از : مرضیه ش
عنوان : پرسش از پرسشگر
آقای پرسشگر،
من از شما یک پرسش دارم. چرا هرچه که شما می گویید، ده تا مدرک پیدا می شود که شما اشتباه کرده اید. این مدرک ها هم از طرف بستگان شاهنشاهی است. حالا که اینهمه اشتباه می کنید و اطلاع ندارید بهتر نیست مثل من مطالعه کنید. من نه اطلاع دارم ونه ادعا، همین بحث ها که اینجا می خوانم روشن شدم که در ایران چه خبر بود. شما دارید از گذشته ی خود دفاع می کنید نه از ایران و مردم ایران و صداقت هم ندارید.
شما به منابع خود نگاه کنید، اغلب اشخاصی هستند که در اثر سرخوردگی گذشته ی خود را نفی می کنند، یا کسانی که در مجامع آکادمیک اعتبار چندانی ندارند . اینها برای شما بت شده اند.
مطمئن باشید این آدمها روی پوست خربزه ایستاده اند، بازهم بر میگردند، بگذارید رژیم برگردد، خواهید دید.
گذشته از این این حرفهای شما چه ربطی به نوشته ی اصلی دارد. من نمیدانم مشکل شما چیست!؟
۲۷٨۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣٨۹
|
از : جنبش سبز مخالف دیکتاتوری ساه وشیخ است
عنوان : اختیار فرمانده کل قوا یعنی محمد رضا شاه دست امریکائی ها بود?
ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
ماموریت شگقت انگیز ژنرال هویزر: از کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا شاه صفحه ۲۴۵
ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
اوائل بهمن( ۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد.نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند.از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائل بسیار مهم باشد
بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم.تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد.ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت, میدانم که ارتشبد غره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد........................................
پس از اینکه من ایران را ترک کردم, ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت ? تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمه اش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
۲۷٨۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : جنبش سبز مردم ایران یک جنبش لیبرال دمکرات است و طبیعتا از نحله های گوناگون فکری تشکیل شده است با هویت های گوناگون. این جنبش خواستار حذف هیچ فرد و گروه مسالمت آمیزی در درون خود نیست. شعار اصلی جنبش سبز مرگ بر دیکتاتور است.
پرسش:- چه کسی جرئت می کند ادعا کند که ۷۵ میلیون ایرانی همه خواستار همان چیزی هستند که یکنفر یا یک گروه خواستار آنست؟
پاسخ:- فقط یک فرد و گروه دیکتاتور و انحصار طلب که هیچ درکی از جامعه ایران امروز و جنبش سبز ندارد.
پرسش:- شعار اصلی جنبش سبز چیست؟
پاسخ:- مرگ بر دیکتاتور
پرسش:- آیا جنبش سبز از یک نحله فکری تشکیل شده و یا نحله های گوناگون فکری؟ چه نحله / نحله های فکری ای؟ آیا این جنبش خواستار حذف نحله فکری خاصی است یا نه؟
پاسخ:- جنبش سبز تکثرگراست، بنابراین، ماهیت این جنبش دمکراتیک است که طبیعتا نمی تواند خواستار حذف هیچ گروه و نحله فکری ای شود. اگر توجه کنید همه گونه نحله فکری در آن می بینید، از جمهوریخواهان و پادشاهی خواهان بگیرید تا ملی مذهبی، مذهبی و ملیون. با قاطعیت می توان گفت که جنبش سبز یک جنبش دمکراتیک است که بر علیه دیکتاتوری و انحصار طلبی و برای بدست آورن حقوق شهروندی همه ی ایرانیان مبارزه می کند که پشتوانه آن منشور جهانی حقوق بشر است.
پرسش:- شما می گویید که جنبش سبز جنبشی دمکراتیک و حقوق بشری است ولی برخی افراد و گروه ها در این جنبش هستند که می گویند یا جمهوری/پادشاهی و یا هیچ. این تناقض را چگونه می توان توجیه کرد؟
این افراد و گروهها خود باید این تناقض را توجیه کنند و به شما پاسخ دهند. بنظر من چنین افراد و گروه هایی یا درکی از ارزشهای دمکراسی ندارند و یا اصلا به اصول دمکراسی و حقوق بشر اعتقادی ندارند. چنین افراد و گروه های انحصار طلبی بخوبی واقفند که اگر به نفعشان نیست که علنا جنبش سبز را مثل خامنه ای و ا.ن هدف قرار دهند و مثل ایندو بوسیله جنبش سبز طرد می شوند و در صف دیکتاتورها قرار می گیرند. اینها وانمود می کنند که با جنبش سبز هستند. فراموش هم نکنیم که نفوذی های رژیم و خود رژیم این افراد و گروهها را برای تضعیف جنبش سبز بسیج و ترغیب می کند. از طرف دیگر، برخی از این افراد و گروهها هم بواسطه سیاست های انحصار طلبانه خود که حکومت آینده حتما باید پادشاهی و یا جمهوری باشد خواسته و ناخواسته با رژیم همکاری می کنند و به جنبش سبز لطمه می زنند. از اینها باید پرسید مگر می شود عضو جنبش سبز بود و در عین حال تعیین تکلیف برای ۷۵ میلیون ایرانی کرد بدون اینکه انتخابات آزادی انجام شده باشد، بدون اینکه قانون اساسی نوینی تدوین شده باشد که حافظ حقوق شهروندی هر ایرانی صرف نظر از تفاوت هایشان باشد؟
جنبش سبز مردم ایران حذف هیچ فرد و گروهی را برنمی تابد یادمان باشد که این جنبش در واکنش به رژیمی شکل گرفته است که به عناوین مختلف فراوان و بی نظیر در تاریخ بشریت، ۳۱ سالست در اساس و عمل همه جز اقلیت ۱ درصدی خود را حذف کرده است. مردم به تنگ آمده از اینهمه تبعیض بدنبال رفع همه تبعیض ها هستند و نه فقط برخی از تبعیضات. گفتار و کردار هر فرد و گروهی نشان می دهد که به دمکراسی حقوق بشری اعتقاد دارد یا نه؟ فرد و گروهی که تنها به برخی از ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر اعتقاد داشته باشد و نه همه ی آن دمکرات نیست، سوء استفاده چی از این منشور است.
نتیجه:- فقط یک فرد و گروه دیکتاتور و انحصار طلب که هیچ درکی از جامعه ایران امروز و جنبش سبز و منشور جهانی حقوق بشر ندارد از حالا برای ۷۵ میلیون تعیین تکلیف می کند که این فرد و آن فرد و این گروه و آن گروه باید حذف شوند و اجازه هیچگونه فعالیتی نداشته باشند. اینها تفاوت چندانی با خامنه ای و ا.ن ندارند، اگر اینها سر کار بیایند باز هم زندانی سیاسی و شکنجه و تبعیض و یک جامعه پلیسی خواهیم داشت، درست همینی که الان داریم و نمی خواهیمش.
جنبش سبز مردم ایران یک جنبش لیبرال دمکرات است و طبیعتا از نحله های گوناگون فکری تشکیل شده است با هویت های گوناگون. این جنبش خواستار حذف هیچ فرد و گروه مسالمت جویی در درون خود نیست. شعار اصلی جنبش سبز مرگ بر دیکتاتور است.
۲۷٨۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣٨۹
|
از : به سلطنت طلبان و ساواکی ها یکبار برای همیشه
عنوان : ما خواستار نظامی هستیم که در ان همه مقامات چه مسئول و چه تشریفاتی با رای مردم انتخاب میشوند
بعضی از سلطنت طلبان دائم بفکر انحراف بحث هستند یکی میپرسد شهامت دارید بگویید دمکرات هستید و یا دیکتاتور? عجبا از کی سلطنت طلبان متوجه خواست دمکراسی و ازادی مردم ایران شدند? قبلا که جواب دمکراسی خواهان ایران را با شکنجه و زندان و اعدام میدادید. خوب اگر واقعا منتظر پاسخ ما هستید اینهم جواب :
ما خواستار نظامی هستیم که در ان همه مقامات چه مسئول و چه تشریفاتی با رای مردم انتخاب میشوند پس شاه و ولایت فقیه چه مشروعه و چه مشروطه در ان نمیگنجند. ما خواستار جمهوری ایرانی هستیم که اساس انرا حقوق بشر تشکیل میدهد ولی جمهوری نه پادشاهی دنبال سراب انگلیس و هلند و اسپانیا هم نیستیم که سلطنت طلبان برایمان مثال حکومت های پادشاهی دمکرات را بیاورند. ما خودمان شاه داشتیم و جمهوری اسلامی هم داریم ولی حالا نوبت جمهوری ایرانی است که انهم با شاه و شیخ نمیشه. مفهوم اقایان ساواکی ها و سلطنت طلبان
۲۷٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : دمکرات هستید یا مستبد. شهامت دارید رک و صریح نشان دهید کدامیک از ایندو هستید و یا طفره خواهید رفت؟
بنا کردن دمکراسی در ایران تنها با یک قانون اساسی نوین بر پایه ی منشور جهانی حقوق بشر و نهادینه کردن آن میسر است. طبق قوانین حقوق بشری هر نحله ی فکری مجاز است حزب خود را تشکیل دهد.
بنا کردن دمکراسی در ایران تنها با شرکت فعال همه ی نحله های فکری در همه ی عرصه های زندگی منجمله عرصه سیاسی امکان پذیر است، مشروطه خواهان یکی از این نهله های فکری هستند.
بنا کردن دمکراسی در ایران با حذف نحله های فکری امکان پذیر نیست. بنابراین حتی فکر حذف یک نحله فکری مهمترین عامل و ستون پایه بازسازی استبداد است.
تکلیف خودتان را روشن کنید و رک و صریح بگویید که کدامین نحله های فکری در ایران نباید مجاز باشند تشکل خود را داشته باشند؟ و اگر چنین کنند جرم سیاسی مرتکب شده و باید مجازات شدند.
آیا شهامت دارید بگویید که کدامین نحله های فکری در ایران پس از این رژیم باید حذف شوند؟ آیا شهامت دارید پس از اعلام آن ادعا کنید که شما دمکرات هستید؟ دمکراسی با تضمین حقوق مخالفانتان گره خورده است، آیا با این مقوله مشکل دارید؟
دمکرات هستید یا مستبد. شهامت دارید رک و صریح نشان دهید کدامیک از ایندو هستید و یا طفره خواهید رفت؟
۲۷۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣٨۹
|
از : بحث جنبش دمکراسی و ازادیخواهانه است
عنوان : بحث جنبش سبز برای ازادی و دمکراسی است نه برگشت به نظام دیکتاتوری شاه
بعضی از سلطت طلبان واقعا در پرروئی سرامد روزگار هستند. بحث امروز که بحث برگشت رژیم جنایتکار پهلوی نیست که کسی بترسد یانه. شما بخوابید کوروش کبیر سلطنت طلبان در رویا هایشان غرق هستند و حرفهای چند من یک غاز وحماقت شان انتهائی ندارد
۲۷۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣٨۹
|
از : نکته سنج
عنوان : دو ریالی پرسشگر دوباره «گیر» کرد
مرشد کودنها «پرس شکر» با این جمله باز «گل» کاشتی و با آن سواد «اکابری» بازهم «اظهار نظر» کردی، «جمهوری یعنی حاکمیت مردم بر مردم و در نام یک نظام خلاصه نمی شود. وقتی من می گویم جمهوری ایرانی می خواهم یعنی حاکمیت ملت ایران بر ملت ایران را می خواهم. من نمی گویم حتما باید حمهوری ایران باشد و یا لاغیر...» بجای نوشتن این (.....) بهتر نیست که مقداری بمطالعه بپردازی، بدانی جمهوری چیست، نظام پادشاهی دارای چه نمودهای است، اصلآ مردم اینهمه میگویند حاکمیت مردمی، چیست. و اصلآ قابلیت درک این قبیل «مسایل» را داری یانه؟
۲۷۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : «هراس از امکان و احتمال برقراری دوباره نظام پادشاهی در ایران است» که ذهنیت دمکراتیک را از شما ربوده است، البته اگر چنین ذهنیتی در شما هرگز وجود داشت. طرز تفکر فرید راستگو به هیچ عنوان دمکراسی را در ایران بنا نمی کند. بنا کردن دمکراسی در ایران ذهنیتی دمکرا
از فرید راستگو،
«...با درس گیری از گذشته چگونه میشود دمکراسی ( حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش) را بنا سازیم». درس گیری شما از گذشته جهانشمول نیست که وانمود می کنید که هست. این چه حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش است که شما برایشان دیکته می کنید انتخاب بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ایران است و نه چیز دیگر؟ حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش یعنی همه انتخاب ها روی میز هستند و نه آن انتخاب هایی که دیگران برایشان از روی میز برمی دارند و یا روی میز می گذارند. اگر مطمئن هستید که پادشاهی خواهان عددی برای ملت ایران نیستند، چرا از انتخاب مردم می ترسید؟
از فرید راستگو،
«اگر بنا باشد خامنه ای برود و پسر شاه بیاید که این دمکراسی نیست این میشود ولایت فقیه نوع شاهی....»؟؟؟؟؟!!!!!!!!
پایه و اساس این حرف شما کجاست، آقای راستگو؟ چه کسی گفته که بناست بعد از خامنه ای پسر شاه بیاید؟ توضیح دهید ببینیم منظور شما از این حرف چیست. امیدوارم منظورتان این نباشد که در ایران آزاد ملت در یک رفراندوم خواستار بازگشت پادشاهی خواهند شد چون این ترس شما از حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را ثابت می کند. شما ادعا می کنید که دمکرات هستید و برای یک دمکرات هضم حکم مردم در یک رفراندوم و انتخابات غیر قابل تحمل نیست، آیا هست؟ اصلا چرا فکر می کنید که پادشاهی خواهان بعد از ۳۱ سال عددی هستند که باید باعث ترس شما شوند؟ خیلی مایلم بدانم.
جمهوری یعنی حاکمیت مردم بر مردم و در نام یک نظام خلاصه نمی شود. وقتی من می گویم جمهوری ایرانی می خواهم یعنی حاکمیت ملت ایران بر ملت ایران را می خواهم. من نمی گویم حتما باید حمهوری ایران باشد و یا لاغیر. ارزشهای دمکراسی این حق را به من نمی دهند که بدیگران با زور عقاید خود را بچپانم و یا بگویم تا وقتی شما ملت آدم نشوید و هوای پادشاهی از کله تان بیرون نرود تحت همین رژیم زجر بکشید و من به این رژیم مستقیم و غیر مستقیم کمک می کنم چون کلمه جمهوری را اقلا یدک که می کشد. این چه هدفی است که از دست رفتن جان و مال ۷۵ میلیون ایرانی را به هیچ می شمارد و فقط یک هدف را دنبال می کند. هدفی به غایت احمقانه که پادشاهی به هیچ قیمتی نباید به ایران برگردد. شما چنین هدف زشتی را با یک جمله بی محتوای، «اگر بنا باشد خامنه ای برود و پسر شاه بیاید که این دمکراسی نیست این میشود ولایت فقیه نوع شاهی....» توجیه می کنید. خامنه ای کجا و محمد رضا شاه کجا. شما چه اطلاعاتی دارید که پسر شاه را همتراز خامنه ای قرار می دهد؟ خیال می کنید اگر انتخاب بین حکومتی مثل رژیم شاه و ج.ا در اولین و پنجمین و دهمین سال بعد از ۵۷ بود ملت به کدام رای می داد؟ آیا ملت همان حرفی را می زد و می زند که شما می گفتید و می گویید که هر چه باشد اقلا پادشاهی نیست و جمهوری است؟ یا نه، و می گفت صد رحمت به شاه؟
دغدغه ی شما دمکراسی برای ایران نیست بلکه کلمه مقدس جمهوری است. صادق باشید و اینرا بگویید و بگویید شما این رژیم را به رژیم سابق ترجیح می دهید و حاضرید بماند مبادا نظام پادشاهی را مردم انتخاب کنند چون اقلا کلمه جمهوری را یدک می کشد. خیال می کنید عکس العمل مردم وقتی ماهیت شما را درک کنند چه خواهد بود؟ شما مستبد هستید چون دیکته می کنید که یا جمهوری و یا هیچ و گور پدر ۷۵ میلیون ایرانی هم کرده اگر جمهوری نخواهد. شما قبول ندارید که برای برقراری دمکراسی همه نحله های فکری باید آزادانه برای بدست آوردن رای مردم به رقابت سالم در محیطی آزاد بپردازند و دولت تشکیل دهند. اگر قبول دارید بفرمایید، من سر و پا گوشم.
برای من هیچ فرق نمی کند ملت ایران نظام جمهوری یا پادشاهی را انتخاب کنند. آنچه برای من مهم است قانون اساسی کشور است که باید بر پایه منشور جهانی حقوق بشر باشد. اینگونه تکلیف من روشن است که دمکرات هستم و خود را قیم ۷۵ میلیون ایرانی نمی دانم که دیکته کنیم کدام نظام را بخواهند، جمهوری یا پادشاهی. اگر شما واقعا دمکرات بودید فرد برایتان مهم نبود که خامنه ای باشد یا پسر شاه بلکه برای شما محتوای قانون اساسی ایران در آینده مهم می بود که بر پایه منشور جهانی حقوق بشر باشد. اگر اینطور نیست بفرمایید، من سر و پا گوشم.
از الاهه بقراط:-
«... بر اساس همان باوری که ساده لوحانه انقلاب اسلامی را بر شانه های خود به پیروزی رساند و نظام جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه را در ایران مستقر ساخت، این «امید» وجود دارد که سرانجام، روزی روزگاری، این زائده «اسلامی» از جمهوری بیفتد و گذشت زمان نیز برخی «مشکلات» را حل کند. گذشت زمان همواره عامل مهمی در محاسبات و ارزیابی های جمهوری اسلامی بوده و تجربه نشان می دهد در بسیاری موارد حق داشته است. این نوع نگاه که منتظر است تا زمان برخی مشکلات را حل کرده و برخی امکانات و احتمالات را از بین ببرد، به گروهی از مخالفان رژیم نیز سرایت کرده است. رک و صریح بگویم: هراس این گروه از امکان و احتمال برقراری دوباره نظام پادشاهی در ایران است. آنها منتظرند تا زمان بگذرد. با همین جمهوری اسلامی بگذرد. آنقدر بگذرد تا این امکان و احتمال برای همیشه از بین برود. حال اگر در این زمان انتظار، فاجعه پشت فاجعه روی می دهد، چه اهمیتی دارد؟! هدف آنها حفظ «جمهوری» است، و نمی دانند برای حفظ «جمهوری» نیز اتفاقا چاره ای جز پذیرفتن «مرگ جمهوری اسلامی» ندارند. آنها برای نجات «جمهوری» خود، چاره ای جز به خاک سپردن جمهوری اسلامی ندارند. اشاره من به «امکان» و «احتمال» پادشاهی، تأکید بر این نکته است که هر آنچه محتمل است، الزاما ممکن نیست! احتمال دارد «ممکن» شود. ولی آیا می ارزد از اتحاد عمل جهت هدف والا و خطیری چون نجات یک سرزمین و یک ملت سر باز زد، از وحشت اینکه احتمال پادشاهی ممکن است به یک واقعیت تبدیل شود؟ آیا حفظ «جمهوری» به بهای ادامه سرکوب و نابودی ایران، در برابر یک نظام پادشاهی پارلمانی مبتنی بر دمکراسی وحقوق بشر ترجیح دارد؟ آیا برخی «جمهوری خواهان» سرنوشت ایران را بر سر یک احتمال که معلوم نیست ممکن باشد یا نه، قمار می کنند؟ این چه سیاستی است؟ این کدام منطق دمکراتیک و حقوق بشرانه ای است؟! این کدام مسئولیت اخلاقی در برابر مردمی است که ادعای طرفداری از حقوق آنها می شود؟ چه جمهوری آنها و چه پادشاهی آن دیگران، اگر مبتنی بر دمکراسی و حقوق بشر باشد که هرگونه افراطی گری را در چهارچوب قانون مهار سازد، به سود ملت ایران است. آنچه هر روز زیانبارتر می شود، نظام جمهوری اسلامی است...»
«هراس از امکان و احتمال برقراری دوباره نظام پادشاهی در ایران است» که ذهنیت دمکراتیک را از شما ربوده است، البته اگر چنین ذهنیتی در شما هرگز وجود داشت. طرز تفکر فرید راستگو به هیچ عنوان دمکراسی را در ایران بنا نمی کند. بنا کردن دمکراسی در ایران ذهنیتی دمکراتیک طلب می کند که فرید راستگو نشان نداده است که چنین ذهنیتی را داراست. همه روشنفکران، احزاب سیاسی و تحصیلکردگان باید ذهنیت دمکراتیک خود را به ما ثابت کنند تا دوباره گرفتار فاجعه ملی دیگری نشویم و اینبار دمکراسی را در ایران برای همیشه نهادینه کنیم.
۲۷۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣٨۹
|
از : برای اشنائی پرسشگر
عنوان : آشنائی با دکتر عباس میلانی
قسمتی از مطالب زیر در کتابهای آتش نهفته و در Defying the Iranian revolution منوچهر گنجی و کتاب Iran past, Present and Future Aspen Institute for Humanistic {۱۹۷۵} آمده است .
دکتر گنجی میگوید: "از جمله افرادی" که من میشناسم که حیات دارند و با تمام و یا با قسمت هائی از این مطالب آشنائی دارند. شهبانو فرح پهلوی . دکتر حسین نجفی وزیر اسبق دادگستری، دکتر حمید باغشمالی،آقای مهدی قاسمی، آقای پرویز ثابتی، و بطور قطع همکاران ایشان درساواک درمدت بازداشت آقای عباس میلانی میباشند .
بعداز اتمام تحصیلات، من مدتی درسازمان بین المللی کار، در ژنو؛ استادیار درPatterson school of Diplomacy در امریکا و ۳ سال نیز کارمند اداره حقوق بشر سازمان ملل متحد در نیویورک بودم. برای تعطیلات و کمک به برگزاری کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد در دسامبر سال ۱۹۶۵ به ایران رفتم. در جریان برگزاری کمیسیون مقام زن در ایران با علیا حضرت فرح پهلوی آشنائی پیدا کردم.
روزی در یک شرفیابی برای ایشان موضوع گروه Brain trust مرحوم جان. اف کندی رئیس جمهور اسبق امریکا را تعریف کردم، و گفتم که با وجود اینکه امریکا یکی از بزرگترین دموکراسی های دنیاست و دیدگاهای گوناگون و حقایق درزمینه های مختلف دررسانه های آن کشور انعکاس میابد جان اف کندی برای آگاهی بیشتراز حقایق و کارآمدی سیاستهای دولتش در ابتدای ریاست جمهوری خود به تشکیل گروهی از دانشمندان برجسته امریکا که اکثرأ ازجمله استادان دانشگاهای معتبر آن کشور بودند بر آمد. این گروه هرچند گاه یکبار بدعوت او در کاخ سفید باحضور ریاست جمهوری گردهم می آمدند و بمنظور آشنا کردن بیشتر کندی با حقایق زندگی روزمره مردم و کارآمد سیاستهای دولت پیشنهاد هاو نظراتشان را به استحضار ریاست جمهوری میرساندند و چون مستقیمأ مصدر کاری نبودند از هرگونه پرده پوشی خود داری میکردند . ایشان به این موضوع علاقمند شده بودند .
هنگامیکه به دعوت دانشکده حقوق دانشگاه تهران بعنوان دانشیار حقوق بین الملل و سازمانهای بین المللی به ایران برگشتم، مرا خواستند و گفتند اینکار را ساکت و آرام شروع کن. نه دفتر داشتیم، نه حقوق و مزایائی از این بابت شامل خودم ویا اعضای گروه میشدونه بودجه ای برای این کار داشتیم. میخواستیم مانند بسیاری دیگران بدون چشمداشتی تا آنجا که درتوان داشتیم به میهن و هم میهنان خودکمک کنیم. علیاحضرت وسیله خوبی بودند چون هم به پادشاه دسترسی داشتند و هم جوان و ایده آلیست علاقمند بودند.
به این شکل کارگروه مطالعاتی ما که جز ارتش، تمام بخشهای کشوری، مسائل جوانان، کارگران، زنان، کشاورزان،اقتصاد، حقوق و در آمدها، توزیع درآمد، ثروت، فقر، حقوق بشر، دادگستری... . را دربرمیگرفت از اواسط سال ۱۹۶۶ شروع شد. یکایک اعضای گروه راپس از مطالعات لازم من انتخاب میکردم. ازلحاظ امنیتی تیمسارناصر مقدم و آقای پرویز ثابتی اطلاعات لازم درباره آنها را در اختیار من قرار میدادند. بنابر این تمامی اعضای گروه ازغربال امنیتی گذشته ومورد تائید قرار گرفته بودند. کارگروه با ۵ نفر، ۲ خانم استاد دانشگاه که امروز درایران هستند و آقایان مهدی قاسمی، دکتر توسلی ودکتر خسروگیتی آغازشد و در سال ۱۹۷۸قبل از انقلاب۱۱۷ نفر دررشته های مختلف، زن و مرد عضوداشت. اسامی آنهائیکه در خارج ازکشور هستند درکتاب آتش نهفته آورده شده است. آقای دکترعباس میلانی به پیشنهاد زنده یاد دکترسیروس الهی، دکتر امین عالیمرد و دکترحمید باغشمالی که امروز در نزدیکی سانفرانسیسکو در دانشگاه تدریس میکنند، و تائید تیمسار ناصر مقدم ازساواک عضو گروه شد .
گروه مرتب، لااقل ۲ بار در هفته درمنزل من جلسه روی مسائل گوناگون کشور داشت. نتیجه بررسیها علمی و مذاکرات و پیشنهادهای گروه روی مسائل مختلف ازجمله فساد، تفاوت فاحش سطح در آمدها، مسائل فرهنگیان، کارگران، روستائیان هجوم روستائیان به شهرها،... و مسائل و مشکلات فرهنگی زائیده از آن، درحداکثر ۱۵ صفحه،از طریق منشی من ماشین شده، بطورمستقیم دراختیارعلیاحضرت قرارمیگرفت، و ایشان پیشنهاد هارا با پادشاه مطرح میکردند.
درحالیکه پادشاه درسالهای دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰ شهبانورا تشویق مینمودند، درچندسال آخر با بالا رفتن قیمت نفت ورق برگشته بود. ولی شهبانو سعی و کوشش خودرا کماکان میکردند.
همانطورکه گفتم دکترعباس میلانی، استادیارعلوم سیاسی دانشگاه ملی، دراواخر۱۹۷۳ به عضویت گروه در آمد. ازابتدا او ازمن خواست که اجازه دهم لا اقل هفته ای یکبار خصوصی من را ببیند و پیشنهادها و مطالعات خودش را به من بدهد و در جلسات عمومی گروه درمنزل من شرکت نکند. من قبول کردم. بنابراین اواغلب به تنهائی من را درخانه میدید، نزدیکی من و او تابدانجا رسید که برای کنفرانس سپتامبر ۱۹۷۵ آسپن درتخت جمشید من واو با هم گزارش بررسی نوسازی در ایران را تهیه کردیم. تعجب اینجاست که دربخش تهیه شده ازجانب او کلی ازپادشاه فقید و دیدگاهای ایشان تعریف شده است.
گمان میکنم که دراوایل سال تحصیلی ۱۹۷۶- ۱۹۷۷ بودکه یکشب دیروقت با اطلاع قبلی او برای صحبت با من به منزل ما آمد. خیلی با عجله به من گفت که درفلان مدرسه درجنوب شهر دربرنامه تغذیه رایگان سوء استفاده میشود. درهمین جا درحضوراوبه مدیر کل آموزش و پرورش تهران و ناحیه ایکه مدرسه موردنظر درآنجا قرارداشت تلفن زدم و گفتم که رأس ساعت ? ۶ صبح درمنزل من باشند.
دکترمیلانی اظهارعلاقه کرد که اوهم بیاید. موافقت کردم ساعت شش و نیم صبح همگی درمنزل من که دردرون طبقه اول دیواری نداشت جمع بودند. در دقایق اولیه تلفن زنگ زد، من گوشی را برداشتم. آنطرف خط آقای پرویزثابتی بودند، حالا همه ازجمله آقای میلانی میشنوند که من چه میگویم. آقای ثابتی گفتند: "جناب وزیر آقای میلانی هم اکنون درمنزل شما هستند " ؟ پاسخ دادم بله.
گفتندایشان "عضو فعال یک گروه تروریستی است. خیلی مراقب خودتان باشید". مطمئنأ آنروز صبح اورا دنبال کرده بودند. من گوشی را گذاشتم و چیزی بروی خودم نیاوردم همگی به مدرسه جنوب شهر رفتیم. من متوجه بودم که ماشینهائی مارا دنبال میکنند سخت ناراحت بودم که دربین راه اورا بگیرند، خود میلانی نیز چیزی را احساس کرده بود. به مدرسه رسیدیم همگی وارد مدرسه شدیم. همه چیز عادی بود، بطورقطع دکترمیلانی باید کسی را در آنجا میدید؛ چه پوششی بهتراز این نقشه که درپوشش حفاظتی وزیر به آنجا برود و جلب توجه ماموران امنیتی را نکند!
ولی درجائی اشتباه کرده بود و نقشه فعالیت های خود و همسرش بدست ساواک افتاده بود. پس از اطمینان از درستی کار درمدرسه ازجنوب شهر بطرف وزارت آموزش و پرورش درنزدیکی مجلس بحرکت در آمدیم. نمیدانم دکترمیلانی در آنجا کارش را انجام داد یا اینکه حدس زده بود برنامه لو رفته است و بهتر است ماموریتش معوق بماند .
وقتی به وزارتخانه رسیدیم با من وارد ساختمان دفتر وزیرشد. میدانستم که ساواک تمام وقت دنبال ما بوده است اورا در اطاق شورا گذاشتم و خود به دفترم رفته و فورأ به آقای ثابتی تلفن زدم و مطمئن شدم که دروزارتخانه هیچگونه مزاحمتی برای او ایجاد نخواهند کرد. آقای ثابتی گفتند: "اویک چریک است و فرد خطرناگی است". میلانی نهاررا بامن خورد. اورا به داخل دفترم خواستم. ازاو پرسیدم چرا ساواک بدنبال تو است؟ به زمین و زمان بد و بیراه گفت. گفت در این مملکت برای هرکسی که خدمت کند و آدم درستی باشد یک چیزی در می آورند ..... به او گفتم مطمئنا ترا بازداشت خواهند کرد بازمدتی دراطاق شورا، جنب دفترمن ماند. بالاخره حدود ساعت۲/۱ ۳ بعدازظهر دوباره ازطریق منشی وارد دفترمن شد. از او پرسیدم چرا امروز من را به آن مدرسه بردی؟ جوابی نداشت، وفقط گفت آیا شما میتوانید ماشینی به من بدهید تا مرا بمنزل ببرد. گفتم البته. به او گفتم ازقرار ساواک اطلاعات کامل درباره تو همسرو دوستانت دارد و ادامه دادم بخاطر خودت و خانواده ات حتمأ اقرارکن و حقایق را بگو.
او رفت. دقایقی بعد راننده برگشت وگفت، نمیدانم چه شد که درجلوی مجلس چند ماشین مارا دوره کردند و دکتر میلانی را گرفتند و بردند. فورأ علیاحضرت را درجریان گذاشتم و خواهش کردم که از مقامات امنیتی بخواهند تا با او بدرفتاری نشود. با آقای ثابتی هم صحبت کردم. چند ماه بعد، که برادر ۳۲ ساله ام زنده یاد فرهاد خودکشی کرده بود، یکروزاواخر اردیبهشت ۱۳۵۶ منشی من تلفنی گفت از زندان اوین میخواهند با شما صحبت کنند. از آنطرف خط گفته شد: "جناب وزیر اینجا زندان اوین است اقای عباس میلانی علاقه دارند با شما صحبت کنند". استقبال کردم، با او دقایقی صحبت کردم. او به من تسلیت گفت. من به او گفتم هنگامیکه راجع به فعالیت های او در یک گروه مائوئیست شنیدم احساس کردم آسمان به روی سرم ریخته است. یکی دو ماه بعد مقاله ای یک صفحه ای درروزنامه اطلاعات درباره فعالیت های سیاسی خودش و اینکه در اثر بی اطلاعی گمراه شده بود و تعریف و تمجید از رژیم ازاو خواندم. در جریان گزارش محاکمه دیدم کلی از پادشاه دست به تعریف و تمجید زد. با آنکه در دادگاه تجدید نظر نظامی به ۱۲ سال زندان محکوم شده بود چند ماه بعد آزاد شد و دیگر نه در ایران و نه در خارج از ایران ارتباطی با من نگرفت.
۲۷۷۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : ازادی اندیشه با شاه وشیخ نمیشه
عنوان : افرین به پرسشگر که از دفاع از رژیم سلطنتی بالاخره به جمهوری ایرانی رسید
من با اخرین کامنت پرسشگر کاملان موفقم ولی میخواهم به ایشان بگویم که جمهوری ایرانی بر خرابه های رژیمهای جنایتکار شاه وشیخ میگذرد. اگر شما موافق این هستید بهتر است سوالهایتان را در جهت ایجاد یک جمهوری ایرانی که اساس ان حقوق بشر میباشد بنمایید تا وقت شما و دیگران در جهت انحرافی هدر نشود. در رابطه با جمهوری ایرانی مطمئن باشید که ناشناس و ناسناس ها با تو همراه نخواهند شد. جمهوری ایرانی طبیعی است که بانقدمنصفانه گذشتهایجاد خوهد شد.بیاییم بحث ها را در جهت ایجاد اینده ای روشن برای مردم ایران که همان جمهوری ایرانی میباشد کانالیزه کنیم. در اینجا از همه دوستانی که تاکنون برای افشای رژیم شاه جنایتکار مدارک و اسناد زیادی اورده اند میخواهم نگذارند افرادی مثل ناشناس و سلطنت طلبانی که با هرنوع جمهوری بر اساس رای مردم مخالفت میکنند بحث ما منحرف شود. ما باید بجلو برویم واز تحریکات افراد خاص مکدر نشویم و راه خودمان را برای یک جمهوری ایرانی بر اساس بیانیه حقوق بشر سازمان ملل باز کنیم وسر اخر از همه دوستان مخالف سلطنت چه چپ وراست وملی میخواهم که اخرین مواضع افراد را در نظر بگیرند و وقتی کسی خودرا طرفدار جمهوری ایرانی میداند از درگیری و کشمکش با او نسبت به گذشته پرهیز کنند
۲۷۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|