از : رسول د
عنوان : انقلاب و مرحله آن
به نظر من مشکل امثال آقای نامی شاکری از آنجا شروع می شود که مانند چپ دهه ۵۰ و قبل از آن حزب توده مرحله انقلاب را دموکراتیک ارزیابی می کند و نمی تواند به این بدیهی ترین اصل دوران جهانی سازی های سرمایه داری انحصاری و نوامپریالیسم برسد که انقلاب دموکراتیک به قول لنین همان اقتصاد بورژوائی را هدف میگیرد. اگر کسی مرحله انقلاب را دموکراتیک بداند در نتیجه با رفسنجانی و موسوی و خاتمی تا لیبرال ها برون مرزی متحد می شود و جنبش سبز را انقلابی می خواند و بورژوازی لیبرال را تقدیس می کند. متاسفم برای این موضع که فکر می کند تحریم اصلاح طلبان پشیزی می ارزد. این مواضع به درد راه توده می خورد. خوشبختانه کمیته مرکزی اکثریت نیز پس از پوست اندازی های اخیر به شعار زنده باد سوسیالیسم روی آورده است.
۴۲۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : احمد الهیاری
عنوان : قراگوزلو: تا آینده یی قابل پیشبینی نیز امکان این هژمونی کارگری بسیار دور است
با درودبه مسئولان گرامی سایت اخبار روز و خوانندگان ارجمند.
لازم می بینم ، قبل از نوشتن کامنت خود در مورد نوشته ی حاضر -انتخابات در گیومه- ، اشاره ای به کتاب جدید آقای قراگوزلو داشته باشم : به نام " پرستو در باد " در سوئد منتشر شده ست.
* روی جلد کتاب با یکی از نقاشی ها ی زنده یاد بیژن جزنی - تابلوی سیاهکل - مزین شده ست. پیامش ، رابطه ی کتاب با جنبش فدائی می باشد.
* در پشت جلد کتاب میخوانیم : محمد قراگوزلو ، متولد ۱۳۳۸،تهران.....
* «روایت» گونه ای ، در ۲۹۶ صفحه ، بزیور طبع آراسته شده ست.
* سهراب «راوی» کتاب ا - با توجه به تاریخ تولد آقای قراگوزلو ، در وقایع روزهای انقلاب بهمن، ۱۹ ساله و با گرایش «چپ » می باشد ، مانند هزاران جوان مبارزه به انقلاب پیوسته ست. پس از مطالعه چند صفحه، معلوم میشود که سهراب با تجربه سیاسی در یک محفل «چپ» از سالهای قبل از انقلاب هم «روایت» هائی دارد، ولی زیاد به سالهای عقب تر باز نمیگردد .
* مخاطب اصلی سهراب در «روایت» دختری بنام پرستو می باشد که پرستار بیمارستان هزار تخت خوابی ست و خواهر فدائی شهید احمد فرهودی ست که در تمام طول «روایت » از جنبش فدائی دفاع می کند. «راوی » کتاب «پرستو در باد» از طریق دیالوگ های سهراب و پرستو مسائل جنبش چپ و کارگری در ایران و جهان تا روزهای انقلاب را نه آنطور که «دیروز» بود و به آن نگاه می کرد ، بلکه به آن صورت که آقای قراگوزلوی ۵۰ ساله «امروز» می بیند و به آن معتقدر ست به نقد می کشید.
در باره ی این کتاب نقدی ندیده ام ، جای تاسف ست که فدائیان نیز به این گونه فعالیت ها اهمیت نمی دهند. تاثیرات چنین کتابهائی در جامعه متفاوت خواهد بود ست.
- خوانندگان نسل گذشته ، بنا بر خاستگاه طبقاتی و بینش خود قضاوت های متفاوت خواهند کرد. ولی «چپ » ها عموما، رابطه ی منطقی بین این «روایت » و شرائط بعداز کودتا پیدا نمی کنند و از اینکه «راوی» تمام هستی جنبش چپ و کارگری در ایران و جهان را در یک محدوده بسیار فردی «تصویر» کرده و بر اساس همان تصویر ها از کل و اجزای جنبش چپ و کارگری ایران و جهان نتیجه گیری و آنها را «انحرافی » تبیین می کرده ، تعجب می کنند. و «راوی » قادر نیست با استفاده از نقل قول و مستندات و یا دلیل منطقی ؛ پیشنهاد ، گزینه و آلترناتیوی برای جنبش آن دوران ارائه کند..
-- خوانندگان نسل امروز با این نوع «روایت » ها بیش از پیش نسبت به جنبش واقعا موجود قبل از انقلاب بدبین خواهند شد.گسست و بیگانگی افزایش و ادامه کاری در جنبش تضعیف خواهد شد.
بنظر من تاریخ جنبش کارگری و سوسیالیستی در جهان و ایران با تمام افت و خیز ها - نقطه ضعف ها ، شکست ها، پیروزیها- انحرافها ، اشتباهها ، و بسیاری زشت وزیبای دیگر - تاثیرگذاریهای مثبت و هزاران نکته ی دیگر هویت قابل انکار چپ را تشکیل میدهد که راهیان چپ مسئولانه جهت نیرو بخشیدن به آن از هیچ تلاش فکری و عملی دریغ نخواهند کرد و تردیدی نیست که با روشهای مناسب تر به پیکار علیه مناسبات ظالمانه سرمایه داری ادامه خواهند داد.
حال به کامنت خود می پردازم:
در نوشته ی حاضر نیز آقای قراگوزلو آب پاکی را بر روی دست همه ریخته ست و فقط به چند مورد آن سریع اشاره می کنم
ایشان سوسیالسیم چپ را چنین تعریف نموده اند:
• منظور ما - فعلاً - از سوسیالیسم چپ آن بخش از افراد و گروه-هایی است که مستقل از بورژوازی غالب و مغلوب، برای امر خطیر تشکل، سازمانیابی و آگاهی طبقاتی کارگران میکوشند و تنها راه پیروزی انقلابی یک جنبش فراگیر اجتماعی را در استراتژی هژمونیک شدن جنبش طبقه ی کارگر ارزیابی میکنند. ( من متوجه نمی شوم آیا مطابق استاندارد ایشان اصلا افراد و جریانها واجد این شرط و شروط استاد میشوند یا نه ؟ )
ایشان حقوق بالای وکلای مجلس را نیز با انقلابیون کومون پاریس مقایسه می کند:
• در باره ی حقوق بالای نمایندگان مجلس میدانم. با این حال مقایسه کنید وضع این نماینده گی شدن را با نماینده گان کمون پاریس که دستمزدشان حداکثر برابر یک کارگر نیمه ماهر بود و هر لحظه قابل عزل بودند. چنین است تفاوت نمایندهگی در دموکراسی بورژوایی و پارلمانتاریستی با نماینده گی مستقیم و قابل عزل در دموکراسی سوسیالیستی( نمی دانم چه ربطی دارد!)
ایشان بالاخره اعلام تعطیلی مبارزات تا اطلاع ثانوی ابلاغ می فرمایند:
•در متن تحولات اجتماعی کنونی ایران تا آینده یی قابل پیشبینی نیز امکان این هژمونی کارگری بسیار دور است. (خوش بینان صفت بسیار را حذف کنند.).واقعیات اجتماعی ایران را به اتهام پاسیفیسم زیر فرش نکنید...
( در بالا تنها راه پیروزی انقلاب را ..... در هزمونی طبقه کارگز کلید می کند تا در اینجا با نبود آن بی حاصلی جنبش ضد دیکتاتوری موجود را« بشارت» دهد؟ یا فقط یک تلنگر سیاسی به فعالان «بازیگوش » چپ؟
اما واقعا مقصود از « آینده قابل پیش بینی» قابل سنجش ست ؟ چند سال؟
بهر صورت معلوم نیست که انقلاب ما دمکراتیک ست یا سوسیالیستی کارگری !
یاد قدیم ها می افتم و شعار معروف « تنها ره زهائی ، پیوند با فدائی»
۴۲۷۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰
|
از : سعید
عنوان : مطلب طولانی و پُرگویی تکرار مکرر
نویسندهً محترم با این همه جملات و مطلب طولانی و تکرار مکرر بدیهیات ، که از کسی پوشیده نیست، می خواهد به چه نتیه گیری و برنامهً عملی مشخصی برسد؟. تکرار گفته ها و نظرات مارکس و لنین ، بدون اینکه ناظر بر "تحلیل مشخص از شرایط مشخص" و ناتوان از ارائهٌ یک برنامه و طرح برای اقدام مشخص سیاسی باشد فقط به پُرگویی آدم تازه کار محتاج شهرت می خورد.
در ضمن درست که اقشار و طبقات میانی ، متمایل به بورژوازی و خرده بورژوازی هستند امٌا آیا درست است که آنها را وابستگان به غرب و آمریکا بحساب آوریم؟. آیا این همانی نیست که رژیم می خواهد برای تشتت در جنبش ضد استبدادی مردم القاء کند؟. و که گفته که اقشار و طبقات گوناگون ملت ایران، بجز بورژوادلالها ، تمام ارکان حکومتی و بورژوازی وابسته به آن نمی توانند در جنبش دمکراتیک-ضداستبدادی ایران ذیحق و ذینفع باشند؟. ترکیب قدرت سیاسی را قطعأ توازن قوا و میزان شرکت اقشار گوناگون و نمایندگان سیاسی آن ها در پیشبردجنبش مشخص می کند. پس قرار نیست هم شاکی و هم دادستان و هم قاضی و هم داروغه باشیم
۴۲۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : ماموریت آقای قراگزلو!
من هر بارپس از خواندن متنی از آقای قراگزلو، نگران آنم که این زبان تلخ در نفی همه چیز و همه کس واقعی در ستایش آن "طبقه ی کارگر" موهوم و آن "انقلاب کمونیستی" موعود ، معیار "کمونیسم "تلقی شود و به اعتبار مدیای انتشار و کاراکتر نویسنده اش مخاطبان چپ را در این "هنگامه" به بی عملی بکشاند! اگر هر متن کوششی برای " تحلیل " شرایطی مشخص برای استخراج و پیشنهاد "راهکار"ی ممکن برای کمونیست ها و دیگر نیروهای ترقی خواه باشد، این متن آقای محمدقراگزلو نیز همسان بیشتر متن هایش از چارچوب یک لفاظی و فاضل نمایی چپ نمایانه فراتر نمی رود. راستی باید تا تحقق شرایط عینی وقوع "انقلاب کارگری" دست روی دست گذاشت وهرجنبش وحرکت دمکراتیک را با انتساب به " بورژوازی" و ضد انقلاب ، با تبختر نکوهش کرد؟ در ورای اینهمه "قال مارکس" ، "قال لنین "، این انقلاب پرستی در متن های آقای قراگزلو، عملا در خدمت نیروهای مرتجع، بنیادگرا و محافظه کار است . بعید است که محمد قراگزلو نداند در فقدان "شرایط" انقلابی، آسمان ریسمان بافتن برای تخطئه ی "تحریم" کنندگان انتخابات پیش رو، ممکن است به انجام ماموریت از سوی کدام جریان ها تلقی شود! در وضعیت خطیر این روزها که تمام نیروهای ترقیخواه برای نخستین بار در گستره ای به این وسعت ، می خواهند با تحریم انتخابات دوازده اسفند، تناسب قوای جدیدی از نیروهای دمکراتیک و ترقیخواه را به ثبت برسانند، وظیفه ی کمونیست ها حضورفعال برای سازماندهی این تحریم است . مهم نیست که از مارکس و لنین برای چنین موقعیت هایی " حدیث " های متناسب برای آقای قراگزلو وجود دارد یا نه ، مهم است که کمونیست ها با تحلیل شرایط عینی و اجتناب از هر گونه تحمیل ذهینت آرمان گرایانه به "واقعیت"، مانع عمده ی تکامل تاریخی جامعه شان را بشناسند و بیشترین نیروهای ممکن را برای غلبه بر آن مانع، بسیج کنند! امروز، دیکتاتوری متکی به ثروت های بادآورده ی نفتی با ماجراجوهایی های سیاسی (ونه بورژوازی مشروح در متون کلاسیک)، مانع عمده ی تکامل تاریخی جامعه ی ایران است . راه غلبه بر این مانع فقط "انقلاب کارگری" نیست !
۴۲۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : مهری ش.ح
عنوان : آزادی برای خانه سینما... و من نگرانم
قلع و قمع کاندیداهای انتخابات در این چند دوره تا آنجا پیش رفته که کسی نمانده است که مردم به آنان رای بدهند. من خود در انتخابات دوم خردا و بعد از آن شرکت کردم و در آخرین انتخابات هم به مهندس موسوی رای دادم اما الان فکر می کنم که راه انتخابات برای همیشه بسته است و ما چه شرکت کنیم چه نکنیم بی فایده است.
اما واقعا از محمد جان - بعد از مدت ها دلخوری - یک سوال دارم و آن این که اگر خانه سینما آزاد باشد و استاد شجریان آزادانه کنسرت بگذارد بد است؟حتا به نظر من باید روزی برسد که گوگوش هم بتواند درتهران کنسرت بدهد و بهروز وثوقی هم فیلم بازی کند. من خود شاعرم و دو کتاب در وزارت ارشاد دارم که مجموز نشر نگرفته است. جائی برای انتشار آثار ما وجود ندارد. نه مجله ای و نه شب شعری. خانه هنرمندان را بستند و حالا نوبت خانه سینما را هم بسته اند و ما دل تنگیم.
برادر من یک بازیگر مطرح سینمای ایران است که بخشی از دستمزدهای خود را صرف هزینه های خیریه از جمله کودکان کار می کند و برای سرپناه کارتون خوابان تلاش می نماید. خانه سینما جائی بود براین این تشکل و گرد آمدن سینماگران مستقل غیر دولتی که بر خلاف سلحشورها به هنرشان وابسته اند نه به حکومت. چند روز استاد عزت الله انتظامی را دیدم با چشمانی اشک بار. دلم گرفت.و بعد که تنها به خانه آمدم تمام جراغ ها را خاموش کردم و مثل فروغ در عمق تاریکی به سیاهی شب دست کشیدم. من می خواهم مخافت خود را با نظر دوست و همراه گذشته ام محمد جان اعلام کنم و بگویم که حتا آزادی های مثقالی مانند آزادی خانه هنرمندان و آزادی کانون نویسندگان یک حرکت مثبت است که روز به روز از ما هنرمندان دریغ می شود. فردا لابد می خواهند مانند کره شمالی به ما دستور بدهند که لباس همرهنگ نظامی و متحدالشکل بپوشیم. من نگرانم. نگران. و هرچند نمی خواستم دیگردر بخش کامنتهای مقالات محمد جان دخالتی داشته باشم اما دلم نیامد. من مانند احمد جان شاملو فکر می کنم
آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
به اندازه گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
و دریغ اگر دلخوری های موقت به کینه تبدیل شود. من به دوستمان بنفشه سرشب گفتم که شما نمی توانید محمد جان را تحت فشار بگذارین که مانند شما فکر کنند و برخلاف شما ما مثل گذشته این عزیز را در صف نویسندگان اصلی و صاحب خانه ی خود می دانیم و روزی که این خانه ما باز و آزاد شود ما آن را آب و جارو خواهیم کرد و از محمد جان خواهیم خواست مثل گذشته در دفتر نشریه برای ما فال حافظ بگیرد. چشمانش را ببندد. به میترا نهیب خواهیم زد که شیطنت نکند.
می دانم که به انتخابات امیدی نیست اما آیا به مردم هم امیدی نیست؟
یکی به من بگوید که آینده سفید است. من نگرانم. نگران
۴۲۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : محمود میم
عنوان : اسب تروا و شکست خوردگان
جنبشی که با تئوری بی مایه و بی پایه و خنده دار یک طنز نویس که در تهران ادای ملاحسنی را در می آورد شکست بخورد که دیگر جنبش نیست. همه می دانیم که ماجرای خنده دار اسب تروا قبل از ۲۲ بهمن ۸۸ توسط گروه جرس به رهبری آقای مهاجرانی نوشته شد و نویسنده آن هم کسی نبود الا ابراهیم نبوی که سابقه فعالیت سیاسییش به نوشتن طنز در مطبوعات دوم خرداد خلاصه می شد. حالا آن بنده خدا برداشت به مردم معترض گفت که در اسب تروا بروید و از آن جا که بسیجیان میدان آزادی را پر می کنند شما دست بند سبز به دست یک دفعه در میدان ظاهر شوید و رقیب را غافل گیر کنید. او کور خوانده بود که سپاه تمام تهران را اشغال می کند. در نتیجه این تاکتیک اسب تروا تبدیل به یک کمدی شد. حالا هم می شنویم که آقا یا خانم
هواخواه " جنبش شکست نخوردگان " اینگونه فرمایش می فرمایند که گویا همان تاکتیک نامربوط باعث شکست جنبش شد. واقعا جنبشی که با نوشته یک آدم خوش خنده شکست بخورد همان بهتر که شکست بخورد
۴۲۷۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : سیروس نهاوندی
عنوان : یک نکته باریک و بسیار مهم و قابل توجه چپ
در این مقاله نقد جانانه ای از مواضع کل جریان جنبش سیاسی اصلاحات ارائه شده و در این شکی نیست. اما من میخواهم به موضوعی بسیار حساس متمرکز شوم که متاسفانه تا کنون در هیچ جا ندیدم دوستان و عزیزان کامنتگزار به آن توجه کرده باشند.
همانطور که می دانید نوع و ماهیت سرمایه داری در ایران از زمان شاه محل تنازع و برخورد چپ بوده و مثلا در ابتدای انقلاب حزب توده با تقسیم بندی سرمایه داری به بازاری و صنعتی و وابسته و ملی و مشابه به تحلیل می پرداخت. خط دو و سه هم بورژوازی را با توجه به کمپرادور بودنش نقد میکردند. بعضی نیز هنوز ایران را در مرحله پیشا سرمایه داری یا نیمه فئودال نیمه مستعمره می دانستند و از این موضع خواهان انکشاف نیروهای مولده بودند. سی و سه سال بعد از آن مباحث حالا در یک حزب کمونیستی دیگر دعوا بر سر این که بورژوازی ایران متعارف شده است به یک اکثریت و اقلیت جدید دامن زده و یک انشعاب دیگر. این بار در حزب حکمتیست.
مسئله این است که بورژوازی ایران متعارف است یا نه؟
قراگوزلو با توان تئوریک خود می تواند به این سوال جواب بدهد و از اشاره به این که این بحث را چرا قبول ندارد فراتر برود.
۴۲۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : ناهید صابری
عنوان : شکست نخوردگان شکست خورده
دوست عزیز و فعالی که تحت نام ج.ش ن کامنت می گذارند و معلوم است که با توجه به نام مستعار خود ادبیات منصور حکمت را پیشه کرده و به اعتبار نام بردن از سبز تحت عنوان انقلاب بازهم معلوم است که از میان سه حزب کمونیست کارگری زرفدار گروه تقوائی است در نقد خود نسبت به مواضع سیاسی و اصولی محمد قراگوزلو به یک تناقض دچار شده است. ایشان ابتدا از انقلاب ایران یاد می کند و سپس ماجرای عاشورا و شکست جنبش سبز را به گردن لیبرال ها می اندازد و در همان حال از وجود یک حزب کمونیستی کارگری فعال در صحنه دفاع می کند. در این صورت دوست عزیز ما شکست خوردن را می پذیرد و تاریخ آن را عاشورا تعیین می کند. مضافن رهبری لیبرالبسم بر جنبش را هم قبول می کند. با این حساب این دوست ما باید بگوید تحلیل و ساز مخالفش کجای نقد محمد قراگوزلو را نفی کرده است؟
مسئله به سادگی این است که آقایان کمونیسم کارگری از بس در تلویزیون خود از انقلاب انسانی و آی دارد انقلاب می شود و همین فردا انقلاب خواهد شد و غیره داد می زنند که آدم باور می کند دارد انقلاب می شود و صبح که از خواب بلند شویم کار تمام است. این امید واهی مردم را به سراغ نخود سیاه می فرستد و عملا یاس و افسردگی را رواج می دهد. من خوب یادم است که روز سه شنبه و ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ بعد از راهپیمائی میلیونی مردم تهران از رسانه اعلام شد که قرار است نماز جمعه ۲۹ خرداد را آقای خامنه ای بخواند و در مورد اعتراض مردم موضع بگیرد. در آن هنگام خانم شهلا دانشفر که مسئول بخش کارگری حزب کمونیست کارگری است در تلویزیون کانال جدید ظاهر شد و اعلام کرد نیازی به این نماز حمعه نیست چرا که تا روز جمعه کار تمام است و روز بعد هم آقای کریمی از مردم خواست که عکس حمید تقوائی را بلند کنند؟؟؟ آیا این ها امید کاذب دادن نیست؟ آیا از طریق مدیا و با شعار می شود انقلاب کرد؟ اصلن آیا مردم رهبران این حزب مدعی انقلاب انسانی را می شناسند؟
من خود یک زن هستم و از ستم های جنسی که جامعه مردسالار ایران بر زنان تحمیل کرده است واقعن رنج می برم اما هر چه فکر کردم نفهمیدم این " آنقلاب زنانه " یعنی چه؟ یک حزب کمونیستی معمولن شعار انقلاب کارگری می دهد.........
از آقای قراگوزلو نیز به خاطر این نقد همه جانبه و ژرفشان تشکر می کنم و امیدوارم که سالم و سرزنده بمانند و ما بتوانیم با مطالعه مقالات ایشان درک درست تری از وقایع اجتماعی داشته باشیم
شیراز- ناهید
۴۲۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : محسن کوشا
عنوان : چرا دولت تمامیت خواهِ مطلقاً نظامیِ مدلِ چینی ؟
چرا دولت تمامیت خواهِ مطلقاً نظامیِ مدلِ چینی ؟
- سپاهیان ضد انقلاب ایران که فقط نظامی نیستند تا مانند بسیاری کشورها حتی در حکومت های نظامی تحت نظارت حاکمیت، وظایف خود را انجام دهند.
- در ساختار سیاسی ، اجتماعی ، پارلمانی ، اقتصادی ، نطامی ، اطلاعاتی و فرهنگی ایران دست بالا را دارند.
- سپاهیان ایران هیچوقت از از قوانین حکومت مذهبی یعنی ؛ ولایت فقیه ، مجلس و دولت تبعیت نکرده اند و برای خود حکومتی جداگانه دائر کرده اند .
- نقش رهبران سپاه ضد انقلاب؛ فراتر از ژنرال های معروف در ارتش ترکیه ست که همیشه با نقش فرا قانونی منشا کودتا هائی بوده اند.
سپاه در نبود قانون و دولتمردان کاردان در حوکمت ولایت فقیه به مصادره و اشغال مراکز استراتژیک اقتصادی ، نظامی کشور نائل آمده است چنین ثروتی در اختیار هیچ ارتش و نظامی در سایر کشورهای جهان وجود دارد. آری همین موضوع آینده ایران تاریک تر از همیشه رقم خواهد زد.
توضیح : ارتش مصر بخاطر تملک بخشی بزرگی از ثروتهای مردم مصر ، مانند املاک و مستغلات و بعضی صنایع بعنوان بخشی از طبقه حاکمه، تضاد اقتصادی شدید هم با جنبش آزادیخواهانه و عدالت خواهانه مردم مصر دارد، علیرغم برکناری و محاکمه حسنی مبارک با اقتدار کامل به کار خود ادامه میدهد. ژنرال های مصری بعلاوه از بودجه های میلیاردی و مستقیم ایالات متحده برخوردار بوده اند که بعداز اسرائیل در مقام ۲ دریافت کمک نظامی از آمریکا قرار می گیرد. چنین ارتشی از منافع و ثروتهای کلان و ممتازی که تا بحال کسب کرده صرفنظر نخواهد کرد و چنین بنظر میرسد که با نیروهای مذهبی به حکومت ادامه خواهند داد. ارتش ثروتمند مصر را نباید آنرا با ارتش شاهنشاهی و نظائر آن قیاس کرد که احیانا در تمام ارتش ایران چند تا تیمسار متمول هم وجود داشت.
سپاه پاسداران ضد انقلاب ایران با کمک شریعتمداران تا بحال به این قدرت کم نظیر رسیده ست که در جهان بی همتا ست. این کابوس تمام آزادیخواهان ایران ست به همین وضوح ! مگر روشن فرمائید که ارتش چین بر رهبران سیاسی و اقتصادی چین تسلط بیشتر دارند و از نقش نسبی ممتاز تر از سپاه پاسداران در چین برخوردار هستند که سپاه در جستجوی پیاده کردن مدل چینی در ایران ست.. نمیدانم وضع ما خطرناک تر آز آن ست که از چشم بادومی ها عبرت بگیریم !
۴۲۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : سروش ک
عنوان : منشویسم انقلابی است
آقای قراگوزلو
با سلام و پوزش
میخواستم ببینم که شما با کدام استدلال منشویک ها را درکنار لیبرالها قرار می دهید و با این نظر افراطی خود مرتضی محیط را کنار عباس میلانی میگذارید؟
۴۲۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|