یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آنان که به خیابان ها آمده اند
راه لایروبی" طویله اوژیاس" * را بلدند!
- مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : b-adab ۲

عنوان : فروید و انسان
بقول فروید: در زیر پوسته ظاهری این بشر متمدن یک موجود وحشی آرمیده است!
۱۹٨۱۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : مولوی و زبان
آقای با ادب، آقای امیر توکلی عزیز،
مولوی می گوید:
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
چونکه بادی پرده را درهم کشید
راز صحن خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه گهر یا گندم است
گنج زر یا جمله مار و کژدم است

این نظریه یعنی رابطه زبان و اندیشه و کیفیت تشخص هویت انسان در زبان، در روانشناسی، نقد ادبی و شناخت شناسی امروز محل والایی از اعتناء و اعتبار دارد.
۱۹٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : amir tavakolli

عنوان : drood bar b-adab
هموطن گرام b-adab
کاملا با شما و حتی لحن نوشتار شما موافقم ودست شما را می فشارم.
اینکه افرادی مثل نگهدار یاسحابی و گنجی یا بهنود و ورشکستگان سیاسی دیگر سراپا تقصیر و امثالهم
هنوز بعد از اینهمه رسوایی ۳۰ ساله بخود اجازه محور شدن و خط دادن در جنبش ازادیخواهانه ایران را می دهند از هزار فحش خارمادر و الفاظ چاله میدونی به ملت و فهم مردم بدتر و شنیع تر است.
از اقای نقره کار هم متشکرم.
۱۹٨۱۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : لقمان

عنوان : ادب را از بی ادبانی مثل ب ـ ادب بیاموزیم.
پایه های اجرایی رژیمهای ارتجاعی و دیکتاتوری مثل رژیم اسلامی بیشترین از لومپن ها و پایین ترین قشر متعصب جامعه تشکیل میابد. اگر این عناصر عقب مانده کسانی هم مضافآسر در توبره استعمار و عوامل جاسوسی تحت عنوان ستم قومی دایه ازادیخواهی را داشته باشد.طرز استدلال موجودی بنام ب - ادب که وی از زمره شعبان بی مخها و قمه بدستان این رژیم که روزانه جوانان ایرانی را از هر قوم و اقلیتی در تمام ایران درو میکند، ذره ای فرق نمیکند، گستاخی را بحدی رسانده و تعین و تکلیف برای دیگر اندیشان مینماید. این موجود جانی تر و خطرناکتر از حاکمان فعلی است. اینها لااقل قبل از اینکه بسر قدرت برسند اینقدر رجز خوانی و شمشیر حواله دیگران نمینمودند. منهم مقاله اقای سحابی را بعنوان یک نظر بغایت انحرافی خواندم و با همه ایرادهای ممکنه نثار فحش که برازنده موجود بیمار گونه ب ـ ادب است،بوی نمیکردم. دست کثیف تو بان پیر مرد نمیرسد، که ناسزا و فحش نثارش میکنی. وای بانروزی که شمشیر بدستت بگذارند.استدلاتت بیان روشن بینش نژاد پرستی کور و فاشیستی است که بنظر میرسد مبارزه جدی با موجوداتی مثل تو جدا از مبارزه ازادیخواهی مردم ایران نیست.  
۱۹۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : ما که به شما ۳۰ سالست می گوییم که اینها اینکاره نیستند
جنبش کمونیستی ایران ۳۰ سال بیش به شما نقد نوشت و گفت که بورژوازی ملی و مترقی در ایران یک اسطوره است و وجود خارجی ندارد. به شما گفت بورژوازی در ایران برای کسب مافوق سود احتیاج به کارگر ارزان و خاموش دارد و این میسر نمی شود مگر با دیکتاتوری. به شما گفت که این افراد سکولار و غیر سکولار که شما نام می برید همه به یک جنبش ملی اسلامی متعلق اند و هدفشان بازسازی سرمایه در ایران بر اساس بازار داخلی است و به همین دلیل حتی حمایت غرب را هم در دراز مدت نخواهند داشت و مضمحل می شوند. به شما گفت که بورژوازی در ایران نه خواهان آزادی است و نه می تواند حتی به اندازه ترکیه آزادی بدهد. چرا که برای هر تغییری آنقدر دست به مقاومت میزند که اوضاع انقلابی می شود و در نتیجه یا یک حکومت انسانی و یا یک حکومت دیکتاتوری و کشتار شکل می گیرد. این جنبش به شما گفت که به این "آزادیخواهان" که اکثرا باسدار ولتر بوده و یا از همکاران قبلی آنان دخیل نبندید. به شما گفت که آنجه در ایران شروع شده یک انقلاب است و در این انقلاب جنبش ملی اسلامی شانسی ندارد. یا انقلاب سرکوب شده و جنبش ناسیونالیستهای طرفدار غرب قدرت را می کیرند و یا جنبش کمونیستی یک حکومت انسانی و مردمی بوجود می اوردو آزادی و برابری را به جامعه می اورد. به شما گفتیم که اینها اینکاره نیستند. این ها سالهاست که تن شان از شنیدن اسم انقلاب هم کهیر می زند و سالهاست که منتظرند تا آیت اللهی بجای نعلین کفش ببوشد تا در محسنات ترقی خواهیش بنویسند ولی دریغ از یک فعالیت علیه اعدام در ایران. اینها نمی توانند و نه منافع طبقاتیشان اجازه میدهد که ازادی و برابری را در ایران بیاورند. برخلاف این جنبش ملی اسلامی که شرم دارد ادبیات سابق خود را روی سایتش بگذارد. ادبیات این جنبش کمونیستی در این ۳۰ سال بطور مدون در سایت یکی از رهبران آن هست. شما در مقاله خود باز هم نشان داده اید هنوز به این جنبش ملی اسلامی توهم دارید و لی حداقل صدای انقلابی را که این جنبش وعده میداد شنیده اید. این انقلاب همانطور که در این ۶ ماه دیده اید عقب می نشیند قدرت می گیرد و دوباره حمله می کند و هر حمله آن بزرکتر از قبل است. زیاد به این ملی اسلامی ها توجه نکنید. مردم به خوبی میدانند چگونه در موقع عقب نشینی به آنها میدان بدهند تا جلو بیایند و سبس قدرت بگیرند و حمله کنند. این نامه ها و بیانیه موسوی و ... به همین صورت بایستی به آنها نگاه کرد. جنبش انقلابی بعد از حمله عاشورا احتیاج دارد که نیرو جمع کند و بایستی بتواند شکاف رژیم را که بخشی حاکم همین حنبش ملی اسلامی است بیشتر کند. این تمام فلسفه این بیانیه هاست برای جنبش انقلابی مردم. الان دوباره جناحهایی دل می بندند که میتوان آنرا کنترل کرد و در نتیجه از حمله قطعی اجتناب می کنند و این هما ن چیزی است که جنبش انقلابی احتیاج دارد تا نیرو جمع کند و حمله بعدی خود را انجام دهد. جنبش کمونیستی و چب جامعه کاملا هوشیارانه عمل می کند. این جنبش از بیشرفت این جنبش انقلابی است که نیرو می گیرد بنابراین بایستی تمام نیرو را برای بیشبرد آن در خیابان بکار برد. لطفا جناح جب جنبش ملی اسلامی را بجای جب حامعه به مردم معرفی نکند. نه اینها خود را جب حامعه می دانند و نه خود را اینطور معرفی می کنند و در این ۳۰ سال نیز همه کار کرده اند که از رزیم حمهوری اسلامی بعنوان مرجع حنبششان دفاع کنند. شما نیر انها را همانطور که هستند بخوانید. جنبش کمونیستی و جب جامعه به اینها ربطی ندارد و مشغول کار خود است. اگر خواستار ازادی برابری و یک جامعه انسانی هستید به این جنبش ببیوندید. ۳۰ سال است این جنبش ازادی و برابری و انسانیت را در این جامعه تبلیغ می کند. گذشته چراع اینده است و از کوزه همان برون تراود که در اوست.
۱۹۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : رویا رضوی

عنوان : پاسخی به هموطن b-adab
هموطن گرامی ب/ادب با تمام گفتار و نظر شما در مورد این شیاد و منافق پیر سحابی موافق هستم و امثالهم که اینها یگ یا دو گام هم از آخوندهای جنایتکار جلوتر میدوند . اما همین ناسزاها و فحشهائی که شما نثار این منافق و امثالهم میکنید میتوان با واژه های دیگری منظور را رساند و در خواننده اثر مثبتتری بجا گذارد هر چند من هم خود اما در دور دوستان نزدیک اعتراف میکنم که از همین واژه ها استفاده کرده و میکنم ولی در یک گفتار علنی تا حدودی باید از اینوع ادبیات خود داری نمود .
۱۹۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : secular

عنوان : V
Hamin nok-teh bas ke
shoma dar donya-ye siyasat manande mahi ۳ sa-ni-yehi hastid ke faghat piramoone khod ra, be sho-aye ۳ sa-niyeh ghaderast bebinad
!!!!

dorste farghe nasle shoma ba nasle javane kherad varz dar hamin nokteh ast!!!

jonbeshe tahvol khahe secular
۱۹۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : b-adab ۰

عنوان : شرم یک احساس انسانیست!!!
راه سبز یک مصاحبه ای منتشر کرده با جناب مهندس سحابی رئیس شورای ملی-مذهبی ها با عنوان تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن سخت تر است. سیاست بی ادب راستش این بوده که فقط به آخوندها فحش بده ولی گاهی مجبور میشم که این حضرات رو هم بی نصیب نذارم. حالا چرا؟ براتون میگم. این جناب سحابی با رفیقاش مثل ابراهیم یزدی هی ژست دمکراسی میگیرن ودم از اصلاح طلبی میزنن ولی تنها فرقشون با آخوندهای جاکش اینه که اینا عمامه ندارن. جناب سحابی توی این مصاحبه اینجوری میگه
در دوران انقلاب هم در روز ۲۲ بهمن در مهاباد دموکرات‌ها قیام کردند و پادگان مهاباد را اشغال کردند و متعاقب آن جنبش ترکمن صحرا شروع شد. در سیستان و بلوچستان هم شروع شد. در همه اینها هم چپ‌ها نقش داشتند. منظور این است که وقتی دولت ضعیف است اینطور می‌شود. حالا اگر ما بر ساختارشکنی فشار بیاوریم و اصرار بکنیم، حداقل این ساختارشکنی یک دوره انتقال دارد. از وقتی که این ساختار زیر سوال برود و بعد کم کم شکست بخورد و یا تسلیم بشود تا اینکه دولت بعدی بیاید حاکم شود و اقتدار پیدا کند. فاصله زمانی ای لازم دارد که ممکن است چند سال طول بکشد. در این دوره، اقتدار دولت ضعیف است. در اینجا من می‌بینم و پیش‌بینی می‌کنم که جنبش‌های تجزیه‌طلبانه شروع خواهد شد
می بینید مردیکه پیر سگ مثلا اصلاح طلب یک حکومت مرکزی مقتدر میخواد که نذاره کرد و ترکمن وبلوچ نفس بکشن. این بنده خدا ها حتی در انقلاب هم نباید شرکت کنن و پادگان مهاباد رو اشغال کنن، انقلاب و اشغال پادگان از نظر جناب سحابی فقط حق اختصاصی شیعیان هست اونهم فقط در تهران. این مردیکه جاکش و اون رفیقاش مثل ابراهیم یزدی هنوز بعد از سی سال به کردها و ترکمن ها تهمت تجزیه طلبی میزنن و کشتارهایی رو که خلخالی و چمران اونجا کردن تائید میکنن. گذشته ازاین اینها میخوان به ملت درس دمکراسی بدن وهی چس ناله میکنن که مردم ایران روحیه استبدادی دارن و از این کس شعرها. یکی باید به اینا بگه آخه جاکش مادرقحبه تو که روحیه استبدادی نداری و دمکراسی بلدی که باید بدونی در همه دمکراسی های دنیا از آمریکا و اروپا تا هند سیستم فدرالیسم هست و دولت مرکزی نه در امور داخلی استانها دخالت میکنه نه در امور داخلی شهرها. مردم در هر شهری و استانی خودشون شهردار و فرماندارشون رو انتخاب میکنن و به شهرداری خودشون مالیات میدن و این همون چیزی هست که کردها و ترکمن ها میخواستن و در ضمن همون چیزی هست که خراسان و فارس و خوزستان هم باید بخوان و اساسا دمکراسی بدون اینکه مردم هر شهری و هر دهی و هر استانی حق داشته باشن برای زندگی خودشون تصمیم بگیرن شدنی نیست، حالا یا مثل آمریکا وآلمان و هند سیستم فدرال هست یا مثل کشورهای اسکاندیناوی شهرها و شهرداریها مستقل و خودمختار
والا من بیخود نمیگم که فرق این جاکشها با آخوندهای مادرسگ فقط در عمامه هست، ایشون در ادامه استدلالشون برای یک دولت مقتدر مرکزی به گوز گوز میفتن و میگن
تحریکاتی هم از خارج هست که یک طرف آن اسرائیل است و یک طرف آمریکاست. یک طرف نظریات جدید است مانند دموکراسی های موزاییکی. یعنی کردستان خودش بشود یک دموکراسی، آذربایجان بشود یک دموکراسی، همه اینها کوچک، کوچک ولو رادیکال باشند خطری ندارند. ولی دولت مرکزی ایران خطرناک می‌شود.
می بینید این کس کش پیری با پررویی تمام میگه دمکراسی در کردستان و آذربایجان مهم نیست مهم این هست که ما یک دولت مقتدر و قوی مرکزی داشته باشیم که آمریکا و اسرائیل ازش بترسن و احساس خطر کنن. همه درد ومرض سحابی و دور و بری هاش همین هست و برای همین هم هست که مدام ملت رو از لولوی تجزیه کشور میترسونن و وامصیبتا میخونن و حالا هرچی کرد و بلوچ و ترک قسم بخوره که بابا ما تجزیه طلب نیستیم فایده نداره.از نظر نهضت آزادی و امثال این مردیکه سحابی کرد و بلوچ و ترکمن و عرب یا باید با ستم شیعه شاه اسمعیلی، به اسم دولت مقتدر مرکزی، بسوزن و بسازن یا اگر صداشون دراومد تجزیه طلب هستن.
تا حالا به این فکر کردین که چرا فقط سیاسیون شیعه تهران نشین از خطر تجزیه کشور حرف میزنن؟ گویا بقیه ملت همه تجزیه طلب هستن و فقط جاکش هایی مثل سحابی و ابراهیم یزدی یا اون جاکش فرخ نگهدار دلشون برای تمامیت ارضی ایران میسوزه
۱۹۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : شهلا

عنوان : نگهدار, تراژدیی که به کمدی بدل شده است
ف.طباطبایی به نظر من برداشت آقای دکر نفره کار درست است . آن پارگراف را یکبار دیگر بخوانید وانگهی برای بار اول نیست که نگهدار آن ها که هم نظرش نیستند را مثل احمدی نژاد " ابله و خس و خاشاک" می نامد. نگهدار نه فقط تغییر نکرده بلکه برای اینکه نشان دهد مرغ یک پا دارد گذشته درخشانش را تکرار میکند اما اگر اولی تراژدی بود این دفعه کمدی شده است.
۱۹۷۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : b-adab ۰

عنوان : ما انقلاب کردیم؟ یا انقلاب ما را کرد؟
از سال ۱۳۵۶ و باز شدن بی موقع «فضای باز سیاسی» در اثر فشارهای کارتر و نیز کج فهمی الیت جامعه ایرانی از میزان آمادگی مردم ایران برای اجرای دمکراسی و پیامدهای آن، ایران ما به یک دور و گرداب باطل بعد از باطل افتاد. از میان سرشناسان تنها شاه بود که میدانست که مردم ایران هنوز آمادگی دمکراسی را ندارند و این را در یک مصاحبه یکی دو سال قبل از انقلاب میگفت و درست هم میگفت. دلیل درستی این سخن من آن است که مهم نیست که سرشناسان و رهبران مخالفان شاه هنوز از شرکت شان در انقلاب دفاع میکنند و گناه را به گردن «شاه دیکتاتور» می اندازند. اما اگر تمامی کسانی را که در انقلاب شرکت داشتند، در یک سناریوی فرضی به همان ۳۱ سال قبل بازگردانید، از مجاهد گرفته تا فدایی و توده ای و جبهه ملی و خلاصه همه.. هیچکدام حاضر نبودند در انقلاب شرکت کنند. متاسفانه همه چیز از جنگ سرد گرفته تا نگاه طالبانی روشنفکر زمان شاه به امر سیاست و بسیاری موارد دیگر و حتا بدشانسی و بد اقبالی (اینکه یک چاپ یک مقاله در روزنامه اطلاعات که نظیر آن یا بسیار شدید تر از آن قبلا چاپ شده بود باعث شروع یک انقلاب شود را اگر گردن بدشانسی و بد اقبالی نگذاریم پس گردن چه باید گذاشت؟) دست به دست هم داد تا این روزگار سیاه به سر ما آمد. حقیقت این است که آنچه که کروبی و موسوی میگویند و از «ارزشهای انقلاب» سخن میگویند چیزی بجز شرایطی که خود قدرتمدار بودند نیست. و این از نگاه هر آزادیخواهی بجز بی حقوقی و دیکتاتوری مطلق دینی چیز دیگری نیست. آری.. موسوی و کروبی هردو همکار خمینی جنایتکار در پر جنایت ترین برهه ایران معاصر هستند و شکی در این نیست. اما این به آن معنی نباید باشد که مبارزین راه آزادی از این دو اسلحه برای زدن خامنه ای استفاده نکنند. مهم نیست که کروبی و موسوی چه شعاری میدهند و در جنایات دست داشته اند یا نه. مهم این است که جنبش سبز در ایران راه خود را یافته و در این راه فعلا از این دو اسب کالسکه مبارزه دارد استفاده میکند. از اسب نمیتوان انتظار داشت مانند هواپیما پرواز کند. از میرحسین نمیتوان انتظار داشت که به ۳۱ سال قبل بازگردد. بگذار او گروگان همان قولهایش در مورد آزادی بماند و به ارزشهای ۳۰ سال قبل بازگردد، پرواز آخر را جنبش سبز خواهد کرد و هر دو اسب کالسکه را پشت سر خود جا خواهد گذاشت.

شاید لازم باشد در مورد «نگاه طالبانی روشنفکران به امر سیاست» در آن زمان توضیحی بدهم.
امروز شاید نتوان جوان ایرانی را براحتی و با گفتن چند تا متلک نامربوط به او وادار به واکنش کرد. او براحتی از کنار این گونه موضوعات تحریک امیز میگذرد. اما سی سال پیش این گونه نبود. نوعی «غیرت سیاسی» در کنار سایر غیرت های دوران غارنشینی در تلاش برای رسیدن به مدرنیته جامعه را آزار میداد. کتاب سووشون سیمین دانشور را که بخوانید جایی دارد که در آن پسری در یک جمع گروه کمونیست و طرفدار کارگران عضو بود و در عین حال از اینکه او یک اشراف زاده است احساس خجالت میکرد. یکی از بچه های چپ بعد از انقلاب تعریف میکرد که یکی از فعالین سیاسی را زمان شاه به زندان میاندازند و او بسیار هم مقاومت میکند. اما در درد دل با یکی از کارکنان زندان به او میگوید که بخاطر اسم در کردن و بردن دل دختر مورد علاقه اش میخواسته قهرمان بازی در بیاورد. البته آن فرد نیز قضیه را به ساواک میرساند و او را چندی بعد آزاد میکنند. دفعه بعد که دستگیر میشود بازجو به او میگوید دفعه قبل بخاطر دل بردن از یک دختر این کاررا کردی. این دفعه چی؟ یعنی میخواهم بگویم که چنین امری واقعیت داشت. یعنی احتمال اینکه بسیاری فقط برای آنکه از جانب همگنان شان ترسو یا بی تفاوت یا انگهایی اینچنینی نخورند علیرغم میل باطنی شان به مخالفت با رژیم پیشین کشیده میشدند بدون آنکه خود واقعا مشکلی با رژیم پیشین داشته باشند. در آن زمان همه گونه آزادی بود فقط نمیشد گفت مرگ بر شاه. پس از انقلاب همه آزادی ها را گرفتند و تنها بد گفتن از شاه آزاد بود. امروز همان بد گویی از دیکتاتوری شاه را هم هرکسی نمیتواند بگوید چرا که طعنه زدن به رژیم به حساب میآید. امروز حتا آزاد نیستی که سکوت کنی حتا اگر رفسنجانی باشی. این هم جرم است و به همکاری با «دشمن» تعبیر میشود.
۱۹۷۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست