از : اهل فن
عنوان : با دقت و تأمل و بدون تعصب لطفاً کامنت «پیروز» را بخوانید
با همه احترام کم نظیری که با تمام وجود خودم برای شاملو قائلم، از پاره ای خصوصیات او هم مطلعم. شاعری بس بزرگ و بس توان و بس انسان، ولی مثل هر انسانی دارای نقاط ضعف و مثبت. (من اهل مکتب «مرید و مراد»ی نیستم.)
خیلی خوب است که دوستان عزیز ما کمی با دقت بیشتر، کامنت peerooz را بخوانند، و در متن نقل شده از شاملو و تناقضات آن گفته ها نیز فکر کنند.
کامنت peerooz خیلی گویا و دعوت کننده به تامل است.
با تشکر از او
٣۹۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۰
|
از : مهری ش.ح
عنوان : نظر شاملو
من شاملو را یک بار دیدم. با جمعی از دوستان کانون شعر مجله رفته بودیم تا مثلا خیر سرمان شعرمان را بدهیم او بخواند و نظر دهد. اما راستش و از شما چه پنهان وقتی که او را دیدیم زبانمام بند آمد و از خیر شعر خواندن گذشتیم. من نمی خواستم دیگر ذیل مقالات محمد جان کامنت بگذارم به این دلیل که به قول ساناز گرامی او از کامنت کسانی که حتما با حسن نیت به دفاع از او وارد بحث میشوند بشدت دلخور است. و حتی به همین خاطر نمی خواست دیگر در سایتهای کامنت دار مقاله بنویسد.
با نوشته خانم ساناز کاملا موافقم اما دوست عزیز پیروز به یک نکته جالب اشاره کرده است که می خواهم در صورت امکان خود محمد جان یا کس دیگری که شاملو را خوب میشناسد جواب دهد. همه می دانیم که شاملو آدم صریح و رک و راستی بود و به گفته دوستانی که با او حشر و نشر داشتند گاهی اوقات این صراحت بیان او بیشتر از متلک انسان را می گزید. حال چرا شاملو همان زمان به خانم دانشور نگفته که شعر را برای جلال نسروده است؟
اگر نقل خاطره اشکالی نداشته باشد من خودم از محمد عزیز شنیدم که شاملو حتما شعر را برای آل احمد سروده است اما دبه در آورده. بعد از غرب زدگی یا بعد از انتشار کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران و پس از چرخش جلال به سوی مذهبی هائی همچون علی شریعتی.
جسارت به شاملو دوستان نشود اما شاملو شعرهایش را گاه به آدم های بیخودی تقدیم کده است. آقای پزشکی که در کتاب موهن و سخیف ده سال با شاملو زشت ترین تهمت ها را به شاملو زده صرفا به خاطر تزریق چند آمپول مورد لطف شاملو قرار گرفته و شاملو شعری را به نام او نوشته است. مسعود خیام شاعر و منتقد برجسته ما رفته بود دم در مطب آن آقا در کرج که آقای محترم این ها چیه که نوشتی؟ البته کتاب او در خارج از کشور منتشر شده است و خانم آیدا هم طی بیانیه ای مطالب آن را بشدت تکذیب کرده است.
من از مقالات سیاسی در مورد شعر شاملو خوشم نمی آید و با همه احترام و ارادت قلبی که به شخص محمد جان دارم این مقاله و نوشته هائی که او در مورد شعر و سیاست می نویسد را یا نمی خوانم و یا دوست ندارم
٣۹۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : جلوگیری از شکاکان
با پوزش ، در کامنت قبلی منظور از بنی احمد ، آل احمد بود.
٣۹۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : عمل شک دار
من با اشعار جناب شاملو زیاد آشنا نیستم . یعنی بعد از شعر پریا - که آنرا خیلی دوست دارم - دیگر تماس زیادی با اشعار نو و دوران شکوفایی شاملو نداشتم و عقیده ای ندارم. شاعر محبوب من اخوان ثالث است. جناب اسماعیل نوری علا شاملو را بزرگترین شاعر تمام تاریخ ایران میدانند وجناب قراگزلو در باره شاملو کتاب ها نوشته اند. لابد تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.
اما میدانم که شاملو احتمالا به علت تمایل به چپ ، فردوسی را گل مالی کرد که خود بحث دیگری ست و ظاهرا معتقد بود که حافظ یا حافظ نویسان ترتیب صحیح ابیات غزل ها را نمیدانستند و احتیاج به تصحیح داشت.
اما اینکه در کامنت سرکار خانم مرضیه بروجردی به نقل قول از جناب آقای محمدمحمد علی ، شاملو که به شجاعت معروف است و در زمانی که همه گفتند آری ، نه گفت ، نتواند در زمان مناسب نظر خود را در باره بنی احمد اظهار کند شک آفرین است. به هیچ وجه نمیگویم که شاملو چنین نکرد و یا جناب محمد علی راست نمیگوید ولی اگر شاملو عکس این کرده بود جای سوال نبود. ولی امروز شکاکان میتوانند ادعا کنند که شاملو صبر کرد که ببیند باد از کدام طرف میوزد تا شن کند ( ضرب المثل محلی ما ) و حق دارند.
٣۹۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۰
|
از : ساناز ضزابی
عنوان : به هواداران قراگوزلو
با سلام به "اهل فن" من نیز با کامنتهای شما موافقم ، واقعا بعضی هواداران آقای قراگوزلو باید دست از این نوع برخوردهای هیستریک و فالانژ بازی بردارند ، اینگونه برخوردهای را خود آقای قراگوزلو نیز نمی پسندند ، شما با اینکارتان در واقع احساسات منفی دیگران را بر علیه آقای قراگوزلو به وجود میاورید ، ایشان نیاز به اینهمه وکیل مدافع ندارد و خودشان بارها گفتهاند که از نقد درست و حتی شدید خوشش میآید
به امید گوش شنوا داشتن هواداران ایشان
٣۹۱۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۰
|
از : دوستدار شاملو مرضیه بروجردی
عنوان : خطاب به همه از جمله اهل فن گرامی. این است حقیقت!
خوشبختانه هنوز از روزگار شاملو آنقدر زمان نگذشته است که کسانی بخواهند افکار او را تحریف کنند. من البته با مرید بازی و قهرمان سازی و این حرف ها که دوست گرامی آقای اهل فن می فرمایند رابطه خوبی ندارم . اما برای روشن شدن حقیقت شما را به صفحه ۳۱۴ از کتاب " همسایه گان درد " ( املای این کلمه را عینا از روی کتاب نوشتم وگرنه من رسم الخط شاملو و قراگوزلو را قبول ندارم) نوشته محمد قراگوزلوارجاع می دهم. کتاب توسط موسسه انتشارات نگاه چاپ و در سال۱۳۸۶ منتشر شده است. گمان می کنم برای روشن شدن حقیقت حرف خود شاملو حجت باشد. مگر آنکه کسی بگوید خیر ! شاملو هم بیخود کرده فقط اهل فن درست می گویند. این دیگر مشکل من نیست. شاملو می گوید:
" کی گفته که آن شعر در رثای آل احمد است؟عقاید آل احمد چیزی نبود که باعث بشود (ما در کتاب او بشکوفیم). منکر شجاعت هایش نمی شوم اما مناسبات ما مناسباتی در حد ائتلاف سیاسی بود. مناسباتی که هم من و هم او با آقای به آذین هم داشتیم...چاپ آن شعر مصادف شد با نخستین ماه ها ی پس از در گذشت آل احمد .شایع شد در رثای او سروده شده و شرائط آن روز هم جوری نبود که بشود این شایعه را تکذیب کرد.حتی در مراسم نخستین سال اهدای جوائز فروغ هم هنگامی که سیمین خانم تلفنی از من خواست به جای او بروم و لوح جایزه را که به جلال داده بودند بگیرم با این که ظاهرا نمی بایست چنین خواهش بی جائی را بپذیرم نگفتم نه و موقعی که بابت آن شعر هم از من تشکر کرد نگفتم شخص آن شعر نمی تواند جلال باشد. یک عمل صرفا سیاسی این خلط مبحث را پیش آورد...............روزگاری بود که می بایست به هر ذره ناچیزی چسبید و از هر پاره سنگی به مثابه سلاحی استفاده کرد"
با عرض معذرت من نقل قول استاداحمد شاملو را کوتاه کردم. مصاحبه کننده جناب آقای محمدمحمد علی زنده و در میان ما هستند و بر خلاف نظر دوستمان اهل فن جناب محمد علی هم با تجربه تر از آنی هستند که اهل مرید و مراد بازی باشند. آقا یا خانم محترم چرا در مقابل حقیقت لجبازی می کنید
شاملو در ادامه به نکات دیگری هم اشاره کرده در ارتباط با مرزبندی با آل احمد که در صفحات بعدی همین کتاب آقای قراگوزلو آمده است و شرح آن از حوصله کامنت خارج است. البته کتاب نامبرده در بازار کتاب نیست اما خدا را شکر هم آقای محمد علی و هم آقای قراگوزلو هر دو در ایران و زنده هستند و می توان به خود ایشان مراجعه کرد. هر دو عزیز با شاملو گفت وگوهادی داشته اند که منتشر شده است.
فکر می کنم با توضیح شاملو بخش مهمی از این اشتباه برداشت روشن شده باشد.
من ای میل خود را هم در اختیار سایت اخبار روز گذاشتم تا اگر هر عزیزی این بخش از کتاب را خواست برایش اسکن شده آن را ارسال کنم. فقط به خاطر شاملو.
مرضیه
٣۹۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۰
|
از : اهل فن
عنوان : می دانستم که چه پیش خواهد آمد
می دانستم که نوشته یی حتی با این ملایمت، در نقد قسمتی از حرف های آقای قراگزلو، چه جنجالی را در این صفحه بر پا خواهدکرد. ناسلامتی، تا حدی از بعضی امور و بعضی چیز ها و بعضی شیوه ها تجربه های بسیار (و متنوع در شکل و یکسان در محتوا) دارم.
و «بسیار»، یعنی بسیار!
خوانندگان گرامی می توانند همان متن کامنت مرا بخوانند و خودشان قضاوت خودشان را بکنند که آیا آنچه گویا در پاسخ به آن کامنت نوشته شده است، نشان از فهم همان چند جمله ی ساده ی مرا هم هم دارد یا نه؟ و آیا در این پاسخ ها حرف های من تحریف شده است یا نه؟ و مثلاً آیا من نوشته ام که شاملو دو خردادی بود یا برعکس، تأکید کرده ام که چنین نبود، اما انصاف داشت و می فهمید چه می کند.
ضمناُ در سه مورد، شاید بد نباشد که اضافه کنم:
۱ ـ من از جلال، در مورد نوع برخوردش با غرب و «غرب زدگی» و این حرف ها دفاع نکرده ام، بلکه آن را یک برخورد «عکس العملی، عصبی، و عُصیانی» دانسته ام. ولی همچنان تأکید می کنم که شاملو، با آن دل بزرگ و روح آزاده اش، با وجود همه ی اختلاف نظر هایی که با آل احمد داشت، شعر «سرود، برای مرد روشن که به سایه رفت» را دقیقاً در رثای آل احمد سروده است، و اختلاف نظر خود با بعضی عقاید او را در سرودن شعری که از احساس ازدست دادن دوستی عزیز، در روحش جاری شده است دخالت نداده است.
اصلاً کافی است که کسی خود آن شعر را بخواند و از اشارات آن نتیجه ی لازم را بگیرد. حتی بدون آن که به تقدیم نامه اش نگاه کند.
کسی که مدعی شده است شاملو صد بار قسم خورده است که آن شعر را برای آل احمد نگفته است، احتمالاً بعد از خواندن سخن نادرست خواننده یی دیگر و روایت اشتباه او از مصاحبه ی ناصر حریری با شاملو الهام گرفته است، و به مصداق «یک کلاغ، صد کلاغ» آن را صد برابر هم کرده است.
کامنت مربوط به آن خواننده ی اول، قبل از کامنت من منتشر شده است؛ و از آنجا که اصل، بر برائت است من به ایشان توضیح می دهم که فکر می کنم تکذیب شاملو در مورد مناسبت سرودن «مرگ ناصری» را که در گفتگو با ناصر حریری مطرح شده است، اشتباهاً تکذیب شاملو در مورد مناسبت سرودنِ «سرود، برای مرد روشن که به سایه رفت» تلقی کرده است.
کسی هم که به آن فیلمساز جوان، اشاره کرده است بد نیست بداند که آن شخص (شاید به دلیل جوانی و در جریان امور نبودنش) از جمله کسانی است که برخورد شدید شاملو در عصر رفسنجانی را با تجدید حیات کانون نویسندگان، همانطور که در کامنت خودم توضیح داده ام به تجدید حیات کانون در زمان خاتمی به همت شهیدانی چون محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، و نازنین یار ازدست رفته، هوشنگ گلشیری، نسبت داده اند...
۲ ـ در «منتهی الیه چپ» بودن شاملو در هر مقطعی را که آقای قراگزلو مدعی شده است به گونه یی دیگر وانمود کردن، نشانه ی حسن نیت نیست.
۳ ـ در پاسخ کسی که البته با زبانی غیر محترمانه، پرسیده است که آیا احمدی نژاد هم ممکن است خودش را در شعر شاملو ببیند، این گونه می گویم:
اولاً: « انسان»، آن قدر ها هم مفهوم گل و گشادی ندارد؛ و برای کسی هم که شیله پیله یی در کارش نیست، منظور من از «شاعر انسان» بودن روشن است.
و ثانیاً: شعر، در ذهن خواننده ی آن تکمیل می شود. یعنی شاعر، بخشی از کار را انجام می دهد، نه همه ی کار را.
این بحث، بسا فنی تر از آن است که حتی در صورتی که حسن نیت، به علاوه ی توان درک مقولاتی از این نوع هم در پرسش کننده باشد، بتوان در یک یا ده کامنت، توضیحش داد.
و خلاصه این که:
ـ ببخشید بنده قصد اسائه ی ادب به ساحت استاد بعضی از شما و مراد بعضی دیگر از شما را نداشتم و ندارم.
لیوانی آب سرد برای تمدد اعصاب و بازیافتن آرامش خود نوش جان کنید، و بعد اگر فرصتی شد، یک بار دیگر کامنت اول مر بخوانید.
با تشکر
٣۹۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۰
|
از : ناصر م
عنوان : شاعر انسان؟
بسیار خوب جناب اهل فن عزیز گیرم نظر شما را قبول کردیم که شاملو شاعر انسان بود و با طبقه مبقه کار نداشت. قبول. یعنی شما میفرمائید که انسانی مثل احمدی نژاد هم میتواند خود را در شعر شاملو باز بیابد؟ یا اینکه شما هم از انسان می خواهید تعریف و توصیف خودتان را بدهید؟ در این صورت تعریقف شما هم لاجرم و ناگزیر می شود مثل تعریف آقای قراگوزلو
انسان طبقاتی
اگر غیر از این است لطف کنید ما را نسبت به انسان مورد نظر خود روشن کنید
٣۹۰٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۰
|
از : بهاره ک.د
عنوان : مقالات آقای قراگوزلو در گوهران و یک پرسش
آقای قراگوزلوی عزیز
با سلام
شما پس از مدتی سکوت در عرصه نقد ادبی ناگهان در فصل نامه " تخصصی شعر گوهران " به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی خانم سعیده آبشناسان ظاهر شدید. چهار مقاله سخت جنجالی نوشتید و به نظر من و دوستانم که در نمایشگاه مطبوعات سال ۱۳۸۴ به خود شما هم گفتیم جنابعالی تقریبا همه کاره آن مجله بودید. حتی از رسم الخط مجله و نوع درج مقالات آن هم می شد این را حدس زد. تا این که ویژه نامه احمد شاملو منتشر شد. زیر نام خانم آبشناسان از شما بهعنوان مشاور سردبیر یاد شده بود. مجله در دو جلد هنوز هم هست. نوع چینش مقالات و محتوای آنها و نویسندگانی نظیر فریبرز رئیس دانا و رضا انزابی نژاد چپ تا بهروز ثروتیان که برای اولین و آخرین بار به این محله مقاله دادند نماینگر این امر بود که شما مجله را می بستید. عنوان مشاور هم برای این بود که لابد حضور شما در مجله و کنار سردبیر توجیه شود. حال ممکن است بفرمائید که
چررا دیگر در گوهران نمی نویسید؟
چرا گوهران از شاملو ناگهان تا یک شاعر ناشناس کرمانشاهی افت کرد؟
آیا هنوز هم به آن برخورد تند و تیز و زهر آلود و خشمگینانه با منوچهر آتشی پایبندید؟
ببخشید قرار بود یک سوال در میان باشد اما دوستان خواستند این سوالات هم اضافه شود. اگر اینجا جواب ندهید جای دیگری گریبان شما را خواهیم گرفت
شمسی / مرجان / و کاوه میر عباسی
٣۹۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۰
|
از : مزدک ر
عنوان : تحریف شاملو توسط سبزها
شاملو بارها و بارها و به مناسبت های مختلف گفته و تاکید کرده و سوگند خورده که آن شعر را در سوگ آل احمد نسروده است. وقتی شلملو خود با این همه صراحتی که در او سراغ داشتیم این مساله را رد می کند چرا شما جناب اهل فن بازهم اصرار بر این موضوع دارید؟
نکند می خواهید بفرمائید که شاملو دروغ گفته است؟
فیلم آن موجود است
مصاحبه آن موجود است
البته خیلی ها رای مردم در دوم خرداد را به حساب تقابل با نامزد حاکمیت گذاشتند. شاملو هم ممکن است به خانم بهبهانی چنین حرفی را زده باشد اما این دلیل نمی شود که او اصلاح طلبان را تائید می کرده است. بابا جان وقتی که همه برای صف کشیدن در دوازدهم فروردین ۱۳۵۸ از سر و کول هم بالا می رفتیم تنها روشنفکری که گفت من رای نمی دهم شاملو بود.
آقایان خانم ها
لطفا واقعیت را تحریف نکنید
لطفا شاملو را تخریب نکنید
گیرم که با این حرف ها و موعظه ها شاملو سبز نمی شود
٣۹۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۰
|