از : سوسن رام
عنوان : انباشت سرمایه در فوتبال
واقعیت های تلخ و سیاهی در این مقاله گفته شده است که هر کدام باید بدقت موزد توجه قرار گیرد. البته نگاه نویسنده احتمالا به این دلیل که در ایران زندگی می کند بیشتر و عمدتا معطوف فساد در فوتبال جهانی است. اما با وجودی که فوتبال ایران روز به روز ضعیف تر میشود اما بر دامنه فساد آن افزوده میشود. دقیقا بخاطر وجود سرمایه کلان و مبادله نا معلوم میزان نامعلوم تری سرمایه است که سپاه دست بر این فوتبال انداخته و آن را به قهقرا کشانده است. کمتر مدیر باشگاهی را میتوان نشان داد که نظامی نباشد. دلال ها پول کلانی به جیب می زنند. کافی است به عنوان نمونه سرمایه آقای هدایتی (مدیر باشگاه استیل آذین ) بررسی شود. و سابقه شغلی او مورد نظر قرار گیرد و معلوم شود این آقا در زمان جنگ چقدر سرمایه داشته و اینهمه پول را از کجا آورده است؟
فوتبال ایران مانند بورژوازی ایران تماما پس مانده رانتهای نفتی است..
٣٨۶۶۱ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰
|
از : بهرام غلامی
عنوان : ماندلا گفت........
آقای قراگوزلو اندوهگنانه می نویسد
ماندلا گفت : " رهایم کنید . حوصله ندارم!"
و من به یاد این شعر نیمایوشیج فرو می روم که گفته بود
ول کنید اسب مرا
نمد زینم را
و مرا هرزه درا
که خیالی سرکش
به در خانه کشانده است مرا
براستی که مهمانخانه مهمان کشی است این دنیا. انسان از تمام پدیده های زیبا دلزده میشود. فوتبال که زمانی ما را با پرویز قلیچ خانی به استادیوم امجدیه می کشید به ابزاری برای پول سازی در دستان یک سری آدم نظامی و سپاهی تبدیل شده و همان شادی سه گل خوردن از هلند در جام جهانی ۱۹۷۸ نیز به آرزوئی در دل مردم مانده است. وقتی که بجای افتخاری ها و دهداری و قلیچ و بهزادی امثال قلعه نوئی و نیکبخت وارد فوتبال میشوند باید فاتحه این فوتبال را خواند. حالا از فرماندهان سپاه که تمام پستهای پول ساز مدیریتی کشور را قبضه کرده اند باید جداگانه حرف زد.
در روزنامه خواندم بیست هزار نفر از مردم تبریز به استقبال ژنرال رفته اند و او ۵۰ نفر نگهبان داشته است دلم گرفت
مقاله زیبا و البته دردناکی است. دیگر با فوتلال هم نمی شود حال کرد.
٣٨۶۶۰ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰
|
از : محبوبه کفائی
عنوان : سوسیالیسم علم است
این چه استدلالی است مگر هر کس به شوروی و استالین نقد کرد تروتسکیسته؟
آقای باران البته آقای قراگوزلو در ایران زندگی می کند و این ربطی به این ندارد که ایشان نظرش را در مورد سوال انتظاری شما نگفته باشد. ممکن است که ایشان و هر کس دیگری در چپ هیچ الگوی مشخص و کشور خاصی را که در آن سوسیالیسم مستقر شده باشد نشان ندهند اما این دلیل نمی شود که سوسیالیسم غیر علمی باشد. اگر قبل اط ظهور سرمایه داری کسی می گفت یک الگو به من نشان دهید که فئودالیسم منقضی خواهد شد لابد همفکران شما به دعا و جادو و جنبل روی می آوردند.
این مقاله چنان که نامی هم نوشته روش خوبی به دست میدهد تا چپ بتواند در تحلیل مباحث اجتماعی از آن استفاده کند. در ضمن مقاله آقایان صادقی و عزیزی در همین سایت در باره نولیبرالیسم هم خواندنی و خوب است.
٣٨۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰
|
از : رضا دالوند
عنوان : یاد و خاطره رفقا پویان ؛ جزنی و حمید اشرف همیشه زنده است.
.....در تهران ساعت ۴ صبح است. به جز شیفتگان فوتبال و چریک هائی که هر لحظه ممکن است در یک فرار ساختگی پشت تپه های اوین تیرباران شوند همه خوابیده اند. در زندان پشت قوطی سیگار رفیق چریکی با خاطره پویان و به یاد نیما می نویسد : غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند...
این بخش کوتاهی از مقاله ی زیبای قراگوزلو بود که من را به سال هائی برد که با رفیق بیژن در یک سلول بودیم. حمید اشرف فعال و زنده بود و یاد پویان ما را گرم می کرد. اشاره دوست گرامی قراگوزلوی عزیز بی شک به یاد و خاطره جزنی گرامی است که در پشت تپه های اوین تیرباران شد. هر چند رویا پردازی در این مقاله نقش داشته است اما دوستی که این همه جذابیت و هنر موشکافانه در نقد سرمایه داری از دریچه فوتبال را به نوشته های سوسولیستی بهنود مقایسه میکند پا را از حریم خود بیرون میگذارد و عدم شناخت خود از دو نویسنده در دو قطب یک چپ ( قراگوزلو) و دیگری راست ( بهنود )را نشان میدهد. دوستان در گذاشتن کامنت ها منصف باشید. مقاله ای با این همه اطلاعات و نقدی دقیق و اشاره مستقیم به کالائی شدن ورزش منتشر می شود و دوستی می نویسد فضا سازی نوشته مانند مطالب بهنود است. بله آقای مسعود بهنود در سایت گویا نیوز مقاله ای درباره حذف تیم امید نوشته است برای اینکه تفاوت ماه گردون آن آقای کامنت گزار روشن شود سری به آن مقاله بزنید بد نیست.
براستی که نیما چه خوب سروده است:
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند.
آقای قراگوزلو بدین وسیله من که علاقه چندانی به مشارکت در مباحث کامنتی ندارم سپاس خود را نسبت به این نوشته و مقالات روشنگرانه قبلی شما در زمینه نولیبرالیسم اعلام میکنم. خسته نباشید.
٣٨۶۴۴ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰
|
از : هلاله میم
عنوان : ایست!عرصه سیاست جدی است
در مقاله محمد قراگوزلو مهم ترین مسائل جاری سرمایه داری یعنی تبدیل انسان و نیروی کار به کالا با ظرافت و ظراوت مطرح شده است و اتفاقا بحث برخلاف نظر یک کامنت گزار محترم نه فقط شوخی نیست بلکه خیلی هم جدی است. همان قدر که نظام سرمایه داری نظامی مبتنی بر پول سالاری است برعکس نظام سوسیالیستی از طریق لغو کارمزدوری جنبه اثباتی خود را از طریق قدرت توده ای شوراهای کارگری حامن میکند و به سلطه سیاه پول پایان میدهد.
از خواندن این مقاله هم لذت بردم و هم بسیار آموختم. هرچند من برخلاف نازنینی که در میان ما نیست از فوتبال هیچی نمیدانم اما معتقدم زیبائی های فوتبال در نظام سرمایه داری قربانی زشتی های مافیا و الیگارشی ها شده است.
٣٨۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : قبل از نوشیدن آب تمیز بودن لیوان هم شرط است !
به عقیده من نظرات آقای قراگوزلو از مارکسیسم تجاوز نمیکند و به لنینیسم نمیرسد اگر برای گروهی از روشنفکران "تروتسکیسم" مسئلهای نباشد از نظر جنبش چپ ایران مسئلهای هست ! سئوال سادهای در این رابطه از آقای قراگوزلو و یا طرفداران داشتم که جوابی داده نشد . سئوال این بود که در گذشته و حال ،در ایران و جهان چه حزب و یا کشوری را میتوان الگو قرار داد ؟ آیا وجود داشته و یا دارد ، یا ندارد ؟ بالاخره این قطب نمای "سوسیالیستی" مبدأ و مقصدی جز کهکشان داشته و یا دارد ؟ انتظار جواب آنرا از آقای قراگوزلو که اگر در ایران باشند ندارم ولی دانستن این موضوع برای طرفداران جنبش چپ در ایران ضروریست...ساندویج فوتبال هم میتواند در این لحظه بسیار مفید و سودمند باشد و گرسنگی مرا از بین ببرد مشروط بر آنکه عوارض جانبی آن در حال و آینده بر سلامتیام تاثیر بدی نگذارد.
٣٨۶٣۹ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹۰
|
از : ابراهیم سعادت
عنوان : فوتبال یا افیون؟
کامنت آقای نامی شاکری به اندازه کافی گویا هست و من فقط می خواستم یک نکته بر آن بیفزایم. روز ۲۵ اردیبهشت قرار بود دانشجویان در اعتراض به وضع موجود جمع شوند و تحصن کنند اما نشد یا نگذاشتند و یا بماند. تقریبا در همان ایام تیم تراختور تبریز مسابقه داشت و من واقعا دچار شرم شده بودم که چگونه میشود این سیل مردم برای دیدن فوتبالبنجل تیم تبریزی از سر و کول هم بالا میروند و حنجره جر می دهند و صندلی می شکنند و با پلیس در می آویزند اما از روز اول اعتراض ها یک دهم این جمعاعت در خیابان حاضر نشدند. جالب آنکه اکثریت این آدم ها از مردم فقیر و پا برهنه تشکیل شده اند. آیا فوتبال به حربه ای در دست سرمایه داران برای تحمیق مردم تیدیل نشده است؟
آقای قراگوزلو چنان که سایر دوستان نیز بدرست اشاره و تاکید کرده اند با هوشمندی این مساله را حل کرده و بقول نامی " رسوا" ساخته است.
دست مریزاد. مقاله بسیار به موقعی بود.
٣٨۶٣۷ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : شوخی جدی
محض شیطنت و موذی گری:
در سیستم سرمایه داری و " مونتاریستی " " دختران جوان از عاشقان خود می پرسند: "پولون وار؟" (یعنی پول داری؟) و چون می شنوند "دارم"؛ بله می گویند!!" پولون وار گلرم...." (پول اگر داری می آیم...) ".
در سیستم غیر سرمایه داری و غیر " مونتاریستی " ! دختر جوان چون میشنود " ندارم " لابد گل از گلش میشکفد و میگوید البته که میایم عزیزم ، پول چیه ، کثافت دست " مونتاریستی " ، بی خیال ، " بالاخره رزق و روزی از جایی میرسد. ما از بقیه که " چلمن تر" نیستیم! دولت را برای چه ساخته اند ؟
٣٨۶٣۵ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹۰
|
از : علی رضا میبدی
عنوان : از فوتبال لذت ببریم
آقای قراگوزلو همه چیز را از دیدگاه اقتصاد سیاسی نگاه میکند چونکه تخصص اش در این زمینه است. پس باید فوتبال را هم اقتصادی و سیاسی دید. البته من قبول دارم که فوتبال سیاسی شده و در ایران عنانش به اختیار سرداران سپاه پاسداران در آمده است و در جهان نیز فیفا با وجود سعی در بیطرفی فوتبال را سیاسی کرده است . من استدلالهای آقای قراگوزلو را میفهمم و نه من هیچکس دیگر هم نمیتواند نقش کاشانی ها و ساکت ها ( در پرسپولیس و سپاهان ) و برلوسکونی ها و آبراموویچ ها ( در آی سی میلان و چلسی ) را انکار کند اما چه خوب میشد اگر فوتبال سیاسی نمی شد.
مقاله زیبائی بود.
٣٨۶۲۴ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹۰
|
از : میترا سلوکی
عنوان : تروتسکیسم
من از فوتبال و آنچه که محمد قراگوزلو در این مقاله داستان گونه نوشته است سر در نمی آورم. از خواندن مقاله لذت بردم. مانند خواندن یک نوول گیرا و بشدت نفس گیر. اما می خواستم بگویم که آقای قراگوزلو معتقد است که روند سوسیالیسم در اتحاد شوروی از سال ۱۹۳۰ متوقف شده و بسوی سرمایه داری دولتی و بروکراتیزه شدن دولت رفته است. عین این مواضع در سطح چپ جهانی از سوی دو طیف تئوریزه میشود. اول تروتسکیست ها. دوم مائوئیست ها. کافیست به مقالات آقایان ارنست مندل و بتلهایم مراجعه کنید.با توجه به اینکه جناب قراگوزلو به بتلهایم در مواردی نقد کرده است و در مقابل در چند مقاله خود از مندل فاکت آورده است آیا این به مفهوم این است که ایشان در تحلیل شوروی به تروتسکی تمایل دارد؟
اگر ممکن است خواهش می کنم - خواهش می کنم - نویسنده محترم در چند سطر هم که شده جواب بدهند.
این را هم بگویم که من با تروتسکیسم مساله ندارم.
میترا
تورنتو
٣٨۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹۰
|