از : ماهان شاهد
عنوان : هر دم از این "باغ" بری میرسد .......
در رابطه با مقاله ی آقای نگهدار با تیتر "پیرامون نقش و اهمیت بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی" نقدی نوشتم که ایشان قسمتی از آن را در این مقاله شان قید کرده:
///
...
ماهان شاهد:
آقای فرخ نگهدار، کیانوری و .... سعی در ساختن "کبوتر" از "افعی هایی" مانند خمینی، خلخالی، خامنه ای دارد. ... راستی فرخ نگهدار برای چه از فروپاشی نظام پلید اسلامی میترسد؟
...
دیدگاه حاکم بر این اظهار نظرها بیشتر دیدگاهی انقلابی است. آنها اعتقاد دارند که باید کلیت رژیم را یک جا به زیر کشند. آنها فکر می کنند مردم طی این ۳۰ سال هم همیشه آماده چنین اقدامی بوده اند و فقط سرکوب مانع تحقق آن شده است. چنین دیدگاهی البته منحصر به خارج کشور نیست. در ایران هم طرفدار و حامی زیاد دارد.
///
من در نقدم به مقاله ایشان پرداختم که در صورت تمایل برای مطالعه کامل آن به لینک زیر مراجعه نمایید.
http://www.iran-chabar.de/ideas.jsp?essayId=۲۶۲۲۲&direction=backward&first=۱۹۶۱۰
من در این متن با توجه به مقاله ایشان سوالاتی مطرح کردم مانند:
راستی فرخ نگهدار برای چه از فروپاشی نظام پلید اسلامی میترسد؟
بعد از آن که تعدادی معدود از کاربران با نظراتشان (آگاهانه یا نا آگاهانه) سعی در مخدوش کردن حافظه تاریخی ایرانیان داشتند، در همان لینک سوال فوق را از این افراد کردم:
حضار محترم،
آگر شخصی در سالهای جوانی اعمالی نادرست مانند دزدی، قتل، تجاوز و .... انجام دهد و بعدها از آن کرده خویش پشیمان گشته و تبلیغ اعمالی درست مانند انساندوستی، آزادی خواهی و .... نماید، آیا در یک جامعه مدنی از آن اعمال نادرستش گذشت خواهد شد؟
...
فراموش کرده اید که همین افراد مانند آقای فرخ نگهدار، کیانوری و .... سعی در ساختن "کبوتر" از "افعی هایی" مانند خمینی، خلخالی، خامنه ای و .... داشتند؟؟؟؟؟
ایرانیان تا کی باید تاوان پرداختن هزینه سنگین اعتماد کردن به اینگونه "روشن فکران"! را بدهند؟؟؟؟؟
بدینگونه آقای نگهدار مخالفین خود را "انقلانی و بر انداز" مینامد و خود را "صلح دوست". با بیانی دیگر مخالفا نش پیرو خون ریزی هستندو ایشان پیرو گذار مسالمت آمیز به دمکراسی!!!!!
۲۱٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : بحث را خراب نکنید!
این روش بحث ، از پایه ایراد دارد. سوزن گرامافون بعضی ها، همیشه برای محو کردن دیگر صداها، گیر می کند و هی جیغ تکراری می زند.
کمی هم اعتماد به نفس داشته باشید. آقای نگهدار، پیشنهاد فروش بسته ای مهرو موم شده ، با خود نیاورده است که با اشاره به سوابق اشتباهات و خنده دارتر ، کنکاش در" انگیزه " و روانشناسی فردیش ، می خواهید ثابت کنید که او قابل اعتماد نیست و بسته اش را خریدار نیستید.
او موقعیت و موضع گیری واضح و روشنی در رابطه با جنبش مردم میهنمان دارد. ما هم اگر موضع و ایده درست و روشنی در این مورد داریم، می توانیم بر اساس باور های خود ، نظریات او را به چالش بگیریم . بحث کنیم . هدف از بحث هم شخص نگهدار نیست که این گونه سمج و ناشیانه به او پیله کرده اید. هدف اندیشه سیاسی اوست ، بخصوص در رابطه با حمایت از اصلاح طلبان. که این موضع گیری هواداران بیشمار نیز دارد. از جمله خود من. با پرتاب گوجه فرنگی و تخم مرغ ، ناشیانه ، خود را عاجز از نقد عقایدش معرفی نکنید.
بحث "شخصی" با نگهدار، زمانی منطقی است که او خود را کاندید مقامی کرده باشد و یا بخواهد چک سفیدی از شما بگیرد.
دوستانی که دارای یک سیستم فکری منسجم و نامتناقض، در عرصه های گوناگون سیاسی ، عقیدتی هستند ، اصولن از این که کسی بتواند فریبشان دهد ، واهمه ای ندارند. اینچنین بحث را به کوره راه انداختن ، از ترس ناشی می شود. ترس از تناقض در خود است که اعتماد به نفس را از بین می برد.
۲۱٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آوش
عنوان : پاسخ به آقای رضا انصاری پیام شماره ۲۱۳۱۸ -۱۶ بهمن و مسئول محترم سایت اخبار روز
۱-اینجانب آرش هستم واز داخل ایران باسایت تماس می گیرم طبیعی است که نباید اسم واقعی خود را افشاکنم که قطعا کمتر از یک روز بعد گرفتار خواهم شد.۲- آقای رضا انصاری که اینجانب را خطاب قرار می دهید که باوقاحت ...اوباشانه دروغ می گویم فقط کافیست ازطریق سایت گوگل عبارت فدائیان اکثریت ویا فرخ نگهدار را تایپ کنید خواهید دید که به اسناد ومصاحبه ها ومقالات متعدی در خصوص همکاری فدائیان اکثریت وفرخ نگهدار با رژیم جمهوری اسلامی دست خواهید یافت که البته بسیاری ازآنها توسط دوستان سابق آقای نگهدار مطرح می شود .ولی عجالتا به نشریه کار شماره ۱۲۰هفتم مرداد۱۳۶۰ (زمان اوج اعدام ها) و همچنین به سایت روشنگری مقاله خانم فرخ قهرمانی ومقاله ای از آقای ناصر مستشار وتحت عنوان جایگاه سپاه پاسداران کجاست مراجعه فرمائیدوهمچنین به سایت کومله وبررسی نقش اکثریت در سرکوب کردها ... .قطعا همه نسخه های نشریه کار ازبین نرفته است یقینا درهمان زمان کسانی بودند که نسخه های ازآن نشریات را برای روز حسابرسی دریک مکان مطمئن نگهداری کردند.البته هیچ کس خواهان خشونت دیگر وادامه دور خشونت های جدید نمی باشد وبنظر اینجانب حتی اگر لاجوردی هم زنده می بود باید بارعایت موازین انسانی محاکمه می شد نه با قانون قتل وجنایت فعلی ویاشبیه آن -ولی درد ما ازاین است که افرادی که سابقه آشکاری درهمکار ی با رژیم جمهوری اسلامی دارند خود رانیروی پیشرو معرفی می کنند وبگونه ای سخن می گویند که گوئی اینان اولین نفر بودند که به بطلان سیستم ولایت فقیه دست یافتند وبقیه باید دنباله روی آنها باشند .فدائیان اکثریت آخرین سازمانی بود که جمهوری اسلامی سراغ آنها رفت یعنی درسال ۶۲ حتی بعداز سرکوبی نهضت آزادی و حزب توده این نبود جز بخاطر همکاری ثمر بخش این سازمان با جمهوری اسلامی -اگر جرات وشجاعت اعتراف به اشتباه راندارید لااقل خود راپیشرو معرفی نکنید آیا این زیاده خواهی است .۳- ازسایت اخبار روز بخاطر حذف کامنت قبلی ایجانب که در۱۶ بهمن نوشته بودم متشکرم .معنی آزادی بیان راهم فهمیدیم .
۲۱٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : خطا
خانم شهلا س،
سپاسگزار از توضیحاتتان. هموطن گرامی ،خواهر عزیز ، شما نکته اصلی را نگرفته اید. صحبت صجبت سیاست بازی و سیاست کاری نیست.صحبت سر پیاده کردن گذشته ای مشمئز کننده در آینده ای نامعلوم است. صحبت سر برنامه ریزی برای تکرار اعمالی است که اتفاق افتاده است. از هر طرف که بوی آش شله قلمکار قدرت برخیزد جماعتی کاسه ی چاپلوسی در دست به آنطرف خیز بر می دارند. این با "فعالیت دوطلبانه سیاسی " تفاوت دارد. متلاشی کردن یک سازمان و ذوب شدن در قدرت با فعالیت سیاسی و مبارزه برای دموکراسی فرق دارد . آزموده را آزمودن خطاست و خطرناک.
آیا اگر دادگاه و حساب و کتابی نیست باید "خطاها" را تکرار و یا زمینه را برای تکرار آن فراهم کنیم. تفاوت من و شما این است که "خطا" را متفاوت معنی می کنیم
با سپاس از قلمفرسایی جانانه ی شما
۲۱٣۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : پوزش
با پوزش از همه خوانندگان اقرار می کنم که به علت دشواری ها متاسفانه موفق نشدم نوشته خود را بدون اشتباه انتشار دهم. چندین غلط در آن بوده که رفع شده و آخرین آن این جمله است:
"از رهبران پرخاش جوی سازمان اکثریت در طیف چپ انقلابی دعوت کرده ام گفتگوهای رو در رو در باره گذشته، حال و آینده برگزار کنیم."
متاسفانه کلمه "مخالف" از این جمله به دلیل کم دقتی حذف شده. جمله درست چنین است:
"از رهبران پرخاش جوی مخالف سازمان اکثریت در طیف چپ انقلابی دعوت کرده ام گفتگوهای رو در رو در باره گذشته، حال و آینده برگزار کنیم."
۲۱٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرید راستگو
عنوان : کمی بیآئید پائین
من هم سازمانی آقای نگهدار نبوده ام ولی تا بحال هر بد گوئی در مورد آقای نگهدار شنیده ام از دوستانی است که سابقاً با ایشان یا شخصاً نزدیک بوده اند و یا اینکه هم سازمانی ایشان بوده اند. من نمی خواهم گذشته پر حرف ایشان را بررسی کنم . ولی می توانم از روی همین مقاله به ایشان بگویم شما نشسته اید و بخود صد آفرین می دهید. نه جانم قدری از بالا بیآید پائین. شما در ابتدای مقاله خود می نویسید « علاقه دارم برای اخبار روز هم بنویسم تا بتوانم واکنش نگاه رادیکال را از نزدیکتر وارسی کنم» پس شما نمی نویسید تا دیگران بیآموزند شما می نویسید تا جاسوسی کنید و مغز دیگران را بخوانید و ببیند در اذهان عمومی دوستدارانی دارید یا ندارید. یعنی هدفتان از نوشین نظر سنجی در مورد خود است نه اینکه دلتان سوخته برای بالا بردن فرهنگ عمومی مردم ایران. شما در همین مقاله می گوئید که طرفدار اتهام زنی نیستید. «هرگاه اتهام زنی، ایجاد ترس، عدم اعتماد به صداقت دیگران حربه های دفاعی اصلی ما در برخورد با یکدیگر باشد.» چگونه ابتدای مقاله اتان منتقدین خود را متهم به رادیکالی می کنید. در واقع دارید به دیگران پز می دهید که من ( فرخ نگهدار) منطقی و معتدل هستم ولی منتقدین من رادیکال و بی منطق هستند. شما می نویسید « هدف من در این مسیر نرم کردن فضای مناسبات میان فعالان سیاسی و مسلط کردن و تداوم بخشیدن به روند گفتگو بوده است.» اگر هدف شما تداوم بخشیدن به گفتگو هست پس چرا مخالفین خود را با تندروهای حکومت یعنی حسینیان، اژه ای، پورمحمدی، رئیسی، احمدی نژاد و غیره مقایسه می کنید. آیا واقعاً هر کس نظرات شما را قبول نداشت و یا حتی سهواً و عمداً به شما ناسزائی گفت برابر میشود با جنایتکاران و آدمخوران جمهوری اسلامی. نه جانم از بالا بیآئید پائین. شما که طرفدار اتهام زنی نیستید و در مسیر گفتگو قدم بر می دارید چگونه بخود اجازه می دهید که رهبران اکثریت را پر خاش گر بنامید. این مسیر شما مسیر گفتگو نیست مسیر انتقامجوئی از رفقای سابق خودتان است.آقای نگهدار اشکال شما در تفکرتان است شما بخود دروغ می گوئید همانطور که در تلویزیون صدای آمریکا که همرا ه آقای زرافشان بودید به دروغ گفتید سازمان ما از اول با جمهوری اسلامی مخالف بوده است. نه جانم شما و سازمانتان خدمتگزار جنایتکاری چون خمینی بوده اید دروغ چرا می گوئید و شعور ایرانیان را به تمسخر می کشید و به وجدان تاریخی آنان توهین می کنید. شهید پیروز دوانی مصاحبه ای با اعضای جدا شده از حزب توده کرده است و در آن مصاحبه ها اکثر قریب به اتفاق می گویند که حزب به ما دستور داده بود تمامی هواداران سلطنت شاه را به پاسداران معرفی کنید و ما دستور داشتیم تمامی مائوئیست را لو بدهیم الخصوص اعضاء حزب رنجبران را. آنوقت شما تلاش داشتید بزرگترین تشکیلات چپی ( جدا از درستی یا غلطی مواضعش) دنباله رو چنین حزبی بسازید بطوریکه وقتی علی کشتگر با شما و جمشید طاهری پور مخالفت می کند به ایشان می گوئید نابودت می کنم.( این جمله را من خود از علی کشتگر شنیده ام). آقای نگهدار شما این هستید!! بعد ادعا می کنید چرا کسی نمی آید با شما بحث کند. الحمداله که بقول خودتان پشت درهای بسته با پسر شاه مرحوم حرف زده اید. توده ایها هم که همکیشان شما می باشند. رهبران بقول شما پرخاشگر اکثریت که دوستان سابق خودتان بوده اند، حال باید دید چه بسر آنها آورده اید که آنان حاضر نیستند با شما حرف بزنند و در روز روشن از شما فراری می جویند. آقای نگهدار کمی بیآیدپائین. خود را به کر گوشی نزنید و پاسخگوی توده مردم باشید. زیرا کامنت ها را نه رهبران این حزب یا گروه یا این سازمان نوشته اند، بلکه مردم عادی نوشته اند چرا اباء دارید به آنان جواب بدهید. فکر می کنید خیلی زرنگی بجای پاسخگوئی به سئوال کاربران بحث را عوض می کنید که چرا فلانی و بحمانی با من بحث نمی کنند. شما باید به شهدا و باز ماندگان آنان و آنانی که امروز بجای آنها مبارزه می کنند تا راه آنان را برای آزادی ادامه دهندباید به آنها جواب بدهید چکار رهبران این حزب و گروه دارید تازه برای آنان می توانید نامه خصوصی بنویسید نه صفحه را سیاه کنید و وقت دیگران را بگیرید که چرا مسعود رجوی با من مصاحبه نمی کند. نمی کند که به جهنم بکند. به ما چه که کی با شما گفتگو می کند یا نمی کند. اینجا صفحه کاربران است و آنان هستند که می خواهند به شما بگویند آقای نگهدار بس کنید دوره شما گذشته است و شما به تاریخ پیوسته اید. شما برای رسیدن به قدرت می خواستید از طریق حزب توده به شوروی وصل شوید تا شاید مثل ببرک کارمل به قدرت برسید امروز هم فکر می کنید اگر بدنبال مهاجرانی و افراد بدسابقه دیگری خود را بچسبانید می توانید به قدرت برسید ولی بقول شما اگر امروز کمیسیون تحقیقی برای تونی بلر و کثافت کاریهایش در انگلیس براه انداخته اند تا پاسخگو جنایاتش باشد. مطمئن باشید در ایران آزاد افرادی مثل شما و مهاجرانی و سروش و خاتمی و غیره باید در کمیسیون تحقیق و حقیقت یاب به سئوالات جواب بدهید تا مشخص شود بجز هلیل رودی چند نفر دیگر را بعنوان آمریکائی لو داده اید.
۲۱٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : نظر دهندگان گرامی، شما از طاهری پور و فرخ نگهدار انتظار پاسخ دارید و نسل منهم به همان اندازه از شما انتظار پاسخ دارد.
نظر دهندگان گرامی،
خواهش می کنم حوصله به خرج دهید و برای کسانی مثل منهم که یکی دو نسل با شما فاصله داریم فضایی ایجاد کنید که ما هم با شما تبادل نظر کنیم و از همدیگر بیاموزیم و بجایی برسیم. پرسشهایی دارم که امیدوارم از شما پاسخهایی دریافت کنم، لطفأ آنها را بی جواب نگذارید.
۱. آیا جنگ های چریکهای فدایی خلق با نیروهای خمینی در کردستان و ترکمن صحرا را می توان جنگ های داخلی ایران دانست؟
۲. چرا فرخ نگهدارها و کیانوری ها تصمیم گرفتند که این جنگ ها باید پایان یابد و چرا بدون مشوره با اعضاء و همکاران خود تصمیم گرفتند با خمینی بر علیه جنگجویان چریک تبانی کنند؟
۳.اگر سازمان چریکهای فدایی خلق به جنگ های چریکی خود در کردستان و ترکمنستان ادامه می داد در آخر نتیجه چه می شد؟
۴. چرا در این ۳۰ سال یک سازمان و حزب چپ جوانسال، خوشنام و متبحر ایرانی در خارج از کشور با یک برنامه منسجم برای چنین روزهای سرنوشت سازی بوجود نیامد که نسل دوم و سومی های ایرانی آنرا امروز معتبر و قابل اتکا به حساب بیاورند؟
۵. عوامل بازدارنده ۴ چه بوده اند؟
۶.چرا نسل شما فقط مایل است با نسل خود صحبت و گلایه کند و فقط به گذشته بپردازد، گذشته ای که نسل من را با ضد و نقیض گویی هایی که در میانتان می بینیم سر در گم و مأیوس می کند و راهی را برای آینده نمی گشاید؟
۷. در آستانه ۲۲ بهمن هستیم، آیا پربارتر نیست اگر بحث ها را به تظاهرات گسترده برون مرزی بکشیم بخصوص در لندن و پاریس و رم و واشنگتن و لوس آنجلس؟
۸. آیا قبول دارید که گذشته را نمی شود تغییر داد ولی آینده را می شود با اعمال امروز خود تغییر داد؟ در این رابطه آیا بهتر نیست که از امروز با اتحاد و تظاهرات گسترده خود در سطح جهان در ۲۲ بهمن سرنوشت ایران را ۱۸۰ درجه تغییر دهیم؟
۹. آیا قبول دارید که پرداختن به گذشته در آستانه ۲۲ بهمن به ارضاء خود کمک می کند و به مبارزات ملی ایرانیان جان بر کف گذاشته در ایران آسیب جبران ناپذیر می گذارد.
۱۰. ایرانیان درون مرزی اگر از این بحث های شما در برون مرز آگاه بودند بخصوص در آستانه ۲۲ بهمن به شما چه می گفتند و از شما چه می خواستند؟
۱۱. آیا هواداران سبز موسوی تظاهراتی مقابل سفارت ج.ا در لندن ترتیب داده اند یا خیر، من هرچه در اینترنت گشتم پیدا نکردم. خواهش می کنم اگر اطلاع دارید در این ستون بگذارید.
نظر دهندگان گرامی، شما از طاهری پور و فرخ نگهدار انتظار پاسخ دارید و نسل منهم به همان اندازه از شما انتظار پاسخ دارد.
سپاسگزارم
۲۱٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : شهلا س
عنوان : تنها صداست که می ماند!
بسیار تاسف از انگیز که برای دمکراسی نا خود آگاه خلاف آن عمل کنیم . روی سخنم با سیما سرابی ست. با چند نکته :
اول- ما میتوانیم در باره ی فرخ نگهدار و هر شخص دیگری در حد «فردی» مستقل و جدا از روابط اجتماعی او تا می توانیم بگوئیم و بنویسم و خرسند باشیم. اما مگر میشود فراموش کرد که فرخ نگهدار و هر کس دیگر در یک محدوده ی «اجتماعی» بزرگ شده ست و نمی توان او را؛ نه برای هنگامیکه دبیر اول سازمان اکثریت بود و نه امروز که در اتحاد جمهوریخواهان فعالیت دارد «بدون » سایر ارتباطات جمعی او با رهبران سازمان اکثریت و همفکران و همراهان امروز او مورد نقد قراد داد. این به معنی این نیست که فرخ نگهدار خطا نکرده ست . بلکه مانند هر تضاد ،بحران و فاجعه ی سیاسی قابل مقایسه با دعاوی «حقوقی» می باشد و دارای متهم ردیف اول و دوم و..و.. دارد که در بحث های سیاسی ما مطرح نیست . لابد «دیگران» بی خطا هستند! از آنجائیکه در کشورمان قانون اساسی مورد احترام نداشته ایم از تبعات آن نبود احزاب سیاسی قانونی و تربیت سیاسی می باشد. اما مانند مثلا انگلستان تومی بلر را برای توضیح خواستن بدرباره ی اشغال عراق به پاسخگوئی بکشنانند ومطابق قانون اساسی او را به تقریبا محاکمه کنند یا نقد بکشند.
ما این را در مورد نگهدار ، رجوی ، حتی مردگان مثل کیانوری راحت بدون ظابطه ای انجام میدهیم.
دوم - فعالیت سیاسی یک کار «داوطلبانه» ست و در ایران ما هم برای فعالین سیاسی نفعی دربر نداشته ست همه این را میدانند.
قبلا هزاران فعال سیاسی شهید شده ، هزارن نفر در زندان نشسته ، هزاران نفر با برخورد های «عصبی» ما عطای سیاست را به لقای آن بخشیده اند و «منفعل» شده اند. از رهبران سابق اکثریت گرفته تا سایر نیروها استثنائی وجود ندارد. ما فقط قهرمان میخواهیم !
در این میان کارفرمائی وجود ندارد که فرخ نگهدار «استعفای» خود را به ایشان رد نماید.
سوم - در کشورهای آزاد احزاب از بودجه ی دولتی و حق عضویت دارای بنیه اقتصادی لازم هستند. بعضی از «کادرها» تمام وقت برای حزب خود کار می کنند و از نظر اقتصادی حزب مربوطه مخارج آنها را بعهده می گیرپد. وقتی کادرهای یک حزب در مجلس یا کابینه می نشینند از حقوق و مزایای بالا برخوردار میشوند و حقوق بازنشستگی و پست و مقام های اداری در انتظار آنها ست . سایر هواداران و اعضای احزاب کار و زندگی مشخص دارند و بعنون «فوق برنامه» برای حزب خود کار می کنند.
در برخود سیما سرابی با این مسئله همان فرهنگ سیاسی سنتی وجود دارد : «امیدوارم سیاسی کاران حرفه ای دیگر از شما سر مشق و الهام بگیرند» - این درک و تعریف سنتی ما از فعالیت سیاسی ست که چنین آکنده از بار منفی ست. ما باید از حقوق شهروندی و داشتن احزاب متعدد برخوردار باشیم و زمینه ی فعالیت داوطلبانه ی بدون تهدید و تعقیب را فراهم کنیم تا این فعالیت ها از انحصار مشتی فرصت طلب که ۱۰۰ سال ست همه را اسیر کرده اند در آید. آیا علت انفعال فعالان سیاسی فقط رژیم بوده ست ؟
نتیجه :
جوانان ما مثل ما فکر نمی کنند و از رفتار سیاسی ما اصلا خوششان نمی آید و دارند بهتر از ما پیکار می کنند
حرف آخر را به کامنتی که برای آقای نقره کار گذاشتم پایان میدهم :
وظیفه ی ماست که فرهنگ سیاسی خود را ارتقاء دهیم و این ربطی به خطاهای این یا آن فرد یا هر قدرت دیگری ندارد . این کم کاری ما دقیقا به نفع خطا کاران و قدرت های فاسد تمام میشود. کلید کار چیز های دیگری ست :
Moulding of Public Opinion
چرا فعالان سیاسی و نخبه های ما در تاثیر گذاری بر افکارعمومی دقت نمی کنند؟
Represantative Democracy
اگر به دموکراسی نمایندگی / وکالتی اعتقاد دارم چرا نظر توده های مردم را بسمت خود جلب نمی کنیم ؟
۲۱٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سیما سرابی
عنوان : تقاضای باز نشستگی
آقای فرخ نگهدار،
پرداختن به متنی که نوشته اید بیهوده است به آن نمی پردازم. یکبار به نوشته ی تان پرداختم ،در گفتگو با کاربران یعنی در همین نوشته ی اخیر مضمون نوشته ی مرا تحریف کرده اید وپاسخ نا صوابی به من داده اید که ربطی به نظر من ندارد و مرا خشونت طلب معرفی می کند. زهی ذکاوت ( کابران محترم ذکاوت را هرچه می خواهند بخوانند). من بطور خلاصه یکبار دیگر در پاسخ به همین نوشته ی شما نظر خود را تدقیق کرده ام { نظر۲۱۲۶۱} کهشاید این بار درک روشن تری از نظراتم برایتان حاصل شود.
من از شما یک تقاضا دارم و این یاد داشت بیهوده را برای طرح همین تقاضا می نویسم :
بیایید و به حرمت اینهمه کار بر شریف اخبار روز که حضور و حرکت شما را درجنبش، مضر، مخل ، مخرب و هدر دهنده توان نیروهای در صحنه می داند خود را از سیاست بازی بازنشسته کنید.
ssima۸۸@yahoo.com
بیایید یکبار برای توده ها اعتبار و اهمیت قائل شوید و به نظرشان احترام بگذارید، کنج عزلت برگزیند و بنشینید خاطراتتان بنویسید؛ به سلیقه ی خودتان. فرض محال که محال نیست صادقانه بنویسید کسی، بهر حال جز همقطارانتان کسی آنها را باور نخواهد کرد.
اینهمه مخالفت شما را ازخودتان شرمنده و نسبت به آینده ی کار سیاسی تان مشکوک نمی کند؟ فکر کنید اکثریت (نه آن اکثریتی که عضو آرهبریتش را در دست داشتید) به برکناری شما رای داده است و شما را نمی خواهد، اصرارتان برای ماندن از چیست؟ قصد خدمت به کسانی را دارید که به شما می گویند نه. شما باور دارید که تافته ی جدا بافته ای هستید و با پارسنگ احمدی نژاد و خامنه ای قابل کشیدن نیستند، مردم به آنها می گویند نه، و آنها همچنان با سماجت و وقاحت لنگان خرک خود را می رانند. شما دیگر چرا؟ شما که خود را در جبهه خلق تصور می کنید. یکبار در همین ستونها شاید کمی پرخاشگرانه تر ازین اما بر سیاق همیشگی خو در کمال "نزاکت" شما را به شرح گذشته و "انتقادات وارده" ( اگر واژه درشت تری بکار ببرم قیچی ممیزی دامنم را کوتاه می کند و لی کاربران بسیارزیرکند و انتقاد را هزوارش تلقی می کنند، هزوارش یعنی نوشتن انتقاد و خواندن خیانت!) فرا خواندم، با کمال متانت (متانت هم هزوارش است) سکوت کردید و به دعوتم پاسخ ندادید.
اینهمه کاربری که به شما اعتراض دارند و بعضا دشنام می دهند، سکوت در برابر آنچه که شما و انگشت شماری از یاران شما کرده اند را بی اعتنایی به زجر و شکنجه و احتمالا ریختن خون جوانان مبارز و مجاهد می دانند.
آن جان باختگان که دیگر نیستند، دادگاهی هم نیست که شهود را جمع و گناه یا بیگناهی شما را رسیدگی کند. شما هم که با کمال بردباری و سعه ی صدر سکوت کرده اید، ما کاربران دستمان به جایی بند نیست جز انکه همین سطور را سیاه کنیم.
فکر نمی کنید سکوت در برابر اینهمه توهین و تحقیر از نظر روانی قابل بررسی است؟
آیا شما با سکوت و خودرا به ثقل سامعه زدن در برابر در خواست توضیح، می خواهید بخود تلقین کنید که آن اتفاقات واقعیت نداشته اند. شما دارید سعی می کنید که بخشی از حیات سیاسی خود را بفراموشی بسپارید، بیایید بر خود منت بگذارید و تمام گذشته و آینده ی سیاسی خود را فراموش کنید. خواهش می کنم خودرا از سیاسی کاری بازنشسته کنید.
۲۱٣۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : امین بابایی
عنوان : سخنی کوناه
آقای نگهدار چگونه از دمکراسی و اتحاد دم می زنید در حالیکه در تظاهرات های مقابل سفارت جمهوری اسلامی در شهر لندن پافشاری می کردید که میان تظاهر کنندگان خط کشی بشود و مانعی شدید برای اینکه همه ایرانیان معترض یک صف نشوند و یکصدا شعار ندهند؟ مخ عده ای جوان را زدید و میان مخالفان و رای من کجاست فاصله ایجاد کردید. من بارها شما را دیدم حتی به انتظامات توصیه می کردید که نگذارند مردم یکی بشوند. و آنها با گذاشتن دیوار (بری یر) میان خودشان و سایرین فاصله را بوجود آوردند و کم کم جمهوری ایرانی خواهان اعلام انشعاب کردند و عده ای دیگر دلسرد به خانه های خود بازگشتنه اند.
رفتار شما بآ شال سبز بر اطراف گردن انداختن و لباس مشکی عزاداری که بی شباهت به تکیه داران حسینی نبودید باعث شد که تظاهر کنندگان از میانشان دورتان کنند و کنارتان بگذارند تا دیگر دخالت نکنید.
ماجرا در همین حد ختم نمی شود نقش تان را به همسرتان داده اید، او بر عهده گرفته است و به میان جمعیت می رود. شمع بدست مراسم شام غریبان برپا می کند و من بارها این صحنه ها را نظاره کرده ام.
بارو کنید برای من شکنجه است که شخصی چون شما، روزگاری از رهبران ما بوده اید.
ادبیات عیرمرسومی که به کار می برید نشان از پس رفت جریان چپ در ایران دارد و خود را باید سرزنش کرد که چگونه شخصی چون شما به سخنگویی و رهبری رسیده بوده است ؟به کار بردن واژه هایی چون بی گناه و گناهکار . بی گناه کشته شدند؛ "گناهی نداشتند"، از دل کدام ادبیات بیرون می آید که از زبان شما نمی افتد؟ بگویید در کدامیک از واژه نامه های سیاسی دیده می شود؟
بدانید که چپ ایران را نابود کردید.
۲۱٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|