از : صفی نیا
عنوان : در توضیح چند نکته برای احتراز از ابهام
امیدوارم این یادداشت آخر من در این تبادل نظرها باشد. از آقای جلالی که رفقای مارکسیست و سوسیالیست را به تامل دعوت کردند تشکر میکنم. صرف نظر از یادداشتهایی که بجای نقد و بحث نکات اشاره شده کم و بیش تمسخر آمیز (صبوری و.) و حتی توهین امیز (میرکاظمی، رستگاری اصل و.) بود و مرا به بورس پرستی و طرفداری از بربریت و بردگی انسانها و بی اطلاعی از مفاهیم پیش پا افتاده ادبیات اقتصاد سوسیالیستی متهم میکرد یک نکته در برخی از یادداشتها وجود داشت که که توجه و توضیحی می طلبد. آن اینکه بین عملکرد اقتصادهای سوسیالیستی تجربه شده مانند شوروی سابق و چین و غیره با آنچه مد نظر مارکسیسم و سوسیالیسم است باید تفاوت گذاشت و این عملکردها را نباید به حساب سوسیالیسم و مارکسیسم گذاشت.
اما چنین چیزی همانطور که آقای جلالی نیز گفته اند ممکن نیست. این مرا یاد قبل از انقلاب میاندازد که با هم دانشکده ایها و همدوره ای های خودمان به سخنرانی رهبران مذهبی مخالف رژیم شاه؛ اعم از روحانی و غیر روحانی میرفتیم و چه مدینه فاضله ای برای ما تصویر میکردند. از دکتر شریعتی و آقای مطهری و دکتر بهشتی بگیر تا دکتر پیمان و دیگر آقایان و کتابهای همین اقایانی که الان سرکار هستند را در دانشکده میخواندیم که یک نظام اسلامی همه خوبیهای عالم را داشت و هیچ یک از بدیها و کاستی ها سرمایه داری و کمونیسم را نیز نداشت و دیدیم که نتیجه چه شد و چه فجایعی بار آمد و چه فرصتهای تاریخی از دست رفت و کشوری که الان باید بالاتر از کره جنوبی جزو ۱۰ اقتصاد بزرگ دنیا بود علیرغم میلیارها درامد نفت به چه فلاکتی افتاده و جوانان آن چطور خود را به آب و آتش میزنند تا از این بهشت آقایان به جهنم سرمایه داری پناه ببرند. حال وقتی که برخی از خوشخیالان و یا بیخبران و یا عوام فریبان به جوانان ما انذار میدهند که اشتباهات و عملکرد جمهوری ولایت فقیه را با نظام اسلامی اشتباه نگیریم و به قول آخوندها "اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست در مسلمانی ما است" از زندگی سیر میشویم و نمی دانیم چه بگوییم. ایا اینکه هیچ سیستم اجتماعی اقتصادی سیاسی که اصرار به اجرای قرایتهای مختلف از اسلام داشته اند در دنیا به جایی نرسیده و انها هم که تازه را افتاده اند، مالزی و تا حدودی ترکیه، در واقع به دلیل پیروی از خط مشی عمومی توسعه جوامع کنونی و پیروی از سیاستهای اقتصادی بازار آزاد و دموکراسی حزبی در عرصه سیاسی بوده است، خود روشنگر نیست؟ نباید بعد از سی سال نتیجه بگیریم که نظریه معیوب است و قادر به حل معضلات جوامع بشری کنونی نیست؟ آخر همه طرفداران و رهبران و مجریان این نظامها نمیتوانند همه فاسد و فریبکار وبوده و صرفا برای قدرت طلبی این ادعا ها را کرده و این تلاشها را به جا آورده باشند. چطور بگوییم ما از آقای خمینی و منتظری و مطهری و بهشتی و ده ها روحانی که عمر خود را در حوزه های مذهبی گذرانده بهتر میدانیم یک نظام اسلامی چیست و این عملکرد ها را نباید به حساب اسلام گذاشت. حال هر چه اخوان المسلمین مصر و القاعده عربستان و حزب الله لبنان و طرفداران ولایت فقیه در ایران و طالبان پاکستان و افغانستان و غیره ادعا کنند آنها خواهان ایجاد بهشت وعده داده شده در روی زمین هستند و این کفار و منافقین و استکبار جهانی و مخالفین داخلی هستند که مانع شده اند حداقل اکثر مردم ایران و مخصوصا تحصیل کرده ها میدانند موضوع چیست و به همین دلیل هم اقایان قادر به برگزاری یک انتخابات واقعی و آزاد نبوده و نیستند.
عین همین موضوع در مورد سوسیالیسم و مارکسیسم در قرایتهای مختلف روسی و چینی و کوبایی و کره ای و غیره صادق است. انواع و اقسام این قرایتها در عمل شکست خوردند ایا ما میتوانیم ادعا کنیم از لنین و استالین و یا مایو تسه تونگ و رهبران احزاب کمونیستی که صدها و هزاران ایدیولوگ مارکسیست تربیت کرده بودند و برخی با فداکاریهای شگرف به قدرت رسیدند تا مارکسیسم را اجرا کنند مارکسیت تر هستیم و بهتر میدانیم که سوسیالیسم یعنی خودگردانی و دمکراسی در محیط کار و نه دولتی کردن اقتصاد و استبداد حزبی و غیره. پس دیکتاتوری پرولتاریا در عمل چه میشود و یا اقتصاد با برنامه ریزی متمرکز به جای بازارهای رقابتی که در مارکسیسم به هرج و مرج بازار تلقی میشود کجا میرود؟
این از ارتباط اجتناب ناپذیر تیوری و عمل. اما اینکه صرف نظر از عملکرد احزاب و دولتهای مارکسیست و سوسیالیست خود نظریه مارکسیستی نیز قابل نقد است تردیدی نیست و اگر کسی واقعا اقتصاد خوانده باشد میداند که نظریه مارکسیستی اقتصاد یک نظریه قابل دفاعی نیست. من به یک نکته اشاره کردم و امیدوارم واقعا دوستانی که علاقمند به دانش اقتصاد هستند این مساله را که مارکس و انگلس نتوانستند بین هسته اصلی نظریه اقتصاد مارکسیستی یعنی نظریه ارزش-کار و قیمت کالا ها در دنیای واقعی رابطه ای برقرار کنند مطالعه ای بکنند و حداقل همان مقاله ۱۹۷۳ پل سامویلسن ( برنده جایزه نوبل که از بزرگترین اقتصادانان معاصر بود و سال قبل فوت کرد) را بخوانند تا ملاحظه کنند نکته کجاست. آخر نظریه ای که قادر نیست قیمت کالاها را توضیح دهد چطور برای مشکلات اقتصادی بشریت میخواهد نسخه به پیچد و مسایل و معظلات اقتصاد جهانی را حل کند. بی دلیل نیست که دولت چین و حزب کمونیست چین با آن سوابق و دانش مارکسیستی میاید و ده ها اقتصاد دان بزرگ غربی به قول شما نو لیبرال را با حقوقهای کلان به عنوان مشاور استخدام میکند. تنها یکی از این اقتصاددانان پروفسور ماندل (استاد کلمبیا و برنده جایزه نوبل در اقتصادد پولی) است. پیدایش یورو یکی از نتایج نظریه های این اقتصاددان است که مدل اقتصادی او به نام مدل ماندل-فلمینگ در اقتصاد کلان اکثر دوره های دانشگاه هاهی جهان تدریس میشود. مطمین باشید اگر دولت چین به جای مشاوره ها و توصیه های این اقتصاددانان به اجرای نظرات احمقانه اقتصادی مایو (در جهش بزرگ به پیش نتیجه این نظرات داهیانه دیده شد که چه فجایعی برای جین به بار آورد. یادم نمیرود که در دوران دانشجویی کتاب سرخ مایو را پنهانی از دوستان مارکسیست –لنینیست-مایویست میگرفتیم و میخواندیم. یکی از شعارهای مایویست ها این بود که آفتاب طلوع و غروب میکند ولیکن اندیشه های انقلابی صدر مایو هرگز غروب نمیکند بود!) ادامه میداد همچنان یک اقتصاد بزرگ روستایی باقی میماند و اکنون به این درجه از عظمت صنعتی نمیرسید. اقتصاد چین در سال جاری مسیحی ژاپن را به عنوان دومین اقتصاد بزرگ دنیا پشت سر گذاشت و براوردهای مختلف حاکی است با تداوم رشد کنونی اقتصاد این کشور اقتصاد آمریکا را در ۱۰ تا ۱۵ سال آینده به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان پشت سر خواهد گذاشت. هند هم همین مسیر را طی میکند. بسیاری از سیاستهای اقتصاد سوسیالیستی خود را کنارگذاشته و با رشدهای بالا در حال رساندن خود به اقتصاد های پیشرفته دنیا است.
اینجا است که دست آوردهای اقتصادد به قول شما نو لیبرالیستی روشن میشود. با پیروی از همین سیاستهای اقتصادی بود که چین توانسته زندگی میلیونها چینی را بهبود بخشد و درآمد سرانه زیر هزار دلار در چین را به بالای ۱۰ هزار دلار در سال برساند. و همین فرایند در هندوستان جریان دارد. حال هی ما بیاییم به بانکداران و مافیای نظامی –مالی در کشورهای سرمایه داری طعنه بزنیم و دشنام دهیم و فکر کنیم اینها بررسی انسان دوستانه اقتصادی است و در کشور خودمان هم به جوانانی که اقتصاد نخوانده اند وانمود کنیم اینها تحلیل اقتصادی است. نه عزیز من تحلیل اقتصادی کتاب ۱۲۰ صفحه ای الیور دبرو (از دانشگاه ییل -برنده جایزه نوبل نظریه اقتصاد) به نام "نظریه ارزش" است که به نظر من کسی بدون درک این کتاب اصولا نظریه اقتصادی را نفهمیده است. تحلیل اقتصادی نظرات پروفسور بوکانان (برنده جایزه نوبل اقتصاد) است که رفتار دولتها را بررسی کرده است. نظریات پروفسور کوز (برنده جایزه نوبل اقتصاد) است که اثرات خارجی فعالیتهای اقتصادی را تجزیه تحلیل کرده است که یکی از نتایج آن نظامهای تجاری بین المللی برای خرید و فروش الودگی هوا بین کشور ها است، تحلیل اقتصادی کتابها و مقالات پروفسور دایاموند (برنده جایزه نوبل) از بازارهای کار است تحلیل اقتصادی کتاب ها و مقالات فاما و بلک؛ شول و مورتون (برندگان نوبل اقتصاد) و دیگران از عملکرد بازارهای مالی و مشتقات مالی است که میلیونها نفر را در سرمایه گذاری مالی هدایت کرده است تحلیل اقتصادی مدلهای اقتصاد سنجی پروفسور پسران از دانشگاه کمبریج است که با چه دقت کمیتهای اقتصادی را اندازه گیری و پیش بینی می کند و به همین ترتیب.
نکته آخر اینکه منظور من از گفتن اینکه کسی به این تحلیل های اقتصادی حاضر نیست یک دلار بدهد تخطیه نوشته های آقای قراگوزلو نبود. منظور من آن بود که حتی در کشورهای مارکسیستی که بر طبق نظریه رسمی ارزش کالاها و خدمات باید به مقدار کاری باشد که صرف ایجاد آن شده است این تحلیل ها خریداری نخواهد داشت چون دنیا متوجه شده است که اصولا تحلیل اقتصاد از دیدگاه مارکسیستی مشکلی از مشکلات بشر را حل نمی کند. به نظر من این بررسی ها برای تاریخ عقاید اقتصادی خوب است ولیکن بدلایلی که رفت قادر به حل مسایل اقتصادی بشر نیست. طبعا از اینکه برخی از تحصیل کرده های کشور هنوز اصرار دارند این راه رفته را که به جایی هم نمیرسد طی کنند افسوس میخورم. از طول کلام پوژش میخواهم.
٣٣٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|
از : حسین فضیلت پناه
عنوان : بحث های مفید
من فکر می کنم مقالات محمد قراگوزلو پاتوق و محمل بسیار خوبی برای جمع شدن دوستان موافق و مخالف و پلمیک های مفید است. گرچه در این بحث های کوتاه ممکن است مساله ای حل نشود اما همین پلمیک کمک می کند تا میزان برخورد دموکراتیک به مولفه های سیاسی اقتصادی و فرهنگی رشد کند. در این کامنت ها نظرات مفیدی از شورانگیز هدایتی و حمید نحوی و احمد صبوری و همایون شمیسانو شیما رستگاری و اردشیر جلالی دیده می شود که هر کدام اگر بسط بیابد می تواند به مقاله ای مستقل و خوانی مبدل شود و این نشاندهنده پویائی چپ و نویسندگان ناشناسی ست که در آینده می توانند وارد میدان شوند و جای دوستان و اساتیدی همچون محمد قراگوزلو را پر کنند. به نظر من اگر این آقای صفی نیا نیزاز لجاجت دست بر دارد و کمی به خود بیایبد باید جواب خود را گرفته باشد مگر آن که سرمایه داری برای این برادر ایده ئولوژی باشد و به آیه ای مقدس تبدیل شده باشد که در این صورت حرفی با ایشان نیست.
٣٣٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|
از : حمیده میر کاظمی
عنوان : با ستایش از دکتر و تقبیح وال استریت پرستان
چندی پیش جنا ب قراگوزلو مقاله اتحادیه گرائی شماره دو خود را با ستایش از یک دوست خود شروع کرده بود . چه خوب که نویسندگان به قول شاملوی بزرگ مقالات و کتاب های شان را به عزیزانشان تقدیم می کنند. . من و تنی چند از دوستانم پیش از خروج از ایران به مناسبت روز معلم معمولا خدمت جناب قراگوزلو می رسیدیم یا زنگ می زدیم و به گلی کوچک از زحمات ایشان تشکر می کردیم که شرافت را به ( دلار ) و ( پون ) و ( یورو ) و ... نفروخته اند و در همه حال مدافع دانشجویان و زحمت کشان هستند حتی به بهای سنگین ازدست دادن شغل و تنگناهای اقتصادی.حالا یک دوستی ازراه رسیده و نرسیده از استاد و سایر کسانی که برای مردم دلشان می تپد می خواهد به دلار فکر کنند و چیزی بنویسند که بابت آن یک دلار بدهند. این جمله آقای دکتر صفی نیا من را یاد بحث های شاملوی بزرگ انداخت وقتی که جایزه نوبل را به او نداند و به ویلیام گلدینگ انگلیسی که نویسنده ای سطحی در اندازه کوئیلو ست دادند شاملو گفته بود " این جایزه را به بهترین انشا در وصف و ستایش آمریکا می دهند" و درست گفته بود. شما فکر می کنید چرا سارتر این جایزه را نگرفت. حالا خیلی .... می خواهد که آدم بیاید به این وضوح از سرمایه داری دفاع کند و در تقبیح انسانی ترین مشی تمام تاریخ به یک نویسنده شناخته شده بگوید تو نمی دانی و من چون در انگلیس ککبیر درس آب , بابا خوانده ام و مدافع سینه چاک استیگلیتز هستم می دانم و دلم برای بورس بازی و سفته بازی و تنگ شده و می خواهم در وال استریت با صاحبان قدیم و جدید لمن برادرز حال کنم. برادر گرامی دوران این خیال بافی ها گذشته است.اگر واقعا حرف و منطق و نقد علمی داری بفرما وگرنه با تمسخر مشی سیاسی دیگران نمی توان مردم را مجاب کرد. ای کاش من می توانستم مقاله ای بنویسم و آن را به محمد قراگوزلو ی عزیز تقدیم کنم.دوست دار همیشگی. حمیده.
٣٣٣٣۹ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|
از : اردشیر جلایی
عنوان : تامل کنید رفقای عزیز
دوستان و رفقای عزیز مشارکت کننده در این بحث! بحث قراگوزلو چیزی است بحث آقای صفی نیا با این که در به اصطلاح نقد نظرات قراگوزلو است (که بنظر نمیرسد به بحث ایشان پرداخته باشند و به نکات مورد نظر ایشان که رد اقتصاد نئولیبرالی است جواب داده باشند) هم چیزی است یعنی دارای برخی جنبه های واقعی نیز هست و سراپا "موهوم" نیست. ببینید دوستان! سقوط شوری و بلوک شرق و شکست به اصطلاح سوسیاللیسم واقعا موجود را نمیتوان صرفا با طرح اتیکت "سوسیالیسم دولتی یا سرمایه داری دولتی" حل و فصل کرد و توضیحی بسنده برایش دست و پا کرد. وظیقه آنان که سوسیالیست علمی هستند "توضیح انتقادی" مسائل است و نه رد و انکار یا اثبات و تایید یکسویه و بی برهان مسائل. قبل از هر چیز بپذریم که نمیتوان مباحثی چنین کلان را در این گونه مقالات یا کامنت ها بحث مستدل نمود در بهترین حالت نوک زدن به مسائلی محوری و درگذشتن از روی آنها خواهد بود و حالت "ایدئولوژیک" گرفتن همه بحث ها -خواه موافق خواه مخالف نظرات نویسنده- به میان می آید. البته آقای قراگوزلو دارند اقتصاد نولیبرال را نقد میکنند و من نمیدانم چرا آقای صفی نیا به موضوع مشخص "اقتصاد نولیبرال" نمی پردازند و به یک باره به خود مارکس و موضوع ترانسوفرماسیون یا همان "انتقال" که ایشان از آن نام برده اند، حمله میکنند. بحث قراگوزلو بسیار مشخص است نقد اقتصاد نولیبرال کنونی و آثار خانمان براندازی که در سطح جهانی ایجاد کرده است. یک اقتصاد دان نولیبرال نیز باید از این موضع به بحث وارد شود و بگوید که نخیر سیاست های اقتصادی تاکنونی در این چند دهه اخیر موجب چه دستاوردهای درخشانی برای بشریت شده است. اما این که به مارکس حمله کنید و او را مقصر و بانی همه بدبختی های بشریت امروزی بدانید که بدنیال عدالت و برابری فرصت ها و رفاه انسانی و نجابت انسانی است راه حل درستی نمیتواند باشد. ایشان نیز خوب است به کتبی که از سوی اقتصاددان های مارکسیست و رادیکال نوشته شده است و همچنان نگارش میشود مراجعه کنند و ببینند که چه تلاش عظیمی در سطح جهانی از سوی مارکسیست ها و رادیکالها دارد انجام میشود برای "پاسخگویی" به نقائص خانمان برانداز سرمایه داری و ایجاد بدیلی برای آن. این بدیل هیچ ربطی به اقتصاد عملی شده در شوروی و چین و نظایر آن ندارد بلکه بر مبناهای فراهم آمده از سوی خود سرمایه داری بنا میشود و از آن بنحوی رادیکال و برگشت ناپذیر فراسویی انجام میدهد. اما اگر آقای صفی نیا میخواهند در باره نقص های کار مارکس یا کاستی های آن یا مشکلات موجود در آن بحث کنند بفرمایند و بحث های سیستماتیکی ارائه کنند تا دیگران هم اگر پاسخی در خور داشتند در جواب ایشان بنویسند و این بهترین روش علمی برای مبادله آرا و نقد یکدیگر خواهد بود. در غیر این صورت پرتاب گل و لای به روی نویسنده ای با عظمت مارکس در شان یک اقتصاددان سرمایه داری نیز حتی نیست. چه رسد به آقای صفی نیا که ظاهرا قدری هم مارکس خوانده اند. ایشان وقتی از مسئله "انتقال" صحبت میکنند باید حتما بدانند که نزد مارکسیست های اقتصاددان در سطح جهانی کلان بحث هایی در این مورد انجام شده است و میشود و چنین نیست که مارکسیست ها چشم به روی این مسئله بسته باشند. دیگر این که ایشان باید بدانند که مارکسیسم یک دکترین آسمانی و وحی الهی نیست که بی نیاز از نقد و مبادله نظر با نحله های مختلف فکری باشد. مطمئن باشید که چنین نیست. نیازی به هیستری نیست. بحث کنید و بحث بشنوید از کتاب اول سرمایه به کتاب سوم سرمایه نقب زدن در طول دو جمله! آبستراکسیونی بسیار ناممکن مینماید. و مارکسیست های عزیزی که در این کامنت ها قلم زده اند با همه شور و شوق انسانی و انقلابی و رنجش های اخلاقی که از نظم کنونی جهان دارند دست به قلم برده اند، شایسته است که در نقد این نظرات دست بکار شوند و به سطحی فراتر از پلمیک های خوب قراگوزلو بروند و مارکسیسم را در سطحی جدی تر و بهتر و جامع تر معرفی کنند. ما در ایران از سطح بحث های اقتصادی در جهان بسیار عقب هستیم- که شامل بحث بویژه مارکسیست ها میشود...
٣٣٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|
از : شیما رستگاری اصل
عنوان : در برابر آینه صداقت
سلام. دنیای عجیبی ست. به قول سوزان جرج اگر در دهه ۷۰ و ۸۰ کسی از دولت حرف می زد او را روانه بیمارستان میکردند و حالا اگر کسی از بازار آزاد دفاع کند به تیمارستان می فرستنش. با این حال در ایران زیر فشار یک دولت راست گرا و حمایت بی دریغ صندوق بین المللی پول بازار ؛ آزاد می شود تا مردم به اسارت در بیایند. در مورد مباحث مطرح شده در این مقاله باید به دو وجه اقتصاد سوسیالیستی و سرمایه داری مسلط بود تا بتوان نظر صحیحی را ارائه کرد اما اگر کسی نداند خلع ید مجدد از سرمایه داری یعنی چه و رژیم متکی به انباشت سهام چه مفهوم اقتصادی را حمل می کند باید برود و از دبیرستان شروع کند ما این مباحث را در دوره کارشناسی به صورت ساده تر خواند هایم حالا یک آقای دکتری از آن سوی دنیا پیدا شده و می گوید اینها بی معنی است. بسیار خوب حق با شماست. اما یک نکته را بدان و آن این که ما روزنامه نگاران داخلی که بارها با جناب دکتر قراگوزلو مصاحبه و گفت و گو داشته و تا حدود زیادی ایشان را از نزدیک می شناسیم خوب می دانیم که وی هرگز با معیار دلار به سنجش زندگی نپرداخته است و در حال حاضر نیز نه یک خانه ۳۰ متری _ حتی _ از خودش دارد و نه حتی یک دفترچه خدمات درمانی. گاهی اوقات خوب است انسان پیش از قضاوت در مورد مبارزان شریف یک بار در آینه به چهره خود بنگرد تا ببیند آینه شکستن چه قدر خطاست.
٣٣٣٣۲ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|
از : همایون شمسیان
عنوان : برای آقای صفی نیا !
قصد نداشتم وارد این بحث شوم ولی «اصرار» بی حد آقای صفی نیا در «انکار» موضوعی که به این سادگی نمی شود آنرا «انکار» کرد وادارم کرد که این تذکر را عرض کنم.
به نظرم میاید که آقای صفی نیا مشکل اساسی دارد و مطالبش را بر «پایه» های بسیار موهومی قرار میدهد. از جمله در این کامنت آخر نوشته اند:
«نظریه مارکسیستی که خواهان دولتی شدن اقتصاد است قادر به حل مساله نیست. بلحاظ عملی تجربه طولانی شوروی و کشورهای اروپای شرقی اینرا نشان میدهد. المان غربی و کره جنوبی در پایان جنگ از آلمان شرقی و کره شمالی پیشرفته تر نبودند و آنچه انها را برتری داد نظام بهتر اقتصادی بود».
از کجا این ادعائی نازل شده ست ؟
هر کس که مانیفست را مطالعه کرده باشد و با نظزات عمومی مارکس و انگلس اشنا باشد میداند که چشم اندازی که مارکس برای رسیدن به جامعه ی بی طبقه ترسیم کرده بودصحبت ار این حرف ها نبوده ست.حتی و.ا.لنین در دولت و انقلاب نیز از محو دولت در پروسه ی تکاملی جامعه از سرمایه داری تا سوسیالیسم و کمونیسم سخن میگوید.حال اگر در عمل چنان شد که میدانیم این را نباید باهم مخلوط کرد.
در باره ی مثال بی مسمای آلمان غربی وکره جنوبی از یک طرف و آلمان شرقی و کره ی شمالی از طرف دیگر نیز بسیار سطحی و بازاری می باشد.
زیرا نه برنامه ی حزب کمونیست روسیه از همان ۱۹۱۷ چفت و بست مارکسیستی داشت تا در ایجاد جامعه ی سوسیالیستی در ضعیف ترین حلقه ی امپریالیسم جهانی به تعبییر لنین موفق شود و دیدیم با «توسعه طلبی» بلائی بر سر خود آورد که هنوز قابل درک نیست. توجیه حلقه ی ضعیف تا اسیای مرکری ،افریقا و تمام جهان کشیده شد و تمام ثروت های روسیه جهت بالا بردن سطح تکامل سرزمین های ما قبل سرمایه داری شد.خیلی میشود در این زمینه صحبت کرد.
در بار ه ی آمریکا نیز وضع تقریبا همین ست.
از بعداز جنگ دوم هنوز با ناتو در سراسر اروپا، آسیا و جهان صد ها هزار سرباز
را در پایگاههای خود مستقر کرده ست. دیگر شوروی وجود ندارد پس از چه می ترسد ؟
۳۵ هزار سرباز آمریکائی فقط در کره ی جنوبی مستقر ست.
در آلمان غربی و تمام اروپا ، ژاپن و کره جنوبی این سرمایه های آمریکائی ست که از بعداز جنگ دوم جهانی تمام طبیعی ثروتهای جهان مستقیم و غیر مستقیم برای عظمت طلبی خود بنابودی کشانده ست.
در همین بحران اخیر امواج بی نظیر آن که در تمام حیات سرمایه داری بی بدیل بوده بوضوع نشان داد که سرمایه های آمریکائی در سراسر جهان گسترده ست.
جنرال موتور آمریکا مجبور شد چندین واحد تولیدی خود را در سراسر جهان منحل نماید یا بفروشد. آلمان ،ایتالیا، سوئد و..و..
فورد آمریکا نیز یهمین روال..
جهان به سوی آینده ای تاریک تر از هر زمان در پیش ست و سرمایه داری جهانی و در راس آن ایالت متحده آمریکا بیش از هر زمان به میلیتاریسم روی آورده ست.
آقای صفی نیا باید توجیهی برای این همه «وحشت» یا «علاقه» ی صاحبان سرمایه به زرادخانه های نطامی پیدا کنند که ربطی به شوروی و شکست راهیان سوسیالیسم ندارد.
موضوع کره شمالی و کوبا نمی تواند توجیهی برای حضور ایالت متحده و حامیانش در سراسر جهان باشد.تا با تحمیل بزرگترین قرار دادهای نظامی به امثال عربستان سعودی، تروت ها ی بشری را بجای سازندگی و آموزش و پرورش به حساب تولید زرادخانه ی نظامی سرازیر نماید.
سرمایه داری جهانی آکنده از مشکل و بحران ست و ۲ سال بیش کتاب کاپیتال در آلمان تجدید چاپ و تجدید چاپ شد.لطفا به آخرین نوشته ی هلموت اشمیت سوسیال دموکرات سرشناس آلمانی مراجعه کنید که آینده ی جهان را خطرناک تر از دوران ژرژ دبلیو بوش می بیند.
مارکسیسم آیه ای منجمد و مقدس نیست که شما از آن صحبت می کنید
برای بحران های سرمایه داری نه در زمان مارکس و نه امروز جز حل رادیکال و بنفع طبقه ی کارگر وجود نداردـ طبقه ی کارگر امروز یعنی تمام حقوق بگیران که بصورت اقشار مختلف استثمار میشوند ـ در این باره صحبت کنید.
٣٣٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|
از : احمد صبوری
عنوان : زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز
استاد فرزانه جناب دکتر صفی نیا
از اینکه چنین شیوا به مهملات ایده الیست های برابری طلب ضد نخبه گرائی پاسخ دادید کمال تشکر دارم. من هم به وسع خود سعی می کنم مطالبی را در جهت روشنگری ذکر کنم.
۱- اصولأ ریشه این ایده آلیسم را در فرهنگ ما سعدی علیه الرحمه با بیان مضامینی از قماش بنی آدم اعضای یک پیکرند نهاد. اینکه می گوید چو عضوی بدرد آید اعضاء دیگر قرار نخواهند داشت مضمون کمونیستی و ایده آلیستی خطرناکی را تبلیغ می کند پر واضح است بنی آدم سه دسته هستند تیز هوش و خلاق و با مکنت- بینابینی- وهیچ کدام . تا بوده هیچ کدامی ها بواسطه بینا بینی ها برای با مکنت ها کار می کرده اند. وظیفه یک اقتصاد دان واقعگرا توضیح این رابطه و بهینه سازی آن برای تولید مکنت بیشتر است نه تغییر آن.
۲-بکمک آمار و احتمالات وبا استفاده از معادلات پیچیده استوکستیک غیر خطی می توان اثبات کرد که بحران اقتصادی فعلی نتیجه سیاست های اقتصادی و فساد دولت سوسیالیست (سوسیالیست یونانی صد در صد خصوصی است) یونان است . رژیم فاسد سوسیالیست یونان ناجوانمردانه سیتی بانک و بانک آمریکا و ولز فارگو نازنین را تا چند قدیمی ورشکستگی برد. بواسطه فساد دولت شبه سوسیالیستی ایرلند است که برادران نجیب لیمن ورشکسته شدند.و از همه درناکتر خریداران آزمند و سود جوی هیچکدامی مسکن ا-ای-جی ( داغ دلم دارد تازه می شود) را چه غریبانه به آستانه نابودی بردند. از داغ مریل لیچ چه بگویم بگذیرید.
۳-هر چه ایده آلیست های اقتصادی داد بزنند که سوسیالیسم اقتصاد دولتی نیست و خود گردانی است و بقول آن ساده بین مایکل مور دموکراسی اجتماعی یا دموکراسی در محیط کار است ما اکیدأ تاکید می کنیم که خیر همان است که ما می گوئیم. سوسیالیسم یعنی هر چیز غیر موفق. حتی بنظر من طالبان و پاکستان هم سوسیالیست هستند.اصولأ بجز گروه جی-۸ بقیه دنیا همه سوسیالیستی است.
۴- اصولأ انسان موجودی است طماع و زیاده طلب و سلطه جو و خود خواه. هر اقتصادی که مبتنی بر این خصایص وارسته و ارتقاء دهنده آنها باشد طبیعی است . می توان بسادگی نتیجه گرفت که اقتصاد سوسیالیستی غیر انسانی است و محکوم به شکست.
۵- دکتر قره گوزلو تنها انقلاب ۱۹۱۷ شوروی را سوسیالیستی می داند وبس . به ما ربطی ندارد که کشور شوراها ۲۰ جمعیتش را در جنگ از دست داد من اساسأ دلایل وی برای شکست سوسیالیسم شوروی را قبول ندارم باید در اولین تلاش موفق می شدند. مگر نمی بینید اقتصاد بازار آزاد در همان تلاش اول چه تخم دو زرده ای کرد و هنوز هم هر چند سال یکبار چنین می کند.
۶- آقای قراگوزلو این حرفها که می زنید توش پول و پله و بازنشستگی نیست آخه توی آن خانه ۵۰ متری اجاره ای نفست نمی گیره با برنده باش تا کامروا شوی.
۷- نتیجه بحث زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز.وظیفه یک اقتصاد دان ماستمالی است نه جراحی.
٣٣٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|
از : پویا سهند
عنوان : عوامفریبی
جناب صفی نیا
بیگمان هر دانشجویی میداند برای رد یا قبول حرفی نیاز به استدلال هست. این اصرار عجیب شما به هدایت ما با این شیوه نشان میدهد بنیادگرایی بازار هیچ کم از بنیادگرایی مذهبی ندارد.
٣٣٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|
از : محمد رشیدی
عنوان : نخوانده قضاوت نکنید
گویا بحث جالبی باز شده است از یک طرف دوست عزیزی از اقتصاد بازار آزاد دفاع می کند و تلویحن یا تصریحن می گوید که دلش برای ریکاردو لک زده است و در مجموع کنار احمدی نژاد و آزاد سازی قیمت ها و خود کنترلی بازار می ایستد از سوی دیگر دوستانی همچون حمید نحوی و شوراگیز عزیز به دفاع از سوسیالیسم و رفاه انسان ها وارد شده اند. من خانم شورانگیز را نمی شناسم اما با حمید نحوی و کارهای ارزشمند هنری اش آشنا هستم. مشکل این دوست جدید ما یعنی آقای دکتر صفی نیا این است که نخوانده و بی اطلاع از اصل موضوع وارد بحثی شده که تحلیل آن از عهده ایشان خارج است. اولا اگر سوسیالیسم رد شدنی بود تا کنون استادان این دوست ما رسالت خطیر خود را انجام داده بودند. ثانین که این آقا سوسیالیسم را با سرمایه داری دولتی در شوروی و پین یکی گرفته است. نه برادر اینگونه که شما می فرمائید نیست. بر بخون تا حساب کار بیاد دستت.تا آن جا که من می دانم جناب قراگوزلو از کمونیسم اردوگاه شوروی تحت عنوان کمونیسم بورژوایی یاد می کند. این مفهوم در ادبیات سوسیالیستی سابقه دارد.مارکس و انگلس نیز در نقد سوسیالیسم قبل از خود چنین ادبیاتی را به کار برده اند. از طرف دیگر کسی که اطلاعاتش تا آنجا سطحی ست که نمی داند یعنی حتی نمی داند که از سالها پیش خود سوسیالیست ها شوروی و کلن سرمایه داری دولتی را نقد و رد کردند بهتر است وارد این قبیل معقولات نشود و برود با سرمایه داران استثمارگر فالوده بخورد. آخر برادر عزیز آقای صفی نیا حتی همین استیگلیتز دانشمند شما هم در اوج بحران آمریکا دولت گرا شد یادتان رفته؟ دخالت های دولت اوباما و ۷۰۰ میایارد دلاری که به جیب بورس بازان و بانکداران رفته فراموشتان شده؟ راستی می دانید که موضع شما تا چه حد به نظریه پوچ فوکویاما شبیه است آن حضرت نیز مانند شما پس از فروپاشی دیوار برلین از ذوق هلیم افتاد تو دیگ و فریاد کشید خلائق بشتابید که کمونیسم تمام شد و دوران پایان تاریخ با پیروزی لیبرال دموکراسی شروع شده. البته الان فوکویاما شرمسار است و از این که چنان مزخرفاتی را بافته پشیمان است و جالب این که در حال حاضر کسانی پیدا می شوند که همان نظرات را در دفاع از سرمایه داری و بازار آزاد باز پخش می کنند.
شایسته می دانم از طرف خود و همسرم و پسرم از جنابمحمد قراگوزلو تشکر و قدر دانی کنم که با این دقت و وسواس به نقد برنامه ننئو لیبرالی بازار آزاد وارد شده و انصافن از پس موضوعی پیچیده بخوبی بر آمده. هر چند این مقاله کوتاه است و ما قبلن مقالات کاملتری از این عزیز خوانده ایم اما این مقاله نیز عالی بود.
دکتر داروساز : محمد رشیدی از لندن و مهری تایبادی ( رشیدی ) و سیامک
٣٣٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|
از : صفینیا
عنوان : کارایی اقتصادی و عدالت اجتماعی
سرکار خانم شورانگیز
همانطور که نوشته بودم من هم قبلا فکر میکردم سوسیالیسم قادر است مشکلات اقتصادی و عدالت اجتماعی جوامع انسانی را حل کند ولیکن پیشرفتهای نظری در علم اقتصاد و تجربیات کشورهای مختلف نشان داد که اینطور نیست و کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی نه تنها در کارایی اقتصادی از کشورهای با اقتصاد بازار عقب ماندند بلکه عدالت اجتماعی نیز در این این کشورها از بین رفت. نقش دولت در اقتصاد مهم است ولیکن این نقش باید از طریق سیاستهای صحیح پولی و مالی در یک نظام اقتصادی مبتنی بر مالکیت خصوصی و بازارهای رقابتی اعمال شود و نه دولتی کردن ابزار تولید زیرا دولتی شدن اقتصادها با شکل گیری طبقات ممتاز از احزاب سوسیالیست و کمونیست باعث استبداد و سرکوب آزادیهای فردی و نقض عدالت اجتماعی شد. در کشور ما هم این دولتی شدن اقتصاد است که ریشه مشکلات بوده است.
در اینجا مجال تفصیل نیست. به طور کلی یک نظام اقتصادی مبتنی بر بازار با یک دولت کارامد که نقش خود را صحیح ایفا کند میتواند مساله اصلی اقتصاد یعنی کارایی یا تخصیص بهینه منابع کمیاب را تا حدود زیادی حل کند. میماند مساله توزیع درامدها. این موضوع نیز باید از طریق سیاستهای توزیع عادلانه تر دامدها حل شود. نمونه این جوامع کم و بیش در اروپای غربی و شمالی، امریکای شمالی، ژاپن و برخی کشورهای با سیستم مشابه قابل مشاهده است. معنی این سخن ایده آل بودن شرایط در این کشورها نیست ولیکن همه شواهد نشان میدهد این جوامع به طور نسبی در حل این معضلات اجتماعی اقتصادی موفق تر از دیگران بوده اند.
نظریه مارکسیستی که خواهان دولتی شدن اقتصاد است قادر به حل مساله نیست. بلحاظ عملی تجربه طولانی شوروی و کشورهای اروپای شرقی اینرا نشان میدهد. المان غربی و کره جنوبی در پایان جنگ از آلمان شرقی و کره شمالی پیشرفته تر نبودند و آنچه انها را برتری داد نظام بهتر اقتصادی بود. این موضوع خیلی روشن است و تنها افرادی که چشم بر واقعیتها میپوشند میتوانند آین واقعیتها را نا دیده بگیرند. نامناسب بودن نظریه مارکسیستی نه تنها توسط اقتصاددانان بلکه حتی توسط سوسیالیستها نیز اذعان شده است. مثلا حزب کمونیست فرانسه سالها است نطریه مارکسیستی را از مرامنامه خود کنار گذاشته است.
در دنیای نظریه نیز سالها است که نا رسا بودن نظریه اقتصاد مارکسیستی پذیرش عام یافته و این نظریه به قول شما به بایگانی تاریخ عقاید اقتصادی فرستاده شده است. اگر دوستان مارکسیست ایرانی ادبیات جدی اقتصادی را دنبال میکردند سالها پیش به این واقعیت پی میبردند. این یک توطیه سرمایه داری و امپریالیستی نیست بلکه برتری نظریه علمی اقتصادی بر نظریه ضعیف و نا رسای مارکسیستی است چون این نظریه راه حلی برای مشکلات اقتصادی کنونی بشر ارایه نمی کند. برای مثال آقای دکتر قراگوزلو از جلد سوم کاپیتال مفهومی را نقل کرده بود. تا آنجا که به خاطر دارم اقتصاددانان زیادی به تناقض های جلد اول و سوم کاپیتال اشاره کرده و حتی برخی در توجیه این تناقضها جلد سوم کاپیتال را اثر واقعی مارکس ندانسته و بیشتر انعکاس نظرات انگلس دانسته و آنرا دلیل این تناقضها شمرده اند. به هر حال حتی اگر جلد سوم کاپیتال را هم اثر واقعی مارکس بدانیم این تناقضها از بین نمی رود. موضوع اصلی جلد سوم سرمایه مساله انتقال است یعنی انتقال مفهوم کار- ارزش که مارکس در جلد اول مطرح کرده است به قیمت کالاها و خدمات که در بازار مبادله میشود. نظریه مارکسیستی فاقد یک نظریه معقول قیمت است و مثلا با این نظریه نمی توان سیاستی برای کنترل تورم ارایه داد. در جلد سوم سرمایه سعی شده است نظریه ارزش-کار با استفاده از مقایسه سود چند صنعت که برخی سود بالاتر و برخی سود پایین تر دارند و سپس فرض میل سود در صنایع با سود بالا و پایین به سود متوسط مساله ارزش کار اجتماعا لازم با قیمتی که کالاها و خدمات در بازار مبادله میشوند گره زده شود. ولیکن این تلاش به اعتراف همه افتصادانان شناخته شده ای که نظریه را مطالعه کرده اند ناموفق بوده است و نهایتا قیمت کالاها در جلد سوم به نظریه ریکاردویی هزینه تمام شده تقلیل مییاید و نظریه ذهنی ارزش-کار که هسته اصلی نظریه مارکسیستی است آنجا رها میشود. برای آنکه دوستان مارکسیست به این واقعیت پی ببرند توصیه میکنم مقاله ارزشمند سامویلسن در سال ۱۹۷۳ را که به زیبایی و با استفاده از ریاضیات ساده و روشن این موضوع را اثبات میکند مطالعه کنند و سپس خود قضاوت کنند ایا نظریه مارکسیستی اقتصاد به بایگانی سپرده شده یا خیر؟
در اینکه اقتصادهای سرمایه داری دچار بحران میشوند شکی نیست و در واقع مساله سیکل ها یا ادوار اقتصادی یعنی دوره های رونق و رکود در مرکز مطالعات اقتصاددانان قرار داشته است و همانطور که ملاحظه میکنیم نظریه ها و سیاستهای موثری هم برای کنترل و حل این بحرانها ارایه شده است. در ریشه های بحران اخیر اقتصادی کتابها و مقالات زیادی نوشته شده است که مسایل را روشن کرده و کارشناسانی که این مقالات و کتابها را می خوانند با این ریشه ها و نحوه مقابله و
کنترل بحران و خروج اقتصاد اکثر کشورها از بحران و رشد اقتصادی قوی در چین و ژاپن و آمریکا و آلمان و غیره در سال ۲۰۱۰ میلادی آگاهی دارند و من نمی توانم در اینجا به تفصیل مساله را توضیح دهم. در مورد بحران اقتصادی در کشورهایی مانند یونان و ایرلند و تا حدی اسپانیا و پرتقال دلایل متفاوتی وجود داشته است. مثلا در یونان دولت سوسیالیستی در سالهای متمادی گذشته برای کسب آرا و نیز به دلیل فساد اداری مخارج بیشتری نسبت به درامدهای مالیاتی خود داشته است اما این موضوع را سالها از اتحادیه اروپا با حساب سازی مخفی نگه داشته بود زیرا ارایه جسابهای ملی با ارقام واقعی وضعیت مالی ضعیف دولت یونان را بر ملا میکرد و نقض شرایط عضویت در اتحادیه اروپا را که نسبت مشخصی از کسری بودجه به تولید ناخالص داخلی را مجاز میداند بر ملا میکرد. تا انکه سرانجام کاهش درامدهای مالیاتی دولت یونان بر اثر رکود اقتصادی واقعیت اقتصادی این کشور و اشتباهات و خطاهای دولت یونان را برملا کرد و معلوم شد این کشور بدون کمکهای بیش از صد میلیارد دلاری اتحادیه اروپا و آی ام اف قادر به ادامه پرداختها نیست. مورد ایرلند و اسپانیا متفاوت است در اینجا اشتباه در پایین نگه داشتن نرخ بهره و سرمایه گذاری بیش از اندازه بخش خصوصی در بخش ساختمان و مسکن بود که با رکود اقتصادی و پایین رفتن قیمت ساختمان و مسکن بازپرداخت این وامها با مشکل مواجه شده و بانکها دچار عدم کفایت سرمایه شدند. اعتراض بحق بسیاری از مردم در این کشورها آن است که چرا دولتها از محل مالیاتی که مردم میپردازند اشتباهات بانکها را جبران میکنند جواب دولتها نیز آن بوده است که در مجموع هزینه جلوگیری از وزشکستگی و سقوط این بانکها برای کشور کمتر از آن است که دولت از این بانکها حمایت نکند و مثلا اجازه دهد این بانکها مانند لهمن برادر امریکا ورشکست شود و یا توسط کشورهای دیگر خریداری و تملک شوند.
امیدوارم این توضیحات تا اندازه ای مسایل را روشن کرده باشد. در خاتمه تذکر این نکته را هم لازم میدانم که نه با جناب دکتر قراگوزلو و نه با سایر اقتصادداتان چپ و یا مارکسیست کشور مساله شخصی ندارم و همانطور که گفتم فکر میکنم دوره این نظریات به سر آمده و حیف است افرادتحصیل کرده کشور عمر خود را صرف مطالبی کنند که سالها است نا رسایی آنها به اثبات رسیده است.
موفق باشید.
٣٣٣۱٨ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۹
|