یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مواضع چریک های فدایی خلق
در برابر استقرار نظام جمهوری اسلامی
- مجید عبدالرحیم پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : masoud memar

عنوان : حضور مجدد آقای مسعود بهبودی
با پوزش یادم رفت در مورد جمله پایانی شما نظرم را بگویم که میگوئید :
« اصطلاح ارتجاع سرخ و سیاه دربار درست بوده است. »
خیلی کارنامه خود را بررسی کرده اند و در مواردی دیدگاه و سیاست خود را نقد کرده اند.
در مواردی شما حق دارید درست بدانید ٫ همانطور که استبداد فردی خواندن شاه و شکنجه گر و جنایت کار نامیدن دربار درست است.
۶۰۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای مسعود بهبودی
دو نفر برای آموزش موسیقی ثبت نام میکنند از اولی میپرسند با کدام آلت موسیقی کار کردید؟ جواب میدهد که هیچ اطلاعی از موسیقی ندارد استاد میگوید ساعتی ۵۰ تومن میشود از دومی میپرسد و جواب میدهد که تابحال گیتار و سنتور و ضرب و وو با روش خود نواختم استاد میگوید اگر شانس بیاوری حداقل ۱۰۵۰ تومن ساعتی خرج دارد وی اعتراض میکند که جلوتر از اولی است استاد میگوید که ۱۰۰۰ تومن اضافی هزینه ای است که باید خرج شود تا آن چیزهای غلطی که تا بحال آموختی را از کله ات دربیاورم و ۵۰ تومن هزینه یاد گیری است.
شما میگوئید : « تئوری شناخت یکی از ارکان هر جهان بینی (فلسفه) است. »
هیچ جهان بینی فلسفه نیست بلکه فلسفه پیدایشی دارد .
شما میگوئید : « اندیشه باید فی نفسه مثل سیب بررسی شود نه بطور سوبژکتیف، بسته به میل و نظر و منافع صاحبنظر.»
منطق میگوید اندیشه و سیب را نمیتوان با زیرکی مقایسه کرد و نتیجه دلخواه را از این تشابه فرضی بیرون کشید. از دو جنس ناهمگونند البته شما میتوانید و آزاد هستید که بگوئید من کردم و شد ٫ آنموقع بیچاره استاد که چقدر کارش سختتر خواهد شد.
آیا میدانید چرا اکثرفلاسفه برای اثبات نظرات و جهان بینی های مختلف خود دست به نوشتن هزاران صفحه کاغذ میزنند چون تناقضات نظریه خود را توجیه کنند. برای نمونه یکی همان سفسطه « پایگاه » و « خاستگاه » است که با این توجیهات پوششی بر نقض نظریه بکشند. مثالی میزنم : حکایتی است که ابوجهل با سیبی وارد مجلس سخنرانی حضرت علی میشود و سیب را بالا میبرد و میپرسد : یا مولا این سیب قسمت من است یا نه ؟ که در هر صورت جواب مثبت یا منفی علی ٫ عکسش را عمل کند و به نظریه « قسمت » خط بطلان بکشد اما علی زرنگتر از او پاسخ میدهد : ( اگر بخوری قسمتت بوده اگر نخوری قسمتت نبوده است »
آقای محترم جهان بینی فلسفه نیست اما تا قرن نوزدهم اکثر فیلسوفان در مورد جهان بینی مادی و غیر مادی فلسفیدند. فلسفه عبارت است از کاربرد عقل برای حل مجهولات و مسائل. یعنی مارکسیسم فلسفه نیست بلکه فلسفه وجودی دارد میتوانید یک جهان بینی یا نظریه اجتماعی اقتصادی یا مکتب نسبت به باورهای خود بنامید اما نامیدن فلسفه ٫ قدرت فلسفیدن را از انسان تهی میکند و به « بت » تبدیل میکند که دستتان را باز میگذارد برای توضیح مسائل مجهول به توضیح المسائل یا دائره المعارف آن بت رجوع کنید . شما لازم نیست برای اثبات حرف خود مرا به دائره المعارف و صدر مارکسیسم ( باور خود ) ارجاع دهید شما با منطق حرف خود را اثبات کنید نه اینکه خدای شما چه گفته است. کمی دیر تشریف آوردید و فکر میکنید با آوردن واژگانی چون تجار نیمه فئودال و غیره در مورد پایگاه طبقاتی آقای عبد الرحیم پور میتوانید نظرات خود را بخورد دیگران بدهید نه آقای محترم الان دهه ۳۰ یا ۴۰ و ۵۰ شمسی نیست و خریدار کمتری دارد. الان اگر خامنه ای هم بگوید آب در ۲۰ درجه بالای صفر مایع است کسی توجه به گوینده اش نمیکند بلکه حرف درست را میپذیرد.
شما گفتید : « بنظر من نظرات شما غیر علمی اند و احتیاج به تصحیح دارند.
چریکیسم فرمی از آوانتوریسم (چپ و یا راست افراطی) با محتوای طبقاتی فئودالی ـ ارتجاعی و ضد انقلابی ـ سفید بوده است.»
خب غیر علمی بودن آن را از روی منطق و با استدلال اثبات کنید نه با آوردن کلمات از زیرش شانه خالی کنید.
۶۰۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : "مسعود آباد" !
" از : مسعود بهبودی
عنوان : مفاهیم
خیلی ممنون
در کامنت باید به اختصار سخن گفت و از روده درازی پرهیز کرد.". پایان نقل قول.

اگر نه اکثر بلکه تعداد زیادی از کامنت ها و حجم آنها در اینجا از " مسعودها " ست و ظاهرا هنوز درک گفته ها برای مخاطبین " مبهم " است. آیا زمان آن نرسیده که هنر ایجاز را بیاموزیم ؟ ایجاز یعنی درک و تسلط و اشراف گوینده بر مطلب و طول کامنت در اکثر موارد نسبت معکوس با درک مطلب دارد. و با تکرار مکرر این جمله از شکسپیر که
Brevity is the soul of wit. و با عرض معذرت از فضولی و امید که جناب بهبودی به فرموده خود عمل فرمایند. و کد ورودی هم " احغر" از آب در آمد!
الاحغر peerooz
۶۰۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۲       

    از : سعید حسینی

عنوان : برای آقای عبدالرحیم پور
آقای عبدلرحیم پور گرامی، نوشته‍ی مستند شما به ما یادآوری میکند که در آن زمان یکی از بزر گترین جریان های چپ - یعنی سازمان چریک های فدایی - با زبانی شهروندی و نه پرخاشگر، ولایت فقیه و قانون اساسی جمهوری سلامی را در تضاد با مردم سالاری و حق بشر دانست و از پذیرش آن سرباز زد. یادآوری هایی از این دست بسیار راه گشایند، به ویژه برای اثباتی و بخردی کردن جدال هایی که معمولاً با پیشداوری ها سیاسی - ایدئولوژیک شرکت کنندگان آغاز می شوند و با افزودن بر پیشداوری های پیشین آنها، بدون روشن شدن موضوع مورد جدل، به پایان میرسند. این نوشته دست کم، کسانی را که هنوز بر این باور اند که چپ ها از هر پارچه ای، با دمکراسی، با حق بشر و شهروند بیگانه بود ه اند را، مجبور به پاسخ گویی، مقروض به استدالهای بجا و اثباتی می کند. کوشش چپ برای نوشتن تاریخ خود که من آنرا در یکی از نوشته هایم، در همین سایت، پیشنهاد کردم، می تواند، به مانند همین نوشته‍ی کوتاه آقای عیدالرحیم پور، و صدها نوشته های کوتاه دیگر در آینده باشد. نوشته هایی که هریک رخدادی را یا دمی را در تاریخ چپ به ما می شناساند، به یاد ما می آورند، به بحث و نقد می گذارند. امید وارم که هواداران و کنشگران دیگر جریان ها هم از این نوشته سرمشق گرفته، سری به آرشیو ارگان های مرکزی و اسناد سازمان کنونی یا سابق خود زده، ما و افکار عمومی را برای دامن زدن به بحثی فرآورنده نه نابود کنند یاری دهند.
آقای عبدالرحیم پور گرامی خسته نباشید.
س.ح.
۶۰۵۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : مفاهیم
خیلی ممنون
در کامنت باید به اختصار سخن گفت و از روده درازی پرهیز کرد.
متأسفم که مفاهیم مرا مبهم یافته اید.
ما به دو زبان دو طبقه مختلف سخن می گوییم و خواه و ناخواه منافع متضادی را نمایندگی می کنیم.
از دید من، در همین کامنت شما دهها مورد قابل انتقاد است.
مارکس پایگاه طبقاتی اش پرولتری بود ولی نه خاستگاه طبقاتی اش.
این دو مفهوم دو چیز متفاوتند.
منظور از مثال سیب این بود که خود اندیشه و نظر را مورد تأمل قرار دهیم.
شما مثل خیلی ها گفته اید که از چی خوش تان می آید و چی را درست می دانید و یا نادرست.
این مغایر با عینگرائی (اوبژکتیویسم) است.
این فرمی از سوبژکتیویسم است که به ذهنگرائی ترجمه شده ولی ترجمه ی نارسائی است.
منظور من این بود که سوبژکت شناخت و یا صاحبنظر تعیین کننده صحت و سقم اندیشه نیست.
اندیشه باید فی نفسه مثل سیب بررسی شود نه بطور سوبژکتیف، بسته به میل و نظر و منافع صاحبنظر.
تئوری شناخت یکی از ارکان هر جهان بینی (فلسفه) است.

این مفاهیم در دایره المعارف های مارکسیستی ـ لنینیستی توضیح داده می شوند، اگر خواستید میتوانید در گوگل و سایت مربوطه بیابید.

بنظر من نظرات شما غیر علمی اند و احتیاج به تصحیح دارند.
چریکیسم فرمی از آوانتوریسم (چپ و یا راست افراطی) با محتوای طبقاتی فئودالی ـ ارتجاعی و ضد انقلابی ـ سفید بوده است.
جلال آل احمد و امثالهم باید حلقه واسط میان فدائیان و روحانیت بوده باشند:
حکومت ولایت فقیه را جلال تئوریزه کرده بود، به مثابه کپیه ای از واتیکان
جنبش فدائی و مجاهد و فوندامنتالیسم شیعی در ایران ماهیت ارتجاعی و آنتی کمونیستی داشته است.
افراد شرکت کننده در این جنبش تعیین کننده نیستند.
مثلا مجید عبدالرحیم پور نه از طبقات فئودالی است و نه از تجار نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا.
خط مشی آوانتوریستی بطور عینی ماهیت طبقاتی ارتجاعی ـ فئودالی داشته است.
این بحث شورانگیزی است و باید رویش کار شود.
اکنون راست های طرفدار سرمایه داری و شاید هم نوعی فاشیسم مستور، در همین چند هفته اخیر به بهانه سالروز سیاهکل به تبلیغ مجدد چریکیسم برخاسته اند.
اگر کسی به طرفداران آوانتوریسم نظر اندازد، متوجه می شود که ماهیت طبقاتی اش چی بوده و است.
اصطلاح ارتجاع سرخ و سیاه دربار درست بوده است.
۶۰۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای بهبودی
شما نظرات مرا ارزیابی کردید که از باورهای شما نشآت میگیرد نه برخاسته از پایگاه طبقاتی شما . من در مجموع قصد ندارم به برداشت شما پاسخ دهم چون نفهمیدم منظور شما چیست ٫ فکر میکنم اگر مشخصأ نظر خود را در مورد نفی یا رد نوشته من استدلال میکردید یا کمکی میشد به من برای بازنگری و احتمالأ تجدید یا میتوانستم مواضعم را استدلال کنم.
بجای کلمات از جمله سوبژکتیویسم ٫ بینش بورژوائی واپسین ٫ اوبژکتیف ٫ سوبژکت ٫ راسیونالیته ٫ آوانتوریسم با وجود اینکه معنای فارسی آنرا آوردید من باز هم متوجه نشدم که منظور شما از بینش من به آوانتاریسم چیست ٫ شما اگر درستی یا نادرستی حرف من را استدلال کنید ممنون هم میشوم. شما میتوانید نیاوران را با جماران حتی انقلاب مشروطه را با انقلاب ۵۷ مقایسه کنید یا ثابتی را با لاجوردی ٫ چرا نداشتن تلفن موبایل در پهلوی را با داشتنش در جمهوری اسلامی را مقایسه نمیکنید اگر بگوئید این را نمیشود مقایسه کرد خواهم گفت آقای احمدی نژاد مقایسه کرد و شد. اگرمن هم بشما بگویم نمیشود با زیرکی نیاوان و جماران را مقایسه کرد میتوانید بگوئید من کردم و شد. امیدوارم روزی چپ ایران از درجا نزدن در تاریخ خلاص شود و با واقعیات تلخ زمان سیاستگذاری کند. از جمله دلیل سیاست تحریم انتخابات را غیردموکراتیک دانستن آن اعلام نکند. با عرض معذرت مردم هالو که نیستند کسی که غیردموکراتیک بودن انتخابات را نداند ییقین دارم هزاران مقاله های چپ را در اثبات غیر دموکراتیک بودن انتخابات را هم نخواهد خواند. چپی که انقلاب اسلامی را با تمامی دستآوردهایش در ۵۷ که بیش از ۹۰ درصد آن ارتجائی بود برسمیت نشناخت ( لازم به توضیح میدانم که برسمیت شناختن با قبول کردن و باورکردن آن هیچ مناسبتی ندارد ) نمیتواند با ارزیابی واقعی سیاستگذاری کند. یک مثالی بزنم تا شاید منظورم را دقیقتر بیان کنم . فرض کنید یک معتاد بیسواد و دزد و چاقو کش و لات به یک دختر نوجوانی تجاوز میکند و بچه ای محصول این عمل میشود و تکرار کردن چگونگی این عمل و بد و بیراه گفتن هر روزه به پدرش چه دردی از بچه دوا میکند به چه درد حقوق انسانی روانی یا تربیت او در جامعه میخورد باید پدرش را برسمیت شناخت که همان برسمیت شاختن فقر و جهل و جنایت است و طرح برنامه برای حال و آینده بچه ٫ کشتن یا زندانی کردن پدر هم تأثیر مثبتی در آینده بچه نخواهد گذاشت.
انقلاب زایشی داشت ٫ هدف من به بهروزی و به بهبودی رساندن این زایش است.
البته آقای صلاحی اشاره به خارج از مطلب خواهند کرد٫ اجتناب ناپذیر است آقای صلاحی مرا وادار به خروج میکنند.
آقای بهبودی من نفهمیدم که حرف من چه ربطی به ساختار مولکولی سیب دارد.
منظورشما را از طبقاتی دیدن آوانتاریسم نفهمیدم که نوشتید : « آوانتوریسم از هر رنگ بطور تصادفی به ترور و تکروی روی نیاورده بود.
پایگاه طبقاتی آن، راه دیگری را امکان پذیر نمی ساخت. »
اگرمانند این است که هر تفکری از پایگاه طبقاتی نشأت میگیرد لازم نیست برای من وقتتان را برای توضیحش تلف کنید. چون به کارگر بودن اندیشندان و فلاسفه بزرگ از جمله مارکس و انگلس و بنیانگاران احزاب چپ آگاهی دارم.
۶۰۵۶۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : در باب نیاوران و جماران
با ترس و لرز از احمدخان و امثال بیشمار ایشان، به زمزمه و در گوشی باید گفت که در کامنت مختصر و موجر مسعود معمار عزیز اگرچه ذراتی از حقیقت هم یافت می شوند، ولی چندین ایراد نظری و اسلوبی جدی هست.
اگر خروج از موضوع تفسیر نشود، باید گفت که ایراد اول ایشان که ایراد همه فضلای وطنی است، سوبژکتیویسم (ذهنگرائی) نام دارد.
در فیسبوک این بینش بورژوائی واپسین (امپریالیستی) برو و بیائی وسیع و همه گیر دارد.
تا دل تان بخواهد لایک می زنند و «موافقم» و یا «مخالفم» می نویسند و پوز می دهند.
مسعود معمار عزیز هم مثل خیلی های دیگر به جای بررسی عینی (اوبژکتیف) نظر و اندیشه اوتوبیوگرافی (شرح حال شخصی) ارائه می دهند.
بد نیست و می تواند مفید افتد.
چون بالاخره رهبران فردا را ملت باید بشناسند و به خاطر بسپارند.
ولی در بحث بهتر است به توصیه احمد خان از موضوع خارج نشویم و به موضوع بپردازیم.
چون محتوای شناخت در موضوع (اوبژکت) شناخت است و نه در کله و در افکار معماران (سوبژکت شناخت)
سیبیت سیب در ساختار مولکولی خود سیب است و نه در کارنده و چیننده و خرنده و خورنده آن.
ایراد دوم بینش ایشان در ارزیابی نادرست از دربار و جماران است:
اگر اللهیارها و صلاحی ها به دفاع از شاهان متهم نکنند، باید بگویم که راسیونالیته (عقلانیت) پراگماتیستی دربار و حتی سران ساواک هزاران با بیشتر از عقلانیت جماران و حماران بوده است.
ما آزموده ایم در این باره بخت خویش.
اگرچه هر دو خردستیز بوده اند و هستند.
ولی صد رحمت به انصاری و ثابتی و هویدا در مقایسه با لاجوردی و روحانی و شرکاء.
ایراد سوم بینش معماران در موضعگیری ایشان نسبت به آوانتوریسم است.
این مسئله قابل تحلیل ریشه ای و رادیکال و مفصل است.
آوانتوریسم از هر رنگ بطور تصادفی به ترور و تکروی روی نیاورده بود.
پایگاه طبقاتی آن، راه دیگری را امکان پذیر نمی ساخت.
از معماران چه پنهان که شاعری در همان موضع طبقاتی فعلی ایشان، همان مشی پرویز جان را همین امروز در همین اخبار روز توصیه می کند.
خط مشی ها که دلبخواهی، سوبژکتیف و تصادفی نیستند.
شعور انعکاس وجود است.
ایرادات دیگر ایشان را باید به بعد موکول کرد.
چون اطاله کلام جایز نیست.
۶۰۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : با پوزش از آقای صلاحی
من اسم شما را اصلانی نوشتم که خطاب به شما بود واقعأ بدون منظور. فکر میکنم بشکل غیرارادی اسم آقای مهدی اصلانی باعث این اشتباه من شد.
۶۰۵۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : حضورآقای آرمان
من متلک و طعنه ای نزدم ٫ مشی سازمان در دهه پنجاه بنظر من درست بود و تنها راه باقیمانده برای مبارزه بود نظام سلطنتی و شاه منتخب مردم نبودند مثل جمهوری اسلامی که سیاست دیگری را ایجاب کند. من همچنان معتقد هستم کسانی که به مشی مسلحانه بعد از ۵۷ باور دارند چرا شعار میدهند و مثل سازمان قبل از انقلاب عمل نمیکنند؟ سازمان اکثیریت خودش میتواند در مورد کمونیست یا مارکسیست بودنش اظهار نظر کند اما من نه مارکسیست هستم نه کمونیست بلکه جزوی از چپ هستم که به عدالت اجتماعی و دموکراسی معتقد هستم و سوسیال دموکرات هم نیستم چون معتقد هستم برای پیشبرد اهداف سوسیال دموکراسی ٫ ایران باید از رتبه در حال توسعه حداقل به جهان دوم ورود کند تا با پشتیبانی اتحادیه ها و سندیکاهای مستقل کارگری سیاست سوسیال دموکراسی را دنبال کند. به نظر من بعد از انقلاب ٫ گذشته از مواضع و اتخاذ سیاست از جانب اکثریت ٫ مشی غیرچریکی و غیرترور سازمان را درست میدانم در مقایسه با مجاهدین که با ترور و مبارزه مسلحانه بجائی رسیده ایم که میشد در دهه هفتاد از این مرحله تاریخی عبور کرد.
۶۰۵۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : از زنبور تا عمله، از عنکبوت تا نساج
خیلی ممنون حضرت آرمان
در مثل مناقشه نیست.
ولی باید توجه داشت که عقد پیمان ها نه کرد و کاری بی محتوا و فرمالیته، بلکه اقداماتی با محتوا و با پیامدهائی اند.
شما شورتان به احتمال قوی غول آسا ست.
شور عاطفی اما همیشه در رابطه معکوس با شعور تئوریکی تشکیل می شود.

ثانیا بر خلاف تصور شما خیلی از سران چپ در ایران پس از پیروزی فوندامنتالیسم فئودالی ـ روحانی (شاید هم در سراسر عمر خود) همان روش و منشی را پیش می گیرند که استالین گرفته بود و در مقیاس ملی ضایعاتی را در همان حد وارد می آورند که استالین در مقیاس بین المللی وارد آورده است.
منظورم فقط عقد پیمان با هیتلر نیست.
چون من از چند و چون شرایط در آن دوره خبر ندارم.

مقایسه اما بی دلیل نیست، اگر کسی مقایسه کند.
من فط مثال آوردم.

ضمنا وقتی شما به هر دلیلی در خمینی نماینده خلق را ببینی بطور منطقی هر مخالف او را دشمن خلق تصور خواهی کرد و متناسب با تصور خود واکنش نشان خواهی داد.
عمل آدمی بوسیله نظر او تعیین می شود.
کرد و کار آدمیان همیشه از کله می گذرد.
فرق عنکبوت با نساج همین است:
فرق زنبور با عمله و بنا نیز.

عمله و بنا بر خلاف زنبور کلبه ای را که می خواهند بسازد، پیشاپیش در کله خود می سازند و بعد با مصالح ساختمانی به ایده و ذهنیت خود مادیت و عینیت می بخشند.

اگر ایرادی به رهبران اینجا و استالین و شرکاء آنجا وارد است، نه در بستن و یا نبستن پیمان ها، بلکه در فقر فلسفی هر دو ست، در ناتوانی از شناخت ماهیت چیزها و کس ها ست، مثلا در ناتوانی از تمیز دوست و دشمن است.

اگر سن مان اجازه می دهد، بهتر است که کفه ترازو را به نفع شعورمان سنگین تر کنیم تا از قافله تمدن بشری بیشتر از این عقب نمانیم.

تخریب همنوعان به بهانه اشتباهات شان بی ثمر و بی رحمانه است.
چون آنها به اندازه کافی بابت اشتباهات خود پرداخته اند.
نظرات آنها اما مانده است و باید نقد دیالک تیکی شوند تا دوباره جامه عمل نپوشند.
۶۰۵۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست