در صورت ضرر و زیانی وارد کردن به منافع عمومی در دادگاه پاسخگو می شود، شما هم سردمدار بزرگترین شکست تاریخی چپ ایران بوده اید، حالا با بازی «کی بود کی بود، من نبودم» اول از همه همه چیز را به گردن «چپ» می داندازید و به روی خود نمی آورید که این چپ شما بودید. در عوض نقد چپ، اول به نقد خود بپردازید. بفرمائید این گوی و این میدان
۲۱۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : از نسل من بشنوید که خاتمی با ما چه کرد و بعد از این مرد فریبکار تعریف و تمجید کنید. با یافتن چندین دروغ بزرگ در این مقاله تان من یکی دیگر وقتی برای شما ندارم.
آقای نگهدار، من در این چند ماه نظرات دیگران را در باره شما می خواندم و از آنها می گذشتم چون آشنایی با شما نداشتم. این مقاله شما به من ثابت کرد که شما انسان صادقی نیستید. شما به چند مورد اشاره کردید که من از آنها تجربه شخصی دارم و شما در باره آنها با کمال بی شرمی دروغ گفتید. به دو سه مثال کوتاه اشاره می کنم.
من یکی از آن جوانانی بودم که فریب خاتمی عزیز شما را خوردم و باور کردم که جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است. بعد از ۸ سال این شیاد خندان با پر رویی تمام عیار گفت که در ج.ا، رئیس جمهوری چیزی بیش از یک تدارکاتچی نیست! در مقابل تمام جنایت هایی که در دوره او اتفاق افتاد سکوت کرد و دور دنیا براه افتاد و این رژیم را بزک کرد تا رژیم بماند. لیست دراز و دردناک است، آنوقت شما در چشم من نگاه می کنید و می گویید با دانشجویان حرف می زد؟ وقتی با دانشجویان آن رفتار بیرحمانه انجام می شد، این مرد چکار کرد، شما کجا بودید؟ اکبر محمدی یادتان رفته، حشمت طبرزدی چه؟ که الان مدتهاست در زندان است. زندگی بسیاری از دانشجویان و خانواده هایشان از بین رفت، شما خجالت نمی کشید وقتی می گویید او با دانشجویان بحث و گفتگو می کرد، یادتان رفته چگونه سر دانشجویان داد زد و گفت میگم بندازنتون بیرون....؟ این خاتمی شما چرا دوباره به میدان اصلاح طلبی شکست خورده برگشت؟
مگر او بعد از ۸ سال ریاست جمهوری اش نگفته بود که این مقام چیزی جز یک تدارکاتچی نیست؟ پس چرا دوباره این بازی دروغ اصلاح طلبی را دوباره براه انداخت؟ آیا دوباره برای نجات رژیم به میدان نیامده بود؟ این شیاد یک دروغ را فقط یکبار نمی گوید بلکه هر دوازده سال که نسل معصومی وارد جامعه می شود او دوباره همان دروغ ها را تحویل می دهد که نظام اصلاح پذیر است. شما هم دست کمی از او ندارید.
در تظاهرات بزرگ لندن، بیش از ۲۰۰۰ ایرانی شرکت کردند و بسیاری بدلیل تاکتیکی در بدنه سبز آن قرا گرفتند و نه بدلائلی که شما می آورید. آقای اسماعیل خوئی هم بودند و برخلاف خواسته هواداران موسوی که بیش از ۱۰۰ و ۱۵۰ نفر نبودند بقیه مردم شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و خامنه ای و جمهوری ایرانی داده می شد. من در آن تظاهرات بودم و مرتب بالا و پایین می رفتم و رفتار تظاهرکنندگان و نظراتشان را می پرسیدم. چرا انقدر دروغ می گویید؟
من حرفی با دروغگویان ندارم، فقط می خواهم بدانید که اگر نسل گذشته از شما تا حالا گله مند بوده است اکنون نسل منهم به آن اضافه شده است. تعجبی هم نیست اگر دعوت شما به مناظره با سرشناسان بی جواب می ماند. شما و آقای خاتمی باید مناظره کنید و دروغ با هم مبادله کنید.
از نسل من بشنوید که خاتمی با ما چه کرد و بعد از این مرد فریبکار تعریف و تمجید کنید. با یافتن چندین دروغ بزرگ در این مقاله تان من یکی دیگر وقتی برای شما ندارم.
امیدوارم که این نظر بدست شما برسد و اخبار روز این نظر را حذف نکند.
۲۱۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : احمد صلاحی
عنوان : جوانان ایران از برخورد های ما بشدت ناراضی هستند.
اکثریت مردم نه تنها از حکومت روی برگرداندند بلکه برای کنار گذاشتن ان با جان و دل می کوشند.
تجربه ی مردم ایران چشم مسلمانان جهان را نیز گشود که ادعاهای انقلاب اسلامی ایران جز فاجعه نتیجه ای نداشت.
تمام جریانات مخالف ِحکومت بخصوص در خارج از کشور می دانند که دیگر مانند اول انقلاب طرفدار ندارند و مردم هم رهبران ِ مادام العمر را قبول نمی کنند.
ملیون ها ایرانی که دنیا را به شگفتی وا داشته
محصول "ازمون و خطای " خود ِ مردم می باشند.
در این برهه ی تاریخ ِایران طرفداران شاه، مصدق،خمینی و حکومت اسلامی،حزب توده،فدائیان خلق،مجاهدین خلق، راه کارگر و هر گروه دیگر نمی توانند با صرف محکوم کردن رهبران خود نقش خود را در جریانهای مربوطه توجیه نمایند.
انهائی که هنوز برای خامنه ای هورا می کشند چگونه انسانی هستند؟
طرفداران رجوی هم ایرانی هستند. ایا رهبران وطرفداران اکثریت و حزب توده مطیع و منقاد نگهدار و کیانوری بودند ؟ دیگر کیانوری نیست چرا توده ایها با گذشته ی فاجعه بار خود برخورد نمی کنند؟ اینها مثال ست و در مورد تک تک ِ ما صدق می کند . رجوی مجاهدین را خلق کرد یا برعکس این مجاهدین میلیونی بود رجوی را رهبر خود کرد ؟
در هیچ برهه ای از تاریخ ایران اینقدر زمینه برای فعالیت سیاسی چند حزبی مساعد نبوده .
دیگر شاه و خمینی و خامنه ای نمی توانند رای میلیونها ایرانی را نادیده بگیرند.
دیگر رای ها قسمت شده باید انرا پذیرفت و مانند جوانان کار کرد. جوانان ایران از برخورد های ما بشدت ناراضی هستند.
احمد صلاحی
۲۱۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : آقای کامران قویدل آیا حاضرید در یک گفتگوی رو در رو از مدعیات خود دفاع کنید؟
اگر پاسخ شما به این پیشنهاد مثبت است لطفا مکان آن را مشخص کنید. خواهم آمد. زمان را هم در همین صفحه با هم توافق خواهیم کرد. مشروط بر این که این گفتگو گفتگویی رو در رو باشد و همگان بتوانند مستقیما به آن (از جمله از طریق اینترنت) دسترسی داشته باشند.
اگر پاسخ آقای کامران قویدل به هر دلیل به این پرسش منفی است. آنگاه از کس یا کسان دیگر همین دعوت را خواهم کرد.
هر کدام از ما، در هر مقام و جایگاهی که باشیم، تا وقتی از دموکراسی و حقوق بشر حرف می زنیم، که می زنیم، باید یاد بگیریم هوایی و بی پشتوانه و پشت دری حرف نزنیم و مسوولیت حرف های خود را بر عهده بگیریم.
۲۱۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|