از : سعید
عنوان : بالاخره کدام سو؟
من اینک خلاصه ای از کامنتِ دیروز ام، که درج نشد، به همرام چند جملهً معترضهً جدید می آورم:
لازم نمی بینم در بارهً نوشته های تکراری جناب قراگوزلو، که کُپی و رونوشتِ بیش از یک قرن رساله و نیز تکرار همین بحث های سی و چند سالهً اپوزیسیون در بارهً مسائل و مبارزاتِ کارگری است، چیزی بگویم. این همه جملات تکراری را حتی یک نوآموز تازه کار سیاسی هم می داند. اینکه «هژمونی کارگری نیست» و «بایدبه طور مستقل به تشکل یابی و سازمانیابی طبقهً کارگر یاری رساند» و..و تکرار مکررات، که کشف تازه ای نیست که خانم مینا یا آقای قرگوزلو بخواهند بعنوان آیه ای مقدس و تازه نازل شده برای مردم جابیندازند. تکلیف«تحلیل مشخص از شرایط مشخص» کجا رفته؟.
از طرفی قبول دارند که «هژمونی کارگری نیست» و معلوم هم نیست که کی بیاید. از طرفی شاهد مبارزه ضداستبدادی و جنبش اعتراضی گستردهً مردمی بوده ایم که هنوز خاموش نشده و زیر خاکستر است. حالا کدام سو باید ایستاد؟. آیا به بهانهً نبود هژمونی کارگری بایدمبارزهً دمکراتیک مردمی را تخطئه کرد و از آن بدتر به جای افشاگری استبداد حاکم و غالب ، همسو و همزبان با آن ، به ضربه زدن و سرکوب کردن یا دلسرد نمودن بخش و بخشهایی از این همراهان جنبش ضداستبدادی دست زد؟. اگر می خواهند منتظر «هژمونی کارگری» تا آینده های بسیار دور بمانند، باشد ایرادی نیست. اما در مبارزهً دمکراتیک/ ضداستبدادی مردم هم موش ندوانند و به ماندگاری استبداد یاری نرسانند.
من بسیار و بسیار متاسف و دلسردم از «منطق استدلال» کسانی که به جای بحث و استدلال جدی و «تحلیل مشخص...» ، چوب تهمت و انگ زدن و ..و را برای به خیال خود ترساندن و عقب نشاندن طرفِ بحث خود به کار می گیرند.
۴۲٨۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : حسین ن
عنوان : ماهیت اصلاح طلبان
دوستانی که از اصلاح طلبان و جنبشسبز دفاع می کنند لطفن به این سوالات جواب دهند
یک. سبزها عموما هوادار سرمایه داری بازار آزاد بودند و هستند
دو. سبزها فقط برای رد صلاحیت خود در انتخابات و علیه نظارت استصوابی علیه شورای نگهبان شوریدند و هرگز نگفتند و نخواهند گفت که چرا یک سوسیالیست حق شرکت در انتخابات ندارد
سه. سبزها از دموکراسی نخبگی دفاع می کنند و هرگز برای آزادی یک زندانی کارگری بیانیه نداده اند. رضا شهابی دوسال است که بلاتکلیف در زندان است اما سبزها فقط به تاج زاده فکر می کنند و حصر موسوی و کروبی
چهار. آقای خاتمی نامد سبزها می گوید مردم از نظام عذر خواهی کنند و نظام مردم را ببخشد می خواهم بدانم که جرم مردم چه بوده است که باید بخشیده شوند
آقای نامی شاگری که هوادار سبزهاست می توانند زحمت جواب را به خود بدهند. قبلن از این برادر محترم ممنونم
۴۲٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : مینا کاظمی
عنوان : سازمان یابی و....
آقای الهیاری گرامی
من هم با بخشی از مواضع شما موافقم. البته اینکه شما کتاب دوست عزیز من را رمان می دانید یا روایت چندان مهم نیست. من مقدمه آن را خوانده ام و چند بار هم خوانده ام. و بنظرم خود نویسنده ماجرای ۱۸ سالگی و ۵۰ سالگی را توضیح داده است و نیازی به این بحث نیست چرا که فرض من بر این است که مخاطبان این مقاله بخصوص عزیزان داخل ایران کتاب مورد نظر را نخوانده اند. در نتیجه بگذریم. شما ممکن است کتاب های داستانی متعلق به سنت رئالیسم سوسیالیستی را هم رمان ندانید و کوندرا را رمان نویس بدانید. این بر می گردد به حوزه نقد ادبی که که من در آن سخت ناشی هستم. اما اینکه چون طبقه کارگر بر یک جنبش در حال شکل گیری هژمونی ندارد و چون بورژوازی هم برای کسب قدرت سیاسی و گرفتن قدرت درجناح های دیگر (مثلا سلطنت طلبان یا همه اپوزیسیون بورژوائی ضد جمهوری اسلامی) در حال تکاپو هستند میتوان با آنها متحد شد این خام فکری است و با کمال تاسف باید خدمتتان عرض کنم که لنین به این میگوید انحلال طلبی. انحلال طبقه کارگر در دل طبقه بورژوازی. اما چه باید کرد؟ من با توجه به شناختی که از نویسنده دارم و تقریبا تمام یا غالب مقالات و کتاب های ایشان را خوانده ام می توانم شما دوست گرامی ام را به مقاله بسیار مفید قراگوزلو تحت عنوان " طبقه کارگر و چه باید کرد " ارجاع دهم. این مقاله در یک کتاب پی دی اف (طبقه کارگر و آگاهی طبقاتی)در سایتهای مختلف موجود است و البته خلاصه بحث من با دوست عزیزی چون شما و دیگرا ن که ما را به انفعال متهم می کنند این است که مستقل از جدال درون طبقاتی بورژوازی و مستقل از دعواهای جناح های سیاسی موجود و ناموجود باید به امر مهم " تشکل و سازمان یابی و آگاهی طبقاتی " یاری رساند. هر کس به اندازه توانش. این حرف من است. شما اگر در آمریکا باشید مسلما بین اوباما و نامزد جمهوری خواه یکی را انتخاب نمی کنید و در کمپین هیچ یک از دو طرف شرکت نمی کنید. درست فهمیدم؟
ارادتمند
مینا
۴۲٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰
|
از : احمد الهیاری
عنوان : پاسخ به خانم مینا کاظمی
از اینکه در باره ی کامنت اینجانب اظهار نظر فرمودید، صمیمانه سپاسگزارم. ولی نمی دانم چگونه در مورد کتابی که مطالعه نکرده اید چنین با اطمینان داوری می نمائید. عقیده ی شما در باره ی آقای قراگوزلو و هر موضوع دیگری مورد احترام ست. ولی انتخاب واژه های شما در نگارش متاسفانه , شبیه روزنامه نگاران تجارتی ست . مروری بکنیم بر بعضی از جملات جنابعالی ( متن داخل پرانتزها متعلق به نگارنده می باشد) :
- من به نوعی شاگرد یا همکار استاد عزیزمان جناب قراگوزلو در چند پروژه تحقیقاتی در تهران بودم. ( آیا این ربطی به موضوع بحث حاضر دارد؟)
- ...... و حالا مدتی است که در یک دانشگاه انگلیسی زبان استکهلم به کار تدریس مشغول هستم و بدون تواضع هنوز هم خودم را دانشجوی ایشان میدانم.( بسیار خوب ! بازهم موضوع خصوصی شماست . )
- کتاب پرستو در باد را مرور کرده ام ولی هنوز فرصت لازم برای مطالعه دقیق آن نیافته ام. ( کتاب ۲۹۶ صفحه ای را نخوانده اید. مرور کردن چه معنائی میدهد؟ ) -
- ما با یک رمان مواجه هستیم می تواند فراتر از تاریخ مستند.... ( متاسفانه این کتاب یک رمان نیست. من با احتیاط نوشتم «روایت» اجازه دهیم کارشناسان در این باره قضاوت کنند)
- لابد احتمال میداده که دوستانی مانند آقای الهیاری به عنوان مدافع جنبش فدائی با سرعت صوت از راه خواهند رسید و در نقش مدعی العموم فدائی زمین و زمان را به هم خواهند دوخت. ( نه دخترم ! شما حتی کامنت مرا با دقت نخوانده اید و فقط بی جهت عصبی شده اید. من از اینکه آقای قراگوزلو که کل جنبش چپ در سطح ملی و بین المللی «انحرافی» تبیین کرده متاثر شده ام . قاضی نیستم که وکیل مدافع کسی باشم )
- چه خوب است که دوست گرام آقای الهیاری باز هم نظر خود را به صورت عادلانه و رفیقانه بنویسند. ( بسیار خوب ! خانم مینا کاظمی ! من قبلا غیر عادلانه و غیر رفیقانه ننوشتم و باردیگر شاه بیت گفته های آقای قراگوزلو را که در کامنت قبلی خود نوشتم برای شما تقدیم می کنم ) :
•در متن تحولات اجتماعی کنونی ایران تا آینده یی قابل پیشبینی نیز امکان این هژمونی کارگری بسیار دور است. (خوش بینان صفت بسیار را حذف کنند.).واقعیات اجتماعی ایران را به اتهام پاسیفیسم زیر فرش نکنید...
من هم با آقای قراگوزلو موافقم و توصیه می کنم این فرمول را باید تمام چپ های ماورای انقلابی به عنوان «جریمه » ۱۰۰ بار رج بزنند تا در ذهن آنها ملکه شود.
در عین حال که هژمونی کارگری بسیار دور ست ، اولین سئوالی که که به ذهن انسان مبارز و آزادیخواه متبادر میشود اینست: پس در شرائط امروز چه باید کرد ؟ ماهیت مبارزات کنونی چیست؟ آیا مبارزات تعطیل بردار ست ؟ سوسیالیستی که نیست و نمی تواند باشد زیرا "هژمونی کارگری" بسیار دور ست. اکثریت طبقات و اقشار حتی "بورژوا ها" در مبارزات امروز شرکت دارند اسم این مرحله از مبارزات را چه بگذاریم ؟
۴۲۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : مسعود روزنامه نگار اصلاح طلب
عنوان : ابهام؟ احمدی نژاد / دکتر افتخاری از سوی کاسترو؟
در مقاله آقای قراگوزلو نکات زیادی گفته شده که هرکدام می تواند از نو ارزیابی شود و مورد بحث و جدل قرار گیرد و رد یا قبول شود. برخی مباحث ایشان درست است. مانند گزینه هائی که در مورد تحریم مطرح کرده اند و تحلیل اردوی اصولگریان هم عین واقعیت است. خوب است که نویسنده قدیمی ما که من به عنوان استاد خود به ایشان از گذشته ارادت دارم مقاله ای درباره اصولگرایان هم بنویسند. هرچند میدانم که در ایران اینها خط قرمز است و برای نویسنده تا همین حد هم که به آینده مجلس وارد شده و از نقش سپاه سخن گفته ممکن است دردسر ایجاد شود بخصوص آین که نویسنده رئیس جمهور با بصیرت را " کم دروغگو " نخوانده است.
اما یک نکته
آقای قراگوزلوی عزیز از موضع چپ می نویسد و من به عنوان یک روزنامه نگار اصلاح طلب آموخته ام به نظرات ایشان و هر نویسنده مترقی دیگری احترام بگذارم. درایران که بودیم دو مصاحبه با ایشان داشتم که یکی از آن ها منتشر شد و دیگری در شورای سردبیری رد شد. اما سوالم از آقای قراگوزلو این است:
شما به احمدی نژاد به عنوان مجری اصلی سیاست های تعدیل ساختاری حمله می کنید. این خیلی خوب است و البته می دانید که آقای موسوی با این سیاست مخالف بود. اما موضوع این است که همین رئیس جمهوری که شما او را راست می دانید به سرزمین انقلابهای بولیواری می رود و از سوی چاوز مانند یک رئیس دولت کمونیست و سوسیالیست مورد استقبال واقع میشود و ارتگا او را برادر خود میداند و رائول کاسترو به او نشان دکترای افتخاری می بخشد. اگر ممکن است این تناقض را برای من روشن کنید. ممکن است دوستانی بگویند که این سوال ربطی به این مقاله ندارد اما خوب اگر بپرسم آقای رائول کاسترو بر اساس کدام مکانیزم انتخاب آزاد رئیس جمهور شده است ؟ جواب چیست؟
۴۲۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : بیژن سرو
عنوان : دستمزد نمایندگی
نویسنده پس از اعلام دستمزد نمایندگان مجلس شورای اسلامی و هزینه های تبلیغاتی آنان به نقل از رئیس جمهوری خود همین حاکمیت در بخش " درافزوده " که با متن مقاله کمی متفاوت است به طرح موضوع نمایندگی شدن در دموکراسی کارگری وارد شده و به مقایسه ای مع االفارق دس یازیده است تا نشان دهد که خدمت یعنی چه. خب دوست ارچمند اشکال گیرنده کجای این کار مشکل دارد که شما با آن کامنت طولانی ایراد گرفته ای؟
در ضمن این آقای پیروز به جای جستجوی ناکام در کلمه کارگر بهتر است که زحمت بکشد و مقالات را بخواند. از جمله جواب قراگوزلو به سوالات مجله آرش و نقد سوسیال دموکراسی و دموکراسی کارگری که در آرشیو همین سایت وجود دارد
۴۲۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : سیلی نقد! حلوای نسیه!
آقا رسول عزیز!
خیالتان را راحت کنم :
اول:من در شرایط حاضر اصلا به "انقلاب" قائل نیستم که ماهیت آنرا دمکراتیک ارزیابی کنم یا سوسیالیستی! حالا من وامثال مرا"غیرانقلابی" می خوانید یا "ضدانقلابی"، مختارید! یکی از آن مدال های چپ دهه ی۵۰ را از سینه ی من بردارید.
دوم ، از "امثال آقای شاکری" چه کسی جنبش سبز را "انقلابی" خوانده است ؟ این چه "تهمتی" است که به "امثال آقای شاکری" می زنید؟ ما که مدام از"انقلاب" تبری جسته و براعتبار"اصلاحات" تاکید کرده ایم! (حتی در فضای پس از کودتای خرداد۸۸). ما همیشه جنبش سبز را جنبشی "ترقیخواهانه" خوانده ایم . همین!
سوم : تحریم انتخابات پیش رو توسط اصلاح طلبان، یک پیروزی برای نیروهای دمکراتیک است . فکر نمی کنید که جریان های اصلی اصلاح طلبان در فرایند تکامل دمکراتیک شان به سمت "مردم" میل کرده اند و این سمت گیری واقعا بیش از "پشیزی" می ارزد؟
چهارم : درمورد شعار "زنده باد سوسیالیسم"، کمیته مرکزی اکثریت : احتمالا شما تفاوت آرمان و استراتژی با برنامه و تاکتیک را نمی دانید. می توان شعار "زنده باد سوسیالیسم" داد و در عین حال در راه سبز امید همراه سبزها بود. بگذارید موضوعی را به صراحت با شما بگویم :اگر همین فردا صبح ، شما عزیزان (آقا رسول ، آقای قراگزلو،...) تشریف بیاورید میدان انقلاب و تا شب شعار" زنده باد سوسیالیسم" بدهید، احتمالا شما را فقط برای اختلال در ترافیک ، پراکنده خواهند کرد. اما اگر فردی مثل سردار علایی باشید و در عین پایبندی به گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، فقط کلماتی در مذمت دیکتاتوری از شما شنیده شود، همین بلایی که می بینید به سرتان می آورند. آن انقلاب سوسیالیستی نسیه است ! این مبارزه با اقتدارگرایی نقد!
۴۲۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : مینا کاظمی
عنوان : دو توضیح برای دوست عزیز آقای احمد الهیاری
من به نوعی شاگرد یا همکار استاد عزیزمان جناب قراگوزلو در چند پروژه تحقیقاتی در تهران بودم. نزدیک به ۸ سال پیش. سال ۱۳۸۲. و حالا مدتی است که در یک دانشگاه انگلیسی زبان استکهلم به کار تدریس مشغول هستم و بدون تواضع هنوز هم خودم را دانشجوی ایشان میدانم. کتاب پرستو در باد را مرور کرده ام ولی هنوز فرصت لازم برای مطالعه دقیق آن نیافته ام. همین قدر متوجه شدم که نویسنده می خواهد ضمن تعریف و تصریح گوشه ای از تاریخ اجتماعی ایران به نوعی روایت پیشینی پسینی وارد شود و چنین امری با توجه به این که ما با یک رمان مواجه هستیم می تواند فراتر از تاریخ مستند(مانند آثاری که درباره تاریخ فدائی نوشته شده و همه محل مناقشه بوده است)بنا به نوع نگاه پسینی نویسنده با خلاقیت و آفرینش هنری توام باشد. نویسنده خود در مقدمه به این قضیه اشاره کرده . لابد احتمال میداده که دوستانی مانند آقای الهیاری به عنوان مدافع جنبش فدائی با سرعت صوت از راه خواهند رسید و در نقش مدعی العموم فدائی زمین و زمان را به هم خواهند دوخت. البته اگر از من بپرسید با توجه به سابقه تاریخی جنبش کارگری در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ زمان وقوع داستان هم تفکر نویسنده ۵۰ ساله امروز می توانسته مانند یک جریان در چپ ایران جاری بوده باشد. تا حدودی تفکری که مجاهدین میم لام داشتند می توانست به جای مبارزه مسلحانه از سازماندهی جنبش کارگری دفاع کند.
اما فکر می کنم با توجه به آشنائی قبلی با مقالات فراوانی که دوست گرامی ما محمد قراگوزلو نوشته دیگر این موضع وی روشن است که او مرحله انقلاب را نه دموکراتیک بلکه سوسیالیستی میداند. خودش هم که ابتدا آب پاکی روی دست خواننده ریخته و گفته تضاد اصلی جامعه ایران را تضاد کار و سرمایه میداند. و راهکار هم که داده و گفته که وظیفه چپ یا به قول خودش سوسیالیسم چپ عبارت است از ایجا تشکل و سازمانیابی و آگاهی در درون طبقه کارگر.
با این توضیحات نارسا و وکالت مابانه از سوی نویسنده - که نمی دانم تا چه حد اقناع کننده بود- با این زبان الکن چه خوب است که دوست گرام آقای الهیاری باز هم نظر خود را به صورت عادلانه و رفیقانه بنویسند.
من نمی دانم که آقای قراگوزلو خودشان این کامنتها را می خوانند یا نه اما همان طور که برایشان در نامه ای نوشتم اگر هم به هر دلیلی نمی خوانند یا توضیحی نمی دهند و یا ... خوب است هر ماه یا در هر پریود یادداشتی بنویسند و به این کامنتها جواب دهند. به نظرم با این روش هم حق خواننده مراعات خواهد شد و هم ارتباط میان نویسنده و مخاطب حفظ خواهد شد و هم شبهات احتمالی و غیره مرتفع خواهد شد.
اینها نظر شخصی و خصوصی من بود. توصیه به یک دوست و همکار قدیمی.
موفق باشید.
مینا کاظمی
استکهلم
۴۲۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : فضولی
قصد ندارم خود را قاطی گفتگوی بزرگان کرده و بار دگر تودهنی بخورم ولی اخبار
روز نشریه ای ظاهرا چپی و طرفدار " کارگر " است. سعی قبلی من در این سلسله
مقالات جناب قراگوزلو در باره یافتن تعریف " کارگر " بی نتیجه ماند.
از روی کنجکاوی به بیست و یک مقاله زیر عنوان کارگر در این سایت رجوع کردم و
و تنها هفت کامنت یافتم که سه تای آنها در باره کودکان کار و بدون نویسنده بود و دوتای دیگر مرثیه پس از مرگ.
در مقایسه با تعداد کامنت ها برای مقالات جناب قراگوزلو این را به چه تعبیر میکنید؟
به دوستی که مرا به قهوه خانه میفرستاد عرض کردم قهوه خانه همین جاست!!!
۴۲۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : نسرین ر
عنوان : یک دنیای بهتر
البته دوستانی که سال ۵۸ شعر سپاه را به اسلحه سنگین مجهز کنید دادند حق دارند از نقد متین و نجیبانه آقای قراگوزلو نسبت به آقای نخست وزیر اسبق و رئیس جمهور سابق و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست محترم سابق مجلس ناراحت شوند و علم بورژوازی لیبرال را بلند کنند. شاید بازگشت به دوم خرداد آرمان این جماعت باشد اما کارگران و زحمتکشان به دنیائی بهتر فکر می کنند.
۴۲۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|