یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

درباره پروژه سیاسی آقای مهاجرانی - دکتر مهرداد مشایخی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : منوچهر جمالی

عنوان : مسئله بنیادی، برخورد با اسلامست ونباید وقت را با برخورد با اشخاصی مثل مهاجرانی تلف کرد
اسلام،عدالت رادراجرای کامل وموبه موی شریعتش میداند وبیعدالتی دراجتماع را،نتیجه آن میداندکه شریعت بانهایت سختگیری وقساوت تنفیذنشده است. ولی سختگیری دراجرای شریعت یاهرآموزه و ایدئولوژئی،هیچگاه به عدالت نمیرسد.درست قساوت درست دلیل برآنست که درخودآن شریعت وآموزه وایدئولوژی،عدالت نیست.اگرپیکریابی عدالت بود،نیازبه قساوت نداشت.عدالت،هنگامی عدالتست که همآهنگی باجان همه انسانها داردوازجان انسانها جوشیده وازقساوت میپرهیزد
٣۶۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۰       

    از : farbod talaee

عنوان : تشکر از جناب مشایخی
جناب مشایخی با تشکر از مقاله توضیحی جناب عالی

همانطور که فرمودید درک تغییرات سیاسی جهان نوین برای بسیاری از فعالان و رهبران سیاسی امروز ایران سخت شده است. متاسفانه بدنه سیاسی جامعه هم در برخورد با چنین ابهاماتی بیشتر پیگیر حرف شخصیتهای شناخته شده می شود و مطالعه نکرده مورد تاثیر فرمایشات این افراد قرار می گیرد. برای نسل جدید و تحصیل کرده ایرانی افرادی مثل فرخ نگهدار اساساً شناخته شده نیستند و به واقع اهمیتی هم ندارند اما متاسفانه در عمل میدان مانور این آقا و دیگر بندبازهای موسومی هوادار ایشان خیلی زیاد می باشد. امیدورام در حوزه سکولاریزم و تاثیر اندیشه در ساختار سیاسی جامعه بیشتر فعال باشیم.
٣۶۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۰       

    از : احسان امیری

عنوان : اشتباهات مشایخی
جناب اقای مشایخی در مورد رابطه ایران و امریکا اشتباه مهمی را مرتکب شده اند. این امریکا بود که رابطه اش را با ایران قطع کرد و نه ایران!
دوم: مریکا هم همیشه از کارت ایران برای ترساندن و سر کیسه کردن کشورهای منطقه استفاده می کند.
سوم: مهاجرانی از استقلال بیشتر به استقلال سیاسی و اعمال اراده خارجی نظر داشته و نه استقلال اقتصادی
چهارم: بازار ایران مطلقا در اختیار چین نیست! این سخن بسیار عوامانه است. اگر اقای مشایخی حجم وارادت ایران را دقیق می دانستند. چنین داوری نمی کردند. مگر این که گفته شود منظورشان بازار خرده فروشی است.
پنجم: متاسفانه ایشان در مواردی از واژگان تند و تیز استفاده کرده اند. بدتر از آن به دنبال شناخت انگیزه هم بوده اند. این روش که پسندیده ایشان نیست.
٣۶۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۰       

    از : م برزین

عنوان : انتقادی بر شیوه انتقاد
در رابطه با مقاله نسبتا جالبی که اقای مهرداد مشایخی نوشته اند مطالبی بنظرم میرسد که میخواهم مطرح کنم.مقله اقای مشایخی دو قسمت داشت. قسمت اول که در واقع اقای مهاجرانی و گذشته سیاسی ایشان و انگیزه ها و هدف های ایشان را بر رسی میکرد متا سفانه شخصی و دور از شان یک بحث روشنگر و مفید بود و بخواننده غیر از احساس منفی چیزی نمیداد. اما قسمت دوم ان که به برخی از عقاید اقای مهاجرانی بر میگشت، متین و با منطق بود، خصوصا توضیهات ایشان در مورد معنی و اهمییت استقلال در دوران جدید دارای نکات بسیار جالبی بود. اما اجازه بدهید که بروم به قسمت اول و در باره نکته ای که گفتم توضیح بیشتری بدهم.
اقای مشایخی میگویند"رویکرد او همواره از منظر دیوانسالاری «کارگزاران سازندگی» بود تا اصلاحگری سیاسی مورد نظر گرایش پیشرو در میان اصلاحطلبان. وی در این سالها از رابطه شخصی حسنهای با آقای خامنهای نیز برخوردار بود.""
همه میدانیم که اصلاح طلبان طیف گسترده ای را تشکیل میدهند که افراد و گروههای مختلفی این طیف را نمایندگی میکنند و اینکه ما با این یا ان جریان در طیف اصلاحگران موافق باشیم یا مخالف، این موافقت و مخالفت در این واقعییت که جریانهای گوناگون در این طیف به سهم خود بخشی از جامعه ما را نما یندگی میکنند تاثیری نمیگذارد، و برای یک مبارزه موثر با اصول گرایان هیچکدام از انها نمیتوانند از جنبش کنار گذاشته شوند،
اقای مشایخی، همچنین میگویند که اقای مهاجرانی زمانی با خامنه ای نزدیک بودهاست. خیلی از اصلاح طلبان که از داخل حکومت امدهاند یک روزی با خامنه ای نزدیک بوده اند، حالا که نیستند و از کشور فراری هستند. واین که وقتی مهاجرانی بخارج امد بعجله اطاق فکر راه انداخت  ، و اینکه اشان جامعه سیاسی برونمرزی را نمیشناختند. قبول، ایشان طبییطا جامعه سیاسی برونمرزی را نمیشناختند همانطور که بسیاری از رفقای برون مرز جامعه سیاسی درون مرزی رانمیشناسند.
در مورد ""اشاره بیارتباط و بیجای مهاجرانی به پاکیزگی مالی خامنهای و تفاوتهای او با حسنی مبارک در خدمت همین چهرهآرایی است."" بهتر است اقای مشایخی یک کمی فکر کندو تامل! ایا اپوزیسیونی که با رژیم مبارزه میکند احتیاج داردکه خامنه ای درگیر فساد مالی باشد تا اپوزیسیون مشروعییت پیدا کند؟ اگر او از لحظ مالی پاک بود انوقت دیکتاتوری و انحصار طلبی اش موجه میشد؟ البته که رژیم ایران با رژیم مبارک فرق میکند و این تفاوت ها باید درموردش صحبت شود، 
قبل از سقوط رژیم شاه، اپوزیسیون اصرار داشتند که بگویند تعداد زندانیان سیاسی بیشتر از صد هزار نفر بود، و اگرکسی ب اینرقم مخالفت میکرد با اعتراضی یه گونه اعتراض اقای مشایخی بر خورد میکرد در حالی که مبارزه ضد دیکتاتوری پادشاهی برای تحقق خود به دروغ احتییاج نداشت، شاید اقای مهاجرانی بعلت نزدیکیش به خامنه ای از سلامت یا فساد مالی خامنه ای بیش از من و شما اگاه باشد و صحبت کردن از ان کار بدی نیست. محور مبارزه کنونی دور سلامت یا فساد مالی خامنه ای نیست.
اقای مشایخی میگوید"" به هر حال، مهاجرانی و یارانش تلاش دارند با حفظ خامنهای، با گرفتن امتیازاتی از او، «فتنه» را به نوعی خاتمه دهند. بخش سکولار و بخش پیشرو اصلاحطلب هم اگر قرار است قربانی این سازش شوند، چه باک"
این پاراگراف که مانند یک بیانیه عمل میکند متاسفانه بی پایه و اساس است و نمیتواند خواننده بیطرف را قانع کاقای مشایخی میگویند مهاجرانی خواهان "تحکیم موقعیت طیف خود در میان اصلاحطلبان.است""" هان؟ ایا خود اقای مشایخی کار دیگری میکند؟ حمله های مداوم به مهاجرانی و دیگر کسانی که بزعم او از راست ترین "سیاست ورزهای جناح سکولار"" هستند"قصد دیگری بغییر از محکم کردن جناهی که او پروگرسیو مینامد دارد؟
در نوشتن این مطلب هدف من انتقاد کردن از شیوه برخورد اقای مشایخی بود نه حمایت إز مهاجرانی  .
٣۶۲۴۵ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۰       

    از : بهرنگ دانش

عنوان : تصحیح
سطر اول_برخلاف نظر......صحیح است
ودر جای دیکر تمایلات اصلاح طلبانه اشتباها استقلال طلبانه نوشته شده است
٣۶۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : جنگل مهاجرانی
جناب مشایخی،
فکر میکنم تعدد درختان تفسیر و توضیح شما مانع دید جنگل مهاجرانی شده است. نظر مهاجرانی و مقصود او از مقایسه حسنی مبارک و ایران و خامنه ای این بود که حسنی مبارک با کمک سه میلیارد دلاری امریکا بر سر کار بود و زمانی که امریکا تهدید به قطع این کمک کرد مبارک چاره ای جز رفتن نداشت. خامنه ای به برکت چاه های نفت و گاز چنین وابستگی به امریکا را ندارد و مهاجرانی آنرا استقلال مینامد. آنها شب و روز خدای خود را شکر میکنند که بنادانان چنان روزی رساند که صد دانا در آن حیران بماند. قذافی هم همین ساز را میزند و چین و روس و شواز هم به این ساز میرقصند. فکر نمیکنم مهاجرانی حوصله و توانایی درک تفسیرات شما را داشته باشد. ایشان حقیقت را صاف و پست کنده گفتند. شاخ و برگ تفسیرات شما مانع دید جنگل است.
٣۶۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨۹       

    از : بهرنگ دانش

عنوان : اتهام،جنبش،استقلال
خلاف کامنت گذار بر شماره ۱، نوشته آقای مشایخی را شایسته این همه تعرف و تمجید که نمی دانم هیچ ،بلکه از اینهمه تناقض گویی ایشان متعجبم. آقای دکتر،تعریف و تمجید ی که در کامنت شماره۱ از مقاله شما شد با عرض پوزش فراوان مرا به یاد ببل وجمله معروفش انداخت .به عنوان یک شهروند طرفدار جنبش سبز که خواهان تحول است روح حاکم بر نوشته شما را ضرورت مرزبندی جناح سکولار_دموکرات با جناههای دیگر، بویژه جناح محافظه کار یافتم در حالی که آقای مهاجرانی را از این حق محروم می کنید ومرزبندی ایشان را با افراد وجریاناتی که از مشاهده جنبش مردم که به شکل اعتراض به دزدیدن رایشان وتقلب آشکار در انتخابات تجلی پیدا کرده بود، به وجد آمدند وتصور کردند که عنقریب وبدون در نظر گرفتن توازن قوا و بعضا هم باتصور تکیه بر نیروی نظامی خارجی می توانند حکومت کارگری،رژیم سلطنتی ویا حکومت مورد نظر وحمایت جان بولتون ها را با رهبر و رییس جمهوری ازپیش تعیین شده اش سر کار آورند،جرم تلقی می کنید که چرا به آنها سرخ سرخ گفته اند.بعلاوه این مرزبندی را به حساب مرزبندی با کل بخش سکولار جنبش دانستید گویا بخش سکولار جنبش تماما دارای چنین برداشتی از جنبش است. ادعای طولانی بودن فرایند مبارزه از طرف ایشان را به سخره می گیرید،چرا؟به این دلیل که ایشان برای رهبر شدن در خارج کشور شتاب داشت ومدعیان دیگر برونمرزی را از این امتیاز محروم کرد.اینکه ایشان برای چنین عملی شتاب به خرج داد شکی نیست که باید سخت مورد انتقاد قرار گیرد ولی اینکه باید دیگر مدعیان را با خود شریک می کرد هیچ توجیه عقلی ندارد.از طرف دیگر ادعای امروزش مبنی بر طولانی بودن روند مبارزه کاملا منطقی به نظر می رسد.وقتی قبول داریم که آقای موسوی در طول جنبش وهمراه با آن رشد کرده جرا جنین تغییری را برای دیگران واز جمله آقای مهاجرانی باور نکنیم .
تعجب آور است که آقای دکتر محیط که به نظر می رسد اساس دیدگاههایش باشما در تقابل کامل قرار داشته باشددر برنامه تلویزیونی هفته گذشته خود دقیقا همین برخورد شمارا با این قضیه داشتند.یعنی ردیف کردن یک سری دشنام وناسزا به آقایان مهاجرانی ونگهدار بدون اراِیه دلایل قابل قبول. امیدوارم آقای محیط وشما بتوانید این شباهت در روش برخورد و نتیجه گیری متضادتان را برای بینندگان و خوانندگان که عمدتا جوانان جامعه ما هستند توضیح دهید.آقای دکتر مشایخی درسراسر مقاله شما چندین بار بدون مطرح کردن دلیلی به آقای نگهدار تاختید صرفا به خاطر شرکت ایشان در جلسه پرسش وپاسخ و یا شاید به خاطر نامه سر گشاده اش به رهبر.آیا نامه آقای سازگارا به آقای خامنه ای را خوانده اید؟ احتمالا خوانده اید ولی نسبت به آن حساسیت نشان نمی دهید .چرا؟به گمانم بر خلاف آقای نگهدار با ایشان به نتیجه مشترک می رسید.اما این نتیجه مشترک چیست؟این نتیجه مشترک همان چیزی است که در قسمت دوم مقاله به آن پرداختید وسعی در القاء آن داشتید.یعنی بی خطر جلوه دادن جناحهای هار وخونخوار آمریکا.در واقع همان چیزی که از آقای مهاجرانی می خواهید شمرا به آن متهم نکنند.آرام کردن مبارزه طبقاتی را دلیل همکاری نگهدار سکولار ومهاجرانی محافظه کار می دانید.راستی به نظر شما هیچ ارتباطی بین مبارزه طبقات فرودست و فرادست جامعه ما و تضاد منافع ملی ما با منافع صاحبان صنایع بویژه صاحبان صنایع نظامی کشورهای پیشرفته صنعتی مخصوصا آمریکا وجود دارد؟حتما وجود این ارتباط را خواهید پذیرفت.چون درقسمت دوم مقاله شما این ارتباط را به خوبی آشکار کرده اید.پس این نتیجه گیری معکوس برای چیست؟
در جایی دیگر از ارزشهای عام سیاسی،اجتماعی و فرهنگی نظیر آزادیخواهی ،برابری طلبی،استقلیل طلبی وعدم آلودگی مالی به عنوان ارزشها یی که در یک حد وحدودی؟!! ارزشمند محسوب می شوند،یادمی کنیدوادعا می کنید نمی توان از نسبیت اهمیت وارزش تاریخی آنها غافل ماند.یعنی این ارزشها می توانند در شرایط تاریخی خاصی به ضد ارزش تبدیل شوند؟.بعدش هم از میان ارزشهای مذکور تنها در مورد استقلال طلبی در مقابل امپریالیسم اظهار نظر می کنید که گویا دیگر امروزه با ارزش نیست.واقعا عجیب است.جالبتر اینکه طوری وانمود می کنید که استقلال از نظر آقای مهاجرانی دیوار کشیدن به دور ایران است.آخر وقتی آقای احمدی نژاد با ان همه توهمات وادعاهای پر طمطراق ضد آمریکایی خواهان ارتباط با آمریکا واروپا است،آقای مهاجرانی با تمایلات استقلال طلبانه اش چگونه می تواند استقلال را آنگونه تعریف کند؟آقای مشایخی عزیز،مایلم نظر شما را در باره رفتار آمریکا وغرب درعراق و افقانستان وبویژه هجوم نیروهای نظامی ناتو به لیبی بدانم.آیادر چارچوب تعریفی که شما برای استقلال قایلید این عمل ارزش است یا ضد ارزش؟(البته از دریچه منافع ملی کشورهای اشغال شده ومورد تهاجم). در قسمت دیگری از نوشته، شما ابتدا اصلاح طلبان سبز را به سه گروه تقسیم می کنیدبعد فراموش می کنید که گرایش سوم(گرایش محافظه کارانه)نیز بخشی از این جنبش است ومدعی می شوید که این گرایش اصولا التفاتی به جنبش سبز واقعا موجود ندارد.سوال این است مگر جنبش سبز واقعا موجود در واقع جنبش رنگین کمان نیست؟اگر چنین است طیف های مختلف این رنگین کمان کدام ها هستند؟آیا فکر می کنید جنبش سبز واقعا موجود همان چیزی است که در ذهن شما موجود است یا باید باشد که دیگران را به راحتی از عضویت در آن محروم می کنید؟
در پایان باید اعتراف کنم که از ادعای آقای مهاجرانی مبنی برعدم آلودگی مالی رهبر متعجبم .به عنوان یک شهروند ساده نمی دانم باید اسناد ومدارک آقای مخملباف را قبول کنم یا ادعای آقای مهاجرانی را؟امیدوارم آقای نگهدار سکولار با صراحت بیشتری بتوانند به گشودن این معما کمک کنند.هرچند که عدم آلودگی مالی درهر شرایطی یک ارزش مثبت است ولی مواضع ایشان در حمایت ازافراد وجریانات ضد آزادی وعدالت بقدری آشکار است که جای هیچگونه شبهه ای باقی نگذارد.
٣۶۲۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨۹       

    از : مبهوت

عنوان : در ارتباط با یادداشت آقای علی مومنی
ضمن تایید کامل کلیه مطالبی که در مقاله تحلیلی آقای مشایخی آمده است، لازم است در ارتباط با یادداشت آقای علی مومنی که به ستایش از مواضع سازمان مجاهدین خلق در سال های حساس پیش و پس از خرداد ۶۰ پرداخته،به یک انحرافات سیاسی زیانبار دیگری هم اشاره شود.
در همان سال های آغازین انقلاب، در کنار موضع تفریطی کسانی که مبارزه ضد امپریالیستی را بهانه همسویی با- و حتی دنباله روی از- ارتجاع مذهبی قرار می دادند، یک جریان افراطی هم وجود داشت که هم در طیف چپ و هم در میان نیروهای مذهبی، از جمله سازمان مجاهدین خلق، مبارزه با ارتجاع مدهبی و انحصار طلبی صاحبان قدرت را بهانه ماجراجویی های و اقدامات تحریک آمیز خود قرار می داد.
مبارزه برای نابودی خمینی و رژیمش- به تنهایی- به معنای مبارزه با ارتجاع نبوده و نیست، همان طور که مبارزه برای سرنگونی شاه و رژیمش به معنای ار بین بردن استبداد و نیل به دموکراسی نبود. آن چه ماهیت یک جنبش یا یک جریان سیاسی را مشخص می کند ماهیت مخالفانش نیست، بلکه هدف، برنامه و دورنمای سیاسی آن جنبش یا جریان سیاسی و رویکرد آن نسبت به رویدادهای جاری و نحوه تعامل با سایر نیروهای سیاسی و عواملی از این قبیل است. این طور نیست که اگر "انقلاب ضذ سلطنتی توسط خمیی ربوده نمی شد، امروز صد سال جلوتر بودیم". چه بسا (و به احتمال بسیار قوی) یک نیروی استبدادی دیگر - مذهبی یا غیر مذهبی- جای استبداد گذشته را پر می کرد، منتها با ادبیاتی متفاوت.
خود ستایی، خود محوری، فرقه گرایی، دامن زدن به کیش شخصیت و کاریسما پروری و روش های ناصواب مبارزاتی را باید کنار گذاشت و همه نیروها را در جهت خدمت به مردم (و نه خدمت مردم به خود) برای رسیدن به جامعه ای دموکراتیک و آزاد به کار برد. هدف مبارزه و نوع نظام مورد نظر باید به روشنی اعلام شود. آیا با اصل ایجاد یک ایران دموکراتیک و سکولار موافقیم؟ تبلیغ و ترویج دموکراسی چه جایگاهی در فعالیت های ما دارد؟ در برنامه های تبلیغاتی خود در شبکه تلویزیونی یا مطبوعات و سخن رانی های مان تا چه اندازه بر لزوم جداسازی حوزه های عمومی و خصوصی و نهادهای دین و دولت تاکید داریم؟ آیا رهبران ما در یک فرایند دموکراتیک، پس از گفت و گوهای شفاف و علنی در یک رای گیری رقابتی اتخاب می شوند، یا آن که پیشاپیش، در حالی که هنوز شرایط مساعدی برای برگزاری حتی یک اتخابات آزاد در کشور فراهم نشده برای ملت یک رئیس جمهور و یک رهبر معنوی تعیین می کنیم؟
آیا سازمانی که خود را ناجی ملت می شمارد، در روابط درونی خود و تشکیلاتش تمرین دموکراسی می کند و به مخالفان فکری اجازه اظهار نظر می دهد؟
مبارزه باید علیه استبداد و دیکتاتوری در کل و برای برقراری دموکراسی باشد، نه فقط علیه دیکتاتور موجود یا نطام دیکتاتوری موجود برای یک آینده نامعلوم. یک بار چشم بسته در چاه پریدیم. بس است!
٣۶۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : پرتو نوری علا

عنوان : مقاله ای پر از نکات روشن و ملموس
دست شما درد نکند آقای دکتر مهرداد مشایخی. چقدر روشن و مرتب، موضع سیاسی آقای مهاجرانی را از گذشته تا امروز و در رابطه با جنبش سبز نشان دادید. و در همین راه، تیزبینی، نکته سنجی و آگاهی شما نسبت به مسائل سیاسی ایران و جهان، موجب ارائه نکات ارزشمند، مفید و روشنگرانه ای از شرایط سیاسی و اجتماعی چهار دهه اخیر ایران بدون حاشیه پردازی، به خواننده داده است.
از ویژگی برجسته مقاله شما، سخن گفتن مستقیم از مسئله مورد نظرتان و همچنین کاربرد زبان سالم و ساده و روشن فارسی است که حتی اگر خواننده با نظرات شما مخالف باشد، (البته من صد در صد با نظر شما موافقم) لااقل می فهمد که از چه می گوئید. چیزی که این روزها باید با چراغ گرد شهر به دنبالش گشت. پیروز و سرفراز باشید.
٣۶۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : هوشور

عنوان : درباره پروژه سیاسی آقای مهاجرانی
آقای مهاجرانی همچنان جزئی از حکومت اسلامی است و منطقا باید از این حکومت به هر نحوی که میتواند دفاع نماید. ایشان پس از سالها که در درون رژیم اسلامی به خدمت مشغول بوده حالا نقش عوض کرده و همچون گرگی در پوست بره در نقش به اصطلاح مخألف رژیم سعی‌ می‌کند هر مخالفت واقعی را به کج راه بکشاند.
٣۶۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست