یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گزارش به بیژن - ک. معمار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : اروان کیانی

عنوان : تاریخ قضاوت کرده است و چه سخت برای شاهنشاه عظیم الشان
مردم ایران در یک جنبش عظیم انقلابی که در تاریخ معاصر بینظیر بود شاهنشاه پر مدعا را از کشور بیرون کردند.این شاهنشاه عظیم الشان چنان اواره و بدبخت از این کشور به ان کشور از رهبران این کشورها گدائی پناهندگی میکرد و اربابنش از جمله امریکا و همه کشورهای اروپائی وکاناد و...............حاضر به پذیرش این جنایتکار نشدند.من شخصا دوست ندارم هیچ ایرانی از جمله ایرانی که در حق مردم خود دست به جنایت زده است در پیشگاه بیگانگان به عجز و لابه بیفتد. ذلت یک ایرانی برای ایرانیان ازادیخواه هرگز خوشایند نبوده است چرا که انها مبارزه میکنند که ایرانی سربلند باشد حتا برای انهائی که خود را دشمن ازادیخواهان میدانند هم ذلت ارزو نمیکنیم و با اینکه از انور سادات و رهبران مصر هیچ وقت خوشم نیامد ولی به عنوان یک ایرانی از انها تشکر میکنم که به شاه ایران پناهندگی دادند تا در ان کشور راحتر بمیرد و در قبرش ارام بگیرد در ضمن من هم معتقدم که فقط یک دادگاه عادلانه برای سران رژیم شاهنشاهی میتوانست به همه دنیا نشان دهد که انها گناهکار هستند و دیگر جای هیچ گونه مظلوم نمائی برای شکنجه گران ونظامیانی که بروی مردم اتش گشودند و انها را کشتند نماند. سلطنت طلبان و همه انهائی که فکر میکنند نوکری بیگانگان میتواند برایشان تضمین دائمی شود باید از سرنوشت شاهنشاه خودشان عبرت بگیرند.تمام احترام ایرانیان برای دکتر مصدق و جزنی و خسرو گلسرخی از استقلال خواهی انها ودفاع از حقوق مردم ایران در برابر بیگانگان و نوکرانشان سرچشمه میگیرد
۲۴۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : احسان فاطمی

عنوان : unknown به
شخصی که با امضا unknown مطلب می نویسد «فکر می کند» که چیزی «می داند» و «خیال می کند » با نقل قول های «بی اساس» می تواند دیگران را «ارشاد» کند ولی همین نوشته های او دلایلی ست از «بی خبری» یا « بد جنسی » او.

ولی کسانی که امروز از جنایات رژیم کذشته یا این حکومت دفاع می کنند باید مشکلی داشته باشند موضوع اساسی اینست

بنظر شخصی من ، تمام کسانی که ریگی به کفش دارند ، یا از گذشته ی خود خجل می باشند ، حاضر نیستند با هویت معقولی حتی مستعار ، پای امضای خود بایستند. امروز دیگر معلوم ست چه کسانی با اسم مستعار «مهندس» - «دکتر» - «حاجی» فعالیت می کنند فقط تعداد آنها زیاد شده ست. میلیونها ایرانی سینه ها را سپر کرده اند و زندانها پر از شخصیت های حقیقی ست حالا عده ای که حتما سابقه ی خوبی ندارند . دارند در همان عوالم «امنیتی »مخفی کاری می کنند .تو گوئی هزاران ساواکی و امنیتی که از ترس مردم تو سوراخ رفتند برای مردم کافی نیست. دیگر تاریخ مصرف آنها گذشته ست و تابحال یک مورد دیده نشده که مردم نسبت به آنها اساعه ی ادب کرده باشند بهمین دلیل ثابتی ها و حسین زاده ها ، عضدی ها ، جوان ها ، رسولی ها هنوز آفتابی نشده اند .

تا امروز یکی از مزدوران ساواکی جرات نکرده در باره ی علل فعالیت های تبهکارانه ی خود شفاهی یا کتبی روشنگری نماید و مردم را از آنچه بر آنها رفته باخیر کند . بخشی از طرفداران حکومت سابق در باره ی بعضی از کارهای ساواک «اعتراضکی» کرده اند ولی در باره ی آمران و مسئولان آن سازمان بی در و پیکر سکوت محض وجود دارد زیرا بیم آن دارند که پای خودشان بمیان آید.

نکته ای که لازم به توجه ست بی سوادی عمال رژیم گذشته بوده ست که حتی مقامات دادگستری و دانشگاهی نسبت به رفتار غیرقانونی ساواک که مردم را عملا می دزدید و در سلولهای زندان قرار بازداشت را برای امضا به آنها نشان میداد. از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۲۲بهمن ۱۳۵۷ هزاران ایرانی با مشاغل مختلف و به بهانه های مختلف که اصلا با ضوابط حقوقی و قضائی ارتباطی نداشت اسیر می شدند و در شرائط بسیار ضدانسانی برای آنها پرونده سازی میشد میلیونها ایرانی مستقیم و غیر مستقیم در جریان دستگیری هزاران آشنا ی خود قرار گرفتند که بین ۱۳۳۲و انقلاب بهمن اتفاق افتاد.

بهمین دلیل آماری، مردم نسبت به تمام قربانیان و شکنجه شدگان و زندانیان سیاسی زمان شاه همبستگی نشان میدادند.
مردم نمی دانستند که زندانیان از چه طیفی هستند و تبلیغات حکومت هم اعتباری نداشت. برای مثال ، گروه قاتلان حسنعلی منصور را نیز حکومت عملا برسمیت شناخته بود این از نفرت مردم نسبت به حکومت سرچشمه می گرفت.

حکومتی که بعداز کودتا تمام فعالیت ها را تعطیل کرده بود و برخلاف کشورهای متمدن با روش «سلطانی» تمام کارها را قبضه کرده بود. دولت عوض می کرد نصف سناتور ها را انتصاب می فرمود . وکلای مجلس را تعیین میکرد و هیچ ایرانی محبوب و مورد علاقه مردم را بر نمی تافت - دولت تشکیل میداد - حزب تاسیس میکرد- دانشکاه می ساخت - نیروگاه اتمی میخرید بقول عباس میلانی تمام لوازم یدکی و پیچ مهره های ماشین آلات را نیز «شاه شاهان = شاهنشاه » میخرید . حضرتش ادعا میکرد در ایران زندان سیاسی وجود ندارد آنها «خرابکار» هستند.

میلیونها ایرانی در طول حکومت کودتا از بام تا شام شاهد دستگیری هزاران هموطن خود بودند که بخشی مانند بیژن جزنی شهید شدند
دکتر فاطمی را اعدام کردند ، خسرو گلسرخی را اعدام کردند فدائیان و مجاهدین را اعدام کردند.
مردم میدانستند که شاه دروغ میگوید مگر میشود هزاران نفر «خرابکار » باشند .زیرا آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری و ده ها روحانی نیز زندان بودند .

رژیم گذشته به ساواک ماموریت داده بود که در هیچ یک از محافل اجازه ی انتفاد و ابراز عقیده داده نشود و شبکه های امنیتی در تمام محیط ها به شناسائی مردم مشغول بودند . در کشوری که فعالیت صنفی و سیاسی ممنوع و همه چیز در حزب های نمایشی مردم و ایران نوین خلاصه شده بود معلوم بود که چرا دانشجویان و معلمان و دانش آموزان را بیش از همه دستگیر می کنند. زیرا نصف مردم منتظر بودند که سپاه دانش آنها را باسواد کند.

گروه بیژن جزنی اولین گروه نبود که در تور ساواک افتاد . ساواک ماموریت داشت تا گرو ههای متعددی را شناسائی و به عنوان پروژه روی آنها کار میکردند و در فرصتی با شبیخون آنها را دستگیر میکردند الزامی نبود که گروهها فعالیت سیاسی یا صنفی نمایند.
در سالهای بعداز دستگیری بیژن جزنی زندانها مملو از گروهای صنفی مختلف که با شبیخون های ساواک دستگیر شده بودند در این باره کمتر صحبت شده ست.
* دانشجویان
*معلمین و محصلین
* نویسندگان و شاعران
* روحانیون و طلبه ها
* هنرمندان تاتر
* ناشرین و فروشندگان کتاب
* نظامیان
* دانشجویان جارج از کشور
* اقلیت های ملی و قومی
کسانی که تلاش می کنند جنایات حکومت ها را به انتقام و تلافی جوئی از چریکها و مجاهدین کاهش دهند سخت از مرحله پرتند. ابعاد سرکوب های مردم آنقدر وسیع بود که مردم از همان آغاز مبارزات مسلحانه نسبت به فدائیان و مجاهدین سمپاتی نشان دادند که در برابر حکومت آدم کش برخاسته اند . حکومت از ۲۸ مرداد تا ۵۷ اکثریت مردم را در برابر خود قرار داد. تمام اسناد و فیلمهای آن سالها در دسترس ست.

چرا حکومت شاه چنان منفور بود ؟ لطفا موضوع را وارونه نکنید. چرا کسی در باره امیر عبای هویدا و سایر رهبران حکومت شاه که با همان روشهای شاهنشاهی منتهی اسلامی فو را اعدام شدند همه امروزه معترضیم و از بی تفاوتی در اول انقلاب ابراز شرمساری می کنیم ؟

فرقی نمی کند که «دارسی ارتش » خسرو گلسرخی را محکوم به اعدام کند و حامیان شاه سکوت کنند
یا «دادگاه انقلاب اسلامی » امیر عباس هویدا و سایر مقامات او را اعدام کند و ما طرفداران انقلاب با سکوت خود آن نمایش ها را تائید کنیم

ولی کسانی که امروز از جنایات رژیم کذشته یا این حکومت دفاع می کنند باید مشکلی داشته باشند موضوع اساسی اینست
۲۴۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : زندانی سیاسی و زندان ستم شاهی؟!! http://atashforuzan.persianblog.ir/post/۹۱
نوشتارم را با یک پرسش بسیار بدیهی آغاز می کنم و آن این است که زندانی سیاسی کیست و تفاوتش با سیاسی زندانی چیست؟این پرسش به نظر برخی از ما ممکن است آنچنان روشن و آشکار بنظر برسد که کمتر به کنکاش و جستجو در پیرامون آن پرداخته باشیم زندانی سیاسی هم یکی از همان سلسله واژگانیست که در ذهن ما پیوند می خورد با یک دسته موضوعات بایگانی شده که گرد و غباری به ضخامت ۳۰ سال آن را پوشانده است، پرده ها را کشیده ایم و آن ها را درتاریکخانه ذهنمان نگهداشته ایم.حتا برخی از ما بوضوح می هراسیم که در باره آن سخنی بگوییم،با خود گفتم اگر برای بسیاری زندانی سیاسی تا پیش از انقلاب ۵۷ پرونده ایست تمام شده و بسته،برای من موضوعیست تاریک مبهم، که باید روزی روشن شود و چه روزی بهتر از امروز.

اما هستند کسانی که پیش از انقلاب ۵۷ در جریان رویدادها بوده اند و شاهدانی زنده هستند که در جریان رخدادهای انقلاب موی خود را سفید کرده اند و در بسیاری از رویدادها و مفاهیم آن با شک و تردید می نگرند البته از آن دسته گروهی که توپ را خارج از زمین و به سر و صورت تماشاچیان پرتاب می کنند جای خود دارند، اصلن سال هاست کارشان اینست، بجای یاد گرفتن درست و اصولی بازی فقط شوت می کنند حتا اگر شده در دروازه ی خودمان. از آن میان بدبخت تر توپ جمع کن های این گروه هستند..

یکی دوسال پیش فیلمی را دیدم با نام نبرد سیاتل، این فیلم که بر اساس یک رویداد واقعیست برای من بسیار جالب بود و توصیه می کنم به دوستانی که تا کنون آن را ندیده اند ببینند نه برای اینکه علیه کنفرانس های جهانی سازی اقتصاد به پا خیزند بلکه برای اینکه روند مبارزه سیاسی و سپس بوجود آمدن یک سیاسی زندانی و نه زندانی سیاسی را در آزادترین کشور جهان ببیند و آنگاه مقایسه ای داشته باشند با کارهای زندانیان سیاسی در پیش از انقلاب فرق هم نمی کند چه سالی.

زمان رویداد فیلم مربوط به حدود ۱۰ سال پیش است.هزاران عضو فعال به سیاتل در واشنگتن می آیند تا بر علیه کنفرانس اداری سازمان تجارت جهانی در سال ۱۹۹۹ اعتراض گروهی انجام دهند. تمرکز فیلم بصورت کامل بر روی کاراکترهایی در بین این ۵ روز در سال ۱۹۹۹ است که برای انجام اعتراضات خود در خیابان های سیاتل بر علیه سازمان تجارت جهانی گرد هم آمده اند.قرار است که کنفرانس سازمان جهانی تجارت در سیاتل آمریکا برگزار شود. گروههای مخالف این سازمان یک مبارزه غیر خشونت آمیز را برنامه ریزی می کنند.

مطابق این برنامه آنها در روز نخست با نشستن و قرار دادن دستان خود در استوانه های فلزی, چهارراها را می بندند. بدین ترتیب مانع رسیدن مهمانان به مراسم شده و در روز نخست، سخنرانی ها برگزار نمی شود.

حضور مردم در خیابان کم کم به درگیری های خیابانی منجر می شود. و پیروزی این گروه می رود که به شکست بدل شود. در به خشونت کشیدن این ماجرا پلیس نقش اصلی و کلیدی دارد. به طوری که عناصری خشونت زا را به میان تظاهر کنندگان می فرستد.



در روزهای بعد حالت فوق العاده در سیاتل اعلام می شود. گارد ملی ایالات متحده آمریکا فراخوانده می شود. سفر کلینتون برای شرکت در کنفرانس با اما و اگرهای بسیار انجام می گیرد. پلیس از گاز اشک آور و باتوم برای برخورد با تظاهر کنندگان استفاده می کند. شماری از افراد این گروه سیاسی غیر خشونت آمیز از جمله رهبران آنان دستگیر می شوند.

صحنه ی جالب این فیلم، آنجا بود که دیگران پشت دستگیر شدگان را خالی نکردند. آنان تجمعاتی در حمایت از دستگیرشدگان برگزار کردند و در حالی که در برابر بازداشتگاه و شهرداری شعار می دادند : «مردم متحد هرگز مغلوب نمی شوند» خواستار آزادی دوستان خود بودند. باقیماندگان مذاکره ای هم با شهردارمی کنند. کارگران هم در حمایت از آزادی دستگیر شدکان اعلام اعتصاب می کنند. شهردار در حالی که صدای پرطنین تجمع کنندگان را در اتاق کار خود می شنود و شهر را در حال فلج شدن و مبارزه را در حال گسترش می بیند, کوتاه می آید.سرانجام همه آنان آزاد شدند بدون اینکه پرونده قضایی برای آنان تشکیل شده باشد.نکته ی بسیار مهم و ارزنده این داستان و انسان های سیاسی که مدت زمانی هم سیاسی زندانی می شوند، این است که آنها در مبارزه شان نه تنها از اسلحه چه گرم و چه سرد استفاده نکردند بلکه تمام مدت حتا زمانی که به سختی کتک می خوردند تمام تلاششان این بود که با گفتگو و صحبت کردن به نتیجه برسند نه با زور و ایجاد وحشت، و سرانجام هم از کارشان نتیجه گرفتند.

کسی که کار سیاسی می کند نباید برخلاف امنیت کشور و جامعه بپا خیزد،با تشکل گروه های چریکی و بدست گرفتن اسلحه و دوره نظامی دیدن در لبنان و جاهای دیگر و با جنگ و گریز خیابانی و با بمب گذاری در مکان های تجمع مردم و همچنین گروگانگیری تلاش کند به اهداف سیاسی خود برسد. آیا اگر روزی یکی از دخترهای پرزیدنت اوباما را گروگان بگیرند یا همسر او را بدزدند تا به اهداف سیاسی خود برسند سران حکومتی امریکا ساکت می مانند تا بگویند ما در کشورمان دمکراسی داریم؟!!

در همه ی جهان چه جهان اولی ها و چه جهان سومی ها، در مورد گروگانگیری قانون یکیست و مجازاتش معلوم و مشخص اگر قرار باشد کسانی اهداف و مقاصد سیاسی خود را با ترور و گروگانگیری و جنگ مسلحانه به پیش ببرند و نظرشان براین باشد که هدف وسیله را توجیه می کند این که دیگر کار سیاسی نیست این هرج و مرج است.و وظیفه ی تمام مسئولین و دست اندرکاران کشور است که با چنین کسانی با قانون و بدون هیچگونه اغماضی برخورد کند.

اکنون با این مقدمه نگاهی گزیده و مختصر می کنیم بر برخی از زندانیان سیاسی پیش از انقلاب که البته برخی از آنها پس از انقلاب به سیاسی زندانی مبدل شدند! در این بازنگری کوتاه تمام تلاشم را نموده ام تا منصف و روشن بین باشم. و بیشتر نگاه روانشناختی و جامعه شناسی بر روی آنها داشته باشم و کاری با ایدئولوژی و عقیده ی آنها نداشته باشم.

زندانیان سیاسی زمان محمدرضا شاه در چند چیز با هم مشابه بودند:



ا-اینکه بیشتر آنها با اینکه وضع مالی چندان خوبی نداشتند از بورسیه تحصیلی آن زمان استفاده کرده و در اروپا یا امریکا به تحصیلات آکادمیک پرداخته بودند و جالب اینجاست که در بیشتر موارد و در هنگام دانشجویی ساواک پی به فعالت های آنها برده بود و یا حتا به زندان افتاده بودند اما نه تنها ستاره دار نشدند بلکه از تحصیلات عالیه نیز برخوردار شدند.

۲- زندان آن زمان سبب می شده که بیشتر آنها بازنگری در نحوه ی فکر و اندیشه داشته باشند و راه و روش خود را دگرگون کنند که البته برخی از آنها برای همین باز گشتن از راه پیشین به دست اعضای گروه خود ترور می شدند و به پای رژیم می گذاشتند تا بدین گونه آمار شهیدان گروه را بالا ببرند.

۳- بیشتر کتاب ها و نوشته های این زندانیان مربوط به سال های زندانی شدنشان در زندان ستم شاهی! می باشد.

برای اینکه از میزان آزادی های آن زمان آگاه شویم کافیست نگاهی کنیم به کارنامه زندانیان سیاسی و ببینیم شمار کتاب ها و نشریات و یا سخنرانی های آنها و سپس مقایسه ای داشته باشیم با زمان پس از انقلاب و یا حتا با کشورهای دیگری چون کوبا و یا حتا روسیه، آنوقت متوجه می شویم که حتا زندانی بودن این اشخاص سبب شده است که بسیاری از دوستان و رفیقانشان را در زندان ملاقات کنند و با هم کنفرانس و جلسه گذاشته و بسیاری از کتاب هایشان را در زندان بنویسند.



خسرو گلسرخی و کرامت الله دانشیان:



خسرو گلسرخی متولد ۲ بهمن ۱۳۲۲ در شهر رشت بود.او از جوانی به نویسندگی و سرودن، سروده هایی که با نام های مستعاری چون «دامون»، «خ.گ»، «بابک رستگار»، «افشین راد»، و «خسرو کاتوزیان» به چاپ می رساند.او سر دبیر بخش هنری روزنامه کیهان را داشت و در سال ۱۳۴۷ با عاطفه گرگین، شاعر و نویسنده و پژوهشگر پیوند زناشویی بست.با اینکه بیشتر نوشته های او در آن زمان به گفته ی رفقا بحث برانگیز و بو دار بود و همه هم به چاپ رسید و هیچ وزارتخانه ای هم جلوی چاپ آنها را نگرفت! مانند «گرفتاری شعر در شبه جزیره روشنفکران» و «سیاست هنر، سیاست شعر » که در نگین به چاپ رسید و دو بخش دیگر همین نوشتار در شهریورماه در نگین چاپ شد و سپس این مقاله در کتابچه ای از سوی انتشارات(کتاب نمونه) به مدیریت بیژن اسدی پور چاپ شد اما باز هم نه کسی او را دستگیر کرد و نه مجله نگین را بستند و او باز در نگین هر چه دل تنگش می خواست نوشت و کسی با او کاری نداشت ، تا اینکه دستگیر شد چرا؟

او با اینکه خود پسری خردسال داشت با یک گروه ۱۲ نفره همکاری می کرد که قصدشان این بود هنگام برگزاری مراسم جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان، با پنهان کردن اسلحه در دوربین‌های تلویزیونی فرح پهلوی و رضا پهلو ی را گروگان بگیرند.

یکی از اعضای این گروه به نام منوچهر مقدم سلیمی، پیش‌تر و در جریان پرونده ترور شاه، کاخ مرمر بازداشت و به سه سال زندان محکوم شده بود. کرامت الله دانشیان، عضو دیگر گروه نیز در دهه ۱۳۴۰ یک بار به زندان افتاده بود. اما سایر اعضای گروه کارمند تلویزیون یا روزنامه‌نگار بودند و سابقه فعالیت جدی سیاسی نداشتند. از این گروه ۱۲ نفره به جز کرامت الله دانشیان و خسرو گلسرخی که اعدام شدند، ۳تن به حبس ابد محکوم شدند(طیفور بطحایی، رضا علامه زاده، عباس سماکار) و سایر افراد گروه هر کدام به نحوی با درخواست عفو از شاه و شهبانو به یک تا چند سال زندان کوتاه مدت محکوم شدند. افرادی مانند:شکوه فرهنگ(شکوه میرزادگی)، ابراهیم فرهنگ رازی، رحمت الله جمشیدی، مریم اتحادیه و ...

خسرو گلسرخی نه تنها برعلیه خود و گروهش سخنی نگفت بلکه به شدت از عقیده و ایدئولوژی و آرمانش دفاع کرد و جالبتر اینکه دادگاه ستم شاهی! آن زمان علنی ودر برابر چشمان صدا و سیما و خبرنگاران برون مرز و درون مرز برپا شده بود.و هر کس که آن دادگاه را دیده حتمن متوجه شده است که ناخن های زندانیان کشیده نشده

بود و آنها در نهایت تندرستی و سلامتی بودند و هیچ کس هم نشنید که بازجویی به آنها تعرض کرده باشد.



بیژن جزنی



یکی دیگر از افردای که نقش بسیار مهمی در افکار سیاسی وتشکیلاتی پس از خود داشت بیژن جزنیست. او در سال ۱۳۱۶بدنیا آمد پدر او افسر ژاندارمری و اهل جزن در نزدیکی نطنز بود، پدر بیژن در زندگی و افکار او تاثیر بسیاری داشته هر چند بنظر من این اثرات بیشتر منفی بوده است پدر بیژن به عضویت حزب توده در می آید و پس از آن هم به فرقه دمکرات می پیوندد،پس از اینکه فرقه دمکرات شکست می خورد مانند سایر افسران خیانتکار و تجزیه طلب خانواده و کشورش را رها کرده به شوروی می رود، وتا سال ۱۳۴۵به ایران باز نمی گردد.بیژن در سال ۱۳۲۶ در حالیکه ۱۰ سال بیشتر نداشت به شاخه ی جوانان حزب توده پیوست در حالیکه شرایط سنی عضویت حداقل ۱۳ سال بود.( براستی اگر با یک دید روانشناختی به این شرایط بنگریم وضعیت دردناک ناآگاهی مردمی که اینچنین از بچگی آلوده به سیاست می شدند را درک می کنیم.)در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ با ترور نافرجام محمدرضا شاه، و با تصویب هیئت وزیران حزب توده غیرقانونی اعلام می شود و بیژن جزنی سال های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ را به فعالیت های مخفی سازمانی از یک سو و فعّالیت‌های علنی در سطح دانش‌آموزان ادامه داد.(یعنی از ۱۳ سالگی تا ۱۶ سالگی) و این یعنی اینکه از سال ۱۳۲۷ حزب توده یک حزب تروریستی بوده و نه یک حزب سیاسی، و یک نوجوان با این سن کم در یک سازمان تروریستی چه می کرده است؟ از سویی به دلیل اینکه پدر بیژن خانواده را ترک کرده بود وضعیت معیشتی بسیار بدی داشتند.بیژن پس از ۲۸ امرداد چند بار به خاطر فعّالیت‌های سیاسی دستگیر و زندانی شد.چند ماهی از کودتا ۲۸امرداد نگذشته بود که بیژن بازداشت گردید. با و جود به دست آمدن مدارکی مبنی بر فعالیت‌های وی به دلیل کمی سن و به‌هم‌ریختگی دستگاه‌های نظامی و سرانجام نفوذ افسران توده‌ای در دادرسی ارتش، پس از چند هفته آزاد می‌گردد.(البته به نظر من همان کم سن و سالی بیژن بهترین دلیل زندانی نشدن اوست چرا که ما در میان زندانیان سیاسی زمان شاه زندانی کم سنی نداشتیم).

بیژن در فاصله سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ بارها طعم زندان را چشید. اما نه تنها ستاره دار نشد بلکه در سال ۱۳۴۲ با عنوان شاگرد اول رشته فلسفه فارغ‌التحصیل می‌شود در فروردین ماه ۱۳۴۲ با توجه به اتخاذ خطّ مشی جدیدی که گروه به آن رسیده بود، گروه به عنوان یک سازمان سیاسی-نظامی فعالیت‌اش وارد فاز نوینی می‌گردد. بیژن و ۳ رفیق دیگر در کادر مرکزی آن انتخاب می‌گردند. در این دوره نیز مسئولیت فعالیت‌های علنی به عهده بیژن قرار داشت. آخرین باری که بیژن در رابطه با فعالیت‌های دانشجویی بازداشت می‌گردد سال ۱۳۴۴ است. در دادگاه نظامی همراه با اعضای کمیته دانشگاه تهران که دیگر از جبههٔ ملی جدا شده بود به ۹ ماه زندان محکوم می‌شود. در پاییز ۱۳۴۶ به مناسبت مرگ تختی یکی از بزرگ‌ترین مبارزات بیرونی انجام می‌گردد که در سازمان‌دهی آن گروه نقش معینی داشته است. تدارک مبارزه مسلحانه در دستور کار گروه قرار می‌گیرد و برای تامین سلاح همراه با رفیق سورکی در حالی که اسلحه‌ای با خود داشتند به دام پلیس می‌افتند. بیژن تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد، ولی مقاومت می‌کند. دادستان نظامی ابتدا برای بیژن و ۷ رفیق دیگر تقاضای حکم اعدام می‌کند و نهایتاً به ۱۵ سال زندان محکوم می‌شود. با به هم پیوستن دو گروه «بیژن جزنی و حسن ضیاظریفی» و «مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان»،« سازمان چریک‌های فدایی خلق »شکل می‌گیرد. و با حمله به پاسگاه سیاهکل در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ مبارزهٔ مسلحانه علیه رژیم شاه را آغاز می‌کنند.(حمله به پاسگاه و کشتن ماموران بیگناه کار سیاسی نیست یک کار تروریستیست)

جزنی تا فروردین ۱۳۴۸ در زندان قصر بود. به دنبال فرار نافرجام رفقایش به زندان قم تبعید می‌گردد و پس از عملیات نظامی سیاهکل، به اوین منتقل و تحت شکنجه قرار می‌گیرد. محاکمه مجدّد او به دلیل فشارهای بین المللی منتفی می‌گردد.(اما همین سازمان های بین المللی هنگامی که با گوشه ای از اقدامات تروریستی مواجه شدند از هر گوشه جهان برای مبارزه با تروریست ها به پا خواستند) با وجود حسّاسیت ویژهٔ پلیس، بیژن در دورهٔ زندان در زمینه غنا بخشیدن به تئوری انقلابی (یعنی همان تروریستی) و هدایت سازمان گام‌های باارزشی بر می‌دارد که در مجموعه مقالاتی که از زندان به بیرون داده می‌شود آن را شاهدیم. این مطالب در هدایت سیاسی – نظری و تشکیلاتی سازمان نقش ویژه‌ای پیدا می‌کند.(این هم از اثرات زندان ستم شاهی)

در اواسط اسفندماه ۱۳۵۳ به زندان اوین برده می‌شود،روزنامه‌های آن زمان گفتند که این ۹ زندانی در حین فرار از زندان کشته شدند.اما پس از انقلاب با دستگیری و محاکمهٔ ماموران اطلاعات و امنیت (ساواک) یکی از ماموران اطلاعات(ساواک)پس از انقلاب، گفته می شود که بیژن جزنی در ۳۰ فروردین ۱۳۵۴ همراه با ۶ نفر از رفقای گروه و ۲ نفر از زندانیان مجاهد در تپه‌های اوین توسط مأمورین ساواک و زندان اوین تیرباران می‌گردد. شش فدایی، حسن ضیاظریفی، احمد جلیلی افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان‌زاده، عباس سورکی. و دو مجاهد مصطفی جوان خوشدل، کاظم ذوالانوار همراه با بیژن جزنی تیرباران شدند.



آثار بیژن جزنی



همهٔ آثار بیژن جزنی در زندان و طی سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳ نوشته شده است. این آثار بیان‌گر تلاش بخشی از چپ ایران در دو دههٔ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ است. در این آثار خشونت او و لزوم مبارزه مسلحانه البته نه رو در رو بلکه مخفیانه آشکار است.



ادبیات و آثار مربوط به بیژن جزنی

جمع‌بندی مبارزات سی ساله اخیر در ایران

پیشاهنگ انقلاب و رهبری خلق

رابطهٔ جنبش انقلابی مسلحانه با خلق «رابطه پیشاهنگ با توده»

دربارهٔ آگاهی و خودانگیختگی

دربارهٔ مارکسیسم انقلابی و مارکسیسم بورژوازی

دربارهٔ روانشناسی اجتماعی

مسائل جنبش ضداستعماری و آزادی‌بخش خلق ایران و عمده‌ترین وظایف کمونیست‌های ایران درشرایط کنونی

مبرم‌ترین مسائل جنبش انقلابی ما در لحظه کنونی

حزب طبقه کارگر ایران

مشی سیاسی و کار توده‌ای

وحدت و نقش استراتژیک چریک‌های فدائی خلق

طرح جامعه‌شناسی و مبانی استراتژیک جنبش انقلابی ایران

چگونه مبارزه مسلحانه توده‌ای می‌شود

مارکسیسم اسلامی یا اسلام مارکسیستی

نامه‌ای از زندان

ترانهٔ "سرود بیژن"
۲۴۱۶۷ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : تهمینه

عنوان : عجب صبری دارد اخبار روز
واقعا از صمیم قلب به شما تبریک میگویم که چنین صبور به کامنتهای توهین امیز نسبت به یکی از پایه گذاران اصلی سازمان فدائیان برخورد میکنید. گرچه معتقدم که توهین کنندگان به بیژن جزنی خودشان را بیش از پیش کوچک میکنند.ولی یک سوال از شما دارم ان اینکه کدام رسانه اینترنتی در دنیا ´سراغ دارید که کامنتهای توهین امیز را مثل شما با صبوری تمام تحمل کند. فکر نمیکنید به انور بام نزدیک میشوید که به پایین پرت شوید?
به هرحال من که چپ نیستم واطلاعی از مسائل سیاسی ندارام از شما خوشم میاید
۲۴۱۶۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : علیرضا صبوری

عنوان : درود به تمام جانهای پاکی که ناجوانمردانه بخون خفته اند.
دوستان گرامی اگر موضوغ بحث شادروان بیژن جزنی نبود و از زنده یاد دکتر مصدق تجلیل شود بازهم ، حمله ها از سمت جن زدگان تاریخ شروع خواهد شد.
فرق نمی کند .دریغ که بعضی از هموطنان ما اصرار دارند که به تباهی ها و ناهنجاریها مباهات نمایند و اساسا اهل انتقادگری نیستند.
«همه فدای یک تن » هنوز حاکم ست.

نقشه سیاسی جهان بکلی تغییر کرده ،‌فرهنگ سیاسی گسترش یافته ، زبان سیاسی فرق کرده ؛ ولی هنوز رسوبهای کهنه ،این جا و آنجا با لجاجت غریبی این دنیای جدید را انکار می کنند.

این روزها در انگلستان شاهد تحولی در صحنه ی سیاسی هستیم: حزب سومی بنام لیبرال دموکرات تمام معالات سنتی انگلیس را بهم ریخته ست . دیگر حزب کارگر یا محافظه کار به تنهاپی نمی توانند اکثریت آرا را بخود اختصاص دهند و کابینه تشکیل دهند . هر یک باید با حرب سوم ائتلاف کنند. این روند فقط اختصاص به انگلستان ندارد در اغلب کشورها احزاب جدیدی بوجود آمده تا نمایندگی بخشی از مردم را بعهده بگیرند.

ملکه الیزابت انگلیس یا کارل گوستاو - شاه سوئد - برای خودشون دور از این روند جدی سیاسی به زندگی تشریفاتی خود ادامه میدهند. خوشان را هم سبک نمی کنند.
تردیدی نیست که در ایالات متحده هم علیرغم شرائط استثنائی آن با دو حزب قدیمی دمکرات و جمهوریخواه ادامه پیدا نخواهد کرد و حرب سوم درحال گسترش ست.

تاسف انگیز ست نیروهای ارتجاعی ایران هنوز در عالم حپروت هستند و بخود نمی آیند که حکومت شاهنشاهان ایران و آیت الله ها در خلاف مسیر تکامل بشری بجای گسترش سیاسی موجب انسداد شدند.

انرژی ، هزینه و وقتی که حکومت ها از ۱۲۹۹ تا امروز برای فشار به مردم صرف کردند را با تلاشی که مردم با مبارزات و مقاومت خود نسبت به حاکمان نشان دادند را محاسبه کنینم خواهیم دید که چه سرمایه های مادی و معنوی نابود شدند که می توانست
مانند کشورهای آزاد و مترقی در راه سازندگی و پشرفت مملکت خرج شود. ما ایرانیان مانند بسیاری ملت های جهان تحت حکومت های
غافل خود فرصت های بزرگی را از دست داده ایم .

پروسه ی کودتا گری و بستن دهان ها چه از جانب شاه و یا شیخ موجب انسداد و ضایعات فراوان جانی و مالی گردید .شاه ابرازپشیمانی کرد و با چشمان گریان مملکت را ترک کرد -خمینی جام «شوکران» را بالا کشید و ندامت «فرمودند» خامنه ای و دار و دسته ی او هم
هم نه راهی به جلو ونه نه راهی به بازگشت دارند. مردم بیش از همیشه خردمند ند دوران قیم مابی بپایان رسیده و ایران مشتمل از نحله های مختلف فکری ست که در دنیا متمدن با یک حزب رستاخیز جواب نداد و با «شریعه » هم ابدا جواب نخواهد داد.

کسانی هم به بهانه دفاع از ایدئولوژی «حزب رستاخیز» یا «ام القرای اسلام » به چپ حمله می کنند خودشان بهتر می دانند که امروز دیگر جنگ سردی نیست که مورد توجه هیستری مک کارتیسم قرار گیرند. ایالات متحده در عراق و افعانستان در حال شکار راهیان «ام القرای اسلام » هستند. رادیو آمریکا هم جولانگاه مسلمانان «لایت» شده ست .
دیگر مثل زمان شاه نمیشود هر فعال اجتماعی و صنفی و سندیکائی را با برچسب توده ای منفعل نمود. دیگر نمیشود هر مخالفی اعم از ملی ، چپ مستقل ، مائوئیست حتی مذهبی را با برچسب توده ای کنار زد.

مگر از اوضاع خبر ندارید ساواکیهای «اسلامی » مخالفان خود با انواع برچسب ها بنام «مرتد» یا «منافق» یا «ضد انقلاب » یا «سلطنت طلب» یا « اشرار » یا «توده ای » یا «لیبرال» و نطائر اینهاشکنجه ، سرکوب و اعدام می کنند در این زمینه از شاه الله ها جلوتر افتادند.

این مقدس مآبان با وقاحت اعتراف می کنند که انواع مخالف دارند و همه را سرکوب کنند.آخوندها بنا بر ماهیت ارتجاعی خود از واژه های نا شناخته و نا مشخص و تعریف نشده و غیر حقوقی «مرتد» یا «اشرار » یا «ضد انقلاب » برای فریب مردم استفاده می کنند. مسئول قتل هزارن ایرانی بوده که در تاریخ کم سابقه ست.

نتیجه:
در انتخابات ۱۳۸۸ دیدیم که بخشی از ایرانیان به احمدی نژاد رای دادند و تاکنون از تقلب و جیایات حکومت دفاع می کنند .
اکثریت مردم به موسوی و کربی رای دادند و رای آنها دزدیده شد.
این دو بلوک نشان میدهد که جامعه ایران از حکومت شاهان و ملایان چه صدمات بزرگی خورده که بخشی از مردم هنوز مانند زمان شاه از حقه بازی و دزدی و رشوه گری حمایت می کنند البته ابعاد فساد بمراتب از زمان شاه بیشتر شده .
اگر در سال ۵۶و ۵۷ اقلیتی در راس حکومت در برابر تمام مردم دست و پا میزد و بالاخره تسلیم شد.
امروز خمینی و خامنه ای برخلاف شاه توانسته اند بخش بیشتری از مردم را بخاطر اعتقادات سنتی آنها در بسیج و سپاه و سایر سازمانهای کشوری به نان و آبی برسانند که ناشی از فقر مزمن گذشته ایران بوده ست..

شرائط بسیار دشوار تر از مبارزه با شاه می باشد
شاهدوستان بخود بیایند دیگر ۱۲۹۹ تکرار نمیشود
مطالعه کنید و اعلام که در کدام بلوک قرار دارید ، احمدی نژاد یا بلوک کروبی و موسوی ؟

بلوک کروبی و موسوی بیشتر جوانان و زنان هستند که حرفهای شما را نمی فهمند بهتر ست به خود بیائید و مطلبق امروز در بین مردم ایران منطقی برخورد کنید. با موسوی و کروبی تماس بگیرید

منظورم اینست که رضا پهلوی و داریوش همایون و پرویز ثابتی یک راه بیشتر ندارند ک آنهم اعلام موجودیت در بین جنبش سبز و پذیرفت قواعد بازی . کاری که تمام گروهها و شخصیت ها کرده اند.


نوشته های داریوش همایون و «حزب مشروطه » بسیار نخوت انگیز به جنبش سبز نگاه می کند. موسوی و و کربی مدعی رهبری نیستند
شما هم کمی متواضع باشید و قدم بردارید . اگر به بلوک سوم تعلق دارید پس اعلام فرمائید و هواداران شاه الهی هم بیش از این مزاحم نشوند. بهتر ست به بلوک احمدی نژاد ملحق شوند چون اگر قصد کودتا دارند بسیجی و سپاهی ها آنجا هستند.

درود به تمام جانهای پاکی که ناجوانمردانه بخون خفته اند.
۲۴۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : احترام من نسبت به بیژن بیشتر شده است

عنوان : هنوز کینه های مرتجعین شاهنشاهی و اسلامی وماموران امنیتی شان نسبت به بیژن پابرجاست و این نشان میدهد که بیژن هنوز زنده و تاثیر گذار است.
۳۴ سال بعد از کشتار بیژن و همرزمان توسط شاه جنایتکار و ۳۱سال پس سرنگونی رژیم شاهنشاهی هنوز سلطنت طلبان و حکومت اسلامی از نام بیژن میترسند. نگاه به کامنت ها در اینجا نشان میدهد که بیژن هنوز یکی از تاثیرگذاران جنبش چپ دمکراتیک و ملی است. ایده استقلال طلبانه بیژن نسبت به بلوک بندی های ان زمان اورا در بین نیروهای مبارز و ملی ایران بی همتا کرده است و امروز زوزه های انهائی که مردم دم شاهنشاه شان را مثل موش گرفتند و از کشور به بیرون پرت کردند و یا وزارت اطلاعات حکومت اسلامی وبه اصطلاح موسسه پژوهشی اش که خاطرات توابها را انتشار میدهد تا روحیه مردم را بشکند نشان از بیداری ما و شکست انهاست. من سالها بود که کمتر مطلبی در این رابطها میخواندم اما با خواند این مطلب در رابطه با بیژن و عکس العملهای عمله های ارتجاع مغلوب شاهنشاهی و ارتجاع غالب ولایت فقیه بار دیگر احترامم نسبت به بیژن بیشتر شده است
۲۴۱۴۷ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : ک. معمار

عنوان : نوستا لژی
با سلام به همه عزیزانی که در رابطه با مقاله " گزارش به بیژن" تظرات خود را درج کردند. ار روز ۳۰ فروردین تا به امروز ۴ اردیبهشت ۱۰۹ نظر ثبت شده را چاپ کرده بارها خواندم. گوناگونی و وسعت ابراز دیدگاهها بقدریست که فکر نمی کردم در خصوص درج یک مقاله خود را بنمایاند. و این ویژگی دوره جدید ماست که بتوانیم یکدیگر را تحمل کنیم , با هم گفتگو کنیم و استبداد را بر نتابیم.این همه انرژی نهفته را میهن ما نیازمند است. من فکر می کنم که حق خود بدانم از نوستا لژی مان بگویم. و بخیه زخم های کهنه را باز کنم و بی هراس با هم گفتگو کنیم. اگر به این شکل پیش برویم هیچ نقابی بر چهره نخواهد ماند.
بهروزیتان را آرزومندم. معمار
۲۴۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : منبع دیگر

عنوان : بیژن جزنی-زندگی و فعالیتهای او
زندگی و فعالی تهای او
به نقل از نشریه نگاه نو – شماره ۱۱ ، بهمن ۱۳۸۱
محمدحسین خسروپناه
تنظیم مجدد : سازمان اتحادفداییان خلق ایران ۱۳۸۲
جنبش چپ ایران در سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ دو گرایش جدید را تجربه کرد، یکی مائویسم و پیرو ی از مواضع
حزب کمونیست چین و دیگری استقلال طلبی از شوروی و چین . چهره شاخص گرایش اخیر بیژن جزنی است.
بیژن جزنی در سال ۱۳۱۶ درتهران بدنیا آمد . پدرش (حسین جزنی) افسر ژاندارمری بود و مادرش (عالمتاج نظری)
خانه دار. دوران کودکی ونوجوانی بیژن در سالهای بین دو دوره دیکتاتوری سپری شد . سال هایی که با ورود ارتش
متفقین به ایران ( ۳ شهریور ۱۳۲۰ ) ومتعاقب آن استعفای رضاشاه از سلطنت آغاز شد و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به
پایان رسید . در این ۱۲ سال، جامعه ایران تلاش کرد تا از طریق احزاب سیاسی و روزنامه های آزاد به هدف هایی م انند
استقلال، دموکراسی و حاکمیت قانون، نوسازی اجتماعی و مشارکت در قدرت سیاسی دست یابد . دربین این احزاب،
حزب توده ایران از اقبال بیشتری برخوردار شد و برنامه و شعارهای آن بسیاری را و از جمله خانواده جزنی و کلانتری
را به سوی خود جلب کرد . پیوستن جوانان و نوجوانان این دو خانواده به حزب توده، از طریق سازمان جوانان آن
حزب آغاز شد . آنان به تدریج درتشکیلات این سازمان و سپس حزب توده رشد کردند و مسئولیت های مهم حزبی را
عهده دار شدند: رحمت الله جزنی که در سال ۱۳۲۲ همزمان با تشکیل سازمان جوانان به آن پیوسته بود، از فرور دین
ماه ۱۳۲۷ به بعد عضو کمیته ایالتی تهران حزب بود و در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ مسئول سامان درجه داران آن حزب
نیز شد . عموی دیگر بیژن جزنی – تا عضویت در کمیته مرکزی سازمان جوانان پیش رفتند . [ ۱] خانواده بیژن جزنی نیز
از این امر برکنار نماند؛ حسین جزنی که ستوان یکم ژاندارم بود در سال ۱۳۲۳ عضو حزب توده شد [ ۲] و عالمتاج
کلانتری عضو سازمان زنان.
در سال ۱۳۲۵ که بیژن جزنی ۹ ساله بود، پدرش به فرقه دموکرات آذربایجان پیوست و آذرماه همان سال، با
فروپاشی آذربایجان خودمختار، به شوروی مهاجرت کرد و تا سال ۱۳۴۵ که به ایران باز گشت، در آن کشور به
سربرد. [ ۳] از این رو، عالمتاج کلانتری ناچار شد به همراه فرزندان خردسالش به خانه پدری در چهارصدردستگاه
تهران میدان ژاله (سابق و میدان شهدای فعلی) بازگردد و با خانواده پرجمعیت کلانتری زندگی کند . [ ۴] بیژن جزنی،
خاطرات خوشی از پدرش نداشت . می … » ، برخلاف انتظار مادر و اقوامش، از دوری پدر ناراحت نبود؛ [ ۵] زیرا
[۶] «. گفت او مستبد و خشن بود، نمونه یک ارتشی با همان انضباط سرباز خانه ای
درحضور » به واقع چنین نظمی برای کودکی پرجنب و جوشی مانند بیژن جزنی [ ۷] قابل تحمل نبود و او که در
[ نشد [ ۸ « پدر سربه راه و حرف شنو بود، در غیاب او هرچه می خواست می کرد و هیچ کس جلودار شیطنت هایش
هرچه » طبیعی بود که از غیبت پدر خوشحال هم باشد . اما این احساس دوام نیافت و سال ها بعد به همسرش می گفت
[۹] « بزرگتر شدم بیشترجای خالی اورا حس کردم و گاهی دلم به شدت برایش تنگ می شد
زندگی درخانه پدربزرگ تاثیر اساسی درآینده سیاسی بیژن جزنی گذاشت؛ او در محیطی رشد می کرد که
افراد آن در سازمان های حزب توده به صورت حرفه ای فعالیت می کردند و فضای حاکم بر خانواده کام ً لا از این امر
۲
متاثر بود . چنان که عالمتاج نیز درپی بازگشت به خانه پدری فع الیت های خود را در سازمان زنان گسترش داد و به طور
حرفه ای در آن سازمان کار می کرد. [ ۱۰ ] بیژن جزنی هم در سال ۱۳۲۶ ، زمانی که [ ۱۰ ] ساله بود، به همراه دائی اش
منوچهر (که دو سال از او بزرگتر بود) عضو سازمان جوانان حزب توده شد. [ ۱۱ ] در پی غیرقانونی شدن حزب توده (
۱۵ بهمن ۱۳۲۷ ) جزنی جوان به فعالیت خود درسازمان جوانان ادامه داد . با توجه به مناسبات خانوادگی با کادرهای
حزب و سازمان، که موجب اعتماد به او می شد و به سن اندکش، که توجه ماموران فرمانداری نظامی و شهربانی را بر
نمی انگیخت، به عنوان رابط بین کادرهای مخفی شده سازمان جوانان برگزیده شد و در این زمینه به فعالیت پرداخت .
۱۲ ] اما فعالیت مخفی حزب توده و سازمان های وابسته به آن چندان طولا نی نشد و از سال ۱۳۲۹ به تدریج فعالیت های ]
آن نیمه علنی شد.
علاوه بر این ، رهبری حزب توده و سازمان جوانان برای فعالیت های علنی خود تشکل هایی مانند جمعیت
ایرانی هواداران صلح، جمعیت ملی مبارزه با شرکت نفت ایران و انگلیس، کانون جوانان دموکرات ایران و …
تشکیل دادند. سازمان دانش آموزان تهران از جمله تشکل های علنی سازمان جوانان بود که در فروردین ماه ۱۳۳۰

[ اعلام موجودیت کرد. [ ۱۳

بیژن جزنی فعالیت های خود را در این سازمان ادامه داد و در سالهای ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ مسئول یک کمیته واحد [

۱۴ ] و در سال ۱۳۳۲ مسئول کمیته بخش سازمان دانش آموزان تهران شد . [ ۱۵ ] در ضمن، جزنی در خانه صلح شرق

شهباز و در پخش و فروش روزنامه دانش آموزان فعال بود. [ ۱۶ ] و به ابتکار او و البته براساس رهنمودهای حزبی، صابر

محمدزاده و آصف رزم دیده باشگاه کوچکی در محله نفت آباد در سال ۱۳۳۱ دایر کردند.

این کار بیشتر به منظور جلب سمپاتیزان به سازمان جوانان حزب توده بود و تا حدود زیادی از بطالت نوجوانان »

[۱۷] «. محله جلوگیری می کرد

فعالیت های ع لنی بیژن جزنی – با وقفه ای دوماهه در تابستان ۱۳۳۱ به علت مرگ خواهرش منیژه [ ۱۸ ] – تا کودتای ۲۸

مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت و پس از آن مخفی شد . اما در آذرماه ۱۳۳۲ بازداشت شد . او که خودرا حسین محمودی معرفی کرده بود

پس از سه ماه بازداشت در فرمانداری نظامی، با قید ض مانت تا تشکیل دادگاه آزاد شد. [ ۱۹ ] با این حال، به فعالیت های خود ادامه

داد وبار دیگر در اردیبهشت ۱۳۳۲ درجریان یک جلسه حزبی که زیرپوشش جشن عروسی ساختگی برگزار شده بود، دستگیرش

کردند که این بار هم با دادن اسم مستعار و احیانا ضمانت آزاد شد . [ ۲۰ ] در اوایل ۱۳۳۲ از سوی دادستان نظامی تهران احضار و در

[ دادگاه به ۶ ماه حبس قطعی محکوم شد. [ ۲۱

پس از آزادی از زندان، بیژن جزنی ضمن حفظ عقاید و تعلقات سیاسی اش و ادامه دوستی و رابطه با برخی از اعضای

سازمان جوانان و حزب توده، به سازمان دادن زندگی اش پرداخت . او که در کودتای ۲۸ مرداد سال سوم دبیرستان را گذرانده بود

نتوانست به دبیرستان باز گ ردد و به تحصیل ادامه دهد . [ ۲۲ ] ناگریز، در هنرستان نقاشی کمال الملک ثبت نام کرد و در ضمن به

این کانون ی ا این دفتر کوچک » . همراه دوست قدیمی اش پرویز یشایایی کانون آگهی پرسپولیس را در خیابان شاه آباد تاسیس کرد

تجارتی برای تجار بازار برحسب کالایی که داشتند تبلیغات می کرد و این تبلیغات به صورت نقاشی انجام می گرفت. نقاشی ها به

۲۳ ] موفقیت اقتصا دی این کانون ] « عهده بیژن بود و بستن قرارداد به اصطلاح طرف حساب شدن با مشتری به عهده پرویز یشایایی

در اوایل دهه ۱۳۴۰ شد که کار آن پخش فیلم های تبلیغاتی در ایران بود . [ ۲۴ ] این موسسه به « موسسه تبلی فیلم » راه گشای تشکیل

[ لحاظ اقتصادی بسیار موفق بود و امکانات مالی و زندگی مرفهی برای جزنی که مدیر عامل آن بود، فراهم کرد [ ۲۵

بیژن جزنی در سال ۱۳۳۷ در حالی که از شغل و د رآمد کافی برخوردار بود به صورت متفرقه در آزمون ششم ادبی شرکت

کرد و دیپلم خودرا گرفت [ ۲۶ ] و سال بعد در رشته فلسفه دانشکده فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تهران ثبت نام کرد . [ ۲۷ ] آن گاه

پس از هشت سال عشق پرشور با میهن قریشی، یاردوران جوانی و از اعضای سازمان جوا نان حزب توده، در ۲۱ مهر ماه ۱۳۳۹

ازدواج کرد [ ۲۸ ] که حاصل آن دو پسر، بابک و مازیار بود.

۳

در این سال ها هیچ »: در سال های ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷ بیژن جزنی فعالیت سیاسی نداشت . میهن قریشی در این باره می نویسد

چشم انداز سیاسی برای آینده نداشتیم . فقط روی عشق خودمان حساب م ی کردیم و کوشش برای پیشرفت در تحصیل و مطالعه .

۲۹ ] اما این به معنای انفعال یا بی تفاوتی جزنی نبود. چنان که در ] «. در این دوره سرگرمی ما بیشتر خواندن کتاب و رفتن به سینما بود

هویدا شد و بیژن جزنی به همراه « چشم انداز » سال ۱۳۲۷ پس از اعتصاب رانندگان تاکسی تهران و اعتصاب کارگران خارک، آن

چندنفر از دوستانش، بهمن قریشی، منوچهر کلانتری، محمد چوپان زاده، احمد جلیل افشار، محفلی برای فعالیت سیاسی تشکیل

داد. این محفل در جریان اعتصاب کارگران کوره پزخانه های تهران ( ۲۳ خرداد ۱۳۳۸ ) و اعتصاب دانش آموزان تهران ( ۲۰ دی

۱۳۳۸ ) درحد توان و امکانات خود به فعالیت هایی مانند شرکت در تظاهرات خیابانی و پخش تراکت و اعلامیه دست زد . علاوه بر

منتشر می کردند. [ ۳۰ ] فعالیت های محدود محفل جزنی در « جبهه واحد ضداست عمار » این، نشریه ای با عنوان ندای خلق به امضای

پی دستگیری مشعوف کلانتری در زمستان ۱۳۳۸ و کشف یک قبضه سلاح کمری دست ساز از او با احتیاط بیشتری توام شد . در

با این حال تصمیم «. نتیجه از آن جا که ادامه انتشار نشریه گروه را با خطر جدی لو رفتن روبرو می ساخت، انتشار آن متوقف شد

[ گرفتند که در مواقع ضروری اعلامیه هایی منتشر کنند [ ۳۲

فعالیت در فضای باز سیاسی

ورود بیژن جزنی به دانشگاه تهران همزمان بود با بحران اقتصادی و سیاسی جامعه ایران که رژیم شاه را ناگزیر به عقب

نشینی کرد. این بحران نتیجه ناکارآمدی سیاست های اقتصادی رژیم و هزینه های فزاینده نظامی از سال ۱۳۳۲ به بعد بود.

در اوایل سال ۱۳۳۹ دول ت ایران که با کسری پرداخت ها و تورم روز افزون مواجه شده بود از صندوق بین المللی پول و

دولت آمریکا تقاضای کمک های فوق العاده کرد . اما صندو ق بین المللی پول، پرداخت کمک ۳۵ میلیون دلاری را مشروط به

انجام اصلاحاتی مانند سامان دادن بود جه کشور، کاهش دستمزدها و ت عدیل برخی برنامه های اقتصادی از سوی دولت ایران کرد.

دولت جان . اف. کندی نیز پرداخت کمک ۸۵ میلیون دلاری آمریکا به ایران را به پذیرش انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی از

سوی رژیم شاه مشروط کرد.

بحران اقتصادی و فشارهای خارجی برای انجام اصلاحات، موجب بی ثباتی و رژ یم برآمده از کودتای ۲۸ مرداد شد. شاه به

منظور مهار این بحران که در حال تبدیل شدن به بحران سیاسی بود . در ۱۵ خرداد ۱۳۳۹ اعلام کرد که انتخابات دوره بیستم مجلس

شورای ملی کام ً لا آزاد است . این وعده اگر چه تحقق نیافت، اما بیانگر عقب نشینی حاکمیت ایران و گشایش فضا ی سیاسی کشور

بود . رهبران جبهه ملی با آگاهی از این امر در ۳۰ تیر ۱۳۳۹ طی اطلاعیه ای موجودیت جبهه ملی دوم را رسمًا اعلام کردند و به

فعالیت پرداختند.

بیژن جزنی واعضای محفل او از فعالیت جبهه ملی دوم استقبال کردند . آنان که تحت تاثیر مبارزات چریکی در آمریکای

لاتین ب ه تدریج از مواضع حزب توده دور می شدند به سازمان های دانشجویان و جوانان جبهه ملی پیوستند . جزنی در سازمان

دانشجویان دانشگاه تهران به فعالیت پرداخت و در نتیجه عوامل سه گانه زیر به یکی از فعالان جنبش دانشجویی مبدل شد:

عامل اول، تجربه سازماندهی و هدایت تظا هرات و چگونگی حضور در درگیری های خیابانی بود که در سال های ۱۳۲۹ تا

۱۳۳۲ از سرگذرانده و آموخته بود. این تجربه ها می توانست با توجه به شرایط روز تظاهرات دانشجویی به کارآید.

بیژن در »: عامل دوم، به ویژگی ها و تواناهایی های فردی او بازمی گشت . ایرج واحدی پور در این باره می نویسد

تصمیم گیری سریع و قاطع بود . موردی نبود که بدون مطالعه کافی اقدام به تصمیم گیری نماید . ولی این به آن معنا نبود که تصمیم

گیری و حرکت را کند کند . به علت روابط گسترده اش، همیشه اطلاعات وسیعی در اختیار داشت که با توجه به تجربه ای که

داشت - و به وضوح بیشتر از همه اطرافیانش بود - می توانست خیلی راحت تصمیم بگیرد و درعین حال خونسرد و آرام هم باقی

۳۳ ] و ] «. بماند

با وجود این که همسر و خانواده اش را بی نهایت دوست » عامل سوم، از خود گذشتگی و پیگیری اش بود . بیژن جزنی

میداشت و سرپرستی یک شرکت موفق تبلیغات ی را برعهده داشت، هروقت و هرجا شعله ای از مبارزه زبانه می کشید، او آنجا بود .

۴

دمونستراسیون های از قبل برنامه ریزی شده یا محتمل دانشجویی که جای خود داشت، در موارد کام ً لا غیرمنتظر و خلق الساعه نیز

[۳۴] «. حاضر بود

روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ساعت ۵و ۱۱ دقیقه جلوی دانشگاه »: ایرج واحدی پور یکی از این موارد را چنین توضی ح می دهد

رسیدم، کمی بالا و پایین؛ تا جلو مجسمه دانشگاه رفتم و برگشتم تا این که بیژن را در کنار خودم دیدم . ما بلافاصله درصدد تهیه

پارچه برای پلاکارت نویسی برآمدیم . دو پلاکارت بزرگ آن روز را به کمک تنها دانش جوی غیرسیاسی حاضر در دانشکده

بالای سردر دانشگاه آویختیم . بعد « دیکتاتور خون می ریزد » و « مرگ بردیکتاتور خون آشام » هنرهای زیبا تهیه کردیم و با شعارهای

ازظهر آن روز، پس از اشغال دانشگاه به وسیله کماندوها و اخراج همه دانشجویان از محیط دانشگاه، باز این بیژن بود که در منطقه

بازار و خیام در جنگ و گریز خیابانی شرکت داشت … و از سرشب تا برپایی حکومت نظامی باز این بیژن بود که با اتومبیل خود

[۳۵] «. به حمل و نقل مجروحین به بیمارستان کمک می کرد

در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ فعالیت های سیاسی جزنی عمدتا در پیوند با جنبش دانشجویی بو د. از یک سو در سازماندهی

به علت پخش تراکت و فر اری » تظاهرات دانشجویی و هدایت آن فعال بود و چندبار دستگیر و زندانی شد؛ مث ً لا در ۲۰ بهم ۱۳۳۹

دانشجویی برای مقابله با یورش پلیس، دستگیر شد « دادن دانشجویان تظاهرکننده وتوزیع چوب های کوچک بین افراد گارد ضربت

۳۶ ] و تا ۲۷ فروردین ۱۳۴۰ در زندان قزل قلعه بازداشت بود . [ ۳۷ ] از سوی دیگر، در تصمیم گیری ها و فعالیت های سازمان ]

با وجودی که بیژن هیچ گاه عضو »: دانشجویان جبهه ملی نقش و تاثیر جدی داشت . هدایت الله متین دفتری در این باره می گوید

کمیته دانشگاه نبود اما جزو معدود کسا نی بود که در سرنوشت کارها و تصمیم گیری ها صاحب نظر بود . [ ۳۸ ] در آن زمان در

سازمان دانشجویان، علاوه بر منفردین، چند گروه مختلف فعالیت می کرد که در تحلیل نهایی، فعالیت آنها در سرفراکسیون اصلی

تمام مسائلی که در » متمرکز می شد . فراکسیون های جزنی - ظریفی، مصطفی شعاعیان، حزب ملت ایر ان، این سه فراکسیون در قبال

دانشگاه تهران پیش می آمد با هم توافق با تفاهم می کردند و عده زیادی برای حرف آنها احترام قائل بودند و نظرات آن هارا می

۳۹ ] و این در حالی بود که در دانشگاه جزنی را به عنوان توده ای می شناختندو عقاید و فعالیت های اورا به عنوان سیاست ] «. پذیرفتند

[ و مشی حزب توده محسوب می کردند. [ ۴۰

حال آن که چنین نبود و همان طور که در ادامه توضیح داده می شود در ا ین مقطع جزنی به مرزبندی با این حزب رسیده بود

و از این رو پیشنهاد عباسعلی شهریاری را برای همکاری با تشکیلات تهران نپذیرفت . [ ۴۱ ] اما این تمایز برای مسئولان جبهه ملی

مشخص نبود و آنان، به ویژه شاپور بختیار که از سوی هیات اجرائیه جبهه ملی مس ئول سازمان دانشگاه تهران بود، مخالف همکاری

در دانشگاه همه دانشجویان با هر مرام می توانند، » با جزنی و دانشجویان معروف به توده ای بودند . اما دانشجویان با تاکید بر این که

از شاپور بختیار تمکین نکردند و به همکاری خود با جزنی و همفکرانش مانند حسن ضیا ظریفی و … ادامه «. عضو سازمان باشند

دادند . [ ۴۲ ] علیرغم مقاومت سازمان دانشجویان، رهبری جبهه ملی که با مشارکت توده ای ها در تصمیم گیری ها و فعالیت های

س ازمان وابسته به جبهه ملی کام ً لا مخالف بودند، درجریان انتخابات نمایندگان کنگره اول جبهه ملی موفق شدند تا نظر خودرا به

قرار بود که کنگره جبهه ملی در دی ماه برگزاز شود. انتخابات نمایندگان سازمان جبهه ملی در کنگره، » پیش ببرند . توضیح اینکه

در پاییز ۱۳۴۱ آغاز شد . از چندی پیش از آن، در اجرای سیاست تشکیلاتی از همگان خواسته بودند که فرم چاپی در خواست

می گفتند ) در جبهه ملی را پرکنند. کسانی که به این ترتیب به عضویت جبهه ملی در می آمدند هم « آنکت » عضویت (که به آن

۴۳ ] جزنی و ضیاظریفی که عضو ] «. حق رای داشتند وهم می توانستند کاندیدای نمایندگی برای شرکت در کنگره جبهه بشوند

در نارمک تشکیل شد، « حاج حسن قاسمیه » جبهه ملی شده بودند خود را کاندیدای نمایندگی کردند، اما در جلسه ای که در منزل

با این که بیژن جزنی وحسن ظریفی از اعتماد بسیاری از دانشجویان برخوردار بوند معهذا صلاحیت آنها به وسیله آقای شاپور بختیار

[۴۴] «. که مسئول دانشگاه تهران بود مورد تایید قرار نگرفت و این دو تن به عنوان کمونیست از لیست حذف شدند

دکتر بختیار با استفاده از اختیارات » اگر چه تصمیم جمعی اعضای سازمان دانشجویان براین بود که حذف را نپذیرند اما

[ هیات اجرایی گروهی را حذف کرد. [ ۴۵

۵

با این حال، مجید احسن (از هواداران محفل جزنی ) و ایرج واحدی پور (از حزب توده) که شناخته نشده بودند به عنوان

نمایندگان دانشکده حقوق و دانشکده پزشکی به کنگره جبهه ملی راه یافتند . با توجه به حضور این دونفر، بیژن جزنی به اتفاق

حاوی انتقادات » را که « ضیاظریفی، ایر ج واحدی پور و منوچهر کلانتری ، برنامه جناح چپ دانشجویی جبهه ملی در کنگره اول

تجربه گذشته را » تهیه کردند. [ ۴۶ ] این برنامه، با عنوان « جناح چپ به مشی جبهه ملی و ارایه راه حل برای خروج آن از بن بست بود

در سطح جنبش دا نشجویی منتشر شد و قرار شد مجید احسن خلاصه آن را در کنگره قرائت کند . اما به او « توشه راه آینده سازیم

تحلیل » اجازه سخنرانی ندادند و ابوالحسن بنی صدر آن را در دومین جلسه کنگره ( ۱۵ دی ۱۳۴۱ ) قرائت کرد. این متن ۷ صفحه ای

می شد . [ ۴۷ ] در خلال « تفاهم طلبی جبه ه ملی با آمریکا به سختی انتقاد » بود و درآن از « از چگونگی تجدید فعالیت جبهه ملی

جلسه نظم خود را از دست داده و عده ای به عنوان تنفس و تبادل نظر از جلسه خارج شده و روی هم رفته قرائت » قرائت این متن

۴۸ ] این در حالی بود که دربین ا عضای شورای مرکزی جبهه، ] « مقاله فوق با مخالفت اعضای شورای مرکزی جبهه ملی مواجه شد

اشخاصی مانند داریوش فروهر، هدایت الله دفتری و هوشنگ کشاورز صدر با جزنی و یارانش همدل و مرتبط بودند و به گفته

حتی داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران و رفقای حزبی فروهر و پروانه فروهر و « آنها را تقویت می کردند » کریم سنجابی

دانشجویان وابست ه به حزب آنها که در سازمان دانشجویان جبهه ملی بودند بیشتر با همان عناصر چپی افراطی همکاری داشتند تا با

۴۹ ] با این حال، رهبری جبهه ملی در برابر اقداماتی که می توانست تداوم فعالیت مسالمت آمیز و ] «. دانشجویا ن در خط جبهه ملی

قانونی جبهه را ب ه مخاطره اندازد همد ل بوده و از مشی جبهه حمایت می کردند. [ ۵۰ ] اما جزنی و اعضای محفل او که در سازمان

های جبهه ملی عضو بودند، توجهی به این دغدغه ها نداشتند . آنان خط مشی و استراتژی جبهه ملی را ناکارآمد می دانستند و ضمن

انتقاد از آن، مشی مقابله با شاه را در بین اعضای جبهه ملی تبلیغ می کردند.

بدیهی بود که مس ئولان جبهه ملی با این مشی موافق نباشند و دربرابر آن واکنش نشان دهند . چنان که احمد جلیل افشار (از

اعضای محفل جزنی ) در دی ماه ۱۳۴۰ به دلیل تبلیغ علیه شاه در دبیرستان دارالفنون از سازمان جوانان جبهه ملی اخراج شد . کریم

من به جزنی گفتم پسر، تو که دارای این مسلک و روش » ؛ سنجابی نیز ج زنی را به تامل درباره عملکردش در جبهه دعوت کرد

هستی . من از این بابت ایرادی بر تو ندارم . هرکس آزاد است هرنوع مسلکی داشته باشد . ولی آیا درست و صحیح است که کسی

مخالفت جبهه ملی باشد و مراسم و مسلکی علیه آن داشت ه باشد ولی بیاید در سازمان آن وارد شود و در آنجا علیه جبهه فعالیت

۵۱ ] کریم سنجابی اطلاع نداشت که ] «. بکند . اگر شما به این جبهه علاقه ندارید می توانید خارج از آن یک جریان تشکیل بدهید

جزنی سنگ پایه چنین جریانی را نهاده است و اعضای آن با هدف های سه گانه زیر درجبهه ملی فعالیت می کنند:

۱- تبلیغ و ترویج شعار تشکیل جبهه متحد با شرکت همه نیروهای ترقیخواه مخالف شاه؛

۲- تقویت جناح رادیکال جبهه ملی و سوق دادن آن به سمت مخالفت با شاه؛ و

۳- عضو گیری از بین دانش آموزان و دانشجویان جبهه ملی.

جزنی و اعضای محفل او اگر چه برای تحقق هدف های اول و دوم از اعتبار و توانایی سیاسی و نظری لازم برخوردار

نبودنداما در جریان فعالیت های خود، دست کم در محدوده جنبش دانشجویی به موفقیت هایی دست یافتند . انتشار نشریه پیام دانشجو

ثمره این فعالیت ها بود . در ضمن، هدف سوم جزنی و یارانش، یعنی عضو گیری، مت حقق شد چنان که در اوایل فروردین ۱۳۴۲

ساختار محفل آنان تغییر کرد و به صورت یک گروه دارای مرکزیت، تجدید سازمان یافت . در مرکزیت گروه، بیژن جزنی،

سیاسی، ذخیره و نظامی « شبکه » منوچهر کلانتری، حشمت الله شهرزاد و کیومرث ایزدی قرار داشتند . اعضای گروه نیز در سه

سازم اندهی شدند . [ ۵۲ ] مسئولیت شبکه سیاسی برعهده بیژن جزنی بود . وظیفه این شبکه، سازماندهی و هدایت فعالیت های عمومی

و علنی گروه بود که عمدتًا در پیوند با سازمان دانشجویان و تا حدودی سازمان جوانان جبهه ملی قرار داشت.

اغلب اعضای بعدی گروه » جزنی و اعضای شبکه سیاسی از طریق روابطی که با سازمان دانشجویان عضوگیری می کردند و

از همین مجرا وارد گروه شدند . این افراد قبل از ورود به گروه در جریانات علمی رشد می کردند و سپس در این قسمت یک دوره

۵۳ ] با افزایش ] «. سازمانی و سیاسی کم خطری را می گذراندند و سرانجام، معتقدترین آنها به شبکه سیاسی – نظا می راه می یافتند

۶

در هر محیط اجتم اعی که نیرو داشتند (مثل دانشگاه ها ) یک تشکیلات مخفی مارکسیستی ایجاد می کردند . این » اعضای گروه، آنان

۵۴ ] جزنی و یارانش تلاش ] «. تشکیلات وظیفه داشت ضمن شرکت در مبارزه جاری بکوشد رهبری این مبارزه را در دست گیرد

می کردند ضمن گسترش فعالیت های سازمان دانشجویان، از امکانات آن برای ترویج دیدگاههای خود استفاده کنند . از این رو، در

انتشار و توزیع نشریه پیام دانشجو نقش چشمگیری داشتند.

جزنی و پیام دانشجو

در اوایل پاییز ۱۳۴۲ ، سازمان دانشجویان جبهه ملی که پس از درگیری های میدان بهارستان ( ۱۵ شهریور ۱۳۴۲ ) از سیاست

رهبری جبهه ملی ناامید شده بود، در صدد برآمدند تا به یاری برخی از رهبران و مسئولان جبهه ملی، رهبری جدیدی « صبر و انتظار »

برای این جبهه برگزینند و از انحلال آن جلوگیری کنند . این تلاش ها به تشکیل جبهه ملی سوم در سال ۱۳۴۴ انجامید که به نظر

[ می رسد جزنی در تدارک آن شرکت داشته است. [ ۵۶

نشریه پیام دانشجو در چنین شرایطی شکل گرفت و از پاییز ۱۳۴۲ به عنوان ارگان سازمان دانشجویان جبهه ملی منتشر شد .

پیام دانشجو، نماد جبهه متحد جناح های مختلف سیاسی در جنبش دانشجویی بود . به این ترتیب که تا اوایل ۱۳۴۳ حسن حبیبی

[ سردبیر و مس ئول گردآوری مطالب و اخبار آن بودو بیژن جزنی امور فنی مانند آماده سازی و چاپ اول آن را برعهد داشت . [ ۵۷

دربهار ۱۳۳ هیئت تحریریه ای برای پیام دانشجو انتخاب شد که تقریبًا همه جناح های دانشجویی را دربرمی گرفت وهوشنگ

کشاورز صدر، متین دفتری، مجید احسن و منصور سروش درآن حضور داشتند . بیژن جزنی آماده سازی و چاپ و بهزاد نبوی پخش

[ آن را عهده دار بودند. [ ۵۸

ماشین نویسی و تهیه استنسیل را خود بیژن در محل دیگری و گاهی درخانه خودش » کارهای مربوط به آماده سازی، یعنی

محیط امنی را می طلبید و کار » امکانات چاپی او محدود به یک دستگاه پلی کپی دست ساز بود که کار با آن «. انجام می داد

عضلانی مناسبی را هم نیاز داشت . بیژن تمامی این کارها را سازماندهی می کرد؛ خانه ای مخفی را اجاره کرده بود … و در

[۵۹] « . تدارک و اجرای تک تک مراحل، از تامین مالی تا چاپ آن نقش اصلی را داشت

در اواخر سال ۱۳۴۳ و بهار ۱۳۴۴ از هرشماره پیام دانشجو در حدود ۵۰۰ نسخه چاپ می شد که تعدادی از آن را بهمن پور

شریعتی به مس ئولان دانشکده های مختلف دانشگاه تهران می داد . [ ۶۰ ] و تعدادی را متین دفتری و داریوش فروهر در بازار و محافل

غیردانشجویی توزیع می کردند. [ ۶۱ ] در این دوره، عم ً لا تمام مراحل تدوین و انتشار پیام دانشجو به وسیله دانشجویان جناح چپ

[ سازمان دانشجویان (اعم از گروه جزنی، توده ای، طرفداران ملکی و طرفداران شعاعیان) انجام می شد. [ ۶۲

جزنی به منظور تبلیغ مشی مبارزه قهرآمیز مق اله هایی در این دوره از پیام دانشجو به چاپ رساند . [ ۶۳ ] این قبیل مطالب به

همراه فعالیت هایی که برای تشکیل جبهه سوم به عمل آمد، نگرانی ساواک را افزایش داد؛ احتما ً لا آنان فکر می کردند که در پشت

پیام دانشجو تشکیلات مخفی قرار دارد . از این رو، پس از مدتی تعقیب و مراقبت، در روز اول خرداد ماه ۱۳۴۴ مصطفی ملاذ و

بهمن پورشریعتی و بعد از ظهر همان روز بیژن جزنی را دستگیر کردند . [ ۶۴ ] و متعاقب آن شماری از فعالان سازمان دانشجویان

مانند مجید احسن، شیرین صوراسرافیل، منوچهر تقوی و … بازداشت و زندانی شدند . به واقع این بازداشت ها بیانگر پایان فضای باز

سیاسی و به سررسیدن تحمل رژیم شاه بود . چنان که جبهه ملی سوم نیز در تابستان ۱۳۴۴ از فعالیت بازماند. به نظر می رسد که

ساواک از نقش بیژن جزنی درانتشار پیام دانشجو اطلاعی نداشته است زیرا، اورا به دلیل مشارکت درتوزیع این نشریه بازداشت و

زندانی کردند . [ ۶۵ ] علل اصلی این امر، آن بودکه جزنی حضور علنی در پیام دانشجو نداشت و در ضمن پس از دستگیری جزنی

برخی از هم دستان او مانند ایرج واحدی پور برای این که تظاهر کنند انتشار این نظریه ارتباطی با جزنی ندارد و اورا از زیر فشار

بیرون آورند، یکی دو شما ره پیام دانشجو را منتشر کردند . [ ۶۶ ] و بلافاصله آزاد شد. زیرا مدت محکومیت خود را قبل از تشکیل

نیروها و » دادگ اه گذرانده بود . جزنی پس از آزادی به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۳۴۵ با ارائه پایان نامه تحصیلی اش با عنوان

که زیر نظر دکتر صدیقی نوشته بود، با مدرک کارشناسی رشته فلسفه از دانشگاه تهران فارغ « هدف های انقلاب مشروطیت ایران

[ التحصیل شد. [ ۶۸

۷

به سوی سازماندهی مبارزه مسلحانه

بیژن جزنی پس از آزادی از زندان با تمام توان به سازماندهی و آماده کردن خود پرداخت . در اوایل بهار ۱۳۴۵ حسن ضیا

ظریفی به عضویت مرکزیت گروه د رآمد و به پیشنهاد او و حدت با گروه رزم آوران در دستور کار گروه قرار گرفت . [ ۶۹ ] رزم

آوران، محفلی بود که درسال ۱۳۳۸ به وسیله عباس سورکی تشکیل شده بود و افراد آن در سالهای قبل از ۱۳۳۲ عضو حزب توده

بودندو تا ۲۶ بهمن ۱۳۳۹ که به علت فعالیت های تبلیغاتی و پخش ا علامیه دردانشگاه ها و … دستگیر شدند، همچنان از مواضع

[ حزب توده دفاع می کردند. [ ۷۰

اما در سال ۱۳۴۳ که سورکی مجددًا گروه رزم آوران را سازماندهی کرد، نه تنها تمایلی به حزب توده نداشت بلکه از

بی تجربگی و شلوغی کار او » مواضع حزب کمونیست چین دفاع می کرد . [ ۷۱ ] پیشنهاد ظریفی به علت خصوصیات سورکی، مانند

نظر مساعدی درمورد » با استقبال جزنی و دیگر اعضای مرکزیت روبه رو نشد و «. و سوابق قبلی که منجر به زندان او شده بود

ناشکیبایی افراد خستگی آنان از طولانی » ۷۲ ] اما به دلیل مسائل درونی گروه جزنی از جمله ] «. همکاری با سورکی وجود نداشت

۷۳ ] که نشانه باز آن کناره گیری کیومرث ایزدی ازگروه بود . [ ۷۴ ]. حاضر به مذاکره با نمایندگان رزم ] « شدن دوره تدارکات

آوران شدند . اگرچه در خلال مذاکرات جزنی، ظریفی و کلانتری با سورکی و ضرار زاهدیان تردیدهای جدی نسبت به ماهیت

جزنی و یارانش را « صحبت از ۱۲۰ نفر عضو آماده و مقادیر هنگفتی مواد منفجره و سلاح » رزم آوران برای جزنی به وجو د آمد، اما

راضی به وحدت کرد و در پاییز ۱۳۴۵ رزم آوران در گروه جزنی ادغام شد.

۱۲۰ نفر افرادآمده، تبدیل به محفل ها، هسته ها و عناصر پراکنده ای شدند که مبارزه را به هیچ وجه جدی » گو اینکه درعمل

۷۵ ] درضمن ازمجموع افراد رزم آوران تنها عباس سورکی و ] «. نمی گرفتند . اسلحه و مواد منفجره نیز امکانات بالقوه از کار درآمد

زاهدیان واجدشرایط عضویت در مرکزیت و شبکه نظامی بودند و بقیه در شبکه ذخیره قرار گرفتند . [ ۷۶ ] یکی از این افراد ناصر

آقایان بود که از سال ۱۳۴۲ با ساواک همکاری می کرد و گزارش هایی از رزم آوران و محفل ارانی به آنها می داد . [ ۷۷ ] او پس از

[ وحدت با گروه جزنی نیز گزارش هایی از فعالیت های این گروه در اختیار ساواک قرار داد. [ ۷۸

ایدئولوژی و خط مشی گروه جزنی

بیژن جزنی در باره مبانی نظری گروه می نویسد:

سابقه طولانی اعضای گروه در جریان های مارکسیست - لنینیست قبل از تشکیل گروه، باعث شد که بدون بحث و گفتگو »

۷۹ ] اما برداشت گروه از این ایدئولوژی با احزاب و ] «. و به مثابه امری بدیهی مارکسیسم - لنینیسم ایدئولوژی گروه شناخته شود

گروه های مطرح آن زم ان ایران، مانند حزب توده، سازمان انقلابی و … متفاوت بود . آنچه برای جزنی ویارانش اهمیت اساسی

[ یعنی شوروی و چین بود. [ ۸۰ « اصل برداشت مستقل از مارکسیسم –لنینیسم و عدم وابستگی و تبعیت از قطب های جهانی » داشت

ملاک و معیار اصلی در تحقق این امر، مصالح و منافع مردم ایران بود که بر اساس آن مواضع خود را تعیین می کردند. مث ً لا برای

اتخاذ موضع در قبال شوروی که ادعای رهبری جنبش جهانی کمونیستی را داشت، به سیاست شوروی در ایران می پرداختند . در

سیاست خارجی یک دولت همیشه نتیجه رژیم اجتماعی آ ن است. این سیاست بیان کننده » : ابتدا این پیش فرض را مطرح کردند

یک دولت سوسیالیستی » بنابر این «. منافع طبقات حاکم است و دارای خصلت طبقاتی و مبتنی بر ایدئولوژی طبقات حاکمه می باشد

و آن را اجرا کند . [ ۸۱ ] سپس با چنین معیاری، «. باید به آرمان های مارکسیسم – لنینیسم و انترناسیونالیسم پرولتری وفادار بماند

به نظر ما سیاست اتحاد شوروی و سایر کشورهای » روابط شوروی با ایران را بررسی می کردند و به این نتیجه می رسیدند که

سوسیالیستی در ایران مغابر با منافع ترقی و توسعه مبارزه انقلابی ملل آسیا با امپریالیسم و مغایر با اصول انترناسیونالیسم پرولتری و

کمک نظامی و اقتصادی در اختیار » نتیجه سیاست شوروی در ایران چیزی نیست جز «. مخالف با دیپلماسی سوسیالیستی است

تثبیت یک رژیم » به عبارت دیگر، حاصل چنین سیاستی « حکومت ایران گذاشتن و حمایت سیاسی و تبلیغاتی از رژیم شاه کردن

[۸۲] « . ارتجاعی و ضدملی و عامل امپریالیسم در منطقه خاورمیانه است

۸

گروه دلایل بسیاری داشت » : بر اساس چنین نگرشی بود که بیژن جزنی در توضیح مواضع گروه نسبت به شوروی، نوشت

که از رهبری جهانی شوروی استقبال نکند . سیاست شوروی در ایران طی بیست و چند سال و رابطه غلط حزب توده با شوروی

۸۳ ] براساس تعمق درباره روابط حزب توده با شوروی و عملکرد این کشور در اروپای شرقی بوده ] «. برای گروه شناخته شده بود

چپ در صورت پیروزی در ایران باید مواظب توسعه طلبی شوروی هم باشد و …» : که جزنی در اواخر دهه ۴۰ به این نتیجه رسید

گرنه ایران نیز مانند کشورهای اروپای شرقی، به یکی از اقما ر مسلوب الاراده آن تبدیل خواهد شد… بیژن می گفت اگر روزی

مقدرات چپ ایران به دست شوروی ها بیفتد، قبل از همه سعی می کنند کلک ماها را بکنند . او معتقد بود که ایران به لحاظ

[۸۴] «. جغرافیایی بیش از آن به شوروی نزدیک است که چپ ایران بتواند بی خیال از خطر شوروی به آن نزدیک شود

در ارزیابی احزاب سیاسی ایران نیز، جزنی بیش از آن که از نظر ایدئولوژیک برخورد کند عملکرد آن حزب را در قبال

حزبی که زمانی عضو آن بود « انحراف و کمبودهای حزب توده » جامعه ایران ارزیابی می کرد و در قبال آن موضع می گرفت. مث ً لا

را چنین جمع بندی می کرد:

۱- عدم درک صحیح از رابطه اصولی انترناسیونالیستی و ایجاد مناسبات نادرست با حزب کمونیست و دولت

شوروی از پیدایش حزب تا به آخر.

۲- نشناختن شرایط اجتماعی و تاریخی ایران و بی توجهنی فاجعه آمیز به مبارزه ضدامپریالیستی که موجب

عقب ماندگی همیشگی حزب توده از جنبش رهایی بخش ملی شد…

۳- موضع گیری نادرست و زیان بخش علیه مصدق و جبهه ملی …

۴- ضعف، محافظه کاری و تردید مرگبار در مقابله با کودتای ۲۸ مرداد که به شکست استراتژیک حزب

توده و جنبش کارگری انجامید…

۵- ادامه ضعف ها و انحراف ها در بقایای حزب توده در خارج و داخل کشور که مانعی برسر راه وحدت

[ جنبش کارگری به شمار می رود. [ ۸۵

از تحلیل اولیه جزنی و گروه او از جامعه ایران، اطلاع چندانی در دست نیست . تا آنجا که یافته ایم در سال ۱۳۴۲ تحلیل

جزنی حاکی از این بودکه استبداد سلطنتنی شاه مبتنی بر نظام زمینداری است و اصلاحات ارضی تغییری در این نظام پدیده نیاورده

برپاکردن جنگ در منطقه » است . از این رو، نیروی انقلابی جامعه ایران دهقانان هستند و گروه موظف است دهقانان را از طریق

۸۶ ] اما در پاییز سال ۱۳۴۵ ، جزنی واعضای گروه مواضع خود را تصحیح کردند ] «. روستایی … به سوی انقلاب توده ای بسیج کند

مسائل جنبش ضداستعماری و آزادیبخش خلق ایران و عمده ترین وظایف کمونیست های ایران در شرایط » که در جزوه ای با عنوان

انعکاس یافت . آنان به این نتیجه رسیدند که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، سرمایه داری وابسته در ایران رو به رشد نهاد « کنونی

وبه تدریج سیاست اقتصادی دولت را در مجموع خود به خدمت گرفت . به لحاظ سیاسی نیز نمایندگان آن که عمدتًا روبه آمریکا

دارند در اداره ها و ارگان های دولت رشد کردند . از آن جایی که نظام زمینداری مانع اصلی سرمایه داری شدن جامعه ایران بود،

آنان خواستار اصلاحات ارضی و همچنین اصلاحات سیاسی و اجتماعی شدند . این اصلاح طلبی همزمان بود با دکترین اصلاحات

مطرح شده از جانب آمریکا؛ اما شاه و هیئت حاکمه ایران که از جانبت انگلستان حمایت می شدند، در برابر انجام اصلاحات

ایستادگی می کردند . [ ۸۷ ] جزنی، کودتای ناکام سرلشگر قرنی را اقدامی از جانب آمریکا برای شکستن مقاومت شاه ا رزیابی می

کند وهمچنین فعالیت مجدد جبهه ملی را که ناشی از بحران سیاسی – اقتصادی جامعه ایران بود - عاملی برای تحمیل امینی -

ارسنجانی به شاه می داند . اما امینی با حمایت آمریکا نه تنها خواستار اصلاحات اقتصادی، اداری و اجتماعی بود بلکه اصلاحات

ادامه حکومت گروه امینی – ارسنجانی ر ا مغایر با قدرت مطلقه خود دید … » سیاسی را در دستور ک ار خود داشت؛ از این رو شاه

سکان اصلاحات را دست گرفت. اما این اصلاحات » خود وارد گود شد و گروه امینی – ارسنجانی را … از میدان خارج ساخت و

توانست برآن « قلع و قمع وحشیانه مخالفان سیاسی » را به نحوی به اجرا درآورد که قدرت مطلقه خود را تثبیت کرد و از طریق

اصلاحات ارضی ضربه شدیدی بر فئودالیسم وارد کرد … اصلاحات » قدرت بیفزاید . [ ۸۸ ] اگرچه اصلاحات سیاسی ناکام ماند اما

۹

۸۹ ] جزنی از این تحلیل ] «. ارضی در تغییر ساختمان قدرت جامعه و روستایی موثر افتاد و قدرت سیاسی مالک به شدت ضعیف شد

استراتژی عمومی انقلاب درفوری ترین » بنابراین « ادامه حیات رژیم ماهیتًا وابسته به یورش و اختناق است » نتیجه می گرفت که چون

برقراری » و مبرم ترین هدف سیاسی انقلاب نیز در شعار «. هدف سیاسی آن یعنی برانداختن استبداد سلطنتی شاه متبلور می گردد

در راه قطع نفوذ کامل سیاسی، اقتصادی و نظامی استعمار » ۹۰ ] در تداوم آن نیز باید ] « جمهوری و دموکراسی خلاصه می شود

[۹۱] «. مبارزه کرد

بر اساس این تحلیل، اگر چه جزنی، مبارزه مسالمت آمیز ر ابه صورت کلی رد نمی کرد و لی در تحلیل شرایط حاکم بر

فعالیت سیاسی به صورت علنی یا نیمه علنی غیر ممکن است . هیچ امکانی برای این » کشور به این نتیج ه رسید که در حال حاضر

تاکتیک » ، ۹۲ ] از این رو، تنها شیوه مبارزه ] « . قبیل فعالیت ها از طرف دولت و دستگاه های مربوطه آن باقی گذاشته نشده است

۹۳ ] در گزینش این تاکتیک، جزنی و اعضای گروه تحت تاثیر مبارزه چریکی را در ] «. قهرآمیز و شیوه مبارزه مسلحانه است

آمریکای لاتین و ویتنام بودند و آثار چه گوارا، کاسترو و رژی دبره اصلی ترین منابع آموزشی آنان بود . [ ۹۴ ] ناگفته نماند که در بین

واکنش نسبت به فعالیت » اعضای گروه، تنها جزنی و ظریفی بودند که در زمینه مباحث نظری کار م ی کردند. به تصریح جزنی

محفلی و کتاب خوانی باعث کم بها دادن به کار تئوریک در گروه شده بود . برخی افراد نسبت به هرنوع مطالعه ای ابراز نفرت می

[۹۵] « . کردند . آن را مسخره می کردند … از اواخر سال ۱۳۴۵ به این کمبود اساسی توجه شد ولی آثار آن از گروه ریشه کن نشد

اهمیت تاکتیکی مبارزه در » و در میان روستاییان کاسته شود و در نتیجه « اهمیت مبارزه در کوه » تصحیح مواضع گروه سبب شد تا از

شهر افزایش یابد . [ ۹۶ ] و گروه خود را برای اجرای آن آماده کند . اما این تغییر تاکتیک موجب بروز اختلاف هایی در مرکزیت

گروه شد . منوچهر کلانتری اعلام کرد که به مشی گروه اعتقادی ندارد و شهرزاد معقد بود که گروه نمی تواند آن را عملی کند .

اگرچه پس از یک دوره بحث آنان مواضع سه عضو دیگر مرکزیت را پذیرفتند اما عم ً لا از فعالیت های گروه کنار گذاشته شدند .

منوچهر کلانتری به لندن اعزام شد، شهرزاد به شبکه ذخیره انتقال یافت و سپس در مهرماه ۱۳۴۶ به علت مخالفت با طرح سرقت از

[ بانک، پس از محاکمه در جلسه مرکزیت، از گروه اخراج شد. [ ۹۷

دستگیر ی و سالهای زندان

بی عملی و » در اوایل سال ۱۳۴۶ ، مرکزیت گروه متوجه شد که به علت طولانی شدن دوره آماده سازی و تدارک، بعض ا به

دچار شده اند . از این رو، برای فعال کردن اعضا و سرعت بخشیدن به فراهم آوردن امکانات و تجهیزات، اصل تدارک « رکود

هرجا که تدارک مسالمت آمیز مستلزم طولانی شدن تدارک است باید ازطریق » قهرآمیز را در دستور کار گروه قرار دادند؛ یعنی

۹۸ ] یکی از موانع عمده پیشرفت تدارکات، معضل مالی گروه بود . زیرا نیازهای مالی گروه ] «. قهرآمیز نیازهای گ روه برطرف گردد

از طریق حق عضویت و عمدتًا به وسیله بیژن جزنی تامین می شد [ ۹۹ ] اما این کمک ها به اندازه ای نبود که بتواند تجیهزات ضروری

و کافی برای آغاز مبارزه مسلحانه و تداو م آن را فراهم کند . در ضمن مرکزیت گروه، برنامه حرفه ای شدن اعضا را در دستور کار

به بانک ها در دستور « دستبردهای برق آسا » قرار داده بودکه اجرای آن موجب قطع منابع مالی گروه می شد . [ ۱۰۰ ] از این رو، طرح

کار قرار گرفت . [ ۱۰۱ ] پس ازطرح های مختلف، سرانجام گروه در صد د برآمد که بعنوان اولین عملیات خود، روز ۲۲ دی ماه

۱۳۴۶ طرح سرقت از بانک تعاونی وتوزیع شعبه قصابخانه را اجرا کند . اما روز ۱۹ دی ماه بر اثر گزارش ناصر آقایان، ماموران

[ جزنی و سورکی را هنگام اجرای قرار در خیابان دستگیر کردند. [ ۱۰۲

مقاومت جزنی و سورکی در بازجو یی و تحمل شکنجه های طاقت فرسا [ ۱۰۳ ] موجب شد تا اعضای گروه بتوانند مخفی

شوند . اما در پی دستگیری شهرزاد ( که آقایا ن اورا به ساواک معرفی کرده بود .) به تدریج بخشی از گروه کشف شد و برخی از

اعضای آن مانند ایزدی، رشیدی، احسن، فرخ نگهدار و … بازداشت می شوند . علاوه بر این پنج نفر دیگر از اعضای گروه

(ظریفی، جلیل افشار، چوپان زاده، کلانتری و کیان زاد ) را ساواک به کمک عباسعلی شهریاری و تشکیلات او در دو مرحله، ۲۵

[ بهمن ۱۳۴۶ و تیرماه ۱۳۴۷ دستگیر می کند. [ ۱۰۴

۱۰

با این حال، علیرغم دستگیری اعضای مرکزیت، گروه متلاشی نمی شود. صفایی فراهانی وصفاری آشتیانی پس از خروج از

ایران به جنبش فلسطین می پیوندند؛ اعضای شناخته نشده گروه مانند غفور حس پور، حمید اشرف، اسکندر صادقی نژاد، مهدی

سامع و … نیز مجددًا گروه را سازماندهی می کنند و در پی بازگشت صفایی فراهانی وصفاری به ایران، واقعه سیا هکل را در ۱۹

بهمن ۱۳۴۹ پدید می آورند . اعضای باقی مانده از آنان نیز در وحدت با گروه احمدزاده، سازمان چریک های فدایی خلق ایران را

در سال ۱۳۵۰ تشکیل می دهند.

عضویت دردسته و جمعیت با مرام و » گروه جزنی در بهمن ماه ۱۳۴۷ در دادگاه نظامی محاکمه شدند . بیژن جزنی به اتهام

رویه اشتراکی وضدیت با رژیم سلطنتی و حمل و نگهداری اسلحه غیرمجاز به حبس ابد محکوم شد . این حکم در دادگاه تجدی

نظر به ۱۵ سال حبس کاهش یافت و احکام اعضای گروه نیز به ۲ تا ۱۰ سال حبس تقلیل یافت . [ ۱۰۵ ] آنان تا بهار ۱۳۴۸ درزندان

۱۰۶ ] بیشتر اعضای گروه را به زندانهای ] (۱۳۴۸-۸- قصر بودند؛ اما در فرار نامو فق کلانتری، سورکی، سرمدی و چوپان زاده ( ۵

شهرستانهای مختلف تبعید کردند.

جزنی به زندان شهربانی قم تبعید شد و دربین زندانیان جرائم عادی محبوس گردید . او که از محبت واحترام برخی از افسران

و نگهبانان برخوردار بود، ب یشتر وقت خود را در کتابخانه زندان به مطالعه و نقاشی می گذراند . [ ۱۰۷ ] در این زمان، جزنی از طریق

همسرش با بخش کشف نشده گروه پیوند برقرار کرد و به لحاظ نظری و درمواردی راهنمایی های عملی آنان را یاری می کرد . مث ً لا

جزوه آن چه یک انقلابی باید بداند را در تابستان ۱۳۴۹ نوشت و برای تحکیم موقعیت علی اکبر صفایی فراهانی، جزوه را به نام او

امضا کرد و در اختیار گروه قرار داد . [ ۱۰۸ ] ساواک که از پافشاری جزنی نسبت به مواضع اش آگاه بود [ ۱۰۹ ]درجریان بازجویی از

دستگیرشدگان گروه پس از واقعه سیاهکل به رابطه جزنی با گروه پی برد . [ ۱۱۰ ] از این رو، در اواخر اسفند ۱۳۴۹ وی را به تهران

[ بازگرداند تا نقشش را در این واقعه دریابند [ ۱۱۱

از آن به بعد، جزنی در زندان های تهران بود و در بین زندان های سیاسی محبوس شد . جزنی که در زندان قم و در انزوای

بیژن بر این اعتقاد بود که زندان برشی است از جنبش بیرون، » . ناخواسته ای قرار داشت، فعالیت گسترده ای را د ر تهران آغاز کرد

۱۱۲ ] بر این اساس، او برای یک فعال سیاسی در زندان سه اصل ] «. بنابراین باید بازتاب دهنده خصوصیات عمده این جنبش نیز باشد

اصل اول، پایداری و مقاومت است . اصل دوم، ارتباط با بیرون از زندان و اصل سوم ایجاد تشکیلات در زندان » : را مطرح می کرد

۱۱۳ ] جزنی، زندگی اش را در زندان براساس این سه اصل تنظیم کرده بود . از طریق همسرش و برخی از زندانیان با سازمان ] «. است

چریک های فدایی خل ق ایران ارتباط گرفت و در درون زندان، تشکیلات زندانیان چپ را ایجاد کرد . وظیفه این تشکیلات،

سازماندهی مقاومت زندانیان، هماهنگ کردن فعالیت ها، آموزش منظم سیاسی و نظری زندانیان چپ و عضو گیری از بین آنان برای

سازمان چریک های فدایی بود. فعالیت های جزنی در زندان موجب شد تا از دو طرف مورد مخالفت قرار بگیرد.

۱۱۴ ] می دانستند به اشکال مختلف تلاش ] « محرکین اصلی اخلال نظم در زندان » از یک سو، مسئولان ساواک که اورا از

می کردند تا اورا منفعل کنند [ ۱۱۵ ] از سوی دیگر برخی از زندانیان سیاسی چپ که با مواضع و دیدگاههای جزنی مخالف بودند

به انحاء مختلف علیه او فعالیت می کردند و می کوشیدند منزوی ا ش کنند [ ۱۱۶ ] ناگفته نماند که ماموران ساواک نیز در تشدید این

[ مخالفت ها نقش داشتند. [ ۱۱۷

مخالفان جزنی، عمدتا طرفدار نظریات مسعود احمد زاده و امیرپرویز پویان - از بنیانگذاران سازمان چریک های فدایی

بودند . اگرچه این دو در سال ۱۳۵۰ کشته شدند، اما نظریات آنان ت ا سال ۱۳۵۶ به عنوان نظر رسمی آن سازمان بود . جزنی نظریات

آنان را انحرافی می دانست و کتاب نبرد با دیکتاتوری شاه … را در نقد کتاب احمد زاده- مبارزه مسلحانه هم استراتژی وهم

تاکتیک –نوشت . اگرچه جزنی در این کتاب از احمدزاده یا پویان نام نمی برد اما ضمن تشریح نظر یات و تحلیل خود از جامعه

ایران، دیدگاههای آنان را نقد و بررسی می کند . هرچند اختلاف نظر جزنی و احمد زاده بنیادین بود اما مخالفان جزنی بردو نوع

موضوع کلیدی تاکید می کردند : یکی وضعیت انقلابی و شرایط انقلاب و دیگری شیوه مبارزه. آنان به پیروی از احمدزاده معتقد

بودند که ایران دروضعیت انقلابی به سر می برد و شرایط عینی و ذهنی انقلاب فراهم است . بنابراین چریک ( پیشاهنگ مسلح )

۱۱

تنها موتور کوچک مسلح است » موظف است که با مبارزه مسلحانه، مردم را متوجه کند که انقلاب آغاز شده است . از آن جایی که

مردم که آماده هستند به حرکت در می آیند و با حمایت از پیشآهنگ «. که می تواند موتور بزرگ توده ه ا را به حرکت درآورد

مسلح، رژیم شاه را که صرفًا آلت دست و آفریده امپریالیسم است، سرنگون می کنند . [ ۱۱۸ ] از نظر احمدزاده، بی اعتقادی به وجود

شرایط عینی انقلاب، نشانه بارز فرصت طلبی و تجدید نظر طلب ی است؛ دو اتهام سنگینی که درجنبش چپ مترادف ارتداد و خیانت

بود.

اما جزنی تو
۲۴۱٣۵ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : یکی در اینجا میفرمایند که اینقدر کتاب خوانده اید چیکار کرده اید و این سوال احمقانه نیست?

عنوان : میگویند دوچیز بینهایت هستند اولی کهکشان که انسان هنوز مطمئن نیست که درست باشد ولی در رابطه حماقت انسان شکی وجود ندارد
راستی حق با شماست کسی که مخالف کتاب خواندن هست دیگر نه شاملو را میشناسد ونه نیما و سیاوش کسرائی دولت ابادی را . نمیدانند اینها ودهخدا و هشترودی از چه افکاری برخوردار بودند وهمین حماقتهای اینگونه افراد است که ناخوانده ملا هستند و فکر میکنند همه چیز را میدانند و چقدر هم بدون اطلاع نظر میدهند.این کامنت سبز که خود بسیار عصبی است احمقانه ترین کامنتی بود که در این بخش تکنون خوانده ام. یعنی در این بخش کسی کتاب خواندن را مزمت نکرد جز ایشان. اهورمزدا به شما عقل اعطاکند.
۲۴۱٣۴ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : برای افراد بی اطلاع

عنوان : امروز فدائیان خلق دیگر گذشته چریکی را قبول ندارند
به نظر من مسئله این نیست که اگر جزنی امروز بود گذشته چریکی را رد میکرد. امروز همرزمان ایشان همینکار را انجام داده اند. پس موضوع حداقل برای چپ دمکرات گذشته نیست موضوع اتفاقا اینده هست.بخاطر اینکه موضوع اینده هست بحث اینکه شاه بیشتر جنایت کرد یا جمهوری اسلامی و حالا به انی که کمتر کشته مدال بدهیم نیست. من هم فکر میکنم همه باید از گذشته رها شویم. یادبود ازگذشتگان و یاداوری انها البته طبیعی است ولی انقلابی در ایران بوقوع پیوست که رژیمی دیکتاتور و جنایتکار را بر انداخت و رژیم جنایتکاری بر جای ان نشست.بسیاری در زمان رژیم سابق بر علیه دیکتاتوری و جنایت به شیوه های مختلف مبارزه کردند حال بعضی ازان شیوه ها نادرست بود از جمله مبارزه مسلحانه هم برای بسیاری از همان مبارزان مسلح از همان زمان انقلاب این شیوه پایان پذیرفت و امروز باید تلاش کرد تا با شیوه درست با رژیم اسلامی مبارزه کنیم. اما اینکه سلطنت طلبان هنوز نمیتوانند بخود ایند که از زمان کودتای ۲۸ مرداد تا ۱۳۴۹ بدون مبارزه مسلحانه چریکها هم شاه دیکتاتور بود و ادم میکشت و دلیل سرکوبی و کشتار مخالفین به هیچ وجه نمیتواند تنها مبارزه مسلحانه بوده باشد.و امروز سلطنت طلبان باید ببینند غیر از مبارزه چریکها و روشنفکران ایرانی و خواست اصلاحات سیاسی از سوی کارتر رئیس جمهور امریکا ایا دلیل درونی هم در رژیم شاه میبینند? در نظامی که نخست وزیر ان خود را نوکر خانه زاد شاه میدانست واقعا شهروندان ایرانی نمیبایست خودرا برده شاه بدانند تا جان ومال وناموسشان در امان باشد?
۲۴۱٣۲ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست