از : ایرانی
عنوان : نگاه گزینشی آقای پژوهشگر
آقای سروش عبدی عزیز
من نمیدانم از کی تا بحال افرادی چون جنابعالی مامور شده اند که یک برای متخصصین و پژوهشگران قاعده و چارچوب تعیین کنند. شما میفرمایید "پژهشگران برای اثبات نقطه نظرات (هیپوتز و در مرحله بالاتر تئوری) خود گزینشی عمل می کنند و اسناد و شواهد را از میان توده ی مدارک برمی گزینند".
نگاه گزینشی به مسائل همانا عین دروغگویی است. چنین به اصطلاح پژهشگرانی ارزانی شما باشد و دیگر دوستان حاج قلی خان مجد. این روش شما همان چیزی است که جمهوری اسلامی بیان میدارد. شما خودتان میگویید که به نظرات نباید توجه کرد و باید به اسناد استناد نمود. پس چرا وقتی یک پژهشگر بی طرف، که دست بر قضا ضد رضا شاه نیز هست، با دلیل و مدرک ثابت میکند که این آقای مجد شما دروغ میگوید، شما مدارک او را در نظر نمیگیرید و فقط به نظرات او توجه میکنید؟ در ضمن جواب شما به شنونده عزیز چیست که با تیزهوشی خاص خود غیرممکن بودن ادعاهای بی اساس محمد قلی خان مجد را ثابت کرده؟ آیا این هم بی ارزش است؟
در هر صورت موفق باشید. باز تکرار میکنم هر کس میتواند برای خود نظری داشته باشد ولی افرادی چون این آقای مجد باید بدانند که دروغگویی و نگاه گزینشی به واقعیتها کمکی به اشاعه دیدگاههایشان نمیکند.
دیگر مزاحمتان نمیشوم. موفق باشید.
۲٣۹۵٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : ۵۰ ساله
عنوان : «پس از ۳۰ سال حق شهروندی, شعار محوری مردم شده است».
تاریخ را به متخصصینی باید واگذار کرد که در این رشته از معتبرترین دانشگاه های جهان فارغ التحصیل شده اند همانطور که هر رشته دیگری را باید به متخصص آن واگذار کرد. هر رشته ای متدولوژی مختص بخود را دارد و تاریخ هم تافته جدا بافته ای از این امر نیست. من تکیه روی رساله ها/تزهایی می کنم که در چنین دانشگاه هایی به ثبت رسیده باشند. منبع مهم دیگر برای من، تجارب توده مردم از زندگی شان در دو رزیم است و مقایسه ای است که بوسیله آنها در این مورد انجام می گیرد. منبع سوم، خاطرات شخصیت هایی است که نقش آفرینان اصلی تاریخ معاصر و بویژه انقلاب ۵۷ ایران بوده اند.
در ایران آزاد، پژوهش های تاریخی در دانشگاه های ایران بوسیله نسل های آینده بدور از حب و بغض و سیاسی کردن آن صورت خواهد کرد و به نتایج بسیار بهتری از حالا خواهد رسید.
آنچه هم اکنون مهمتر از هر چیزی برای منست آزاد کردن ایران می باشد که باید هر چه زودتر صورت گیرد تا مردم دربند ایران بیش از این در مصیبت زندگی نکنند. مهمترین بخش مقاله ک. معمار که هم اکنون باید برای همه ما مهم باشد و می توانیم روی آن به توافق برسیم بقرار زیر است:-
«پس از ۳۰ سال حق شهروندی, شعار محوری مردم شده است. کاش از فردای انقلاب بهمن ما به ازادی و دمکراسی و حقوق شهروندی بها میدادیم و کورکورانه به دنبال شعار مبارزه ضدامپریالیستی ایت الله خمینی نمی رفتیم. امروز بعد از ۳۰ سال دوباره به جای اول بازگشتیم. هنوز پس از نزدیک به صد سال, روی خواسته های انقلاب مشروطیت در جا می زنیم».
گذشته را نه می توانیم تغییر دهیم و نه می توانیم انتظار داشته باشیم همه را هم نظر خود کنیم. ولی برای نجات میهن و ملت دربند خود می توانیم با اتحاد خود زیر چترحقوق شهروندی، آینده را هم برای خود و هم برای نسل های آینده تغییر دهیم.
تندرست و پیروز باشید
۲٣۹۴۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : نامی شاکری
عنوان : آه ای بیژن عزیز!
کاش بیژن بود و می دید! در کمتر از دو روز،سی سال بعد از بهمن ۵۷ ،این "گفت و گو" ذیل گزارش به بیژن شگفت انگیز است . من شخصا فکر می کنم فرایند تکوین دمکراسی در ایران، بدون تمرین گفت و گو و تحمل در میان روشنفکران ، ره به جایی نخواهد برد.شعور اجتماعی در جریان این گفت و گو هاست که هدایت می شود و شکل می گیرد.
به دوست ۵۰ ساله و دوستان دیگری که کامنت گذاشته اند، پیشنهاد می کنم به تامل و مطالعه در مفهوم "انقلاب " به عنوان یک پدیده ی عینی (مثل زلزله و سیل و طاعون و مشابه) و نه آوردن و بردن حاکمان یا حتی حکومت ها به تمایل این و آن (در گزارش های صرفا تاریخی!) "انقلاب" و جا به جایی قدرت ناشی از آن ، پیش از آنکه حاصل کنش های ارکان و عناصر بیرون از یک "سیستم" باشد، محصول عملکرد ارکان وعناصردرونی "سیستم" است و...
احتمالا من و این دوست ۵۰ ساله ام بسیار جوان بودیم و به یاد داریم آن روزی را که "اعلیحضرت همایونی" با چه نخوت و رخوت و بلاهتی در جهانی که رو به چندصدایی می رفت ، حزب فراگیر و تک صدای رستاخیز(حزب الله؟) را اعلام کرد و آن شوخی بی مزه ی ۵۰۰ دلار لای هر گذرنامه را ! من در آن روزها جوان ۱۶-۱۷ سال ای بودم در اوایل "شاهراه روشنفکری" با امکان دسترسی به تک و توک کتاب و مجله و حداقل سواد سیاسی! با دوست دختر خوشگلم توی پارک فرح (لاله)نشسته بودیم و از بلندگوهای پارک ، اخبار ساعت ۲ بعد از ظهر را تحمل می کردیم .همان روز، ما فهمیدیم که اعلیحضرت همایونی دارند غزل خداحافظی را می خوانند !چه نیازی به دخالت این و آن؟ اعلیحضرت به تنهایی جور همه را نمی کشید؟ دخالت این و آن تازه وقتی شروع شد که دیدند در همسایگی "خرس سرخ " ، برای نظام (یا هیئت حاکمه ی ) بعد از سقوط قطعی اعلیحضرت باید فکری بکنند...انتقاد امثال من به نظام پادشاهی، چندان پیچده نبود! با تک صدایی و دریچه های بسته به گفت و گو، بگیر و ببند و آنهمه پول نفت، آرمان و برنامه ی توسعه به جایی نمی رسد! درست مثل همین حالا!
نامی شاکری
تهران - ۳۱/فروردین/۸۹
۲٣۹۴۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : سروش عبدی
عنوان : scholarly articles
چند نکته برای آگاهی آقای ایرانی گرامی:
- آقای پاتریک کلاوستون اقتصاد دان است نه تاریخ شناس یا تاریخ نگار. نظرات تاریخ نگارانه ی ایشان در دنیای آکاد میک اعتباری ندارد.
۲- ایشان نوشته ی خودرا با چنان بغضی نسبت به آقای مجد آغاز کزذه اند که هر خوانندهی بیطرفی شگفت زده می شود.
۳- ایشان برای "شوراندن افکار عمومی؟" آغاز نوشته ی آقای مجد را به نوشته های لنین تشبه می کنند و به جای کد از لنین اشتبا ها از مانیفست کمونیست گفتاورد میاورند تا نظر خود را مستند کنند!!
۴- خنده دار تر از همه اینکه ابشان به آقای مجد اندرز می دهند که بهتر است بجای رجوع به اسناد خارجی به آثار دوره ی رضا شاه مراجعه کنند. این محقق محترم گویا اطلاعی از سانسور و خفقان زمان رضا شاه ندارند. ملاحظه بفرمایید این نوشته این پژوهشگر است:
He (Majd) selectively cites material from the U.S. archives but ignores the extensive Iranian literature on the period, including the numerous scholarly articles and monographs on topics he treats.
آقای ایرانی گرامی
من نمی خواهم آگاهی آکادمیک برختان بکشم ولی آقای کلاوستون باید بدانند پژهشگران برای اثبات نقطه نظرات (هیپوتز و در مرحله بالاتر تئوری) خود گزینشی عمل می کنند و اسناد و شواهد را از میان توده ی مدارک برمی گزینند. این یک اصل بدیهی در کارهای تحقیقی اشت که مورد انگار مححق بزرگوار ما قرار می گیرد. ایشان مارا رجوع می دهند به تاریخ نویسی مخدوش روزگار پهلوی و احتمالا دو هزار وپانصد سال شاهنشاهی فروغی ساخته. زهی بی اطلاعی!
۲٣۹۴٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : شنونده
عنوان : شنونده باید عاقل باشد
از قدیم گفته اند شنونده باید عاقل باشد. این آقای مجد ادعا میکند که مطالبش را بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۴ در آورده. بر اساس این اسناد ادعایی ایشان رضا شاه ۲۰۰ میلیون دلار پول نقد از ایران دزدیده. ۱۹۲۱ همان سالی است که رضا شاه کودتا کرد. یعنی او در طول فقط سه سال ۲۰۰ میلیون دلار پول ذزدیده؟ ۲۰۰ میلیون دلار در اولایل قرن بیستم کلی پول بود! اصلن قابل قبول نیست که کسی به تنهایی، آن هم در یک کشور فقیر و عقب افتاده، و فقط در طول سه سال این همه پول نقد به جیب زده باشد! این آقای نویسنده یا زمان این واقعه را نمیشناسد یا معنی میلیون را نمیفهمد. من فکر نمیکنم به اصطلاح تحقیقات ایشان خیلی قابل اعتماد باشد!
۲٣۹۴۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : ایرانی
عنوان : اسناد و نظرات
جناب آقای عبدی همانطور که قبول دارید هر کسی نظرات خودش را دارد و میتواند بر مبنای تمایلات و تحلیلهای خودش مطلبی را قبول و یا رد کند. شما چون از مخالفان رضا شاه هستید پس طبیعی است که هر مطلبی را که بر ضد او منتشر میشود قبول بفرمایید، که البته این مسئله شخصی شماست و کوچکترین اهمیتی نیز نمیتواند برای کسی داشته باشد. عرض من این است که صحبتهای آقای مجد بر اساس وارونه جلوه دادن حقیقت است. در نقد کتاب ایشان از قول استاد دانشگاه و کارشناس سیاست خارجی آمریکا پت کلاوسن میخوانیم:
"محمد قلی مجد بطور گزینشی پانویسهای نامه های ارسالی از جانب مقامات آمریکایی را که اغلب نظرات شخصی آنهاست سرهم کرده و آنها را به عنوان اسناد وزارت خارجه آمریکا عرضه میدارد( آقای کلاوسن این موارد را به روشنی در نقد خود میآورد) . او تمام مقالات و گزارشهای رسمی را نادیده میگیرد و استادانه فقط بخشی از نامه های ارسالی را سر هم میکند تا بتواند خواننده را بسوی نطر شخصی خود سوق دهد. هر کس که این کتاب را تا آخر بخواند متوجه کینه توزی و عدم واقع بینی نویسنده (یعنی آقای مجد) میشود و بیشتر بسوی رضا شاه گرایش پیدا میکند"(پایان نقل قول).
جالب است که بدانید این منتقد آمریکایی از مخالفان رضا شاه است و او را به سبب مخالفتش با سنت جامعه محکوم میکند. امری که من، به عنوان یک ایرانی، با این آقای آمریکایی اصلاْ هم عقیده نیستم.
مسخره ترین بخش اظهار نظر قلی خان مجد مسئله پولهای شخصی رضا شاه در خارج است. او ادعا میکند که رضا شاه دویست میلیون دلار در حسابهای خارجی پول نقد داشت. تنها صادرات ارزی ایران نفت بود که آنرا از طریق شرکت نفت ایران و انگلیس انجام میداد. تمام درآمد نفت ایران در طول سلطنت رضا شاه به یک پنجم این مبلغ هم نمیرسد. یعنی اگر رضا شاه تمام پولهای نفت را نیز بالا کشیده بود و یک شاهی نیز خرج مملکت نمیکرد باز این مبلغ حتی بخشی از ادعای حاج قلی خان را نیز شامل نمیشد. بله قربان این است اعتبار تحلیل این محقق مورد علاقه شما و همانطور که میبینید صحبتهای او کمترین اثری در محافل ایرانی نداشته. آن را مقایسه کنید با کارهای جناب میرفطروس. البته شما و هر کس دیگری آزاد است هر طور که میل دارد فکر کند. شما میگویید "عمده ترین اسناد دولت فخیمه در این زمینه هنوز علنی نشده است". این چه ربطی به اسناد منتشر شده دارد؟ شما خودت میگویی به اسناد نگاه کنید و نه به نظرها. آنوقت ادعاهای بی اساس فردی مغرض را که حرفهای این و آن را از اینطرف و آنطرف جعل کرده و به عنوان سند ارائه میدهد قبول میکنید ولی اسناد رسمی منتشر شده وزارت خارجه بریتانیا را قبول ندارید چرا که مزه اش باب دندانتان نیست؟ این است معنی واقعبین بودن؟ در هر صورت موفق باشید. همه ما آزاد هستیم هر چه دوست داریم فکر کنیم.
۲٣۹۴۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : سروش عبدی
عنوان : اسناد و نظرات
آقای ایرانی عزیز،
شما می توانید نظرات و تحلیلهای آقای مجدرا به زعم خود بی ارزش بخوانید. این حق شماست. ولی اسناد را چه می کنید!؟ این اسناد از سوی کارگزاران آمریکا در ایران برای کشورش متبوعشان تهیه شده و عمدتا نامه هایی است که مامورین آمریکایی به ادارات یا دوائر دولتی خود و به روسای خود نوشته اند و اسناد جاسوسی نیست و چون از سوی کارمندان آمریکایی به مافوقشان نوشته شده می توان آنها را مقرون به صحت دانست.یادآروی می کنم که در آن روزگار آمریکا قدرت فائقه در ایران محسوب نمی شد و انگلیس و روس در این زمینه دست بالا را داشتند وآمریکایی ها برای گسترش نفوذ و کسب منافع بیشتر در میهن ما سیاستهای انگلیس و روس را دقیقا تحت نظر داشتند.د من یقین دارم که بسیاری از کابران آگاه اخبار روز نام میلسپو کارشناس امور دارایی و اقتصادی آمریکایی راشنیده اند که برای تمشیت امور دارایی ایران در اواخر روزگار قاجار به استخدم دولت ایران در آمد. براساس گزارش وی، شرکت آمریکایی سینکلر ذر سال ۱۹۲۳برای عقد قرار داد نفت با ایران مبلغ ۳۰۰ هزار دلار رشوه به مقامات ایرانی پرداخت کرد که ۲۰۰ هزار دلار آن به رضاشاه و ۱۰۰ هزار دلار به جناب محمدعلی فروغی چهره ی برجسته ی فرهنگی ایران رسید. میلسپو در گزارش به دولت آمریکا می نویسد که رضا شاه مدتی بعد این وجه را به حساب های دربانکهای اروپایی سپرد.
آقای ایرانی عزیز، اسناد ارتباطی به نظر آقای مجد ومن وشما ندارد. نظر من و هرکس دیگر را شما مختارید غلط یا درست بدانید و رد کنید یا نکنید این بستگی به انصاف و دانش شما دارد. اما انکار اسناد مقوله ی دیگری است. اینجا در مراحل ابتدایی جهل و تعصب و بعد وطنفروشی مطرح می شود که من شما را به آن نسبت نمی دهم.
نکاتی در کتاب آقای مجد هست که نظرات ایشان است و من با آنها موافقت ندارم، اما این، ارزش کار ایشان را که مبتنی بر اسناد وزارت امورخارجه آمریکا از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۴ است کم نمی کند. شما به نظرات کاری نداشته باشید به اسناد نگاه کنید.
شما که از ایرون ساید و اسناد دولت انگلیس دم می زنید، آیا میدانید که عمده ترین اسناد دولت فخیمه در این زمینه هنوز علنی نشده است و دولت انگلیس از انتشار بخشهایی از آنها، که تاریخ محرمانه بودنشان منقضی شده برخلاف مقررات خود هنوز سرباز می زند؟
هموطن گرامی، پشتیبانی از یک فرد یا خانواده نباید ما از توجه به حقایق باز دارد.
اگر شاه و ابسته نبود دوبار در مقاطع حساس از میهن نمی گریخت! مساله فقط صیانت نفس نیست، اقتضای سیاست خارجی چنین بود، پدر و پسر را آوردند و بردند و بعد نوبت حکومت دینی فرا رسید.
کتابی هست بنام تاریخ بیست و پنج ساله ایران، نوشته ی سرهنگ نجاتی که من آن را سالها پیش خوانده ام. بسیاری از نکاتی که سرهنگ نجاتی در باره خانواده پهلوی در آن کتاب نوشته با اسناد وزارت امور خارجه آمریکا پشتیبانی می شود.
ما باید تاریخ خود را دوباره بنویسیم و دوباره بیاموزیم، این بار از دید ملی نه شاهنشاهی یا روسی یا عربی. پیروز باشید.
۲٣۹٣۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : خشایار
عنوان : گزارش را تکمیل می کردید، ک. معمار عزیز
دوستی، بنام ک. معمار بسیار کلی با نقل حکایت تلاش های مبارزین را قبل از سقوط شاه و گرفتاری هایی که بعد از حکومت خمینی بر سرشان آمده، به بهانه گزارش به یکی از رهبران موثر جنش سیاسی دوران شاه، حکایت کرده تا بنظرم من، هم به خودش و خودش ها انتقاد کند که چرا دنبال امام افتاده است و افتاده اند و هم بگوید که امروز جنبش به گونه ای دیگر برخاسته است. برخاستنی که با برخاستن دوران شاه، هم بلحاظ شکل و هم بلحاظ مضمون متفاوت است. همین. اگر نکته را دریافته باشیم، باید به نکته بپردازیم. آیا این درست است که امروز جنبش شهروندی است و نهادینه کردن دمکراسی و برای دوری از تک صدایی و پذیرفتن چند صدایئ؟ اگر چنین است، پس، در باره این نوشته، در این زمینه به بحث بنشینم. بی شک خواندن همه ی این کتاب های پیشنهادی و بسیار بیشتر از اینها هم لازم است. همینطور هر روزه باید تاریخ را بررسی کرد که هم درس ها بیاموزیم و هم فراموش مان نشود که بر ما چه گذشته است. اما، گویا هر نکته مکانی دارد. همینطور که ک. معمار نمی تواند همه تاریخ ۳۱ ساله بعد از رخداد ۵۷ و ده ها سال قبل از آن را در یک مقاله که هیچ، در ده ها کتاب بیآورد، در این کامنت های چند خطی که اصلاً نمی شود به بازنگری تاریخ نشست. معمولاً نقش کامنت تصحیح و تکمیل اطلاعاتی است و یا اظهار نظر در موردی مشخص با ذکر دلایل روشن.
از مقدمه طولانی پوزش می خواهم. من شدیداً با دوست مان ک. معمار موافقم که شکل و مضمون جنبش اخیر با آنچه در سال ۵۷ گذشت متفاوت است. جنبش موجود را باید تقویت کرد. اما باید هوشیار بود که چند صدائی بماند. صدایی میان صداها هست در این جنبش که می خواهد دیگران را در سایه قرار دهد. نباید گذاشت این بینش توتالیتری جدید رشد کند. برای تقابل با مدافعین تک صدایی، راهی نیست بجز اینکه حق شهروندی نهادینه شود. زمانی حق شهروندی در جامعه ای معنا دارد که دمکراسی جای دیکتاتوری را بگیرد و بجای حکومتی تئوکراتیک، حکومتی لائیک بنشیند. مذهب به مثابه امر شخصی، در کار عمومی دخالت نکند. کاش ک. معمار عزیز در گزارشش به بیژن جزنی به این وضعیت جنبش هم اشاره می کرد.
من البته با ادبیات تحقیرگونه مخالفین مشی مبارزه مسلحانه از جانب ک. معمار توافق ندارم و نباید بررسی بخشی از تاریخ را با چنین ادبیاتی واکاوی کرد. بماند که بنظرم ک.معمار « عده ناچیزی» از یاران شان که « رو در روی» خمینی ایستادند، به لحاظ کمی بخاطر دارند و از کیفیت و کارنامه اشان در گزارش چیزی نمی گویند. حداقل شایسته بود، حالا که کمیت شان گفتی، حقانیت نظرشان را نیز در گزارش به بیژن می گفتی. آنها هم آخر دوستان و یاران و هم بندان بیژن بودند و حمتاً ک. معمار بهتر و بیشتر از من و امثال من با آنها حشر و نشر دارد.
این مقاله با همه کاستی ها که از منظر من و ما می تواند داشته باشد، بسیار جالب بود.
۲٣۹٣۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : ایراندوست
عنوان : به جماعت شاهپرست افراطی
حضرات، عشق شاه چشم شما را بر مشاهده واقعیات بسته است. شاه بعد از تلاش ناموفق برای سرنگونی دولت مصدق در ۲۵ مرداد ۳۲ به ایتالیا فرار کرد و توسط آمریکا و انگلیس به قدرت بازگشت. همان قدرتها در نیمه دوم دهه ۷۰ میلادی با اطلاع از بیماری شاه، تصمیم به جایگزینی سلطنت پهلوی با یک حکومت اسلامی گرفتند. همان که تاج را به شاه بخشید از او باز گرفت. گلایه شما از چیست؟ سرنوشت ایران در دوران جنگ سرد توسط غرب رقم زده میشد. فلان یا بهمان گروه سیاسی نقش اساسی در تعیین امور نداشتند. تنها انتقادی که به روشنفکران وارد است، عدم آگاهی از این استراتژی غرب بود که ایران را در حوزه منافع حیاتی خود قرار داده بود. حکومت فاسد اسلامی محصول تلخ استراتژی غرب در دوران جنگ سرد است.
۲٣۹٣۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : ۵۰ ساله
عنوان : به نامی شاکری عزیز، در کنار کتاب هایی که نظر دهنده ای به شما پیشنهاد کرده اند....
به نامی شاکری گرامی،
من ۵۰ سال دارم و زمان انقلاب مشغول تحصیل در خارج از کشور بودم. با اینکه هیچ نقشی در انقلاب نداشتم ولی می دانستم که آینده خوبی در انتظار ما نیست. فکر می کردم به محض اینکه مردم متوجه اشتباه خود شوند ج.ا را سرنگون خواهند کرد و نظامی شایسته را جایگزین آن خواهند کرد. چند سالی گذشت و با انکه مردم به اشتباه خود پی برده بودند ولی قدرت سرنگونی آن را نداشتند. در این طرز فکر من تنها نبودم، بسیاری از هم نسلان من اینگونه می اندیشیدند.
پس از شوک های اولیه بسیاری از ما کنجکاو شدیم که چرا انقلاب شد، چگونه انقلاب شد و چرا در ایران انقلاب شد. کتاب های بسیاری در این رابطه منتشر شدند، رسانه های فارسی زبان شنیداری و سپس دیداری براه افتادند و سپس عصر اینترنت آغاز شد. ضد و نقیض گویی ها نسل مرا سر در گم می کرد و این ضد و نقیض گویی ها برای گیج کردن نسل من و نسل بعد از من هنوز ادامه دارد.
نامی شاکری عزیز، برای دریافتن حقایق من پیشنهاد می کنم در کنار هر نظریه ای درباره انقلاب نظریه مخالف آن را هم بخوانیم. نظر دهنده ای به شما کتاب اقای مجد را معرفی کرده است، اینگونه کتاب ها را بخوانید ولی در کنار آنها کتاب حکومت آیت الله ها نوشته مهشید امیرشاهی،کتاب مردان شاه، کتابهای علی میرفطروس، رساله/تز دکترای هوشنگ صباحی، زندگی شاه نوشته آقای افخمی، کتاب پاسخ به تاریخ نوشته شاه را هم بخوانید. اگر به ایران رفت و آمد دارید از هر فرصتی استفاده کنید و از اقوام و آشنایان تان بخواهید که مقایسه از کار و زندگی و ... زمان شاه و زمان ملایان برایتان انجام دهند، کاری که من کرده و می کنم و آنرا بسیار ارزنده یافته ام. نسل من و نسل های بعد از من بدون تحت تاثیر قرار گرفتن و خونسردانه باید خود بدنبال حقایق باشند و با اتکا بخود در اینراه قدم های مهم بردارند. ما بهتر می توانیم با حقایق آشنا شویم چون در انقلاب نقشی نداشتیم و تعصبات بسیاری از دست اندرکاران نسل گذشته را نداشته و نداریم.
به نامی شاکری عزیز، در کنار کتاب هایی که نظر دهنده ای به شما پیشنهاد کرده اند....
موفق باشید.
۲٣۹۲٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|