یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گزارش به بیژن - ک. معمار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ۵۰ ساله

عنوان : تاریخ یک تخصص است و حرفه ای آبرومند، لطفا به یک سرگرمی جدی تقلیلش ندهید.
هر تاریخدانی می داند با کنار هم گذاشتن یک سری اسناد و حذف برخی از آنها می شود وقایع و شخصیت های تاریخی را وارونه جلوه داد. برای همین است که در دانشگاه های معتبر جهان دانشجویان را با متدولوژی صحیح در برخورد با اسناد آشنا می کنند تا تحقیقات آنها بی ارزش از آب درنیاید. آیا در دانشگاه های معتبر، کتاب آقای مجد را تدریس می کنند، آیا به آن بهایی می دهند که شما به او استناد می کنید؟

دکتر هوشنگ صباحی، تز/رساله خود را با سرپرستی متخصصین زبده دانشگاه بسیار معتبر London School of Economics
در انگلستان انجام داده است. آیا من او را که یک متخصص در رشته تاریخ است باید رها کنم و نظریات آماتورهایی را قبول کنم که حتی نمی دانند که چارچوبی برای تحقیقات جدی در تاریخ وجود دارد؟ تاریخی که بدون استانداردهای بین المللی و با حب و بغض بوسیله آماتورها نوشته شده باشد بی ارزش است و جایی در دانشگاه های معتبر جهان ندارد. بنابراین، چه ۵۰ ساله باشیم و چه نباشیم باید خود را با استانداردهای جهان پیشرفته وفق بدهیم و از آنها بی خبر نباشیم. تاریخ یک تخصص است و حرفه ای آبرومند، لطفا به یک سرگرمی جدی تقلیلش ندهید.

هیچ رشته ای بجز تاریخ چنین تحقیر نشده است. آیا می شود کسانی را که فقط کتاب های روانشناسی و جامعه شناسی می خوانند روانشناس و جامعه شناس خواند؟ چگونه است که شما معتقدید که با خواندن کتابهایی که خود انتخاب کرده اید به تخصص در رشته تاریخ نائل شده اید؟ چگونه است که تز/ رساله هوشنگ صباحی را قبول ندارید ولی کتاب مجد نامی را قبول دارید؟
۲٣۹٨۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : شهاب صابری

عنوان : ما بزرگ شده ایم
دیروز ۲۹ فروردین بود ، ۳۵ سال از شهادت بیژن و یارانش در تپه های اوین گذشت، نوشته ی آقای معمار را دیروز خواندم و از ایشان سپاسگزارم که مرا بیاد بیژن انداخت و تمام فراز و نشیب های زندگی که به جلای وطن منجر شد. یاد بیژن و تمام مبارزان و منقدان رژیم های دیکتاتوری ایران گرامی باد.
مقدمه :
دوستان عزیز ! انتظار نداشته باشید که بعضی هواداران حکومت پهلوی که با حمایت انگلیس و آمریکا با کودتای ننگین ۲۸ مرداد بقدرت رسیدند و یا حزب الهی ها ی خلافت اسلامی که در یک شرائط استثنائی و بحرانی ۵۷ با زد و بندهای پشت پرده غرب و حمایت «مردم» سوار بر اریکه ی قدرت شدند بیایند و ازعملکرد های خائنانه ی خود انتقاد کنند. وقایع ۱۰ ماه اخیر بروشنی نشان داد که بخش بزرگ«مردم» با آگاهی از ماهیت پلید حکام اسلامی دیگر آنها را تحمل نخواهند کرد.این چند خط را به احترام بیژن تقدیم به جوانان ایران زمین می کنم که باعث افتخار ایرانیان و ایران زمین در پهنه ی گیتی شدند.
* رژیم شاه با فشار دموکراتهای آمریکا در سال ۳۹تا ۴۱ مجبور شد کمی فشار سهمگین کودتا و حکومت نظامی را کاهش دهد و در این دوره فعالیت های صنفی و سیاسی مجددا جان گرفت و حکومت این جا و آنجا به ترور و سرکوب ادامه داد وقایع خونین دانشگاه و اعتصاب معلمان و محصلین هرگز فراموش نخواهد شد. نقش جبهه ملی دوم در این دوره کاملا مشخص بود.
*حکومت شاه با سرکوب خونین مخالفین و اعتراضات فکر می کرد می تواند رفرم ۶ بهمن را پیاده و
مخالفان را ایزوله و خلع سلاح نماید. تفکر فئودالی ! جبهه ملی و دانشگاهیان با شعار طلائی «اصلاحات آری ، دیکتاتوری نه ! » نشان دادند که طرفداران واقعی مشروطه می باشند. آنها بدرستی می گفتند : «شاه باید سلطنت کند نه حکومت ! » در این مقطع نیروهای سیاسی با درایت کامل از دستاوردهای مشروطه حراست می کردند. حکومت تمام رهبران جبهه ی ملی ، نهضت آزادی و دانشجوئی را دستگیر نمود.
*بیژن در چنین محیطی قابلیت های خود را نشان داده بود و در فعالیت های دانشجوئی شخصیت نمونه ای بود. بهمین دلایل دستگیر شد ولی یارانش به فعالیت ادامه میدادند. در اعتراضات خمینی۱۵ خرداد علیه رفرم های شاه، رهبران جبهه ی ملی و نهضت آزادی هنوز در زندان بودند . حکومت «ماموریت» داشت که هر صدای مخالفی را خفه کند. حکومت نظامی بعداز ۱۵ خرداد عملا ماهها طول کشید و شاه فکر میکرد مملکت را قرق کرده ست.
*دانشگاه تهران درترم بهمن ۴۵ اعتراضات خود علیه شهریه شروع کرد که خواب از چشم حکومت و ساواک ربود. این اعتراضات تا خرداد ۴۶ ادامه یافت که با دستگیری عده ای از دانشجویان و اعزام آنها به سربازخانه ها سعی به خاموش کردن دانشگاه نمودند
* حکومت علیرغم عوامفریبی های ظاهری و تبلیغاتی بعداز «انقلاب سفید» بینهایت از جنبش دانشجوئی وحشت داشت. حضور شخصیت هائی چون بیزن جزنی ، مصطفی شعائیان و نظائر آنها وحشت حکومت را صد چندان کرده بود بهمین دلیل این رهبران دانشجوئی تحت مراقبت کامل ساواک .بودند.
*وقتی رژیم در زمستان ۴۶ بیژن و یارانش را در یک دام وسیع شکار کرد چنان در ترس و وحشت قرار گرفت که در مدت کوتاهی فعالین دانشجوئی سراسر کشور را دستگیر کرد تا بخیال خود تمام یاران او را در سراسر ایران جمع آوری کند. تا امروز کسی به این در ماندگی حکومت اشاره نکرده ست. در تهران دانشگاهها را از ترس مراسم شب هفت جهان پهلوان تعطیل کردند ولی دستگیری دانشجویان مشهد ،اصفهان ، شیراز، تبریز، اهواز فقط شبیخونی برای خالی کردن دانشجویان فعال بود تا شاید در میان آنها یاران جزنی را شناسائی کنند.
*همزمان با این یورش سراسری که هدایت الله سلطان زاده چندی پیش آن را بسیار دقیق نوشته و در آرشیو اخبار روز در دسترس می باشد. شادروان داریوش فروهر نیز در ارتباط با اعتراضش نسبت لایحه وطن فروشانه ی قانون جداکردن جزیره ی بحرین توسط شاه و اردشیر زاهدی در زندان قزل قلعه بازداشت بوده ست. نه بیژن جزنی ، نه داریوش فروهر و نه هیچ دانشجوئی در آنزمان تصور میکرد سرنوشت ایران به امروز کشیده شود.
سلول های انفرادی به بیژن و یارانش و بخشی از دانشجویان اختصاص داشت. ولی تمام اطاقهای قزل قلعه از دانشجویان بازداشتی پر بود که پس از باز جوئی به بازداشگاه شهربانی و از از آنجا به سرباز خانه ی باغ شاه و سایر شهرستانها اعزام میشدند. دوباره عده ای دیگر از دانشجویان وارد میشدند و در این حیص و بیص فقط یک آخوند در قزل قلعه وجود داشت. چنین یورش امنیتی تا آن سال یه دانشگاهها و اعزام به سرباز ی بی نظیر بود که در رسانه ها اصلا منعکس نمی شد.
تردیدی نبود که شاه نه مخالف نه معترض و نه منقد را تحمل نمی کند و زندگی نشان داد صدها دانشجو که به پادگانها اعزام شدند بغیر از معدودی اکثریت هرگز در مبارزات سیاسی شرکت نکردند که این مثالی از بسیاری قانون شکنی های رژیم های دیکتاتوری می باشد که مردم را از فعالیت سیاسی بترسانند.
*در سال ۱۳۴۸ عده ای از روشنفکران شناخته شده که به تعقیب های امنیتی حکومت پی برده بودند برای رهائی از شر ساواک از مرزهای جنوبی کشور تلاش به فرار می کنند . گرفتن گذرنامه کار ساده ای نبود. با تجربه دام گستری ساواک آنها دستگیر و به گروه فلسطین معروف شدند. شکنجه های وحشتناک ناصر کاخساز و شکرالله پاکنژاد برگی از جنایات ساواک ست . مسئله ساواک هنوز بررسی نشده که تا چه حد مزاحم زندگی عادی مردم و روشنفکران بوده، رسم بر این بود که اشخاص را دستگیر و آنها را وادار به امضای قرار بازداشت نموده و با زشت ترین برخوردهای ضدانسانی باصطلاح « بازجوئی » میکردند .لومپن ها با عناوین دکتر و مهندس ادای بازپرس و قاضی ها را در میاوردند و با کشیده و فحش ولکد و کابل و انواع ابزار شکنجه به شاه خدمت میکردند. نتیجه اعمال سبعانه خود را در پرونده ای به «دارسی ارتش » برای تشکیل «دادگاه » میفرستادند.
* در همین سال ۴۸ مردم تهران در یک اعتصاب تاریخی از سوار شدن به اتوبوس های شرکت واحد که نرخ بلیط را دو برابر کرده بود خوداری می کنند اتحاد دانشجویان ، دانش آموزان و مردم جنبش عظیمی در پایتخت ایجاد کرد که نشان داد علیرغم تمام سرکوبها و بازداشتها مردم راه های تازخ ای برای مبارزه پیدا می کنند.

روسای وابسته ی دانشگاه ها طبق معمول دانشجویان شناخته شده را تحویل ساواک دادند یا آنها را تهدید نمودند ـ به کتاب سالهای ابری درویشیان مراجعه فرمائید. سراسر تهران میلیونی در اعتراض سمبلیک به اصلاحات مشعشعانه شاه بپاخاستند.

نتیجه:
ـ تردیدی ندارم که سخنان مهندس مهدی بازرگان در «دادرسی ارتش» در سال ۴۲ که به حکومت هشدار داد بود دست از آزار مردم بردارید نسل بعد با اسلحه بمیدان میاید (نقل به مضمون) خیرخواهانه بود و حکومت نابخرد پهلوی با رفتار غیر متمدنانه نسبت به شریفترین مردان و زنان ایران زمین تعدی نمود . دکتر محمد مصدق ، دکتر سحابی ، دکتر صدیقی ، دکتر سنجابی ، مهندس حسیبی ، داریوش فروهر ،دکتر حسابی ، پروانه فروهر و صدها انسان فرهیخته دیگر در سراسر ایران در کارهای فرهنگی و اجتماعی منشا خدمات برجسته بودند ولی از شرکت در تعیین سرنوشت خود و کشورشان محروم بودند. شاه و هوادارانش نابخردانه کشور را به قهقرا سوق دادند.

علیرغم اینکه مهندس مهدی بازرگان با خیرخواهی میخواست حکومتیان را نسبت به عواقب سرکوبها آگاه کند و متاسفانه بنا بر مثل معروف « نرود میخ آهنین در سنگ» آنها این نکته را نگرفتند و به سرکوبها ابعاد بیشتری دادند میخواهم یک نکته را در اینجا عرض کنم.

علیرغم اینکه بیژن را در سال ۱۳۴۷ در «دادرسی ارتش» از ترس مجامع بین المللی به ۱۰ سال و بخاطر سابقه محکومیت به ۱۵ سال اشد مجازات افزایش دادند و بقیه یاران او هم زندانیهای سنگینی گرفتند . متهمین گروه فلسطنین هم تا حبس ابد محکوم شدند. هیچکدام باعث نشد تا شاه و حکومتش بتوانند جلوی مبارزات مردم را سد کنند.

رفتار ضد انسانی شاه نسبت به خیرخواه ترین انسانهای این سرزمین باعث شد که مبارزات رادیکالتر و رادیکالتر شود . در مملکتی که روسای دانشگاهش حاضر به مذاکره و بحث و گفتگو با دانشجویان نبودند و با همان فرهنگ ارباب رعیتی رفتار میکردند بجای فراهم کردن زمینه ی فعالیت های صنفی ، فرهنگی و اجتماعی فقط به دستورات زعمای امنیتی و نظامی توجه نشان داده تا مبادا اعتراضی صورت گیرد.

کاش شادروانان مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان بجای انتشار « مبارزه مسلحانه استراتژی و تاکتیک» و «تئوری رد بقا» به جنبش توده ای و دانشجوئی در سال ۴۵/۴۶ توجه بیشتر میکردند. امکان مبارزه وجود داشت فقط ناچیز بود.
در این زمینه با رفیق شهیدم بهروز نابت در سال ۵۰ بعداز اعدام فدائیان هم نظر بودیم.

جنبش اعتراضی علیه گرانی بلیط اتوبوس نشان داد که مردم هم حاضرند در اعتراضات هزینه دهند. حکومت نسبت به اعتراض مردم بوحشت افتاد و دانشجویان را در اولین فرصت آزاد کرد. به مصاحبه جناب ایرج گرگین در این زمینه مراجعه فرمائید که ترتیب مصاحبه با دانشجویان را دادند.

متاسفانه رادیکالیزاسیون مبارزات ، هم مردم و هم روشنفکران را بکلی از شعار های اصلاحات آری، دیکتاتوری نه ! شاه باید سلطنت کند نه حکومت ! دور نمود.

باید مبارزات صنفی سیاسی مردم بعداز ۱۳۴۸ از مسیر متعارف و بطی ادامه میافت
مطمنئا حوادث دیگری در افق ایران رخ میداد معلوم نیست چه میشد و نمی توان حدس زد.

در اینکه علت انسداد سیاسی شاه و عمال او بودند تردیدی نیست ولی ما می بایست بر نیروی لایزال مردم تکیه میکردیم.

در مهر ماه ۱۳۵۶ که تغییراتی در سیاستهای حکومت صورت گرفته بود و شب های شعر انیستیتو گوته برگزار میشد در میان نا باوری حاضر بشنیدن اشعار فریدون مشیری نبودیم. جز شعر و شعارهای انقلابی تحمل انواع دیگر را نداشتیم . آن زنگ خطری بود که در آستانه ی انقلاب به صدا در آمد ولی هیچ جریانی حتی کانون نویسندگان که برگزار کننده شبهای شعر بود آن رفتار ما را تقبیح نکرد.
موضوع را باید در سال ۵۶ تجزیه و تحلیل کرد چرا ما چنان بودیم ؟


امروز چنان نیست و ما بزرگ شده ایم در برابر پایمردی بیژن و تمام مبارزان سر تعظیم فرود مباورم
۲٣۹۷۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : مینا م

عنوان : سند
اینو من پیدا کردم نمیدونم جعلیه یانه، خلاصه کردم. همین یک تیکه کلی شماره سند داره.
در دوره دوم حکومت رضا شاه بر کشور، او زمینهای بسیاری را تا پایان پادشاهی‌اش در سراسر ایران، به‌ویژه در شمال ایران را به نام خویش کرد و در اواخر سلطنت حدود ۷۰۰۰ روستا به نام او ثبت شده بود
مجموع زمینهای وی بالغ بر ۱۰٪ از کل زمینهای کشاورزی ایران آن روز می‌شد. همچنین چندین کارخانه‌ ‏در ایران بنام وی به ثبت رسیده بود.

درباره دارایی نقدی وی در زمان خلع از سلطنت اختلاف هست. برخی معتقدند که رضاشاه در زمان برکنار شدن از سلطنت نقدینگی فراوانی در خارج از کشور داشته‌است، مسعود بهنود معتقد است رضاشاه در زمان برکنار شدن از سلطنت (۱۹۴۱) حدود ۲۰۰ میلیون دلار در حسابهای بانکی‌اش در لندن ذخیره پولی داشته‌است. منوچهر فرمانفرمائیان نقل می‌کند که عبدالحسین هژیر در اوایل دهه بیست برای بازپس گیری دارایی رضا شاه (که مبلغی بالغ بر بیست تا سی میلیون پوند بوده و دولت انگلیس تا پس از جنگ آنرا توقیف کرده بود) سفری به انگلستان داشته‌است. ولی خود رضا شاه در هنگام تبعید و در پاسخ به کسانی که به وی اتهام به داشتن حساب بانکی در خارج از ایران می‌زدند، گفته‌است: «آقایان بدانند که من درتمام بانک‌های اروپا و آمریکا یک لیره یا یک دلار هم ندارم - راست است که در ایران متمولم، ولی در خارج هیچ چیز ندارم و دولت باید فکر خرج من باشد». در هر حال، ثروت رضاشاه به هر میزان بود، به فرزندش محمدرضاشاه پهلوی منتقل شد و بعدها در بنیاد پهلوی متمرکز گردید.
۲٣۹۷۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : مرتضی فلاح

عنوان : ۵۰ ساله
خانم یا آقای ۵۰ سال به پایین، شمت مثل اینکه غیب گو هستید:
۱- از کجا می دانید که این کاربران در تاریخ تخصص ندارند. یکی به یک سند تاریخی در این بحث اشاره می کند و دیگری پاسخ می دهد و اولی بلافاصله از چند منبع دیگر نام می برد و آن یکی دوباره سند می آورد. ایا این احاطه ی این افراد را نمی رساند؟
انصاف داشته باشید. من به درست یا نادرست بودن نظرات کاری ندارم. شیوه مستدل و مستند مورد نظر من است.
۲- از کجا می دانید بالای پنچاه سال ها نظرات شما را نمی خوانند یا بآینده توجه ندارند؟ طرفداران پادشاهی می خواهند گذشته را در آینده بازسازی کنند. پس مساله ی شان هم گذشته است و هم آینده.چپ ها و ملی ها از احیای گذشته در آینده می ترسند و می خواهند آینده ی متفاوتی بنا کنند. آنها هم به گذشته و اینده توجه دارند.
گویا شما مطالب را درست نمی خوانید. ضمنا من هفته ی دیگر پنجاه ساله می شوم. تکلیف مرا هم روش کنید، کجا ایستاذه ام؟ ورود به مرز پنجاه سالگی چه تغییرات فنی در افکارم ایجاد می کند؟
۲٣۹۷۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : شنونده

عنوان : ایکاش شما هم خواننده و هم شنونده خوبی بودید
آقای عبدی عزیز ایکاش شما هم خواننده و شنونده خوبی بودید! شما اصلن به مسائل مطرحه توجهی ندارید و سفسطه کنان مطالب دیگری را مطرح میکنید که ربطی به موضوع بحث ندارد. هیچکس نمیگه که رضا شاه مرد فقیری بود. او دارای ثروتی زیاد در ایران بود. ولی هیچ مدرکی در دست نیست که ثابت کند او ۲۰۰ میلیون دلار پول نقد از کشور خارج کرد. بیان چنین ادعای پوچی بی اساس بودن ادعاهای آن فردی را ثابت میکنه که مدعی پژوهشگری است. خود شما هم اذعان دارید که چنین ادعایی مضحکه و نمیتواند صحت داشته باشه. شما و این آقای مححق نمیتوانید بخاطر نفرتتان از رضا شاه به او اتهامات غیر قابل قبول مثل خروج ۲۰۰ میلیون دلار از کشور بزنید. من فکر میکنم که ادامه این بحث بیش از اندازه موجب آبررو ریزی برای آقای مجد میشه.
۲٣۹۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : سروش عبدی

عنوان : املاک سلطنتی و شکارگاهها
آقای شنونده،
بعضی سوالات برای گیر انداحتن مخاطب طرح می شود و عناد و لجبازی نقطه ی عزیمت انهاست. من شاید با اشتباه سوال شما را این چنین ارزیابی کردم و به آن پاسخ ندادم. پوزش می خواهم.
داستان سرقتهای رضا شاه مشهور تر از آن است که احتیاج به سند داشته باشد. شما جریان فرمانفرما را نشنیده اید؟ ارضا شاه غیر از فرمانفرما بسیاری دیگر را هم کشته و اموال و زمینهایشان را بالا کشیده است. این جریان دویست ملیون و جریان پس گرفتن آن از بانکهای اروپایی خودش داستانی دارد که در تاریخ پهلوی دوم ثبت است.
شما درست می گویید. رضا شاه در عرض سه سال دویست ملیون دلار "پس انداز " نکرده است ولی اقای مجد ذر بخش نظرات خود بطور مستند به این مساله اشاره کرده است. کجای این کار اشکال دارد. اگر سند دزدی می خواهید. رجوع کنید به تقسیم املاک سلطنتی بوسیله محمد رضا شاه. آیا آنهمه ملک وزمین مرغوب که ایشان در روند مدرنیزاسیون فرمایشی فروختند، از پدر بزرگشان به رضا شاه رسیده بود. زضا شاه که بوسیله ی مادرش بزرگ شده بود. شکارگاههای سلطنتی را هم که تابلوهایشان ایران را اشباع کرده بود از یاد نبریم.
آقای شنونده که کاش خواننده هم بودید و حرفهای مرا می خواندید. من در یاداشت اول به سند جرج بال اشاره کرده بود که آقای ایرانی باکمال انصاف آنرا انکار نکرده بود. هرچه به این بحث ادامه بدهیم آن خانواده ی محترم را شرمنده تر می کنیم. موفق باشید.
۲٣۹۷۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : مرجان از اهالی ایران

عنوان : یک سوال
مطالب این سایت را میخوانم و به نظرات هم مرتب سر میزنم. جالب هست بدانیم که فرقی نمیکند که رییس یک کشور باشید، رییس یک حزب، یک اداره و یا یک سایت، همگی تاب و تحمل حرف مخالف را که بیشتر درست هم هستند را ندارید و آنوقت میخواهیم ایران کشوری آباد و آزاد باشد!! . بعنوان مثال، در همین صفحه نظرات خانمی بنام لیلا نظر داده بود که (حالا تمام جمله اش را بیاد ندارم) ایکاش رهبران اکثریت این مقاله را میخواندند و درس میگرفتند. حرف این خانم برای هر کسی که یک مقدار آگاهی از سازمان های سیاسی در ۳۱ سال گذشته داشته باشد، کاملا درست و بجا بود. ایشان نه فحاشی (که در همین ۱۸ نظر انواع توهین و فحاشی را می بینیم ولی سانسور نشده اند چون در باره رهبران اکثریت نه گفته اند) کرده بودند و نه توهین (مگر اینکه وافعیت گویی توهین خطاب شود) ولی مسولین این سایت که تاب تحمل واقعیت گویی در مورد دوستان و رفیق هایشان را ندارند، آن را سانسور کردند. این را میگویند یک مرض اجتماعی جهان سومی و اسلامی. دوست داشتید این نظر پر از توهین!!! را هم سانسور کنید
۲٣۹۶٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : شنونده

عنوان : قیاس درست
با تشکر از آقا و یا خانم ایرانی بخاطر توضیحاتشون من از این آقای سروش عبدی میخواهم که جواب سوال مرا در کامنتم بده. چرا از زیر جواب دادن طفره میروی. من میگویم با توجه به اینکه آقای مجد ادعا میکنه که به اسناد وزارت خارجه آمریکا در سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۴ دسترسی داره چطور میشه فکر کرد که در آن دوران و با توجه به ارزش پول و درآمد ارزی بسیار پایین کشور یک نفر بتونه ۲۰۰ میلیون دلار پول نقد به خارج بفرسته! فکر نمیکنی که اینکار عجیب غریبه. در ضمن نقد آقای پاتریک خیلی بیشتر از به اصطلاح نصف صفحه است. حال اگر شما فقط به نصف صفحه دسترسی داری اون دیگه مشکل خودته. این شما هستید که مدارک و تحلیلهای مخالف نظرتون رو بی دلیل رد میکنی. در ضمن مگر ما اینجا در مورد جرج بال و یا غیره صحبت میکنیم. چرا وقتی منطقی برای عرضه ندارید سعی میکنید که بحث را منحرف کنید. در ضمن اگر حرف جرج بال درست باشد پس ادعای اصیل و مردمی بودن انقلاب بی اساسه و چون محمد رضا شاه در خط استعمارگران نبود او را به قول شما سرنگون کردند. والا چه دلیلی داشت که استعمارگران اونو سرنگون کنن.
۲٣۹۶۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : سروش عبدی

عنوان : قیاس
آقای ایرانی عزیز،
هیچ ضرورتی برای عصبانی شدن وجود ندارد.
کل نقد آقای پاتریک شما یک نصفه صفحه است. دوستان توجه کنید: اصل کتاب ۴۰۰ صفحه ، نقد نصف صفحه.
هموطن گرامی علوم اجتماعی برای اینکه از روش علوم تجربی و آزمایشگاهی استفاده کنه نمونه گیری می کنه.کار علمی روش داره این روش یونیورساله. من برای کسی تکلیف تعیین نمی کنم. روش را توضیح دادم. اگه شما به روش اله بختکی اعتقاد دارین، مشکل ذمن نیست.
حالا شما چرا نمی پردازید به نامه جرج بال که می گه تاریخ مصرف شاه تموم شده بود بیرونش کردیم! خودمون آوردیمش و خودمون بردیمش!
حالا که مدارک رو انکار می کنین اینا رو ببخنین اونوقت شاید براساس قیاس داستان پدرش رو هم بپذیرین.با احترام
۲٣۹۶٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : ۵۰ سال به پایین ها

عنوان : به ۵۰ ساله، این ما نیستیم که مسئول گسست نسل هاییم، ۵۵ سال به بالاها هستند که مسئولند. به اینها نباید امیدی داشت.
به ۵۰ ساله گرامی، توجه کنید که چه تفاوت فاحشی میان طرز تفکر نسل های ۵۰ سال به پایین و بالای ۵۵ سال وجود دارد. ما با در نظر گرفتن گذشته آینده نگر هستیم ولی اغلب آنها هیچ علاقه ای به آینده ایران در اینجا نشان نمی دهند، در گذشته زندگی می کنند و همواره با یکدیگر در جنگ و جدل هستند و بهمین بسنده می کنند. ما به نظرات آنها توجه می کنیم ولی بنظر می رسد که آنها حتی زحمت خواندن نظرات ما را هم بخود نمی دهند. آنها فکر می کنند مطالعه تاریخ آماتوری همردیف مطالعه تخصصی تاریخ است و می توانند نظرات خود را به ما و یکدیگر با زور هم که شده تحمیل کنند. نتیجه ای که من از رفتار آنها می گیرم این است که این ما نیستیم که مسئول گسست نسل هاییم بلکه ۵۵ سال به بالاهای برون مرزی گیر کرده در گذشته هستند که مسئولند. به اینها نباید امیدی داشت.
۲٣۹۶۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست