از : عباس ملک میلانی کیست?
عنوان : کشف سلطنت طلبان:زود جشن نگیرید
اسم کامل این تاریخنگار عباس ملکمیلانی است، ملک آن را شاید بهدلیل انقلاب حذف کرده باشد تا جزو پادشاهان بهحساب نیاید. پدر میلانی از سرمایهدارها و آهنفروشان تهران بود. از ۱۱ سالگی برای تحصیل به آمریکا میرود و تحصیلاتش را در آنجا ادامه میدهد. با توجه به جو سیاسی دهه ۴۰ در اروپا و آمریکا و حضور دانشجویان سیاسی، عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی میشود. کنفدراسیون را عموما بچههای چپ تشکیل میدادند. با انشعابی که در حزب توده پدید میآید، بخشی از تودهایهای مدافع سیاست اتحاد جماهیر شوروی بهطرف چین میروند و در حقیقت به تعبیر آنها مائوئیست میشوند، یعنی تودهایهای تند. سازمان انقلابی حزب توده از تودهایهایی که در لندن، آلمان، فرانسه و آمریکا بودند، تشکیل میشد. میلانی از شاخه آمریکا بود. در این دوره فعالیتهایش گسترده میشود و بهعنوان یک چهره شناخته شده مطرح میشود. بعد از مدتی برخی از اعضای تشکیلات از جمله پرویز نیکخواه و کوروش لاشایی برای به اصطلاح خودشان «انقلاب کمونیستی» به ایران میآیند. چون ساواک در کنفدراسیون نفوذ داشت، قبل از ورود اینها را شناسایی کرده بود. البته علاوهبر ساواک سازمان سیا هم بر کنفدراسیون نفوذ و در آن منبع داشت. وقتی «عباس میلانی» برای اجرای نقشه کنفدراسیون به تهران میآید و فعالیتش را شروع میکند، دستگیر میشود. مدت کوتاهی در زندان بود و از همانجا با ساواک همکاری میکند. حتی مصاحبهای تلویزیونی هم در حمایت از انقلاب شاه انجام میدهد؛ در حقیقت به همان روشی که بقیه چهرهها پیش گرفتند. بعد از این همکاری در دانشگاه تهران با سمت استاد علوم سیاسی مشغول تدریس میشود. فعالیتهایی هم برای حمایت از حکومت انجام میدهد. چند سال بعد از انقلاب به آمریکا برمیگردد و کار تدریس را در آنجا ادامه میدهد. از آنجا که هم ادبیات انگلیسیاش خوب و هم رشتهاش علوم سیاسی بود، در دانشگاه استنفورد آمریکا مشغول تدریس میشود. در نگاه اول از میلانی انتظار این میرفت که قبل از اینکه به زندگی هویدا و تاریخ بپردازد، درباره کنفدراسیون و سازمان انقلابی حزب توده توضیحاتی میداد و کتابی در این زمینه منتشر میکرد. چون چند سال عضو این سازمان بود، تشکیلات آن را خوب میشناخت و بسیاری از رفقا و دوستانش هم در دوران شاه با شاه همکاری میکردند. کاملا عادی بود که میلانی به این موضوعها میپرداخت. خب میلانی با اینکه کنفدراسیون را میشناخت و بهویژه در آمریکا و محافلش میتوانست به آن بپردازد، نپرداخت. حداقل میتوانست به معرفی چهرههایی که رفقای همراه و نیمههمراهش بودند بپردازد، ولی از انجام این کار هم سر باز زد.
۲۷۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی - آزادی اندیشه، همیشه، همیشه
زنده باد منشور جهانی حقوق بشر که بر پایه های آن قانون اساسی نوین ایران تدوین خواهد شد تا حقوق همه شهروندان ایرانی صرف نظر از همه تفاوت هایشان تضمین خواهد شد و هر گونه استبدادی و تبعیضی در کشور را غیر ممکن می سازد. آزادی اندیشه، همیشه، همیشه. آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی.
۲۷۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : بخش مهمی از اسناد را درباره زنده یاد دکتر صدیقی خواند که نوشته های ناشناس را کاملا تایید می کند.
به علاقمندان تاریخ معاصر ایران،
دیشب دکتر عباس میلانی در گفتگوی خود با آقای مهری در رادیو صدای ایران، بخش مهمی از اسناد را درباره زنده یاد دکتر صدیقی خواند که نوشته های ناشناس را کاملا تایید می کند. شنیدن این گفتگو را به همه توصیه می کنم. مابقی اسناد در این رابطه هفته آینده خوانده خواهد شد.
برای اینست که من نظرات ناشناس را که همدوره یا تقریبا همدوره عباس میلانی است و هر دو در گذشته گرایش چپ داشتند و چپ های فعال بودند را با دقت دنبال می کنم. اینها هستند که بیشترین خدمت را به نسل های بعد از خود می کنند. افکار و نوشته های افرادی مثل ناشناس با ارزشتر از نوشته های کسانی است که در مواضع غلط خود با سماجت باقی مانده اند و با گذشته خود برخورد نکرده اند. به کسانی مثل ناشناس و دکتر میلانی اتهام سلطنت طلبی نمی چسبد. البته از ورشکستگانی که جزوه ۲۰ صفحه ای خود را همیشه در جیب و زیر بغلشان دارند هر کار ناشایستی برمی آید که مهم نیست.
زنده باد دکتر صباحی، علی میرفطروس، ناشناس و الاهه بقراط که بی توجه به مجدها و آبراهامیان ها و دنباله رو های اینها بکارهای روشنگرانه خود با شهامت ادامه می دهند.
۲۷۷۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : مبارزه آزادیخواهانه مردم با انقراض سلطنت بپایان نرسید و تا سرنگونی تخت ولایت فقیه و ایجاد جمهوری ایرانی ادامه دارد.
مقاله « عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند؟» شماره ۳، ۴ و ۵ در مجموع بیش از ۱۰۰۰ «نظریه» نگاشته شد که نشانگر توجه کثری از هموطنان نسبت بسرنوشت میهن خود هست و اگر حدود ۴۰ در صد آنرا تکراری قابل پرهیز و حدود همین در صد « آراجیف و فحاشی» بوده. بقیه نظریات منطقی درصد باقیمانده قادر نشدند که میخ را در کله گچی پاره ای از «کودنها» فرو آورد. شما برای بحث و تبادل نظر خلاق اصلآ متولد نشده اید ورنه عامل تطهیر کننده ارتجاع و طرفدار استبداد نمیشدید.فکر میکنید که با دسته کورها طرف هستید؟ «کم» توجهی نسبت بسری شماره ۶ مقاله آقای راستگو نه بخاطر «کم ارزشی» مقاله ایشان است، بلکه بجهت انداختن پارازیت و مسموم کردن محیط بحث و گفتگو و تبادل نظر توسط یک مشت جان نثار طرفدار محمدرضا جنایتکار و مواجب بگیران رضا (ربع) پهلوی در تمام طول مدت بود. فرصت کافی برای «تغیر» رویه خصمانه و دشمنانه شما بملیون ایران باندازه کافی در اختیارتان گذاشته شد. و شما نشان داده اید که «مامورین و معذور». کار روشنگری ملیون ایران برعلیه استبداد رژیمهای شاه و شیخ در سطوح دیگر هنوز برقرار است. باتوجه به کمی «وقت»، بایستی آنرا با «درگیر» شدن در سطح مبتذل با شاه پرستان سنتی بهدر نداد. شما نه فقط وقت فراوان دارید بلکه از «امکانات و تجهزات» دیگری برخوردار هستید که هرانسان شرافتمند ایرانی از «قبول و استفاده» آن دوری مینماید. شدت مبارزات آزادیخواهی و استقلال طلبانه مردم ایران باعث گردید که «یک ژنرال ۴ ستاره امریکایی، دم شاه شمارا بگیرد وبه بیرون بیاندازد»و یقین دارم در ادامه همان مبارزه و برای همان آرمانها مردم ایران هم بدون ژنرال ۴ ستاره دم آخوندها را خواهند گرفت و بآنجا پرت مینمایند که آمده بودند. و بدین ترتیب سکه استبداد که یک طرف آن شاه خیانتکار و طرف دیگرش ولایت فقیه جنایتکار قرار داشتند در کوره داغ مبارزات ملی ما ایرانیان «ذوب» میگردد. حاکمیت مردم بر مردم در نظام جکومتی جمهوری ایرانی بثمر خواهد رسید که در چارچوپ ملی آن حقوق همه شهروندان ایرانی مساوی و وابستگی مذهبی و یا قومی براساس قوانین بین الملی (سازمان ملل متحد) باید محترم شمرده شود. بامید پیروزی مبارزه ضد استبدادی مردم ایران.
با دشمنان آزادی مردم ایران و خصوصآ برخورد با این عناصر «هیچکس» قادر برعایت عفت کلام نیست و من هم در «دام» تندی بیان قرار گرفتم.
۲۷۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پاک ضمیر
عنوان : برای اولین و آخرین بار
کسیکه جنایات و خیانت محمدرضا پهلوی را «انکار» نماید در حد آدمیزاد قرار ندارد.
کسیکه جنایات و تجاوزات رژیم سفاک اسلامی ایران را نبیند، کور مادر زاد و در جرگه آدمیان قرار ندارد.ولی هر آنکسانیکه مثل جان نثاران «نادان»، و «کودن» و دیگر بچه مرشد های سعی در تطهیر هردورژیم استبدادی و وحشت نمایند، از زمره موجودات پست طبیعت هستند.بآنان هیچ مدارای جایز نیست. درتعجب هستم که از هر جانب سعی و کوشش برای خرفهم کردن موجودات «تک یاخته ای» میشود. خوشا بحالتان که اینقدر وقت «اضافی» دارید. تا زمانیکه شما در اینجا «مشغول» بهم هستید، ایران ما را آب برده و آخرین امیدهایمان در زندانهای شاه ساخته و توسط خمینی بسط داده توسط شکنجه گران پرپر میشوند.نیروهای ملی و وطن دوست خودتان را همسطح پس ماندگان و عوامل رژیمهای استبدادی پهلوی و خمینی قرار ندهید.
۲۷۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : «بحث خلاق» اینها کو؟ آیا کسی نظر اینها را درباره مقاله و یا ملیون می داند، کو؟
دو مثال زیر نشان می دهد مسافر خسته و یارانش از شرکت در یک بحث خلاق که خود خواستار آن بودند عاجزند و این عجز در نوشته هایشان بخوبی دیده می شود که بعنوان نظر می خواهند قالب کنند. عجز خود را با نادیده گرفتن چند درخواست و پرسشی که از آنها شده بود به نمایش گذاشتند. «بحث خلاق» اینها کو؟
این مثال های زیر نشان می دهند که ریشه رفتار این گروه کمبود آگاهی های آنها، شرم از اعتراف به این کمبودها و ناتوانی آنها در رفع این کمبودهاست. عوارض این کمبودهای درونی آنها در نوشته هایشان تبلور می کند. این گروه نظری ندارند که بدهند ولی کمبود بسیار دارند که بجای نظر می دهند. «نظر» هایشان همه تکراری و بی محتوا از جزوه ای ۲۰ صفحه ای است که در قرن گذشته به آنها اهدا شد تا آنرا مثل کتاب دینی لاتغیر برای همیشه در تار و پود خود حفظ کنند و در ایمان به آن هیچوقت شک و تردید نکنند چون کفر است. به دو مثال ساده زیر عجز آنها را در شرکت در یک بحث خلاق نشان می دهد.
مثال ۱. نظر دهنده محترمی با نام به مسافر خسته از مسافر خسته و همفکرانش می خواهد:-
«اجازه دهیم نظراتی که من، شما و دوستان دیگر را می آزارد صرف نظر کنیم و از این فرصت استفاده کنیم و بجای تلف کردن وقت و یادآوری به آن برخی ها که، «... امکان بحث خلاق را هم از دیگران میگیرید». آقای سالاری را به چالش بگیریم. با تشکر از آقای سالاری و دوستان. پیروز باشیم.
۲۷۵۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۸۹
از : به مسافر خسته
عنوان : نظر شما و دوستان را درباره نظر دکتر پیمان هم مایلم بدانم.
نظر دکتر پیمان را هم باید بررسی کرد. نظر شما و دوستان را درباره نظر دکتر پیمان هم مایلم بدانم. پیروز باشیم.
۲۷۵۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۸۹ »
مسافر خسته و یارانش در شکایت از پرسشگرها فغان برآوردند که شما «... امکان بحث خلاق را هم از دیگران میگیرید». این گفته آنها بوسیله به مسافر خسته به محک گذاشته شد و عجز مسافر خسته، روانشناس و داور ... در شرکت در یک بحث خلاق ثابت شد. ثابت شد که پرسشگر و ناشناس بهانه هایی هستند برای سرپوش گذاشتن کمبود های مسافر خسته و یارانش. بی جواب گذاشتن درخواست به مسافر خسته نشان داد که اینها دکتر پیمان را یا نمی شناسند و یا قادر به درک او نیستند تا بتوانند ارزیابی خود را از او بدست دهند. مشکل اینها پرسشگرها و ناشناس ها نیست بلکه فقدان آگاهی هایشان است که لازمه یک بحث خلاق است وگرنه درخواست به مسافر خسته را بی پاسخ نمی گذاشتند و عجز خود را اینچنین به نمایش نمی گذاشتند.
مثال ۲. پرسشگر از مسافر خسته و یارانش درخواست می کند که اینان به گفته خود عمل کنند و از خود مایه بگذارند.
«از : پرسشگر
عنوان : به روانشناس و مسافر خسته
روانشناس و مسافر خسته،
روانشناس نظر شما درباره مخالفان اینست که « آنان چیزی ندارند که از خود مایه بگذارند». تقاضای من از شما این است که شما از خود در رابطه با ملیون و این مقاله از خود مایه بگذارید تا بدینوسیله ثابت شود که مخالفان تان حرفی برای گفتن ندارند. مثلا نشان دهید که بنی صدر مردی روشنفکر و سیاسیتمداری درجه یک است که با قابلیت های فراوان خود می تواند در سرنگونی این رژیم و استقرار دمکراسی حقوق بشری در ایران نقش مهمی ایفا کند. نشان دهید که سیاست های داخلی و خارجی او و دیگر ملیون برای ایران چیست تا نشان داده شود که با اجرای این برنامه های امنیت داخلی و خارجی ایران تامین خواهد شد. نشان دهید برنامه های اقتصادی ملیون برای کشور چیست و با اجرای این برنامه ها اقتصادی ایران مدرن و پیشرفته خواهند شد. نشان دهید چه تفاوت هایی این برنامه ها با برنامه های ج.ا دارند.......۲۷۶۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۳۸۹ »
مسافر خسته و یارانش شکایت کردند که شما پرسشگرها، «... امکان بحث خلاق را هم از دیگران میگیرید» ولی وقتی این امکان برایشان بود که بحث خلاق خود را ارائه دهند و در رابطه با مقاله و دکتر پیمان و ملیون نظر خود را بیان کنند عجزشان عیان شد. اینها حتی به یکی از پرسش های من پاسخی نداشتند که بدهند. ثابت شد که این پرسشگرها نیستند که «... امکان بحث خلاق را هم از دیگران ...» می گیرند بلکه مدعیانی مثل مسافر خسته و روانشناس هستند که هیچ علاقه ای به بحث خلاق ندارند چون مایه ای ندارند که ارائه کنند. اطلاعاتشان محدود به محتوای جزوه ۲۰ صفحه ای است که از قرن پیش در جیب داشته اند که سر شار از فحش و اتهام است و بس.
در این یک ماه کیلویی فحش و اتهام و تحریف و جعل تاریخ را بجای نظر داده اند و جزوه ۲۰ صفحه ای خود را چندین بار بعنوان نظر تکرار کرده اند و خواهند کرد. هیچ اثری حتی از یک بحث خلاق در هیچیک از «نظراتشان» به چشم نمی خورد و بی شک براه خود ادامه خواهند داد.
«بحث خلاق» اینها کو؟ آیا کسی نظر اینها را درباره مقاله و یا ملیون در اینجا دیده است، کو؟
۲۷۶۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پیام از ابوالحسن بنی صدر به مردم ایران
عنوان : پیام از ابوالحسن بنی صدر به مردم ایران به مناسبت ماه کودتا و جنبش
پیام از ابوالحسن بنی صدر به مردم ایران
پیام از ابوالحسن بنی صدر به مردم ایران به مناسبت ماه کودتا و جنبش
ایرانیان!
نمایش فضاحت بار رﮊیم مافیاها، در ۱۴ خرداد، نمایش ناتوانی و انحطاطش گشت. یک عامل این ناتوانی شما مردم ایران ، با گزینش شفاف خویش شدید. پس با ادامه جنبش همگانی، می توانید صاحب سرنوشت خویش بگردید. می توانید فرصت بزرگ را برای توانا شدن مغتنم بشمارید.
می دانم که پرسشهایی هستند که، در اندیشه جمعی و اندیشه یکایک شما، پاسخ می طلبند. اما جنبش را باید یا نباید ادامه داد، نباید در شمار پرسشها باشد که به انتظار پاسخ هستند. زیرا ۱۴ خرداد، روزی که رﮊیم مافیاها ناتوانی خود را، پیشاروی شما و جهانیان، به نمایش گذاشت، روز پایان دوره ای و آغاز دوره جدیدی شد. در این دوره، هرگاه شما مردم برآن نشوید که حاکمیت خویش را اعمال کنید، اختیار خود و وطن خویش را به دولتی ناتوان تحت امرمافیاها و قدرتهای سود جوئی سپرده اید که بیش از گذشته، ثروت ملی شما را به یغما می برند. بیش از گذشته، فرصتها را می سوزانند. بیش از گذشته شما و وطن را به شعله های آتش خشونت می سپارند. بیش از گذشته ایران و ایرانیان را بی چیز می کنند. بیش از گذشته موجودیت ایران را به خطر می اندازند.
از وجدان تاریخی خود بپرسید تا به شما بگوید هیچ خطری به بزرگی خطر یک دولت ناتوان نیست. وجدان تاریخی به شما می گوید: از اواخر سلطنت صفویه تا استقرار سلطنت قاجار، سه چهارم جمعیت ایران در جنگهای داخلی و خارجی از میان رفتند. در سالهای پایانی قاجار، سراسر ایران، بابت امتیازها، در اختیار روس و انگلیس بود. حاصل آن ضعف، دوران پهلوی شد که دولت خارجی گشت و اقتصاد تولید محور جای خود را به اقتصاد مصرف محور داد. ایران به اشغال قوای روس و انگلیس و امریکا در آمد. هرگاه استقامت قهرمانانی چون مدرس و مصدق و جنبش شما نبود، ایران یا به دو منطقه نفوذ دو قدرت روس و انگلیس تقسیم می شد و یا به تیول انگلستان در می آمد (بنا بر قرارداد ۱۹۱۹) و یا تحت قیمومت سه دولت امریکا و انگلیس و روس قرار می گرفت.
ناتوانی دولت مافیاها، با خود به ناتوانی سپردن شما، به توانائی بدل نمی شود. زیرا عامل ناتوان شدن این رﮊیم، خود او است. ناتوانی ذاتی رﮊیم است چرا که، در درون، تضاد با حقوق ملی را رویه کرده است. تضاد با مردم را رویه کرده است. ستون پایه های استبداد خود کامه (سپاه و دادگاه انقلاب و بسیج و...) را ساخته و ثروت ملی را هزینه نگاهداری آ نها کرده است. مصالح ملی را بر حقوق ملی و حقوق انسان مقدم و حاکم کرده است. خشونت را روش اصلی کرده است و در همه ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی زور را حاکم کرده و وجدان اخلاقی را از عمل بازداشته است. ناتوانی ذاتی رﮊیم است زیرا، در بیرون ، بحران سازی را با باج دادن همراه کرده است. چنانکه بیشترین تکیه رﮊیم بر روابط خود با دنیای خارج است. از این رو، توانا شدن دولت به تغییر رابطه دولت با ملت، از راه حذف ولایت مطلقه فقیه و استقرار ولایت جمهور مردم وحذف ستون پایه های دولت استبدادی وابسته و کارگزار ملت کردن دولت است. پس، هرگاه شما مردم توانائی های خود را از یاد ببرید و بر زمین تسلیم بنشینید ، ناتوانی دولت مافیاها صد چندان می شود و میزان خشونت و ویرانی بحدی می رساند که حیات ملی بخطر می افتد.
بدین قرار، ناتوانی چنین دولتی را تنها ملت، از راه جنبش برای بازیافت حاکمیت خویش، می تواند جبران کند. بخصوص که پرسشهای دیگر، از نوع حاکمیت مردم چگونه می تواند سازمان بیابد؟ بدیلی که می باید دولت نیرومند را تصدی کند کدام چند و چون را باید داشته باشد؟ خشونت زدائی بقصد دست یابی به آشتی و صلح ملی چگونه باید انجام شود؟ فقر همگانی چسان می باید به غنای همگانی بدل شود؟ و... گرچه، در جریان جنبش، می باید پاسخهای شفاف بجویند، اما بدون جنبش، پاسخ نمی جویند و کشور وضعیتی بس خطرناک می یابد. زیرا ایران، وطن شما، در ید دولتی و ملتی ناتوان، روزگاری بس سیاه تر می یابد.
ایرانیان!
توانائی های خویش را بیاد آورید و بکارگیرید و اجازه ندهید تسلیم شدگان، در شما، ناتوانائی ها را الغاء کنند. آنها که چنین می کنند، حیات ملی شما را به خطر می اندازند. شما هم اگر خویشتن را به لشگر ناتوانی ها بسپرید، توانائی های شما را به یغما می برد و ناتوانی رﮊیم با ناتوانی شما ، نه دو که صد چندان می شوند. هیچگاه از این واقعیت غافل نشوید که ضعف شما ضعف رﮊیم را به قوت بدل نمی کند بلکه ایران را بیش از آ نچه در تصور گنجد، ناتوان می سازد. به پی آمدهای این ناتوانی بیاندیشید و عزم را بر ادامه جنبش تا پیروزی جزم کنید.
۲۲ خرداد، روز تقلب بزرگ، روز بی اختیار کردن کامل شما است. ۳۰ سال پیش از آن، آقای خمینی گفت: «۳۵ میلیون بگویند بله من می گویم نه» و کودتا کرد. از آن پس ، جریان توانائی را که از رهگذر انقلاب پدید آمده بود، به جریان ناتوان سازی جامعه ایرانی باز گرداند تا کار خود را به سرکشیدن جام زهر شکست، در جنگ، کشاند. با وجود این، ایران گیتی ها (کسانی که در سازشهای پنهانی با امریکا تحت حکومت ریگان و بوش شرکت کردند و در پی مرگ آقای خمینی، با کودتای دیگری دولت را تصرف کردند) جریان ناتوان کردن مردم ایران را تشدید نیز کردند. تقلب بزرگ در ۲۲ خرداد ۸۹ ، محکوم کردن ایرانیان به زندان ناتوانی شد. شما ایرانیان به جنبش درآمدید، از زندان بدر آمدید و در جریان بازیافت توانائی شدید. زنهار! این جریان را قطع نکنید چرا که به جریان ناتوانی باز می گردید و شتاب گرفتن در این جریان، بدون تردید، حیات شما را بمثابه یک ملت، به خطر می اندازد.
به جنبش ادامه دهید و خود و جهانیان را وارد جریان توانائی از رهگذر بازیافت استقلال و آزادی کنید.
۱۹ خرداد ۱۳۸۹
ابوالحسن بنی صدر
۲۷۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : مسافر خسته
عنوان : اتوبوس بچه مرشدها
بچه مرشدهای بیسواد و کودن، مثل بچه آدم بنشینید و یکی یکی سوال خود را بنمایید تا در خور فهم هریک از شما جواب «قابل فهم» بشما بدهم. همه باهم جیغ زدن باعث میگردد که «سوالات تان» نامفهوم و مثل همه سوالهای دیگر ناروشن. من این بار ماشین «کودکستان» را آوردم که شما «بچه مرشدها» را بکودستان مخصوص استبداد زده ها ببرم تا شاید کمکی بشما که بموجوداتی شبیه «آدم» هستید، بشود. حالا تا کودکستان راه طولانیست و هر کدام شما یکی یکی سوالات را خوب فرموله بکنید تا من جواب را در حد «شیر»فهم بشما بدهم.آخرین بار است که گفتم همه با هم داد و فریاد نکنید، چون هیچ بنده خدا در اینجا گوشش را برایگان برای هر اراجیفی که از شما درمیاید، در اختیار نمیگذارد. پرسشگر بچه مرشد ابدی را هم بعنوان «کمک» راننده انتخاب میکنم
۲۷۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : داور
عنوان : جان نثاران مواجب بگیر ربع پهلوی کاست نوار دیگری «جدید» ببازار بیاورید
در حدود یکماه پیش در کامنتی نوشته بودم که «... جناب پرسشگر، شما بازهم آفتابی شدید؟ «مدارک» و «اسنادی» که قرار بود مطالعه بفرمایید، همه را یکشبه سرسری «ورق» زدید. آنگونه معلوم است هنوز آن «کاست» نوار که در مغزتان کارگذاشتند، مداوم مشغول تکرار مکررات است. خواجگان مواجب بگیر ربع پهلوی نمیتوانند یک کاست نوار دیگری «جدید» ببازار بیاورند؟ پرسشگر و ناشناس مثل «ماهی» هستند که هیچ احدی قادر نیست پوزیسیون آنهارا بخاطر لزجی مشخص نماید زیرا انها هر زمان بجهتی ولی در مسیر اصلی تطهیر استبداد و ارتجاع «شنا» میکنند...» امروزه هم هنوز در حول همان پاشنه جهل مرکب با دیگر بچه مرشدان می چرخند.اگر تا آخر عمر هم سعی به «خرفهمی» آنها نمایی، باز هم همان .... مادرزاد باقی میمانند و دست از طرفداری استبد و ارتجاع بهرفرمش را بر نمیدارند. فهماندن مطالب ابتدایی به بچه مرشدهای «جدید» احتیاج بعمر حضرت نوح را دارد. کسی «دیوانه» نیست که وقت خودش را صرف این موجودات ! بنماید. بنابراین باید آنجا روشنگری را ادامه داد که امکان رسیدن بیک راه حل جدی برای رهایی از معضلات اساسی جامعه امروزی با بجث و تبادل نظر قدمی موثر برداشته شود. من کاملا با نظر یک هموطن (بگمانم، حافظه تاریخ باشد) موافق هستم، راجع بمشخص کردن چارچوب (حدوده) برای رسیدن بتوافق برای نجات ایران از دست استبداد شه و شیخ، حدود دامنه همکاری نیروهای ملی بین این دو قطب ارتجاع یعنی بازماندگان و طرفداران رژیم منفور پهلوی از یک طرف، و با همه عاملین ودستیاران دیکتاتوری جمهوری اسلامی از جانب دیگر بایستی کاملآ مشخص گردد. بحث با عوامل استبداد و وابستگی جز اصراف وقت چیزی را بدنبال ندارد. موفق باشید.
۲۷۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : روانشناس روانشناس و مسافر خسته با آن حافظه تاریخی الکی اشان
عنوان : معذور از پاسخ های مربوط، ولی تا دلتان بخواهد حرفهای بی ربط و روانی
روانشناس مسافر خسته از پاسخ به پرسشهای مربوط معذورند. خستگی همیشه مسافر بی مقصد روان ایشان را هم پریشان کرده است. بزودی هر سه و چهار و پنج شان روانه .... خواهند شد. امیدی به سلامتی این مفلوکان نیست. از حرفهای نامربوطشان دلگیر نشوید.
۲۷۶۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|