از : ایراندوست
عنوان : ارتباط خونی موجب شایستگی افراد نیست
حضراتی که به بازگشت سلطنت امید بستهاید، در هیچ جای دنیا سلطنت منقرض با رفراندوم به حکومت بازنگشته است. نمونه آن یونان، عراق، بلغارستان و افغانستان است. در جوامع مدرن، ارتباط خونی موجب شایستگی افراد نیست. کشور ما هم همین مسیر را طی خواهد کرد و باید در پی استقرار حکومت دموکراتیک منتخب مردم بود. مسئولین جامعه به عنوان خدمتگزاران مردم برای مدت معین انتخاب شده و پاسخگوی عملکرد خود می باشند. کشور ما چه نفعی در بازگشت سلطنت موروثی غیر مسئول دارد؟ مصیبتی که امروز بر کشور ما عارض شده عمدتا ناشی از حکومت استبدادی غیر مسئول است. تاریخ و عقل سلیم حکم میکند که مبلغ حکومت مطلقه نباشیم. همین واقعه کشتار زندانیان سیاسی بدون واهمه از تبعات شدید قانونی آن در یک حاکمیت مسئول و منتخب مردم هرگز اتفاق نمیافتد.
اگرهم دنبال جایگاه سمبلیک برای شخص اول مملکت هستید، از میان صدها خدمتگزار فرهیخته که کارنامه روشنی در خدمت طولانی به جامعه دارند، فردی را توسط مجلس شورای ملی انتخاب خواهیم کرد.
۲۴۰۱٨ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : نسیم
عنوان : گریه سلطنت طلبان بر سر گور شاهان پهلوی
من از نسل بعد از انقلاب هستم و نه هیچ دشمنی شخصی با شاهان پهلوی دارم و نه رژیم دیکتاتوری ان زمان جذبم میکند. هرگز هم طرفدار مبارزه چریکی نبودم ولی تصویر شاه را در تلویزیون روزهای قبل از انقلاب "که با گریه از مردم طلب بخشش کرد و گفت صدای انقلاب شما را شنیدم" دیدم و ان را همیشه با گریه خامنه ای در ۱۸ تیر سال ۷۹ مقایسه میکنم. خامنه ای دوباره وقتی از خطر جنبش دانشجوئی اسوده شد همان شد که میبینیم وشاه هم اگر مردم کوتاه می امدند و ایشان دوباره سوار بر قدرت مطلق میشد تعقیری حاصل نمیشد چون شاه از سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ که ضعیف بود خیلی ادعای دمکرات بودن را در میاورد ولی بعد که باکمک بیگانگان بر علیه دولت ملی دکتر مصدق کودتا کرد دیدیم که هیچ خدائی را بنده نبود و همه مردم را بزور میخواست به عضویت حزب فرمایشی رستاخیز دراورد.از طرفی امارهای مختلفی در رابطه با شرکت مردم ایران در انقلاب ضد سلطنتی در دست است.رژیم اسلامی معتقد است که ۹۸ مردم ایران جمهوری اسلامی را انتخاب کردند.حتا اگر این امار هم درست نباشد واقعیت این است که اکثریت عظیم ایرانیان ضد سلطنت بودند و انهائی که میگویند ما باید مصاحبه فتاپور را بخوانیم خودشان هم توجه کنند که اقای فتاپور میگوید شاه همه احزاب مسالمت جوی اپوزیسیون را سرکوب کرده بود و حالا بعد از این سرکوبی ۱۸ ساله اپوزیسیون غیر مسلح تعدادی از جوانان ۲۰ تا ۲۵ ساله راه را در مبارزه مسلحانه دیدند و در ان شرایط جهان اینطور فکر میکردند چرا در مصاحبه فتاپور سرکوبی بیرحمانه اپوزیسیون مسالمت جو را نمیبینند چون برایشان صرف نمیکند.حالا سلطنتی ها شب و روز بر سر گور شاهان پهلوی گریه میکنند و از دیگران بویژه از فدائیان طلبکار هستند. من به این هموطنان عزیز میگویم دیکتاتوری شاه و وابسته بودن رژیمش باعث انقلاب و سرنگونی ان شد و من با احترامی که برای فدائیان قائلم ولی باید گفت که فدائیان گرچه نیروهای جوان را جذب کرده بودند ولی انها نماینده بیش از ۱۰ جمعیت ایران نبودند(امارها به نقل از گوگل). یکی از سلطنتی ها هم میگوید کتاب پاسخ به تاریخ شاه را بخوانید اخه در همین کتاب شاه با اشاره به یکی از نظامیان ارشدش در دادگاه زمان انقلاب میگوید ایشان گفتند شاه را مثل موش دمش را گرفتند و از مملکت پرتش کردند بیرون. خوب مردم اگر انقلاب نمیکردند شاه سر جایش میماند و ما هم بودیم رعیت یک پادشا هی مثل پادشاه مراکش و اردن و نه شروندان ازاد انگلیس و هلند.با کمال احترام به این هموطنان عزیز بگویم که بعد از ۳۱ سال که شاه سرنگون شد باید فکری اساسی بکنیم و الگوی ما نباید پادشاهان دیکتاتور و وابسته باشند حتا اگر فکر کنیم که انها از رژیم اسلامی خامنه ای بهتر بودند. ما باید به اینده فکر کنیم و گریه بر سر گور مردگان بعد از ۳۱ سال ما را به جائی نمیرساند.نسل جوان ایران به اینده امیدوار است ونمیخواهد خود را با خوابهای طلائی شما همراهی کند. البته من خوشحالم که سلطنت طلبان امروز برخلاف دوران سلطنت دیکتاتوری شاه که با چپها و مخالفین با زندان و شکنجه و کشتار مقابله میکردند بحث میکنند ولی یادشان نرود که همین بیژن جزنی که محکومیتش ۸ سال بود و در زندان به عنوان اسیر در دست حکومت پهلوی بود همراه با ۸ نفر دیگر با دستهای بسته کشتند.خوب چرا کسی را که به ۸ سال زندان محکومش کرده بودید نا جوانمردانه کشتید?. دوستان سلطنت طلب مگر پادشاهانی مثل کورش به جوانمردی معروف نبودند? مگر انها اسیرانشان را مثل شما میکشتند با اینکه تا لحظه اخر مسلحانه با انها مقابله کرده بودند
۲۴۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : فرامرز م
عنوان : منطق و استدلال به روش چپها
آقای سروش عبدی خنده دار آن است که جنابعالی از منطق و استدلال صحبت میفرمایید. من نظرات شما را خواندم. هر جا که به قول معروف کم میاورید مغلطه میکنید تا بحث را از مسیر اصلیش خارج کنید. اینجا صحبت از منابع انرژی جهانی نیست. اینجا صحبت از طرز تفکرات و باورهای افراد و گروهها و جریانات است. عملن به همه ما ثابت شد که هیچیک از مخالفین رژیم گذشته بیش از محمد رضا شاه به دموکراسی و حقوق بشر اعتقاد نداشتند. آنها این را با عملکردشان نشان دادند. من به عنوان یک ایرانی چپ سابق حکومت محمد رضا شاه را، با همه نقطه ضعفهایش، هزار بار بهتر از حکومت رهروان راه مارکس و لنین و استالین میدانم. پس ادعا نکنید که او دیکتاتور بود و شما همفکرانتان، که مشکلتان محدود به تهبه ماشین تحریر بود، آزادیخواه! من هم زمانی جزء این گروهها بودم و حاضرم قسم بخورم که اگر آنها به حکومت رسیده بودند حتی از این آخوندهای جلاد نیز بدتر بودند، چه رسد به شاه.
۲۴۰۱۶ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : هرمز نظری
عنوان : به جناب «پرسشگر»
من هم با «پرسشگر» موافقم .لطفا به آدرس ذیل مراجعه فرمائید و مصاحبه ی بی.بی.سی. (عنایت فانی) با مهدی فتاپور را مطالعه فرمائید. خودتان داوری کنید که از مصاحبه چه برداشتی می کنید و از نحوه ی برخورد جناب «پرسشگر» چه برداشتی !
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/۲۰۱۰/۰۴/۱۰۰۴۲۱_l۱۰_hardtalk_fatapour.shtml
۲۴۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : سروش عبدی
عنوان : باز هم قیاس
آقای پرسشگر گرامی،
آیا پرسش شما جدی است؟ شما حکومت ستمشاهی را با یکی از بزرگترین ارتشها و دسترسی به یکی از بزرگترین منابع انرژی جهان و آنهمه وسایل سرکوب و پرخورداری از حمایت تمامی جهانخوراران و دستگاه ایدئولوژی فرهنگی مذهبی پیشرفته مقایسه می کنید با چند سازمان مخفی سیاسی که مشکلشان تهیه یک ماشین تحریر بود؟؟!!
من نمی خواهم به شما و دوستان سلطنت طلبتان اهانت کنم. ولی نگاهی بیندازید به
استدلالات خود و یارانتان. نمیدانم تاسف آوراست یا خنده دار! با افتخار پشت سر انگلیس بزرگترین دشمن تاریخی مردم ایران صف کشیده اید و برایش هورا می کشید.
ما باشاه و پدرش دشمنی نداریم اگرچه پنجاه ساه هم میهنان ما سلاخی کرده اند، ما دل در گرو مهر میهن داریم.
درود بر شما که کنده ی دودناک وثق الدوله را روی شانه حمل می کنید!
۲۴۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : به فرامرز سنجر، در اینکه رضاشاه و شاه دیکتاتور بودند شکی نیست، ولی آیا آپوزیسیون چپ آنزمان دمکرات تر از شاه بودند؟
آقای فرامرز سنجر، امیدوارم مصاحبه آقای فتاپور، یکی از رهبران چریک های فدایی خلق زمان شاه و خمینی، را در بی بی سی فارسی دیروز دیده باشید. اگر ندید حتما ببینید تا تجدید خاطره برای شما شود.
آپوزیسیون زمان شاه به هیچ عنوان نمی توانند از مسئولیت های خود بگریزند و همه تقصیرها را به پای او بگذارند، برای نسل هایی که در انقلاب شرکت نداشتند و نسل های بعدی قابل قبول نیست. به فرامرز سنجر، در اینکه رضاشاه و شاه دیکتاتور بودند شکی نیست، ولی آیا آپوزیسیون چپ آنزمان دمکرات تر از شاه بودند؟ در کشتارهایی که در اوایل انقلاب صورت گرفت چند نفر بدون دادگاه کشته شدند و چریک های فدایی خلق چه موضعی در قبال آن داشتند، آیا اعتراض کردند و یا با خمینی همدستی کردند؟ آیا این دروغ است که اصلاحات در زمان شاه برای شما مهم نبودند و آنچه مهم بود سرنگونی نظام سرمایه داری و برپایی یک نظام از نوع یکی از اقمار شوروی نبود؟ آیا چنین نظامی که شما می خواستید همان چیزی نبود که بلوک شرق را بمدت ۴۰ تا ۷۰ به گروگان گرفته بود و دمار از روزگار مردم در آورده بود؟ سئوال های بیشتر را به دفعات دیگر واگذار می کنم.
آقای محترم، ما جوانتر از شما تجربه کمی از رژیم گذشته داشتیم و بیشتر عمرمان را زیر سایه وحشتناک این رژیمی بوده ایم که شما در آوردنش شرکت داشتید. شما چرا نمی خواهید مسئولیت پذیر باشید و قبول کنید که حافظه مردم را نمی توان با تکرار بخشی از تاریخ و حذف بخشی دیگر شستشو داد تا همانند شما بیاندیشند. خوشبختانه نسل های دوم و سوم مثل شما انتقامجو نیستند که شما مجبور به گفتن همه حقایق نباشید.
در اینکه رضاشاه و شاه دیکتاتور بودند شکی نیست، ولی آیا آپوزیسیون چپ آنزمان دمکرات تر از شاه بودند؟ آیا اگر چپ ها بقدرت می رسیدند اوضاع بسیار بدتر از زمان شاه نمی شد، همانطور که با آمدن آخوندها شد؟
نوشته قبلی شما خیلی احساساتی است، لطفا در جواب به سئوالات من از بروز احساسات خودداری کنید و حقایق را آنطور که بود برای امثال من توضیح دهید.
۲۴۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : ۵۰ ساله
عنوان : به تاریخدانان آماتوری که هنوز فرق تز/رساله تایید شده بوسیله دانشگاه های معتبر جهان را با کتاب های جنجال برانگیزی که بر پایه ادعاهای بی پایه و اساس نوشته شده را هنوز نمی دانند.
محمدقلی مجد ادعاهای جنجالی و بی پایه و اساس زیادی تاکنون کرده است تا جاییکه صدای تاریخ شناسان برجسته ای مثل استفانی کرونین، پاتریک کلاوسون، ونسا مارتین، و مایکل زرینسکی را در آورده است. همه اینها به ادعاهای عجیب و غریب او انتقادهای شدیدی کرده اند و کارهای او را ارتجاعی و بی ارزش می دانند. اگر مجد راست می گوید تز/رساله اش را به دانشگاه های معتبری مثل London School of Economics و کمبریج در انگلستان و استانفورد و پرینستون در آمریکا ارسال دارد تا نتیجه را ببینیم. به محض اینکه این دانشگاه ها رساله/تز او را تایید کنند ما قادر خواهیم بود محمدقلی مجد و امثال او را همردیف دکتر هوشنگ صباحی و معتبر بشناسیم. عجیب است که شیفتگان مجد درباره هوشنگ صباحی انقدر خاموشند!!!
جوانان تحصیلکرده و آگاه ما قادرند تفاوت میان مجدها و صباحی ها را تشخیص دهند.
ضمنا باید همیشه در نظر داشته باشیم که برخی از فارغ اتحصیلان رشته تاریخ از دانشگاه های معتبر جهان برای مقاصد سیاسی و منبع درآمد سوء استفاده کرده و می کنند. بعنوان مثال کشورهای عربی مبالغی به اینها می دهند تا بجای خلیج فارس بگویند و بنویسند خلیج و به شرکت ها پول می دهند تا در نقشه های جغرافیایی واژه فارس را از خلیج همیشه فارس ما حذف کنند. باید تفاوت میان تاریخدان و تاریخ فروش را تا حالا درک کرده باشیم که باعث و بانی بسیاری از جنگ های داخلی و تجزیه کشور ها شده اند. بسیاری از این تاریخ فروشان در خدمت دولت ها قرار می گیرند. بنابراین مجد ها را به رخ ما نکشید، ما مردم ۳۰ و ۴۰ سال پیش نیستیم.
رساله/تز های تایید شده بوسیله دانشگاه های معتبر مهم هستند و نه هر کتابی که با هزار ادعای بی پایه منتشر می شود و مورد تایید دانشگاه های معتبر قرار نمی گیرند و مثل کتابهی مجد با انتقادهای شدید دانشگاهیان روبرو می شوند، فرق تز/رساله و کتاب در اینست. این تفاوت را تاریخدانان آماتوری که خود را همردیف دکتر هوشنگ صباحی ها فرض می کنند هنوز نمی دانند و بزور می خواهند عقایدشان را با استناد به مجدها به دیگران بقبولانید.
به تاریخدانان آماتوری که هنوز فرق تز/رساله تایید شده بوسیله دانشگاه های معتبر جهان را با کتاب های جنجال برانگیزی که بر پایه ادعاهای بی پایه و اساس نوشته شده را هنوز نمی دانند.
۲٣۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : آرمین
عنوان : نظرات شخصی یا بررسی واقعی رویدادها
چنین به نطر میرسد که بعضی از دوستان کوچکترین علاقه ای به خواندن نظرات دیگران ندارند و ضبط صوت وار دیدگاههای خودشان را مرتب تکرار میکنند. اینکه گفته شود دولت بریتانیا علاقه ای به علنی کردن اسناد محرمانه خود ندارد حرفی کاملاْ غلط است. وزارت خارجه بریتانیا بطور سیستماتیک اسناد طبقه بندی شده خود را بعد از حدود هر سی سال و در پاره ای از موارد پنجاه سال علنی میکند. آخرین نمونه آن نیز اسناد منتشر شده در مورد جزایر خلیج فارس و همچنین موضع دولت بریتانیا در دفاع از حکومت گذشته تا قبل از کنفرانس گوادلوپ است.
همانطور که قبلاْ نیز توسط دوستان گفته شد اسناد ادعایی آقای مجد در تضاد کامل با اسناد منتشر شده رسمی وزارت خارجه بریتانیا قرار دارد. طبق این اسناد وزارت خارجه بهیچ عنوان در جریان کودتای ۱۲۹۹ نبود. پس چگونه میتوان باور داشت دولت بریتانیا دست به این کودتا زد؟ این اسناد با کتاب خاطرات ژنرال آیرونساید کاملاْ هماهنگی دارد. هر دو منبع اذعان میدارند که آیرونساید به عنوان هماهنگ کننده ارتش قزاق در ایران بدون مشورت با لندن دست به این کودتا زد. هدف این کودتا نیز سقوط دولت وقت و روی کارآوردن سید ضیا بود. آیرونساید به وضوح میگوید که از رضا خان قول گرفته که او کاری به شاه نداشته باشد. قولی که رضا خان زیر پا گذاشت.
من از نفرت آقای مجد و دوستانشان از خاندان پهلوی آگاهم ولی نمیتوان بر اساس احساس شخصی مدارک و اسناد موجود را مورد قضاوت قرار داد. این همان مشکلی است که نوشته جات آقای مجد دارد و به همین دلیل نیز بیشتر جنبه بازاری دارد تا تحقیقی و بیشتر مورد استفاده جریانات سیاسی است.
شما نمیتوانید اسناد منتشر شده یک نهاد رسمی دولت را قبول نداشته باشید ولی مطالب منتشر شده از جانب یک نهاد سومی را که هیچ آشنایی به قضایای آنروز نداشت آن هم با تعبیر و تفسیر خودتان مبنا قرار دهید. قطعاْ اسناد منتشر شده از جانب بریتانیا در مورد عملکرد دولت بریتانیا معتبرتر از اسناد منتشر شده در مورد عملکرد دولت بریتانیا توسط آمریکاییهاست. بویژه که بریتانیا در آن زمان ابرقدرت بلامنازع بود و آمریکا حضوری کمرنگ در منطقه داشت. تازه باید این را هم افزود که آقای نویسنده بر اساس سلیقه شخصی خودش مطالبی را از نامه های ارسالی توسط آمریکاییها گرفته و بعد آنها را به عنوان اسناد محرمانه آمریکاییها قلمداد میکند.
شاید کارهای ایشان به عنوان یک تعبیر و تفسیر شخصی قابل مطالعه باشد ولی با توجه به اسناد منتشر شده از منابع رسمی دولتها چنین به نطر میرسد که با واقعیات در تضاد است.
۲٣۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : فرامرز سنجر
عنوان : استاد مجد
استاد مجد را بیشتر بشناسیم
ادکتر محمدقلی مجد محقق ایرانی مقیم ایالات متحده آمریکاست. در سال ۱۳۲۴ ش. به دنیا آمد. تحصیلاتش را در دانشگاههای سن اندریو (۱۹۷۰) و منچستر (۱۹۷۵) و کرنل (۱۹۷۸) با درجه دکترا به پایان برد و سپس در دانشگاههای مختلف آمریکا، از جمله دانشگاه پنسیلوانیا، تدریس کرد.
از دکتر مجد دو کتاب خوانده ام که هر دو ارزشمند و منحصر بفرد است:
اولی، درباره سیاست تقسیم اراضی محمدرضا پهلوی است. مجد نشان داده که چگونه شاه برای اینکه از خود در برابر دولت ایالات متحده آمریکا یک چهره اصلاح طلب نشان دهد، که توانایی جلوگیری از گسترش کمونیسم را دارد، اراضی حدود ۲ میلیون خانوار خرده مالک ایرانی را گرفت و بین حدود ۲ میلیون دهقان تقسیم کرد. یعنی هرج و مرجی ایجاد کرد که تبعات آن هنوز باقی است و باقی خواهد ماند. دکتر مجد در این کتاب، درواقع تز خانم لمبتون را رد کرده است که ساختار مالکیت ایران را فئودالی میدید و مدعی بود که گویا بیشتر اراضی کشاورزی ایران در تملک ۲۰۰- ۳۰۰ خانوار بزرگ مالک است. مجد ثابت میکند که چنین نیست و ساختار مالکیت ارضی در ایران اساسا خرده مالکی بوده است. کتاب مهمی است.
کتاب دیگر دکتر مجد درباره ایران دوران رضاشاه است. مجد اولین محقق ایرانی است که بر اساس اسناد علنی شده دولت آمریکا به تحقیق درباره تاریخ ایران در دوران رضاشاه پرداخته است. این اسناد بی نظیر است. مجد معتقد است که انگلیسیها علاقه ای به علنی کردن اسناد تاریخی مداخلات استعماری شان ندارند و هیچ قانونی نیز آنها را مجبور به این کار نمیکند. برعکس، در آمریکا دولت طبق قانون* موظف است اسناد را پس از مدت محدودی علنی کند و اگر چنین نکند محقق میتواند از طریق دادگاه علیه سازمان مربوطه اقامه دعوی کند و با حکم دادگاه سند را به دست بیاورد.
نکته جالب این کتاب میزان ثروت رضاشاه است. دکتر مجد بر اساس اسناد معتبر دولتی آمریکا نشان میدهد که رضاشاه در زمان کناره گیری از سلطنت (۱۹۴۱) حدود دویست میلیون دلار در حسابهای بانکی اش در لندن و نیویورک و تورنتو ذخیره پولی داشت. این بغیر از معادل ۵۰ میلیون دلاری است که در بانک ملی تهران داشت و غیر از حدود ۷۰۰۰ روستای ششدانگ و کارخانه هایی که در ایران داشت. بعبارت دیگر، رضاشاه در زمان خود یکی از ثروتمندترین مردان جهان بود.
دو کتاب فوق را انتشارات دانشگاه فلوریدا چاپ کرده است.
کتاب سوم دکتر مجد که همین روزها منتشر شده درباره غارت آثار باستانی ایران در دوران رضاشاه است. با توجه به حادثه مدهش غارت سازمان یافته موزه بغداد این کتاب خیلی به روز است و به همین دلیل ناشر زمان انتشار آن را جلو انداخت.
مجد، باز بر اساس اسناد علنی شده دولت آمریکا، نشان میدهد که پروفسور پوپ معروف، که تاکنون او را به عنوان خدمتگزار فرهنگ ایران میشناختیم، کارش سرقت و قاچاق آثار باستانی ایران و فروش آن در آمریکا بود و محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) و پسرش (مهندس محسن فروغی) نماینده و کارگزار او بودند.
این کتاب را انتشارات دانشگاهی آمریکا چاپ کرده است.
گرد آری فرامرز
۲٣۹٨۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : فرامرز سنجر
عنوان : فرمان به سکوت
برادر پنجاه ساله ی من همین مشخصات رو هموطن دیگر ما دکتر محمد قلی مجد هم دارد. تازه اینطور که شما استدلال می کنید انگار غیر از متخصصین همه باید ساکت شوند. نه برادر این گونه استدلال پایش می لنگد. سعی نکنید کسیرا با اینگونه استدلالات اراده گرایانه مرعوب کنید.
۲٣۹٨۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|