از : هیوا
عنوان : توضیح مختصر
در پاسخ به دوست عزیز آقای فریده راستگو، باید به عرض برسانم که معمولا آن کسی که مدعی است باید سندی در اثبات ادعایش ارائه دهد نه آن کسی که ادعایی درباره اش عنوان شده است. نمی شود مثلا من کسی را به دزدی متهم کنم بدون اینکه مدرکی داشته باشم یا شهودی، آنوقت با چوب بر سرش بکوبم که سندی ارائه دهد و خودش را تبرئه کند !
واقعا نمی دانم چرا کامنت من این همه دوستان را آزار داده است. شاید به دلیل لحن تحسین آمیزی باشد که در مورد گنجی به کار برده ام.ممکن است من در تمام عمرم تصور کرده باشم که مبارز بزرگ راه آزادی هستم و افکار من برتر از تفکرات دیگران است. بعد ناگهان آدم های دیگری با فکرهای متفاوتی به صحنه می آیند و قهرمان قلمداد می شوند. طبیعی است که به من بر می خورد. حسادت که تنها مختص به روابط هوو ها نیست، در سیاست، در هنر و ادبیات و در مبارزه هم هوو داریم.
من متاسفانه یا خوشبختانه به اقتضای سنم سالهای انقلاب پنجاه و هفت را به خاطر ندارم، اما به اندازه تمام عمرم فرصت داشته ام در ایران زندگی کنم-به جز سه سال اخیر- و ببینم و بشنوم و بخوانم و به این واقعیت تلخ پی ببرم که بسیاری از قهرمان ها و مبارزان امروز، گذشته ای بسیار شرم آور داشته اند، و در این میانه تنها عده ای خیلی کمی هستند که به گذشته خود اعتراف می کنند. کافیست نگاهی داشته باشیم به برخی چهره های «شریف» امروز در سالهای اول انقلاب، وقتی که با افتخار پشت سر خمینی دست به سینه می ایستادند، از اعدام های بدون محاکمه دفاع می کردند و به حضرات لقب چریک پیر می دادند و اگر جمهوری اسلامی سهمشان را در حکومت پرداخت می کرد، امروز کسانی بودند همچون حسین شریعتمداری. و اینها که سرنوشت ما را در سی سال اخیر شکل دادند به راحتی از ملامت و انتقاد جسته اند و کاسه کوزه ها سر گنجی ها شکسته می شود.( قصد من این نیست که همه را به یک چوب رانده باشم، با تمام این بدبختی هایی که به واسطه جریانات پیش و پس از پنجاه و هفت گریبانگیرمان شد، هنوز وامدار مبارزان راستین راه آزادی هستیم که اگر آنها نبودند وضعیت ما از این هم بدتر می شد)
حرف من این است: انتظار نداشته باشید کسی که گذشته خود را نقد می کند، دست به خود ویرانی هم بزند. اینکه به خاطر اشتباهات بوده یا نبوده اش بخواهید که خودش را نابود کند و از نو بسازد، رفتاری انسانی و اخلاقی نیست. گنجی آدمی است که هنوز هم دارد خودش را ویرایش می کند، از مانیفست جمهوری خواهی اش تا کنون تغییرات ملموسی در اعتقاداتش وجود دارد، او فکر می کند، می نویسد و افکارش را با صدای بلند ویرایش می کند. شما هم در مواجهه با امثال گنجی با همان ابزار آنها پاسخ بدهید. فکر کنید، بنویسید و بپذیرید که با نویسنده ای منتقد و جدی سر و کار دارید.
٣۷۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰
|
از : فرید راستگو
عنوان : مغلطه کردن
آقای سیروس ملکوتی خسته نباشید مقاله اتان مختصر و مفید بود. آقا یا خانم هیوا لطف کند و سندی ارائه دهد که آقای گنجی نسبت به پاسدار بودن خود در سالهای خون ریزی جوانان ایران بین سال ۶۰ تا ۶۲ و نقش ایشان در کمیته نازی آباد که منجر به دستگیری و کشته شدن ۹۹ مخالف خمینی و نقشش در سفارت ایران در ترکیه را توضیح دهد. نقد گذشته و گذشتگان به منظور آگاهی بخشی و تجربه آموزی کاری درست و مورد پسند است زیرا گذشته چراغ راه آینده است. ولی کسی که خود در همه زمینه ها دروغ می گوید و مثلاً مدعی است حمله همقطارانش (پاسداران) خود به دانشگاه را در سال ۵۹ توجیه می کند و به دروغ در سری مقالاتی به نام سلطانیسم و انقلاب فرهنگی می گوید دانشگاه پادگان و میدان جنگ گروه های مخالف با خمینی بوده است که اینجانب مقالات متعددی در مورد دروغ ایشان نوشته ام و در آرشیو همین سایت محترم اخبار روز موجودند. چنین دروغ گوئی چگونه می تواند به دیگران درس اخلاق بدهد. ایشان علاوه بر رد امام زمان وقران حتی اگر خدا را از بالا به زیر بکشد تا زمانی که خود به تروریسم اخلاقی دست میزند برای من گنجی همان پاسداری است که روزی در نازی آباد جوانان را سرکوب می کرده است و امروز در لباس دمکراسی خواهی قصد دارد با نقد دیگران گذشته شرارت آمیز خود را نفی کند.
دوستان محترم هیچ کس قادر نخواهد بود با ناصادق خواندن دیگران بخصوص دیگرانی که عمدتاً یا توسط رژیم شاه و در همین رژیم جمهوری اسلامی بین سالهای ۶۰ تا ۶۷ آنهم توسط افرادی مثل گنجی جان به جانان سپرده اند صداقت خود را ثابت کند. گنجی وقتی تازه به خارج آمده بود در کنفرانسی که ایشان را برای اولین بار ملاقات کرده بودم لااقل ده بار به ایشان در مدت سه ساعتی که باهم بودیم گفتم تنها راز موفقیت شما در خارج صداقت بودن شما است و سعی نکنید مثل فلان اصلاح طلب که قبل از شما به خارج آمده است به دروغ و عدم صداقت دست بیابید. ولی افسوس که آقای گنجی از زمانی که به خارج آمده است تلاش دارند با دروغ گوئی و ترور اخلاقی دیگران جائی بین خوبان برای خود دست پا کند ولی چه زیباست که بسیاری از سران جنبش خارج کشور علیرغم همکاریهای فراوان در ابتدای ورود ایشان به خارج خوشبختانه امروز دست رد به او داده اند. آدم دروغگو دشمن مردم است حتی اگر از روی قصدی دروغ نگوید.
٣۷۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰
|
از : بهنام ایرانی
عنوان : یادآوری نکاتی به آقای ملکوتی
آقای ملکوتی عزیز،
اشتباه روشنفکرانی که به زعم شما «اعتباری در تاریخ هستی خود آفریده» اند» صرفا به عدم رعایت اخلاق سیاسی محدود نمی شود. این دست به اصطلاح روشنفکران پیشگام کاروانی بودند که هستی میهن را به باد داد و سپس همقطاران پیشین گنجی بر بنیاد این ویرانه آن چیزی را ساخت که اکنون فریاد ناله شما از آن بلند است. اگر نقش و خطای به اصطلاح روشنفکران نبود خمینی به صحنه کنشگری سیاسی راه نمی یافت. در نتیجه چندان دور از عدالت نیست که خمینی را با وجود عملکرد سیاهش قربانی شرایطی بدانیم که به اصطلاح روشنفکران در برپایی آن سهم نخست را داشتند. وگرنه خمینی در جامه یک طلبه منزوی می زیست و سپس می مرد بی آنکه فرصتی برای خمینی شدن داشته باشد.
نکته مهم دیگر اینکه همگن شدن با روشنفکرانی که انقلاب ۵۷، هر چه که بنامید اعم از انقلاب اسلامی یا انقلاب سوسیالیستی و کمونیستی مارکسیستی که مسلمانان سرقتش کردند، محصول گفته و اندیشه مشوش آنها است بخصوص از آن زاویه و منظری که مورد نقد است افتخاری برای گنجی نمی آفریند که تصور کنیم گنجی با رندی در صدد تصاحب میراثی گرانبها است. مالکیت معنوی بر این میراث غیر قابل دفاع حتی برای شما هم سودی نخواهد بخشید چه برسد به گنجی که با اثبات خویشاوندی فکری با این دست روشنفکران خود را از تیره و طایفه آنها جلوه دهید. هرچه از آنها دوری گزینید و در نقد جدیشان کمر همت ببندید و سعی نکنید خود را با آنها ما بدانید به خود و جامعه خود خدمت شایان کرده اید. البته حساب کسروی را از سایرینی که نام برده اید باید جدا کرد. کسروی مایه افتخار است و هرگز نهادن نام او در کنار نام کسانی چون شریعتی و ناموران مجاهد و فدایی و توده ای زیبنده نیست.
انتظارات شما از گنجی در تداوم نقد خمینی، خاوران، تجاوز به دختران و غیره کاملا موجه است ولی مانع حق ایشان برای نقد سایر نحله های فکری نیست. ضمنا بیایید فراموش نکنیم که اگر محصول انقلاب به دست اسلامیون نمی افتاد و به جای آن چپها و مجاهدین حکومت را به دست می گرفتند حوادثی نظیر خاوران باز هم گریز ناپذیر بود و فقط هویت مجریان و قربانیان تغییر می کرد و چه بسا قربانیان خاوران در قامت مجریان حادثه ساز آن در میآمدند. برای اثبات این گفته چه گواهی نیرومندتر از اینکه وقتی اعدامهای اول انقلاب انجام می شد همه از چپ و اسلامی و حتی خود این به اصطلاح روشنفکران متفقا در پذیرش و تشویق آن شریک بودند و اعتراضی نداشتند تا اینکه نوبت به خودشان رسید. گفته اید «گنجی در ضمیر خودآگاهش شرمنده از پیشینه ای است که نمی تواند انکشاف چهره امروزینش را با آن پیوند دهد» پس صد آفرین بر گنجی که مردانه از پیشینه خود شرمگین است. آیا این در خصوص دیگران هم صادق است؟! یا اینکه آنها بیش از نقد خود هنوز به فرافکنی مشغولند و همه چیز و همه کس را جز خود مقصر می دانند؟! به یاد داشته باشید که ما هم به همان اندازه که شما از گنجی برای نقد خودش و گذشته اش انتظار دارید از شما برای خود نقدی انتظار داریم. مطالبی که از (مایی) که خود را منتسب به آنها می دانید در نقد خویشتن می بینیم بسیار کمتر از آن است که گنجی در نقد خود و یاران و عقایدش تا کنون انجام داده است.
امیدوارم شانس آن را داشته باشیم که ایران از این بلای خودخوانده رها شود پیش از آن که نام آن را به جای نقشه جغرافیا در صفحات تاریخ جستجو کنیم.
٣۷۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰
|
از : نرگس یاور
عنوان : مد جدید و جناب هیوا
فکر نکنبد که مد تنها شامل آرایش مو و یا لباسی است که بر تن میکنیم. مد میتواند نوع نوشتن و اظهار نظر کردن باشد. از زمانی که اصلاح طلبان ادعا کردند که مثل آدم ها میتوانند فکر کنند و بگویند و بنویسند، هورا کشان حرفه ای آنها (که احتمالا از همدستان آنها هستند) یک لحظه ارام نمیگیرند و برای رد گم کردن مرتب ادعا دارند که " گرچه من با هیچ جناحی از حکومت نزدیکی ندارم" و یا "با تفکرات مذهبی نزدیکی ندارم" ولی همانی میگویند که مذهبیون میگویند و همان میکنند که حکومت اسلامی میکند. خوب هست که در این چند روزه شاهد به غلط افتادن و التماس افتادن خاتمی، عبدالله نوری، نوری زاد، تاجزاده و دیگر مریدان و چاقو کشان امام راحل هستیم که چگونه برای ادامه کشتار و چپاول اسلامی به مرثیه گویی امام خامنه ای افتاده اند. ولی افرادی همچون جناب هیوا و دیگر مداحان اصلاح طلبان (همان قمه کشان و چماقداران امام در سالهای اولیه رژیم منفور اسلامی) به سینه چاکی گنجی و همدستان افتاده اند و همانند گنجی میخواهند به مردم بقبولانند که در ایران همه آدمکش و جانی هستند و هرکس و یا گروهی بقدرت برسد همانند آدمخواران اسلامی عمل میکنند پس بهتر هست همه چیز را فراموش کنیم و به برده گی ضد بشران اسلامی ادامه دهیم. تا در بر این پاشنه میچرخد، صحبت از آزادی و ازاده گی در ایران سخنی پوج بیشتر نیست.
٣۷۹٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰
|
از : سهراب اقا سلطان
عنوان : ما وما
اقای ملکوتی در گفته های شمانوعی رقابت بی دلیل وویرانگر دشمن شاد کن دیده میشود.در ضمن این ما ی گذشته شما واین مای گذشته گنجی با تمام تفاوتهای بسیار زیاد در یک نقطه مشترک است واتفاقا این همان جنبه مشترکی است که گنجی به ان اشاره می کند وبی رحمانه ان را نقد می کند.
٣۷۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۰
|
از : هیوا
عنوان : پیشینه گنجی
آقای ملکوتی عزیز ! اکبر گنجی بارها در نشست ها و مصاحبه هایش درباره پیشینه اش صحبت کرده است و با شجاعت تمام آن را نقد کرده. اما هربار از او خواسته شده که باز هم درباره پیشینه اش حرف بزند !!! هر چقدر هم که این بنده خدا قسم و آیه بیاید که سابقه اش همان است که می گوید و خیلی ها هم می دانند آن سوابق را، مخالفانش قانع نمی شوند. چرا که این مخالفان می خواهند گنجی به همان پیشینه ای اعتراف کند که در ذهن منتقدانش وجود دارد. هیچکسی هم تا کنون نتوانسته با دلیل و مدرک و حتی با استناد به چند شاهد زنده - ولو دروغگو- سابقه تاریک و وحشتناکی از این آدم نشان بدهد. همه می دانند که گنجی بهترین منتقد آرا و افکار گذشته خود است، اما خیلی ها انتظار دارند این انتقاد از خویشتن خویش، او را یکراست هل بدهد به سمت اعتقادات خودشان.
اینطوری نیست که اگر کسی از دشمنی با چپ های آن دوران اظهار ندامت کند معنایش این است که باید عضو یک حزب چپی شود. این برداشت و انتظار کودکانه است.
به هر حال این داستان پیشینه گنجی واقعا تکراری و لوث شده است و نظری را جلب نمی کند. اگر درباره افکار و اعتقادات کنونی این آقا نظر و نقدی داشته باشید بسیار بیشتر از چنین نوشته ای مورد استقبال واقع خواهد شد.
در ضمن من بااینکه هیچگاه به نحله های فکری اسلامی و مذهبی معتقد نبوده و نیستم، از بسیاری جهات اکبر گنجی را تحسین می کنم و به شخصه او را یکی از قهرمانان مبارزه با رژیم می دانم، حتی اگر از امروز سکوت کنند، باز هم تاثیر مبارزه او بر روح و فکر هزاران ایرانی باقی خواهد ماند. پیروز باشید
٣۷۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰
|
از : آشتیانی
عنوان : نکته
آقای ملکوتی، بر نکته مهمی انگشت گذاشته است. او با تأیید سخنان گنجی، کوچه علی چپی را که گنجی برگزیده، به درستی آشکار میکند. دهه ۶۰ بی تردید یکی از سیاه ترین دوران های تاریخ ایران است، که آقای گنجی خواسته یا ناخواسته سالیانی در آن نقش داشته است (اگرچه نقشی کم رنگ). آن دروغ هایی که ایشان مطرح کرده، زمانی گفته شده اند، که آقای گنجی یا هنوز زاده نشده بود و یا کودک خردسالی بیش نبوده! بنابراین وقتی ایشان میگوید «ما» دروغ گفتیم، منظور خودش نیست بلکه نسل های پیشین را در نظر دارد. البته این به معنی آن نیست که آن حرفها دروغ نبوده، بلکه شامل آن ما که گنجی میگوید، نمیشوند! اخلاقی تر و شرافتمندانه تر این بود که آقای گنجی به دروغ های خودشان هم در هیئت اسلامگرایان اشاره ای میداشت. مثلا زمانی که رهبرشان، به دروغ جوانان کشور را به اتهام آتش زدن خرمن ها، دسته دسته به رگبار گلوله می بست. یا زمانی که آزادیخواهان کردستان را به دروغ متهم میکرد که سر پاسداران را از تن جدا میکنند! یا به دروغ چپ ها را نوکر و جاسوس امریکا و اسراییل میخواند و حکم به مرگشان میداد و روزنامه هاشان را تعطیل میکرد و صدایشان را خفه میکرد! یا زمانی که برای حاکمیت جهل و جنون اسلامی، دانشگاه ها را می بست! و دیگرها و دیگرها! خمینی که دست کم چند سالی رهبر بی مثال آقای گنجی بود، دست هر دروغگویی را از پشت بسته بود آقا! اما این همه دروغ اسلامگرایان، از طریق آدمهایی از قبیل گنجی در جامعه رواج داده میشد. این را که نمیشود فراموش کرد. همان طور که سالها بعد، مبارزه و مقاومت گنجی در برابر همپیمانان پیشین اش را نمیشود فراموش کرد. اخلاق حکم میکند که آقای گنجی فراموش نکند که سال ها پیش از او بسیارانی علیه این دروغ ها، چه در رژیم پیشین و چه در رژیم اسلامی مبارزه کرده اند و بسیاری نیز جان خود را در این مبارزه گذاشته اند. این فرهنگ «منم بلبل غزلخوان» بسیار زشت است. گنجی از زمانی که به خارج کشور آمده، هر حرفی که میزند، گویا نخستین بار است که چنین حرفی زده میشود!!
٣۷۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰
|
از : آقاجانی
عنوان : آقای ملکوتی
آقای ملکوتی می فرمایید: "...بگذارید روایت جهالت خود را ما خود به انجام برسانیم."
من مثل یکی از دوستان در اینجا ایرادی به "ما" گفتن شما نمی گیرم هرچند جای ایراد دارد! اما لطفا اعلام کنید این مای شما کی قصد دارد به خودش بپردازد و مانند گنجی، نبوی ، تاجزاده و... خودش را نقد کند (اشتباهات یا خوبی ها) و دست از متهم کردن دیگران بردارد؟
مایلم شما را برای لحن آشتی جویانه تان تحسین کنم. من شما را پیش از این پرخاشجو می شناختم
٣۷۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰
|
از : سیروس ملکوتی
عنوان : پاسخ به موکلین اقای گنجی
دوستان عزیز با سپاس از بیان اندیشه انتقادیتان.
انکار امام زمان و عدم پذیرش امام راحل از جانب اقای گنجی بیشک برای اهل ماندگار در در جهل مرکب شاید شکستن وعده ای باشد اما چرا میبایست برای نیروی روشنفکر سرزمین ما به مثابه انکشاف جوهر روشنگری قلمداد گردد. ایا شما عزیزان در مراتب فرودست تری از مرتبه شناخت قرار داشتید؟ که چنین وعده هایی را تظاهری از روشنگری میپندارید؟ اگر به نوشته من جدا از پیش داوریتان نگاهی می انداختید متوجه میشدید که برون شد اقای گنجی را از جهل مرکبی که در اسارتش بود ستودم. اما این بیان تحسین نمی بایست ما را به مراتب فرودستی از زوشنگری رهنما گردد. و گمان بداریم اکتشافات ایشان در بیداریشان مبین سیطره خواب بر کلیت جامعه بوده است. شما عزیزان قادر نمی گردید رد پای گنجی ها را در همخوانیها و هم اوایی ها با صادق هدایت ها و بهرنگی ها بیابید. بیشک بنیاد اندیشه گنجی ها نه تنها دلنگران مرگ صادق هدایت نبود بلکه میرایی چنین تفکری را در خود وعده می اورد. همانگونه که قتل کسروی را به انجام رساندند. پیشینه اندیشه گنجی را بیشک نمی توانید هم سو با خطاهای نیروی روشنفکری همباز بدانید. گنجی از ان نظامی بود که مرگ و توحش افرید و او سالها همراه این مرگ خواهی زیست و با ان در رفتار توحش امیزش همصدا بود. او به جای اینکه از این حافظه خودی برایمان شواهدی بیاورد به حافظه "ما" یی دیگر مراجعه مینماید و انرا جایگزین حافظه خود میخواند. ایا شما این جایگزینی را میپذیرید؟ ایا شواهدی دال بر چنین ادعایی دروغین در اختیار دارید؟ چرا چنین میکند؟ زیرا امروزش را با جوهر و لباس روشنفکری میخواهد بیاراید، توانش محدود و بیان و تظاهرش اما نامحدود میباشد. شما نیز عزیزان بی انصافی میفرمایید هنگامی که مرا حافظ خطاهای گذشته میپندارید زیرا هم در این اجمال و هم در نوشته های بسیاری از نقد خویشتن خویش، به مثابه همراه اندیشه ای که مدعی ازادی و رهایی بود، خود داری ننمودم. اقای گنجی میتوانست از نقد خویش بیاغازد از هم اندیشان و هم اوایان خود سخن بگوید و از سرشت و جوهر اندیشه گروهی که سالها بدان متعلق بود برایمان نقدی بیاراید. او را چه که خود را هم اوای خطای دیگرانی بخواند که سالها در مرگشان و نابودیشان همراه جوخه اعدام و لبه تیز دشنه بود؟ شما را چه سود که به دفاع از یک دروغ و پیشینه پردازی نابوده همراه گشتید؟
٣۷۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰
|
از : نرگس یاور
عنوان : ای کاش
ای کاش ایرانیان یا میگرفتند که به جای خود حرف بزنند و یا بنویسند نه از جانب "همه"
.آقای ملکوتی خود را بحای تمامی مردم نشاندنه و خطاب به گنجی مینویسد که : "برون شد از جهل مرکب همتی والا میخواست که داشتید و تحسین همه ما را برای خود بدست اوردید" ممکن هست جناب آقای ملکوتی توضیخ بدهند که این "همه" چه کسانی هستند؟ مسلمن "همه" شامل کسانی که توسط گنجی بازجویی شدند و یا شکنجه شدند و یا خانواده آنها نمیشود. مسلمن شامل آن زنان شجاعی که روسری بر سر نکردند و آرایش مورد دلخواه خود را میکردند (در زمان بعد از قیام) و توسط گنجی و یارانش (سربازان آدمکش امام) مورد حمله قرار میگرفتند و بر روی صورت آنها تیغ کشیده میشد نیستند. اگر آقای ملکوتی این مسایل را عمدا فراموش کرده قربانیان وحشی گری و جنایت گنجی و درو داسته اش فراموش نکرده و بخشش نخواهند کرد و تا روز محاکمه و مجازات این ضد بشران ساکت نخواهند شد
٣۷۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰
|