از : نامی شاکری
عنوان : زیر عبای بهروزجان !
زیر عبای بهروزجان !
اول : "فاشیسم یک " نظام" نیست . یک "رژیم" است که بر نظام سرمایه داری عارض می شود . ما حق نداریم به دلخواه بر هر توتالیتری صفت " فاشیسم" بدهیم . پدرسالاری های توتالیتر ماقبل سرمایه داری (مثل لیبی قذافی) یا توتالیترهای مابعد سرمایه داری (مثل اتحادشوری استالین) فاشیسم نیستند. ضمنا T تاریخ نمونه های متعددی از همکاری و اتحاد بین نیروهای " متفاوت الااستراتژی " را به مانشان می دهد که نمونه ی بارز آن اتحاد استالین و چرچیل برای مهار فاشیسم است.
دوم : مثل اینکه متوجه نیستید "جنبش سبز" (با تمام جریان های اجتماعی و سیاسی مشمولش) ماهیتا یک جنبش اصلاح طلبانه در چارچوب نظام موجود است و در این چهار سال هم به وفور در باره اش گفت و گو شده است . بنابراین حذف ، تغییر، براندازی و سرنگونی فعلا استراتژی این جنبش نیست . رهبران و فعالان شاخص جنبش سبز هم باوردارند و به صراحت یا به کنایه اعلام می کنند که بدون مهار دیکتاتوری عارض شده بر نظام ، "استقلال ، آزادی، جمهوری اسلامی" مورد نظرشان تحقق پذیر نخواهد بود. " اجرای بدون تنازل قانون اساسی" همین نظام ( و با همان اصل معروف ۱۱۰) بخش قابل توجهی از "حقوق ملت" را احیاء خواهد کرد. به نظر شما در شرایط عینی و تناسب قوای سیاسی موجود (که بهتر از من به آن وافقید) ، جریان های چپ می توانند از مسئولیت تاریخی شان در همراهی و پشتیبانی رهبران جنبش سبز برای احیای حقوق ملت سر باز زنند ؟
سوم : اگرچه ، تعبیر "زیر عبای" شما را نمی پسندم ، اما ترجیح و آرزوی من هم این است که زیر عبای امثال بهروزجان برای احیای حقوق ملت مبارزه می کردم تا "زیر عبای هاشمی و خاتمی و روحانی و..." اما چه کنم که : دست ما کوتاه و خرما بر نخیل !
۵۵۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲
|
از : اروان کیانی
عنوان : قدرت در دست ولی فقیه میباشد
رای دادن و یا رای ندادن حق شهروندی من میباشد
من هم در دوران دوم خرداد دانشجو بوده ام و سرکوب ۱۸ تیر ۷۸ را که اقای روحانی هم در ان نقش داشت فراموش نکردم. نمیتوانم بپذیرم که جنبش چپ دمکرات چاره ای ندارد جز انکه هر ۴ سال بین کاندیداهای تائید شده از طرف ولی فقیه یکی را به عنوان بد انتخاب کند که بدتر انتخاب نشود. من به کسی رای میدهم که کاندیدا من باشد واگر قرار باشد هردفعه نگاه کنیم که مردم از نا امیدی به کدام بدی رای میدهند خوب دیگر احزاب به چه کار میایند ?
در سی چهار سال گذشته تعداد ۳۰۰-۴۰۰ نفر در حکومت قرار دارند و بعضی هم بیش از بیست سال در مجلس حضور دارند و این نشان میدهد که خانه از پای بست ویران است و عده ای در هر انتخابات ولی فقیه برای رای دادن به یک بد چنان به دیگران تحکم میکنند که انگار رای دادن و یا رای ندادن حق شهروندی من نمیباشد و بعد از انتخابات هم چنان احساس پیروزی به انها دست میدهد که انگار فتح خیبر کرده باشند. نه دوستان زیاد تند نروید و داغ نکنید و به تحریم کنندگان حمله نکنید بگذارید کمی گرد و غبار بخوابد و شما هم خودتان را برای یک دوش اب سرد اماده کنید همانطور که بهزاد نبوی که در دور دوم انتخاب خاتمی به تحریم کنندگان لقب خائن داده بود وا امروز دیگر تحریم کنندگان را سرزنش نمیکند چون خود و دوستانش در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به انها پیوستند.
۵۵۹۰۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : بازنگری یا ایستائی ؟
روند سیاسی و تحولات اجتماعی و اقتصادی را باید منبطق با شرایط هر جامعه بررسی کرد و برای پیشرفت جامعه فعالیت کرد ٫ با کلی گوئی و تهمت نه تنها واقعیتها عوض نمیشوند بلکه درک پدیده های انباشته شده و جاری و آینده را ناممکن میکند.
با مطرح کردن صرفأ کلیشه ای تضاد ( کار و سرمایه ) نمیتوان جوامع و تحولات آنرا بررسی کرد ٫ تقریبأ همه کشورهای دنیا از نظر اقتصادی بشکل سرمایه داری اداره میشوند مانند سوئد و لیبی یا آلمان و افغانستان یا انگلیس و روسیه که ساختار کاملأ متفاوتی دارند .
در جوامع صنعتی جهان اول مقوله کار از نظر محتوی در حال تحول و جایگزینی در مقوله سرمایه قرار دارد نه در تضاد با سرمایه.
دید دائی جان ناپلئونی تحولات و روند جامعه ٫ قادر به شناخت وعلل چالش ها و تأثیرگزاری در جامعه نیست ٫ ( همه سر و ته یک کرباسند ) ناشی از اینگونه دید به ساختار حقیقی است این نگرش پیروزی تیم فوتبال یا جایزه اسکار فرهادی و هر دستاورد اجتماعی ٫ اقتصادی و سیاسی یا صنفی جامعه را دسیسه نظام یا سوپاپ اطمینان قلمداد میکند یا در تحلیل شرایط به ( هدف جمهوری اسلامی ) یا به تقسیم بندی ( مدافعان و مخالفان ) نظام بسنده میکند و مبنای تحلیل قرار میدهد
اما چپ نه در مالکیت نسل امروز و نه در مالکیت گروه خاصی است . چپ بطور چشمگیر در حال تحول و بدنبال مانیفست جدیدی است برای جایگزینی در اداره جامعه بشکل تک حزبی و دیکتاتوری پرولتاریا. نه در مرحله انقلاب سوسیالیستی و آلترناتیو برای جمهوری اسلامی.
۵۵۹۰۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : لب کلام
لب کلام آقای نامی شاکری این است که جامعه ما - یا دولت ایران - به نوعی متعلق به دوران ماقبل سرمایه داری است و سیاست بر این باید تعیین شود. خب تا اینجا مشکلی نیست، من هم معتقدم جامعه ایران خودویژگیهایی دارد از جمله سلطه حاکمیتی که با نظام های متعارف سرمایه داری هم خوانی ندارد. اما مصیبت تحلیل شاکری آنجا گریبانگیر می شود که با جناح های دوراندیش بورژوایی! رژیم - حال در هئیت سردار سازندگی یا خاتمی یا شیخ حسن روحانی - باید علیه جناح های فئودالی متمرکز شده در دربار متحد شد! البته این پریشان گویی نظری که انحطاط عملی و بی برنسیبی را به دنبال دارد را هرکس که الفبای سیاست را می داند متوجه می شود. نمی خواهم وارد بحث تئوریک شوم که احتمالا در جایی به آن خواهیم پرداخت، اما شاکری بهتر است جواب این را دهد که آیا در نظام های فاشیستی که جنبش کاملا محو و به حاشیه رانده شده بود چپ ها بدنبال کشف جناح های دوراندیش نظام فاشیستی ماندند؟ آیا اتخاذ تاکتیکی که مغایر با استراتژی باشد معنا می دهد؟ یا اصلا در فرهنگ سیاسی شما جایی برای استراتژی هست؟ اصلا به تضاد کار و سرمایه و سرنگونی بورژوازی کار نداریم، همین جمهوری اسلامی غیربورژوایی را در نظر بگیرید، آیا خواستار براندازی - یا لغت محترمانه حذف و تغییرش - هستید یا نه؟ خب می توانید توضیح دهید تاکتیک شرکت در انتخابات و زیر عبای رفسنجانی و خاتمی و روحانی و ایضا خامنه ای رفتن چگونه به استراتژی سرنگونی کمک می کند؟
۵۵۹۰۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : عدم درج کامنت
با سلام. من دوتا کامنت مختصر گذاشتم اما گویا فراموش شده نگاه کنید. ممنون
۵۵۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲
|
از : محسن مقصودی
عنوان : برای "دوستدار چپ"
دوست عزیز، خیلی ظلم می کنی که مرا به یاد "من" می اندازی ! دیدی که چگونه آنان که به من و تو ، "صافی و شوخ طبعی و مهربانی" آموختند پس از سال ها زندان، حلق آویز شدند؟ ببین این حلق آویز ها سال هاست که ادامه دارد، اعدامی ها ، همه جوان، اعدام کنندگان هم همه جوان !! جوانانی که در این رژیم متولد شدند و بزرگ شدند! من و تو می دانیم که همه آنها می توانستند " صاف و شوخ طبع و مهربان " باشند. آخر ببین "من" چندبار اعدام شدم !، ببین "من" چندبار اعدام کردم ! آخر انصاف بده باز هم " شوخ طبع و صاف و مهربان ! آخر انصاف بده نباید چوبه های اعدام را شکست و احکام اعدام را پاره کرد و به کسانی که این احکام را صادر می کنند گفت : ای جنایت کاران بس کنید !
ما به خیانت های شما رای نمی دهیم ما "مهربانی و شادی و صداقت" رای می دهیم !
mohsen.maghsoudi.iran@gmail.com
۵۵٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲
|
از : محسن مقصودی
عنوان : چپ علفی !
این نظر مشترک است که تعریف دقیق و مورد قبول عامی برای آنچه که مواضع " چپ" نامیده می شود وجود ندارد. و هرکس از ظن خود یار چپ می شود.
من چپ را با مواضع آزادی خواهی و ضد استبدادی، استقلال اندیشه و کثرت گرائی، جانب داری از منافع زحمتکشان و طبقات کم درآمد، جمهوری خواهی و باور به حاکمیت آگاهانه و سامان یافته مردم، عدالت طلبی و ضدیت با تبعیض،برابری حقوق شهروندی و حقوق ملیتی، استقلال خواهی و ایران دوستی، امپریالیسم و استعمارستیزی، صلح دوستی و همزیستی مسالمت آمیز، طرفداری از پیشرفت و توسعه سیاسی، اقتصادی،اجتماعی ، فرهنگی و هنری می شناسم.
برخی عادت کرده اند که خود را "چپ" بنامند هرچند که از کارگزاران استبداد، از نمایندگان سیاسی بزرگ ترین و رانت خوارترین بخش خصوصی در اقتصاد دفاع می کنند، هرچند که پشت ریاکارترین و مردم فریب ترین بخش حاکمیت می ایستند، خود را چپ می خوانند ولی با جنگ طلب ترین و متجاوز ترین جناح های امپریالیستی همکاری می کنند و یا خود مزد بگیر آنان هستند ویا با نوکرانشان نرد دوستی می بازند! و دروغ های بزرگ رسانه های امپریالیستی را دوباره گوئی می کنند، اینها از روی اعتیاد خود را "چپ" می نامند ، در واقع چپ علفی هستند!
جالب اینکه جامعه ما چنان در تک و تاب و تحول و تشنه اندیشه های نوین است که کسانی که بهیچ وجه نمی خواهند خود را با "اتیکت" چپ معرفی کنند، بسیاری از اندیشه ها و مواضع چپ بخصوص چپ مارکسیستی و انقلابی را باز اندیشی و باز گوئی می کنند. نه فقط جناح های رادیکال جنبش سبز اما و همچنین اصول گرایان. اگر حوصله دارید بروید میز گرد تحلیلی انتخابات ۹۲ را در سایت "تسنیم" بخوانید: http://www.tasnimnews.com/Home/Single/۸۹۱۰۶
کسانی که تصور می کنند که روند و پویش توسعه سیاسی و اجتماعی در ایران از دید چپ انقلابی بدور مانده است، سخت در اشتباهند. اتفاقا چپ مارکسیستی از توسعه سیاسی سود می برد چرا که برای تمام مسائل عمده و اساسی کشور، دست پری از راه حل ها و تجربه ها دارد. این دولت های استعماری هستند که اوضاع کشور را آشفته و درهم می خواهند و برای هرج و مرج های خونین نقشه می کشند و مزدور استخدام می کنند. این رانت خواران دولتی و یا خصوصی سازان خونخوار هستند که کارگران را به برده های دوران فئودالیته تبدیل کرده اند و چپ ها را که همیشه برای قوانین عادلانه کار مبارزه کرده اند، دشمنان سرسخت خود می دانند و آزادی را از آن ها سلب می کنند و به زندان و حبس می کشانندشان !
امروز که جامعه سیاسی از حرکت "موجی" به سمت حرکت با برنامه و هویت دار پیش می رود، چپ نباید هویت خودش پنهان کند و بدون هر گونه ائتلافی تنها خود را در "جنبش " هائی ذوب کند که نه در رهبری آنها نقشی دارد و نه معلوم است که این موج ها به کدام ساحلی خواهند نشست. موضع روشن و صادقانه تحریم فعال در انتخابات غیر دمکراتیک در جمهوری اسلامی و سازماندهی مطالبات و خواست های مردمی برای تغییر سیاستهای خانمان برانداز حاکمیت، فشار بسیار بیشتری را فراهم می کند تا در صف رای ایستادن، تقیه و تظاهر کردن و خر و خرما را با هم خواستن !
۵۵٨۹۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲
|
از : نامی شاکری
عنوان : چپ سلفی!
" بهتر است دیگر از جنبش سبز سخن به میان نیاورید چرا که اولاً لاشه ی بوگرفته اش حتی حال خودتان را بهم زده؛ بهتر است فکری به حال چال کردنش کنید! "
از این متن مطول و کف آلود ، همین کلمات برای من کافیست تا حسن جزایری را نمونه کلاسیک یک "چپ سلفی" بدانم . چپی که در قلمرو سیاسی ایران مشغول حماسه ِی نفی و انکار جنبش ها ی عینی و بالفعل و ستایش جنبش های موهوم است و البته در این حماسه آفرینی ، بی آنکه خود بخواهد شده است همدست و متحد جریان های مرتجع و اقتدارگرای درون و برون حکومت ج اا ! غافل از این حقیقت تلخ که به عنوان یک فعال چپ هم می توان با تاکید بر قطعیت علمی "تضاد کار- سرمایه" ، از شناخت دیگر موانع توسعه و تکامل جامعه در هر دوره تاریخی ، بازماند و پرسشگران را به "متون مقدس مردان مقدس " احاله کرد و دیگران را با دهانی کف آلود دارای "مواضع اپورتونیستی و رویزیونیستی" خواند . مگر در "متن های مقدس " نیامده است که تمام مصائب و مشکلات ، پس از تعیین تکلیف "تضاد کار- سرمایه" ، از جامعه ریشه کن خواهد شد و در بهشتی خواهیم زیست که در جوی هایش شیر و عسل جاری ست !؟ "چپ سلفی" چنین رویکردی به جهان دارد!
"چپ سلفی" از یاد می برد که "چپ" ، پیش از آنکه یک حزب سیاسی باشد یک دستگاه "تفسیر و تغییرجهان " بر اساس تعامل دیالکتیکی عین– ذهن ،با تقدم اولی بر دومی است . فروکاستن "چپ " به یک حزب و دستگاه مرتبط با قدرت (اعم از پوزیسیون یا اپوزیسیون) کار آنهایی ست که مارکسیسم را از آخر به اول خوانده اند و پیش از آنکه به فصول آغازین برسند، مدرسه شان را سیل برده است . "چپ" ی که آرمانگرایی" سوسیالیستی را با " ایده الیسم" فلسفی ممزوج کرده و دستگاهی ساخته که کارش چپاندن جهان عینی بر آن ذهینت آرمانی ست ! چپ سلفی چنین رویکردی به جهان دارد !
تشبث به "تضاد کار و سرمایه" و نادیده انگاری تمام "تضادهای دیگر" جامعه و/یا احاله این "تضادهای دیگر" به دوران پس از حل "تضاد کار و سرمایه " ، حماسه دیگر ذهنی گرایی "چپ سلفی" است . غافل از این که : " تضاد کار– سرمایه" ، خصیصه اصلی جامعه مدرن و دارای ماهیت " آنتاگونیستی" (آشتی ناپذیر) است . جامعه ای که شیوه مسلط تولید در آن ، " شیوه سرمایه داری " است و همین تسلط ، موجب امحاء انواع و اقسام تضادهای ماقبل سرمایه داری می شود. اصلا نظام سرمایه داری به همین دلیل نسبت به نظام ما قبلش، مترقی تر است که قابلیت حل بسیاری از تضادهای غیرآنتاگونیستی از.جمله تضادهای ناشی از تبعیض نژادی ، جنسی ، دینی ، مذهبی ، قومی و ملی ...را دارد . البته که "چپ سلفی"، چنین نگاهی به جهان ندارد و منتظر معجزه ی حل تمام تضادها پس از حل "تضاد کار- سرمایه "می ماند !
"چپ سلفی" غافل است که همین دستگاه "تفسیر و تغییرجهان " ، موانع توسعه و تکامل جوامع پیشا مدرن یا در حال گذار را نیز ، عقلایی تر از دیگر دستگاه ها می شناسد و می شناساند. اینجا هم نکته ی اصلی ، اجتناب از تحمیل آرمان و آرزو بر واقعیت های عینی است که مشخصه ی بارز آن " عقب ماندگی " است . مظاهر عقب ماندگی هم عبارتند از فقر و گرسنگی ، بی سوادی و خرافه و بیماری ، منازعات قومی و نژادی ، هرج و مرج سیاسی و بی قانونی و ...
"چپ سلفی " رهایی از این " عقب ماندگی" را تا هم تعیین تکلیف "تضاد کار- سرمایه"، به تاخیر می اندازد و نیروهای اجتماعی درگیر با این "عقب ماندگی" را دارای "مواضع اپورتونیستی و رویزیونیستی" می خواند ...البته ما با این ادبیات آشنائیم ...این هم ادامه همان وقایع تاریخی ست که تراژدی اش را رفقای دهه ی چهل و پنجاه ما از سر گذرانده اند و با کمدی اش هم ما دست به گریبانیم !
۵۵٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲
|
از : دوستدار چپ
عنوان : برای محسن مقصودی
محسن جان به یمن ابزارهای الکترونیک و اینترنت بعد از دهه ها از تو می شنوم و می بینم. اما به کجا چنین شتابان؟ این تویی؟ همان محسن صاف و شوخ و مهربان. چرا انقدر تند و برخورنده شده ای. آن شوخ طبعی و ظرافت در کلام کجا رفت؟ زمانه با ما چه کرده است که به جای ساییده شدن زبری هایمان بر عکس تیزی تیغه هایمان را صیقل داده است. دوستدار تو بوده ام اما اکنون انگار نمی شناسمت. با هر موضع سیاسی که داری اما می توان مهربان تر بود، خوش بینانه تر به افراد نگریست و به جای کوبیدن بر طبل جدایی ها نوای همراهی را سر داد. این مقاله که چه عرض کنم فحش نامه تو را یاد تمام آن مقالات بی سر وته اوان انقلاب بر علیه خودمان نمی اندازد. تو را چه می شود که از این مقاله تمجید می کنی؟ فحاشی و شلوغ بازی و سفسطه وانگ زدن همیشه محکوم است از هر گروه و یا در هر صفی که باشی. ما که خود بیشترین زخم را از این روش خورده ایم که نباید برای این رفتارها هورا بکشیم.
۵۵٨٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲
|
از : کیم میر
عنوان : لطفن کمی انصاف !
.با توجه بسختی انتشار دیدگاه بنده ازناحیه دست اندر کاران سایت اخبار روز بنا نداشتم زیاده مزاحمت فراهم کنم. آنچه مرا وادار کرد به این وجیزه بپردازم گفته های این اقا که "حسن جزایری" یا کاوه شفا"} نام دارد بوده که متاسفانه کسیکه خودرا" شفا"نام نهاده به گفته آن بزرگ "نهند بر سر زنگی کافور نام"از زهر هلاهل نیز کشنده ترست .زیرا بانخستین نگاه به عنوان نوشتار بصورت سورئالیستی کلمات شکل مسلسل ونقطه ها گلوله آن جلوه گر شد بهیجوجه قصد تخریب نداشته وفقط حس خود را بیان داشتم چنانچه با خواندن مطلب بواقعیت پیوست. من بدفاع از خود ونه ۸۵درسد مردم کشورم که فعلن وکالتی از ناحیه آنها ندارم به این آقای شفا"میگویم شما با توهین بمن که یکی از اعضا وطرفداران حرکت تارخساز جهانی جنبش سبز هستم مرتکب بزه توهین وافترا وسخنان کذب شده اید واگر در ایران یافت میشدید مطمئنن به دادگستری میخاندمت بی هیج اغماضی .چون جنبش سبز بعد از تاسیس در بستر تاریخ و بصورت دیالکتیکی دارای یک شخصیت حقوقی مستقل که اعضاوهواداران زیادی سهامداران آن هستندند ودر واقع شما بیک شخصیت حقوقی شناسنامه دار توهین نموده اید و این شخصیت وکل انرا "لاشه متعفن بو گرفته ومستحق چال کردن"دانسته اید واین یعنی بزه ای را درحق یک شخص معین مرتکب شدن و چرا؟ اغماض نمیکردم هر چند شما ودیگر همفکران از درک این جنبش واینکه چرا جهانیان را شوکه کرد وبرای امثال شما بزرگی وارج وقرب آورد عاجزید . یاد آور میشوم جنبش سبز یک نحله یا مکتب یاموضوع جدید ومدرن را در سپهر سیاسی فلسفی اجتماعی جهانمدرن ایجاد وبنام مردم رنجدیده ایران ثبت وضبط تاریخی وبرای شمایان بزرگی -ارجمندی -باد در غب غب قیافه انچنانی و بعضی از دوستانتان کت وشلوار همراه با کروات شیک رو به دوربین وآماده برای نزول اجلال ومنت به این مردم رنجدیده که بلاخره رهبر داهی پیدا کرده اند آورد(وچه خوش گذشت!!اگر دوست داشتید ارجاع بفلیم های مضبوط درکانال "جدید"را میدهم که در این سایت هم جایگاه خاص دارند) و اما چرا ؟موجب تاسیس نحله یا مکتب جدیدی در جهان شد آن هم بطرز ظریف وزیبا وبر معمول همیشه معترضین در اینگونه موارد با ریختن به خیابان ودر هم شکستن وبرپا کردن بلوا وشورش خواستار سرنگونی یا انقلاب ومشابه ان بودن ولی مردم دنیا دیدند که خلقی با نزاکت و ارام وکمال ادب به خیابان امده و قبول نظام وگفتن انتخابات ساختید قبول. نامزدها تائید نمودید قبول.آرا ریختیم قبول.و نتیجه ای هرچند غیر قابل قبول اعلام کردید قبول!!!همه اینها را ما پذیرفتیم وحال خطاب به هیئت حاکمه پاسخ دهید! ما بعنوان مالکین آرا آنرا مطالبه میکنیم بگو ببینم رای ما کو ؟آرای ما کجاست!؟ وشما بعنوان امین با رای ما چه کردید؟و حال مسئول هستیدیدپاسخ دهید. این بود آن رمز وباعث حیرت واحترام جهانیان.و عزت واعتبار هموطنان وشور شوق همگانی (هر چند شما وهمردیفان چون اجل فضلا وحکمای تمام عالم هستی بودید نه تنها چیزی نیافزود بل موجبات تاخیر اجرای تئوریهای بهم بافته شما را فراهم آورد.!!متاسفم)گردید.آقای شفا!! خلاف بعرض رسید زیرا نتنها سبز ببنفش استحاله نشد بل حضور مطمئن سنگین وناظر داهی همه جا احترام بر انگیز بود. هرجند ان روی سکه شمایان دروطن هرروز بیشتراز گذشته خواهان مرگ ودستگیری سبز و سبزان میشوند ولی افسوس حاصل جز حرمان ودرماندگی چیز دیگری نیست.ولی خودمونیم این قلم زیبای شما زیبنده کیهان وطن و لندن هم است خوشبحالتان که چند منظوره هستیدید!! واقعیت اینکه نیازی بخواندن مطلب اقای فواد شمس نداشتم بهمین جهت قصد دفاع یا تائید وتکذیب آنرا ندارم واینکه ان اقا آماری را که داده چقدر درست یا غلط است ولی مقر به راست مدرن بودن خود بوده شما چه میگوئید؟گفتم حضورم در این صفحه بعنوان شاکی خصوصی وتذکر از ناحیه شخصیت مستقل و حقوقی سبز بوده وسر آن نداشتم که با استدلالات مکانیکی شما به برابر بایستم چون کسیکه از درک تاریخ و روند مونیستی آن عاجز است مشت به سندان کوبیدن است.اتفاقن خواهشی از همه دوستان داشتم و از ابن کم مایه بپذریرند یکبار دیگر "ماتریالیسم تاریخی ودیالکتیک" وخصوصن " نظریه مونیستی تاریخ "اثر سترگ پلخانف بادقت وحوصله بخوانند.خوبه.!در پایان این مبل لهستانی چه مشخصاتی داره؟بشکل نوستالزیک صندلی لهستانی رو خوب میشناسم از سالن انتظار حموم و سلمونی تامراسم ملا ی روضه خون وختم اموات ویا بستنی فروشی محل.. خلاصه در تمام زندگی جریان داشت ولی حالا این مبل لهستانی واقعیه؟! که میشه روش لم داد واستراحت کرد چیه؟نمی دونم!!!
۵۵٨٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲
|