از : Hadi shahab
عنوان : با درود به هیبت الله معینی چاغروند که به این نظام اسلامی شکنجه نه گفت
آقای علی کشتگر،
یک سازمان میتواند سیاستش را صرفا از این زاویه بنمایاند که خود را زیر سلطه هیچ کشوری نمیبیند و از سیاستهای حزب برادر(حزب کمونیست شوروی ) پیروی نمیکند.
سوالی مطرح میشود اینست که آیا سیاست آن حزب برادر بزرگ درست بود یا خیر؟
بله در آن مرحله هر ۴ جریان ۱۶ آذر ،سازمان اکثریت ، حزب توده و حزب کمونیست شوروی از رهبری حکومت اسلامی بعنوان یک جریان ضد امپریالیست حمایت میکردند. امیدوارم که طرفداران جریانات ذکر شده اینجا در پی تحریف تاریخ نباشند. نگاهی به نشریات و اعلامیه های ۳ جریان مزبور گواهی این ادعا است .
آقای علی کشتگر در قسمتی از مقالهتان به اعدام رفیق فریدون اعظمی اشاره میکند و مینویسید: " ...روزی که خبر اعدام فریدون اعظمی رسید با همایون بودم. تا پاسی از شب درباره فریدون و خاطراتی که از او داشت حرف زد. می گفت فریدون صاحب فضایل اخلاقی بود، شجاع و پاکباز بود. اما وقتی چند روز بعد کار اکثریت خبر اعدام فریدون اعظمی را به شیوه ای که بازگوکردنش هم ملالت آور است منتشر کرد، تاثر و عصبانیت را با هم در چهره اش دیدم. .."
آقای علی کشتگر من هیچگونه شکی در اینباره ندارم که فریدون اعظمی انسان شریف و مبارزی بوده. در زندان نیز تا به آخربر سر اصول اخلاقی و انسانیش ایستاده و قابل تقدیر زیاد نیز میباشد ...
آقای علی کشتگر چرا نمیگوید که تا موقع اعدام این رفیق بسیاری از همفکران او اعدام شده بودند. و سازمان شما، حزب توده و اکثریت در پی ماستمالی این اعدامها بودند و . براستی چرا اینقدر شهامت آن را ندارید که بطور روشن از خود و دوستان خود انتقاد کنید. آقای کشتگر حقوق بشر که آشنا بازی و این حرفها سرش نمیشه. آقای کشتگر در همان تابستان و پاییز ۶۰ میدانید چقدر جوان و نوجوان این کشور تنها به جرم پخش یا داشتن یک اعلامیه و یا نشریه به جوخه اعدام سپرده شدند.
براستی فرق میان جزنی ، پویان ، حمید اشرف ، احمد زاده و .. با رهبری سازمان اکثریت و حزب توده در چیست؟
جواب را میتوان در چند کلمه بیان کرد: ایستاده گی در مقابل حکومت زور و تزویر .
بله آن رفقا برای این حکومت کثیف کت ضد امپریالیستی درست نمیکردند.
آقای کشتگر بخشی از شکست خود را مدیون کسانی هستید که هنوز که هنوز است خود را همنشین حمید اشرف مینامند.
حمید اشرف برای ما رفیق زحمتکشان بود و این یکی ... حامی سرمایه و سرمایه داران
با درود به هیبت الله معینی چاغروند که به این نظام اسلامی شکنجه نه گفت
۵۴۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : محسن مقصودی
عنوان : اشباح برج عاج !
جالب این است که اشباحی در بالای سفره بحث نشسته اند و در حالی که مرغ و پلو را به نیش می کشند، خود را در جایگاه قاضی القضاه می بینند ! فضای مجازی هست و اشباح سرگردان و کاریش هم نمیشه کرد !
بهتر است که بحث را مابین اشخاص حقیقی پی گیریم.
۵۴۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : همنشین بهار
عنوان : «هیبت» درست است.
تصویر شاد و خندانی که در دست مادر معینی است فرزند نجیب و دلیر وی «هیبت» است. هیبت الله معینی چاغروند.
«هبت» نام دقیق او نیست.
...
در زندان شاه نیز، همه «هیبت» صدایش میزدند. وقتی در زندان بچه ها «اشتیتی» بازی میکردند و او برنده میشد، به شوخی شعر خاقانی را در ستایش «مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز» میخواندیم که:
دریا هبتی و کوه هیبت
کز ذات تو این و آن ببینم .
با کمال احترام: همنشین بهار
۵۴۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : ایکاروس
عنوان : نقد نظر
صرفنظر از اظهارات و ادعاهای آقای مقصودی و عیسی صفا که مرغ پخته را به خنده می اندازد و هنوز در چهار چوب همان دستگاه دروغ پراکنی حزب توده قرار دارند، بقیه دوستان ظاهرا" اظهارات یکدیگر را به دقت نمی خوانند و تنها در فکر بیان گفته خود هستند. لازم است با سعه صدر نقدها را خواند و به آن جواب داد. نقد مبارزه مسلحانه دلیلی بر بی احترامی و شایسته نبودن رهبران جانباخته فدایی نیست و هرکسی می تواند آن را بپذیرد یا نقد کند. به نظر می رسد بعضی دوستان اصلا" متن مقاله دیگری را درست نخوانده است.
۵۴۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : کیوان ش
عنوان : یک سوال از اقای آمویی
جناب اقای آمویی که به تکرار سخنان بدون پشتوانه مخالفان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پرداخته اید و از "عمق" بی سوادی سیاسی فدائیان مینویسید. ایا یک بار در عمرتان شده که ادعایی را با سند و مدرک اعلام کنید. به نظر میرسد که خود را صاحب نظر هم میدانید. ایا تا بحال بخود زحمت داده اید به تعداد مقالات و کتاب و کتابچه این سازمان بین ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵ بیاندازید تا شرمنده ادعای تو خالی خود شوید. شما اگر ریگی در کفش ندارید سازمان، گروه، یا حزبی را نشان دهید که بیش از این سازمان در طول آن ۵ سال تولید نوشتاری و تحقیقی کرده، البته شما که عالم آگاهید ولی برای دیگران با سند و مدرک ثابت شده که زنده یاد حمید مومنی در حال که مخفی و تحت تعقیب روزانه بود یک تنه با جمع معلمین چپ ایران، سازمان وحدت کمونیستی که در محیطی امن و امان و دسترسی به تمام کتب و مقالات، به مقابله تنوریک برخواست و عملا آنها را زمین گیر سیاسی کرد. به نوار های زنده یادان حمید اشرف و تقی شهرام گوش دهید تا شاید شرمنده خود شوید که بودن حتی یک دلیل و مدرک محکمه پسند همانند ولیان فقیه تنها فتوا داده اید.
۵۴۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : amjad karimi
عنوان : یاد ستاره ی سرخ آسمان غمزده ی لرستان .
در مسلخ عشق جز نکویان را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند .در ارتباط با نوشته های غرض آلود *کیوان ش* در ارتباط با فرزند دلیر خلق لر هبیت معینی .فقط می توانم بگویم برای شما متاسفم که اینگونه بر کسی می تازی که سالها در زندانهای حکومت هار اسلامی شکنجه شد و دست آخر هم داغش را هم بردل مادرش گذاشتن و هم بردل خلق لر .آقای کیوان ش هیبت معینی شناسنامه ی مبارزاتی دارد از یلان و تناورانی است که با این گونه تهمت زدنها زندگی مبارزاتیش خدشه دار نمی شود .کی بود کی بود من نبودم بقایای خط راست و نپذبرفتن مسئولیت مسئله ایی است حائز اهمیت و قابل بحث و افشاگری .ولی اینکه مغرضانه بر جنازه ی اعدامیانی بتازی که هنوز مادرانشان در خاورانها سرگردانند مهر تائید بر اعدام و خوش آمد گویی به جلادانی از جنس لاجوردی می باشد .یاد ستاره ی سرخ آسمان غمزده لرستان هیبت معینی همیشه جاودانه است .
۵۴۶٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۲
|
از : محسن مقصودی
عنوان : دروقایع سی سال پیش منجمد نشویم !
آقای امیر آموئی،
اول آنکه بند ناف من را در پای درخت دوستی و رفاقت و رزم مشترک کمونیست های میهنم دفن کرده اند.
دوم آنکه آکاهی و باور به سوسیالیسم علمی ، فدائی و توده ای و راه کارگری ندارد. مشکل در جامعه ما این بوده و هست که بخاطر سرکوب وحشیانه و کشتار بی رحمانه کمونیست ها از آغاز تا کنون، تداوم تجربه و ترویج آگاهی سوسیالیستی دچار گسست شده است و عدم توازن موجب تفرقه! باید از انقلاب فنی ارتباطاتی برای ترمیم این گسست ها بهره برد. کمونیست ها با هم جدل و بحث و گفتگو و مبارزه ایدئولوژیک می کنند، ولی کینه ورزی به هم ندارند. قطب نمای ما منافع طبقه کارگر ایران و منافع بزرگ پرولتاریا و زحمتکشان کشورهای جهان است. دشمنان کارگران و زحمت کشان اسم این همبستگی بین المللی را می گذارند، وابستگی و عدم استقلال. این اتهامات را تمام نیروهای سیاه ارتجاع و ضد کمونیست درتمام جهان از جمله ساواک و واواک هزاران بار تبلیغ کرده اند و می کنند. و بخاطرش هزاران و میلیون ها تن از انسان های شریف سوسیالیست را به خاک و خون کشیدند. در حالی که نمایندگان سرمایه داری جهانی براحتی گردهم می آیند و برای تقسیم منافع جهان قول و قرار می گذارند ، هر همکاری و همبستگی و هم فکری کمونیست ها را عدم استقلال می نامند. همبستگی کارگری یکی از اصول اساسی سوسیالیسم علمی است. دوباره این سوال را از آقای کشتگر و دیگرانی که خود را سوسیالیست می نامند می کنم که انترناسیونالیسم پرولتری را معنی کنید و بگوید در این دنیا ، همبستگی شما با کدام نیروی کارگری و پرولتری است؟
سوم اینکه آقای آموئی گویا خود مقاله را با دقت نخوانده است و کامنت ها برایش جالب تر بوده اند. در مقاله می خوانیم که :
""دستگیری وسیع اعضای رهبری حزب توده و خبرهایی که از شکنجه شدید آنان از درون زندان می رسید ما را برآن داشت که هرچه زودتر راهی برای حفظ اعضای آسیب پذیر سازمان، یعنی استادان دانشگاه و هنرمندانی که امکان مخفی شدنشان نبود و احتمال لو رفتن روابطشان با سازمان وجود داشت پیدا کنیم.""
خود آقای کشتگر به شکنجه های رهبری حزب اذعان دارد، حالا آقای آموئی آن ها را "شاهکارهای تلویزیونی" می نامد و برخ می کشد! خوب بود ایشان از لاجوردی ،شاه شکنجه گرهای جمهوری اسلامی ، هم تقدیری می کرد.
چهارم اینکه امروز با سی سال پیش تفاوت های اساسی بوجود آمده است. مقاله کشتگر با این خط و ربط، سوسیالیست ها را در همان فضای سی سال پیش منجمد می کند. حرف این است اگر به عدالت اجتماعی و سوسیالیسم باورمندی، پس از این همه شلاق و درفش و زندان و اعدام، چهره بگشا ، آغوش باز کن و بازو در بازو بی افکن تا نبرد مشترک را با استبداد و استثمار به پیروزی رسانیم.
۵۴۶٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۲
|
از : جمشید برومند
عنوان : نشان دهید غمخوار و یار و یاور جنبش سوسیالیستی هستید.
سهراب عزیز، بعداز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه موجی از امید و حمایت در قلب و روان مبارزان راه آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی در سراسر جهان دمیده شد. ده روزی که دنیا را به لرزه در آورد ! کتابش همیشه خواندنی است و فیلمش نیز دیدنی است. وقایع جنگ دوم جهانی و نقش اتحاد جماهیر شوروی در برابر فاشیسم هیتلری انکار ناپذیر است. همین چند روز پیش بمناسبت سفر اولین انسان به فضا در سال ۱۹۶۱ ، که توسط یوری گاگارین انجام گرفت .تلویزیون دولتی سوئد فیلم مستندی نشان داد که چگونه بعداز این سفر تاریخی ، یوری گاگارین در سفرهای خود به اروپا و آمریکا مورد استقبال وسیع مردم بخصوص کودکان و جوانان قرار می گرفت. ولی با این وجود کسی نمی تواند منکر چپ رویها ، تندرویها ، کجرویها ،مشکلات ، کمبودها ، فشارها ، انحرافات و جنایات که بتدریج ساختار نوپای سوسیالیزم را از درون تضعیف نمود گردد. بالاخره به تلاشی آن منجر گردید.
تاریخ احزاب کمونیست کشورهای جهان نشان میدهد که اغلب آنها بعداز انقلاب اکتبر تاسیس شدند. و در تمام آنها از جمله در حزب توده ایران تلاطم های جنبش جهانی سوسیالیسم و کارگری کم و بیش تاثیر داشته است. باید نکات مثبت بسیار و نکات منفی و انشعابات و انشقاقات و ناروائی ها را در مجموعه ای مطاعه نمود نه فقط یک مورد و آنهم فقط منفی و مخرب . این که برای ادامه ء مبارزه درست نیست. این برخورد در بین بعضی از فعالان بعداز سقوط سوسیالیزم واقعا موجود نیز ادامه داشته و دارد. ولی وقتی به صحنه ء سیاسی امروز جهان نگاه کنیم در بعضی کشورها نیروهای مارکسیست و چپ در دعواها و انتقام گیریها «زمین گیر» نشده اند و با تجدید سازمان و مصمم برای آرمانهای شریف سوسیالیزم به مبارزه ادامه میدهند.
یکی از این آنها حزب کمونیست برزیل پنجمین کشور پر جمعیت جهان می باشد که در دوران جنگ سرد با کودتا و سرکوب نظامیان لَت و پار شد.
امروز فقط داری ۲۰۰ هزار عضو و کادر می باشد که نسبت به جمعیت برزیل ناقابل است. ولی همین حزب در پناه آزادیهای موجود در برزیل توانست برگزار کننده اولین کنفرانس کمونیست های جهان در خارج از اروپا باشد.
من فکر می کنم که غلظت و حّدت برخورد ما با تجربیات بعداز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ مسئله ای را حل نخواهد کرد. ارتجاع شکست خورده پادشاهی و حاکمین کنونی تمام راهیان آزادی و عدالت اجتماعی را از بین بردند. با غم شاهرح هدایتی بسازیم یا سیروس سپهری و علینقی آرش که زود پر پر شدند. یا در همان سالها ، هوشنگ تیزابی و حکمت جو را که زیر شکنجه از بین بردند. گلسرخی و دانشیان را که تمام مردم دیدند. مگر بیژن جزنی ، سعید مشعوف کلانتری و بقیه یارانشان فراموش خواهند شد؟ در زمان شاه ۵۰- ۵۲ با هیبت معینی ، ثقلینی ، سعید آدرنگ و آصف رزمدیده ، حمید منتظری و ..و.. هم بند بودیم .
هیچکدام تصور نمی کردیم که انقلاب شود . و وضع هزار مرتبه وحشتناکتر از زمان شاه گردید. بهروز نابت هم بینهایت شکنجه شد ولی انقلاب رادید.
رفیق دیگرم عباس صابری ،بعداز انقلاب با عشق و امید به ایران بازگشت و هرکدام با تعلقات گروهی مختلف یک پس از دیگری در خون خود طپیدند.
بخشی از جان باختگان کشتار ۶۰ تا ۶۷ از نیروهای وابسته به حرب توده ایران و سازمان فدائیان خلق -اکثریت می باشند. آیا می تواند بگوئید چرا این بخون خفتگان به خمینی و حکومتش نه گفتند ؟ آیا شما حمید منتظری ، ثقلینی ، آصف رزمدیده و سعید آذرنگ را می شناسید؟
آیا می توانید بگوئید این بخون خفتگان در زیر شکنجه چه بایست میکردند ؟
آیا می توانید بگوئید گروهها و سازمانهای چپ بر نامه ای را باید دنبال میکردند و امروز چه باید کنند؟
لطفانشان دهید که برای تقویت جنبش سوسیالیستی غمخوار و یار و یاور هستید.
۵۴۶۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۲
|
از : کیوان ش
عنوان : جعل تاریخ یا واقیعیت امر؟
تاریخ نه بر مبنای نظرات این و آن و یا به دلخواه این و آن بل بر واقعیت حرکت شخص، نیرو، یا سازمانی شکل میگیرد. بنا بر تمامی شواهد موجود ثبت شده حتی در اسناد ساواک، محبوبیت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و حمایت بیدریغ توام با احترام و ستایش اعضای این سازمان تنها و تنها بواسط عملکرد این سازمان که همانا مبارزه مسلحانه با رژیم دیکتاتوری پهلوی بوده و بس. مهم نیست که یکشیه فدایی شده ها برای مطرح کردن نام خود به وارونه سازی تاریخ دست بیاویزند. مهم نیست که هبت الله معینی چنین میپنداشته یا این امیال و آرزوی های علی کشتگر هست که نام معینی دست آویز مطرح کردن نظرات اش شده. تاریخ را نه کشتگر میسازد نه معینی. تاریخ را واقعیت های صورت گرفته در جامعه میسازد.
جالب هست که مقاله علی کشتگر دست مایه ای شده تا شیفته گان کیانوری و حزب منفورش از بالنده گی "چپ" صحبت کنند که قرار بود با ادغام اکثریت و حزب توده بوقوع بپیوندد!! بقول مذهبیون همفکران حزب توده، جل الخالق!. پیشرفت چپ با رهبری کیانوری-نگهدار - شوخی تاریخ. دیگری اصرار دارد که اری علی کشتگر اشتباه مبکند و هبت الله معینی در همان زندان دوران شاه هم سرسپرده حزب توده بود و این را او به تنهایی میداند چون با او هم سلول بود. عجبا ، جل الخالق! معینی اگر ارادتی به حزب توده داشت چرا باید گذرش به زندان بیافتد. مگر نماینده گان حزب توده از عباس شهریاری و نمانیده حزب در اصفهان برای مجلس دوره اوا "نفوذی" های حزب در ساواک نبودند ( شما بخوانید از رهبران ساواک) جال چرا معینی باید زندانی شود و در رژیم اسلامی ضد امپریالیست جنایتکار قرن اعدام شود، الله العلم. حیف آن "خدا بیامرز" زنده نیست که در "جلسه و پرسش و پاسخ" جوابی به این معما دهد.
۵۴۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۲
|
از : امیر آمویی
عنوان : اصل، ایجاد حزب مستقل سیاسی است
توضیح به خوانندگان:
۱- در صورتی که خواستید به لینک داده شده سری بزنید، بعد از وارد کردن آدرس لطفا عدد ۱۵۵ را به لاتین تایپ کنید، در غیر این صورت «سرور» اجازهی ورود نمی دهد.
۲- آقای مقصودی! بند ناف خود شما را کجا دفن کرده اند؟ تازه مگر شاهد شاهکار تلویزیونی آقایان نبودید. خودشان هم از دست خودشان خفه شده بودند. قبول ندارید؟
۳- به نظر من در صحبتهای آقای کشتگر خقایق زیادی نهفته است و ارزش توجه دارد!
۴- سعی نکنید برای حزبی که در واقع دچار فلج و از نظر سیاسی وابسته مطلق به حزب کمونیست شوروی شده بود، اعتباری کسب کنید. از نظر تاریخی حزب توده به پایان راه خود رسیده بود و کسانی که اکنون با نام حزب توده فعالیت می کنند، قطعا باید هویت و استراتژی نوینی برای خود تدارک ببینند، مخصوصا که خود حزب کمونیست شوری و حزب توده با کمال میل سرنگونی را به سرفزازی ترجیح دادند.
بگذارید اگر قرار است حزب سوسیالیستی در ایران شکل می گیرد، حزبی باشد که مغز متفکر خودش برای خودش تصمیم می گیرد و استقلال دارد و مشکلات و مسائل داخلی درون کشور خودش برای آن مهم است، نه اولویت در مصالح حزب به اصطلاح برادر.
۵- یک نکته هم بگم به آقای نگهدار که در اینجا غایب هستند: همان طور که گفتهاید زندان رفتن یا نرفتن دلیل بر اعتماد و مخصوصا دلیلی بر درستی نقطه نظر و تفکر کسی نخواهد بود! تفکر سیاسی امروز بیشتر یک علم است تا یک مرام. برای علم ورزیدن باید اندیشه ورزید نه زور! تراشیدن سابقه هم دردی را درمان نمی کند. مگر خود شما با آن سابقهی زندان رفتنتان چه می کنید؟ فکر سره ساز و کار خودش را دارد. شما باید بپذیرید که غالب کسانی که در راه مبارزه مسلحانه گام گذاشتند و جان و زندگی باختند، اگرچه فداکار بودند، اما از نظر تفکر سیاسی درست و علم سیاست چیزی نمی دانستند. تاریخ این حقیقت را به روشنی نشان داده است! اتخاذ مشی مسلحانه که لنین در گفتارهای خودش عام بودن آن را به شدت رد کرده است انحراف از راه صحیح مبارزه بود و تشکیلات فدایی در آن زمان توجهی به آن نکرده بود! چنین سیاست نادرستی در غیاب رهبران برجسته و قائم بالذات فدایی و ضعف عمیق تئوری و دانش سیاسی باید فدایی را به دامان حزب توده انداخته باشد. اما من نمی خواهم وارد این بحث بشوم. البته بسیاری کسان بودند که از حدود سالهای پنجاه و پنج و پنجاه و شش به نادرستی طرز عمل فدایی و مجاهد پی برده بودند ولی کسی جرئت نمی کرد انتقاد کند!
۶- در عین حال قویا پیشنهاد می کنم مطلب آقای نگهدار را از طریق لینکی که داده شده بخوانی و با سخن آقای کشتگر مقایسه کنید.
آمویی
۵۴۶۰۷ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۲
|