از : حامدی
عنوان : مقاله ی آقای بی بیاز
لطف کنید به پیام من نیزجواب دهید. ممنون
۲۰۶۰۰ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطن عزیز secular
شما به طور غیر مستقیم می گوئید که این بحث ها به درد نمی خورد زیرا «هویت آدمی از خردگرایی منشا میگیرد. زندگی آدمی بقامت خرد و معرفت اوست که آدمی را دعوت برهایی طلبی میکند.»
صد در صد با حرف شما موافقم. ولی عزیزم، جوامعی که به این درجه از معرفت و خردگرایی رسیده اند، قرنها در این خصوص اندیشیدند، بحث کردند، کتابها نوشتند و هزاران مقاله در این یا آن نشریه تخصصی یا غیرتخصصی به رشته تحریر در آورده اند. شما گنجینه ما ایرانیان را در فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی، فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی و غیره با مثلاً کشور آلمان، یا فرانسه، یا همین ایالات متحده که نسبت به کشور ما بسیار جوانتر است، مقایسه کنید. من به شما قول می دهم که شما در هر زمینه ای که دوست دارید، کتابهایی که ما نوشته ایم (نه ترجمه کرده ایم) معرفی کنید و من در مقابل هر کتاب حداقل صد کتاب در همان زمینه به شما معرفی می کنم. هموطن عزیز، مردم و روشنفکران این جوامع بی خود به این مرحله نرسیدند، زحمت کشیدند، شب نخوابی ها کردند، گرسنگی کشیدند، مگر «خرده گرایی و عقلانی بودن» به تصمیم من و شما وابسته است، به کار و زحمت مداوم و پایدار و پیگیر نیازمند است. به اعتقاد من، ما هنوز در آغاز یک فرآیند هستیم و باید برای آن هنوز خیلی تلاش کنیم و به این بحث ها هم نیازمند هستیم.
شاد و تندرست باشید
۲۰۵۹۷ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨
|
از : secular
عنوان : V
هویت آدمی از خردگرایی منشا میگیرد. زندگی آدمی بقامت خرد و معرفت اوست که آدمی را دعوت برهایی طلبی میکند.
قرن ۲۱ قرن رهایی نسل جوان و خردورز جنبش سبز ایرانزمین از حصار طبقه قومیت سنت و ایدئولوژیهاست که برای تحقق آرزوهای نسل خویش تمامی آرمانهای نسلهای گذشته را بگورستان تاریخ جهالت خواهد سپرد!!!
در کشورهای مدرن و دمکراتیک جامعه بعلت بلوغ سیاسی و مدنی آموخته اند که از حقوق انسان مدرن بدفاع برخیزند و مسائل را از دیدگاه قومیتی, جنسیت, طبقه و ایدئولوژیها ننگرند!!! زیرا محصول آن جداییست که ریشه در ایدئولوژی فاشیسم دارد!!!
آدمیان در دنیای مدرنیته حق هم اندیشی و همزیستی دارند زیرا محصول مدرنیته, رهایی آدمی از اندیشه های منجمد شده دگماتیسم است!!!
نمونه عقب مانده ذهنیت شما را در عراق میتواند دید و نمونه پیشرفته آنرا در فرانسه و ...
۲۰۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطن عزیز (بهنام)
هموطن عزیز (بهنام)
از نظر شما فقدان «حق جدایی» در حقوق بینالملل برای اقلیتهای ملی و قومی و زبانی یک «نقص» است. اگر منظورتان نقص حقوقی است، خیر، نقص حقوقی نیست. زیرا مواد یا اصول قانونی نمیتوانند ناقض یکدیگر باشند. طبق قوانین بینالملل (منشور سازمان ملل برای اعضای آن) «تمامیت ارضی» همهی کشورها، صرف نظر از نوع حکومت آنها، خدشهناپذیر یا مصون است. طبعاً سازمان ملل نمیتواند وقتی حقوق اقلیتها را تدوین میکند، در این جا یکباره استثناء قایل شود. زیرا در این جا این ساختار حقوقی به هم میریزد. و این یعنی آماده کردن شرایط برای دخالت در امور داخلی کشورها؛ و از سوی دیگر این یعنی همان شرایطی که دولتها هر حرکت اقلیتها را تحت عنوان جداییطلبی و پاسداری از تمامیت ارضی که در جایی دیگر ملحوظ شده، سرکوب نمایند. سازمان ملل فقط شرایط عمومی حقوقی را فراهم کرده که بعدها بین اقلیتها و دولت مرکزی میتواند به پیمانهای مشخص و معین تبدیل شود. این که آنها در این پیمانهای همزیستی حق جدایی را برای خود محفوظ میدارند یا خیر امری است که به سطح تکامل و آگاهی آن جوامع وابسته است.
امیدوارم تا اندازهای به روشن کردن مسئله کمک کرده باشم.
شاد و تندرست باشید
۲۰۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حامدی
عنوان : مقاله ی آقای بی نیاز
دوست ارجمندمسائلی که درمورد حقوق بشروحقوق اقلییتها نوشته اید،بسیارعالی است ولی مثل اینکه این مسائل درموردکشورما صدق نمیکند!درواقع تاریک اندیشان قوم تازه وارد فارس (درواقع تاریک اندیشان واقعی)ایران راارث پدری خود میدانندو:
۱- اقلیت نامیدن ملل(یا ملییتهای)ایرانی ازابتدا نادرست است!!!زیرا این توهم را بوجودمیاورد که درمقابل اقلییتها گویا اکثریتی هم وجوددارد واین اکثریت کدام است؟؟؟
ایران درکلییت خود سرزمین اقلییتهاست وکسی اکثریت نداردومجموع اقلییتها ازهرکدام ازملییتهای دیگر بتنهائی بیشتراست،باین خاطر صحبت ازاقلییت درست نیست بلکه ملییتهادرست است.
۲- علاوه براعلامیه جهانی حقوق بشر،اعلامیه ی جهانی حقوق زبانی نیز وجودداردامیدوارم ازاعلامیه ی جهانی حقوق زبانی نیز استفاده نمائید.
۳-- سازمانهای(خودنامیده ی سرتاسری)بایدشهامت داشته باشند وبروشنی اعلام دارند که تمامیشان سازمانهای ملت فارس هستند.اگرچه حساب رژیم فاشیستی فارسی -اسلامی ازخلق وملت مبارزفارس جداست ولی متسفانه نظر روشنفکران!!!
فارس زبان وسازمانهای سرتاسریشان!!!با رهبران جمهوری اسلامی خامنه ای -احمدی نژاد- ورفسنجانی وخاتمی و...همه وهمه درمورد مسائل ملل غیرفارس یکی است.
۴-امروزه تمام ملل(ملییتها) سازمانهای خودرادارند کردها- بلوچها_عربها ترکمن ها وترکها. سازمانهای ملت فارس کدامند؟
این سازمانهای خونامیده ی سراسری!!!تاکی میتوانند عوامفریبی کرده وخودرا
عمومی و متعلق بتمام ملییتها جابزنند!
دراینصورت بایدپرسیدآیا این سازمانهای خودنامیده ی سراسری ارگان ونشریه(هرچنداینترنتی هم قبول است)بزبانهای دیگرملل درسرزمین های ملی دارند؟
وچون میدانیم که ندارندچون ندارند پس احمق فریبی(خودفریبی ) میکنند.
باتشکرازنوشته ی خوبتان وآرزوی موفقییت وسلامتی
۲۰۵۷٨ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بهنام
عنوان : جدایی طلبی
آقای بینیاز گرامی
از توضیحات شما ممنونم. راستش را بخواهید نوشته شما کمی مرا سردرگم کرد. تا آنجاییکه متوجه شدم بخش مربوط به جدایی طلبی توضیحی بود که شما به من دادهاید. بنابراین من هم به همین نکته میپردازم:
تا آنجاییکه به بحث ما مربوط میشود، صحبت بر سر اعلامیه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن در باره حقوق اقلیتهاست. این هم قراردادیست مدون که به حقوق اقلیتها پرداخته است و از دیدگاه من نقص دارد، نقص آن هم به رسمیت نشناختن حق جداییست.
حقوق همزیستی مورد نظر شما در این قرارداد بینالمللی تدوین شده است و در آن حق جدایی درنظر گرفته نشده است. من "تمام حقوق همزیستی" را فراموش نکردهام و "به کناری" ننهادهام. در مورد این حقوق همزیستی و مزایای آن میتوان کتابها نوشت. ولی بحث ما در اینجا فعلا کمبود آن است.
نوشتهاید که "ما هنوز به تحقق حقوق همزیستی اقلیتهای ایرانی نرسیدهایم و آن را نه تضمین کردهایم و نه تدوین، چگونه میتوانیم در این شرایط که هنوز هیچ پیمان همزیستی و تضمین حقوق وجود ندارد، اساساً از حق جدایی سخن گفت؟" همانطوریکه اشاره کردم بحث ما فعلا به شرایط مشخص ایران برنمیگردد. اینکه در ایران، ما ایرانیان این قرارداد بینالمللی را میپذیریم یا نه، و یا با کدام جرح و تعدیل و تغییر، مساله دیگریست و فعلا مورد بحث ما نیست.
۲۰۵۷٣ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨٨
|
از : secular
عنوان : V
رهبر، پادشاه، احزاب ایدئولوژیک, تفتیش اعقاید, تعصب, قومیت ...
عقل مدرن در شروع قرن ۲۱ این واژگان را از لغتنامه خویش حذف نموده است زیرا پذیرش آن بمعنای قبول اسارت عقل آدمی است و این سزاوار انسان خرد اندیش متعلق به قرن ۲۱ نیست !!!!!
نسل جوان و خردورز جنبش سبز ایرانزمین بدنبال رهایی از تمامی بندها و تابوهاست که بنام طبقه, جنسیت, قومیت, ایدئولوژی و سنت به نسل او تحمیل ساخته است !!! این نسل جوان بدنبال آرزو های منطبق بر زمان خویش است نه برآوردن آرمانهای نسلهای گذشته خویش !!!
۲۰۵۶۰ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطن عزیز (حق)
حقیقت امر این است که من واقعاً «نام و نشان افراد وگروههای سیاسی» را نمیدانم ولی با این نظر شما هم موافق نیستم که میگوئید «امضاء کنندگان بیانیههایی از قبیل پشتیبانان جنبش سبز سکولار ایران قادر نیستند که چنین اعلامیهای را امضاء کنند.» واقعاً چه دلیلی دارد که «قادر نباشند»، من شخصاً، اگرچه با بسیاری از آنها تفاوت فکری دارم، ولی انسانهای بدخواه و شوونیست و دیوانه در میان آنها ندیده ام، نظرشان این است و نظرها همواره در برخورد و اصطکاک با نظرات دیگران جرح و تعدیل میشود. ما مگر چند وقت است که خود را به «حقوق بشر» و حقوق مدنی افراد مشغول ساختهایم؟ یکی از مبلغین و مروجین حقوق بشر در ایران عبدالرحمن برومند بوده که در سال ۱۳۷۰ توسط حکومت اسلامی در پاریس ترور شد و سپس دختران او (رویا و لادن برومند) بنیاد برومند vh(http://www.iranrights.org/farsi) برای اشاعه حقوق بشر و سایر اسناد بین المللی تشکیل دادند. هموطن عزیز، این موضوعات برای جامعه ایران بسیار نو و جدید است و ما به کمی فرصت نیاز داریم. مهم ارادهای است که بخواهد صادقانه در
اشاعه و تحقق آن تلاش کند.
شاد و تندرست باشید
۲۰۵۵۹ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطنان عزیز (بهنام و تبریزی)
آقای بهنام عزیز، مطرح میکنند که چرا از نظر مراجع بینالمللی «حق جدایی» به رسمیت شناخته نمیشود و ادامه میدهد «اکنون با جداییطلبان مانند جذامیها رفتار میشود.» و آقای تبریزی مینویسد «آقای بینیاز، تعریف شما از ملت هم صحیح نیست برای این که برای ملت شدن احتیاجی به داشتن و شناسایی از طرف جامعه جهانی نیست.»
از اظهارات آقای تبریزی شروع میکنم. تعریف من از ملت، تعریف من در آوردی نیست، بلکه تعریفی است که امروز در جامعهی بینالمللی به رسمیت شناخته شده است. از سوی دیگر اگر این «شناسایی از طرف جامعه جهانی» مهم نیست، پس کدام شناسایی مهم است؟ از سوی چه کسی یا چه نهادی؟
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم باید برای حل مشکلات خود دارای یک معیار یا میزان سنجش باشیم. یا ما باید «معیارها» را بنا بر سلیقهی شخصی خود بوجود آوریم یا به یک سلسله از معیارهای جهانی پایبند باشیم. همان «صدها ملت بدون دولت» که به قول شما از دل «یوگسلاوی سابق» بیرون آمدهاند، مجبور شدهاند خود را با معیارهای بینالمللی تطبیق دهند. ولی این چه ربطی به این موضوع بحث دارد؟
شما تمام حقوق همزیستی را فراموش کردهاید یا به کناری نهاده اید، فقط به حق جدایی پرداختهاید. در ازدواج که یک قرارداد بین دو طرف است، بسیاری از حقوق همزیستی در قوانین مدنی تصریح شده است و یکی از آنها، برای شرایط بحرانی، حق جدایی است. ما هنوز به تحقق حقوق همزیستی اقلیتهای ایرانی نرسیدهایم و آن را نه تضمین کردهایم و نه تدوین، چگونه میتوانیم در این شرایط که هنوز هیچ پیمان همزیستی و تضمین حقوق وجود ندارد، اساساً از حق جدایی سخن گفت؟ اگر مثلاً در خانواده این حق بیان میشود برای این است که حقوق همزیستی تدوین شده است و یکی از همین حقوق همزیستی، حق جدایی هم میباشد. به اعتقاد من شما صورت مسئله را از آخر، بازخوانی کردهاید.
در ضمن آقای تبریزی دو مسئلهی حقوقی و روانشناختی را با هم همسان کرده است. او میگوید «هر چیزی که قدغن باشد مردم با اشتیاق زیاد دنبالش میروند.» من هم با این حرف شما کاملاً موافق هستم و بحثی در خصوص آن ندارم. ولی این، یک موضوع روانشناختی است که به طور غیرمستقیم به مسایل حقوقی هم مربوط میشود. طبق قانون، «قتل»، «ضرب و شتم» و «تجاوز» ممنوع است، آیا میتوان استدلال کرد: علت وجود قتل، ضرب و شتم و تجاوز ممنوعیت قانونی این موارد است؟ فکر نکنم جوابتان مثبت باشد.
باز تکرار میکنم، تضمین حقوق اقلیتها، تضمین همزیستی مسالمتآمیز تنوعات قومی و زبانی است، بستری است که میتواند شرایط آگاهسازی، دموکراتیک و قانونمداری را در میان مردم تقویت کند و مردم، از هر قوم یا زبانی، فرامیگیرند که چگونه میتوانند مسایل خود را توسط ابزار حقوقی و دموکراتیک متحقق سازند، حتا جداییخواهی را. این اساس و هستهی فکری من است که بر مبنای حقوق تعریف شدهی بینالمللی استوار شده (یا تلاش کرده ام که استوار باشد). اساس همزیستی بر پایهی حقوق برابر است، خواه در کوچکترین سلول اجتماعی که خانواده باشد، خواه در مقیاس بزرگ اجتماعی.
امیدوارم توانسته باشم تا حدی مواضع خود را روشن کرده باشم.
شاد و تندرست باشید
۲۰۵۵۷ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : نام و نشان افراد و گروه های سیاسی ای که باید به چنین توافقی برسند چیست؟
با درود فراوان خدمت آقای بی نیاز (داریوش) گرامی،
ایرانیان درک خوبی از منشور جهانی حقوق بشر دارند و آنرا به یک خواسته ملی تبدیل کرده اند. بنابراین بیانیه هایی که بر این پایه صادر می شوند با استقبال گرم مردمی روبرو می شوند و شخصیت های شناخته شده با این پشتوانه است که با اعتماد به نفس به جمع امضاء کنندگان می پیوندند.
اما ایرانیان درکی از «اعلامیه حقوق افراد متعلق به اقلیت های ملی و قومی و زبانی» ندارند و طبیعتا تا از محتوا و معنای آن برای خود و کشور آگاه نشوند نسبت به آن و پشتیبانان آن مشکوک باقی خواهند ماند. اینست که من فکر نمی کنم که امضاء کنندگان بیانیه هایی از قبیل «پشتیبانان جنبش سبز سکولار ایران» قادر باشند که چنین اعلامیه ای را قبول کنند.
۱. نام و نشان افراد و گرو ه های سیاسی ای که باید به چنین توافقی برسند چیست؟
۲. بدون رجوع به آراء مردم ایران، چگونه می توان به چنین توافقی دست یافت که پشتوانه قوی و قابل اجرایی داشته باشد؟
با سپاس فراوان
۲۰۵۵۶ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨٨
|