یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گزارش به بیژن - ک. معمار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : خشایار مشیر

عنوان : سک بام و دو هوا
وقتی که از حکومت پادشاهی سخن می گوییم سلنطت طلبان نسب پهلوی ها را به کوروس کبیر می رساند و پادشاه مفلوک و بزدل خودرا از نسل آن سردار دلیر پارسی که برای حفظ میهن خود کشته شد می رسانند.
اما وقتی که به استبداد پهلوی ها می رسیم می گویند در روزگار حکومت پهلوی همه جای دنیا استبداد حاکم بود. انگار وقتی که کوروش کبیر دستور نوشتن لوحه ی حقوق بشر را صادر می کرد دنیا پر از عدل و دادبود!
این یک بام و دو هواست. دوستان شما نام ایرانی روی خود نگذارید. ایران را نمی شناسید.

حالا قصاص قبل از جنایت هم می کنند. قصاص قبل از جنایت یعنی سلب آزادی اندیشه.
زنده یاد جزنی هرگز دست به اسلحه نبرد اما تئوریسین مبارزه مسحانه بود. ""اگر"" آز زندان بیرون میامد ""شاید"" به مبارزه ی مسحانه می پیوست.
شما اورا براساس همین ""اگر"" ها و ""شاید"" ها مستجق کشنه شدن در بیابانهای اوین با آن شکل دزدانه و ناجوانمردانه می دانید!!؟؟
آیا این قصاص قبل از جنایت و سلب آزادی اندیشه نیست؟
تازه شما از حقوق بشر هم دم می زنید! خواهش می کنم فکر کنید.
۲۴۵٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : برابری

عنوان : نوبت، نوبت ماست.
آقای بهروز دیبا، شما بدرستی می گویید که:

«هرکسی به اندازه نقشش مسئولیت دارد یعنی کمونیستها به اندازه نقششان باید مسئولیت بپذیرند و رژیمهای جنایتکار شاه و شیخ به اندازه نقششان».

چطوری می توانیم اندازه مسئولیت هر نقش آفرین در ایران را دقیق تعیین کنیم تا ثابت کنیم که ما کمونیست ها از شاه و شیخ کم تقصیرتریم و حق با ماست؟

جمهوریخواه میگوید که بیژن جزنی ما آزادیخواه نبود. ایشان درک نمی کنند که تعریف ما از آزادی بسیار پیشرفته تر و انسانی تر از تعریفی است که در بیانیه حقوق بشر دیده می شود. جمهوریخواه با معیار ما باید آزادیخواهی یک فرد را بسنجد.

شاه حکومت کرد، شیخ حکومت کرد، هر دو شکست خوردند. نوبت، نوبت ماست. زنده باد سوسیالیسم.
۲۴۵٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : بهروز دیبا

عنوان : هرکسی به اندازه نقشی که داشت ویا دارد بایدمسئولیت بپذیرد
اقا و یا خانم جمهوریخواه در جواب خانم نسیم این جمله را هم اضافه کردند که از نظر من شبیه استدلال المانی هاست که هروقت صحبت از جنایت هیتلر میکنند فورا هم میگویند استالین هم جنایتکار بود. المانی ها در جنگ دوم از شوروی شکست خوردند و میخواهند بگویند این فقط ما نبودیم که جنایت کردیم و میخواهند سطح جنایات هیتلر را تقلیل دهند و بیاورند تا سطح دیگر دیکتاتورها. حالا حرف اقا یا خانم جمهوری خواه خیلی شبیه استدلالهای المانی ها ست. ایشان میخواهند سطح جنایت دیکتاتورهای پهلوی و حکومت اسلامی را تقلیل دهند به این جمله ایشان نگاه کنید

"به باور من ضرر و زیان کمونیستها به هیچ عنوان کمتر از شاه و شیخ نیست و باز اعلام میدارم که به باور من جزنی و یا هر کس دیگر که دنباله روی این طرز تفکر است نمیتواند آزادیخواه باشد. "

من شخصا درچاچوب فکری جمهوری خواه هستم و هرگونه دیکتاتوری چه شاهنشاهی و چه اسلامی و چه کمونیستی را فاجعه میدانم ولی واقعا میتوان انچه رژیم شاهنشاهی و حکومت اسلامی بر سر مردم ایران اورده اند را با ضررکمونیستها در کشورمان مقایسه کرد? من فکر کنم اینجور قضاوتها پایه و اساس درستی ندارد.
در رابطه با خاطرات تاج الملوک البته ایشان بسیار قانونی برخورد میکنند و توجه نمیکنند که دچار الزایمر بودن خانم تاج الملوک فقط حرف اقای شهبازی بود وکسی تا الان صحبتی در این باره نکرد حتا خانواده پهلوی و ایشان در اینجا فورا به عنوان استدلال از ان استفاده میکند.من از شخصی که در رابطه باچاپ خاطرات اینقدر میخواهد قانونی عمل کند انتظار دارم که جنایات شاه و شیخ را در سطح حرکتهای انحرافی چریکی تعدادی از جوانان جان به لب رسیده زمان شاه مقایسه نکند و قبول کند هرکسی به اندازه نقشش مسئولیت دارد یعنی کمونیستها به اندازه نقششان باید مسئولیت بپذیرند و رژیمهای جنایتکار شاه و شیخ به اندازه نقششان.

پیروز باشید
۲۴۵۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : برایری

عنوان : زنده باد سوسیالیسم.
خانم نسیم شما مبصر بمانید و همواره ما را در جریان بگذارید. شما دارای قدرت ماورالطبیعه ای هستید که براحتی می توانید خودی را از ناخودی تشخیص دهید. خواهش می کنم همه ۱۶۰ نظر داده شده را بررسی نمایید و لیستی از ناخودی ها در اختیار ما بگذارید. ۵۰ ساله، زیر ۵۰ ساله، جمهوریخواه و پرسشگر ثابت کرده اند که اگر سلطنت طلب نباشند حداقل لیبرال دمکرات هستند و بنابراین غیر خودی هستند. پایدار باشید.
۲۴۵۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : جمهوریخواه

عنوان : خانم نسیم، جداْ برایتان متاسفم
خانم نسیم، شما در مطلب خود فرمودید "بعد اسم خودشان را میگذارند جمهوری خواه و پرسشگر و زیر ۵۰ ساله وووووووووووو. راستی فکر میکنید ما دم خروس سلطنت طلب بودن شما را نمیبینیم".
در این این اظهار نظر جنابعالی مرحمتی هم به بنده داشته اید. خانم محترم بنده هیچ نیازی به موجودی چون جنابعالی ندارم که بخواهم برای رضای خاطر او دروغ بگویم. مطمئن باشید که اگر بنده تمایلی به برقراری سلطنت داشتم این را با افتخار اعلام میکردم و هیچ اهمیتی هم نمیدادم که جنابعالی و یا هر عنصری که مثل جنابعالی فکر میکند در مورد من چه می اندیشد. بسیار متاسفم که دوستان به اصطلاح آزادیخواه ما چنین کم ظرفیت و کودکانه میاندیشند و تحمل کوچکترین انتقادی را ندارند. خانم نسیم، شاه و شیخ بسیار به این مملکت ضرر زدند. ولی این فقط شاه و شیخ نیستند که به این مملکت ضرر رساندند. به باور من ضرر و زیان کمونیستها به هیچ عنوان کمتر از شاه و شیخ نیست و باز اعلام میدارم که به باور من جزنی و یا هر کس دیگر که دنباله روی این طرز تفکر است نمیتواند آزادیخواه باشد.
در مورد خاطرات مادر شاه و فرح دوستان توضیحات جالبی را دادند که البته بسیار قابل توجه است. من در رابطه با این مطالب نکاتی را میبینم که فکر میکنم قابل بحث است. اولاْ مسئله کفن و دفن مادر محمد رضا پهلوی ربطی به صحت و سقم این کتاب ندارد پس به نظر من نباید آن را دخیل دانست. در ثانی خاطرات نویسی دارای ضوابطی است که باید رعایت شود بویژه اگر این خاطرات توسط شخص نگاشته نشده باشد. دوستان عزیز در نوشته های خود به نوارهای این مصاحبه ها اشاره فرمودند که من فکر میکنم بسیار جالب است. این نوارها اگر از جانب یک موسسه رسمی مورد مطالغه قرار گیرد میتواند بسیار مفید باشد (اینکار معمولاْ با حکم دادگاه صورت میگیرد). در غیر این صورت کتابی که بدون اجازه رسمی فرد و یا اطرافیان او در رایطه با زندگینامه او نوشته شده باشد (چیزی که در زبان انگلیسی به آن unauthorized biagraphy میگویند) نمیتواند ارزش تاریخی و تحقیقی داشته باشد. حال این کتاب درباره شاه باشد یا خمینی و یا خامنه ای و یا احمدی نژاد فرقی نمیکند. باز تکرار میکنم ما درباره یک قضاوت منطقی و به دور از احساس صحبت میکنیم. ارائه مطالبی نظیر مسئله کفن و دفن فرد و یا اختلاف بر سر جواهرات او هیچ ربطی به مسائل این کتاب ندارد. دوستان عزیز باید پاسخگوی این مطلب باشند کسی که دچار الزایمر بود چگونه میتواند چنین مطالبی را بیان دارد.
من هنوز فکر میکنم که برای مقابله با سلطنت طلبان باید روی کتب ارزشمندتری مانند خاطرات علم تکیه کرد تا کتب بی ارزش و مجهولی چون خاطرات تاج الملوک و یا مادر فرح.
۲۴۵۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : تقدیم به آقای سروش عبدی گرامی و همفکرانشان
تقدیم به آقای سروش عبدی گرامی و همفکرانشان،

۱. «پس از ۳۰ سال حق شهروندی, شعار محوری مردم شده است. کاش از فردای انقلاب بهمن ما به ازادی و دمکراسی و حقوق شهروندی بها میدادیم و کورکورانه به دنبال شعار مبارزه ضدامپریالیستی ایت الله خمینی نمی رفتیم. امروز بعد از ۳۰ سال دوباره به جای اول بازگشتیم. هنوز پس از نزدیک به صد سال, روی خواسته های انقلاب مشروطیت در جا می زنیم.»

با توجه به اینکه شعار مبارزه ضد امپریالیستی تنها مختص به خمینی نبود و همه کمونیست ها قبل از او و هنوز همین شعار را دنبال می کنند، ک. معمار خواسته امروز ملت ایران را درک و بیان کرده است. برای من این مهمترین بخش مقاله است که بدرد امروز و فردای همه ما میخورد تا خود را از این دور خشونت و تنفر و نا امنی های شخصی و گروهی یکبار برای همیشه خلاص شویم. ما لایق یک زندگی خوب و امن در کشور خود هستیم و من معتقدم ما بیشتر از آمریکایی ها و انگلیسی ها لیاقت داریم.

۲. درک من از مقاله ک.معمار و با رجوع به آنچه از قبل می دانستم اینست که همه نقش آفرینان انقلاب اسلامی بجز جبهه ملی تمامیت خواه و پهلوی ها دیکتاتور بودند. در بزنگاه تاریخ ما فقط شاپور بختیار بود که درک درستی از دمکراسی داشت و تلاش خود را برای نجات ایران انجام داد و جان خود را هم در اینراه از دست داد. این نظر منه غیر آکادمیک از آنچه بر سر ما رفته است و آنقدر انعطاف پذیر هستم که آنرا با رساله هایی مثل رساله دکتر هوشنگ صباحی که مورد تایید دانشگاه های معتبر جهان باشد بازنگری کنم. این نظر امروز منست و قابل تغییر است. اگر شما هم رساله ای را درباره یافته های خود به تایید دانشگاه معتبری برسانید که بتواند رساله دکتر هوشنگ صباحی را رد کند من سر تعظیم در برابر شما فرود خواهم آورد و همانطور که اکنون به صباحی بعنوان یک ایرانی فرهیخته افتخار می کنم به شما هم افتخار خواهم کرد. اگر آقای مجد هم بتواند چنین کاری را انجام دهد هم همینطور ولی تا آنزمان من و امثال من ارادتمند صباحی خواهیم ماند و متون ما و شما غیر آکادمیک باقی خواهند ماند.

۳. من در هیچ جای مقاله ک. معمار حتی نام رضا شاه را ندیدم و نمی فهمم که چرا شما بحث را به رضا شاه، کودتا و نقش انگلیس در ایران، خاور میانه و هند می کشید. هر کشوری سعی در گسترش نفوذ خود در دیگر کشورها می کنند تا منافع ملی خود را حفظ کنند، کاری که هر کشوری نکند به کشور خود خیانت کرده است و انگلیس همانقدر در جهان فضولی می کند که شوروی سابق و روسیه امروزی میکند. چرچیل گفت که کشور کوچک انگلیس توانست امپراطوری خود را بواسطه ازدیاد خائن و نادان در کشورهای دیگر پایه گذاری کند. گاندی برای من معما نیست، او از پشتیبانی ملت خود برخوردار بود و کشورش را بسوی سعادت رهنمون شد و منافع ملی هند را حفظ کرد و بدرستی منافع ملی انگلستان را بخطر انداخت. خوش بحال هندی ها. خمینی هم از پشتیبانی مردم برخوردار بود ولی کشورش را به جهنم رهنمون شد و منافع ملی همه کشورهای دیگر بجز ایران را حفظ کرد، بد بحال ما. ما ملت باید هشیار باشیم، بازیهای سیاسی بین المللی را بشناسیم، آلت دست این و آن نشویم و بفهمیم تقصیر را مرتب به گردن این و آن انداختن کار عاجزان و پیروان مکتب عاشورا تاسوعایی است که باید تقبیح شود. بیاد داشته باشیم که انقلاب اسلامی امکان نداشت رخ دهد اگر مردم میلیونی بیرون نیامده بودند، اینرا هیچکس نمی تواند انکار کند و لازم هم نیست کسی آکادمیسین باشد که به این نتیجه برسد. نه آقا، کار، کار انگلیسیا نبود، شاهکار خودمان بود. اولین قدم برای پیشرفت ما مسئولیت پذیری و برخورد با تفکرات و حرکات غلط خود در گذشته و حال است وگرنه همچنان درجا خواهیم زد. نسل دوم و سومی ها و نسل بعدی از این مرحله گذشته و چاره ای جز تطبیق دادن خود با آنها نیست بخصوص که حق هم با آنهاست.

۴. ما فاقد علم غیب هستیم و حق نداریم کسی را که مخالف نظر ما نظر می دهد را مزدور رژیم و توده ای و سلطنت طلب و....خطاب کنیم. این خط کشی های مسخره همه را مرعوب می کند و باعث خود سانسوری و مخفی کاری می شود. اختناق باعث چند شخصیته شدن افراد در جامعه می شود، چنین جامعه ای مریض است و نیاز به درمان دارد. اگر درمانش نمی کنیم حداقل با فحاشی و اتهام زنی و علم غیب خود راجع به دیگران آنرا حادتر از آنچه هست نکنیم. چرا باید یک توده ای، مجاهد، فدایی، سلطنت طلب و جبهه ملی نباید آزادانه آنچه هست را ابراز کند و نظرش را بدهد، چرا باید پنهان کاری کند؟ باید همه را پذیرفت، ۷۰ میلیون ایرانی را که نمی شود همه را یکسان کرد و نباید هم کرد، همه حق حیات دارند به شرط آنکه منافع ملی ایران را به هیچ چیز و هیچکس نفروشند. در ضمن در برخی موارد هر کدام از اینها با درصدی از عقاید دیگری توافق دارند و خط کشی های زمخت میان اینها باعث تفرقه می شود و به نفع ما نیست. بگذاریم تبادل نظر سالم میان همه طیف ها انجام گیرد تا همه با خیال راحت فرصت بازنگری در افکار خود را داشته باشیم و در افکار نادرست خود تنها نمانیم. ادبیات فعلی را کنار بگذاریم و به آنچه در نظر دیده می شود توجه کنیم و سعی نکنیم حدس بزنیم که در پشت نظرات چه کسی و چه طیف سیاسی ای نشسته است، اصلا بما چه، مگر ما مامور تفتیش عقایدیم و یا مگر ما کل حقیقت را در انحصار خود داریم؟ اینکه یک نفر با چند نام نظر می دهد آنقدر مهم نیست که دلیل آن مهم است، او اینچنین می کند چون ما او را ترسانده ایم، ما با رفتار خود او را به اینکار واداشته ایم و آرزو می کنیم که ایکاش می توانستیم ثابت کنیم، مشکل ماییم که وقت با ارزش خود را تلف می کنیم سبک و سیاق ها را مقایسه کنیم تا ثابت کنیم یک نفر چند نظر تحت نامهای متفاوت داده است، مشکل ماییم و نه او. من به نظر توجه می کنم و بس.

۵. من نه از شما و نه از هیچکس دیگر رنجیده خاطر نیستم، حرف خود را می زنم و حرف همه را می خوانم تا یاد بگیرم. من در این بحث نقش آفرین نبوده ام. نقش آفرین در آغاز ۵۰ ساله و زیر ۵۰ ساله بودند که به نکته بسیار مهمی اشاره کردند که برای من در راستای بخشی از مقاله بود که در ۱ آوردم، تفاوت ۱۸۰ درجه ای میان نسل های دهه ۴۰، ۵۰ و سه دهه اخیر بود که نظر دهنده ای با نام نیاز بسیار زیبا آنرا تکمیل کرد. اگر بخاطر نظر ۵۰ ساله نبود من درباره دکتر صباحی هیچ نمی دانستم و در این مورد وارد بحث نمی شدم.

۶. فایده این بحث برای من آن چیزی نبود و نیست که برای شما بوده است. هر کسی برای خود مشخص می کند که فایده این بحث برایش چه بوده و قاعده ای وجود ندارد که بگوید فایده بحث برای همه مانند شما بوده است. برای شما، «بزرگترین فایده ی این بحث شناساندن زنده یاد بیژن جزنی و سفاکی رژیم پهلوی بود». حتی نویسنده مقاله هم نمی تواند ادعا کند که برداشت همه ما از مقاله اش یکسان بوده است و دقیقا همانی بوده باشد که شما بی محابا می گویید.

در پایان، امیدوارم شما و همفکران گرامی شما بزودی بتوانید رساله ای در رد رساله صباحی ارائه دهید که در یکی از دانشگاه های معتبر به ثبت رسیده باشد تا ما بتوانیم در دیدگاه خود تجدید نظر کنیم.

با تشکر از شما
۲۴۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آنها که از انتشارخاطرات تاج الملوک عصبانی اند

عنوان : دروغ گوئی سلطنت طلبان و ربط دادن خاطرات تاج الملوک به رژیم اسلامی
بعضی از سلطنت طلبان چند خطی از آخرین نوشته‌های "عبدالله شبهازی" را در اینجا اورده اند که بخوانیم و مطلع باشیم. آقای شهبازی که از سال ۱۳۶۲ و از زندان اوین راه کج کرده و به جاده دیگری رفته و به پاس همین "کج راهه"، به مرکز اسنادی که دراختیار روحانی جنایتکاری بنام روح الله حسنینان( با نام مستعار خسرو در یادداشت‌های اکبر گنجی) است راه دارد و اخیرا دچار توهم "خودبزرگ تحقیق داران" شده، در نوشته خود مدعی شده:

« بعضی‌ها خاطرات منسوب به تاج‌الملوک پهلوی را در اینترنت تبلیغ می‌کنند. این خاطرات، و نیز خاطرات فریده دیبا، جعلی است. قبلاً در این باره یادداشتی منتشر کرده‌ام. بخش مهمی از مندرجات این دو کتاب برگرفته از کتاب‌های من است. من که نوشته خود را می‌شناسم! جاعل را نیز می‌شناسم. اصلاً این خانم تاج‌الملوک (مادر محمدرضا شاه) از قبل از انقلاب آلزایمر داشت و خاطره‌ای را نمی‌توانست به یاد بیاورد!»

آقای شهبازی که در ابتدای جنبش اصلاحات به سایه روزنامه عصرما، ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خزیده بود و با پیروزی احمدی نژاد به تئوریسین اندیشه‌های جنون آمیز او تبدیل شده، ظاهرا همان دردی را در این نوشته بازتاب می‌دهد، که پیشتر هم گفته بودیم آقایانی در جمهوری اسلامی با خواندن خاطرات تاج الملوک و از بیم مقایسه سرنوشت‌ها بدان دچار شده و می‌شوند. ما پیشگفتار کتاب خاطرات تاج الملوک را دراینجا عینا و می‌آوریم تا شاید برای نجات از "آلزایمر" سیاسی کسانی که از مقایسه سرانجام رژیم‌های خودکامه و از فرا رسیدن زمان پاسخگوئی‌ها بیم دارند مفید باشد.

همین آتشی که با هر شماره خاطرات تاج الملوک به خرمن کسانی که خود را به تاریخ و خاطرات دیگری عادت داده اند می‌افتد، ما را برآن می‌دارد تا باز هم بیشتر و بیشتر در این خاطرات کندوکاو کنیم و بخش‌هائی از آن را در اینجا بیاوریم تا دروغ گوئی سلطنت طلبان که انتشار این خاطرات را به حکومت اسلامی ربط میدهند و انرا جعلی میدانند کمی شرم کنند.

پیش گفتار:

بنیاد تاریخ شفاهی ایران تحت توجهات جمعی ازشیفتگان تاریخ معاصرکشور مان ازسال ۱۹۷۸ درلندن پایه گذاری شد و ازهمان ابتدای کاربا کوشش و سعی زیاد تلاش کرد با ایرانیان پراکنده در۵ قاره جهان تماس نزدیک برقرار کرده وضمن جمع آوری اسناد ومدارک مربوطه به تاریخ معاصرایران، خاطرات آنها را روی نوارهای آدیو ویدیو ضبط کند.حاصل تلاش‌های مجدانه سالهای اخیرهمکاران ما انبوهی ازنوارهای صوتی وتصویری حاصل تصویروبیانات رجال اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی ونظامی عصرپهلوی است که بعضی ازآنها با اجازه کتبی گویندگان نوارها بروی کاغذ پیاده شده وبه صورت کتاب درآمریکا واروپا منتشرشده اند.

عده ای ازگویندگان خاطرات نیزبه « بنیاد تاریخ شفاهی ایران» وکالت داده اند تا خاطرات آنها پس ازمرگشان منتشرگردد.

درمیان این خاطرات که توسط بنیاد ضبط شده است یک دسته ازخاطرات دارای اهمیت بیشتری هستند وآن خاطرات مربوط به اعضای درجه اول فامیل پهلوی است.

ازاین دسته خاطرات تاکنون کتاب‌های خاطرات شهبانو فرح، بانو فریده دیبا ) مادرفرح پهلوی( وکتاب خاطرات رضا پهلوی با همکاری انتشارات نیما درنیویورک منتشرشده اند وآنطورکه ما اطلاع داریم بعضی ازاین کتاب‌ها دردرون مرزهم به چاپ رسیده اند.

کتابی را که هم اینک دردست دارید از زمره با ارزش ترین منابع تاریخ معاصرایران می‌باشد.

اول اینکه گوینده خاطرات مرحومه بانو تاج الملوک بادکوبه ای ) پهلوی( همسراول رضا شاه ومادرمحمدرضا شاه پهلوی، علیرضا پهلوی، اشرف و شمس پهلوی می‌باشد.

این زن کهنسال قبل ازفوتش با روی باز و با علاقمندی زایدالوصفی مصاحبه کنندگان اعزامی ازسوی بنیاد تاریخ شفاهی ایران خانم دکترملیحه خسروداد و آقایان تورج انصاری ومهندس محمود علی باتمانقلیج را به حضورپذیرفت وبا حوصله به سئوالات آنها پاسخ‌های مشروح داد.

دوم اینکه ملکه پهلوی ) ملکه مادر( دربیان خاطرات خود، ملاحظه هیچکس، حتی خودش را هم نکرد و بطوریکه درصفحات بعد ملاحظه می‌کنید در بعضی جاها برخلاف مصالح و پرستیز خودش هم حرف زده است. با این تفاصیل باید تائید کرد که کتاب حاضریکی ازمعتبرترین منابع تاریخی در خصوص دوران سلطنت رضا شاه پهلوی و محمدرضا شاه پهلوی می‌باشد. توضیح دیگری که ضرورتا باید اضافه کنیم این است که مرحومه ملکه پهلوی به دلیل کهولت سن و ابتلا به بعضی حالات روحی وروانی درحین بیان خاطرات خود بعضا دچارفراموشی موقت می‌شد ومصاحبه کنندگان مجبوربودند جلسه مصاحبه را تعطیل وبه روزدیگری موکول نمایند.

به دلیل همین حالت خاص روحی وروانی، بیشترناشی ازشرایط سنی بالای ملکه پهلوی ایشان درضمن بیان خاطرات خود مکرر یک موضوع خاص را تکرارکرده ومورد یاد آوری وتذکرقرارمی دادند.

ایشان همچنین دریادآوری تاریخ خاطرات وحوادث بعضا دچاراشتباه می‌شدند که مصاحبه کنندگان بعدا این تاریخ‌ها را با دخترارشد ایشان خانم اشرف پهلوی وآقای دکترلاجوردی کنترل می‌کردند.

نکته دیگری که لازم است خوانندگان گرامی کتاب خاطرات خانم تاج الملوک به آن توجه داشته باشند این است که متن کتاب عینا ازروی نوارمصاحبه پیاده شده وبرای حفظ طراوت گفتار و القای محیط مصاحبه ودلنشین ترشدن مطالب جالب کتاب ازویراستاری کاملا پرهیزشده است.

همچنین به خاطرآنکه این خاطرات دربیش از۳۵ جلسه مختلف مصاحبه گرد آوری شده است خاطرات ازیک سیرتاریخی و زمان بندی شده برخوردار نیست و خانم تاج الملوک پهلوی درحالیکه درجلسه دوازدهم مصاحبه ازنحوه به سلطنت رسیدن رضا شاه صحبت کرده است درنوارمربوط به جلسه هفدهم ازکودتای رضا خان حرف زده و این‌بی‌نظمی دربیان خاطرات درمجموعه نوارهای موجود دیده می‌شود. انتشارات نیما ) نیویورک- منهتان آکادمی( ابتدا تصمیم گرفت خاطرات را برمبنای زمان وقوع حوادث و رویدادها دسته بندی وتنظیم نماید اما مصاحبه کنندگان اصرارکردند که متن نوارها عینا" و‌بی‌کم وکاست و همانطوریکه ضبط گردیده است برروی کاغذ پیاده و به چاپ سپرده شوند، چرا که ملکه پهلوی درآخرین روزهای حیات خود شخصا و با اصراراین را خواسته بودند.

بنابراین متن حاضرحاصل پیاده کردن نوارهای آدیو- ویدیویی است و درآنها هیچگونه دخل وتصرفی صورت نگرفته است.

گفتگوی مصاحبه کنندگان با ملکه پهلوی یکبار به علت بستری شدن ایشان در بیمارستان مرکزی نیویورک دچار وقفه شد و پس از بهبودی نسبی مرحومه تاج الملوک پهلوی مجددا این مصاحبه‌ها دو جلسه دیگر پیگیری کردند که متاسفانه به سبب فوت ایشان درمارس ۱۹۷۹ موفق به کسب و ضبط همه خاطرات ایشان نشدیم.

بنیاد تاریخ شفاهی ایران و انتشارات نیما )نیویورک منهتان- آکادمی( امیدوارند حاصل این تلاش فرهنگی مورد استقبال تاریخ پژوهان قرارگیرد.

بنیاد تاریخ شفاهی ایران

دکترامیرحاتم فرمانفرمائیان

انتشارات نیما- نیویورک

فرانسیس لاجوردی
۲۴۵۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : یک توضیح ازمصاحبه کنندگانوتهیه کنندگان نوارمصاحبه‌های ملکه تاج الملوک

عنوان : ملکه قدرتمند پهلوی در یک گور دسته جمعی و در کنار‌بی‌خانمان‌ها دفن شد
ما )تهیه کنندگان نوارمصاحبه‌های ملکه تاج الملوک( چندماه برای ضبط نوارهای مصاحبه دراطراف او بودیم، ازاین برخورد شگفت زده شدیم. رضا پهلوی نوه ارشد تاج الملوک از پرداخت چند هزاردلاربرای خاکسپاری مادر بزرگش امتناع کرد.هریک ازبازماندگان خانواده پهلوی پرداخت مخارج بیمارستان و کفن و دفن را به دیگری حواله کرد. سرانجام فرح پهلوی پنج هزاردلارازپاریس برای غلامرضا پهلوی فرستاد تا صرف مراسم دفن تاج الملوک کند. غلامرضا پهلوی این پول را به جیب زد و صرف اعتیاد خود کرد! سرانجام با کمک شهرداری نیویورک همراه با جنازه عده ای معتاد، ولگرد،‌بی‌خانمان و جنازه‌های فاقد هویتی که هرروزوشب درگوشه و کنار بندرنیویورک کشف می‌گردند، بدون هیچگونه مراسمی درگور دسته جمعی و‌بی‌نام و نشان مخصوص این افراد به خاک سپرده شد.
ما ) مصاحبه کنندگان با ملکه پهلوی( ازاین امردچارشگفتی ودرعین حال تاسف عمیق شدیم وتصمیم گرفتیم برای ادای دین به پیرزنی که درنهایت صداقت بارها ما را به حضورپذیرفت ودرعین بیماری و کهولت سن وضعف مفرط قوای جسمی پاسخ‌های صبورانه ای به سئوالاتمان داد، صحبت‌های او را بدون هرگونه دخل و تصرف و کوچکترین ویراستاری و اصلاح به چاپ برسانیم. (ملیحه خسروداد- تورج انصاری- محمود علی باتمانقلیج)

انتشار خاطرات تاج الملوک در شماره ۶۰ با اعتراضات و توضیحات بسیاری همراه بود. آن بخش از اعتراض‌ها و توضیحات که متکی به استدلال و منطق بود و نه ناسزا و خط و نشان کشیدن حاوی این نکات بود:

۱- خانم لیلی امیرارجمند با ریاست بر کانون پرورش فکری خدمات زیادی به جامعه فرهنگی ایران کرد و زندگی خصوصی او به خودش مربوط بود.
۲- آقای فریدون جوادی، نقش مشاور فرهنگی و سیاسی را درکنار فرح پهلوی داشت و تاج الملوک بموجب اختلافات شخصی با مادر فرح و رقابت در نام و شهرت با خود فرح، درباره فریدون جوادی به گونه ای اظهار نظر کرده که گوئی ایشان دوست شخصی فرح بوده است.
این چکیده مطالب متعددی است که در ارتباط با مطلب شماره ۶۰ پیک هفته دریافت داشته‌ایم و به همین دلیل نیز توضیح انگیزه‌های انتشار این بخش از خاطرات تاج الملوک را حق خوانندگان پیک هفته می‌دانیم.

۱- از جمله عوارض و گرفتاری‌های تاریخی نظام تک نفره و دیکتاتوری فردی، حضور و ظهور لابی‌ها در حاشیه و متن و حتی راس چنین نظام‌هائی است. این لابی‌ها بموجب مناسباتی که با قدرت برقرار می‌کنند، اموری را هم پیش می‌برند که این امور گاه مفید هم هست. مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نقش خانم ارجمند در آن. خانم ارجمند صرفا یک لابی برای راه اندازی این کانون بود، والا کسانی که با این کانون از نزدیک کار کرده اند و بویژه آنها که نام و نشان شهره ای در ادبیات و هنر ایران دارند می‌دانند که دهها شخصیت هنری و ادبی – حتی مدیران برجسته تر از خانم ارجمند- در همین کانون وجود داشتند که اگر ساختار نظام حکومتی آنگونه نبود که در زمان شاه بود، آنها در راس این کانون حاصل ماندگار تر و پربار تری هم از خود به یادگار می‌گذاشتند. زنده یاد دهخدا درچمبره همین مناسبات نتوانست بنیادی را که آرزوی آن را داشت بنا نهد. هر فعالیت مفیدی را به دربار و به شاه و اطرافیان و یا همسر و اطرافیان او وصل کردن برای پیش بردن کار، همان فاجعه اختناق و دیکتاتوری است که با سقوط آن نیز همه چیز برباد می‌رود. که رفت! بنابراین، زیاد به نقش لابی‌ها در دربارشاهنشاهی و در سراپرده دیکتاتوری نباید بهاء داد و آن را تائید کرد، این بسا چنین کانون‌ها و مجامعی در یک سیستم حکومتی دیگر بسیار پربارتر هم از آب در آید. باید چاره ای اندیشید که امور برپایه نیازهای جامعه، قوانین و شکل گیری ارگان‌های بنیانگذار پیش برده شود نه براساس مناسبات فرد با کانون قدرت. اتفاقا امروز نیز به نوع دیگری در جمهوری اسلامی، ما اسیر همین لابی بازی هستیم، در کنار حاج آقاها، روحانیون و بویژه بیت رهبری(موسسه کیهان و نقش یکه تاز حسین شریعتمداری بعنوان مثلا روزنامه نگار و مدیرموسسه را فراموش نکنید)، که سرانجام نهادهائی که براین پایه درجمهوری اسلامی شک گرفته اند نیز همان خواهد شد که در نظام گذشته شد. این مذهبی و آن دیگری غیر مذهبی! درحاشیه همین مناسبات است که کج راهه‌ها کشیده می‌شود. سالهای آخر جشن هنر شیراز را به یاد آوریم!

۲- آنچه که مربوط به خانم فرح پهلوی می‌شود، ما هم در طول بارها ورق زدن خاطرات تاج الملوک کاملا متوجه شدیم که بسیاری از اظهار نظرهای او، بویژه در دوران حاکمیت مطلقه پسرش محمدرضا پهلوی برخاسته از کینه‌ها و برخوردها و جاه طلبی‌هاست و به همین دلیل نیز تا آنجا که توانستیم این بخش‌ها را پالایش کردیم، اما از خود نخواهیم که فلان اطلاع را نخوانیم وندانیم، بلکه بدانیم و بدنبال صحیح تر و دقیق ترش باشیم. مثلا در باره فریدون جوادی که بسیار کم درباره نقش او در دربار شاهنشاهی می‌دانیم، همچنان که از دوران ۲۷ ساله گذشته او، در کتاب خاطرات فریده دیبا، مادر فرح پهلوی نکاتی را می‌خوانیم، که نشان میدهد ایشان صاحب اطلاعات مهمی در دربار شاهنشاهی بود و به دربار نیز بسیار راه داشته است. این که تاج الملوک چگونه مسئله را مطرح می‌کند، به حساب اختلافات و رقابت‌ها بگذارید، اما اصل ماجرا را منکر نشویم. مثلا مادر فرح در آن بخش از خاطرات خود که مربوط به سرانجام خانواده پهلوی و تقسیم ثروت و یا نقش تک تک آنها در دربار شاهنشاهی می‌رسد (صفحات۵۰۰ تا ۵۱۰) درباره فریدون جوادی می‌نویسد:
«از همه صحیح تر، به نظر من اظهارات فریدون جان(جوادی) است. فریدون که اکنون چشم و چراغ خانه ی من و دخترم فرح است، از ارتباطات بسیار پنهان عبدالرضا با دستگاه‌های جاسوسی در طول سلطنت محمد رضا اخبار و اطلاعات مستند دارد و می‌گوید عبدالرضا یک جاسوس کهنه کار مانند جیمزباند و امثالهم بوده و به برادرش خیانت می‌کرده است. پس از انقلاب، دستگاه جاسوسی متبوعش برای او هویت جدید تراشیده و او را گم و گور کرده است. حالا که اسم عبدالرضا را بردم باید از حق نگذرم که عبدالرضا روشنفکر خانواده ی پهلوی بود و اگر چه ارتباطات عاطفی او با برادرش(محمدرضا) قابل تکذیب نیست. اما عبدالرضا به هیج وجه برادرش (شاه) را قبول نداشت و شاه هم به عبدالرضا مشکوک بود...»
پایان کار
حال، بازگردیم به فصل پایانی زندگی تاج الملوک و اتفاقا نقشی که فرح پهلوی علیرغم همه اختلافاتی که بین آنها بود، در این پایان عبرت آموز ایفاء کرد. نقل از فصل پایانی کتاب به قلم تهیه کنندگان این خاطرات( ملیحه خسروداد- تورج انصاری- محمود علی باتمانقلیچ) که تاریخ ۱۸ اگوست ۱۹۸۰ را دارد:

یک توضیح ازمصاحبه کنندگان:

آخرین جلسه دیدار و گفتگوی ما با ملکه پهلوی- همسراول رضا شاه- خانم تاج الملوک در۲۰ مارس ۱۹۷۹ درنیویورک بود. درحالی که قراربود مجددا در پایان همان ماه با ایشان ملاقات کرده وگفتگوهای خود را پی بگیریم، مطلع شدیم که ایشان دربیمارستان مرکزی نیویورک دارفانی را وداع گفته است.
با درگذشت ملکه پهلوی ) ملکه مادر( گفتگوی ما نا تمام و بسیاری ازسئوالاتمان‌بی‌جواب ماند.
پس ازدرگذشت ملکه پهلوی درنظرداشتیم به جهت رعایت احترام خانواده سلطنتی سابق ایران و بویژه شاهدخت اشرف این نوارها را دراختیارایشان گذاشته و برای انتشار آنها به صورت کتاب کسب اجازه نمائیم. اما رویداد تاسف باری ما را از این تصمیم منصرف و وادارکرد تا متن نوارها را بروی کاغذ پیاده کرده و بمنظورادای دین به یک زن رنج کشیده، منتشر و به آگاهی ایرانیان درهمه نقاط جهان برسانیم.
ماجرا ازاین قراربود که پس از در گذشت ملکه مقتدرپهلوی- همسررضا شاه مادرمحمدرضا شاه- زنی که مقتدرترین نخست وزیران ایران همچون قوام السلطنه به دستان او بوسه می‌زدند و بسیاری ازسیاستمداران و رجال طراز اول و امرای ارتش کشور با اشاره او می‌آمدند و می‌رفتند جنازه او که در بیمارستان مرکزی نیویورک تک و تنها و درنهایت غریبی مرده و درروز مرگ هیچکس بالای سراو نبود، هفته‌ها روی زمین ماند و کسی برای دفن او اقدامی نکرد.
پس از مرگ وی هیچیک ازبازماندگانش حاضر به پرداخت مخارج بیمارستان و مخارج کفن ودفن او نشدند و جنازه ملکه قدرتمند ایران برای نزدیک به دو ماه درسردخانه بیمارستان بلاتکلیف باقی ماند!
ما ) تهیه کنندگان نوارمصاحبه‌های ملکه تاج الملوک( که برای مدت چندماه جهت ضبط نوارهای مصاحبه دراطراف او بودیم، ازاین برخورد غیرانسانی با ملکه تاج الملوک شگفت زده شدیم. بویژه آنکه متوجه شدیم حتی رضا پهلوی نوه ارشد بانو تاج الملوک که وارث ثروت عظیم چندین میلیارد دلاری پدرش می‌باشد از پرداخت چند هزاردلارجهت انجام مراسم خاکسپاری مادر بزرگش امتناع کرد.
هریک ازبازماندگان خانواده پهلوی پرداخت مخارج بیمارستان وکفن و دفن را به دیگری حواله کرد، تا سرانجام فرح پهلوی مبلغ پنج هزاردلارازپاریس برای غلامرضا پهلوی فرستاد وازاو خواست تا این پنج هزاردلار را صرف مراسم دفن تاج الملوک کند. اما متاسفانه غلامرضا پهلوی که آلوده به مواد مخدراست و ازنظر خست و پول پرستی شهره خاص وعام می‌باشد پول اهدائی فرح را به جیب زد و صرف اعتیاد خود نمود!
سرانجام جنازه همسرقدرتمند رضا شاه و مادرمحمدرضا شاه پهلوی با کمک شهرداری نیویورک و درضمن خاکسپاری افراد معتاد، ولگرد،‌بی‌خانمان و جنازه‌های فاقد هویتی که هرروزوشب درگوشه و کنار بندرنیویورک کشف می‌گردند بدون هیچگونه مراسمی درگور دسته جمعی و‌بی‌نام ونشان مخصوص این افراد به خاک سپرده شد.
ما ) مصاحبه کنندگان با ملکه پهلوی( ازاین امردچارشگفتی ودرعین حال تاسف عمیق شدیم وتصمیم گرفتیم برای ادای دین به پیرزنی که درنهایت صداقت بارها ما را به حضورپذیرفت ودرعین بیماری و کهولت سن وضعف مفرط قوای جسمی پاسخ‌های صبورانه ای به سئوالاتمان داد صحبت‌های او را بدون هرگونه دخل و تصرف و کوچکترین ویراستاری و اصلاح به چاپ برسانیم.
درپایان وظیفه خود می‌دانیم تا ازآقایان صاحب دیوان، صاحب اختیار و خانم فیروزه رستمی ندیمه مخصوص ملکه پهلوی که امکان واسباب انجام این مصاحبه‌ها را فراهم آوردند سپاسگزاری نماییم.

لندن

۱۸ اگوست ۱۹۸۰

ملیحه خسروداد- تورج انصاری- محمود علی باتمانقلیج

مادر فرح پهلوی نیز در صفحه ۵۰۶ خاطرات خود همین نکته را اینگونه می‌نویسد:
«پس ازمرگ « تاج الملوک» جنازه او روی زمین ماند وهیچ کدام ازبازماندگان خانواده پهلوی حاضر نشدند مراسمی برای خاکسپاری او برگزار و هزینه کفن و دفن او را بپردازند. نهایتا فرح که درپاریس زندگی می‌کرد ۵ هزاردلار برای غلامرضا پهلوی که درامریکا بود فرستاد تا ملکه تاج الملوک را دفن کند. غلامرضا این ۵ هزاردلاررا به جیب زد وخرج خاکسپاری تاج الملوک نکرد و جنازه به عنوان‌بی‌بضاعت توسط شهرداری نیویورک به خاک سپرده شد. دکترلاجوردی که درمراسم خاکسپاری حضور داشته است می‌گوید تاج الملوک به عنوان‌بی‌خانمان Home Less بدون هیچگونه تشریفات و یا کفن و یا تابوت همراه با تعدادی ازالکلی‌ها ومعتادانی که طی آن هفته درگذشته بودند دریک گورجمعی به خاک سپرده شد.
موقعی که ملکه مادر در بیمارستان نیویورک بستری بود بر سر جواهرات او بین شمس و اشرف از یک سو و غلامرضا از سوی دیگر درگیری و دعوا پیش آمد و معلوم شد شمس به اندازه ۱۵ میلیون دلار جواهرات ملکه مادر را ربوده است. اشرف در این میان راه حل را پیشنهاد کرد و قرار شد جواهرات را به شهرام بدهند تا او بفروشد و پول را بین فرزندان ملکه مادربه نسبت تقسیم کند.
۲۴۵۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : نسیم

عنوان : سلطنت طلب بودن افتخاری ندارد
تعدادی از کسانی که بشدت از نظام گذشته دفاع میکنند و به چپ ها و ملی ها و دمکراتها بدو بیراه میگویند ظاهرا حاضر نیستند خود را سلطنت طلب بدانند ولی حاضرند یک ملیون سیخ به چپها و دمکراتها بزنند و یک کلمه بر علیه سلطنت نگویند بعد اسم خودشان را میگذارند جمهوری خواه و پرسشگر و زیر ۵۰ ساله وووووووووووو. راستی فکر میکنید ما دم خروس سلطنت طلب بودن شما را نمیبینیم. از حقوق بشر دفاع میکنید ولی حاضر نیستید جنایات شاهنشاه تان را محکوم کنید. زندانیان سیاسی که با همان قانون شاهنشاه شما محکوم به زندان شده بودند را شبانه میکشید وبعد میگویید زندانیان سیاسی در حال فرار کشته شدند و بعد که شکنجه گرتان در تلویزیون اعتراف میکند حالا میایید بر علیه همان زندانیان سیاسی که به ناحق کشتید شعار میدهید? واقعا خوب فهمیدید سلطنت طلب بودن افتخاری ندارد
۲۴۵۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : تکذیب خاطرات تاج الملوک توسط خانواده پهلوی صورت نگرفته است

عنوان : خاطرات تاج الملوک توسط افراد مورد اعتماد خاندان پهلوی انتشار یافت
خاطرات تاج الملوک اولین بار در خارج از کشور توسط بنیاد تاریخ شفاهی ایران منتشر شده است و کسانی که با ایشان مصاحبه کردند از نزدیکان به دربار پهلوی هستند که عبارتند از دکتر ملیحه خسروداد , تورج انصاری و مهندس محمد علی باتمانقلیچ . این سه نفر از افراد شناخته شده و نزدیک به خانواده پهلوی بودندو این مصاحبه ها در خانه شمس فرزند رضا شاه و تاج الملوک انجام شده است و بعدها بخاطر اینکه حکومت اسلامی انرا به ضرر خود ندید و افشای سلطنت بود در ایران منتشر کرد والبته کسی ادعا نکرد که این خاطرات تاریخ میباشد بلکه این فقط خاطرات است و تاریخ دانان باید از انان برای روشن نمودن زوایای پنهان دوره پهلوی استفاده کنند. این خاطرات البته رسما از طرف خانواده درجه یک پهلوی با سکوت نه تکذیب روبرو شد.تازه تکذیب فرح و یا رصا پهلوی چیزی را عوض نمیکند و اگر هم اینجا و انجا خصوصی چیزی گفتند بی ارزش است چون اینها باید جواب دهند که امروز قبر تاج الملوک کجاست ?انها با انتشار این مصاحبه به شدت از تاج الملوک متنفر شدند و اگر راستش را میگویند که نسخه اصلی این مصاحبه در دست شمس میباشد خوب انرا چاپ کنند تا مردم بدنبال خاطرات جعلی نروند و سلطنت طلبانی که در اینجا هوار میکشند که این خاطرات جعلی است هیچگونه مدرکی ارائه نمیدهند و انها حتا حاضر نیستند که بگویند افراد مصاحبه کننده چه رابطه ای با خانواده پهلوی داشته اند و حتا اسامی خسروداد و باتمانقلیچ و انصاری را حاضر نیستند بر زبان بیاورند و نمیخواهند ببینند تیمساار باتمانقلیچ و تیمسار خسروداد و پسرخاله شاه انصاری از نزدیکان دربار پهلوی بودند و فرزندان این افراد هم بعدها در خارج کشور همان رابطه را حفظ کردند.بعد ها وقتی تاج الملوک فوت کرد خانواده پهلوی حاضر به پرداخت کفن و دفن ایشان نشدند و ایشان در قبر جمعی در یک قبرستان توسط شهرداری که برای بی خانمانها در نظر میگیرند دفن شده است خوب سلطنت طلبان باید فکر کنند چرا خانواده پهلوی حاضر نشدند پول کفن و دفن برای تاج الملوک بپردازند ایا پول نداشتند و یا اینکه به خاطر همین مصاحبه ها از ایشان متنفر شده بودند . بعدها مشخص شد که فرح دیبا مبلغ ۵۰۰۰ دلار از پاریس برای کفن ودفن ایشان برای یکی از برادران شاه فرستاده بود که ایشان انرا خرج کفن و دفن تاج لملوک نکردندو این البته حق ملکه اول پهلوی نبود.
۲۴۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست