از : امیر ایرانی
عنوان : تحول خواهی در یک کشور باداشته های همان کشور تحقق پذیر است
گروهی با تعاریف خویش پسند ،مبارزاتی به محوریت طبقه ای بنام کارگر طراحی می کنند؛ وبه شیوه تبلیغ گرایانه ،نه بر اساس روشنگرایانه به پندار خویش ، اقدامات مبارزاتی را دارند به پیش می برند و یا در گذشته به پیش برده اند. که در این مورد تاریخِ سر زمین ایران ، نشانه هایی را نشان می دهد که این پیش روندگیِ آنان در مقاطعی یک پس روندگی را بر تحولات اجتماعی خواسته یا ناخواسته تحمیل کرده است. می دانیم:آن طبقهء کارگری که توان تحول آفرینی را بر طبق ادبیات مارکسیستی خواهد داشت ؛ در یک بستر خاصی، آنهم در محیط های سرمایه داری پرورده و نمود پیدا می کند. هر نظام اجتماعی ویا اقتصادی توان پرورش دهندگی آن طبقهء کارگر با توان تحول خواهی را نخواهد داشت. این نکته ایست :که بسیارانی با ادبیات چپ ،یا نسبت به آن جاهلند و یا آگاه!. آنکه جاهل است چارهای ندارد که بر جهالت خویش چیرگی یابد. اما اگر آگاهی دارد و ادامه دهنده راه خویش است ، این می تواند پیامی در بر داشته باشد و آن پیام هم اینست: که آن آگاه به موضوع؛ ادامه دادن را نوعی دکانداریِ مبارزاتی برای خویش می بیند که بستن درب این دکان را دور از عقل ِ سوداگرایانهء خویش می بیند. شکافتن وپرداختن به موضوع خود بحث دیگری را می طلبد و توان دگری را.:::::::::::باید گفت: وقتی روند تحولات اجتماعی ایران در دوران قاجار و بعد از آن را مورد توجه قرار دهیم نظام اقتصادی،یک نظام طنز گونه بوده که بصورت طنز می توان آنرا یک نظام "اقتصادی قجریه" (دخل و خرجی) نام نهاد. این نظام اقتصادقجریه ای: چه در دوران قجر و چه در دوران بعدی که نفت فروخته می شد و بخشی از در آمد را به نهادهای اجتماعی تزریق می کردند یک روند تکاملی( برآیشی)را طی کرده، که در دوران سیاستهای خاص خامنه ای به مدیریت دلقکانی بنام احمدی نژادیان به اوج تکاملی خویش رسید وآن اقتصاد قجریه به اقتصاد "نو قجریه" تبدیل شده است. واضح است :که اقتصاد قجریه و نئو قجریه و نفت فروشی، طبقه ای کارگر به آن معنی؛تحول خواهی و تحول طلبی را ایجاد نخواهد کرد. البته این را باید یادآوری کرد: درگذر ازدوران قجر تا کنون بزرگانی ؛ تلاشهایی را داشته اند که اقتصاد کشور را از حالت قجریه و نو قجریه خارج کنند اما به تیرهای غیبی که مشخص بوده از کجا پرتاب می شوند گرفتار شدند. از جمله: امیرکبیر ، زنده یاد دکتر مصدق،و در دوران جدید خاتمی و در شرایط فعلی شاید روحانی که برای این آخری تیر غیب می تواند معنی دیگری یابد و چند نفر دیگر. اقدامات این بزرگان از طرف دیگرانی که ادبیات مبارزاتی دیگری را برای خویش تعریف کرده اند ممکن است :بعنوان نماینده جهان سرمایه دار مالی و یا سرمایه دار بی مالی و..... یا نماینده امپریالیست......فلان مطرح شوند. اما اقدامات آن بزرگان در تاریخ ایران قطعا" مورد توجه ایرانیان خو.اهد بود. در رابطه با اقتصاد قجریه(دخل و خرج) در پای نوشتاری دگر نظری ظنز گونه ارسال گردید که به تشخیص تلاشگران سایت مفید اخبار روز منتشر نگردید که بطور خلاصه در اینجا بدان اشاره شد .هدف از آوردن مطالب بالا اینست که گفته شود:هر مبارز یا فعال اجتماعی قطعا" هویت ملی خاصی که معرف کشور ی نیز می باشد را دارد!.این هویت اورا بطریقی مقید می کند در اولویت بندیِ تحول خواهی باید ابتدا مردمان سرزمین خویش را مد نظر داشته باشد . آن قید و آن اولویت فرد را بسمتی خواهد برد که داشته های تئوریکش و آرمان هایش می توانند برای خودش محفوظ باشند و گاها" قابل احترام!. اما آن فرد باید شرایط و پتانسیل های موجود سرزمینی را دراقدامات تحول خواهانه درنظر داشته باشد. واین روندی است؛ که تحول خواه واقع بین،چاره ای جزء پذیرش ندارد. درغیر اینصورت، اقدا مات آن ،اقدامات تبلیغ گرایانه در خدمت آن تئوری هایش و آرمان هایش خواهد بود که در نهایت یک حرافی بیش پنداشته نخواهد شد
۶۹۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : تنها با وجودِ عناصر دموکرات در اجتماعات و از این راه داشتنِ اجتماعاتی دموکرات است...
آقای عاصمی گرامی، بی تردید با غالبِ جملاتِ نظر شما موافقم، اما شاید نتوانسته ام مضمونِ نظرم را آشکارتر و آنگونه که مقصودِ نظرم بوده، بنویسم. بنابراین ذیلا تلاش می کنم، مطلبم را به گونه ای روشنتر طرح کنم
عدم توجه کافی و در اولویت اول قرار نگرفتن دموکراسی در اجتماعاتِ مختلفِ اپوزیسیون، حلقه گمشده یا به بیانی بهتر حلقه در سایه قرار گرفته، در مبنا یا مبناهای گذار از استبداد است، که به عدم موفقیت این گذار، علیرغم کوششهای جان سختانه و پیگیر صد و نه ساله گذشته، منجر شده است.
با مراجعه به آثار و تاریخِ گروهها، سازمانها و احزاب اپوزیسیون این عدم توجه بوضوح قابل مشاهده است. در اکثر اجتماعات، صداها به بهانه حفظِ وحدت حذف، و یا امر به خفقان میشوند. با وجودِ چنین بیماری حادی در اجتماعاتی که باید پرچمدار گذار از استبداد باشند، نتیجه آن شده، که در پسِ هر قیامی، مستبدین از نفس افتاده با مستبدینی تازه نفس تر و به مراتب خشن تر تعویض شده اند.
از جایی که معتقدم در یک جامعه استبداد بنیان، آزادی و عدالت اجتماعی نمی توانند مفاهیمی واقعی و حقیقی باشند، هم از این رو، گمان می کنم، تنها با وجودِ عناصر دموکرات در اجتماعات و از این راه داشتنِ اجتماعاتی دموکرات است، که قادر خواهیم بود، به منشوری فراطبقاتی به منظور نهادینه کردن اصول دموکراسی در جامعه برسیم.
۶۹۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۴
|
از : فرهاد عاصمی
عنوان : «منشور مشترک»
البرز گرامی، با تشکر متقابل برای بحث سازنده که بودش، استه تیکِ زشتی ی برخوردهای کینه توزانه را دو چندان قابل شناخت می سازد، مایلم رشته فکر شما را این چنین دنبال کنم: «منشور مشترک»، برای «متحد شدن ایرانیان» قانون اساسی نام دارد. ستون فقرات آن را «حقوق ملت» و مضمون ”اقتصاد سیاسی“ آن را یک برنامه اقتصاد ملی ”خاص“ تشکیل می دهد که باید در خدمت حفظ حقوق مردم و منافع ملی قرار داشته و پاسخگوی شرایط لحظه کنونی باشد.
با متمرکز کردن بحث دور این محور، دستیابی به توافق مورد نظر شما ممکن به نظر می رسد. توافقی که وظیفه نخست آن کوشش برای گذار از دیکتاتوری کنونی است.
پیشنهاد مقاله پراهمیت نامه مردم ۲۳ تیر ۹۴ با عنوان ”اتحاد عمل و تشدید مبارزه برای تحقق حقوق و آزادی های دموکراتیک، ضروری و تاریخ ساز است“، دارای چنین محتوایی است (۱). ضرورت تدقیق محتوای مقاله به چشم می خورد. تدقیقی که برای ایجاد پیش شرط تحقق بخشیدن به ”جبهه ضد دیکتاتوری“ ضروری به نظر می رسد. این نکته، در ضمن آموزشی است که از وقایع یونان نتیجه می شود.
در مقاله ای با عنوان ”جبهه ضددیکتاتوری، شعاری امروزین؟ کارپایه اتحادهای مردمی و ملی“ در سال ۱۳۸۷ که در ”توده ای ها“ انتشار یافت، از سند تاریخی از سال ۱۳۵۵ به قلم زنده یاد منوچهر بهزادی بهره برده شد. در آن مقاله، بهزادی زمینه نظری و سیاسی برپایی یک جبهه ضد دیکتاتوری را ترسیم می کند که در سال ۱۳۸۷ و اکنون نیز در حقانیت آن تردیدی روا نیست. او به اهمیت تلفیق مبارزه ملی و ضد امپریالیستی در ارتباط با برپایی جبهه ضد دیکتاتوری اشاره دارد. درستی این موضوع برای سال ۸۷ مستدل شد. نشان داده شد که کماکان مساله به ثمر رساندن اهداف ملی و دموکراتیک انقلاب بهمن ۵۷ مساله عینی مرکزی را در هستی اجتماعی ایران تشکیل می دهد و باید با طرح شفاف آن ها، آن را به آن اهرم به قول شما «فراطبقاتی و فرامذهبی و فرامرامی» بدل نمود که می تواند لایه های وسیع مردم میهن ما و ازجمله تا درون حاکمیت و پیرامون آن را به دور آن مجتمع سازد. تدقیق مضمون مقاله پیش گفته نامه مردم برپایه نظر فوق قرار دارد. مساله مرکزی در تدقیق پیشنهاد مقاله نامه مردم این نکته است که ”اقتصاد سیاسی“ مرحله ملی دموکراتیک فرازمندی جامعه ایرانی، یک اقتصاد سیاسی سوسیالیستی نیست، در عین حال که یک اقتصاد سیاسی مبتنی بر مدل های سرمایه داری از نوع ترکیه و ... نیز نیست!
آیا پیشنهاد دیگر برای یک «منشور فراطبقاتی» وجود دارد؟
راه دستیابی به چنین توافقی کدامست؟
آیا طرح و مستدل ساختن مضمون پیش، پیش شرط تجهیز «فراطبقاتی» توده ها و نمایندگان لایه های آزادی خواه و میهن دوست نیست؟
شاید بتوان با تداوم اندیشیدن دور محور پیشنهاد شده، راه دستیابی به آن را هموار نمود!
۱- نگاه شود به ”اتحاد برای گذار از دیکتاتوری و برنامه اقتصاد ملی ...“، اخبار روز ۱۴ مرداد ۱۳۹۴
۶۹۶۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : علتِ این دور خود گشتنها و تداوم بی انقطاع دور باطل استبداد در سده اخیر تا به امروز
آقای عاصمی گرامی، ضمن تشکر از عنایت و محبتی که نسبت به نظراتم داری، در بابِ مسائل یونان و چند نکته دیگر چند مطلب را قابل توجه میدانم.
از تجربیات یونان و تمامی دیگر تحرکاتی که در کره خاک واقع میشود میتوان آموخت، اما تمام این آموخته ها نتوانسته کشورمان را در عرض و طولِ سده اخیر به مقصدِ تعیین شده اولین حرکت مردمی(انقلاب مشروطیت) در آغاز سده نزدیک کند. به عبارتی دیگر، هنوز هم کشورمان درست به مانندِ آغاز سده، از نبودِ آزادی بیان، آزادی اجتماعات، امنیت شغلی و قضایی و.... در رنج است.
گمانم بر این است، که از آغاز سده، با اینکه شور و هیجان آزادیخواهی را میتوان از لابلای واژه ها، جملات و نوشتار قریب به اکثریتِ هموطنان مشاهده و حس کرد، سوی این واژه ها در جهتِ مطلوب نبوده، که اگر می بود، نمیبایست پس از قیام بزرگ و مردمی کشور در بهمن ۵۷، به جای اول، یعنی استبدادی خشن تر رجعت میشد
بنا بر ملاحظات فوق، معتقدم علتِ این دور خود گشتنها و تداوم بی انقطاع دور باطل استبداد در سده اخیر تا به امروز، در این نهفته، که هر یک از ما ایرانیان، هر جمعی از ما ایرانیان، مشکل و راه حلش را در خارج از خود جستجو می کنیم. به عبارتی واضحتر، اینکه در جامعه ایرانی دور باطل استبداد را روی توقف و ایستادن نیست، بخاطر آن است، که در جامعه مطلبی جز استبداد جاری و ساری نیست.
هم از این روست، که گمان می کنم، اولین و مهمترین وظیفه هر ایرانی و هر جمع ایرانی وطن دوستی، پرداختن به مهیا کردن شرایط برای متحد شدنِ ایرانیان حول منشوری مشترک است، تنها با بودن و همکاری ایرانیان در چنین اجتماعاتِ مشترک و غیر تحمیلی است، که ایرانیان توان ایجادِ دموکراسی از نوعِ ایرانیش را خواهند داشت.
مشکلاتِ امروزین کشور را، لازم است فراطبقاتی، فرا مذهبی و فرا مرامی ببینیم، و الی هر یک از این مشکلات به تنهایی قادرند کشورمان را در معرضِ مصیبتهای طاقت فرساتری قرار دهند:
وقتی خشکسالی و کمبودِ آب در کشور به اسخوانِ محیط زیست کشور رسیده، و محیط زیست کشور به سمتِ فنا و نابودی کامل پیش می رود، بیش از آنکه محتاج این باشیم، که دریابیم کدام طبقه، مذهب و مرام ایرانی اسباب این مصیبت اجتماعی را فراهم آورده، محتاجِ گرد آمدنِ تمامی ایرانیان وطن دوست و استفاده از خردِ جمعی برای یافتنِ راه حلی برای برطرف کردن مشکلات محیط زیستی کشور هستیم.
بیکاری و لشکر عظیم بیکاران کشور که شرایط مساعدی را برای سربازگیری باندهای مخوف قاچاق مواد مخدر، فحشاء و جنایت را فراهم آورده، یکی دیگر از مشکلات ملی است، که اساسِ زندگی را در کشور در معرضِ مخاطره قرار داده است.
ارتشاء و اختلاس در دستگاههای اداری و قضایی که خود ریشه های متفاوت و خاص خود را دارد، خود تبدیل به عاملِ بازدارنده بزرگی در اجتماع بدل شده است.
سیاستهای هم به نعل و هم به میخِ، ج.ا اعتبار و حیثتِ ایرانی را در جامعه جهانی دائم در معرض مخاطره دارد.
تمامی مشکلاتِ فوق الذکر مشتی از خروارها مشکل است، که میتواند یافتنِ راه حل برایشان، مبنایی برای اتحاد نیروهای مختلف اپوزیسیون زیر سقفِ منشوری مشترک باشد.
۶۹۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹۴
|