از : م. ارشک
عنوان : سئوال اصلا در مورد زبان نیست
هم میهنان عزیزی که در اینجا کامنت می گذارید و پاره ای هم از حد نزاکت و بحث منطقی و مثمر ثمر دارید خارج می شوید، سئوال این بنده حقیر ربطی به زبان نداشت، بلکه به شیوه نامیدن مردم ساکن آذربایجان مربوط می شد، گرچه زبان هم در این بحث بی ارتباط نیست. اما، جون نویسنده مقاله مردمان آن دیار را همه جا "ترک" نامیده و مصرانه از کاربرد نام "آذری" پرهیز کرده، رد و طرد این عنوان رایج برای من قدری سئوال برانگیز بود. سئوال من هم خطاب به نویسنده بود، نه به آقای یوسف آذربایجان، که معلوم نیست به چه عنوان به نمایندگی از جانب نویسنده به پاسخگویی برمی خیزد و زمین و زمان را به هم می بافد.
۶۵٨۶۱ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : ظهور پدیده ای به نام حسنی به آن شکل
آ. طهرانی(تهرانی) گرامی، از تبعیضات و جنایات در حق مردم ایران خوب نوشتی. اما باید بگویم معلم املای خوبی نداشته ای، چه اگر غیر از این بود، شما هرگز مجبور نبودی که آذری را ازری، و یا آذربایجان را ازربایجان بنویسی.
معلم درس جغرافیایت هم، گویا اصلا حواسش به شیطنتهای معلم تاریخ مدرسه ات نبوده است، که با تاریخ سازیهای جعلی خود، آذربایجان شمالی و جنوبی را به خورد شما می داده، مطلبی که در هیچ نقشه و کتاب جغرافیایی یافت نمیشود.
آقای امیر ایرانی هم بد ننوشته، فقط وقتی ایشان می نویسد «...ظهور پدیده ای به نام حسنی به آن شکل درصد کمی از آن محصول حکومت[بخوان ج.ا] می باشد...» نشان میدهد، که تمام عزمش را جزم کرده، که ظهور والا گهری چون حجت الاسلام ملا حسنی را به ناف مردم زجر کشیده آذری و کرد نواحی غرب کشور و پیشاهنگان ایشان ببندد. و چنین شیوه ای از تعریف و تحلیل تاریخ را منطبق با انصاف و حق جویی نمیدانم.
رویدادها و تاریخ این منطقه از کشور نشان می دهد، که وجود عناصری از قبیل، این ملای محترم، مقدمات بوجود آمدن تمامی آن بلواها را فراهم آورد. و البته نباید ناگفته گذاشت که، طرفداری آقای آ. طهرانی (تهرانی) و امثالهم، از خاندان علی اف، همواره بهانه ای مرغوب برای سرکوبگران بوده و هست.
مانده ام حیران، وقتی خاندان علی اف چیزی جز نکبت استبداد برای مردم خود ندارد، چگونه است، که توانسته است، قلب ایرانیان رئوف و مردم دوستی چون آقای آ. طهرانی(تهرانی) را از آنِ خود کند.
۶۵٨۶۰ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣۹٣
|
از : آ ـ طهرانی
عنوان : جعل ادبی
اقای امیر ایرانی ﴿فارسی﴾ ׳
متاسفانه یکی از علل ،عدم وجود دمکراسی وآزادی در منطقه جغرافیایی ایران ، وجود افکار به غایت مرتجع افرادی به مانند شما
می باشد .شما فکر می کنید با تکرار افکار اریامهری می توانید حقوق ملیتهای داخل جغرافیایی به اسم ایران را به همین ساده گی ملا خور کنید . اولین شرط استقرا ر دمکراسی در یک منطقه رعایت حقوق ملی ملیتهای ان منطقه می باشد. بی خود خودتان را
با زیاده نویسی عقل کل جلوه ندهید، من تصور نمی کنم که،خوانندگان آیدین این سایت وزین اینترنتی نیازی به معلم داشته باشند . ׳
آقای ایرانی جعل ادبی گناهیست نابخشیدنی ، زبانی ازری دیگر چه صیغه ای می باشد ؟ اگر منظور شما تکرار بی سوادی
کسروی درزبانشناسی می باشد ،خوب ان بحث دیگری می باشد!!! در ازربایجان جنوبی و جمهوری ازربایجان شمالی ، زبان اکثریت مردم تورکی ازری می باشد یعنی مردمی که درازربایجان تورکی تکلم می کنند و این تورکی مختص این منطقه
می باشد. اینها واقعیتهای تاریخی امروز زمان ماست با سریش که نمی شود ملت سازی کرد، گذشت ان زمان که با دادن باج نفتی از جیب مردم عرب به ملل خارجی تاریخسازی می کردبد . یک مثل المانی مگه قبل از اینکه جلو خانه دیگران راجارو، ׳
کنی، اول جلوی خانه خودت را جارو کن !!! بزرگترین جنایت فرهنگی در کشور ایران اتفاق افتاده است از کتاب سوزی
شهر تبریز تا ممنوع کردن زبان نوشتاری میلونها نفر مردم تورک و کورد و عرب ........... ׳
۶۵٨۵۲ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : شفافیت بیشترلازم است
جناب اسماعیل پورگرام،درمقاله به موجودی بنام حسنی اشاره داشتید،باید گفت :این شخص در دورانی یکه تاز منطقه ی ارومیه وسمبلِ دفاع از مردمانِ آذری آن منطقه در مقابلِ کردها شده بود.وجود ورشد آن می تواند سوژه ای برای تحقیق، در موردِ رفتارِ تشکیلات کردی در اوایل انقلاب باشد !و هچنین به پیامدهای مخرب رواج اندیشه ی قوم گرایی در بعضی از مناطق کشور بیشتر توجه شود!.:::اگر به گذشته بر گردیم ،به بعضی از رفتارِ کردها در مناطقِ مناقشه انگیز دقت کنیم ، رد پای بی تدبیری آنان در برخورد با مسائل آن منطقه مشاهده می شود، شاید ظهور پدیده ای بنام حسنی هم ، در آن منطقه طبیعی جلوه کند !در اوایل انقلاب متینگهای چند ده هزار نفری توسط یکی از تشکیلاتِ کردی در مناطقی که شاید زیر ده هزار نفر بوده، آن هم در مناطقی که ترکیبی از قومهای مختلف بوده بر گذار می شده است که برای اهالی غیر کردِ آن مناطق سئوال بر انگیز می شد و این روشها بسمت بی اعتمادی می رفت،برای نمونه به متینگی درنقده که یکی از مجریان آن مصطفی هجری بودبه سخنرانی دکتر قاسملو!بطوریکه: این اقدام باعث وحشتی درمردمان غیرکرد ایجاد کرد،آنان از خود سئوال می کردند این متینگها برای ایجاد دمکراسی در ایران است؟ یا برای آماده کردن کردها برای تصاحب زمین های دیگران است!؟با این اقدامات،منطقه آماده ی انفجارمی شد ومتاسفانه وقایعه خونباری هم رخ دادو جنایاتی هم انجام گرفت!آنان هم شدند وسیله ی مظلوم نمایی کردها ،اما احزاب کردی متوجه شدند،روی این مظلوم نمایی ها وروی این اجساد بعضی از روستائیان نمی شود مانور داد چون ممکن است پای خود آنان نیز با توجه به اقدامات تحریک آمیز شان نیز پیش بیاید!.باید گفت :ظهور پدیده ای بنام حسنی به آن شکل درصد کمی از آن محصول حکومت می باشد ،آن سمبل مبارزاتی مردم آذری قرار گرفتنش ، نتیجه تفکراتِ قوم اندیشی وطایفه اندیشی دیگران است!. اعتراف به ویرانگر بودن تفکرات ِ قومی و اعتراف به خطاها و پذیرش آنان !شجاعت ویژه ای می طلبد.اما در حال حاضر وجود پدیده ای ویرانگر بر ایران بنام جمهوری اسلامی وسیله ای شده برای مظلوم نمایی دیگران ،دیگرانی که عمکردشان درفضای دمکراتیک آنان را به پای میز محاکه خواهد آورد!اما وجود مستبدین برایران !روشهای غلط به ظاهر مبارزان با مظلوم نمایی آنان پوشش می گیرد.:::::جناب اسماعیل پور !در مورد اتحاد کردها و آذری ها سخن راندید، سئوال این است :این اتحاد برای چیست ؟آیا این اتحاد برا ی اینست که جدا از مسائل قومی همه باید متحد شویم و چیرگی مستبد را از سر زمین مان ایران دور کنیم و جدا از مسائل قومی ،ایرانی دمکداتیک بسازیم ؟یا خیر !این اتحاد برای محو ایرانیت باشد تا هر کدام بتوانیم به راه خودمان برویم .بیان این مسائل شفافیت بیشتری می طلبد.
۶۵٨۴٨ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : دل درد، ترک آذری کش
جناب یوسف آذربایجانی، زمانی روش مبارزاتی امثال جنابعالی ،ساختن قومی بنام فارس و شونیزم فارس بود،مدتی گذشت،مطرح کردن این شعار دیگر یک لطیفه و جوک شد و مطرح کننده ی او را یک لطیفه گو بحساب می آورند ،بعد از مدتی روش مبارزاتی را به ساختنِ شونیزم ایرانی تغییر دادید،اما مدتی که گذشت متو جه شدید ،این شعار خیلی ضایع بازی است،وبه خودگفتید:هرچه باشد ماهنوزایرانی بحساب می آیم و این شعار هم از مد افتاد و بعد از مدتی فقط اکتفا کردید به همان لفظ شو نیستها !.اما این شونیستها کسیتند ؟با توجه به مظلوم نمایی ها یی که شمادارید و خود را تحت ستم و ستم مضاعف می دانیدو خود را هم سخت ترک می دانید،پس شونیستهامی توانند هر قومی باشند ،بجز ترکها!:::جناب یوسف خان ،با توجه به فرمایشات شما که بیان می کنیددر آذربایجان،آذری نداریم بلکه ترک داریم !آذری زبان نداریم بلکه ترک زبان داریم!ما چاره ای نمی بینیم که بگویم شما درست می گوید!اما وقتی به تاریخ مراجعه می شود می بینیم چنین نیست ؛بلکه آذری هم بوده و زبان آذری هم بوده !اینجا سئوال مطرح می شود :پس آنان چه شدند و کجا رفتند؟وحال چه کسانی جا و محل آنان را گرفته اند؟وقتی به فرمایشات جنابعالی توجه شود به این نتیجه می رسیم که ترکها جای آنان را گرفته اند ،وبا توجه به اینکه یک قوم براحتی از بین نمی رود!به این نتیجه می رسیم از بین برندگان آنان همان جانشیان آنان هستند !که کسانی نیستند بجزء ترکها.:::جناب یوسف خان با این اظهاراتتان ،ترک ها را درآذربایجان در مظان اتهام نسل کشیِ آذریان قرار داده اید و ناخواسته القاء می کنید که ترکها آمدندوآذری هارا قتل عام کردند و زبان آنها را هم از بین بردند.با توجه به اینکه ترکهای ترکیه هم سابقه ی نسل کشی را دارند این نسل کشی شما هم قابل پذیرش خواهد بود .بگذریم!.پدرجان!کودکانه شعاری را مطرح می کنید و با این شعارها خود را در مظان اتهام نسل کشی قرار می دهید .پدر جان :بعضی وقتها از آن چیز استفاده کردن هم خیلی خوب است !
۶۵٨۴۵ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : تبعضات دهشتناک موجود در جامعه ایرانی است
یوسف گرامی، مهم نیست که ارشک از جنس مذکر است یا مونث، بل مهم این است، که ایشان ضمن پاسخ به مطلب شما در باره یونسکو، چند عدد سئوال خوب و منطقی مطرح کرده است، که شما به جای جواب به سئوالات، سئوال طرح کرده ای.
هنوز هم امید دارم، که شما نه از سر غیظ، بل محبت نگاهی به نوشته کوتاه ارشک انداخته، و جوابی برای سئوالات بنویسی. چرا که گمان می کنم، اگر به گفتگوی سالم پایبندیم، لذا موظقیم سئوال را با جواب پاسخ گوئیم، نه با سئوالی دیگر
اما حق با شماست، امروزه کمتر کسی را میتوان یافت، که به زبان پهلوی سخن بگوید و یا بنویسد.
اگر به کتب همشهری خودمان زنده یاد احمد کسروی مراجعه کنیم، به حتم یقین با نوعی از پارسی پهلوی آشنا خواهیم شد،
و یا اگر به نوشته های هموطن عزیزی به نام مزدک بامدادان که در نشریه اینترنتی ایران امروز انتشار می یابد توجه کنیم، ایشان هم در تلاش است، که هم با شیوه نوشتاری پهلوی گونه اش و هم با محتوای نوشته هایش ما را به نهراسیدن از خویشتن خویش، که گویا همان سیستم پادشاهی باشد، ترغیب می کند.
صرفنظر از این مثالها، گمانم بر این است، که زبان پهلوی را نمیشود در زمان حاضر به نحوی صددرصد احیاء کرد، چه زبان مردم بر حسب احتیاجات و مراوادات در طول زمان دچار تغییرات فراوانی میشود.
زبان ترکی آذری نیز از این قاعده مستثنی نیست، زبان ترکی هموطنان آذربایجانی نیز در طول زمان دچار تحول شده است، ولی آنچه که حائز اهمیت است، این است که ایرانیان علیرغم تفاوتهای فراوان در زبان و شیوه سخن گفتن، و علیرغم تحمل تمامی مرارتها در طول تاریخ و بخصوص سده اخیر، بیش از پیش به ایرانی بودن خود معتقد و به آن افتخار کرده و می کنند
البته بوده اند، کسانی که، وطن دوستی آذریهای ایرانی را حمل به شوینیزم کرده اند، یا عشقی را که یک هموطن بلوچ یا یزدی و اصفهانی به ستارخان و...دارد را حمل بر شوینیزم کرده اند. این همه بخاطر آن است که، این افراد به معنای واقعی شوینیزم و طرز استفاده و موقع استفاده از این واژه را نمی دانند
یوسف گرامی، اگر مقصود شما از شوینیزم اشاره به تبعضات دهشتناک موجود در جامعه ایرانی است، راه مبارزه با این تبعیضات از طریق مبارزات سراسری تمامی ایرانیان برای برقراری مردمسالاری و عدالت اجتماعی می گذرد
۶۵٨۴۱ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹٣
|
از : م. ارشک
عنوان : چه پاسخ روشنگرانه ای !
به جناب یوسف اذربایجان،
با سپاس از پاسخ بسیار روشنگرانه جنابعالی. منتظر پاسخگویی شما به پرسشهای دیگر هستیم. تا از علم و دانش بیکران شما بهره مند شویم.
۶۵٨۴۰ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹٣
|
از : یوسف . آذربایجان
عنوان : درد دل شونیزیم
آقا و یاخانم ارشک مثل اینکه متوجه نشده اید در کجای جهان و در کجای اسناد یونسکو زبان آذری بنام زبان زنده ثبت شده آیا در حال حاضر زبانی بنام پهلوی وجود دارد ؟ و آیا میتوانید دو نفر پیدا کنید که به زبان پهلوی صحبت کند ؟ .ولی درد شونیستها چیز دیگر است یعنی ترک بودن ما درد دل شونیزیم است و این درد علاج ندارد و تا ریشه کن شدن شونیزیم این درد را خواهند داشت .
۶۵٨٣۵ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : خدمت ویا خیانت به آزادی خواهی و دمکراسی خواهی مردمان ایران
در زمان قاجاریه با توجه به اینکه آقا محمد خان پایتخت را از تبریز به تهران آورده بود اما همچنان تبریز نوعی پایتخت محسوب می شد.این موقعیت تبریز شانسی برای مردمان آن منطقه ایجادمیکردکه نسبت به سایر مردمانِ ایران درآن دوران،دارای ذهنی سیاسی تر شوند!وبا توجه به تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی که در اروپا شروع شده بود و به مردمان روسیه هم رسیده بود، قطعا"شعاع آن تغییر و تحولات، مردمانِ آذربایجانی را هم تحت تاثیرقرار می داد!درنتیجه مردمان آن قسمت از خاک ایران زودتر از بقیه مناطق کشور باآن موج از تغییر اتِ اجتماعی و سیاسی آشنایی پیدا میکردند،ومیبایست هم آن مردمان نسبت به سایر هموطنانشان ازنظر سیاسی قویتر باشندکه چنین نیز شد! وقتی ایرانیان درمشروطه درحرکاتی ملی بسمت مهاررفتارمستبدین می روند، تبریزیان باحرکات ملی ایرانی نقش آفرینیِ خودرادر تحولات ملی نشان میدهندونوعی پیشتازی راهم داشته اند.اماآن اقدامات منجربه ظهور مستبدی می شود(رضا شاه) وشرایط جامعه بگونه ی دیگری میگردد،اما روح آزادی خواهی و دمکراسی خواهی در ایرانیان همچنان پی گیر مسائل هستند،وحکومت به مستبدی دیگر می رسد(محمد رضا شاه)وبازی جنگ سرد هر روز پر رنگ تر می شودوآذربایجانیان چون گذشتگانشان آماده ی بازیگری در تحولات ملی ایرانی می شوند.ابتدای عملشان بازیگریِ سراسری وایرانی است اماهر چه میگذرد رهبری سیاسی آنان،بگونه ای دیگرآنرا را هدایت می کند،وآن رهبری بجای تقویت روح ملی ایرانی در آن مردمان!تا بتواننددریک اقدام بکمک سایر هموطنانشان، برای همیشه بساطِ استبداد را از ایران بر چینند! بگونه دیگر عمل می کنند وآنهم :هیجانات ملی ایرانی را کمرنگ کردن بود !و هیجانات قومی را در آن مردمانِ آزادیخواه تقویت کردن بود!بطوریکه اولویت اول آنان میشودهمان منطقه ازسرزمین ایران که درآن زندگی میکنند،که بدین طریق:پیوند آن ازادی خواهان باسایر هموطنانشان رو به سستی می رود، این اقدامشان می شود یک دامگه برای آنان و هر چه رهبرانِ آنان بازیگریِ جنگ سردرادرخودشان پر رنگتر می کردند آن مردمانِ آزادی خواه درآن دامگه بیشتر گرفتار می شدندو مستبدین حاکم برکشوررا هم خوشحال تر می کردند ،عاقبت رهبریتِ نابخردانه، سر نوشت آن مردمان آزادی خواه راتأسف باررقم زد!که درلحظه آخر، رهبریت متوجه میشود،که گره زدن سرنوشت مبارزاتیِ مردمان هرقسمت از سرزمین ایران به غیرازسرنوشت سایرهموطنانشان،خودکشی محض است و هرز دادن پتانسیل مبارزاتی است !که دیگر دیر شده بود،مستبد باشیوه ای فریبکارانه خودرا قهرمانانه به رخسار مردمان ایران کشیدوگفت منم منجی این سرزمین و سپس استبدادخویش رابگونه ای دیگرطرح ریزی و پیگیری کرد.اما آن اقدام نابخردانهِ رهبریت آن مردمان آزادی خواه،که باکشتن روح ملی ایرانی درآنان!وتقویت روح قومی منطقه ای،یک پتانسیل عظیمِ آزادی خواهی را از کل سر زمین ایران گرفت!و حسرت آن را به دل آزادی خواهان ایرانی گذاشتند!حال این اقدامِ رهبریت آن مردمان دانسته بوده یا نادانسته!یک خیانت به مبارزات آزادی خواهانه مردمانِ ایران بوده است.:::اما مهابادیان:باتوجه به تقسیم بندیِ جغرافیایی،آنان درمحدوده آذربایجان تعریف می شدند ومی شوند،آنان متأثر از اقداماتِ رهبری آذربایجانیان،اقدامات خویش راپی گیری می کنند وآنان نیز بامحدود کردن مبارزات خوددریک منطقه کوچک،وبجای دمیدن روح ملی ایرانی! به تقویتِ روح قومی پرداختند،بدین طریق آنان درهمان منطقه کوچک،خودرادردامگه قرار دادند و حضور ملامصطفی بارزانیِ مشکوک،با دوهزار تفنگچیش وتمام طایفه اش به این منطقه، وپررنگ کردن هویتیِ محدودبه همان منطقه،جدااز سایر ایرانیان!و پررنگتر شدن بازیگری جنگ سرددربعضی ازرهبران مهابادیان،شرایط رابرای ازبین بردنشان فراهم کردندو چنین نیزشدورهبری آنان قاضی محمدبرخلاف رهبریت آذربایجانیان،حاضر به پناه بردن به بیگانگان نشد و خود را تسلیم کرد ومتاسفانه در یک اقدام وحشیانه ی مستبد حاکم ، اعدام گردید.اما بارزانیان بعد از بازی کردن با بر گی از سر زمین ایران، وبه هرز بردن پتانسیل آزادی خواهی مهابادیان وکم رنگ کردن روح ملی ایرانی در آنان ،وآنان را به همان منطقه کوچک محدود کردن ، حسرت استفاده از آن پتانسیل ِ آزادی خواهی را به دل سایر ایرانیانِ آزادی خواه گذاشتند وبا این اقدامات نابخردانه ی بخشی از رهبریت آنان ،مستبد حاکم بر ایران باز خود را منجی سرزمین ایران نشان داد و سپس بارزانیان در پناهِ نیروهای مستبد حاکم بر ایران به شوروی میروند وسپس به عراق باز می گردند و بازیگریِ مشکوک خود را در منطقه پی می گیرند .باید گفت: آن دو تجربه تلخ !برای گروهی از بازیگران غیر مأمور آن منطقه و سایر مناطق متأسفانه درس عبرتی نشده است ومتوجه نیستند ، پتانسیل روح آزادی خواهی و دمکراسی خواهی در هر قسمت از این سرزمین بخواهدجواب بدهدو هرز نرود باید روح ملی ایرانی درآن مردمان،مقدم بر هرخواسته ی محدودِ منطقه ای خویش باشد!وآن پتانسیل آزادی خواهی و دمکراسی خواهیِ هر منطقه با روح ملی ایرانی!در یک اجماع ملی به یک سیل بنیان کن وخانه ی مستبد ویران کن تبدیل می شود!.اما در شرایط فعلی،مخصوصا"مناطقی ازکردستان و اندکی ازآذربایجان دردامگهِ ساخته شده توسط جمهوری اسلامی واردشده اند همان روش نابخردانه رهبریت های گذشته ی،آن آزادیخواهانِ آذربایجانیان مهابادیان را تعقیب میکنند و می خواهند روح ملی ایرانی را درآنان کم رنگ کنندو روح دیگری رادرآنان تقویت کنند ،که این نتیجه اش می شود ،هرز دادنِ توان مبارزاتی قسمتی از مردمان سرزمین ایران!.باید گفت : در آذربایجان گروهی چنان سقوط کرده اند:که ترکیه و رهبریت فرصت طلب (از نوع کثیفش )وبی کلاسش، شده است ،الهام بخششان! وبا اقداماتی کمیک !دنبال محوریتی برای آن کشور پا در هوا می گردند.:::::به امید هوشیاری تمام مردمان این سر زمین و هرز نرفتنِ مبارزاتِ آزادی خواهانه تمامِ مردمان ایران!بر علیه مستبد حاکم وساختن ِایران که مال همه ی ایرانیان شودو آزادی خواهی و دمکراسی خواهی برای همیشه در این کشور نهادینه شود!.
۶۵٨٣۴ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹٣
|
از : م. ارشک
عنوان : واکنش "آموزنده"
جناب آقای یوسف آذربایجان،
با سپاس از واکنش آموزنده شما. پاسخ شما چند پرسش دیگر را مطرح می کند. اولا، راجع به وجود یا عدم وجود زبانی به نام آذری شما را مراجعه می دهم به تارنمای یونسکو در مورد زبانهای دنیا تا نادرستی ادعای شما ثابت شود: http://www.unesco.org/culture/languages-atlas/
ثانیا، بفرمایید جنابعالی نماینده چند درصد از مردم آذربایجان هستید که اعلام می کنید "ما ترکها ...".
ثالثا، آیا مقصودتان از "ما ترکها..." ساکنان کشورهای همسایه مان هم هست؟
رابعا، من بدون اینکه برای کسی بخواهم تعیین تکلیف کنم سئوالی را مطرح کردم تا پاسخ روشنگرانه ای از کسی بگیرم، چه لزومی به گارد گرفتن و هل من مبارز طلبیدن هست؟
۶۵٨۲۵ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹٣
|