از : سیما سرابی
عنوان : انصاف ۲
آقای بهبودی گرامی،
نه هدایت، نه شاملو ونه احسان طبری هیچکدمشان برای من مقدس نیستند، همه آدمهایی هستند مثل من و شما، البته با ویژگیهای خودشان که این ویژگی ها بخشی "آمدنی" و بخشی "آموختنی" است. هیچکس حرف آخرا نمی زند. اصلا حرف آخری وجود ندارد مگر اینکه ما با دیدگاههای مذهبی قائل به مباحث آخرالزمانی و ظهور باشیم.
نظرات آقای طبری هم که خیلی برای من محترمند، در روند تحولات اجتماعی جای خود را به مباحث تازه تری داده اند که با رشد و پیشرفت جوامع امروزی مطابقت بیشتری دارد. کسانی که دنبال حرف آخر از دهان هدایت، شاملو یا احسان طبری و یا کسی دیگری می گردند راهی به دهی نخواهند برد. من به جنبه های هنری کار هدایت و شاملو اشاره می کنم که خصلت جهانگیر دارد و باعث غرور و مباهات "جمعی" از ایرانیان از جمله سیما سرابی است، شما به ضعفهای شخصیتی و مسائل روانی اشاره می کنید . این دو مقوله از هم جداست. لا اقل از هشت زاویه می شود یک کار هنری یا مولف را نقد کرد. نقد امروز با اعلام مرگ مولف خواننده ی اثر را دانای کل در خوانش و برداشت از اثر می داند. متوجه هستید؟ آنچه که از شاملو و هدایت مانده است امروز دیگر جنبه های خصوصی زندگی آنها نیست. آنچه که آقای نوح گرامی این انسان شریف و میهن دوست نوشته اند نقد نیست معرفی کوتاهی است از کتابی که خوانده اند و رضایتتشان را فراهم آورده است. سوال من از شما اینست، آیا می شود بر معایب یا محاسن کتابی که نخوانده ایم و مولف آنرا نمی شناسیم انگشت بگذاریم؟
باز هم برای شما آرزوی انصاف دارم.
۵٨۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : سفسطه
" چون چیزهای میلیون ها بار ارزشمندتر برای خواندن " نداشتم این جملات را از فرمایشات جناب مسعود نقره کار " ببخشید " بهبودی استخراج کردم :
" از مسعود نقره کار چیز زیادی نخوانده ایم و نمی توانیم بخوانیم.".
" ما این اثر نقره کار را نخوانده ایم و نخواهیم خواند.
چون چیزهای میلیون ها بار ارزشمندتر برای خواندن داریم."
" مقایسه [ آثار] نقره کار با آثار ویکتور هوگو درست نیست.".
" نقره کار حتی لبی از هومانیسم هوگو تر نکرده است".
" [آثار] نقره کار را اما می توان بلحاظ محتوای ایدئولوژیکی با آثار صادق هدایت مقایسه کرد".
" مسعود بهبودی نوشته نوح نبی را نقد کرده است و نه کتاب نقره کار را.".
" نگفته که نقره کار را نمی شناسد.
گفته که این کتابش را نخوانده است. ".
دور تسلسل :
" از مسعود نقره کار چیز زیادی نخوانده ایم و نمی توانیم بخوانیم.".
اگر تفسیرات عقاید مارکس و لنین و دیگران هم از این رقم باشد وای بحال مارکس و لنین و دیگران.
۵٨۴۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : سیما سرابی
خیلی ممنون سیما سرابی دیرآشنا
روزی سوالاتی طرح کردید و مسعود بدبخت چندین ساعت صرف پاسخ کرد و به دلیل احتمالا ایرادات ایدئولوژیکی منتشر نشد.
از شما پرسید که نمی خواهید از کانال دیگر دریافتش کنید؟
ولی پاسخی دریافت نکرد.
بگذریم.
شما اگر ایرادی به حکم (جمله) معینی از مسعود بهبودی دارید، لطف کنید و مشخصا طرح کنید تا بتوان پاسخ مشخص داد.
مسعود بهبودی نقد نوح نبی را نقد کرده است.
نگفته که نقره کار را نمی شناسد.
گفته که این کتابش را نخوانده است.
همین و بس.
راجع به صادق هدایت از نفیسی نقل قول کرده.
احسان طبری مطلب مفصلی راجع به ایشان دارند.
شاملو هم بلحاظ جهان بینی مثل هدایت اند.
در اینکه طرفدار دارند، حق با شما ست.
ولی به ما ربطی ندارد.
ما خدا را شکر که اندکی مغز ناقابل در کله برای اندیشیدن و شناختن داریم.
و مثل هر شهروند بورژوائی ابراز نظر می کنیم.
شما می توانید نظر ما را رد کنید و نظر خود را اثبات.
هماندیشی همین است دیگر.
صاحب نظر را که به چارمیخ نمی کشند.
شما فقط اثبات کنید که شاملو طرفدار فلاسفه بورژوائی واپسین مثلا یاسپرس و یا طرفدار تئوری نخبگان نیست.
هدایت طرفدار فلسفه طبقات اجتماعی واپسین نیست.
هدایت طرفدار پسیمیسم، نیهلیسم، یأس و انتحار نیست.
۵٨۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲
|
از : سیما سرابی
عنوان : انصاف
آقای بهبودی عزیز، با احترام بسیار نظرات شما در این ستون برای من بسیار شگفت انگیز است. شما می نویسید که:
نقره کار حتی لبی از هومانیسم هوگو تر نکرده است.
شما که کتاب را نخوانده اید چگونه به این جمع بندی رسیده اید. مبنای قیاستان چیست، همین نوشته ی مختصر استاد نوح!!؟
از این گذشته، آیا این بی انصافی نیست که به زنده نامان هدایت و شاملو، دو چهره ی در خشان ادبیات و فرهنگ ایرانی این چنین برچسب بزنیم. شما از این گرد و خاک کردنها چه عایدتان می شود، شهرت و......؟
من آقای نقره کار را شخصا نمی شناسم اما درمیان آشنایان با فرهنگ مبارزاتی فارسی زبان آقای نقره کار چهره ای بسیار محترم و متشخص و صاحب قلمی کوشا هستند که در این راه استخوان ترکانده و مو سفید کرده اند. اگر شما ایشان را نمی شناسید مشکا جای دیگری است.
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد.
برایتان رزوی انصاف دارم
۵٨۴۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : شادی
خیلی ممنون از نقد.
لطفا کامنتی را که نقد می کنید بخوانید.
مسعود بهبودی نوشته نوح نبی را نقد کرده است و نه کتاب نقره کار را.
ضمنا نکته دیگر ی هم قابل یاد آوری است:
دو بیت منقول از سعدی باید به شرح زیر باشد:
کلیم الله ز کوه طور خیزد
عسل از معدن زنبور خیزد
اگر صاحبدلی، بشنو ز سعدی
که از قبر محمد نور ریزد. (و گرنه بلحاظ وزن می لنگد)
۵٨۴۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲
|
از : پروانه شادی
عنوان : چگونه
آقای مسعود بهبودی محترم شما که این کتاب را نخوانده و نخواهید خواند چگونه این نظرات را در مورد این کتاب می دهید؟ آیا علم لدونی دارید و یا شاید آخوند هستید و از همه چیز با خبرید!
۵٨٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : عمری دگر بباید بعد از وفات مارا - کین عمرطی نمودیم اندرامیدواری
سرکار ربابه خانم،
فرمودید " دست بوسی در شأن انسان نیست. ".
دست و لب که جای خود دارد ، زمانی آرزو داشتم که دامن محبوبی را ببوسم ، نشد که نشد و هنوز در حسرتم. خوب شد که کمونیست نشدم و امیدم به حیاتی دیگراست.
۵٨٣۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲
|
از : سلام
عنوان : متن بهروز شیدا در باره بچه های اعماق
متن بهروز شیدا، منتقد و پژوهشگر ادبی در باره بچه های اعماق
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۳/۱۱/۱۷۰۱۱۵.php
۵٨٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲
|
از : اسماعیل قوامی
عنوان : ببخشین رفیق! جای دیگرشان را می بوسم!
سرکار ربابه . والله من نمی دانستم بوسیدن دست یک نویسنده به نیت تشکر از او این همه فعل و انفعالات ایدیو لوژیک و سیاسی و ایسم با خودش داره و یک بوس ناقابل کارش به آخوندیسم و بورژوازی و رنسانس و مدرنیته و.... کشانده می شود از آقای نقره کار می خواهم تا کار به جاهای باریک کشیده نشده بوسمان را بر گرداند. اما رفیق! آخوندها تنها جایی را که بوس نمی کنن دست است. در ضمن به این همه دانش و سواد شما حسرت می خورمُ موفق باشین رفیق ربابه!
۵٨٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲
|
از : ربابه ر
عنوان : دست بوسی؟
دست بوسی یکی از سنن اساسی آخوندیسم است.
دست بوسی میراث مذموم نظامات اجتماعی برده داری، فئودالی و غیره است.
دست بوسی در شأن انسان نیست.
دست بوسی نشانه بی چون و چرای بیگانگی با رنسانس، مدرنیته و دستاوردهای معنوی عصر جدید، فلسفه روشنگری و فلسفه کلاسیک بورژوائی است.
ضمنا ریشه های جمهوری یأجوج و مأجوج اقتصادی ـ اجتماعی اند:
پیروزی فوندامنتالیسم شیعی رستاوراسیون نام دارد که به معنی احیای فرماسیون اجتماعی سرنگون شده در اثر انقلاب بورژوائی سفید از بالا ست:
پیروزی فوندامنتالیسم شیعی به معنی برگشت به فئودالیسم و صدر اسلام است، البته برگشتی بلحاظ تاریخی محال و محکوم به شکست
و محکوم به ورشکست اوتوپی مربوطه البته به قیمتی خارق العاده و خونین
۵٨٣٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲
|