یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بگذارید این وطن دوباره وطن شود! - علی میرفطروس

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : شاهد

عنوان : پرسش بدون پاسخ
با تشکر از همه دوستان گرامی باید عرض کنم من پرسشی را مطرح کردم که برای آن پاسخی نگرفتم. من در واکنش به اظهار نظر آقای شمیرانی که فرمودند "رضا شاه شیفته ی فاشیسم هیتلری بود" از ایشان سوال کردم که آیا مدرک و یا سند معتبری وجود دارد که ثابت کند رضا شاه در زمینه سیاستهای پلیسی و نظامی با حکومت هیتلر همکاری میکرد یا نه. متاسفانه دوستان گرامی بجای ارائه مدرک مبادرت به ارائه تفاسیر و دیدگاههای شخصی خود پرداختند. من در اینجا بحثی در زمینه عملکرد کلی رضا شاه ندارم. اینکه او قلدر بود و زمین باز بود و یا خدمتگذار و سازنده مد نظر من نیست. مطالبی هم که از قول آقای مصلی نژاد عرضه شد تفسیر و اسنتباط ایشان بود و او هم نتوانست در این زمینه مدرکی را ارائه کند. آقای سروش عبدی نیز فرمودند که بنده اگر روزنامه های شش ماه قبل از حمله به متفقین به ایران را بخوانم در آن اسناد همکاری رضا شاه با آلمان را پیدا میکنم. خدمت ایشان عرض میکنم که بنده نمونه ای از این نوع مقالها را در دیلی تلگراف لندن دیدم که حضور کارشناسان آلمانی در پروژه راه آهن را دلیل بر همکاری رضا شاه با هیتلر اعلام کرده بود!!! من شخصاْ این نوع به اصطلاح "افشاگری" را بهانه جویی میدانم. همانطور که عرض کردم، تا به امروز (و جدا از هر نوع تعبیر و تفسیر شخصی) هیچ مدرک معتبر و درستی دال بر همکاری رضا شاه در زمینه های امنیتی و نظامی با دولت آلمان وجود ندارد و نمیتوان حضور کارشناسان فنی و غیر سیاسی آلمان را دلیل شیفتگی رضا شاه از هیتلر نامید. و باز تکرار میکنم اگر داشتن روابط دیپلماتیک با آلمان دلیل شیفتگی از هیتلر است پس سوئیس و سوئد هم از دول شیفته ی هیتلر بودند. البته دوستی از قول آقای مصلی نژاد تفسیر کرده بود که چون سوئیس عوارض میگرفت پس بی طرفیش موجه است. من با عرض معذرت از آن هموطن گرامی باید بگویم که این یکی از مضحکترین استدلالهایی است که در این زمینه شنیده ام. یعنی اگر رضا شاه از آلمان و یا متفقین حق ترانزیت میگرفت بیطرفیش مشروع بود ولی چون اینکار را نکرد پس او به یکی از طرفین گرایش داشت:)))
دوستان عزیز، باز تکرار میکنم دیدگاههای مثبت و یا منفی شما در مورد یک شخصیت تاریخی بحثی است جدا. ولی وقتی اتهام مشخصی نظیر دنباله روی از فاشیسم هیتلری به یک فرد میزنید باید دلایل و مدارک بسیار مستدل و بدور از حب و بغض شخصی داشته باشید. اگر نه فرمایشاتتان فقط در چارچوب یک برداشت شخصی اعتبار دارد.
۲۰۶۲۴ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : لقمان شمال

عنوان : لااقل با خودتان یکرنگ باشید
چپ اومانیست نمیتواند دارای ماهیت خنثی و مواضع خواجه باشی در امور اجتماعی داشته باشد.هر انسانی که باندازه مغز گنجشک قادر بفکر کردن باشد، بایستی قادر بتمیز گذاری بین شب و روز، بد و خوب،سرد و گرم، و.. باشد. پشت تابلوی یخی «چپ اومانیست» مخفی شدن شهامت و قدرت دونکشیوت را هم طلب میکند.معمولآ هر مقاله نویس آزاد است که تحت زیرنویسی و یا توضیح بخشهای ناروشن مقاله، توضیحات لازمه را اضافه نماید.ولی با کمال تعجب دریافتم که بسیاری از کامنت نگاران «همنظر» و «انتقادگرا» با استفاده از نامهای مستعار متفاوت، با یک قلم واحد نظریات تکمیلی و بی ربط میدهند. این مسله گواهی خوبی برای مقاله نویس بارمغان نمیاورد. و مقاله را فاقد ارزش ساخت. 
۲۰۶۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : ولی فقیه
عجیب است که عده ای علیه دیگری جبهه میگیرند با دلیل بی ربط بودن بحث یا یا برای نبودن شرایط آرام(؟؟؟) و مایل نیستند کسی "قضاوت" کند اما از اول خود باعصبیت بدون ارایه هیچ فاکتی تنها با تاکیدهای بی اساسی مانند "در تاریخ ثبت شده" (انگار تاریخ نظر شخص یا گروهی است) در همان مورد و در همان شرایط "ناآرام" هی به قضاوت میپردازند، این یعنی شما که با من همنظر نیستید دهانتان را ببندید (وای به روزی که بقدرت برسند) ولی من که ولی فقیه و نماینده تاریخ هم هستم هرچه دلم خواست میگویم.
من خودم چپ اومانیست هستم که نه جمهوری خواهم و نه پادشاهی خواه. حال چه باور کند یا دوست داشته باشد یا نه و از کسی هم اجازه یا فتوا نمیخواهم. در مورد دکتر غنی نژاد نمیدانم نظر سیاسی ایشان چه بوده یا چیست و برایم هم مهم نیست، چون یک محقق واقعی نباید نظر سیاسی خود را در کارش دخیل دهد و ایشان هم ابدا نظر سیاسی نداده بلکه تنها فاکتها را جمع و ارایه داده. کتاب ایشان را کتابفروشی روبروی دانشگاه تهران که خودش قبلا دوستی چپی بوده، بمن توصیه کرد و خریدم. حالا این فقیهی که اسم غنی نژاد شاید تا به امروز بگوشش هم نخورده چگونه عقاید سیاسی او را میداند جل الخالق! هر محقق بی طرفی که نخواهد کلیشه های تکراری تاریخی را تکرار کند یا شاهی میشود یا ساواکی یا امپریالیست و ...مثل همین میرفطروس یا آجودانی بیچاره و اثرش بدون خواندن حتی یک خط مثل سلمان رشدی از سوی فقهای "تاریخ دان" تکفیر میشود. حالا مهم نیست چند من اسناد تاریخی روی میز بگذارد و بگوید بابا من اصلا شخصی یا ایدولوژیک به تاریخ نگاه نمیکنم بلکه بر اساس فاکتها و متدولوژی های یک محقق کار میکنم. آیا وظیفه یک محقق چیزی جز این نیست که بدون پیشداوری در تاریخ کنکاش کند و با دید انتقادی و پرسشگر همه چیز را زیر سوال ببرد و شهامت اخلاقی این را داشته باشد که بر خلاف اذهان عمومی هم که شده واقعیتهایی را که یافته بازگو کند.
۲۰۶۱۶ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : رضا سالاری

عنوان : جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه −− چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
‫باید از این تله و مرداب جذاب انتقاد و نقدهای خود شیفته گرانه برای برجسته کردن و به تحلیل کشیدن اختلافات و تفاوتهای خودمان مدتی پرهیز کنیم و در عوض بچسبیم به نکات اشتراکمان و روی آنها کار کنیم و آنهارا محکم تر و بیشتر کنیم تا اپوزیسیون ما رشد کند به تعالی شایسته اش برسد. بیائید لحظه ای بجای قاضی یکدیگر شدن و مرتب داوری و پیش داوری کردن و بجای خار افشاندن، قدری هم گل بر افشانیم تا بلکه بتوانیم طرحی نو در اندازیم. هموطن عزیز، شاید فراموش کردی که ما هنوز در حسرت و حیران آزادی از همان استبداد قدیمی و باستانی هستیم، و هنوز هم در اعتراض های اجتماعی مان باید از همان ابتدائی ترین شعار اصلی آزادی شروع کنیم، یعنی همان شعار آزادی از استبدادی که پدرانمان و مادرانمان و امروز فرزندانمان از زمان انقلاب مشروطیت تا به حال فریاد کرده اند. ولی، متأسفانه در تمام انقلابات، جنبش ها و خیزش ها، شعار آزادی فراگیر ما رفته رفته با شعار های اقلیت گرا و متعصب گونه و تفرقه انگیز قدرت مداران مخلوط و مغلطه شده و مارا از مسیر اصلی آزادی خارج کرده و به بیراهه کشانده است. نمیدانم چرا اکثر روشنفکران، فیلسوفان، شاعران و نویسندگان ما معمولاً بندرت به جزئیات کارهای مهم اجتماعی می پردازند و خیلی کم روی راه حل های عملی و پراتیک تحولات اجتماعی کار میکنند. مثلاً هنوز من جائئ ندیده ویا نشنیده ام که نمایندگان یک گروه و یا گرایش خاص فکری و سیاسی یک کار عملی و مهم برای پیوست همه گروهای اپوزیسیون انجام داده باشد. چرا هرکسی فقط ساز خودش را میزند؟ مثلاً شعاری طرح کند که نه فقط گرایش خودش که همه نظریات و گرایشهای مخالفین رژیم را در برگیرد؟ باید روی متن شعار ها خوب کار شود تا نه تنها باعث پیوست و پیروزی همه مخالفان رژیم شود، بلکه با ارزش، پایدار و ماندنی باشد تا حتی پس از پیروزی هم افتخار افرین و تاریخی برای همه باشد. شعار های ما باید فراگیر و مورد تأیید و موافقت تمام جناحها و جریانات اپوزیسیون قرارگیرند. باید از جائی شروع کرد، بویژه اگر بخواهیم اپوزیسیونی منظم تشکیل دهیم واگر نخواهیم دیگر منبع و مولد شعارهایمان در خیابانها بطور خودجوش و پراکنده، وای بسا برخی اوقات ناهماهنگ و نا فراگیر و حتی مخرب باشند. لطفاً در مورد نمونه شعار های زیر که سعی شده همه لایه ها و عرصه های اپوزیسیون را بپوشاند. نظر دهید. موفق باشید.

‫‫این است قانون ما:
آزادی سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی از استبداد، رهایی اسرا
این است عدالت ما:
دموکراسی، مردم سالاری، تفک‫یک قوا
این است تضمین آزادی ما:
هیچکس نیست بالای قوانین ما
این است دین و آئین ما:
احترام به همهِ دین ها
این است سیاست ما:
‫ همیشه جدا است سیاست از دیانت ما
این است شکل دولت ما:
سکولار، مردمی، ولی فقط، به انتخاب ما
‫ این است جهان بینی ما:
‫رابطه برابر با همه کشورها
این است نشان تمدن ما: ‫‫
‫ ‫حقوق بشر، یادگار تاریخی ایران خیلی قدیم ما.

رضا سالاری
۲۰۶۱٣ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : لقمان شمال

عنوان : امروز را دریابید که چوب زدن بر مردگان تاریخ بکجراه منتهی میشود
این اظهارنظرات که نه ته دارند و نه سر و عمومآ از بخار معده برآمده، معلوم نیست چه ربطی باصل مقاله دارد.مشکل عمده امروزی وجود یک سیستم حکومتی براساس خفقان و زور در میهن ما ایران است.بحث اینکه انگلیستان یا قدرت خارجی دیگر رضاخان میرپنج را از سربازی و پاسداری دم خانه یکی از حاکمان شهرهای شمالی ایران بر سر تخت نادری نشاند،و یا نه، احتیاج بمحیط آزاد و آرام دارد که بتوان بر طبق مدارک موجود، بررسی کرد. شاید آقا (خانم)نیاز و تمامی طرفداران سلسله میرپنج (پهلوی) مدارکی مبنی بر مبارزات ضد شاهی و ضد سلسله قاجار مردم ایران و آوردن شاه قدرقدرتی جدید مثل رضاخان قاتل دکتر حشمت و یاران(ثبت شده تاریخ)، دارا باشد.بنظر شاهپرستان، انگلیس و امریکا در بقدرت رساندن محمدرضا نیم پهلوی اصلآ دخالتی نداشنتد.و این پدر و پسر را مردم آوردند و خارجی ها آنان را برداشتند!! پرونده سلسله پهلوی هر چه بود به بایگانی تاریخ سپرده شد. و فقط برای مورخین و تاریخ نویسان باز کردن پرونده جهت اطلاع نسلهای آینده مورد استفاده قرار خواهد گرفت.امروز حل مسایل مهمتری در پیش است تا پرداختن بخانواده وابسته قزاقباشی. 
۲۰۶۰۹ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ع ف

عنوان : آزاد اندیش
دوستان اینهمه تلاش برای گناه کار دانستن ویا مبرا از گناه دانستن این و آن برای چیست اجازه بفرمائید مردم در عقیده خودشات آزاد باشند . سی سال حکومت جهل وجنایت اسلامی از همه ما یک دیکتاتور ساخته .اصلا شدیم منکر تنوع فکری همه باید یکجور بیندیشند و گرنه محکومند .
۲۰۶۰٨ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : خسرو شمیرانی

عنوان : رنسانس ایران در حال تحقق ست
با سلام به کاربران محترم.
نوشته بنده همانطور که ملاحظه می فرمائید مشحون از التیام از غفلت هائی که در تاریخ معاصر شده ست می باشد .تاسفم از این ست که مزدان و زنان الیت ایران می توانستند بیش از آنچه برای ایران خدمت کردند مورد توجه قرار گیرند. جوهر سخنم اینست که نمی بایست حقوق و وظایف یک ملت در اراده ی فقط «شاه » و امروز یک «خلیفه» متمرکز شود که دیدم بحران زا بود و وقایع ۱۳۲۰ یا ۱۳۳۲و بالاخره ۱۳۵۷ نتییجه ی همان فرد گرائی ها بود که اصلا به هیچ کشور آزاد جهان شباهت نداشت.

کسانی که با بیسوادی مردم خود را خلاص می کنند راه به جائی نمی برند. در همین کشورهای آزاد می بینیم که قوانین و ساختار اجتماعی بسیار از توده های مردم جلو تر ست . تو گوئی روح ژان ژاک روسو و بسیاری فلاسفه و فرهیختگان سراسر اروپا کم وبیش دمیده شده ست. هم امروز نیز نیروهای بسیاری که شاهان و جماهیر در میان آنها چندان نقشی ندارند با تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی دسته و پنجه نرم می کنند در ایران ما یک آخوند که در صنف خود هم مورد قبول نیست میخواهد سرنوشت یک ملت که میخواهد وکشورش را آباد کند در چنبر «شریعه » اسیر کرده ست .

فراموش نکنیم که طلایه داران جنبش مشروطه میخواستند رنسانس اروپا را به ایران بیاورند که این کار بسیار بزرگی بوده ست و این رنسانس ایران در حال تحقق ست.

پیروز باشیم
۲۰۶۰۷ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : دروغ یا فاکت تاریخی
این نظر ها راجع به حمایت رضا شاه از فاشیسم آلمان همه نقل قول از این و آن بود بدون ارایه مدرک. میگویند مدارک در آمده نشان میدهد رضاشاه را انگلیس ها سر کار آورده اند. کدام مدرکها؟ اینهم از آن افسانه ها وخاله زنکبازی های متداول آدمهای بیسواد. اتفاقا در مدارک و نه در شایعات کاملا برعکس آن اثبات شده است. در کتابی از پروفسور غنی نژاد که همین سالهای اخیر در آمد و مزین به کلی مدارک در آمده از طرف انگلیسیهادر ضمیمه میباشد باز هم نشان داد که این دروغ محض است. انگلیسی ها تنها از بر آمدن رضا شاه مخالفت و جلوگیری نکردند والا هیچ برنامه ریزی و حمایت فعالی از جانب آنها نبود. دلیل حمایت پاسیو انگلیسی ها هم یکی این بود که میدیدند شیرازه مملکت دارد از هم پاشیده میشود و این بنفع منافع آنها هم نبودو میدیدند که یک آدم با لیاقت و مقتدری دارد می آید مللکت را جمع و جور کند و سر و سامان بدهد. زمانی که رضا شاه آمد ایران کشور فقیری بود و انگلیس نه از نظر اقتصادی بلکه از نظر سوق الجیشی به ایران توجه نشان میداد. بر آمدن رضا شاه اول حتی با شک و مخالفت انگلیسی ها در مرکز مواجهه شد. این آیرون ساید متولی ایران بود که سعی میکرد سران خود در لندن را از مخالفت با رژیم جدید بر حذر دارد و آنها را به حمایت از رضا شاه متقاعد کند. لندن هم چنان درگیر مشکلات مهمتری بود که الویتی را برای ایران نگذاشته بود که سریع بیاید موی دماغ شود. پس اول بروید فاکتهای تاریخی را بخوانید بعد اظهار فضل کنید. همان راه آهن رضا شاه را هم انگلیس ها میخواستند شرقی غربی بکشند که مابین مستعمره های آنان یعنی هند و عرب ها فعال باشد اما رضا شاه بر خلاف میل آنها آن را شمالی جنوبی ساخت. تعجبی نیست که مخالفان رضا شاه اینجا حتی به دفاع از خاندان ارتجاعی قاجار که تنها یکی از نشانه های بی لیاقتی و خیانت شاهان آن بر باد دادن تمامیت ارضی ایران بود میشوند. دوستان من وقتی نامه های بین احمد شاه قاجار و سفیر انگلیس را میخواندم شوکه شدم، نمیدانستم که او حتی رسما از انگلیس حقوق میگرفت. او هی غر میزد و در خواست اضافه حقوق و رفتن به اروپا را میکرد تا این یا آن قانون یا اجازه نامه را امضا کند...روشنفکر ایرانی گاهی آنقدر ورشکسته میشود که برای اثبات حرف خود از هیچ هتک حرمت و دروغی رویگردان نیست. اگر دغدغه روشنفکری ایران و ایرانی باشد حداقل باید چشمان ایدولوژیزده و کینه توزانه خودرا باز کند و نتایج درخشان تنها، آری تنها پنجاه سال سلطنت پهلوی را با رژیم های قبل و بعد از آن با توجه به جهل و خرافات ملت ایران که تنها همین سی سال پیش عکس خمینی را در ماه میدیدند مقایسه کند ونه با سویس و سوئد. مگر مردم ما هم مردم سویس و سوئد بودند؟ سوئد و سویس را هم تاریخش را نمیدانیم. نمیدانیم که به چه همکاری ها و چشم پوشی هایی از حقوق خود به نفع قدرتهای بزرگ به اجبار کرده اند.
۲۰۶۰۶ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ایرج رشتی

عنوان : پرشین و ایران
سیاست رهایی ایران از چنگال انگلیس و روسیه در زمان ناصرالدین شاه قاجار دنبال می شده و همین ایده و برسمیت شناختن شاهنشاهی در سطح بین المللی باعث شد که ناصر الدین شاه و مظفر الدین شاه شش بار به به اروپا سفر کنند و در مراسم رسمی از هر دوتاشون پذیرائی شود. البته یک بار بیسمارک از ترس روسها (نمی خواست روابطش را با روسها خراب کند)حاضر نشد از ناصرالدین شاه پذیرائی کند و ناصرالدین شاه هم یک روز بعد برلین را بسمت بادن بادن برای خوش گذرانی ترک کرد. ناصر الدین شاه انحرافات سکسئوالیتی شدید داشت که در یاد داشت های سانسور شده اش هم به اروپا بوفور دیده می شود. بحر حال مظفرالدین شاه قبل از مرگش مشروطه را امضاء کرد. البته در دوران سانسور پهلوی چی ها همه وقایع دوران قاجار منفی جلوه داده شده و باید با احتیاد و انتقادی به این نوشته ها و یا نوشته های دوران حکومت فاشیستی اسلامی اعتماد کرد.
در دوران رضا شاه هم از طرف سفارت خارجه آلمان به ایران پیشنهاد شد , بجای پرشین از اسم ایران استفاده شود. از آن دوره ببعد(۱۹۳۵ میلادی) دستور از تهران به همه سفارت خانه و کنسولگری ها داده شده بود. واژه ایران را حتمن در پرانتز هم شده بکار ببرند, چون بیشتر سفارت خانه می نوشتند که در اروپا ایران را بیشتر به اسم پرشین می شناسند. آلمان ها قبلن هم در ایران دخالت داشتند و دلیلش هم فعالیت واسموس آلمانی در ایران بوده و که به اسم "لارنس ایران" معروفیت داشت و جبهه سومی در مقابل روسها و انگلیسها در ایران بپا کرده بود.
۲۰۵۹٨ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : سروش عبدی

عنوان : دکتر شاخت در ایران
آقای شاهد و طرفدارن رضاه شاه
از شما اجازه می خواهم نوشته ی آقای عزت مصلی نژاد از شهروند را برای شما نقل کنم رضا شاه "" خیال می کرد که نزدیکی اش با آلمان هیتلری به رهایی ایران از چنگال انگلیس و استفاده از کاردانی فنی آلمانی منجر می شود. با این خیال واهی است که او راه را برای نفوذ آلمان نازی در ایران باز می گذارد. در دهه ی ۱۳۱۰ دکتر شاخت طراح اقتصاد جنگی آلمان، که بعدها در دادگاه نورمبرگ به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه شد، به ایران دعوت می شود. مستشاران نظامی، مهندسان و تکنسین های آلمانی به ایران سرازیر می شوند و رهبری پروژه های بسیاری را در دست می گیرند. خانه ی آلمان در تهران به صورت مرکز تبلیغات فاشیستی در ایران درمی آید. پیروزی های جنگی آلمان در رسانه های ایران با آب و تاب اعلام می شوند. گرچه ایران در جنگ اعلام بی طرفی کرده است، ولی عملاً از آلمان طرفداری می کند. رضاشاه به درخواست انگلیس و شوروی برای اجازه ی عبور از ایران جهت رساندن تدارکات جنگی، بی اعتنایی نشان می دهد. بی طرفی ایران با بی طرفی سوئیس که اعلام داشت هر کشوری می تواند برای رساندن تدارکات جنگی از خاک من استفاده کند به شرطی که حق ترانزیت بپردازد، تفاوت داشت. با ادامه ی جنگ، شوروی و انگلیس بارها به دولت ایران اولتیماتوم دادند که به تبلیغات آلمان در ایران خاتمه داده و متخصصان آلمانی را ازکشور اخراج کند، لیکن رضاشاه از انجام این کار سر باز زد. نتیجه اشغال ایران از شمال و جنوب توسط شوروی و انگلیس بود که بعداً آمریکایی ها نیز به آنها پیوستند. ارتش به اصطلاح مدرن ایران که گویا فقط برای سرکوب شورش های داخلی ساخته شده بود نه تنها هیچ مقاومتی از خود نشان نداد، بلکه فرماندهان نظامی در پادگان ها را بازکرده و سربازان گرسنه را بدون لباس به گدایی در خیابان ها فرستادند.
ایران اشغال شد. رضا شاه را مجبور به استعفا کردند. پادشاه قدرقدرت پهلوی تحت نظارت انگلیسی ها با کشتی از بندرعباس به جزیره ی موریس تبعید شد و در سال ۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ (آفریقای جنوبی) درگذشت"" عزیز مصلی نژاد
آقای شاهد
شما اگر روزنامه های ۶ ماه پیش از اشغال ایران بوسیله ی متفقین را بخوانید تمام اسناد حمایت رضا شاه از آلمان را پیدا می کنید. حتما می دانید که در دوران این پدر و پسر مثل امروز روزنانه ی مستقلی در ایران و جود نداشت.
۲۰۵۹۵ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۵۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست