از : رضا سالاری
عنوان : آواز و آوازه خوان هردو مهم هستند
پزوهشگر محترم، جناب فرزاد میم دال،
آواز و آوازه خوان هردو مهم هستند. هردو باید اعتماد و اعتبار و شهرت لازم را کسب کنند. هر آوازه خوانی باید مدت زیادی کار کند و این بار سنگین اعتماد و اعتبار را تا اخرین مقصد بدوش کشد و رنج برد و رنج برد تا مورد اعتماد و اطمینان مردم قرار گیرد و محبوب و مشهور شود. اما همه به این انتها نمیرسند. گاندی و مندلا و برتراندراسل و مصدق و شاملو و بسیاری دیگر عمر بر سر اینکار نهادند و سرافراز هم بیرون آمدند. علیرضا افتخاری حتی در رشته اواز و هنرمندی هم نتوانست این اعتماد و اطمینان را از مردم روشنبین وطنش وام بگیرد. سرانجام آنقدر بیراهه رفت تا از خط خارج شد. شما هم باید توقعات و گله مندیها را کاهش داده و هیچ وقت ناامید نشوید! پله، پله، کم، کم، و بتدریج، با کارها و مقالات کوچکتر....
کتب و مقالات اقتصادی سیاسی فقط به منظور نوآوری و کشف علمی نوشته نمیشوند! بلکه به منظور آموزش و روشنگری و تفسیر و بسط و اشاعه مفاهیم ثقیل و تئوریک و تأثیر گذاری بر افکار مردم روشنبین نیز نوشته و چاپ میشوند. قبل از فکر نو آوری و کشف، اول باید انچه را تاکنون گفته و نوشته شده خوب فهمید و درک کرد!
٣۶۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۰
|
از : فرزاد میم دال
عنوان : آواز یا آوازه
حاشیه نویس است اما از فرط درد می گویم. من دانشجوی رشته دکترای اقتصاد .... دانشگاه .... هستم. وقتی که کتاب بحران آقای دکتر قراگوزلو منتشر شد و در سایت دیپلوماسی ایرانی معرفی گردید و روزنامه فرهیخته گان و جواد ماه زاده عزیز( که حالا زندان است ) آن مصاحبه را با نویسنده عزیز و دوست داشتنی ما انجام دادند من خدمتشان رسیدم. جناب قراگوزلو را از دوره کارشناسی ارشد می شناختم و مقالاتش را خوانده بودم. اما تا آن روز ندیده بودمش. خیلی گرم و صمیمانه استقبال کرد و نزدیک به دو ساعت در یک مرکز انتشاراتی صحبت کردیم. من تا آن زمان ندیده بودم که دانشگاه های ما درباره نقد اقتصاد سیاسی حرفی بزنند و کامنتی که زیر معرفی کتاب بحران جناب استاد قراگوزلو نوشتم اشاره دقیق به این امر داشت. با ذکر یک خاطره از استاد... که دانشجویان نظرش را درباره گروندریسه و نقد اقتصاد سیاسی پرسیده بودند و او گفته بود اگر اقتصاد است سیاستش دیگر چیست؟؟؟؟ به هر حال بعد از انتشار کتاب استاد عزیزمان جناب قراگوزلو که می دانستم از سال ها پیش دیگر در دانشگاه حضور ندارد خدمتشان رسیدم و به ایشان عرض کردم که من هم می خواهم رساله کارشناسی ارشدم را که در همین مورد است و البته به سختی قبول شده است منتشر کنم. ایشان خیلی خوشحال شدند. قرار گذاشتیم و رساله را برایشان آوردم. در باره نقد نولیبرالیسم. باور کنید نزدیک به شش ماه روی آن فقط برای نوشتنش کار کرده بودم. استاد قراگوزلو با مهربانی ولطف رساله را ورق زدند و با وجود تنگی وقت گفتند می خوانند و جواب می دهند. دو هفته بعد در همان مرکز نشر (نشر آ ..) قرار گذاشتیم ایشان آمدند و رساله را هم آوردند و فرمدند عالیست و باید منتشر شود و همان جا به آقای ح که مدیر انتشارات بودند سفارش رساله را کردند و فرمودند که چاپ این رساله بسیار مفید و ارزشمند است. از ایشان خواهش کردم نظرشان را در کنار رساله بنویسند. باز هم مثل همیشه محبت کردند و منت گذاشتند و مانند یک دوست صمیمی نظرشان را در باره ارزشمند بودن رساله من نوشتند و به ناشر توصیه کردند که منتشر کنند. گذشت تا نردیک به هفت هشت ماه. ناشر یک شماره تلفن به من داده بود هر بار که زنگ می زدم می گفتند که مشاوران علمی انتشارات باید کتاب را برای نشر تائید کنند. تا یک روز خانمی که گویا منشی انتشارات بود زنگ زد. از خوشحالی به هوا پریدم وقتی گفت از کجا زنگ می زند. با کله رفتم اما یک نفر که به گمانم از کارمندان آنجا بود کاغذی دست من داد که مشاورن انتشارات کتاب را برای چاپ مناسب ندانسته اند. یخ زدم. گفتم من نه فقط حق تالیف نمی خواهم بلکه با مختصر پس اندازی که دارم حاضرم کل هزینه چاپ کتاب را بدهم. قبول نکردند. گفتند این انتشارات اعتبار دارد و هر کتابی را چاپ نمی کند. من البته ادعا ندارم که کتاب من همطراز کتاب استادم جناب قراگوزلو بوده است اما مدعی هستم با عرض پوزش از ایشان اگر خود جناب دکتر یا فردی با شهرت مشابه ایشان مانند دکتر زرافشان همین کتاب را نوشته بود فوری برای چاپ اقدام می کردند و حق تالیف می دادند و تایپ می کردند و صفحه بندی و طرح جلد و غیره و غیره. حال آنکه من کتابم رو آماده تحویل داده بودم و حاضر بودم کل این هزینه ها را شخصن پرداخت کنم
حالا شما بگوئید آواز مهم است یا آوازه؟
من باور دارم و تجربه ام می گوید که بدون آوازه بهترین کتاب را که بنویسی تف هم در دستت نمی اندازند چه برسد چاپش کنند.
در پایان دلم گرفته بود. از خواندن مقالات استادم جناب قراگوزلو سیر نمی شوم. امیدوارم ایشان ازین جسارت من ناراحت نشوند. می دانم که نمی شوند. رویشان را می بوسم.
٣۶۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : نو آوری
جناب مهرداد ،
با تشکر از نظر لطف ، فرید مذکر است و فریده مونث - هردو عربی - فیروز نرینه است و فیروزه مادینه - به نقل از یک فمنیست - پیروز نرینه است و پیروزه مادینه. نرینه و مادینه نو آوری مذکر و مونث است.
٣۶۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۹
|
از : مهرداد بشارتی
عنوان : نو آوری یعتی چه؟ آواز یا آوازه؟افشاگری؟
بعضی از دوستان علوم اجتماعی را با کت و شلوار نوروز اشتباه گرفته اند و از نویسنده می خواهند نوآوری کند. خیلی خوب نو آوری یعنی چه؟ مارکس هم ادعای نو آوری نداشت و همواره می گفت آنچه او و انگلس می گویند فقط کشف مناسبات تاریخی ست. این یعنی چه؟مارکس مانند گالیله گفت بر خلاف تصور شما که فکر می کنید خورشد دور زمین می چرخد و زمین راست است وافعیت این است که تاریخ تمام جوامع تاریخ مبارزات طبقات بوده است. دعواهای شخصی در کار نبوده است. تازه به این مفهوم لنین هم با تمام عظمتش تئوری نو و جدیدی نیاورده است. در سوسیال دموکراسی آلمان موضوعی که فی المثل از سوی لوکزامبورگ به یک شکل مطرح می شد از سوی صدها نویسنده به اشکال مختلف طرح می گردید. حالا بعضی ها می خواهند با اتهام و حاشیه نویسی اصل موضوع نقد نولیبرالیسم را به حاشیه ببرند. این جماعت که از بسط خلاق تئوریک نق می زنند آخرش می روند برای خود مارکس درست می کنند.
نکته ی دیگر این است که این ایده ئولوژی نولیبرالیسم آنقدر ارتجاعی است که از سوی جبه های مختاف مورد تعرض قرار گرفته است. مثلا در سطح جهانی استیگلیتز که لیبرال دموکرات و مشاور سابق آی ام اف بوده به نولیبرالیسم نقد دارد و هاروی هم. ژورنالیستی مثل نائومی کلاین نقد گزارشی دارد و ارنست مندل هم!!
در ایران هم همین گونه است. آقای مالجو که سبز است و در جریان اعتراضات اخیر از موسوی حمایت کرده است منتقد نولیبرالیسم است و آقای قراگوزلو هم که چپ است و از ابتدا مخالف کمپین موسوی بوده هم !! آقای سهراب بهداد که سوسیال دموکرات است منتقد نولیبرالیسم است و ناصر زرافشان چپ هم !!
حالا شما بروید و نو آوری کنید. به جای حاشیه نویسی خوب است که هر کس تا می تواند با اشاره به کاستی ها و نقاط قوت مقالات جناب قراگوزلو و هر نویسنده دیگر کمک کند تا این مباحث غنی تر شوند.
کی با کی دوست بوده که نشد اظهار نظر.
شما می خواهی به رجب مزروعی ....بزنی خب بر دار مواضعش رو نقد کن.این که جایزه فلان جا ۸۰ تا سکه است یا ۸۰۰۰ هزار تا که نشد حرف حساب. حالا که نه جمهوری اسلامی داده نه قراگوزلو گرفته( بعید است ایشان ازین جوایز بگیرند).نخواندید که خودشان در بخش سوم این سلسله مقالات نوشتند که تا کنون یک سنت پول یا یک سانت زمین از هیچ دولتی نگرفته است.حالا شما آقای افشاگر خبر داری که گرفته است بردار و به نقل از همان " مقام آگاه " که با او ارتباط داری افشا کن. این روحیه عقب مانده و جهان سومی ما را به جائی نمی رساند.
نکته دیگر این است که آقا یا خانم پیروز البته درست می گویند. همیشه شهرت ( آوازه ) افراد برای مخاطبان مهم و جذاب بوده است و آوازه بر آواز چربیده است اما باید در نطر داشت که این آوازه به راحتی کسب نمی شود.در پایان از تلاش جناب قراگوزلو و زحمات سایت اخبار روز متشکرم. نویسنده ای بی نیاز از شهرت برای ما می نویسد به جای کمک به او ایجاد زحمت نکنیم.
با پوزش از دوستان که من هم حاشیه رفتم و به مقاله نپرداختم.
٣۶۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۹
|
از : محمد رضا مهدوی
عنوان : جهل آدم دلیل بر فقدان آن نیست
به آقا یا خانم بی نام
برای این که به رفرنس هایی که احمد شاملو در باره محمد قراگوزلو داده می توانی به کتاب "شاملو شناخت " نوشته جواد مجابی از انتشارات قطره مراجعه کنی مشروط به اینکه اهل کتاب خواندن باشی و پارازیت را بر دانش و شناخت ترجیح ندهی درین کتاب که تعدادی از گفت و گوهای احمد شاملو و چند مقاله گرد آوری شده است شاملو در مصاحبه با آدینه فرج سرکوهی به صراحت و با ذکر نام و عنوان و حتا محل زنده گی از یک مقاله ی آقای محمد قراگوزلو یاد می کنه که بعد از مناقشه فردوسی بهترین تحلیل رو ارائه کرده است. در ضمن آقای قراگوزلو در نقد اصلاحات سه مقاله نوشته است در روزنامه ایران تحت عنوان " اصلاحات از بالا شکست پذیر است" بله این مقالات از سوی همان انجمن نولیبرالهای رجب علی خان مزروعی به عنوان بهترین مقاله سال مطبوعات انتخاب شد و مقاله حسین عظیمی بهترین مقاله اقتصادی. شما می توانی به کتاب انجمن درین زمینه مراجعه کنی. حالا یه نفر خودش رو به اصلاح طلبان نولیبرال تحمیل کرده جای تعجب داره. قصدم مقایسه نیست اما سارتر هم که یک چپ بود از س.وی آکادمی راست نوبل کاندیدای دریافت نوبل شد ونپذیرفت. قصد من تمجید یا تقبیح نویسنده نیست اما جهت استحضار شما باید بگویم آقای محترم به دیوار زدی. محمد قراگوزلو هرگز عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی خمینی قزوین نبوده است.
گاهی اوقات بهتر است آدم درباره چیزی که نمی داند خاموش باشد. و موجب استهزای دیگران نشود. تازه اطلاعات شخصی دیگران به چه درد می خورد؟
در باره آقای مالجو هم اینو بگم که ایشان اساسا نه چپ است ونه خود را چپ می داند. این دوست بسیار گرامی و عضو هیئت علمی دانشگاه حداقل دو نقد در سایت البرز و یک نقد در همین ساین=ت علیه مواضع کارگری آقای قراگوزلو نوشته است که بی جواب مانده است. جست وجو کنی می یابی و بعد می فهمی که چقدر نادانسته حرف زده ای. هر که زیاد گفت نولیبرالیسم که منتقد نولیبرالیسم نیست.
٣۶۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : امامزاده سازی
جناب مستعار،
قبل ازعرایضم نتیجه را عرض کنم و آن اینکه ما از ۵۰-۴۰ سال پیش تا کنون هیچ تغییری نکرده ایم. به عنوان مثال یکی دو هفته پیش جناب قرا گوزلو مقاله ای نوشتند و حدود سی چهل کامنت موافق و تحسین آمیز گرفتند. در همان زمان خانم پدرام نیا مقاله ای تقریبا در همان مایه ترجمه کردند و حتی یک، یک کامنت نگرفتند. بنده نتیجه گرفتم که برای ما آوازه خوان مطرح است نه آواز. سرکار خانم مهری فرمودند این به علت شخصیت بسیار دوست داشتنی و تدریس طولانی و شاگردان فراوان جناب قرا گوزلو ست .
علت هرچه باشد این ملت همان ملت است که بدون گوش دادن به آواز ، یک نسل پیش ، صورت ها را در ماه میدید و اکنون که لابد ماه و قمر، قدیمی و دمده شده لابد صورت ها را در قمرهای مصنوعی و موشک های بالیستیک خواهد دید بدون توجه به آواز. من گر چه بسیاری از نوشته های جناب ایشان را به درستی درک نمیکنم با بسیاری از عقایدشان موافقم ولی واقعا از امامزاده و امامزاده سازی متنفرم.
٣۶۱۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹
|
از : س. ح.
عنوان : برای ص. رمضانی و داستان نوآوری
درست است که در علوم اجتماعی و نظری، بر خلاف علوم طبیعی، پژوهشگر چیز جدیدی را »کشف« نمی کند، بلکه آنچه که بتوسط دیگران تاکنون طرح گردیده و مورد بررسی قرار گرفته، بسط انتقادی می دهد و سوال یا سوال های جدیدی را طرح میکند. اما در ساسله نوشته های م. قراگوزلو، نه از بسط انتقادی مبحث نئو لیبرالیسم خبری است و نه از طرح سوال یا چشم اندازی نو که بتوان این نوشته ها را »نوآوری« نامید. تنوع موضوع، روش و چشم انداز تحلیل نوشته ها قراگوزلو خلاصه شده و بنابراین تکرار تزها و تحلیل های هزاران مقاله و رسالاتی است که تاکنون بتوسط نظریه پردازان چپ انگلیسی زبان ( خواه چپ لنینیستی و چپ مارکسیستی، خواه چپ کینزی و سوسیال دمکراسی و مسیحی) نوشته شده اند. شاید توانایی قراگوزلو در این موضوع نهفته است که او این مباحث پیچیده را به زبانی ساده و قابل هضم برای بسیاری از کامنت نویسان «مقلد« و »متعهد« به ایشان بیان میکند، زبانی که به ژانره ی داستان جانی و اسطوره ای-مذهبی [مثلا به زبان حکایت واقعه ی کربلا که در ضمیر خودآگاه یا ناخوداگاه بسیاری از ایرانیان حتی سکولار نماد جنگ دائمی ظالمین (نئو لیبرالها) و مظلومین ( طبقه ی کارگر ) است] بیشتر نزدیک است. قراگوزلو زبان انگلیسی می داند. او خود می تواند( البته اگر باور دارد که در باره ی مبحث نئولیبرالی »نوآوری« کرده است) به مانند بسیاری از ایرانیانی که در داخل و خارج از کشور زندگی میکنند، مقالات خود را برای انتشار به نشریات تخصصی، نیمه تخصصی و غیر تخصصی چپ در کشور های غربی ارائه دهد. تعدا این نشریات در غرب به هزاران می رسد. مگر بسیاری از پژوهشگرانی که به چپ رادیکال اروپا، آمریکا، آسیا ، آفریقا ... تعلق دارند، رسالات خود را در این نشریات انتشار نمی دهند؟ اما کاستی های نظری نوشته های قراگوزلو و نو نبودن محتوای آن ها، بنظر من، از اهمیت سیاسی-اجتماعی نوشته های از این دست نمی کاهد. در مقابل نئو لیبرالیسم،در هر کجا، باید ایستاد. بدین خاطر مایلم به م. قراگوزلو خسته نباشید بگویم و برای او آرزوی موفقییت بکنم.
س. ح.
٣۶۱۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹
|
از : به ناچار مستعار
عنوان : ضرورت احترام سایت اخبار روز به شعور مخاطبان
این که مقالات آقای دکتر قراگوزلو این قدر مورد توجه کامنت گذاران قرار می گیرد هم جای خوشحالی دارد و هم محل تعجب. چرا که اگر این دیدگاهها این قدر در عرصه نظری پرمخاطبند، چرا در عرصه عملی محلی از حضور ندارند؟ در هر حال با مطالعه کامنتها به سهم خود چند نکته را مطرح کنم و امیدوارم سایت اخبار روز به احترام شعور مخاطبان و نیز به احترام نویسندگانی که مقالاتشان در همین صفحه سایت منتشر شده است ازجمله دکتر سعید رهنما، دکتر محمد مالجو، و بسیاری دیگر که مقالات و نوشته هایی از آنها در نشریات انگلیسی زبان منتشر شده و می شود امکان درج این دیدگاه را هم فراهم آورند.
۱. چند نفر از کامنت گذاران از ضرورت ترجمه این مجموعه مقالات به انگلیسی به منظور آگاهی خوانندگان انگلیسی زبان از دیدگاههای نویسنده حاضر شده اند چرا که تاکنون کسی با این جامعیت به نقد نئولیبرالیسم نپرداخته است. گذشته از نقدها و گاهی متلکهای نویسنده به اصلاح طلبان داخلی و چپ گرایان طرفدار جنبش اعتراضی سبز، آنجا که بحث در مورد نقد نظری نئولیبرالها است کدام یک از دیدگاههای نویسنده پیش از این مثلاً در نقدهای دیوید هاروی و سمیر امین و والرشتاین و بسیاری دیگر نیامده است و در نقد عملی نئولیبرالیسم کدام گزاره نویسنده قدرتی برابر با نقد خانم کلاین یا سوزان جرج را دارد؟ در ثانی گمان می کنم نویسنده محترم که عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی قروین بوده اند توان ترجمه آثارشان یا نگارش به زبان انگلیسی را داشته باشند و اگر این ضرورت را احساس می کردند قطعا خودشان به این اقدام دست می زند.
۲. کامنت گذاران محترم از جوایزی متعدد نام برده اند که نویسنده بنا به پرنسیپهایی که به آن معتقدند نگرفته اند. به هر حال من نمی دانم این کامنت گذاران در مقام دوستی با نویسنده اینها را نوشته اند یا استهزای وی. جوایز کتاب سال که البته ۸۰ سکه نیست و ۲۲ سکه است مراحلی دارد که در وزارت فخیمه ارشاد طی می شود اسامی کاندیداها هم همیشه قبل تر اعلام می شود. هیئت ژوری هم مثلا در حوزه نقد ادبی مشخص اند و دیدگاهشان هم اگر نگوییم سیاسی به شدت آکادمیک است. تاکنون نویسنده چپ گرایی هم این جایزه را نه کاندیدا شده و نه برده است. این اساتید آیا هیچ کدام تاکنون سطری هم در مورد کتاب آقای دکتر که مهمترین نقد ادبی سال می دانستند ننوشته اند. چرا؟ آنان کتابی را برگزیده اند ولی هیچ جایی به جز کامنتهای ذیل مقالات آقای دکتر هیچ اشاره ای به این موضوع نشده است؟
۳. مورد جالبتر جایزه انجمن صنفی روزنامه نگاران در مورد بهترین تحلیل سیاسی سال است. انجمن صنفی تا آن هنگام که فعال بود توسط جناب رجبعلی مزروعی اداره می شد و تحت نفوذ ایدئولوژیک وی و چند تنی دیگر از اصلاح طلبان بود که همگی طرفدار نئولیبرالیسم و تا حدود زیادی ضد چپ بودند. چطور است که این دوستان وقتی در مجلس می نشینند قانون ضد کارگری تصویب می کنند و وقتی در محفل انجمن صنفی روزنامه نگاران هستند به یک تحلیل علی الظاهر مارکسیستی می خواهند جایزه بهترین تحلیل سال را بدهند و نویسنده نمی پذیرد. لطفا یک رفرانس برای این موضوع ذکر کنید. در تمامی سالها اسامی کاندیداها و برندگان جوایز انجمن صنفی مشخص بوده است. چرا اسم آقای دکتر حتی در میان کاندیداها دیده نشده است.
۴. آقای دکتر بارها در مقالاتشان نوشته اند "رفیقم شاملو" و جا به جا با ارجاع به شعرهای شاملو ارادتشان را به او نشان داده اند. از آن جا که معمولاً رفاقتها باید دوطرفه و متقابل باشد. جایی نشان بدهند که آن بزرگمرد هم در یادداشتی، مقاله ای، شعری، گفتگویی با کسی و... از این رفیقش یاد کرده باشد.
۵. بالاخره آن که مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار (و البته کامنت گذاران عطار) بگویند.
٣۶۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹
|
از : احمد صبوری
عنوان : استفاده از نام صبوری
بسیاری از رفقا از من راجع به کامنت های با نام صبوری سوال کرده اند. من از علاقه مندان مقالات آقای قره گوزلو هستم اما در خصوص مقاله اخیرشان من هیچ اظهار نظری نکرده ام. کامنت های بنام صبوری هم متعلق به من نمی باشد.
.
٣۶۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹
|
از : منیر عبدالرضائی
عنوان : در جواب مهری
سرکا خانم مهری عزیز
من نمی دانم کدام عامل باعث ناراحتی شما از دکتر عزیز شده است که او را با لقب توهین آمیز " خان " مخاطب قرار داده اید و .... غیره. شما اگر تخصص دارید می توانید نقد کنید و اگر مانند من فقط ادبیات خواند هاید و شعر می سرائید می توانید از نثر زیبا و قلم شیوای محمد جان استفاده کنید مثل من و خیلی های دیگر. اینکه شما ایشان را از نزدیک می شناسید و با او کار کرده یا هر چه امری شخصی است. مهری جان. نگرفتن جوایز دولتی بر خلاف تصور شما نه فقط بلا مانع است بلکه موید شخصیت برجسته انسانهای کم مانندی ست که حاضر نیستند خود را به درهم و دینار بفروشند. من نیز در ایران زندگی می کنم مانند تو و می دانم که کتاب همسایه گان درد محمد قراگوزلو کاندیدای دریافت کتاب سال نقد ادبی بود اما ایشان انصراف داد و از ۸۰ سکه تمام بهار ! ؟ آزادی ؟؟؟؟؟ گذشت. کجای این کار شایسته مذمت است.
از محمد جان معذرت می خواهم که برخی می خواهند مسائل ناشی از نقد کمپین را در جاهای بی ربط تلافی کنند.
من ازین مفاله چیز زیادی نفهمیدم.
٣۶۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹
|