یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بهروز خلیق، و گناه کفرآمیز و نابخشودنی او - بهرام خراسانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ‫البرز

عنوان : فردریش انگلس
‫آقای بهبودی، از قرار آن حریف روشن بین که فرموده « طبقاتی تر از شعور چیزی یافت نمیشود» یادش رفته از خاستگاه اجتماعی‫ فردریش انگلس، یار صمیمی و وفادار کارل مارکس‫ سخنی به میان آورد.
‫این دو دوست در همکاری با یکدیگر جزوه مانیفست کمونیسم را نوشته و نشر دادند.
و ‫‫اگر مساعدتهای مالی و فکری‫ فردریش انگلس نبود، کارل مارکس توانایی پیشبرد پژوهشها، نوشتن و نشر‫ جلد اول کتاب سرمایه را نداشت، جلدهای دوم و سوم کتاب ‫‫بعد از درگذشت کارل مارکس توسط فردریش انگلس چاپ و نشر شده است.
۵۷۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : من هم نظرم را تغییر دادم
من هم نظرم را تغییر دادم
اقای بهرنگ نوشته اند «نه وفادار ماندن به یک اندیشه به خودی خود افتخار است، و نه رویگردانی از آن، یک گناه. مهم آست»
من نیز با شما هم عقیده ام که تغییر طرزتفکر و یا ثبات ان نه مایه افتخار است ونه موجبی برای نکوهش . ولی مشروط بر اینکه دلایل متقنی برای هریک بتوان ارایه داد . وقتی آقای خلیق ، در کاستی های مارکسیسم از براهینی استفاده میکند که نمایانگر کاستی اطلاع او ا ز مارکسیسم است ، نشان دهنده غیر جزمی بودن اندیشه او نیست . بالعکس نشان میدهد که ایشان بدون تحقیق حتی مختصر ، حکمی مبنی بر عدم کفایت مارکسیسم صادر کرده اند که حد اعلای جزمیت است .
اما این جزمیت اندیشه ، در موضع گیری های دیگر او دیده نمیشود .ا زطرف دیگر این سطح نازل اگاهی ازمبانی مارکسیسم نیز نمیتواند دراو حقیقی باشد . پس جواب معما چیست ؟
من حدس میزنم که مسئله از جای دیگری آب میخورد وگرنه صحبت از فلسفه و تاریخ نیست . سازمان تحت رهبری اقای خلیق ، سازمانی چپ ، دموکرا ت، ازادیخواه و عدالت جو است . این سازمان ، از نظر پتانسیل تبدیل به تشکیلات چپی قرن بیست یکمی ، از تمام سازمان های دیگر یک سر و گردن بالاتر است . مشکل اساسی سازمان، ناهمگونی اندیشه و طرز تفکر اعضای آن است . این هسته درونی موزاییک، با پوسته بیرونی سازمانی که مستلزم همگونی بنیاد های فکری اعضای آنست ،در تضاد است . آقای خلیق میخواهد این پوسته را حفظ کند و بنابر این به انجام این بند بازی ها مجبور میشو د. چطور ممکن است شخصی که جند صباحی پیشتر به تحلیل طبقاتی دولت و جامعه ایران پراخته بود ،ناگهان تحلیل طبقاتی را در مورد جامعه ایران مردود اعلام کند؟ پیشهاد من به اقای خلیق و سازمان تحت رهبری ایشان اینست که پوسته تنگ سازمان همگون ، چه مارکسیستی ، چه پوپری ،چه پسا مدرنیستی را رها کرده ،و شکل جبهه بخود بگیرند. این جبهه میتواند اتحاد عمل سیاسی و اجتماعی آنهارا ،(با حفظ استقلال رای در عمل و پذیرش مستقلانه مسئولیت نتایج این اعمال ، وحفظ حق انتقاداز یکدیگر) محفوظ داشته ، و امکان تدوین دور نماهای سیاسی اجتماعی گوناگون را به گروه های متشکله، ونه اعضای منفرد، آن بدهد، بدون اینکه لازم باشد در مورد بنیاد های نظری وپراتیکی عام ، توافق صورت گرفته باشد، و یا گروهی بنام اکثریتی های داخل خواستار شرکت در انتخابات و گروه دیگر با نامی مشابه خواستارتحریم و درنهایت سازمان خارج کشوری اعلام نه تحریم نه شرکت ، بلکه رای ندادن ) کند .اگر خواننده ، مقاله اقای خلیق را بازخوانی کند و بجای جهان ودوران و سایر کلماتی از این قبیل ، کلمه سازمان ما ویامفاهیم مترادف را بگذارد ، منظور من بهتر درک میشود.
مشکل اصلی سازمان ، حفظ اتحاد صوری اعضای ان ، به قیمت ابهام واغتشاش در نظر و در عمل به بهانه دموکراسی درون سازمانی نیست . و بدتر از همه تئوریزه کردن این اغتشاش ، بعنوان تزهایی درباره پارادایم ها ، مشکل را نهادینه میکند . روشن نبودن مرزهای نظر و پراتیک گروهبندیها ناپیدای درون ان ، مشکل اصلی سازمان است و اقای خلیق نه بعنوان تئوریسین اغتشاش فکری وپراتیکی، بلکه بعنوان کسی که به این وضعیت باید سروسامان دهد ، وظیفه خطیری دارد.برزویه طبیب
۵۷۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲       

    از : خنگ خدا

عنوان : شدیدا عاشق اندیشهای مارکس هستم اما...
جناب مسعود بهنودی: خدا را شکر گزارم که امروز فهمیدم شما طرفدار اندیشه های مارکس و لنین هستید. تا بحال چنان در لفافه حرف می زدید که این خنگ خدا نمی فهمید که شما دنیال چی هستید.
رفیق عزیز: من هم شدیدا طرفدار اندیشه های مارکس هستم و مانند شما معتقد هستم که تا بحال در علوم اجتماعی دقیقتر و فراگیر تر از اندیشه های ایشان کسی نبوده که مسائل جامعه را تبئین کند. اما معتقد هستم که احتمال پر در آوردن فیل ها در هندوستان و پروازشان خیلی بالاتر از ایجاد جامعه ای است بر مبنای اندیشده های مارکس. بیش از ۹۸ در صد جمعیت تقریبا ۷ میلیاردی جهان در روز حتی صفحه ای هم مطالعه می کنند و آنهائیکه هم مطالعه می کنند نشریات و کتابهای مبتذل از نوغ ماجرا های عاشقانه بیل کلینتون و لونیسکی را می خوانند-- در حقیقت فقط می خرند و در خواندشان هم شک دارم--- می بخشید بگذارید خودم را تصحیح کنم حتی اینگونه کتاب های بی ارزش ر در مقایسه با میلیون ها مجله و نشریه و بر نامه های تصویری و شنیداری بمانند ادبیان کلاسیک می مانند. اندیشه های مارکس برای آنهایی است که در خلوت خود در دنیای ارمانی خویش زندگی کنند و خدای نکرده از دست این عوام و عوام پرستی و فرهنگ و زندگی مبتذل دست بخود کشی نزنند که حتی این امر نیز چندان بی ارزش شده است که بر عکس خود کشی های سابق که اسم و نشانشان برای خد اقل چندین دهه زنده می ماند اثار و نام و نشان شان قبل از غروب خورشید غروب می کند و از یاد ها می رود. خدا پشت و پناه آنهایی باشد که در این عصر زندگی می کنند و خصوصیات و اخلاقیات انسانی شان را از دست نداده اند. می فهمند ولی نمی توانند کاری انجام دهند. بقول فروید --- که عصر ما در مقایسه با عصر ایشان به قرون وسطی بیشتر شبیه است--- می گفتند که اکثریت بقریب ادمها به افسانه مریم باکره بیشتر از تئوری های علمی داروین علاقه و باور دارند. همانطوریکه مردم شناس شهیر فرانسوی لوی استراوس فرموده اند ایکاش من در قرن نوزده به دنیا می آدم و شاهد این وضغ اسفناک و ماشین هایی که خود را انسان می نامند نمی بودم.
۵۷۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲       

    از : خنگ خدا

عنوان : مرا روشنگری کنید
کسی از حرف های طویل این اقای بهرام خراسانی چیزی فهمید؟ یا اینکه من یکی فقط خنگم. اگر کسی ایشان را فهمیده اند لطفا من خنگ را هم روشنگری کنند.
۵۷۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : طبقاتی تر از شعور چیزی یافت نمی شود
آقای بهرامی، به قول بهرنگ ایرانی و شاید هم آقای خراسانی خود را چندی پیش داوطلبانه اوپورتونیست نامیده بودند و اکنون ادعای قبلی خود را اثبات تجربی می کنند.
از شیوه سفسطه بعضی ها ظاهرا خیلی خوش شان آمده است.
دلیلش هم این است که این سفسطه از سوی فلاسفه امپریالیسم پیشاپیش بطرزی همه جانبه صورت گرفته است.
کتاب ها همه آماده اند و سخن ها همه گفته:
فقط باید قلم برداشت و رونویسی کرد.
بحث حضرت خلیق اصلا پارادیم نیست که علامه خراسان به تفصیل رونویسی کرده اند.
بحث بر سر کتمان حقیقت عینی و رقصیدن به ساز باد شرطه است.
خواجه شیراز بهتر از علامه خراسان حتی می دانست که مطمئن ترین معیار کشف حقیقت، محک تجربه است.
امروزه حتی درنده ترین درنده ها به صحت ارزیابی مارکس اعتراف می کنند.
ولی صرفنظر از همه این قضایا مارکسیسم ـ لنینیسم مطمئن ترین جهان بینی است و آلترناتیوی برای آن وجود ندارد.
به همان سان که شیمی و فیزیک و بیولوژی بی آلترناتیوند، مارکسیسم ـ لنینیسم هم بی بدیل و بی آلترناتیو است.
برای همه دوران ها.
تا ابد!
ما در لحظه لحظه زندگی خود، آزموده ایم در این باره بخت خویش.

قدر زر زرگر شناسد
قدر گوهر، گوهری.

جهان بینی ولی امری طبقاتی است و هر کسی نمی تواند هر جهان بینی را بپذیرد، حتی اگر بروشنی آفتاب باشد.
به قول حریفی روشن بین، طبقاتی تر از شعور چیزی یافت نمی شود.
طبقات اجتماعی می توانند از سر بگذرند، ولی نمی توانند از جهان بینی خویش صرفنظر کنند.
شعور طبقاتی شوخی نمی پذیرد.
۵۷۷۷۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : نقد نظری یا نقد شخصیتی ؟
آقای خراسانی ٫
بالاخره شما هم نوشته آقای خلیق را با استدلال جواب ندادید فقط ایراد گرفتید و چندین بار تأکید کردید که ایشان ۴۷ بار از واژه " پارادایم " استفاده کردند ٫ اولأ ایرادی ندارد دومأ مقاله خودتان را مرور کنید قطعأ بیشتر از ایشان از این واژه استفاده کردید. اصطلاحاتی همچون " توپ ٫ خفن ٫ تابلو و ... " بر عکس ادعای شما کاملأ بامعنی و نشانگر رشد و بالندگی نسل جوان بنابه ضرورت اجتماعی پدیدار شده اند .
مقایسه دیگ و ریگ شما که چندین بار اشاره کردید ولی استدلال نکردید که چرا آن دیگ بقیه ریگند ٫ پیداست که دید شماست . عوض دعوت به مطالعه ٫ نظرات را نقد و بررسی کنید چون بنوعی تحقیرآمیز جلوه میکند و بجای اینکه بارها تأکید کنید این حرف مثلأ متعلق به آقای کاتوزیان است بهتر بود وجود طبقات مورد نظر را اثبات میکردید.
در مورد تأثیر ماده یا ایده بر چیستی یا کیستی هر پدیده ای و بدنبالش نگرش فلسفی مارکسیستی که منجر به تز ارجعیت زیربنا بر روبنا میگردد. اکثر فلاسفه ماتریالیست و ایده آلیست معاصر برخلاف فلاسفه کلاسیک ٫ نقش هر دو را ضروری و لازم و ملزوم میبینند فقط بر سر پیدایش ازلی اختلاف نظر دارند ٫ مانند مرغ و تخم مرغ .
در این باب فیلسوف خیام پیامی داد که بیهوده به کشف ازل همت نگمارید که هر دو بهم وصلید :
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
زین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
برای پاسخ به چگونگی پیدایش جهان هم از سه ابزار مفهومی فلسفه ٫ دین و افسانه و یا آمیزه ای از آنها که گفتید ٫ بنظر من دین و افسانه اولأ در همان فلسفه نهفته است دومأ فلسفه ابزار پاسخ نیست بلکه جهانبینی است چه ماتریالیستی باشد چه ایده آلیستی چه تلفیقی از هر دو. از علوم مختلف از جمله جبری ٫ تجربی ٫ منطق و یا روایات و افسانه میتوان بعنوان ابزار نام برد.
۵۷۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۲       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : نه این افتخار است و نه آن گناه
آقای بهرامی دست مربزاد.بسیاری از مطالبی را که در ذهن داشتم و با زبان بی زبانی در صدد گفتنش بودم،شما با زبانی شیوا و به زیبایی بیان کردید.یکی از فرازهای بسیار نغز نوشته شما نکتهء فوق العاده با اهمیت زیر است.
"نه وفادار ماندن به یک اندیشه به خودی خود افتخار است، و نه رویگردانی از آن، یک گناه. مهم آنست که اندیشه هرکس از چه ژرفایی برخوردار است، چه گرهی را میگشاید، و میان کنش و پندار او، تا چه اندازه سازگاری وجود دارد. "
نکته ای که "تفکر آیینی " قادر به درکش نیست و به هیچوجه آن را بر نمی تابد،دقیقا همین است.خداوندانه حکم صادر می کند ،از موصع بالا به همه نگاه می کند و درصورت لزوم برای ارزیابی درستی یا نادرستی ادعاهایش به جای آنکه متر و معیارش واقعیات موجود باشد.به فاکتهایی از متون مقدس (منابع اعتقادی) استناد می کند تا دهان طرف مقابل را ببندد.در صورت مشاهدهء پافشاری طرف مقابل براحتی آب خوردن او را به ارتداد متهم می کند.حکمش هم که دیگر بر کسی پوشیده نیست.آیا نتیجهء چنین برخوردی چیزی جز به مرخصی رفتن اندیشه است؟بی گمان نه.
۵۷۷۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : حکم بده دلیل نیار
نویسنده میخواهد بگوید مارکس اندیشمند بسیار بزرگی بوده ولی اساس یافته های او ، یعنی نقش طبقه کارگر در گذر از سرمایه داری په سوسیا لیسم ،جفنگ است حالا چرا او از کسی جفنگ گو( از نظرایشان) تمجید میکند ، من فقط حدس میتوانم بزنم . دوم اینکه او به اقای خلیق توصیه میکند اقا جان فقط حکم بده که ای مردم ،مارکسیسم قصه ای بود که در قرن نوزدهم تمام شد . اگر دلیل و مدرک ومثال از تاریخ بیاوری ، حسن یا حسینی پیدا شده و بی پایه بودن آنها را نشان خواهند داد . اگر هم میخواهی مقاله ات خیلی کوتاه نشود چند اسم خارجی ردیف کن تا کسی نفهمد تو چی میگی . اگر همینجوری حکم بدهی ،من هم لازم نیست برای ماستمالی ایراد های مربوطه ، مقاله بنویسم .برزویه طبیب
۵۷۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۲       

    از : میم حجری

عنوان : روشنگری به عوض عوام فریبی
تحلیلی بر فرازهائی از مقاله جناب خلیق:


http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۳/۱۰/۴۹.html
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۳/۱۰/۵۰.html
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۳/۱۰/۵۱.html
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۳/۱۰/۵۲.html
.....
۵۷۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست